جلسه پرسش و پاسخ
آینده کشور را روشن دیدم.
انقلاب ایستا نیست؛ دائما در حرکت است.
دائره فعالیت شیطان
چگونه وسوسه شیطان را خنثی کنیم؟
شیطان به چه کسانی کار ندارد؟
متوجه عبور شیطان شدم.
شیاطینی که درهم می لولیدند
چرا شیطان اینقدر قوی است؟
ملائکه ای برای مقابله شیطان
پرستش شیطان
مظهر اسم فتان خداوند
معنای فتان
قبر آقا علی مدرس
آیا شیطانک ها، به کودکان نزدیک می شود؟
جهنم کودکان
دعای کودکان اثر دارد.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
«آینده کشور را من اصلاً روشن دیدم. اصلاً این نبود که بخواهم قسمتهایی را که الان [میشنوید]، در ۱۴ و ۱۵ یا ۱۶، شاید که بیاید؛ [که] جریان چیست؟ این فضای دنیوی آنجا اصلاً مطرح نبود.»
مثلاً این فضا هم تقصیر خودمان است، تقصیر گردن خودمان است؛ خودمانیم که اینجوریایم. ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾. یعنی ماییم که [وضعمان] بد است. هیچچیزی را گردن خدا نیندازیم. کی تمام میشود؟ تمام شدن در کار است؟ مثلاً مگر ما باید تمام بشود این جریان؟ مگر فکر کردیم اتفاق خاصی باید بیفتد؟ مثل اینکه من رفتم توی خانهای، همه خانه را ריختم به هم، خودم ریختم به هم، نظم [را] رعایت نکردم؛ همهچیزم پخش و پلا [است]. خانه کاملاً ریخته به هم. برادرم نشسته آنجا اعتیاد دارد، مادر گرفته مثلاً خوابیده، بابایی دارد بچه را میزند. آن دو تا برادر دارند همدیگر را میکشند، آن خواهر به زن آن خواهر حسادت میکند. بعد همه منتظرند یه مهمان از در بیاید خانه را تمیز کند. به همه [کسی] ناراضیاند از این. چی باید درست کنیم؟ خانه سید محرومان. سید محرومان کیست؟ یکی مثل خودمان است، دیگر؟ دست به خانه [بدهیم] و [خانه را] تر و تمیز کنیم. نه مهمانی خواهد آمد. مهمان میگوید: «من بیایم چه کار کنم؟ ببین وضعیت در دعوا!» مجلس از شماست، دولت از شماست، قوه قضاییه از شماست، صدا و سیما دست شماست، رهبری هم که با همه، ملائکه هم که در اختیار…! همه چی خراب است، دیگر. همه چی گران شده، همه چی ریخته. جواب ما توقع نداشته باشیم الان یک اتفاقی بخواهد بیفتد که همیشه تمام بشود.
انقلاب ما انقلاب کردیم به قول امام خمینی که به یک جایی برسد؛ پیوستش یک انقلاب امام زمانی باشد. مثل اینکه همه انقلاب کردیم، گرفتیم نشستیم. مثل اینکه ما یک سفره انداختیم، همه گرفتیم منتظریم. منتظریم نانی بیاید سر سفره بخوریم. غذا بیاورد… خودمان باید بیاوریم، بلند شویم برویم تا تهش. ما وسط راه گرفتیم نشستیم. ما انقلاب با آمریکا جنگیدیم، اصرار [به جنگ] کردیم، با استکبار جنگیدیم؛ اما الان یکدفعه همه استاپ دادند. خیلی خب، انقلاب تمام. انقلاب تمامشدنی نیست. انقلاب، استمرار دائمی [است].
عرض کنم خدمتت که چطوری تمایز بزنیم در مورد افکاری که به ذهنمان میرسد که آیا این را شیطان در گوشمان نجوا کرده یا فکر درست و سازنده است؟ این را بتوانیم تشخیص بدهیم. خیلی وقتها میتوانیم بزنیم توی دهن شیطان.
