آیا رحم گره ها را باز می کند؟!
بیماری قلب چیست؟
احترام و محبت و رحم به بیمار
رابطه تکبر و قساوت
رابطه آداب معاشرت و قساوت
رحم بین زن و شوهر
برخورد امام سجاد ع با بیمار جذامی
نحوه ایجاد رحم در کودکان
پاداش چهل قدم کمک به راه رفتن یک معلول
بسم الله بگویید!!
عیادت مریض چه برکاتی دارد؟
چه کار میکنیم که قلب قساوت میآورد؟
شیون برای اموات
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقه.
«قساوت» بحث ما بود و اینکه راه درمان قساوت و نشانه قساوت این است که آنجاهایی که باید رحم بکنیم، بفهمیم. آنجایی که ما رحم میکنیم، اگر رحم داریم، خوب از قساوت نجات پیدا کردهایم؛ اگر رحم نداریم، قساوت داریم. راه درمانش چیست؟ خیلی شاید طول نکشد؛ انشاءالله بعداً به آن میرسیم. ارائه درمان قساوت چیست؟ راه سختی ندارد، بیشتر مهم این است که ما تمرکز کنیم روی این مسئله.
یکی از جاهایی که عرض کردیم برای بحث قساوت، این بود که ببینیم نسبت به گیاهان، حیوانات، موجودات ضعیف، بعد بین انسانها، بین ایتام... که پیغمبر هم فرمودند: هرکس گفت من قساوت قلب ندارم، یتیم را اگر محبت کرد به یتیم، معلوم میشود که قساوت قلب ندارد؛ اگر محبت نکرد، قساوت قلب دارد. حال چند گروه دیگر، انشاءالله در این شبها شاید ده، دوازده گروه را بررسی کنیم.
گروه بعدی، انسانهای ضعیفی هستند که ما میتوانیم ترحم و رحم خودمان را محک بزنیم، در ارتباط با اینها بیماراناند. انسان بیمار، کسی که بیماری دارد، مریض... اگر نسبت به اینها ترحم داریم، این نشانه خوبی است. نسبت به بیمار ترحم دارد. بعضیها عادت خوبی دارند؛ هر چند وقت یکبار به بیمارستان سر میزنند. بچههای سرطانی، به آن کسانی که بالاخره بیماریهایی دارند؛ حالا صعبالعلاج، غیرصعبالعلاج؛ به جانبازان سر میزنند. اینها خیلی اثر دارد برای "از بین بردن قساوت قلب"؛ خیلی کلید است، خیلی راهگشاست.
"عرفانی کنیم"، حاجآقا این حرفها چیست؟ اینها چیزهای معمولی و ابتدایی است. آنچیزی که زمینهساز عرفان و معرفت و فلان و اینهاست، از همین جا درمیآید. یک کسی وقتی باطن خوبی از خودش نشان میدهد، خدا میبیند این دل ظرفیت و صلاحیت دارد، خود خدا محافظت میکند، معرفت را به این دل میسوزد. مشکل ما این است که اینجاها خیلی از خودمان استعداد نشان نمیدهیم.
در مورد بیمارها چند تا بحث داریم: یکی عیادت بیمار است، یکی ارتباط با... بحثهای مهمی در این زمینه هست. حالا من امشب چون نمیخواهم خیلی بحث مفصل در این زمینه بکنم، سعی میکنم جمعوجور فقط یک چیزهایی دستمان را بگیرد که شاید قبلاً خیلی مراعاتش را نمیکردیم. مثلاً، آنها که بیماریهای خاص دارند—خدای نکرده طرف مشکل سوختگی پیدا کرده، یا معلولیت دارد، مشکلات دیگر—روایت داریم که: «لا تُدیمُ النَّظَرَ إلَی أهلِ البَلاءِ وَالمَجزومِینَ؛ فَإِنَّهُ یُحزِنُهُمْ.» بابا! رحم داشته باش! وقتی بیمار میبینی، کسی که در ظاهرش نقصی هست، زل نزن به طرف. «نگاه کن! اذیت میشود، ناراحت میشود، دلش درد میآید.» همین که این دلش درد میآید، خیلی درها را به روی آدم بسته است. خیلی درها را به روی آدم بسته میشود با همین یک دانه کار. کیمیای محبت رجب علی خیاط را بخوانید، آنجا خیلی داستان نقل کرده است: «آمدند پیش ایشان، آقا گرهای داریم، اصلاً باز نمیشود. ایشان فرمودند: فلان سال در فلان جا، دل فلان بچه را شکستی، خدا فلان جا برایت گذاشته توی کاسه! یا عجیبتر از این دارد. ایشان میگوید که: مشکلات زیادی داریم، خانهمان فروش نمیرود، شغلمان نمیگیرد، از این جور مشکلات، مریضی. ایشان گفت: "یادته فلان روز، فلان گوسفند را کنار فلان گوسفند سر بریدی؟ این دو تا گوسفند مادر و فرزند بودند؛ فرزند را جلوی مادرش سر بریدی! آن گوسفند مادر نفرینت کرد، نفرین گوسفند گرفت!"» حالا هی نذر و نیازها این طرف و آن طرف... کسی اهل رحمت اگر باشد، رحم داشته باشد، خیلی گرههایش باز میشود.
