نهیب سنگین امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در نامه به عثمانبنحنیف؛ مسئله "امام" تعارفبردار نیست [02:06]
یهودی، مسلمان یا مسیحی بودن به اسم و عنوان نیست؛ 'مرامِ' انسان در زندگی مهم است' [03:51]
بازخوانی نامه انتقادی یکی از اعضای جلسه و پاسخ به آن [09:19]
آغاز دستهبندیهای جناحی و طیفی در زمان خلیفه دوم [15:11]
ارائه سند قضیه مدرسه رفتن فرزندان شاه با هلیکوپتر [22:24]
"بیتقوایی"؛ عامل همه مشکلات امروزی [26:15]
انسان؛ تنها موجودی که 'طبق امر الهی پیش نمیرود' و منجر به بروز فساد میگردد [27:13]
امام خمینی (ره): اگر تمام انبیاء (علیهمالسلام) در یک محلی جمع بشوند، هیچ وقت با هم نزاع نمیکنند! [27:53]
راز مظلومیت اولیاء الهی (علیهمالسلام) چیست؟ [28:53]
خطرناکتر بودن 'مشکلات فکری و اعتقادی' در مسئولین نسبت به مشکلات عملی [32:57]
آتش زدن قرآن توسط براندازان؛ نشانه حقانیت و همراهی جمهوری اسلامی با قرآن [34:01]
راه حل کلیدی؛ هماهنگی تراز زندگی انسان با امر اهلبیت (علیهمالسلام) [35:57]
گریه مرحوم میرزا علی آقای شیرازی (ره) از خوابِ رفتن به بهشت [38:22]
فقالوا لها قد آذیتنا بکثره بکائک فکانت تخرج إلى مقابر الشهداء … [39:41]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی فاطمه الزهرا و علی اهلبیتها و لعنه الله علی القوم الظالمین من الان الی یوم القیامه.
اجمالاً در جلسات قبل بحثی که خدمت عزیزان و سروران داشتیم این بود که امامِ راهبر و امامِ ما، کسی است که متناسب با راهمان انتخاب میشود. انتخاب امام به مثلاً دست بالا گرفتن یا مثلاً اسم کسی را اعلام کردن یا برای کسی شعار دادن یا با کسی دست دادن و بیعت کردن، لزوماً با اینها امام انتخاب نمیشود. بستگی به این دارد که چه راهی را انتخاب کردهایم و چه کسی میتواند این راه را ببرد و چه کسی این راه را به سرانجام رسانده است. اینها تعیین میکند که راهبر ما کی باشد، اماممان کی باشد. اماممان بر اساس اهدافمان تعیین میشود.
عرض کردیم امیرالمؤمنین امام متقین است. متقین فقط با امیرالمؤمنین ارتباط برقرار میکنند و میتوانند امت امیرالمؤمنین باشند. هر کسی که در حکومت امیرالمؤمنین بود یا هر کسی که در حکومت امیرالمؤمنین مسئولیت داشت، لزوماً به معنای این نیست که جزء امت امیرالمؤمنین یا شیعه امیرالمؤمنین است. شاهدش خود نامه امیرالمؤمنین به عثمان بن حنیف است که نامه ۴۵ نهج البلاغه است. اینجا خدمتتان عرض کردیم حضرت به عثمان بن حنیف که جزء اصحاب درجه یک خودش است، هیچ رقمه راه نیامد. همان بصرهای که او رفت و در مجلس اشرافی شرکت کرد، وقتی که جنگ جمل راه افتاد، هیچ رقمه با اینها همکاری نکرد. حتی در خاطرم هست در تاریخ گفتهاند که گرفتند و موهای صورتش را یکی یکی کندند، چون همراهی نکرد. امیرالمؤمنین به عثمان بن حنیف نهیب میزند، میفهماند مگر من امام تو نیستم؟ کی دیدهای من از این کارها بکنم؟ کی دیدهای علی همچین سفرههایی بنشیند؟ چشمت را وا کن.
بعد حضرت فرمودند، آخرش فرمودند اینها را گفتم «لیکون خلاصک من النار». گوش بدهی از جهنم نجات پیدا کنی. تعارف ندارد امیرالمؤمنین با عنوان و لقب و حزب و اینها. بله، در مملکت ما خیلی عناوین به این ور و آن ور میچسبانیم. این اصلاحطلب، آن اصولگرا، اینها حزباللهیاند، اینها فلان جبههاند، اینها فلان لیستاند. به اینها نیست. مرام یک آدم، سبک زندگی یک آدم، اعتقاد یک آدم، شیوه یک آدم. نکاتی در این زمینه دارم. برگهی خوبی هم عزیزان دادهاند ناظر به مباحث دیشب که انشاءالله گفتگو خواهیم کرد و خوشحالم. الحمدلله ما دوست داشتیم شب اول بحث به چالش کشیده شود، شب دوم الحمدلله به چالش کشیده شد و خیلی نامه خوبی دادند عزیزان. نامهی انتقادی هم هست انشاءالله میخوانم نامه را.