خب، بسم الله الرحمن الرحیم. سؤال قبلى را بسم الله نگفتم. اول اینکه خود این توجه به شیطان، توجه به اینکه آیا شیطان [هست]؟ آیا شیطان نیست؟ آیا این خودش وسواس است؟ خودش کار شیطان است؟ ازش میماند: یکی من را نبیند الان اینجا نماز [بخوانم]. [اینطور که] ریا نشود، اینجوری نشود. یکی از علما خواب دیده بود؛ از سر شب تا صبح دارد با شیطان کلکل میکند. نزدیک صبح که شد این بزرگوار خوشحال شد و گفت: «۸-۷ ساعت کلکل [کردم]! تو را خواباندم» [به معنای] شعبه انداختی. شیطان آخرش وقتی میخواست بیدار بشود، یک قهقههای زد و گفت: «۵-۶ ساعت وقتت را گرفتم، خداحافظ!» فکر کردن به شیطان، فکر کردن به قول نظامیان، میگوییم بُردْ استراتژیک. بُردْ استراتژیک شیطان در عالم فیزیک ما نیست؛ در عالم ذهن و خیال است. همین که ذهن و خیال و نیات ما و تفکر ما را تسخیر کند، به خودش مشغول کند. [اگر] به خودش مشغول کند، به قصد و نیت خودش رسیده؛ از خدا بگیرد.
شما داری یک کاری انجام میدهی. یک فکری، یک وسوسه آمد تو ذهنت. لعنت کن شیطان را. برگرد سرِ [کارت]. این وسوسهاش به دلت بنشیند، میدانی چیست؟ مثل اینکه نفس انسان [است]. شیطان کارش این است که روی نفس انسان کار میکند. خصلت حسد، کبر، بغض، ریا اینها در نفس آدم است. شیطان میآید یک گوشتی میاندازد جلوی نفس. وسوسه آن گوشت است. نفس؛ حالا اگر تو نفست را گرفتی، [اگر] نداشتی آن گوشت را سرکوب کنی، اصلاً دیگر چیزی ندارد. سگ هار نفس را جلویش را گرفتی، نگذاشتی بروی سراغ این. اصلاً شیطان خود به خود دیگر میرود کنار. خود شیطان، سگ خداست. من این را دیدم، این نفس خودم مثل سگ هار است. تو قشنگ میفهمیدی. فلان دختر را نگاه کن! تا نگاه میکنی، دقیقاً مثل اینکه این سگ نفس [را] وَل کردی. دیگر رفت، وحشی شد، نمیتوانی بگیریش. اینستاگرام هیولایی برای خودش است. اگر بهش پا دادی، این رفت سراغ [آن] گوشت، سراغ این خوراکی که شیطان بهش داد، دیگر رفت. کنترلش کار حضرت [عباس] نیست. تنها راهش این است که [همانطور که] گفتم، راهش ندهی، بازیش ندهی، چیزی گفت سریع حذفش کنی تو ذهنت که این سگ نفس آماده است که این وسوسه [ناشی از آن گوشت] را بخورد. [این] خصلتهای بد تو نفس آدم [است]. شیطان به آن نفس[ها]، به آن باگها کار میکند. اگر آن باگها را توانستیم، سگ را کنترل کنیم، خودت را کنترل کنی، دیگر کاری باهات نمیتواند [بکند].
سلام! خدا قوت. یک سؤال: اینکه آقا صادق تعریف میکند که ارواح و شیاطین همهجا هستند و شاهد اعمال ما هستند، پس تکلیف حریم خصوصی چیست؟ سرشان نمیشود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. حریم… جایی رفتیم، به ما گفتند که آقا فضای مجازی حریم خصوصی نیست. نروید داخلش! [با عنوان] سیستم اطلاعاتی. ببخشید، یک آیه یادم بعداً افتاد در گفتگو با شما. نبود. مثل همین روایت پرپرم کرد ﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ﴾. [ترجمه فارسی]: «به شما خبر بدهم شیاطین به چه کسانی نازل میشوند؟» تنزل پیدا میکنند شیاطین به هر کسی که اهل [افک] و [اثیم] باشد. حالا این دو تا آیه صد جلسه گفتگوست. حالا افک، یعنی بافتنهای مندرآوردی، کَشکی، تخیلی، توجیهی و توهمی و اینها. اثم هم که لفت دادنهایی که آدم از وظیفه، تأخیر دارد و اهل انجام [نیست]. عین حدیث امام صادق یادم افتاد، دیدم چقدر این آیه مطلب دارد تو این بحث. به ما میگفتند که آقا فضای مجازی حریم…! آیا واقعاً فضای مجازی حریم [خصوصی است]؟ [درحالیکه] فضای مجازی حریم خصوصی نیست. واقعاً؛ یعنی اینکه همه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، اسرائیل، نمیدانم، همه دارند، اصلاً این را ساختند به خاطر اینکه اطلاعات شما را به دست بیاورند. سرورهای اینها دست آنهاست و همه دارند از آن استفاده [میکنند]. شما عکس خودت، فضا… اطلاعات خودت، همه دار و ندار خودت، همه صحبتهای خصوصی خودت، همه را میریزی تو آن فضای مجازی به اسم [اینکه] حریم [خصوصی است]. بعد میگویی کسی به این حریم خصوصی وارد نشود! مثل اینکه توی پشت یک دوربینی، پشت دوربین صدا و سیما که همهجا پخش مستقیم دارد، شما یک کار خصوصی انجام [میدهی]. مسجد اعظم قم را دیدی؟ مسجد اعظم. آن جلوی مکبر وایساده بود. باند جلو قطع بود. باند ته مسجد. این میکروفون را دستش گرفته بود، میخواست چک بکند. ته مسجد. همه میشنیدند. این بنده خدا میدید صدا نمیآید، فکر میکرد خودش با خودش خصوصی [است]. همینه؛ یعنی شما پشت یک دوربینی بنشینی، دوربین خود خدا دارد میگوید داریم میبینیم! خدا میگوید: «الله». نه، من میبینم. میگوید: «میبیند، حواست باشد! تو نمیبینیاش، او میبیند.» خدا دارد میگوید: داریم میبینیم.