یکی از گرهها هم گره اشک است. بعضی گره اشک دارند، اشک که نمیآید! گره دارد. یک کاری کرده، خدا اشک را از او برداشته. بدبختی هم هستها! مرض است! مریض است! برای امام حسین اشک ندارد. به فکر درمان باشد! خیلی چیز خطرناکی است. خیلی مریضی بزرگی است؛ مرض قلب است. آدم بیرحم است. کسی که در روضه امام حسین اشک ندارد، «ما جَفَّتِ العُیُونُ إِلَّا لِقَسوةِ القُلُوبِ» مفصل با آن کار داریم. هروقت چشم خشک میشود، به خاطر قساوت قلب است. اشک که نمیآید، به خاطر قساوت است.
آدم مریض میبیند، علیل میبیند، مینشیند میخندد. نگاه میکند. برخورد میکند. خیلی اذیت میشوند. حالا یک نقصی در بدنش است، در خلقتش، خدا اینجوری خلقش کرده، چرا اینجوری است؟
محبت به مریض، احترام گذاشتن به مریض، تحویل گرفتن مریض. مثلاً دستشکسته دائمی است، خدای نکرده طرف جذام دارد، صورت طرف، پوست، همه میریزد، فقط استخوانها مشخص است. بیمارستان جذامیها که من شنیدم رعایت دارد.
امام سجاد (علیه السلام) رد میشدند از خیابان، یک تعداد جذامی در خیابان نشسته بودند کنار همدیگر روی زمین. «فسلم علیهم اول.» امام سجاد (علیه السلام) به اینها سلام کردند. در مورد این صحبت... آدمی که منتظر دیگران بهش سلام بکنند، یک خورده در رحمش مشکل دارد. یک خورده در حکایت از قساوت قلب دارد. اصلاً هرکس نفسش یک خورده درشت است، دیر زیر بار میرود، یک خورده همچین حالت تکبر دارد، یقیناً حالت قساوت هم توش هست. تکبر اثر مستقیم در قساوت دارد. رد میشود، منتظر بهش سلام کنند. این مریض است. وارد مجلس میشود، منتظر جلوی پایش بلند شوند. مریض «نار» خودشو آماده کنه که «رو صندلیهای آتشین بنشوننش»؛ بدبخت.
«سلام علیکم»؟ یک استخاره فوری! مردم علاف این آقا؟ بیکار نشسته؟ تقاضا کنه، فوری هم هست. حاجآقا من کارم فوریه، یعنی برای تو نوکر منی؟! اساماس گرفتن... شما باید تماس بگیری؛ اگر ایشان توانست، جواب میدهد، پاسخ میگیری. آداب معاشرت خودش علامت این است که آدم قساوت قلب ندارد. هرچی قساوت قلب بالا میرود، آداب خیلی مهم است. دنیا گلستان میشود با این حرفها. خیلی اینها مهم است. زندگی چقدر مشکلاتش برطرف میشود؛ کدورتها برطرف میشود. ریشهاش در قساوت قلب دارد. آنچیزی که خدا برای ازدواج گفته، گفته میخواهم زن و شوهر به هم رحم داشته باشد. «جَعَلَ بَینَكُم مَوَدَّةً وَرَحمَةً.» در مورد این میخواهیم حالا، یا شب هشتم یا نهم، اینها صحبت میکنیم که اساس بنیان خانواده بر اساس رحم کردن باشد، به قساوت نباشد. پدر و مادری که قساوت دارد، در تربیت بچههایش مشکل دارد. مادر و مادری که قساوت دارد، مشکل اصلی تربیتی ما قساوت قلب است. راه درمانش رحم، رحمت، رحمت. با رحم بار بیا. به ما یاد ندادند که «ازدواج» رحم داشته باشد. اهل رحم نباشد، کنیز آورده در خانه. ارتباط با مریض... رحمت را ببین! امام سجاد (علیه السلام) رد میشدند، جذامیان نشسته بودند، حضرت اول سلام کردند. پسر پیغمبر، امام زمان است، به جذامی. چند تا جذامی نشسته بودند، حضرت سلام کرده. «فسلم علیهم.» غذا میخوردند. اهل بیت میگوید امام سجاد، امام صادق نقل میکند امام سجاد (علیه السلام) رد میشدند، دیدند جذامیها نشستهاند، حضرت سلام کردند. یک خورده رفتند، فرمودند: «خدا از کسی چیزی نگفته.» خود حضرت: «نه، من از کنار اینها بیتفاوت باشم؟»
بابا! سلام کردید، آقاجان! تحویل بگیرم. اصلاً هرکس دیگران را چرم تحویل نمیگیرد، قساوت قلب دارد. آقا چقدر شما نشانه از قساوت قلب داری! اگر روایت... آخرهای جلساتمان نمیدانم دیگر حالا آن کی بشود، میرسیم، یک شب صحبت داریم در مورد اینکه رابطه قساوت قلب و غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). مردم اگر رحمشان بالا برود، ظهور جلو میافتد. آخرهای بحثمان، انشاءالله.
