سه صحیفهی عمل در قیامت
شفاعت قرآن از مومنین در روز قیامت
ترتیل قرآن به چه معناست؟
!! توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تولید شده است !!
بسماللهالرحمنالرحیم
اللهم اجعل ثواب مجلسی رضاک
با اجازه، به محضر کافی شریف میرویم. حدیث دوازدهم: «قال ابوعبدالله (علیهالسلام): ان الدواوین یوم القیامة ثلاثة.» (حدیث ۱۲، باب اولش فکر کنم باشه.)
ادامه حدیث و توضیح
دیوان، آن کتابهایی بوده که اسامی را در آن مینوشتند؛ اسامی سپاهیان را در آن مینوشتند؛ عطایا را -مثلاً کسانی که باید به آنها عطا میشده- مالیاتها را در آن مینوشتند. اینها را به آن «دیوان» میگفتند. اینجا هم استعاره برای اعمال است؛ صحیفه اعمال روز قیامت. سه تا دیوان داریم: «دیوان فیه نِعم، و دیوان فیه الحسنات، و دیوان فیه السیئات.» یک دیوان نعمتها، یک دیوان حسنات، و یک دیوان سیئات. «فیقابل بین دیوان نِعم و دیوان الحسنات.» اینها را مقابل هم میگذارند. پناه بر خدا! دیوان نعمتها را میآورند با دیوان حسنات روبرو میکنند که: «اینو دادیم، چه کردی؟» این نعمت بود. «فتستغرق النعم عامة الحسنات.» نعمتها میآید و همه حسنات را غرق میکند و در بر میگیرد؛ آنقدر این گسترش زیاد است که آن اصلاً هیچی به حساب نمیآید. «و یبقی دیوان سیئات.» دیوان سیئات میماند.
«فیدعی بابن آدم المومن للحساب.» فرزند آدمی که مؤمن است را برای حساب میآورند. «و القرآن أمامه فی أحسن صورة.» جلوتر از اینکه او میآید، قرآن در زیباترین چهره دارد میآید پیشاپیشش. «فیقول: یا رب، أنا القرآن و هذا عبدک المومن.» عرضه میدارد: «خدایا، من قرآنم و این بنده مؤمن توست.» «قد کان یُتعب نفسه بتلاوتی.» نفس خود را به خاطر تلاوت من به زحمت انداخت. «و یطیل لیله بَترتیلی.» و شبهایش را با ترتیل من به درازا کشاند. ترتیل حالت سیر هماهنگ داشتن با قرآن است. ظاهرش همین خواندن مداوم است.
از کتاب تحقیق مرحوم مصطفوی میخواهم که: «هو حسن تنسیق و تنویض.» خوب انسان اینها را با همدیگر نسق ایجاد بکند و نزد جمع بکند و کنار هم بچیند. این خوب چیدنها، خوب جفت کردنها میشود ترتیل. بعد ایشان میفرمایند که کلمه دوم چی بود؟ «تنزید بالصاد.» «وَ نَضَّدتُ» به معنای چیدن دسته دستهای، کارتونی کردن، بستهبندی کردن. «رَتّلَ الکلام اذا أحسن تالیفه و تنثیقه و إبانَ.» بعد ایشان میآورد که روی همین عنوان تناسق و تنسیق. بعد میفرماید که الان نظم واحد و منظم.
«ان الترتیل به معنی قرائة القرآن علی نحو عبارة الحروف و الکلمات خوب حروف و کلمات رو بیان بکنه و تمحل فیها و تمرکز و تعلق.» روی آن عمیق بشود، مکث بکند و خوب دقت بکند یک اصطلاح خاصی است و ربط به قرائت و اینها هم دارد. بله «و رَتّل القرآن ترتیلاً» که خود خدای متعال هم عنوان ترتیل برایش گفته شده.