حریم خصوصی یعنی چی؟ معنی حریم خصوصی [چیست]؟ من حریم خصوصی را منکرش نمیشوم. شما یک سری حریم خصوصی داری. آن حریم خصوصی جایی است که [عقیده توست]. بله، آن حریم [را] شیطان [اگر] راه بدی، بیچ…! [وگرنه] ما بقی [اش]… شما فکر نکن مثلاً الان مثلاً بیحجاب آنور، اصلاً حجاب مطرح…! اصلاً مرد و زنی مطرح نیست، بحث جنسی مطرح نیست. شما زن و شوهر… [هستید؟] زن و شوهر. وقتی من خانمم، رحمت خدا رفته بود، میخواستم خانمم را بگذارم تو قبر. یک بنده خدا گفت: «تو نرو! نامحرمی. نامحرم میشوی.» تا دیروز ایشان محرم من بود! اینها اعتباریاتی است که الان میگوییم حریم خصوصی، محرم، نامحرم، فلان. اصلاً مطرح نیست. واقعاً. نه، بحث حریم خصوصی یعنی مالکیت. مالک چیزی هم تو این دنیا [وجود ندارد]. نوع اعتباریات همین فضای دنیای ماست. البته حریم خصوصی به یک معنا درست است. خدای متعال پردههایی را [که] لایهلایه دارد، بعضی چیزها را حتی ملائکهای که مسئول ثبت اعمال ما هستند هم باخبر نمیشوند. تو دنیا قرارداد [است]. شما وارد خانه یکی میخواهی بشوی، در بزنی. آیه قرآن هم میگوید. این [را] رعایت [کنید]. [میگوید] عزرائیل حتی میخواست وارد خانه حضرت زهرا بشود، اجازه میگرفت. بله، اینها هست. ولی اینکه من بگویم: «نه! حریم خصوصی یعنی اینکه هیچ روح، هیچ مُلکی، شیطانی سراغ من نیاید.» تو اینجا مثلاً نشستم، من تنها هستم و همسرم. اصلاً اصل اشتباهِ فکر… توضیح و تفسیر. قوه مخیلهام کار میکند! «تنها نشستیم با خانمم، میگویم: اوه، الان یک روحی آمد و روح مؤمنه، کافر…!»
چرا ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» همه شیطانها را فراری داد؛ اما نتوانست ابلیس را فراری بدهد؟ و چه کاری میتواند ابلیس را فراری بدهد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. اینکه ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» ذکر خیلی عظیمی است. من نمیدانستم اصلاً چی باید بگویم، فقط شروع کردم ذکر گفتن و دیدم واقعاً به زبانم انداختند که من این را بگویم. واقعاً نمیدانم چرا! او توانست بیاید بالا سرم ولی هیچ تأثیری دیگر نتوانست رویم بگذارد. بله، من تا وقتی ذکر میگفتم، او دیگر نمیتوانست روی من تأثیر بگذارد، [در حالیکه] بالا سرم ایستاده بود. روی من تأثیر [نمیتوانست بگذارد]، گرچه فراری هم نشد ولی نیرومند تأثیر نمیتوانست بگذارد. شاید به واسطه افراد دیگری بود که آنجا [بودند].
