پرسش و پاسخ
عالم جنیان جدا از عالم ماست
نظم جهان به هم می ریزد
دخالت انسان، نظم عالم را به هم می ریزد
نگاهی نو به غیبت
خدا همه بنده هایش را دوست دارد
اجازه نداری جای خدا تصمیم بگیری
بُکُش ولی از خط بیرون نزن
تاثیر خوراک بر انسان
تاثیر متقابل گناه و بیماری
بابت خیالات تا زمانی که به زبان نیاوردم، مواخذه نشدم
با اراده در عالم ماده تصرف کردم
با تمثلات سخن می گفتم.
وقتی از حق الناس صحبت می شود، یعنی خدا بنده هایش را دوست دارد.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
از ریزترین عوالم گرفته که در کل، بزرگترین عوالم میشوند. مثلاً شما عالم ویروسها را در نظر بگیرید؛ اینها آنقدر با هم رقابت دارند، یکدیگر را میزنند، به هم حمله میکنند، این غذای آن را میگیرد، آن غذای این را میخورد؛ عوالمی دارند، متوجهید؟ مثلاً یک شخص، یک وجود انسان نیستند، شاید مثل یک ارتش موریانه که زیر این درخت، زیر این دیوار لانه کرده باشند. جنها هم همینگونه زندگی میکنند، شاید ما را نبینند.
مورچهها را بخواهیم دقت کنیم، میبینیم سوراخشان را خرابشان میکنند، میریزندشان بیرون. شیرازیها میگوییم: «کَلّه زنبور زندگیات بیچارهات میکنند.» عوالم بسیار بسیار زیاد است، میلیونها میلیون عوالم و موجودات مختلف پیرامون همین کره خاکی دارند زندگی میکنند و روی کرههای دیگر هم همینطور. ما درکی از آنها نداریم، با تلسکوپ دنبال عالم میگردیم. برو با میکروسکوپ، میلیون میکروسکوپ! نمیخواهم، روی همین پیرامون خودمان میلیاردها عوالم است که شاید ما مثلاً یک عالم عجیبوغریبی... آن جنگ عوالمی که من گفتم، حاج آقا گفتم، در ماجرای دوم و سوم گفتم که از آینده دیدم. تداخل عوالم نظم جهان، یعنی عوالم نزدیک به هم میشود؛ عالم جن، ویروس، موجودات، همه میریزد قاطی هم میشود و دیگر جمعکردنی نیست. وجود این باید این را از بین ببرد که وجود داشته باشد، نفی وجود یکی دیگر. و همدیگر را متلاشی میکنند که خودشان زندگی کنند.
به همان بینظمی که من گفتم در آن عالم، به خاطر دستکاری کردن عوالم که الآن انسان دارد در عالم ژنتیک، در عالم ساختار این عوالم دستکاری میکند. مثل این که یک بچه را نشاندی، ابررایانهای که دارد یک کارخانه بزرگ مثلاً نیروگاه هستهای را کنترل میکند، اول رایانه... شما میروی دست میبری توی این ساختار رایانه؛ رایانهای که دارد نمیدانم رآکتورها را کنترل میکند، توربینها را کنترل میکند، سیستم برق خروجی، ورودی کورهها، تنورها، همه را دارد کنترل میکند. بعد یک بچه میآید روی کامپیوتر یک بازی نصب میکند، میگوید من از تو بهتر میفهمم. از منابع، از CPU، از رم، از فلان میگیرد ببرد بازی خودش. میگوید من بهتر میفهمم. کمکم این نظم کامپیوتر میریزد به هم، دمای کوره میرود بالا، آن میرود بالا، آن میرود بالا. یک دفعه کار به جایی میرسد که دیگر این فضا قابل کنترل نیست برای انسان. «ظَهَرَ الفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.» و این نزدیک شدن عوالم و به همریختگی عوالم کاری که الآن آمریکا دارد توی کار انجام میدهد، به نابودی زمین و زمان میرسد.