نکاتی دارم عرض میکنم، البته قاعدتاً یک چند دقیقهای وقت جلسه را باید برای ما عزیزان بیشتر در نظر بگیرند امشب که مباحث را بتوانیم عرض بکنیم. به عنوان نیست. حتی قرآن میگوید به عنوان اینکه من مسلمانم، او یهودی است، این نصرانی است، به عنوان خدا کسی را به بهشت و جهنم نمیبرد. با عنوان کسی بهشت و جهنم نمیرود. نمیگوید این گفته من مسلمانم ببریدش بهشت، آن هم گفته من یهودیام ببریدش جهنم. یهودی بودن که به اسم و عنوان و اینها نیست، مرام یک آدم معلوم میکند یهودی است یا نه. لذا ما در روایاتمان داریم، یهودی و هُدلامه. روایات زیادی از پیغمبر داریم، میفرماید اینها ولو ویژگیهایی را میگوید، بحث مفصلی است، یک دهه محرم در مورد این بحث کردهایم در مشهد. میفرماید کسانی که این ویژگیها را دارند، ولو اعلام میکنند که مسلماناند، ولی اینها یهودیان امت مناند. این کلام پیغمبر است. مگر به اسم؟ آقا ما فلان، مثلاً خادم حرم امام رضا. مگر خادم امام رضا به این است که کاغذ، یک برگه، چه میدانم، چیزی بچسبانی به سینهات؟ مگر کسی با اینها خادم امام رضا میشود؟ بعد کسی از اینها نداشت، مثلاً خادم نمیشود؟ مگر با این چیز، مگر خدا گیرِ الفاظ و گیرِ این چیزها است؟ «صورکم قلوبکم». خدا که به این چیزها بند نیست. خدا که گول نمیخورد.
امت علی بودن، شیعه علی بودن، به آن منطق و مرام آدم است. به آن مسلک است، به آن فهم است، به آن هدف است. خطت باید به علی بخورد. هدفت باید به علی بخورد. امام متقین است. فقط آنی که با تقوا است، خطش با علی یکی است. آنی که مسیرش مسیر بندگی است، میخواهد به سرمنزل جانان برسد، علی امام اوست. علی او را به سرمنزل جانان میرساند. علی به خدا میرساند. علی هدفش خداست. غایتش خداست. «انا لله و انا الیه راجعون». مال خداییم، به سمت او میرویم. هدف ما اوست. «الی الله کثیر الامور». «الی الله مرجعکم». آیات قرآن، هدف خداست: «ما خلق الجن و الانس الا لیعبدون». هر که هدفش با علی در این جهت یکی است، ولو به حسب ظاهر اصلاً مال یک خط دیگر است، اصلاً ممکن است نداند. اینها مفصل بحثهایی دارد. بنده هم خیلی از مطالب را که در این جلسات نمیگویم، به خاطر این است که ما عزیزانی را چه داخل جلسه چه بیرون جلسه داریم که هزار ساعت از سخنرانیهای ما را گوش کردهاند، ۷۰۰ ساعت، ۵۰۰ ساعت. خیلی مطالب را بنده نمیگویم که تکراری برای این دوستان نشود وگرنه خیلی از این مباحث را ما مفصل جاهایی توضیح دادهایم.
آن نصرانی که رأس مبارک اباعبدالله را دید، شب تا صبح نگه داشت و مسلمان شد به دست خود حضرت، یعنی با تکلم با سر بریده امام حسین علیه السلام، که در مقاتل ما هست. آن یهودی که در مجلس یزید اعتراض کرد، فرستاده روم بود، به حسب ظاهر یهودی بود، خودش نمیدانست مسلمان است. بعد یزید گفت بگیر، سرش را ببرید. این اگر برگردد مملکت خودش، آبرو برای ما نمیگذارد. این یهودی. این را مرحوم سید ابن طاووس در لهوف نقل کرده است. یهودی گفت: عجب! من دیشب خواب پیغمبر شما را دیده بودم. به من فرمود فردا شب مهمان منی. من نفهمیدم خوابم یعنی چه. این تا حالا مسلمان بوده، خبر نداشته. خیلیها هم تا حالا یهودی بودهاند، خبر نداشتهاند. مگر هر که عمامه گذاشت، ریش داشت، گفت من اصلاحطلبم، اصولگرایم، حزباللهیام، یار امامم؟ نماینده رهبری در دفتر رهبری. امام خمینی. با امام خمینی کار داریم.
امام خمینی چیست؟ قرآن و عترت محور. امام خمینی هم چون در این دوتا ذوب بود، تا آخر این مسیر را رفت و نشان داد و اثبات کرد. خود حضرت امام فرمود: اگر من پایم را کج بگذارم، همین مردم پدر من را اول از همه درمیآورند. این جملات امام خمینی است. فیلمش هم بارها تلویزیون نشان داده است. مگر ما نوکر این و آنیم، عمامه؟ امام فرمود: مگر ما از عمامه حمایت میکنیم؟ سرباز منی؟ نه، من سرباز تو. ما همه سرباز خداییم. رهبر انقلاب فرمود: «جانم فدای رهبر» نداریم. مگر رهبر کیست؟ این عین تعابیر رهبری است. فیلمش هم موجود است. مگر رهبر کیست؟ جان فدای اسلام. خود رهبر هم جانش فدای اسلام است. مگر ما طرف شخصیم؟ بله، خانمی همسر مسئولی برگشت گفت نمیدانم، مثلاً بانوی اول این مملکت، همسر رهبر انقلاب. منظوری هم نداشته، شاید یک چیز دیگر در ذهنش بوده. ولی حرف غلط است. بانوی اول یعنی چه؟ شخصیت اولم که میگوییم رهبری، از جهت ساختار سیاسی و اجتماعی که رهبری نفر اول است و اینها، معلوم نیست نفر اول است. همسر رهبری که دیگر اصلاً کارهای نیست در ساختار اداری و دیوانسالاری. بانوی اول یعنی چه؟ بانوی اول مملکت حرفهای غلطی است، هر که هم بگوید.