چرا او فرار نکرد؟ ابلیس فرار [نمیکند]. یکی از ایادیاش بود ولی خیلی قدرتمند بود. اینقدر قدرتمند بود که بقیه آن شیطانکها همه زیر پر این بودند. یعنی شخصی بود که شیطانی بود که تصمیمسازی میکرد برای بقیه. پزشکان که یک اتاق را برای من خالی کردند که من را بردند، از آن اورژانس بردند بیرون. توان هماهنگی داشت. شیطان یکی از اوصافش خنّاس است. خنّاس کسی است که نامحسوس وارد [میشود]. تو روایت داریم که همانجوری که شکارچی حیوان به وقت غفلت شکار میکند، شیاطین هم شما را [در] وقت غفلت [شکار میکنند]. وقتی یک پرنده حواسش هست، شکارچی خودش را نشان نمیدهد. یعنی به محض اینکه نگاه میکند، شما امنیتی، مخفی یا پلیس یا دزد، فرقی نمیکند. همین که متوجه میشود که طرف حواسش هست، مخفی [میشود]. شیطان به محض اینکه متوجه بشود که حواست هست، فرار میکنی. خنّاس.
ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» ذکر [اعلام]… شیطان اساساً درگیریاش تو همین نقطه است، دقیقاً درگیریاش تو همین نقطه است که شما را به این توهم بیندازد که تو مستقلی، تو خودت به خودت بندی، تو خودت… شیطان مظهر انانیت است، دیگر. علامه در ساحل سبعه، بحثی که در مورد شیطان دارد که بحث فوقالعادهای است، شیطان مظهر انانیت است، نماد «أنا» است در این عالم، «من در برابر خدا.» شیطان [است]. و ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله» یعنی هیچکس هیچی نیست، هیچ «أنا»یی، هیچ «من»ی تو این عالم [نیست]. این جمله. او میبیند که آقا، این حواسش هست که «من» ندارد. «من» وقتی «من» ندارد، به چه چیز دست بیندازم؟ چه چیز را بگیرم؟ یک مرتبه دارد. شیاطین هم خودشان مراتب دارند. آن قویتر است. لزوماً با این ذکر نمیرود. او البته خودش مسئول یک مرتبه بعدی است؛ یعنی از همه این ذکرهای لسانی و فلان و حتی ذکر عملی و اینها. ذکر عملی و حتی ذکر قلبی، ممکن است انسان عبور کرده باشد و تو آن مرتبه [باشد]. آنجا یک شیاطین قدرتمندی دارد که آنجا יקهی او را عرض کنم خدمتتان که [میگیرند].
راوی از قبل چه عملی داشته به نظر خودش که توانست زبانش به ذکر باز بشود و شیطانها را دور [کند]؟
جلسه آخر یک اشارهای بهش کردیم، انشاءالله گوش بدهید، آنجا معلوم [میشود].
کی شیطان بهصورت جسم ظاهر میشود و اگر خواست آسیبی در این موقع بزند، چطور میشود نجات پیدا [کرد]؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من واقعاً بعضی وقتها یک چیز میخواهم بگویم، ذهنم می… بسم الله الرحمن الرحیم. بحث شیطان مجسم برای خودم سؤال بود. سرچ کردم تجسم شیطان. دیدم تجسم شیطان چندین برهه، چندین قصه دارد که شیطان به شکل فلانی، به شکل [کسی] اسم آورده، به شکل فلانی ظاهر شدیم. شکلی که مردی که موجه بوده ظاهر شد. دشمنان، داد [و] موسیقی… انسانی که مُعَرَّف است. یک شخصیت حقیقی؛ یعنی میتواند به شکل حقیقی ظاهر [شود]. و خیلی جالب بود. پیغمبر فرمود: ﴿اَلشَّيْطَانُ لَا يَتَمَثَّلُ بِي﴾. شیطان به شکل من ظاهر نمیشود. نکته همین [است]. فرمود: «اگر من را تو خواب دیدید، خودم را دیدید، ﴿فَمَنْ رَعَانِي فَقَدِ الْحَقَّ﴾. هر کس من را دیده، خودم را دیده. چون شیطان به شکل من ظاهر نمیشود.» تمثلش تو عالم رویاست. تو عالم ماده به قول ماها یک مدیومهایی میخواهد، دیگر. یعنی هرکسی ظرف بروز شیطان خودش [است]. جز شیاطین انس، شیطان نظیر به نظیر. شیطان نیاز ندارد. ما همین روایت امام صادق را خدمتشون اول از روی [نمیدانم] بخوانم. میگوید: «شیطان قصد شکار هیچکس جز پیروان ما را ندارد.» یعنی خیلی اصلاً شیطان نیاز ندارد. ﴿وَمَا يَقْصِدُ فِيهَا إِلَّا أَوْلِيَائِي﴾ [شیطان تنها اولیای ما را قصد میکند.]
