تحلیل بشارت اباعبدالله ” تو پیش روی من در بهشت هستی”
چه کسی زودتر از پیامبر وارد بهشت میشود؟
دیدار آیت الله حق شناس با حضرت زینب کبری سلام الله علیها
عمرو بن قرظه بن کعب، دومین شهید نماز
پیک مذاکره امام حسین علیهالسلام با عمر سعد
سلام امام زمان به عمرو در زیارت ناحیه
سرنوشت دوگانه دو برادر
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان الی یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
این عبارت امام حسین علیه السلام، دیروز عرض شد که سعید بن عبدالله حنفی فرمود: «انت امامی فی الجنة.» در بهشت پیش روی من خواهی بود. این چندین معنی میتواند داشته باشد. یکیش این است که ورود من به بهشت وقتی صورت میگیرد، تو جلوتر از منی و گفتیم که مشکلی هم ندارد که بخواهد جلوتر از امام باشد، همانطور که امیرالمومنین علیه السلام جلوتر از پیغمبر اکرم وارد بهشت میشوند، چون که پرچمدار پیامبر اکرم هستند. جلو بودن، لزوماً به معنای بهتر بودن نیست. این جلو بودن، جلوهای است. هر آن چیزی که در بهشت داریم، توسل جلوهای است از یک حقیقتی، از یک رویدادی در دنیا.
آخرین نماز امام حسین علیه السلام، حتماً از جهت کیفیت هم شاید بشود گفت بالاترین نماز امام حسین علیه السلام سوده است. روی قاعده اگر بخواهیم بگوییم، میشود گفت نماز آخر امام حسین علیه السلام، عالیترین نماز امام حسین علیهالسلام به خاطر ابتلاعاتی که حضرت در آن لحظات و ساعات گذراندند. و انقطاعی که در این لحظات داشتند. تشنگی که داشتند، زخمهایی که داشتند، خستگی که داشتند، داغهایی که دیده بودند؛ نماز نماز خاصی بود. به واسطه حضور این اصحاب باوفا نماز شکل گرفت. این چند نفری، سه چهار نفری که جلوی حضرت ایستادند و صف تشکیل دادند روبهروی حضرت، همانطور که اینها ایستادند تا نماز محقق بشود. اینها واسطه بودند در پیدایش این نماز، شکل گرفتن این نماز.
در بهشت هم این پیش رو بودن، این اتصال و ارتباط خاص با امام حسین علیه السلام جلوه میکند. بهرهمندند از یک سری عنایتهای ویژهای از جانب خدای متعال. البته حالا به چه کیفیتی و چطور است، ما سر درنمیآوریم. اینها چه بهرهای خواهند داشت؟ در بهشت این پیش روی امام حسین علیه السلام بودن برای اینها چه ویژگیای دارد؟ ولی این جلو بودن، همین جلو بودن در نماز است، جلوتر از حضرت ایستادن برای نماز. آن طرف هم در بهشت ما با ذهن مادی خودمان میخواهیم بفهمیم پیش رو بودن به چه معناست؟ یعنی چه؟ یک نفر در بهشت جلوی امام حسین باشد. حضرت هرجا میخواهند بروند این هم مثلاً ...! نه، آنجا مثل اینجا نیست، اعتباری و قراردادی نیست. این اتصال آنجا مشخص است. هر کسی در بهشت، اتصالاتش و ارتباطاتش معلوم است. هیچ چیزی آنجا قابل کتمان و پنهان نیست. عالم آخرت، ظرف عالم آخرت این شکلی است. شما با توجه به کسی متوجه میشوید کیست، چیست، چه کاره است. کما اینکه همین جا هم بعضیهایی که مثلاً در عوالم برزخی و اینها سیری دارند، این به محض اینکه یک کسی را میبیند، بدن مثالی کسی را میبیند، سریع میفهمد این به چه کیفیتی تصادف کرده، صورتش اینطور شده، فلان جا تصادف کرده. همین نگاه که میکنی میفهمی.
آیتالله حقشناس خواب دیدم، حالا اگر یادم بود این رویای ایشان را میآوردم. البته متن کتاب را یکی از رفقا با خودش برده، حالا باید بیاورد که از رویش بخوانم برایتان. کتاب «حسینیه» کتاب خوبی است، چاپ شده صحبتهای مرحوم آیتالله حقشناس و آیتالله جاودان در مورد امام حسین علیه السلام. کتاب خیلی زیبایی است. آنجا یک خوابی را ایشان تعریف میکند که حضرت زینب سلام الله علیها وارد حجره ایشان میشود در دوران طلبگی ایشان. حالا چون جزئیاتش یادم نمانده تعریف نمیکنم، فقط این تیکهاش را ایشان فرمود که تا بیبی وارد اتاق شدند من تا به ایشان نگاه کردم، تعبیر ایشان این بود: «آن عالم این شکلی است که تا به کسی و چیزی نگاه میکنی میفهمی کیست. کسی نیاز به معرفی و توضیح ندارد.» زینب سلام الله علیها هستند. گفتوگویی رد و بدل شد که حالا اگر کتابمان را دوستمان بیاورند یک وقتی اگر یادم باشد از رویش میخوانم برایتان. نکته خوبی دارد آن داستان.