معیار ما قرآن است. بخوانم متنشان را. گفتم شما بیشتر اینور را زدی. حالا باید بخوانم چون خیلی قشنگ نوشته بودند آن عزیزی که انتقاد کردهاند. بخوانم که حق مطلبشان ادا شود. فقط اسمشان را آخر نمیگویم که گفتند که به نام خداوند بخشاینده و مهربان، عرض سلام خدمت فلانی. قبلاً از اینکه عرایضم را به اطلاع شما میرسانم پوزش میطلبم. پوزش ندارد. من افتخار میکنم که عزیزانی، اینها محبت فاطمه، و تربیت اهل بیت است که انقدر مخاطب ما که انتقاد دارد انقدر فرهیخته است، باشعور و شهامت دارد حرف میزند، مینویسد. خیلی افتخار است. مرام اهل بیت است.
پنجشنبه شب در سخنرانیهای خود، البته فکر میکنم دیشب بود، پنجشنبه شب در سخنرانی خود درباره زندگی حضرت زهرا اعلام نمودید که نمیخواهید وارد بحث سیاست شوید، یعنی شب اول، ولی وارد مباحث شدید، یعنی جمعه وارد جلسه گلهمندی از تعدادی مسئولین کمکاری، گرانی، اقتصاد ضعیف و بیحساب و کتاب، رانت، اختلاس، مافیای خودرو، چای و غیره. یعنی منظورش این است که از اینها گله کردی. در مورد زندگی امام خمینی، مقام معظم رهبری، فرمانده سپاه گفتید که هیچ نقطه سیاهی ندارند. در مورد رهبری و امام نگفتم اینها نقطه سیاهی ندارند، گفتم که دشمن نقطه سیاه عیانی که بخواهد دست بگیرد. خودشان اقرار کردند، عین جملات آقای مهاجری در مورد رهبر انقلاب گفت: من حتی نقطه خاکستری در زندگی آقای خامنهای سراغ ندارم که بخواهم بگویم، چه برسد به نقطه که. البته بحث امام و رهبری جدا میباشد. نه، امام و رهبری هم جدا نیست. همه یکی است. اتفاقاً جایگاه امام و رهبری از همه خطرناکتر است اگر یک ذره انحراف در بهترین دو نفر رخ دهد، همه به باد میرود. و هیچ شکی نیست ولی طبق تحقیقات اینکه شما هیچ سخنی را بدون سند و مدرک بیان نمیکنید که خیلی خوب است و بهحق هم همین است چون سخنان ائمه و پیامبران و روایات که در مجالس طبق سند بیان میکنند ولی شما در بیان فقط انتقادات و اعتراضات داشتید از رؤسای جمهوری که طیف اصلاحات به دنبال دارند.
نه بنده به کرات آقای رئیسی. نظر کسی، مسئولیت شرعیمان باید عمل کنیم. سودای بنده موجود است از خیلی سال پیش هم همه هست در دسترس همه هم هست. الحمدلله هیچی هم جای کتمان ندارد و در زمان آقای احمدینژاد فایلهای بنده موجود است. انتقادات شدید به ایشان که بعضی اساتید گفتند آقا، سال ۹۰ یا شایدم قبل، ممکن است تضعیف رئیس جمهور باشد. آن موقع تضعیف رئیس قوه قضاییه چون خیلی بنده تند نسبت به رئیس قوه قضاییه آن موقع در سیره امام کاظم علیه السلام. فایلش هم موجود است، در چیزی را در سیره امام کاظم علیه السلام عرض کردم، گفتم اینها شیعه موسی بن جعفر نیستند این رؤسای قوای ما. خیلی سریع یکی از اساتید گفت آقا اینجوری نگو. اصلاً نمیخواهم افتخار بکنم بگویم ما فراجناحیایم. نه، انشاءالله بنا داریم آنی که احساس میکنیم با منطق دین جور درنمیآید، نوکر دینیم، نوکر اهل بیتیم، نوکر قرآنیم، هر تعارفی با او هست.