اما شیطان برای بعضیها حتی تجسم میکند. به شکل من. گفتم: «من رفتم نان بگیرم. حاج آقا خیلی بد بود. بچهها گرسنه بودند. در بسته بود. بیرون نمیرفتم، دیگر. دیدم وضعیت خیلی خراب است. لباسم را کردم تنم، بلند شدم سرم را انداختم پایین. رفتم از در خونه تو در نانوایی. دیدم یک زنی بسیار بدحجاب از اینور خیابان آمد سمت این خیابان که من بودم و آمد سمت من.» به محض اینکه من ایشان را دیدم، مثل اینکه من از من را دید و ترسید. و دیدم کوچک شد، شبیه گنجشک و پرید. من فهمیدم ایشان شیطان [بوده است]. یعنی شیطان به شکل یک دختر بسیار بدحجاب ظاهر [شد]. به هر شکلی بخواهد ظاهر [میشود]. چیزی که به قول معروف چون تایم بگذرد، خیلی از اجنه و شیاطین اینجوریاند. اجنه شیعه که تو خونه ما حواسشان به بچههای من بود، بالای سر خانهام بودند و اینها. به شکل، حالا من میگویم تجسم نه، ولی یک چیز شبیه [آن]. و پسر من هم میدید. پسر من سهچهار سالش بود. ولی و بچههای خردسال خیلی از اینها را میبینند. یک دفعه بعضی وقتها بچه یک نفر کنار بچه میفهمد حس بد. خیلی از جمعیتها. خیلی از جمعیتها. تو شهر رد میشوم، میفهمم. بعضی وقتها یک شخصی کنارم رد شده و یک هاله سنگینش را حس میکنم که این یک مثلاً جن بود و شیطان. بعضی محلهها گفتم: «من تو حالت کمد دیدم.» بعضی. حالا بعضی از اتاقها که آن اداره که خدمت شما گفتم، گفتم: «مملو از شیطان بود.» مثل قابلمه ماکارونی. چهجوری ماکارونیها تو هم میلولند، اینجوری تو هم میلولیدند شیاطین من رفتم کمک کنم. سطح شهر از اینها هستند که حالا حسشان میکنیم. از یک محله مشخص. محله گناه. یک جایی هرچه درخت میکشت خشک میشد. دیگر شهرداری آمد خاکش را برداشت، برد ریخت تو یک جایی، یک خاک دیگر آورد ریخت آنجا. شیاطین نکبت دارند. نکبت. بعضی وقتها حسشان میکنم تو جمعیتها. فقط کارش تمسخر آن حس مذهبی را به هم بزنی. آن واقعاً همینجور تجسم اینها را من بارها و بارها حس کردم و بحث تجسم اینجوری [است]. میدانم. حالا دیگر به قول معروف چیزی است که دیدم. نمیدانم چرا برای من مجسم شد. آنجا تو بیمارستان، من خودم من و پس گردنم نشسته [بود]، هزار و یک کار دارد میکند.
عرض کنم خدمتتان که سؤالی دارند از ما. نمیدانم چرا از ما [میپرسند]: «آن قسمتی که میگوید شیطان به شکل یک زن چادری جوان آمد بالا سر تخت بیمارستان، مگر شیطان میتواند به شکل جسم مادی تو این دنیا خودش را نشان بدهد؟ چطور ممکن است این اجازه را دارد که به شکل آدم بیاید خودش را ظاهر کند؟» که جواب دادید، دیگر. جواب را هم دادیم قبلاً. در آخرالزمان شیطان نمیتواند شبیه انسانها ظاهر [شود]. بعد از ندید [شدن]… حالا این بحث شیطان بحثی است که خود ما را شما حسابی درگیر کردید؛ یعنی حسابی افتادیم توی آیات و روایات و اینها. یک دور با این چیزهایی که شنیدیم، برویم آیت روایات را بخوانیم. بحث شیطانشناسی خودمان داشتیم، یک گوشهای از بحثها بود. تمام نشد ولی دیدم که آنها اصلاً از نو باید ساخته بشوند. اصلاً ما چیزی از شیطان نفهمیده بودیم. دوباره باید اینها را تکتک نشست، کار کرد. روایات را با دقت دید. خود آیات قرآن واقعاً چیزهای عجیب و غریبی است. مطالب قرآن در مورد…