امام سجاد (علیه السلام) اول سلام کردند، رد شدند. گفتند: «خدا از آدم متکبر خوشش نمیآید.» بشین. «فقال: إنی صائم.» باز هم هنوز کسی حضرت را دعوت به غذا نکرده است. ریزهکاری: یارو جذامی از دهنش دارد غذا میشود که در سفره در خیابان بغل خیابان نشسته، با دست کثیف. غذایش دیگر معلوم نیست چی به چی است. «امام زمانه؛ چه خبره؟»
"اوتونی بهم" حضرت آوردند در خانه خودشان، از غذای خودشان به اینها دادند. چند تا جایزه هم به اینها دادند. آدم رحیم، مریض میبیند، رحمش گل میکند. استعدادها را در بچگی خیلی میشود فهمید! برو مدرسهها، نگاه کن! تجربه مؤکد دارم. یک آدم خوبی در بچگی، آدم "ناتویی" است. یک همکلاسی مریض دارد، دست میاندازد، مسخره میکند، اذیت میکند، این آخر سعدی از توش درمیآید. بچهها که از بچگی رحمبازی میکنند. مراقبتش برای بچههایتان، حیوان و اینها بگیرید. بچه با اینها که بازی میکند، رحمش میجوشد. کبوترخانه، کبوتر داشته باشید. کبوتربازی چیز خوبی نیست، ولی کبوتر داشتن چیز خوبی است. کبوتر که داری، در روایت دارد، بلا میخواهد به آن خانه بخورد، میخورد به کبوتر. جن در خانه میآید. جن. بچهها علاقه دارند. کبوتر اگر باشد با بچهات بازی نمیکنند، ولی کبوتر بازی میکنند. خیلی برکت دارد. کبوتر باشد، کبوتر باشد که دائم لعن دشمنان امام حسین (علیه السلام) را هم میگوید در خانهات؛ دیگر پرنده باشد، حیوانی باشد. بچهها عادت کنند با این حیوانها بازی کنند.
بچهها را ببریم بیمارستانها، عیادت مریضها را ببریم، حالا اگر برای سلامتیشان ضرر ندارد، عادتشان بدهیم با مریض، به مریض رحم کنند، از خودشان رحم نشان بدهند به مریض. این روایت را داشته باشید، خیلی جالب است. من این روایت را تا امروز ندیده بودم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند:
«مَنْ قَادَ ذَرِیرًا أَرْبَعِينَ خُطْوَةً...» یک آدمی که ناتوانی دارد، نمیتواند درست راه برود، یا نابیناست، یا معلول است، یا هر مشکلی دارد، شما بیایی کمکش کنی حرکت کند، به اندازه چهل قدم کمکش کنی راه برود، ویلچری، نابینا، دستش را میگیری، چهل قدم میبری. این چهل قدمی که میبری، چه اتفاقی برایت میافتد؟ «به اندازه هر سر سوزنی که از این چهل قدم رد شده...» چقدر سرسوزن؟ «به اندازه هر سرسوزنی کل زمین...» قلابی که با نرخ این طلا بالا و پایین شدن سکته میکند! «به هر سرسوزنی که رد شدی، به اندازه کل حجم کره زمین بهت طلا میدهند در قیامت.» ادامه دارد: «اگر حالا اینی که ردش کردی، از یک مهلکهای هم ردش کرده.» یعنی خطری داشت، اگر ردش نمیکرد، میافتاد توی جوب، ماشین «پایین».