همین اخیراً بنده سفت و سخت بارها البته این را گفتهام نسبت به یکی از وزرای آقای رئیسی. چندین بار هم این را عرض کردهام، این سری دیگر تندتر هم، یکی دو هفته پیش بود در مازندران سخنرانی که داشتم، خیلی تند. کدام یکی از وزرا؟ حالا بنده اصلاً کلاً اسم نمیآورم. حالا این هم که شما تشخیص دادید خودتان تشخیص دادید وگرنه بنده فقط کارشان را میگویم یا حرفشان را میگویم. یکی از این وزرا که حالا ظاهراً اصولگرا هم هست، خیلی هم اصولگرا، ولی منطق این آدم مشکل دارد. حالا بخش گردشگری و اینها، مثلاً از این آدم استفاده و نمیدانم از جهت اجرایی و فنی هم چقدر توان دارد ولی خیلی از حرفهایی که میزند اشتباه است. بله، ۱۰ سال هم رئیس صدا و سیما بوده این آدم. صدا و سیمایی که شما ۱۰ سال نسبت به خود رؤسای صدا و سیما بارها همین اخیراً دوستان شبکه افق به مسئولینشان، بنده انتقاداتی به خود شبکه افق داشتم. خیلی جاهای مختلف به همین انتقاد، انتقاد. خیلی وقتها فلان چیز را نقد کن، این را بگو، نظرت در مورد این چیست؟ گاهی هم خیلی تند برخورد میکنم، یک کمی همچین یک جوریشان میشود بعضی عزیزان.
خود بنده را واردِ مرحبا به آن عزیزی که انتقاد کرده از ما. باریکالله. گفتند که شما از روحانی اسم بردید که فرمود: «ما نیامدیم که شما را به بهشت ببریم» و یا هاشمی رفسنجانی. چون کامل نوشتهاند از روی آقای هاشمی رفسنجانی که در روز تاسوعا مشغول اسکیبازی بودند و پسر محمدرضا پهلوی با هلیکوپتر به مدرسه میرفته که خود جای سوال دارد. این مطلب. من اگر اجازه بدهید کامل بخوانم، یک توضیحی در مورد این دارم چون دیشب دوستان اعتراض داشتند. بعد دیشب عرض کردم مستند این را میآورم خدمتتان. یعنی هر نسبت به هر تکه از بحثمان، هر عزیزی که سوال و انتقاد دارد، در خود جلسه یکم همهمه شد، عزیزان اعتراض جدی به این قضیه داشتند. بنده یک تکه فیلمش را آوردم ولی دیگر حالا امکانات نداریم که پخش بکنیم فیلمش را. ولی صوتش را برایتان پخش میکنم که قضیه چی بوده که نوشتهاند «خود جای سوال دارد». که حالا بنده این را نشان میدهم.
و اینکه شما به سندش اکتفا مینمایید و غیره. اما شما که استاد دانشگاه هستید و با قشر مهمی سروکار دارید که برای جامعه بسیار مفید است، آیا طیف اصولگرا هیچ خطایی نداشته و ندارند؟ هزار تایش را که خود ما بارها گفتهایم. اصلاً اصولگرا و اصلاحطلب حالا فردا شب انشاءالله عرض میکنم که اصلاً دستهبندیهای جناحی از زمان خلیفه دوم در امت اسلام وارد شد. من فردا شب این را مفصل انشاءالله. کتابش را الان همراه نیاوردم امشب نمیخواهم اصلاً بحثش را بکنم. فردا شب مفصل برایتان میخوانم که تقسیم کرد، گفت اینها قریشیاند، آنها انصاریاند. از آنجا شکل گرفت. یعنی اصلاً امت اسلام دودستگی به خودش ندیده بود تا زمان خلیفه دوم. اصولگرا، اصلاحطلب و کوفت و زهرمار. یک اسلام داریم. قرآن و اهل بیت. یا با این هستند یا با این نیستند. اگر حالا یکی شلتر است، یکی سفتتر است، یکی بیشتر بعضی چیزها را قبول دارد، یکی کمتر قبول دارد. این دستهبندی.
مرحوم آقای دعایی ما همسایه بودیم سالها با ایشان در شهرآرا. رئیس روزنامه اطلاعات، همسایه دیوار به دیوار بودیم. واقعاً ما در زندگی این آدمها، در خانه ایشان میرفتیم بازی میکردیم با بچهها. واقعاً یک آدم ساده. منزل ایشان واقعاً یک منزل طلبگی که اصلاً واقعاً وقتی میرفتیم خانه ایشان لذت میبردیم از این زندگی. زندگی ساده، خاکی. همسر ایشان هم عراقی و نجفی بود. قشنگ زندگی علمایی. اصلاحطلب بود تا آخر هم اصلاحطلب. رهبر انقلاب نماز میت ایشان را خواندند و سه بار هم اصولگرا. الی ماشاءالله داریم. بنده پشتشان نماز خواندهام. اسم این دستهبندیها این شکلی قبول نداریم.
آیا در مناظره آقای احمدینژاد با آقای کروبی که فرمود شما مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان جزایری گرفت و آن موقع هیچ پستی نداشتید و نماینده رهبری هم نبودید. آقای کروبی فرمود: «ما آخوندها هر پولی به دهان میگیریم.» حالا از ایشان هم به نظرم اینجوری نگفت. گفت: «من نماینده امام بودم، دستخط امام داشتم. به من خیلی افراد پول میدادند به مناسبتهایی و من هر که اینجوری پول میگرفتم.» خب این حرف ایشان در مورد خود ایشان بود. الان که دیگر خیلی کسی با آخوند پولی نمیدهد که بخواهد.