خب، سلام. به نظر شما این هجمههای شیطان و این ابزارهای شیطان در مقابل ابزار انسان و فرشتگان، ناعادلانه نیست؟ چرا خداوند اینهمه ابزار در اختیار شیطان قرار داده ولی جبهه حق همیشه کم و دستخالی است؟ یعنی ما همیشه توی جنگ نابرابریم؟ چرا ملت شیعه باید تنها و محدود با همه دنیا مبارزه کند؟ اصلاً عادلانه نیست. لطفاً صوتهای چهاردهم، پانزدهم که بیاید، انشاءالله که امروز آمده. الان تو [جلسه] ۱۵ (۱۳) [ هستیم]. آنقدر که ما قدرتمندیم، اصلاً شیطان کجا ما کجا؟! وقتی آدم ناله زد. این حرف شما حضرت آدم ناله زد. آن اول که فرمود: «من این را مجرای دمِ خون به خون، [که] علاقه دارد.» خدای متعال فرمود: «من ابلیس را، شیطان را مثل جریان خون در تن جاری کردم در این انسان.» البته یک منطقه ممنوعه گذاشتم، قلبش بود. یک بحثی که امشب تو جلسه امشب انشاءالله در موردش صحبت میکنیم که قلب را به احدی جز اهل بیت اجازه نداده. وارد این کاری که خدا تو این [بعد]... خدمتتون عرض کنم که حضرت آدم داد زد. بدبخت شدند. «خدایا همه رفتند جهنم! اینجوری که تو میگویی.» فرمود: «نه! در ازای هر یک شیطانی که کنارش قرار دادم و جاری کردم در ظرف وجود، به ازای هر یک شیطان، دو ملک قرار دادم، دو ملک قرار دادم کمکش میکنند، ازش دفاع میکنند.» تازه ملائکه هم جنسهای مختلف اند. ملائکه ثبت اعمال داریم، ملکه حفظ داریم، ملکه رزق داریم. برق همینجور دستهبندی ملائکه. جبرائیلی داریم، ملکه اسرافیل را داریم، ملائکه عزرائیلی داریم، میکائیلی داریم. مختلف اند. اینها امدادهای الهی. عنایت خدای متعال. به قول شما عنایت شهدا، علما، ارواح طیبه، ارواح طیبه شهدا. این مؤمنینی که باهاشان در ارتباطیم، نظر دارند، عنایت دارند. و این ناعادلانه نیست.
ضرر و مشکل از اینجاست که بشر رفته سمت شیطان. و خیلی جالب است. خدای متعال به آدمیزاد گفته که ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ﴾... ببین چقدر این حرف غریبانه است. خدای متعال میفرماید که: «آخه! مگر ما با هم قرار نداشتیم، ای بنی آدم؟ بچه آدم! حالا چرا من به خاطر تو این را انداختم بیرون؟ این سجده نکرد، من به خاطر تو انداختم بیرون! بعد شما دوتایی بیرون رفتین، با همدیگر رفیق شدین؟ من به خاطر تو این را پرتش کردم بیرون! بعد میگوید: مگر ما با هم قرار نداشتیم؟ این را نپرستید؛ نه حرفش را گوش ندهید، نه علاقه و مثلاً نزدیک شدن، اینها. نپرستید. مگر قرار نبود؟» کار به کجا رسیده؟ بنی آدم شدند شیطانپرست! که خدا فرمود که: «مگر قرار نبود لااقل شیطان را نپرستید! حالا ما را نپرستید. به قول ما، ما را نپرستیدین، حالا هیچی. شیطان را دیگر نپرستید! ﴿عَدُوًّا عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾ بابا، اِی چشمانت را وا [باز] کن! دشمنت است، دشمن! بگیرش!» ما در حد دشمن هم قبولش نمیکنیم. شیطانی که اینجوری خدای متعال بهش قدرت داده. حالا یک بحث مفصلی است که بنده تا حالا جایی طرح نکردم. عالم دنیا مظهر اسم «فَتّان» خدای متعال است. یک بحث عجیبغریب است. اسمهای خدای متعال تو همه هستی جلوه کرده. هیچوقت شما تو ادعیه نمیبینید اهل بیت و معصومین خدا را به اسم فَتّان دعا کنند. چون اسم فَتّان، «کن فیکون» میکند. اسم فَتّانی است. اسم عجیبغریبی است. دنیای ما مظهر اسم فَتّان است. شیطان هم مظهر اسم فَتّان است. فَتّان هی میریزد به هم، هی هم میزند، هی میریزد به آن پشتمشتا. هرچه هست میکشد بیرون، نمیگذارد چیزی مخفی بماند، بالقوه بماند. هی هم میزنی این رذائل را، این کینهها را، این علاقهها را، این وابستگیها را، این شیطنتها و این افکار را همه را هی هم میزنی. هم دنیا این شکلی است که جلوهگری میکند. ﴿لَا يَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾ [یعنی: زندگی دنیا شما را نفریبد؛ و شیطان فریبنده به خدا مغرورتان نسازد.] و یکی میگوید دنیا گولت نزند. غَرّو [همان شیطان] یکی دنیاست، یکی هم شیطان است.