«وَ وَجَدَ ذَلِكَ فِي مِيزَانِ حَسَنَاتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْسَعَ مِنْ الدُّنْيَا أَلْفَ مَرَّةٍ.» روز قیامت میبیند این حرکتی که انجام داده، «صد هزار بار بزرگتر از کل دنیا!» صد هزار بار بزرگتر از کل دنیا! «کل دنیا رفتیم بگردیم.» یعنی این هفت آسمان، صد هزار بار این را ضرب کن. این آدم را از خطر نجات بدهی، ردش کردی. رحمت خدا. خدای رحمت است. هر سورهای میخواهد شروع کند، اول بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم.» با خدایی که رحم دارد، کار دارد. بسم الله بگو. توی مجلس دیگر، حدیثش را دیشب بود یا پریشب خواندیم، یار امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد خدمت حضرت، سلامعلیک کرد، صندلی شکست، چوب صندلی رفت توی سرش، سرش شکست، استخوان باز شد. حضرت آمدند، گفتند، شستند، یک مقدار آب دهان گذاشتند، زدند به این زخم. زخم خوب شد. طرف گفت: «دردش یک جوری بود که نمیتوانستم تحمل کنم.» آقاجان! خدا را شکر که گناه شیعیان ما زود پاداشش را میخوردند در همین دنیا. بسم الله نگفتی، نشستی، بشقاب، پیاله، بسم الله نگفتی...
بسم الله بگویی، بسم الله گفتی، حرف زدی، بسم الله باطل شده، دوباره بسم الله بگویی: «بسم الله الرحمن الرحیم.» یعنی چی؟ یعنی آنکه خیلی رحم دارد، همه عالم را ازت رحم بپاشد. «صد هزار بار از کل دنیا برایش بزرگتر است.» «وَ رَجَحَ بِسَيِّئَاتِهِ كُلِّهَا.» همین که این آدم را از اینجا رد کرده، به همه گناهانش میچربد. «طبقات بالایی بهشت به اینها میدهند.» «اتاقهای بالایی بهشت، فاینانس میگویند.» چی میگویند؟ طبقه بالا. یک چیزی هست، این طبقه بالای برجها، از همه هم گرانتر است، پنتهاوس. تلفظ دقیقش رعایت بشه. طبقه بالای بالای برج، همه چی هم دارد، خیلی هم گران است. دعواست. خدا توی بهشت از اینها بهت میدهد.
توی بهشت عیادت مریض... هیچی نگو، اصلاً دیگر کولاک است. کسی برود عیادت مریض، خیلی چیز گیرش میآید. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هرکس عیادت مریض برود، یَخُوضُ فِی الرَّحْمَةِ.» میرود توی رحمت، شنا. توی رحمت شنا میکند! آقا رحمت خاصیتش چیست؟ «الله اکبر!» از این آیه قرآن: «وَرَحمَتُ رَبِّكَ خَیرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ.» روز قیامت یک دانه رحم خدا از همه اعمال بیشتر به دردت میخورد. رحمت. یک دانه خدا بهت در دنیا رحم کرده، قیامت به همه اعمالت میچربد. هرچی روزه گرفتی، نماز خواندی، حج رفتی، همه یک طرف؛ خدا رحمی که بهت کرد، یک طرف. عیادت مریض که میروی، در دریای رحمت شنا میکنی. بعد پیغمبر به دو تا طرف کمربندشان اشاره کردند، فرمودند: «وقتی پیش مریض بنشیند، اینجوری میافتد توی رحمت!» نگار از کمر تالاپ پرت میشود توی رحمت خدا. عیادت «فقط ببین از دور» شنا میکند، بنشیند، «نشسته توی رحمت.»
خیلی پیش مریض ننشینید. هر روز هم نروید عیادت مریض. یک روز در میان بروید یا دو روز در میان بروید. اذیت نکنید. وقتی میروید، دستش را بگیرید، سرش را ببوسید و بیایید بیرون. جمعیتی داشتند جایی میرفتند، به امام صادق (علیه السلام) گفتند: «داریم میرویم عیادت مریض، دستتان خالی است. سیب دارید، همراه میبرید؟» گفتند: «نه.» حضرت فرمودند: «بهترین میبرید. یک دانه چوب آن را هم نمیبرید برایش دود کنید، بو کند.» توی بازار میفروشند، آتش میزنید. میگوید: «لااقل برای مریض خوشش بیاید، یک چیزی.»