آیا کروبی، هاشمی، رهبری، شهید بهشتی و غیره یاران امام نبودند؟ زندان ساواک نبودند؟ آیا در رابطه با نخستوزیر پهلوی آقای هویدا و خودکار بیک فرمودید یعنی دروغ بوده؟ آیا بعد از انقلاب دستگیر و اعدام نشد؟ نه، قبل از سقوط شاه، آن اواخر البته انگیزهاش هم این بود که فشار از رویش برداشته شود. یعنی تمام این مفاسد را بیندازد گردن هویدا. هویدا را معرفی کرد. دو، سه ماه قبل از انقلاب بود و متصل شد به انقلاب و رفت دادگاه انقلاب. بنده هم اطلاع دقیقی ندارم ولی آنقدر که جریانات رسیده به نظر میرسد که آقای خلخالی در ادامه پرونده هویدا عجله کرد. مباحث بشود ولی انتقاد به ایشان هم به هر حال انتقادات جدی وارد است.
آیا بعد از انقلاب دستگیر و اعدام نشد؟ آیا این همه اختلاس در نظام مقدس جمهوری اسلامی چطوری انجام میشود؟ به سادگی. آیا تجمع بازنشستگان، فرهنگیان، پرستاران و غیره، چه کسی جوابگو باید باشد؟ همه آن کسانی که نقش دارند به میزان نقش، سهم هر کسی معین و مشخص. حالا بنده در این زمینهها مطلب زیاد دارم برای پاسخ. حالا نمیدانم چقدر فرصت بشود عرض بکنیم ولی به هر حال مسائل مهم و خوبی است. یعنی هدف ما آمدن از این جلسات، بنده الان همسرم را با ۵ تا بچه قد و نیم قد زیر ۱۲ سال در شهر غریب رها کردم، آمدم اینجا خدمت شما. فاطمیه است، آمدهایم با هم حرف بزنیم خدمت شما عزیزان. چرا؟ برای اینکه به این کار به چشم یک جهاد نگاه میکنیم. الان آمدهایم اینجا با هم گفتگو بکنیم، از این فرصت استفاده بکنیم. معارف دین را با هم مطرح بکنیم. آمدهایم برای همین. ما هیچ وقت به منبر به چشم اقتصادی نگاه نکردهایم. بعضیها میگفتند آقا اصلش این است، ۲۰ دقیقه منبر بدهی، ۱۰ تا جا منبر ببری. اقتصادی، مطالعه بکند، تکرار بکند. نگاهمان اقتصادی نیست به این قضیه. کم سخنرانی، امسال هم دیگر کم فشار آمده که سه چهار تا در روز شده جاهای مختلف. در تهران هم هست. معمولاً نهایتاً یکی یا دو تا، دیگر دو تا هم خیلی زیاد، و بیشتر هم متمرکز میشوم روی مطالعه آن بحث، یک بحثی باشد که رویش کار شده باشد، سند داشته باشد، محتوا داشته باشد.
خوب میفرمایند که آیا آن مداح یا سخنرانی که برای مجلس ائمه و مجلس شهید مدافع حرم نرخ تعیین میکند چیست؟ البته این اصل قضیه به هر حال وجهه قشنگی ندارد. یعنی اصلاً قابل دفاع نیست این قضیه ولی سطح بعضی مسائل با سطح بعضی نباید هماندازه گرفت. یعنی اینها را در قالب و یکسان با همدیگر نبینی. فرض بفرمایید الان مثلاً بنده دکمه پیراهنم باز باشد، سخنرانی، کار زشتی است یا مثلاً جوراب پایم نباشد، عمامه کثیف مثلاً اینجا نشسته باشم. خب اینها خوب نیست. ولی اینکه مثلاً معادل با اینکه وایسم اینجا به یک کسی فحش ناموس بدهم که نیست. بدی داریم در بدی. این کار، کار بدی است ولی معلوم نیست که حرام باشد. اینی که حالا یک کسی میگوید آقا من دارم میآیم وقت میگذارم. بعضی از این مداحها بنده خبر دارم از یکی از این مداحهای معروف، تاجری است از اول هم در کار تجارت بوده، هر جا دعوتش میکنند نمیرود. میگوید آقا من میخواهم یک روز کارم را تعطیل کنم چند صد میلیون ضرر. جبران میکنیم. رفت و آمد و آماده کردن و اینها هم هست دیگر. بابت کارش که دیگر به آن کار ابعاد دیگر غیر از مداحی را نگاه کردیم دیگر. ما البته الحمدلله در تمام عمرمان نرخ تعیین نکردهایم. مقبل جلسه، نبرد جلسه، جا، چیزی نگفتهایم. کاری به این مسائل هم نداشتیم. بعضی جاها هم خلاصه آنها هم خیلی کاری به این چیزها نداشتند.
عرض کنم که گفتند آیا زندگی اشرافی مسئولان، وزرا، نمایندگان که اسپانسر خیلی شرکتها، تیمهای ورزشی چیست؟ من از منبریها شنیدهام که در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام طلحه و زبیر آمدند و سهم خواستند و مولا با صداقت آنها را رد نمود. و در آخر یاد آن شعر افتادم که شاعرش فرمود: "این البته بنده خوب نتوانستم بخوانم" «خلخال اگر چیز است، خلخال اگر برند یهودی را خطاست، اما سیلی زدن به صورت زهرا خطا نبود.» باز هم پوزش میطلبم. خدا حفظتان کند که انقدر وجنات و کمالات خلاصه فرهیختگی این مطلب نوشته.