اگر جلویش را نگیرند، امیرالمؤمنین فرمود که در آب جاری یا آب راکد – هر حدیث چهارصدگانه اخیر خصال مرحوم – فرمود: «ادرار نکنید، چون هر کدام اهلی دارد، عوالمی جز ساکنش شما نمیبینید.» در این آب، در این دریا، در اعماقش موجوداتی غیبیاند و اینها. چیزی دیدید یا نه؟
خلاصه حقالناسی از حقالناس، یکی از بدترین نوع چیزهایی است که شاید خدا نبخشد. این که حرف خیلی قشنگی زدید، گفتید قلب جایگاه خداست. کسی که قلبی را آتش بزند؛ با حرفش، با کلامش، با نگاهش، با کاری؛ جایگاه خدا را آتش زده، خانه خدا را مثل آتش زدن. غیبت کردن؛ شما یک شخصی را با حرفت میکشی. آبروی مؤمن بالاتر از جان است. پشت سر یک شخصی که حرف میزنی، جایی که نمیتواند از خودش دفاع کند، نیست که از خودش دفاع کند. این را بدترین کاری است که میتوانی انجام دهی. خدا این، علاوه بر این که حقالناس است، خدا بازخواست میکند از خدا هم هست. چون بنده خدا را تو آبرو بردهای.
داستانی مولوی دارد، داستان بسیار زیبایی است در مورد افرادی که فیل خورده بودند. دفتر سوم، دوم مثنوی: «چه فیلها خوردند در هندوستان.» مادرش آمد دهان تکتک اینها را بو کشید. یکیشان نخورده بود. تکتک اینها که دهانشان بوی بچه اینها میداد، گرفت با خرطوم آزاد کرد. مولوی میگوید خدا روز قیامت دهان تکتکتان را بو میکند ببیند کدامتان دهنتان بوی گوشت اولیا خدا را میدهد. لحن اخیر، تیکهتیکهات میکند، اگر دهن مردار اولیا خدا را بدهد.
اگر ما میدانستیم خدا چقدر بندههایش را دوست دارد، حاضر نمیشدیم به بندههای خدا آزار برسانیم. خدا اصلاً تمام این عالم را آفریده برای بنده. حالا شما هر کی، هر چی میخواهد باشد، خدا دوستش دارد. شما برو جلو چشم یک مادری بزن تو گوش بچه عمر دارد. یادش تازه محبت مادر به بچه اصلاً قابل قیاس با محبت خدا به بنده خدا نیست.
وقتی آبروی بندهاش را میبری، آبروی یکی از بندههای من را بردی. بد باشد اصلاً. بندههای بد را هم خدا در جایگاه بحث محبت به بنده قوانینی دارد. شما حق نداری ظلم بکنی. میگوید ابن ملجم بهترین بنده خدا را کشت، ولی اجازه نداری به همان ابن ملجم ظلم کنی. حضرت علی میگوید: «یک ضربه زد، یک ضربه.» اجازه نداری ظلم کنی، آتشش بزنی. اگر کسی بهش ظلم میکرد، میگفت این ظلم است. جایش جداست، حساب کتابش جداست. جواب بگیرد. بعد آن کاری کرده، بهترین بنده خدا. قوانین دارد کشتنش. کشتن بنده اینجوری نیست. قوانین خدا.
خدا برای بندههایش عجیب و غریب امتیاز میگذارد. حضرت نوح آمد گفت که فلان کردم، حالا دیگر اینها را بکش، عذاب برایشان بفرست. کوزه بساز. گفت: چندین سال شروع کرد کوزه ساختن. حالا بشکن. خیلی با زحمت. کوزهای که با دست خودت. «جون نداره انقدر دوستشون داری!» روزها که نه. «چه جور توقع داری من بندهای که مال خودمه، دوستش دارم، خودم ساختم، میخواهم به همین راحتی عذاب...»
خدا برای بدترین بندههایش هم جایگاه قرار داده، برایش در همان حد خودش. اجازه نداری جای خدا تصمیم بگیری که بگویی فلانی بد است، از جهنمی است. فلانی خوب است، بهشتی است. اجازه ندارید کسی را جهنمی، بهشتی کنید. تو فلان کافر چه! یک شخصی الآن گناهکار. شخصی را که الآن دیدی گناهکار است، فردا جایگاه بندههایش را اصلاً نمیدانی. حاجی، اگر ما میفهمیدیم گفتم چقدر خدا بدترین بندههایش را دارم میگویم، به خود اجازه نمیدادی کوچکترین ظلم در حق بندههایش، دزدی کنی، بزنی، ظلم بکشی. کشتن که هیچی. خود خدا خونخواه است. خود خدا از بنده دادخواهی میکند.