و از مشکل از اینجاست. نه از دنیا است، نه از شیطان است. خدای متعال این شکلی اراده کرده رشد بدهد. مشکل از این است که آقا، این شیاطین غالب شدند، شیطانپرستان غالب شدند، محبوب شدند، معتبر شدند. کی الان جرئت میکند یک سلبریتی [را] بگویید بالای چشمت ابرو است؟ وقتی اینها بین ما معتبرند… وقتی اینها میلیونی فالوور دارند… بعد شما برو مثلاً پیج آیتالله بهجت، مثلاً حاج آقا مجتبی تهرانی! این طبیبِ مداواکننده قلوب تو اینستاگرام، اصلاً اسم ایشان را کسی شنیده؟ کدام رذیله اخلاقی بوده که ایشان در موردش صحبت نکرده باشد؟ ده جلسه، بیست جلسه درمان نداده باشد، راهکار [نداده باشد]! یک طبیب به معنای واقعی، یک مربی نفوس، یک معلم اخلاقی! این را میشناسند؟ اینکه دیگر آقا دست این [است]. دست کیست؟ خودمان [هستیم]، دیگر! وقتی هرچه نگاه میکنی، وایرال [شده است]. همهجا این بازیگر را زاییدند، آن یکی را زاییدند، سگ آن یکی را، جشن تولد این [یکی را]… بعضی علمای اخلاق، قبرش را کسی نمیداند. من [در مورد] مدرس زنوزی… ما که ادعایمان میشود! چند وقت عبدالعظیم نشسته بودم. یک دانشجو آمد و گفتش که: «حاج آقا، مدرس زنوزی کجا دفن است؟» گفتم: «مگر عبدالعظیم دفن است؟!» گفت: «بابا، همینجا دفن است! قبر حضرت حمزه، قبر مدرس زنوزی [آنجاست].» کسی است که معضلات بحث ملاصدرا در فلسفه که در مورد معاد نتوانسته حل بکند، [را] آقا علی مدرس [حل کرده است]. من دو سهماهه، چند ماه قبل آقا علی مدرس را پیدا کردم تو حرم حضرت عبدالعظیم. اینها دیگر به چه کسی برمیگردد؟ أعلام هدایت را وقتی چراغهای هدایت [را] شکستیم، اینها را غریب کردیم. علمای مظلوم، منزوین تو روستاها و دهکورهها. آقای حسنزاده میرفت بالای کوه و تپه، آقای جعفری تهرانی میرفت اوشان و فشم. کسی اصلاً نمیشناختشان. این علما وقتی این شکلیاند، یک سلبریتی از خانهاش نمیتواند تو روز بیاید بیرون، بس که جمعیت میریزند سرش. بازار تهران میرفتیم. میرفتیم، میآمدیم. ایشان به من میگفت؛ میگفت: «بابا، چند هزار آدماند؟!» گفتم: «حاج آقا، همین که فحشت نمیدهند، خدا را شکر کن.» اینها کار کیست؟ ناعادلانه را کی درست کرده؟ این شیاطین را کی قدرتمند کرده؟ ماها قدرت دادیم. دست و بال علما را بستیم. اینها را تحقیر کردیم. فحش دادیم. منزوی، گوشهنشین کردیم. اراذل و اوباش شیاطین را هی بها دادیم، بردیم بالا. هی تویشان دمیدیم. راهش هم خودمانیم. چارهاش هم خودمانیم. راه برگشتش هم خودمانیم. ما باید برگردیم. ما باید برویم این علما را از انزوا در [بیاوریم]. در بزنیم. این همه آثار موجود است: کتاب، این همه سخنرانی، این همه مقاله. این اصلاً دارد منفجر میشود! حال نداریم. یک کم بحثهای شما طول میکشد. [آیا] روایت میکنی؟ آقا، جمعش کن دیگر! خندوانه یک ساعت و نیمش، دوساعت، سهساعت. فینال عصر جدید نه شب شروع میشود، چهار صبح تمام میشود! یک نفر را ندیدم پیام بدهد: «آقا، بس است دیگر، خسته [شدیم]!» دو دقیقه دارد روایت میخواند: «آقا، حوصله نداریم. بس است دیگر!» یک کم گوش میدهد، روایت میخواند، دیگر ولش میکند. خب، بعد مینالیم چرا شیاطین قویاند؟ کی دارد قویشان میکند؟ قوی نباشند!
﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ﴾. شیطان را میپرسد.