پنیری که دادهاید. آقا! این حدیث دیگر را هم بخوانم! یکی از دعاهایی که حتماً مستجاب است، دعای مریض برای کسی است که آمده. انفاق هم میدهی به آن کسی که پول نداری، بگو برایت دعا کند. یهودی هم که باشد. مشکل داری، پس میروی کجا؟ کمیته امداد یا بیمارستان. پول میدهی بیمارستان، مریضهایی هم که ناشناسند. برو! آقای اخلاصش خیلی بالاتره. شرکت فلان اخلاص از آنها به دست بیاور. وقتی کنار مریض مینشینی، دستت را بگذار روی پیشانیاش یا روی دستش. حالا اگر از مریض کار راه بندازی، این چقدر ثواب دارد؟ اگر از مریض کاری راه بندازی، مثل وقتی شده که از مادر متولد شدی، هیچی گناه نداری. اگر مریض از خانوادهاش باشد، کارش را راه بندازی، ثوابش بیشتر است. بله، بابا! دیگر برود، دیگر زیاد مونده بنده خدا. خسته شدیم دیگر اینقدر لگن گذاشتیم و برداشتیم. وسیله رحمت در خونت نازل کرده، بنده خدا. قربانی خیلی اثر دارد. مریض. روز قیامت مؤمن میآید مریض میشود. خدا مریض بشود. خدا میفرماید: «برادر مؤمنت مریض بود. اگر میرفتی عیادتش، من را کنار آن مریض مییافتی.» همه عرفا دنبال این هستند که خدا را بیابند.
یک روایت خیلی سال پیش خواندم. بیمار میرفتند، رسیدند به آنجا، کفش «وادی مقدس الهیه» و پابرهنه وارد شدند. روایت دیگر هم دارد که وقتی کسی مریض است، خدا در دهنش غذا میگذارد. خدا بهش آب میدهد. مریض پیش خدا خیلی احترام دارد، اگر مؤمن باشد. اگر شکایت نکند، شکایت کند، همش باطل. شکایت بیمار به اینه بگه: «آقا من دردی کشیدم، اصلاً هیچکس در عالم انقدر درد نکشیده.» اگر به مؤمن شکایت کند، اشکال ندارد. به غریبه غیرمؤمن شکایت کند، میگوید ثواب برده! صلوات بفرستید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد.»
مریضها. یک دسته دیگر از آدمهایی که باید بهشان رحم بکنیم، از دنیا رفتند یا دارند از دنیا میروند. رحم کردن به مردهها. باید رحم کرد. خیلی مورد احتیاج به رحم دارد، هم رحم از جانب خدا، هم رحم از جانب ما. بعضی بیرحماند. خودش اگر یک چیزیاش بشود، مشرف به مرگ بشود: «آقا فلانی آخی خدا بیامرزتش.» یک سری کارها مکروه است. دیگر کسی شغلش این باشد، مرده غسل بدهد، این مکروه است؛ چون قساوت قلب کمکم میآورد. کسی شغلش این باشد، گوسفند سر ببرد، قصابی مکروه است. سربریدن حیوان مکروه نیستا، چون اگر کسی بخواهد سر نبرد، دیگر هیچی گوشت گیرش نمیآید. تا چه روزهایی گوشت نخوری قساوت قلب پیدا میکنی! قساوت قلب پیدا میکنی. بنازم این دین را که انقدر اعتدال دارد. نه هر روز بخور، نه چهل روز بگذرد گوشت نخوری. باید یک نفر باشد سر ببرد، باشد سردار. ولی کارش سربریدن حیوان نباشد. این عادی میشود برایش. عادی شدن قساوت قلب میآورد.
روایت داریم چند جلسه بعد میآوریم. در مکه روایت دارد، وقتی اعمال برو بمانی قساوت قلب میآورد. زیارت که میروی، زیاد نمان. زیاد نرو قساوت قلب میآورد. عادی میشود. دلم تنگ نشده، فشار آوردی. غذای معنوی مثل غذای مادی است. تا سیر نشده باید بکشی کنار. هنوز جا داری. حرم امام رضا که میروی، میبینی یک ده دقیقه دیگر جا داری، فیکس پرش کن. بعد دیگر تا دو هفته نمیروی! شیرین برو. پنج دقیقه تشنهای، باز فردا دوست داری بیایی. عادی نشود. حرم صحبت... موضوع بحثمان این بود: چکار کنیم زیارت برایمان عادی نشود؟ گفتیم آقا شما خادم حرمین، عادی میشود برایتان. عادی نشود. غسل بدهد، مرده دفع میکند، این عادی میشود برایش مردن دیگران. دلم به رحم بیاید. اگر کسی از دنیا رفته، جایی باخبر میشویم، برویم تسلیت بگوییم. در روایت دارد شما که تسلیت میگویی، به آن تسلیت مرده هم حتماً به این است که صاحب شما را ببیند. بعد از دفن هم باید... قبل دفن رفته سر جای خودش. بعد دفن حتماً باید پیش مورد، پیش اقوام مرده بروی، ببینی و ببیننت. در شادیها از دور هم تبریک بگویی، بس است. ماها برعکسیم. شادیها حتماً میرویم در صحنه باشیم. اشکال ندارد. اگر به کسی که عزیز از دست داده، تسلیت بگویی، هرچی آن ثواب دارد، میبرد به شما میدهد. بازار جمع کند صبر کرده در از دست رفتن عزیزش، هرچی گیرش آمده، مفت به شما!