یک آیه داریم در سوره بقره، ۱۹۰: «...در راه خدا بکشید، از خط بیرون نزنید. ان الله لا یحب المعتدین. از خط بیرون بزنی، دیگر از تو خوشم نمیآید.» بکشی، بکشی، اگر یک قدم جابهجا بروی، دیگر از چشمم میافتی.
بعد از یک طرف هم این، این هم دوست داشتن خداست دیگر. یعنی عبادش را دوست دارد. یک عنصر نامطلوب وقتی در جامعه بشری هست که در بین آسیب میزند، از محبتی که به نوع عباد دارد، به نوع به خود این هم علاقه دارد، زودتر میرود کمتر معصیت میکند. یعنی مفسده بیشتر شده. نه اصلاً قتل کرده. میگوید: «خیلی خب! تا اینجایش قصاص شد، دیگر عرض کنم خدمتتان که...»
گفتند این فستفودها و اینها باعث جلب شیاطین و اینها میشود. غذا، خوراکهای این شکلی. بسم الله الرحمن الرحیم. اول که خوراک، حاج آقا، خوراک خیلی تأثیر دارد توی تصویر رسمی انسان. فستفود نیست، هر خوراکی که از بطنش خبر نداری، از ذاتش خبر نداری چیست، تأثیر میگذارد، بهقولاً سنگینی. شما الآن یک سری غذاها هست، مانده. غذای مانده شده محل فعالیت یک سری باکتریها، موجودات، یک عوالم دیگر. غذای آنها شده. «از غذای شیاطین مصرف نکنید.» یکیاش همین است. غذای مانده. مانده غذایی است که دارد تجزیه میشود، دارد توسط موجودات دیگر خورده میشود. غذای بطن خواهر. سوسیس میدانی چیست؟ با هزار تا مثل ادویه را عوض میکنم که رنگش قابل خوردن بشود. حالا این را مثلاً میخواهی بکنی غذای جسم و توقع داری مثلاً خب، این بدنی که این را خورده، آمادگی مثلاً نماز شب داشته باشد؟ آمادگی مثلاً توسل، تضرع داشته باشد؟ بهترین خدا بهترین غذاها را برای شما قرار داده. وقتی بهترین غذاها، تازهترین غذا قرار داده، چرا بخواهی از غذای مانده که معلوم نیست چیست، چی چی قاطیش کردهاند، توسط کی درست شده، فلان سوسیس مثلاً ببخشید کمپ ارمنی است، آن را بخورید! این بهتر. گفتم بابا ایرانیاش را هر چی بخوری باز بهتر از آن است. خوراک خیلی تأثیر دارد.
اینکه بهقول اول و آخر غذاها را اول غذاها را تازه مصرف کنیم. دو اینکه غذاهای مانده و به سمت فساد رفتن مصرف نکنید که این شده محل تجمع شیاطین، موجودات دیگر.
گفتند که شیاطین پسر هفت ساله من که اوتیسم هستش، حالتهای کسی را دارد که انگار جن میبیند. میشود گفت یک جورهایی شیاطین هم رویش هستند که افراد اوتیسم وارد عالم انسانهای عادی نمیشوند. آیا مطلب درست است که اوتیسم حالت جنزدگی است؟ کدام بیماریهای اختلالی روانی... این دلیل بر دیدهشدن، اما من بچههایی را دیدم که چشمشان باز است. من بچه زیاد دیدهام. دختربچه مخصوصاً. دختربچهها تا سن ده سالگی، پسربچهها تو سن مثلاً شش، هفت، هشت سالگی. بعضیهاشان باز است، موجوداتی را میبینند. و بعضی وقتها شیاطین به اینها علاقهمندند. گفتم بعضی وقتها شیطان روی بعضی از بچهها تأثیر دارد، اذیت میکند، اج. تأثیر به دلیل چی؟ به دلیل مشارکت خود شیطان تو نطفه. حس قرابت. نوه نوه. یک وصلت جور کردی، بچهاش را میبینی احساس. بعضیها سر میزنند. سر زدن اینها، اذیت کردن و به بچهها ور رفتن شیاطین. یک جریانی را من به یک بنده خدایی گفتم. حالا جریانی که فلان شخص دیده بود تو آسمان. آن هم جن دید. یک جریانی دارد، بهقول معروف یک کمی حرف و حدیث زیاد است. وقتش انشاءالله دوازده، سیزده دقیقه وقت داریم.