سؤال بعدی: سلام. به نظر شما که خواندیم شیطانکهایی که پشت گردن چسبیدهاند، از چه سنی میچسبند؟ کودکان هم دارند؟
سؤال جالبی است. بچه دیده بودیم شیطونک داشته باشد؟ اصلاً بعضی از بچهها…
بسم الله الرحمن الرحیم. یک سری از بچهها هستند از بچگی اینها اعمالشان اعمال شر است. من دیدهام بچه، شیطان بعضی از وقتها بچهها را باعث کارهایی میکرد که تو تصمیماتش شریک [میشد]. کار عجیبغریب. با خود بچهها شاید اعمالشان حساب نشود اما تأثیرشان روی [بزرگسالان است].
و یک بحثی داریم در مورد جهنم کودکان، مطرح نکردهام. بحث بسیار خطرناکی است و جرئت هم ندارم مطرح بکنم. فقط یک روایت میخوانم برای اینکه ببینیم که این مطلب چقدر [عجیب است]!
آره. میگوید كه امام عسکری کودک بودند. دیدم در مورد جهنم صحبت میکنند، گریه میکنند. راوی میگوید: «گفتم: تو که معصوم هستی. بچهای.» امام عسکری جوابِ دیگر هم آمده. میگوید: «فرمودند که مادر من وقتی میخواهد رابطه عجیب [است]. اینها را از من نشنیده بگیرید، توضیح هم نخواهید. یک بحث مفصلی باید داشته باشیم در مورد معاد کودکان، آخرت کودکان که اصلاً چه شکلی است.» فرمود: «مادر من وقتی که دیگ آتش را روشن میکند، من دیدم اول یک چوبهای کوچکی برمیدارد، آتش میزند، بعد میاندازد تو آن چوبهای بزرگها. جهنم هم این شکلی است. چوبهای کوچکی دارد که چوبهای بزرگها را آتش میزنند که آنها کودکانند. و من میترسم از آن کودکان باشم، به من میترسم از آن کودکان بشوم.» حالا بحث شیطانش که دیگر هیچی. جهنم کودکان ما داریم ولی به چه نحوی است؟ این چه شرارتی است؟ البته ما حشر حیوانات را هم داریم. حیوانات هم حسابکتاب دارند. حتی طبق نظر علامه طباطبایی، بهشت و جهنم هم حیوانات هم وقتی دارند، به حسب خودشان، به طریق اولی کودکان هم دارند. بله، کودکان نسبت به خیلی چیزها تکلی [ف ندارند] ولی ظلم، حقالناس، شرارت اعمالشان، تکالیف الهی، تکالیف الهی شاید برایشان تکلیف [نباشد]، از اعمالشان فکر کنم تأثیر داشته باشد توی هم آخرتشان. از بچگی از امام رضا خواسته بودم به من دادند. دعای من تأثیر [داشته است]. از آن بر [میتوانم]… هر عملی میکردم. بعد یک سری اقدامات من را از بچگی مثلاً میدیدم که آقا میگوید پیغمبر اکرم دامنش سنگ جمع میکرد. خیلی معروف است، پاهایش و [نمیدانم] و اینها که معلوم میشد جبرئیل میآمد. میگذارد دست پیغمبر. اینها میریخت؛ یعنی از بچگی مورد توجه. از بچگی اینها اثر دارد برایشان. خود بچهها را یک شیطان رویشان برنامهریزی دارد میکند. با این حال بیچاره [اش] میکرد، بزرگها [را]. از نطفه، از نطفه مشارکت میکند و اینها را پرورش میدهد. اصلاً اینها را خودش پرورش [میدهد]. حفاظت میکند از بعضی از این بدترین نطفهها را میزند به همدیگر که مثلاً بیاید برساند به یک مقامی مثلاً توی دنیا که ضد بالاترین مقام. اشغال [است]. اشقیا، زنازاده، فرزند زنازاده. واقعاً این است؛ یعنی از شیطان از نطفه، از قبلش نگاه میکنی، این زن تو آینده، این مرد تو آینده پدر فلان عجوبه. مثلاً هیتلر مثلاً حفاظت میکنیم بچه را تا بیاید برسد بالا به آن نقطه برسد. مثل چنگیز خان مغول یا صدام. بهش قدرت میدهد. خودش بهش قدرت میدهد. همانجور که شخصی را اینجا قدرت الهی است، قدرت شیطانی را به بدترین افراد میدهد، شقیترین. و حتماً پرورش را میدهد، لحظه به لحظه دارد تو اعمالشان [مشارکت میکند]. خب، یک سؤالات دیگری میشود هر کدام [را] و بعداً باید انشاءالله مفصل در مورد اینها صحبت بشود.
سؤال بعدی این است که: سؤال داشتم خدمتتان درباره مستند صوتی «شن». اینکه تو قسمتهای آغازین مستند راوی روایت میکند که حجمه شیطان به من زیاد شد…
در حال بارگذاری نظرات...