در مورد آن قضیه هلیکوپتر، اول یک جوابی عرض بکنم تا وقتمان خیلی نگذشته. خدمت شما عرض کنم که یک مستندی را سال ۱۹۷۷ میلادی که میشود چند سال هجری شمسی؟ ۵۵، دو سال قبل از ۱۹۷۹، ۵۷، دو سال قبل. این را آمریکاییها ساختند. عنوانش هم هست "شهبانو امپرس آف ایران" (Shahbanu Empress of Iran). شاهبانو، شهبانو، ملکه ایران. در مورد فرح و هم سایت شخصی خانم فرح پهلوی هم صفحه یوتیوب ایشان، در روز ۱۰ اکتبر سال ۲۰۱۷ که میشود چند سال پیش؟ ۶ سال پیش. ایشان این مستند را در صفحه یوتیوبش بارگذاری کرده است که فیلم کاملش را هم بنده دارم اگر خواستید. خدمت شما عرض کنم که دقیقه ۴۵ مستند ۵۰ و خوردهای، نزدیک یک ساعته، در سایت ایشان هم هست که عرض کردم. دقیقه ۴۵ یک ۵۰ ثانیه فیلم هم دارد. بنده این را پخش میکنم. حالا صدایش را فقط. نشد که فیلمش را هم خدمت عزیزان نشان بدهیم اینجا. خوب شد که دوستان دیشب اعتراض کردند، چون دیشب بنده عرض کردم که فرزندان شاه با هلیکوپتر میرفتند اینجا که هر یک دانه آنها یک هلیکوپتر جدا داشتند با آن میرفتند مدرسه. میگوید: «به دلیل مسائل امنیتی هر کدام هلیکوپتر مخصوص خودشان را دارند که این محافظ باشد در برابر حوادث غیرمترقبه.» که انگلیسیاش هم شنیدید. چرا چرا؟ هلیکوپتر شاه با فرح یک اختلافی دارند. فرح میگوید: «نرم و لطف برخورد میکند در تربیت.» اول، اولش بود که هنوز صدا درست وصل نشده بود. هلیکوپتر هر کدامشان یک دانه هلیکوپتر مخصوص خودشان را دارند. این را هم آمریکاییها ساختهاند. ۱۹۷۷ ساختهاند. دو سال قبل از انقلاب. فرح هم در پیج خودش و صفحه ایشان منتشر کرده است. همین الان هم موجود است در صفحه فرح و سایت فرح. یعنی این مسئلهای است که قابل مناقشه نیست چون دیشب دوستان نسبت به این مسئله چالش داشتند.
دیگر بنده خدمت عزیزان عرض کردم. بله حالا نکات در این متنی که عزیزان نوشته بودند زیاد، نکات خوبی هم هست و اینها قابل بحث. ببینید عزیزان، همه حرف ما یک کلمه است: هرچه که مشکل ما داریم در اثر بیتقوایی است. یعنی آن کسی که این عالم را آفرید و زیر و زبر همه چیز را خبر داشت، در برابر خلقتش که اصطلاحاً میگویند تکوین، یک قوانینی قرار داد که به آن میگویند تشریع. تکوین و تشریع. همین مدلی که آفریده، قانونِ منسجم و منضبط و مرتبط با این. اگر این را رعایت بشود، هیچ مشکلی پیش نمیآید. همه کائنات از آن قانونی که خدا وضع کرده، دارند تبعیت میکنند. برای همین مشکل پیش نمیآید. چرا ماه و خورشید هیچ وقت به چالش نمیخورند؟ دخالت نمیکنند. نظمشان هیچ وقت به هم نمیخورد چون خدای متعال قواعدی قرار داده، اینها بر همان دستور دارند میروند. یک موجودی است که در این عالم بر دستور عمل نمیکند، آن هم انسان. بر قاعده نمیرود. این هم اگر بر قاعده برود، همه چیز حل است. اگر با قاعده با هم زندگی کنیم، با قاعده با هم حرف بزنیم. هر جا هر فسادی هست: «بلاد فاکثرو فیه الفساد»، سوره مبارکه فجر. هر جا فسادی هست به خاطر یک طغیانی است، یکی بر قاعده نیامده است. اگر همه بر قاعده بروند جلو، امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا بر قاعده با همدیگر زندگی کردند. ۹ سال زندگی، یک سر سوزن چالش با همدیگر. همه انبیا به قول حضرت امام اگر با همدیگر یک جا جمع میشدند در یک ده زندگی بکنند، یک سر سوزن به اختلاف نمیخواستند. چون هر کسی با قاعده خودش دارد زندگی میکند، بر اساس دستور خدا دارد زندگی میکند. تقوا چه میخواهد؟ باور بندگی. کی تقوا دارد؟ تقوا یعنی خداداری، یعنی اطاعت، به خدا سپردن، خود را به خدا سپردن، زندگی، دل سپردن، گوش سپردن. کی این کار را میکند؟ آنی که فهمیده بنده است، فهمیده مال خداست، فهمیده و بر اساس حرف او عمل میکند.