در خیلی مرتبط با بحثهای مستند بود، مطرح کردن پیرامون. از تو خود متن بحثها سوال پیش آمده. خب. در مورد وضعیت اعمال، اثر اعمال بیشتر بگویید. این بیماری که از حیوان به انسان بود، داخل کشور ایران بوده، تو همهجا پخش شده بود، چگونه تمام میشود؟ گفته بود توی خانه هم به همین شکل است. یعنی هیچجا امنیت نیست. چطور امنیت پیدا کنیم تو این برهه زمانی که بیماری حیوان به انسان؟ بسم الله الرحمن الرحیم. آن چیزی که ما دیدیم، معادله دوم و سوم این بود که بیماری حیوان به انسان. مثل اینکه شماره یک، گله نگهدار، نان خشک بده. بعد یک مدت اینها غذا از گشنگی که نمیمیرند که. مجبورند تطبیق بدهند با محیط، با وضع موجود. چون موجود زنده است دیگر. دقیقاً همینجور است. یعنی یک ویروس درست شده برای زندگی تو بدن مثلاً خوک. این خوک را یا این مثلاً خفاش و بیماری تو بدنش هست و انسان مصرف میکند یا خام یا مثلاً نیمپخته. چینیها همه چی را با هم میخورند، خام و نیمپخته و همهچی. ویروس کمکم میرود تو بدن انسان. ویروس تو از بین خیلی از ویروس تو بدن هست، میرود آنجا شروع میکند خب تو بدن شروع میکند به فعالیت کردن دیگر. تو بدن انسان شروع میکند به فعالیت کردن و تبدیل میشود به ویروس انسانی. به دلیل ارتباط نزدیک بین... یک دفعه ویروسی که برای خوک ساخته شده یا برای خفاش ساخته شده، تبدیل میشود به وجود بدن انسان. توانایی مقابله با این ویروس ندارد تا مدتها. مگر اینکه کمکم بدن انسان خود را تطبیق بدهد. ولی بهصورت عادی و دیفالت توانایی مقابله با این را ندارد. بیمار جدید. این که میگوید هر گناه جدیدی که میآید، بیماری جدید باهاش میآید. این روایت داریم. قوانین را رعایت نمیکنید، قوانین انسانی را رعایت نمیکنید، یک دفعه تبدیل میشود به یک همچین جریانی.
تداخل عوالم. گفتند که در مورد سیگار یا مواد چیز خاصی ندارد؟ اینکه چطور پدرتان را رفتید؟ مستند "شنود" را کامل گوش بدهید. یعنی یک مقداری من ناراحت میشوم بعضی وقتها سوالهایی که میپرسند، میبینم که به دلیل عدم توجه کافی و قبلیها... آدرس خانه بابا سوال منطقی است. ولی چون کامل گوش ندادید، سوال برایتان پیش آمده. پدر من یک مثلاً خب، همسر دیگر گرفت، یک زن دوم گرفت. اما به احترام مادر خودمان نمیرفتیم خانه پدرم که اصلاً آدرسش را هم نداشتیم، خانه پدرم، خانه آنجا. تردد نداشتم و پدرم میآمد خانه اسم شهرش را هم نمیدانستم، هیچچیش را نمیدانستم. فقط بهواسطه آن دید، آن مشاهدهای که توی حالت کُمُد داشتم، پیدا کردم و رفتم. گفتند چه شکلی بلوکها را جابهجا کردید؟ آنجا کسی هم متوجه نشده بود؟
جابهجا کردن بلوکها فقط با اراده بود، نه زوری بود نه هیچی. مثل اینکه الآن اراده کردم، تو حیاط رفت. تو حیاطِ... کسی متوجه نشده بود؟ نه، نبود که اتفاق متوجه شده بودند. بلوکها رفته بود تو حیاط و پدر من فکر کرده بود کار شخصی است که از بلوک خریده. خودش نیاورده بود که: «آقا من این کار را نکردم.» چون تو حیاط کوچه خالی کرده. یعنی فهمیده بود که بلوکها رفته تو حیاط. مقصر بود تو این جریان، رفته بود تو کوچه خالی کرده بود تو حیاط. اینجا که کار اطرافیان را میدیدید، میتوانستید امر به معروفشان کنید. طرف جهنم نجات.