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی پسرشان از دنیا رفت، ابراهیم، گریه کردند. «یا رسول الله!» شیون و سروصدا و غش کردن. یک جا فقط اجازه دادند شما برای کسی گریه کنی و جزع کنی و سروصدا کنی و غش کنی، آن هم برای امام حسین (علیه السلام).
«کل جزع مکروه الا الحسین.» هرچی ناله و جیغوداد در عزاداری مکروه است، غیر از ناله برای امام حسین (علیه السلام). حالا طرف باباش مرده، میزند خودشو، این دیه دارد. مو میکند. «پیغمبر: مَنْ لَا يَرْحَمْ لَا يُرْحَم.» بیتفاوت. هرچی میبینی، هرکس از دنیا رفت، عین خیالش نیست. دنیا به درد آدمی که واسش مهمه دیگر. الان که از دنیا رفتند، میرود تسلیت میگوید. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همان موقعی که ابراهیم پسرشان را دفن کردند، گریه کردند. هم وقتی که عثمان بن مظعون، چرا امام علی (علیه السلام) بچه به اسم عثمان داشته؟ شنیدهاید؟ یکی از دوستان برنامه تلویزیونی داشت، از کربلا پخش زنده است. یکی از شهدای کربلا، بعد گفتم یک شب در مورد برادران حضرت عباس (علیه السلام) گفت: «همانهایی که عثمان و عمر و فلان و اینها...» بعد از آن عثمان هم اسم عثمان که نیستش که! هماسم عثمان بن مظعون است. عثمان بن مظعون یکی از یاران پیغمبر بوده. وقتی از دنیا رفت، پیغمبر گریه کردند برایش. بوسیدند جنازهاش را. «طویلا.» پیغمبر طولانی گریه کردند برای عثمان، وقتی که گفتند: «طوبى لك يا عثمان! لم تلبسك الدنيا و لم تلبسها.» «خوش به حالت! نه دنیا تو را فریب داد، نه تو دنیا را فریب دادی.»
گریه کردم. جعفر طیار وقتی از دنیا رفت، پیغمبر گریه کردند. عمامه دختر زینب وقتی از دنیا رفت، گریه کرد. بعضیها فرمودند: «إِنَّمَا هِيَ رَحْمَةٌ.» گفتند: «یا رسول الله! رحمت! شما که گریه نمیکنید! مشکل دارید. رحم و مروّت ندارید!» «يَجْعَلُهَا اللهُ فِي قُلُوبِ عِبَادِهِ، إِنَّمَا يَرْحَمُ اللهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ.» این رحمت را خدا در دل هرکسی قرار نمیدهد. هرکس که اهل رحم به دیگران باشد، خدا بهش رحم میکند.
قبرستان، ببین آقا! یکی دارند دفن میکنند، عین خیالش نباشد، دلش هم نسوزد، این طرف قساوت قلب هست یا نیست؟ بفرمایید بحث قساوت قلب. اول مریضی قلب، یکی از مریضیهای قلب، قساوت قلب است. قساوت قلب چیست؟ آنجایی که باید رحم نشان دهی، رحم نکنی. کجا باید رحم نشان دهی؟ چند موردش را: به حیوانها، به گیاهها، به یتیمها، به مریضها، به مردهها. یکی از قشنگترین انفاقهایی که میشود آدم بکند، انفاق پنهانی و مخفی است که هیچکس باخبر نمیشود. روزی صد تا صلوات برای مردهها بفرست. هر یک آیهای که در قبرستان خوانده میشود، ثواب هفتاد تا پیغمبر بهت میدهند. در ماه رمضان هر یک آیه خودش ثواب یک دانه ختم قرآن هم دارد. آیه به آیه هدیه بده به این اموات. چه گرههایی از اینها باز میشود! مردهها را باز کنیم، گرههای دنیاییمان باز میشود. رفته بود پشت در خانه، دیده بود که کلید... بزرگانم چند ماه پیش قبرستان برای اموات فاتحه میخواندند، بهشان میگوید: «کلید.» داستان زیاد است در این زمینه. قبرستان بنشین، هدیه به اینها بده. اعمال هدیه کن. همین زیارت عاشورایی که هر روز میخوانید و میخوانیم، انشاءالله به شیعیانشان، به محبین، گرهها باز میشود. نمیفهمیم ما، بعد میرویم آنور میبینیم چه گرههایی از خودمان باز میکنند. باز کردی؟ تو باز زنده بالاخره یک کاری میتوانی برای خودش بکنی. مرده بنده خدا گیر است. «مَنْ لَا يَرْحَمْ، لَا يُرْحَمْ.» کسی رحم نکند، بهش رحم نمیشود.