همه مشکلات مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، زمینی و آسمانی ما و اهل عالم، محصول گناه است، محصول بیتقوایی است. یا کوچولو یا فردی است یا اجتماعی. این همه حرف. و تنها راهش هم این است که باید برگردیم به خود دین، برگردیم به خود قرآن. این دستور فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: آنقدر چشمتان به این و آن نباشد که این چه میگوید، او چه میگوید. خیلی عجیب است. بغض عجیبی اینها از امیرالمؤمنین داشتند. مظلومیت امیرالمؤمنین خیلی بود. یعنی پای علی در قضیه میآمد وسط، سریع واکنشها شروع میشد. به یک چیزهایی از امیرالمؤمنین گیر میدادند که عمدتاً به خاطر حسادت بود. عمدتاً به خاطر حسادت. فیلم آن جایگاه و فضا حساس بودن. هر چیزی را علی رویش دست میگذاشت، اینها یک چیزی میرفت. در روایت مثلاً امیرالمؤمنین سوره قل هو الله را در نمازها زیاد میخواندند. گیر میدادند: «چه وضعی است؟ تو فقط قل هو الله میخوانی، مگر دیگر سوره نداریم در قرآن؟» این راز مظلومیت اولیای خداست. و کی میفهمد علی خاصیتش چیست، فایدهاش چیست؟ آنی که اهل تقواست، آنی که میخواهد به خدا برسد، او ارزش علی را میداند.
دیشب عرض کردم دیگران هم با ضرب شمشیر و سرنیزه مملکت را خوب اداره کردند. خلیفه دوم وضع اقتصادی را خیلی خوب کرد. زمان خلیفه سوم هم خوب بود. مشکل خلیفه سوم این بود که بریز و بپاشش و دور و بریاش و بخور بخورایش زیاد بود، وگرنه آن موقع هم وضع اقتصادی خوب بود. خلیفه اول و دوم مراقبتشان در این زمینه بیشتر بود. خیلی کسی از قبل اینها، اینها هم اعتراضشان سر این نبود که آقا فرهنگمان عوض شد. رسماً فضای خلفا حالا مفصل این را بنده در جلسات متعددی اینها را خدمت شما عرض بکنم و بخوانم، منابع اهل سنتش را برای شما بخوانم. رسماً در حکومت خلفا بت میفروختند برای اینکه ثروت مملکت افزایش پیدا کند. تجارت بت، صادرات بت. ما داشتیم بت میساختند به خارج، به روم میفروختند. به درک! پولش میآید میزند به یک زخمی. فرهنگ این مردم...
امام حسین چه فرمود؟ فرمود بابا این «شارب الخمر، معلن الفسق». یزید عرقخور، فسق علنی، اصلاً قبول ندارد خدا به پیغمبر در مقام عمل. «امام الا لهابس نفسه فی ذات الله». امام آنی است که همه وجودش حبس باشد در دست قدرت خدا. این میتواند مردم را ببرد به خدا برساند. یک سر سوزن انحراف بیاید، صد قدم جلوتر میشود چند کیلومتر. بنده دیشب اینجا از بزرگراه صدر که میآمدم این خروجی که باید میآمدم سمت چیز، این روی این مسیریاب اشتباه دیدم. خب ماشاءالله خیابانهای تهران هم آنقدر در هم در هم و به هم چسبیده. مسیری اشتباهی رفتم بالا. گفتم خب یک بریدگی پیدا میشود برمیگردیم. از اینجا تا مدرس ما یکسر رفتیم، خروجی مدرس رفتیم بالا و دوباره برگشتیم آمدیم پایین. با خودم گفتم گاهی یک دانه اشتباه ۲۰ دقیقه فاصله ایجاد کرد. گفتم این را آدم میبیند، یک دانه بعد انحرافش هم کوچولو است. مال دنیایمان است. حالا یک نفر یک سیاستگذاری میکند در مقام رئیس، حاکم برای چند میلیون آدم. این تا چند صد سال میماند. اگر اشتباه بوده باشد چه؟ خیلی کار خطرناک است. خیلی سخت است. همه وجودش باید در این اختیار معارف و قدرت خدای متعال و همان تعابیری که امیرالمؤمنین به مالک فرمود. چطور همه چشمت به خدا باشد، همه نگاهت میشود او چه میخواهد، او چه میگوید، او را بالا سر خودت ببین، از او بترس.
جریمهها را ببریم بالا. البته خب باید این کارها را هم کرد، نمیگوییم این کارها را نکنیم ولی وقتی طرف میگوید آقا من این فلان بخش ماشینت را تعویض کردم، فلان قطعه را برنداشتم که انقدر میارزد، معمولاً همه برمیدارند. مشکل از کجاست؟ البته مسئولین بینقش نیستند. قطعاً ولی نقش مسئولین، اختلاس، فلان چای. یقه مسئولین را اگر میخواهیم بگیریم، بله این فلان وزیری که من از رئیسی گفتم به حسب ظاهر دزدی ندارد، گرگی ندارد، آقازاده ندارد، آدم پاکدستی است، سالمی است. مشکل فکری دارد. مشکل فکری از همه چیزی بدتر است. مشکل اعتقادی از مشکل اقتصادی بدتر است. یک وقت جیبت را میزند یک وقت یک کسی دلت را میزند، دلت را میدزدد. انحراف از همه چیزی خطرناکتر است. یک سر سوزن انحراف صد قدم جلوتر میشود چند کیلومتر. اینها مسئله ماست. اینها آن نکته اساسی قضیه است که باید بهش توجه بکنیم.