آنجا این شکلی است، به هر که نگاه میکنی میفهمی کیست. این «انت امامی فی الجنة»، یکی از بهترین و دقیقترین معانیش این است: در بهشت هرکه بهت نگاه کند، هرکه بهت توجه کند، هرکه باهات ارتباط برقرار کند، میفهمد تو این جور جایگاهی بودی، کسی بودی که ظهر عاشورا روبهروی امام حسین ایستادی. این مدال افتخار تا ابد برای تو هست. این اصل نکته «انت امامی فی الجنة» این است، نه اینکه هرجا امام حسین میخواهند بروند، جلوی حضرت باشی. خب این که خیلی فضیلتی نیست. آنجا مثل اینجا نیست. آنجا همه چیز حقیقت است. جلو بودن، نه یعنی امام حسین دنبال تو راه میافتند. امام حسین که جایگاهشان جایگاهی نیست که دنبال کسی راه بیفتند. یعنی آنجا تو را به این عنوان میشناسند. این حقیقت را تا ابد، این مدال واقعی را تا ابد با خودت داری. این فضیلتی است که تو در بهشت هم با این فضیلت شناخته میشوی. خیلی از چیزها اینجا فضیلت است ولی آن طرف فضیلت به حساب نمیآید. کارخانهدار کجا بوده؟ این مثلاً بنیانگذار نمیدانم پارک ارم بوده. مثلاً بله، اینجا خیلی مطلوبیت زیاد دارد. هرجا میرود میگویند آقای فلانی این مثلاً باشگاه فلان را ایشان تأسیس کرده. اولین مربی مثلاً منچستر یونایتد بوده. مالک چلسی مثلاً. این حرفها در برزخ که با این چیزها آنجا عنوانی نیستش.
که تا ابد هر کثافت کاری که انجام شود برای تو مینویسند تو بنیان گذاشتی. آنجا بیشتر گرفتاریم چه بسا. میآفرینند اینها. خیلیها اینجا افتخار دارد، آن طرف افتخاری نیست. این چیزی است که افتخاری است که تا ابد، تا ابد. ابد یعنی چه؟ ابد یعنی کی میشود فهمید؟ ابد یعنی چقدر؟ تا آخر بینهایت. هزار سال، دو هزار سال، ده میلیارد هزار سال، یعنی چقدر؟ یعنی تا ابد. تا وقتی خدا خداست، تا وقتی خدا خداست این مدال افتخار با تو هست. تو فدایی حسین بودی و خودت را سپر بلا کردی برای ابا عبدالله، پیش روی حسین روز عاشورا. این چیست؟ این جایگاه شوخی نیست. اینها را یک چیزی میگوییم، یک چیزی میشنویم. هرچه آدم فکر میکند، بنده هرچه روی مسائل فکر میکنم، بیشتر احساس حقارت میکنم. شهدای کربلا را فکر میکنم، میبینم نمیشود اینها را شناخت. نمیشود در مورد اینها... نمیشود... نمیشود فهمید اینها چه کار کردهاند. خیلی عظمت میخواهد. عنایت عجیبی از جانب خدای متعال به اینها شد. اینها در این صحرای کربلا چند ده نفر اینطور ممتاز در طول تاریخ. شخصیتهای ویژهای که میدرخشند تا ابد.
این در مورد جناب سعید بن عبدالله حنفی شهید دوم نماز امام حسین علیه السلام بود. بزرگوار دیگری است که در این جلسه نام مبارک ایشان را بیاوریم و چند دقیقه در مورد ایشان صحبت بکنیم. این دهه مهمان این شهید بزرگوار بودیم. انشاءالله فردا این پذیرایی را تکمیل کند این شهید. چه پذیرایی خواهد کرد از ما؟ شهدا خیلی دست و بالشان باز است. یکی از دوستان اهل فن ما میگفت تعریف میکرد، چون خودش هم در وادی عوالم بود، از یکی از دوستان شریفی تعریف میکرد. میگفت که مزار شهدای گمنام رفته بود. شبش آمده بود خواب دیده بود، گفته بودند که چرا امروز از ما درخواست نکردی؟ گفت: «چطور؟» گفت: «اگه از ما درخواست میکردی؟ یک کربلا آمدی همینجور رفتی.» شهدا و مراتب شهدا هم متفاوت است. این شهید ذبیح، کیفیت شهادت او، اسارت او، غربت او، جایگاهشان جایگاه خاص و ممتازی است. انشاءالله که امشب که شب جمعه هم هست شهدا مهمان امام حسین علیه السلام هستند، سلام ما را به امام حسین علیه السلام برساند و برای ما از جانب حضرت بهترین هدایا را بگیرد که هم دنیایمان با آن آباد بشود هم آخرت.