نه متأسفانه. آنجا اصلاً بحث اینکه من صدای من را کسی نمیشنید. ولی مثلاً طرف به من میگفت که چرا رفیقت سیگار میکشید، تو بهش امر به معروف نمیکردی؟ پای منبع ماشین کسی بوده، تو حوزه کاری ما داریم باهاش صحبت میکنیم. اصلاً بحث امر به معروف نیست. برای خودش خلافکار است. کمترین خلاف، آدمکشی است. لباسم بو میگیرد. تأثیرات کار شما مثلاً. کارت مثلاً این است که صبح تا شب تاکسی هستی، مسافرکشی میکنی. میگویی جز تأثیر کارت این است که بوی دوده میگیری تو مسیر شهر. من بگویم چرا دود تولید میکنی تو خیابانها؟ جز تأثیرات کار من است متأسفانه.
بابت خیالپردازیها و افکار و اینها محافظه شدی. خیالپردازی چرا همچین تصوری کرد؟ به خاطر تصوراتم. تا وقتی به زبان نیاورند، حد اعلای آن میشود سوءظن دیگر. مدت زمانی که تجربه را داشته، از سبک زندگیشان، قبل از تجربه، کارهایی که میکردند، شرایطی که باعث شده مشاهده. خیلی طولانی است، خودش یک مستند بلند میشود.
میگفتیم بیا تو دلتون، حال خودم را نمیدانستم و اخویم که بالا سرم بود، میگفت: «بیهوشی.» من مطلع نبودم که بیهوشم. به حساب خودم دارم بلند میگویم ولی هیچ صدایی من ظاهر نبود. ظاهراً نمیگفتم، ولی من بلند بلند داد میزدم. لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللّه. با گریه. یک حالت گریه بیتابی و با این حالت ذکر میگفتم.
در مورد آن پیرمرد روحانی که تو بخش آیسییو همتختیتان بوده، در حال احتضار بوده، چرا در آن لحظات فقط شیطان و سپاهیانش آنجا برای که باعث میشود ایمان در هنگام مرگ حفظ بشود. امام چند جای سخت میآید از انسان دستگیری میکند. به داد انسان میرسد که لحظه مرگ است. با توجه به اینکه این شخص روحانی بوده، یعنی یک بارم با عدل را چرا تو آن موقع، تو لحظات سخت احتضار، جان دادن، آنقدر تنها بوده؟ دورش پر از شیاطین بوده. یعنی اگر این معصوم هم جزو اعمالش محسوب نشده که هفت شامل شده. اصلاً به زیارت ائمه، قانون عمل شاملش میشود.
اول که من از سرنوشت بنده خدا اصلاً بیاطلاعم. فوت کرد؟ زنده بود؟ من لحظات آخرش را ندیدم. من تا آنجا که دیدم ایشان، ایشان حال... من مطلع نشدم حتی و توجه کردند ببین. من میدانستم به یک واسطهای ایشان آمد بالا سر من. یک شخص دیگر بغل دست من که حال خوبی ندارد. نمیدانستم روحانی است. کاور افراد را نمیدیدم. یک پیرمرد بغل دستم است که حال خوبی ندارد. و دو نفر حالشان خوب نبود. یک نفر فوت کردند و ایشان که بهواسطه ایشان اصلاً من تا ایشان آمد حجم بیش از حد شده. اینها رفتند، آن زن آمد و من از آخرش نفهمیدم چه بر سرشان آمد. درگیری داشتم دیگر. فکر اینکه برگردم تو اورژانس نبودم. آنقدر تو آیسییو وضعیت وحشتناک دیدم که اصلاً فکر اورژانس از سرم پرید. کار شیطان بود که ایشان کلاً از ذهن من رفت. من برگردم ببینم چه بر سر این آمد. و من یقین میدانم حتماً اگر انسان خوبی بوده، حتماً به فریادش رسیده. البته اگر اتفاق برایم افتاد دیگر. ولی مرگ قطعی به من حادث نشده.