حرفم تمام. امام حسین (علیه السلام)، اوج... یک وقتی سپاه حر جلوی امام حسین را گرفتند. دشمن جلوی حضرت را گرفته، حضرت دارند میروند کوفه. اینها راه را بستند. حضرت فرمودند: «لشکر حر، بعضیها تشنه بودند.» روایت تاریخ نقل کرده. میگوید: «امام حسین (علیه السلام) کوزه را در دست گرفتند، مشک را در دست گرفتند، گذاشتند روی پای خودشان، در دهان این شخص کج کردند، بخورد.» به دشمنش رحم! «دشمنش را کجا کنی محروم؟ تو که با دشمنان یاری؟» «أرحم الراحمین» یکی از اسمای خداست دیگر. امام حسین (علیه السلام) هم مظهر این اسم است. هرکس اشکش جاری بشود، بهش رحم میکند. امام روز اول اوج رحمت. مخصوصاً اگر کسی در خیمه حسین باشد، این امانتی هم باشد. این را دیگر امام حسین و کربلا رفتهها کجا نشستهاند؟ خیمهگاه رفتی دیگر؟ سالیان سال بازسازی میکردند. من وقتی اولین بار بعد از بازسازی رفتم، خیلی همه فیلمها را میآید بیرون. یک خیمه اختصاصی جداگانه آن بغل زدند، «خیمه القاسم.» این خیمه قاسم؛ یعنی همه زن و بچهها یک طرف، امام حسین برای قاسم اختصاصی خیمه زده. این بچه، این چهره این بچه، چهره امام حسن (علیه السلام) است. هرکس دلش برای امام حسن (علیه السلام) تنگ شده، این بچه را نگاه میکرد.
روز شب عاشورا وقتی امام حسین به اصحاب از خواب نشان دادند، قاسم برگشت گفت: «عموجان! من بین اینها نیستم. من کنار شما نیستم. من کنار شما شهید نمیشوم.» میخواهم یک جوری کوتاه بیایم. فهمیدم قاسم نظرت نسبت به مرگ چیست؟ «قسم از عسل.» منظور قاسم آن مرگیه که روی پای حسین جون بدهد، نه هر. «أحلی من العسل» یا مرگیه که لحظه آخر سرش در دامن حسین (علیه السلام) باشد. اگر قرار باشد قاسم جای دیگر جون بدهد، نه، آن عسل نیست. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «قاسم عزیزم، نه تنها تو کشته میشوی، پسرم علی اصغر هم کشته میشود.» تعجب کرد قاسم. گفت: «عموجان! یعنی دشمن میآید در خیمهها، خیمهها را هم قتل عام میکند؟» حضرت فرمودند: «نه عزیزم! عصر عاشورا من این بچه را قراره روی دست بگیرم.» روضهاش بماند فردا شب، شب علی اصغر است. فیض ببرند.
همه شهدا، نمیدانم خانواده شهدا هستند در این مجلس. شهدای نوجوان، عکسهایشان را نگاه کنید. جرات کردند این بچه را بکشند. پس از این شهدای ما یازده سال، دوازده سال، سیزده سال. حالا این قاسم با این سن و سال کم، با این جثه نحیف، ظهر عاشورا آمد خدمت عموش. «عموجان! اجازه بده میدان بروم.» «نه عزیزم! تو یادگار حرمی، تو یادگار برادرمی.» انقدر حسین (علیه السلام) دلرحم است. اگر کسی بهش اصرار بکند، دلش نمیآید نه بگوید. انقدر قاسم دست و پای حسین را بوسید، آخر عمو اجازه داد. حتی اگر قاسم هم باشی، انقدر حسین (علیه السلام) اصرار داشته باشد که تو میدان نروی، بهش اصرار بکنی، واسه این دلرحم است. «یا اباعبدالله! ما هم دست و پاتو ببوسیم.»