شهید دوم نماز امام حسین علیه السلام جناب عمر بن قرضة با «قاف» و «ضاء»، عمر بن قرضة بن کعب. ایشان اهل مدینه بود ولی ساکن کوفه بود. روز ششم محرم به امام حسین علیه السلام پیوسته بود و امام حسین علیه السلام در گفتوگو که میخواستند با عمر سعد داشته باشند، مذاکرهای که حالا اینها گفتند ما از کربلا درس مذاکره گرفتیم، مذاکرهای که امام حسین با عمر سعدی که همهاش تهدید بود، آخرش هم نفرینش کردند: «الله ذبحت کنه تو بسترت.» یا آخر مذاکره امام حسین درس مذاکره گرفته بودند از کربلا «هرچی داشتیم دادیم رفت.» از کربلا درس مذاکره گرفتهاند. عرض کنم خدمت شما این مذاکرهای که حضرت با عمر سعد کردند، کسی که فرستادند برای اینکه واسطه بشود عمر سعد بگوید که بیایند برای مذاکره، این جناب عمر بن قرضة بن کعب بود. ایشان شخصیت بزرگواری بود و نکته خاص و ویژهای در مورد ایشان این بود که دو تا برادر بودند، روبروی هم ایستادند. یکیشان در لشکر امام حسین و یکی در لشکر عمر سعد. پدر اینها، قرضة بن کعب، جز شخصیتها بود. به قول ما اینها آقازاده بودند، این دو تا برادر از شخصیتهای مطرح بودند که حالا عرض میکنم. وقتی هم که به شهادت رسید، برادرش به خونخواهی او آمد امام حسین را بکشد که حالا عرض خواهم کرد. عصبانی شد از دست امام حسین که «دو برادرم را به کشتنت...» چیزهای عجیب و غریبی است. حالا انشاءالله باز جلسه بعد شهید دیگری داریم که توسط پسرعمویش کشته شد. ابومه سیداوی. خیلی وقایع عجیبی در کربلا رخ داده و روبرو قرار گرفتنها. خیلی دو تا برادر روبروی هم، گاهی پدر و پسر روبروی هم، پسرعمو روبروی هم، دو تا فامیل. خیلی چیزهای عجیب و غریب اینجا دیده میشود.
این بزرگوار در نماز حضرت ایستاد و به شهادت رسید. پدر او جز اصحاب پیامبر بود، از اصحاب امیرالمومنین بود. برادرش هم عرض کردم در سپاه عمر سعد بود. پدرش قرضة بن کعب در جنگ احد شرکت کرد. شخصیت ممتازی بود. راوی حدیث بود. در جنگ احد با پیغمبر بود. در جنگهای بعدی هم حضور داشت. در زمان خلافت امیرالمومنین امیر کوفه شد. امیر کوفه و در جنگهای امیرالمومنین هم شرکت میکرد. قرضة بن کعب و رجزی که خواند ظهر عاشورا این بود: «قد علمت کتیبة الانصاری، انی سهمی حوزه زماری، ضربت غلام غیر نکسن شاری، دون حسین محجتی و داری.» این «محجتی و داری» که گفت، این رجزی که ایشان خواند، گفتش که این لشکر انصار میدانند که من میآیم، میزنم به خط و حمایت دفاع میکنم از این اهل حرم و میآیم یک جوری میزنم که اصلاً از هیچ چیزی باک ندارم. از خانهام و زندگیام و خونم برای امام حسین میگذرم. «دون حسین» متلک انداخت به عمر سعد برای اینکه آن مذاکرهای که امام حسین ششم محرم با عمر سعد کردند که ایشان واسطهاش بود، امام حسین علیه السلام بهش فرمودند که: «مگر تو نمیدانی که من نوه پیغمبرم؟» گفت: «چرا.» فرمود: «مگر نمیدانی من پسر فاطمهام.» گفت:«چرا.» حضرت فرمودند: «برای چه با من میجنگی؟» «اگه نجنگم اخاف ان یهدم داری.» میترسم خانهام را خراب کند. حضرت فرمودند: «من در مدینه بهت خونه میدهم.» «میترسم ضیعتی بباد.» میترسم زمینهایم را بگیرد. حضرت فرمودند: «در حجاز، زمینهای بهتر و گر سکوت کردم.» هیچ دیگر! برمیگشتند. بهش داد زدند، فرمودند: «ذبحک الله علی فراشک.» خدا ذبحت کند تو بسترت. «از گندم ری نخواهی خورد.» مسخره کرد. گفتش که: «به جایش جو میخورم. شما غصه نخور.» این عمر بن قرضة این صحنه را دیده بود دیگر. وقتی رفت در میدان رجز بخواند گفت: «دون حسین محجتی و داری.» هم خونم را برای حسین میدهم، هم جانم را. برای جواب اونی که گفتی خانهام را خراب میکنم. بچهام را میکشند. من هیچ درس ندارم، هیچ سستی و کوتاهی ندارم. همه چیزم را فدای امام حسین میکنم.