گفتند که آنجایی که آینده را دیدید، چه شکلی با روح آن افراد صحبت میکردید؟ خواب بوده؟ بیداری بوده؟ چی بوده؟ میشود بحث تمسلاتی که گفتیم حل میشود. مثل توسل. یعنی با روح من میگویم با روح شخص صحبت میکردم. [جواب] تمثل شما بوده و توسل ایشان؟ توسل گفتگو بوده، توسل گفتگو در مورد آن اتفاق بوده، تمثل اثرات آن اتفاق بوده. همهاش تمسلات.
میگویند این نامهای که گفتند از اسرائیل حمایت میکنیم و اینها، این واقعاً اتفاق افتاده یا آمریکا و اسرائیل و اینها... بیخیالی مردم ندیدند، حس نکردند. جنگ نمیتونه همون جنگ نرم. دشمن همین ترورها و خرابکاری عامه مردم متوجهش نمیشوند.
راوی داستان زمانی که چشمشان باز بوده، به هر کی توجه میکردند تا برزخ آن شخص را میتوانستند ببینند. یک سوال برایم پیش آمده که چرا به یا این انتخاب افراد، انتخاب کار خوب شخصی بودن در اختیار ایشان نبوده؟ توی قرآن هم حتی از جهنم و عذاب صحبت شده، از بهشت، از حسنات و پاداش و ثواب اشخاص چیزی نمیدانند. برای من جای سوال شده چرا خدا باید عواقب گناههای سنگین افراد را به بندهش نشان بدهد ولی از حسنات نشان ندهد تا آن طرف قضیه را هم ببیند؟ خیلی عادلانه نیست حسنات و تأثیر آن را هم نشان بدهد. اینکه فقط شنیدن عذابهای الهی را آدم بشنود، کمکم دیدگاهش نسبت به رحمانیت خدا و بخشش خدا را از دست میدهد. از خدا نعوذبالله موجود ترسناکی تو ذهنش نقش میبندد. ولی بعداً از ایشان سوال نمیشود که تو از عذاب گفتی. یک بنده قصد توبه داشت به دنبال رحمانیت خدا و با شنیدن این حرفها که فقط شیطان بود و عذاب، کلاً پشیمان شد از درگاه من، به امیدش از رحمت من ناامید شد. حقالناس نیست این قضیه؟ حس خوبی را بهش نشان دادند یا بعداً یک تجربه خوشایند یا حس خوب خدا بهش نشان داده با حس خوب خدا تا آن تلخی از دیدن اعمال بدش از ذهنش کمرنگ بشود؟ ممنون میشوم این سوال را پاسخ بدهید.
راوی: حتماً. اول اینکه همیشه از خوبی خدا گفتیم. خوبی خدا گفتن. من وقتی میگویم که خدا حقالناس را میگیرد، یعنی در اصل دارم از خوبی خدا میگویم که خدا چقدر بندههای گناهکارش را هم حتی دوست دارد. حاضر نیست حتی بندههای گناهکار را ناراحت کند، یک جوری حق ظلم بهشان میشود. وقتی دارم این را میگویم، میگویم خدا حقالناسگیر است، یعنی چی؟ اگر خدا بندههایش را دوست دارد، چرا من وقتی میگویم که خدا بدش میآید از بنده که غیبت میکند؟ یعنی چی؟ یعنی خدا برای بنده که حتی خطایی کرده که مستوجب مثلاً بد گفتن است، خدا بدش میآید پشت سر جایی که نیست از خودش دفاع کند. شما کسی را بگویید آبروی آن اهمیت.