«و تفویض عیناه الی ...» جالب بود، شاید «رتلم دسته» دارد. این «رَتیل» رو... چیز جالبی بود. ببینم چیزی درباره رتیل... «ترتیل» و «رَتْل» و «رَتیل» داریم. «رَتیلا» بله. عربی: «دابه تشبه العنکبوت یسم الفتد و هو صیاد و ان اصنافها یقصر و یومن جنس من الحوام، کبیر البطن، قصیر العجلم.» داره شکم بزرگی داره، سریع الحرکه بله. «رتی» همین. احسن! یاد گرفتیم، استفاده کردیم. قشنگ بازم حالا صحبت ازش. «رتیلاً» عربی تصامو فتقل یک جنبندهای که سم ایجاد میکنه و باعث قتل. خیلی خوب.
«و تفویض عیناه اذا تهجد.» قرآن میفرماید که: «خدایا وقتی که شبزندهداری اشک میبارید.» «فارضیه کما ارضانی.» خیلی جالب است! «او را راضی کن همانطور که او من را راضی کرده.» انگار خود این قرآن هم ارضا دارد. قرآن را راضی کن. از خودش، آدابش را به جا آوردن، قرآن مهجور... بله. البته اینجا پیغمبر گلایه میکند ولی خب خود همین مهجور شدن هم درک دارد. او از محصولات حج. بله. «اتخذ القرآن» یعنی یک وقت از شما سهوی داری هجرو، یک وقت از تعمدی هست. «اتخاذ کردی.» از قصد سازماندهی شده قرآن را رها کرد. انگار ترکش کردی. بله. «هدیه آیه رو براش میخونیم.» «و لعنوا لعنهً الله علی لسان داوود و سلیمان.» تو قرآن است: «داوود سلیمانی اینها بودن.» «ما که ملعون پیغمبر باشیم چی؟» شما لعن میکنی؟ همان که حضرت به ابوحنیفه فرمود: «گفت کیک عنی ماسُمَتو؟» چرا بارها و بارها خونده بودی، دل چرک گرفته نمیذاره بفهمی. «الله و رسوله». رسوله دیگه. بله. مهاجران رسول یعنی چی؟ جهاد امام الله رسول چیه؟ به تبعش زیارت مسئولان را در بر میگیرد.
«قال فیقول العزیز الجبار.» خدای متعال عزیز جبار اینجا یک عنوان کد شک میفرماید که: «عب؟» «بسط یمینک فیملئها من رضوان الله العزیز الجبار.» دست راستت را باز کن، از رضوان الله عزیز و جبار پر میکند دست راستش را. «و یملأ شماله من رحمة الله.» دست چپش را از رحمت خدا پر میکند. «ثم یقال: هذا الجنة مباحت لک.» میفرماید که: «این بهشت مباح باشد.» «فا قرأ و أصعد بدرجة.» وقتی که یک آیه قرائت بکن، یک درجه بالا میرود. این هم روایت فوقالعاده شریفی که بخون. روایت خیلی عجیبی است. «قال علی بن الحسین (علیهمالسلام)، امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند که: لو مات من بین المشرق و المغرب.» خیلی تعبیر لطیف است: «اگر تمام کسانی که بین مشرق و مغرب هستند بمیرند، لم استو هشتو بعد أن یکون القرآن.» انسان از احساس تنهایی میکند. دیگه تک و تنها من از همه دور باشم، هیچکس را نداشته باشم تو این عالم، آدم تک و تنها باشد. وقتی قرآن با من باشد، من اساسی حسیاصلا تنهایی نمیکند. این همینه که انسان نگاهش به این قرآن یک موجود زنده بشود. ما معمولاً این را نداریم، تصور اینکه با یک موجود زنده با یک حقیقتی طرفین. این روایت برسونه بابا این یک کانه یک انسان است. «و کان علیهالسلام اذا قرء مالک یوم الدین یکررها حتی کاد عنکبوت.» وقتی که سجاد (علیهالسلام) «مالک یوم الدین» قرائت میفرمودند، آنقدر تکرار میکردند که دیگه نزدیک بود که جان بدهند. عجیب است. سیره نظرات معصومین. انشاءالله یک نسیم به ما بخورد. بهرهای داشته باشیم. اون چیز بود. به نظرم «حتی کانانی سمعُتُ مِن قائلِهَا» اون «ایاک نعبد و ایاک نستعین». ما ذلت و رد هذه الایه «حتی سمعته من قائل.»
در حال بارگذاری نظرات...