گفتند که هر تیری که به سمت امام حسین میآمد در نماز حضرت، ایشان خودش را سپر میکرد و این تیرها را دریافت میکرد. ایشان تیرباران شده بود. یک کمی بعد از نماز امام حسین علیه السلام به شهادت رسید و این جمله از ایشان هم نقل شده وقتی افتاد در بغل امام حسین علیه السلام موقع جان دادنش عرض کرد: «اوفیت یا رسول الله.» آقا من وفا کردم، پسر پیغمبر. حضرت فرمودند: نه، این جمله را برای ایشانم فرمودند: «انت امامی فی الجنة.» در بهشت پیش روی من خواهی بود. که امام زمان هم در زیارت ناحیه به ایشان سلام دادند: «السلام علی عمر بن قرضة الانصاری.» به این بزرگوار سلام دادند.
عرض کردم برادری داشت به نام علی یا زبیر. اختلاف در اسم برادر است. وقتی که به شهادت رسید این برادر پستش... دو تا برادر در فاصله چند ثانیه از دنیا رفتند. خیلی از اینها واقعاً چیزهای عجیبی است در کربلا. فاصله ۵ دقیقه دو تا برادر از دنیا رفتند. یکی برای امام حسین کشته شد، یکی برای کشتن امام حسین کشته شد. عجیب! دو تا برادر. اگر پدر یکی به عشق امام حسین کشته شد، یکی با نفرت از امام حسین کشته شد. در ۵ دقیقه فاصله تقریباً تا خبر شهادت برادرش را شنید با عصبانیت فریاد زد خطاب به امام حسین. عذر میخواهم بابت این تعبیر، گفت: «کذاب! برادرم را از راه به در کردی، به کشتنش دادی. تو به کشتنش...» امام حسین علیه السلام با نهایت ادب فرمودند: «خدا برادرت را گمراه نکرد، خدا برادرت را هدایت کرد. خدا او را هدایت کرد، تو را گمراه کرد.» گفت: «خدا من را بکشد اگه تو را نکشم.» حمله کرد به سمت امام حسین علیه السلام. همین که آمد امام حسین را بزند، نافع ابن هلال با نیزهای زد بهش. البته حالا اینجا برخی گفتند که از میدان درش آوردند، یعنی حالا شاید زنده مانده در این صحنه ولی احتمال کشته شدن و افتادن. نتوانست دیگر برود سمت امام حسین. این قضیه این دو برادر.
این عمر بن قرضة بزرگوار که اینطور به شهادت رسید و عجیب این است که پدرش از اصحاب امیرالمومنین، از همچین پدری یه همچین پسر رذل هم آمده بود. دو تا بچه سر یک سفره، از یک پدر و مادر، اینقدر متفاوت، مسیرهای متفاوت. خدا انشاءالله به داد ما برسد و از همه این مصیبتها و ابتلائات و گرفتاریهای دنیوی و اخروی نجات بدهد. حالا بنده دیگر بیشتر از این بحث را طول نمیدهم. آقای فصیحی هم هستند. ایشان این دقایق را خاطراتی از شهید رضا اسماعیلی بگویند. خودشان هم الحمدلله ذاکر اهلبیت هستند. دیگر خودشان وصل به روضه هم میکنند دیگر. انشاءالله ذکر یاد شهید اسماعیلی عزیزمان در این جلسه داشته باشیم.
این مجلس تمام شد. این ده روزی که سر این سفره بودیم یاد کردیم از تعدادی از شهدای کربلا. انشاءالله اینها هم بعد از مرگ ما، ما را یاد کنند، ما را فراموش نکنند و دستگیری کنند از ما. شهید اسماعیلی عزیز و بزرگوار هم انشاءالله دعاگوی ما باشد در بهشتی که ساکن است و سلام ما را به امام حسین علیه السلام برساند. هدیه به ارواح طیبه همه شهدا، خصوصاً شهدای کربلا و شهدای دفاع از حرم، خصوصاً شهید رضا اسماعیلی عزیز و بزرگوار صلوات.