اگر من بدی کسی را دیدم، یعنی اینکه من افراد خوب و افرادی که آبرومند هستند و خدا به من نشان. من تأثیرات بعضی از وضعیت گناهان را دیدم. این نبود که من پرونده کامل یک شخص را ببینم. من همان گناه و همان تأثیر، بعضی همان گناهی را دیدم که در آن واحدش انجام میداد. پرونده غیر از جایی که توجهاتم مثلاً من میخواستم آن شخص داشت از بین میرفت. پیرمردی که تنها جایی که به من چیزی نشان دادند، مال شخصی بود که اصلاً منکر خدا بود. شخصی بود که تمام طول عمرش تا لحظه آخر مرد. من دیدم این بنده خدا گرچه نمیشناختمش، اهل مثلاً فلان و فلان و فلان و فلان گناهها بود. پنجشنبه جمعهها این کار را میکرد، آن کار را میکرد، مشروب هر روزش بود تا آن لحظه. و این تأثیر آن گناه و این جن زنی که رو سینهاش نشسته بود، کار تأثیر گذشته. اگر شما صلاح جن زنی که روی سینه این پیرمرد نشسته بود و تا لحظه آخر ولش نکرد و من این را دیدم، دنبال چهرهاش میگشتم. متوجه شدم این جن زنی که روی سینه نشسته بود در قالب زنب... یکی از الهههای کفار است، بتپرستها میپرستند. این جن الهه مرگ بهش میگویند. جنی که روی سینه پیرمرد نشسته بود. تا آخر، صورت پیرمرده را گرفته بود. تو بیمارستان این را میپرستند. بوداییها، بتپرستها. اسمش الهه مرگ است. من عکسش را حاج آقا دادم. کار این دقیقاً لحظه مرگ روی سینه طرف میایستد یا مینشیند. لحظه آخر بلند. من وقتی میخواستم جان بدهم، حاج آقا انگشتر تو دستم احساس خفگی بهم میداد. دکمه دکمههام احساس خفگی بهم میدادند. دوست داشتم باز کنم همه را. آنقدر نفس تنگ میشود تو آن حالت، یک جن با این هیبت که این هم توسل.
خدا به شما خیر بدهد آقا جان. خیلی اذیت شدید، خیلی زحمت کشیدید. عایدی اقتصادی و مالی و حتی اعتباری و اینها برای شما نداشت این قضیه جز اذیت و دردسر. وقت گذاشتن و هی مسیرهایی را طی کردن و تشویش فکری، آزار فکری، خواندن این غث و سمینهایی که بعضی وقتها ممکنه اجرا بشه. بههرحال دغدغهای که داشتید از جنس همان دغدغهای است که گفتید. و خدا از شما پذیرفته بود انشاءالله بپذیرد. خدا به شما خیر بدهد بابت این زحماتی که کشیدید. این پرونده تقصیرات بگذرد. کوتاهیها، کمیها و نادانیها و جهالتهایی که بنده دارم. خدا به شما و حاج آقای عمادی عزیزمان که فاصله ارتباط بنده و شما، ایشان بودند، دغدغههای پاکی که آقا عمادی دارند، تلاش تحسینبرانگیزی که دارند و خلاصه محبتی که به شهدا دارند، به ایشان هم خیر بدهد. منزل شما این چند وقت برای بحث شنود و اینها در اختیار گذاشتن، کمکی دریغ نکردید. خدا انشاءالله اموات ایشان را هم بیامرزد، اموات شما را هم بیامرزد.
خدا انشاءالله که ما را از شر نفسمان، دشمن اصلی نفس. شیطان سگ کی باشد؟ شیطان هیچ غلطی نمیتواند بکند اگر انسان از شر نفسش رها بشود که جان کندن میخواهد که آدم از شر نفسش رها بشود. هر جا شیطان اینجا لنگ میاندازد پیش نفسمان. انشاءالله به آبروی امیرالمؤمنین که دشمن اصلی شیاطین، امیرالمؤمنین. به همه دشمنیها با امیرالمؤمنین شیاطین چشم دیدن امیرالمؤمنین ندارند. چشم دیدن نام امیرالمؤمنین ندارند. امام حسین همه فرزندانشان را علی گذاشتند لج اینها را در بیاورند که نام علی را نمیتوانستند تحمل بکنند. انشاءالله امیرالمؤمنین نظری بکند بر دلهای ما. آباد بکند دلهامان و به نام مقدسش انشاءالله این سگها، این شیاطین دور بشوند از قلبمان، از زندگیمان، از حریم زندگیم و انشاءالله که خدا به آبروی اباعبدالله که ماه محرم را در پیش داریم و مستند شنود حال ما را خیلی عوض کرد. حال همهیمان را نسبت به کربلا، نسبت به امام حسین. انشاءالله که امام کربلایی بشود. زیارت اربعین انشاءالله نصیبمان بشود. و انشاءالله باقیات صالحاتی باشد برای شما زحماتی که کشیدید. این سوالات را هم شاید نحو دیگری در سخنرانیها و بحثهای دیگر که حالا هست. «پرونده مستند شنود را بستیم، دیگر پرسش و پاسخ نخواهیم داشت و بگویید پرونده بسته میشود.»
خدا انشاءالله که پرونده اعمالمان را ختم به خیر بکند، همهیمان را به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
در حال بارگذاری نظرات...