قاسم دیگر وقتی میخواست میدان برود، «تسلل الدمع علی» اشک بر صورت قاسم جاری بود. این اشکش برای دلسوزی برای عموش بود. بعد از من این عمو باز هم تنها میشود. از یک طرف خوشحالی دارد، برای حسین (علیه السلام) ماتم من را هم تحمل کند. رفت در میدان... داستانش مفصل است. جنگی که آن نامرد آن مرد شمشیری به سر قاسم زد، با صورت به زمین افتاد. همین که افتاد، صدا زد: «یا عَمَّاه! عموجان به دادم!»
آنجا دارد که امام حسین (علیه السلام) مثل باز شکاری آمد، لشکر دشمن را شکافت. دشمن پراکنده شد، ولی گرد و غبار گرفت. حسین دنبال قاسم میگردد. زیر دست و پا، در غبار قاسم گم شده. یک خورده ایستاد، گرد و غبار بنشیند. تا گرد و غبار فرو نشست، قاسم دارد پاهایش را روی زمین میکشد. دیگر آخرهای جانش بود. «أحلى من العسل» شد. ابی عبدالله (علیه السلام) فرمود: «چقدر برای عموت سخت است، عزیزم! تو صدا زدی عمو، نتوانست جوابت را بدهد.»
«السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک.» از خیمه قاصب سلام بده. «علیک منی ابد ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتكم.»
آن عاشق میگفت: «حضرت قاسم در عالم فرمود: منم بابالحوائج هستم، ولی سرم خلوت است. مردم گرفتاریهایشان را به من نمیگویند. خیلی گرفتاریها را میتوانم برطرف کنم. دستم به دامنت.» «السلام حسین و علی ابن حسین و علی اولا»
«من برایت پسرم، تو برایم پسری.» مبارک پسری و چه پدری. چند تا بچه دارند، یکی از بچههای دوستشون بچه دار است، بچه برادرش، خواهرش. کسی از دنیا رفته، کوچک بوده، از بچگی این را آورده بزرگش کرده. این ضعفی پیدا کنند، زخمی پیدا کنند.
ولی این بچه یاد مناجات حسن (علیه السلام) افتادم.
میوزد از سر زلف تو نسیم سحری
خیلی زیباست! روضه سنگینی دارد. بعد آرام آرام با من بیایید برسیم به این روضهاش.
همه گشتی، ولی نیست به اندازه تو
نه کلاه خودی و یک زرهی، نه سپری
پیراهنهای هوا فرستاده، برای همین دشمن اول زد توی سرش.
من از آنجا که به موسی یتیمان دارم
میفرستم به سوی قم تو را یک نفری
بیسبب نیست حرم پشت راه افتاد
نیست ممکن بروی و ما را نبری
«جانم! قاسمم را به روی» بگذار. «عباسم!» فهمیدی چی بود. «را به روی زین بگذار عباسم.» حسین را راه بیندازد. قاسم افتاده زمین. عباس که «قمری را به روی دست گرفته.» قمری.
او عروسیت که نشد موی تو را شانه کنم
بعضیها شب ششم نقل شب عروسی قاسم است.
او عروسیت که نشد موی تو را شانه کنم.
عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری.
«تو خودت قسیم، قاسم یعنی کسی که تقسیم...» حالا این قاسم در کربلا چی شد؟ تقسیم کرد نه، تقسیم شد. «تو خودت قاسمی و سرزده سیر شدی.»
«تو حجاب بودی و حالا جا بیشتر»
تو که پاش خودم فهمیدم از روی ق.
«رهگذری جابجا میشود.»
بنده تکانت بدهم. وایسا امشب روضه من این باشد. سختترین جنازه برای دست زدن، جنازه تصادفی است که تصادف کرده. حالا اگر یک کسی زیر پای «صومعه» است.
«جابجا میشود از این دنده بدهم، وای، عجب دردسر.» ای وای عجب دردسری!
روضه بخوانم یا عاشورا؟ جور بود. زره غصه اومده. سینه را به سینه چسباند. بچه را با خودش میکشه. زمین کشیده میشود. سینه در سینه حسین (علیه السلام).
برد «قیمت الشهدا» جنازه ابی عبدالله (علیه السلام) را میآورد. قیمت الشهدا. برای چی؟ عاشورا. آخه دشمن میخواهد زنده زنده سر جدا کند. زنده زنده جدا بشود، غیر. دیگر کسی نبود خود حسین را بغل بگیرد. زنده زنده سر از تنش جدا کردند. حسین...
در حال بارگذاری نظرات...