انحراف هم انحراف از چیست؟ انحراف از عبودیت. هر که هر حرفی بزند غیر از بندگی خدا. بله، آقا ما محیط زیستمان باید خوب باشد، اقتصادمان باید خوب باشد، بازنشستگان، پرستاران، همه اینها اوضاعشان باید خوب باشد. متأسفانه اختلاس، دزدی، گرفتاری، همه چیز در جامعه زیاد هم هست گاهی ولی راه درمانش چیست؟ راه درمانش باید برگردیم به قرآن. انقلاب هم علمش را از روز اول بر این مبنا برداشت که ما میخواهیم با قرآن زندگی کنیم. حضرت امام در سیرش و زندگیش این را واقعاً نشان داد. همه اقرار کردهاند، دوست و دشمن. شما دیدید سال گذشته وقتی میخواستند با نظام جمهوری اسلامی برخورد، قرآن آتش میزدند. البته کارشان زشت بود ولی یک معنایی دارد. معنایش این است که این کتاب توِ هست. رسماً هم بعضیها گفتند، گفتند تا این کتابه هست، اینها هم هستند. خب این چیز خوبی است. معنای خوبی دارد و راه همین است. چهار قدم اگر رفتیم سمت قرآن، چهار تا مشکلمان حل میشود. مسیر همین است. راه دیگر ندارد، خط دیگر ندارد. از این پهلوی بنده عرض کردم و این قضیه هلیکوپترش خوب. شما دیدید پارسال این رفت نشست با نتانیاهو. این رفیق گرمابه نتانیاهو. کیپا به سرش بست، رفت پشت دیوار ندبه. قبلش هم همین بودند، الان هم همین است. انکار شدنی باشد؟ این نتانیاهویی که قصاب غزه، ده هزار تا بلکه بیشتر زن و کودک را تا حالا قتل عام کرده، اینها رفیقند با ما. راه برگشت که نداریم برگردیم سمت اینها. مسیر همین است. در این مسیر هم باید پالایش بکنیم. آخوند و غیر آخوند هم ندارد. سید و غیر سید هم ندارد. پاسدار و غیر پاسدار هم ندارد. هر که مرامش، منطقش با اهل بیت نیست، با قرآن نیست، میرود کنار، حذف میشود. ما اصلاً چه بخواهیم چه نخواهیم حذف وظیفه ما این است که حذفشان کنیم. اول اصلاح بکنیم، نصیحت بکنیم، موعظه بکنیم. نشد، حذف بکنیم.
عرض من این است، جمله آخر را بگویم و بروم در روضه اذیتتان نکنم. کلیدیترین مسئله را بگویم انشاءالله فردا شب بیشتر در مورد این با همدیگر گفتگو بکنیم. مسئله اساسی آقا این است: ما باید ترازمان با اهل بیت و قرآن چیدمان شکل بگیرد. آنجا باید تراز باشد. آنی که خدا گفته، قرآن گفته. هر جا گفته برو. درصدش چقدر است؟ این ۲۰ درصد، آن ۵۰ درصد، این ۱۰۰. فلان چیز از فلان چیز. «الفتنه اکبر من القتل». فرهنگ قرآن. فتنه از قتل شدیدتر است. فتنه یعنی همین به هم ریختن اعتقادی. آدمکشی چقدر بد است؟ فتنه کردن بدتر از این است. انحراف ایجاد کردن در فکر یک نفر از آدمکشی بدتر است. این مرام قرآن است. ترازمان باید با این باشد. اهل بیت؟ ترازشان کیست؟ اهل بیت از مظلومیت درمیآیند کی؟ امام زمان از غربت درمیآید کی؟ امام زمان از غیبت درمیآید کی؟ هم از غربت درمیآید هم از غیبت درمیآید آن روزی که قرآن بشود تراز همه ما. چرا فاطمه زهرا مظلوم بود؟ چون قرآن تراز نبود. بین بعد فاطمه زهرا بابت یک چیزی ناله میکرد، مردم میگفتند این دیگر دارد زیادهروی میکند، افراطی است، این دیگر شورش کرده است. شب شهادت بیبی دو عالم، بگذارید من برایتان این روایت را بخوانم. با این صفایی که امشب و محبتی که امشب در این مجلس الحمدلله حاکم بود. این ادب و احترامی که در این مجلس حاکم بود که همهاش هم از صدقه حضرت زهرا سلام الله علیهاست. با همین همدلی بریم پشت در خانه امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا که امشب شب آخر فاطمه است.
گفتند که بعد از پیغمبر خیلی ناله زد فاطمه زهرا سلام الله علیها. مفصل «منهدّت الرکن من المصیبه به موتک». گفتند با رحلت پیغمبر کمر فاطمه شکست. خیلی غم داشت. بقیه ظاهربین بودند. گفتند خب این هم یک آدمی بود از دنیا رفت. فاطمه بود که میدانست پیغمبر واسطه ارتباط با خدا. او حرف خدا را به ما میزند که کجا چکار کنیم. قیمت پیغمبر این است. قیمت وحی این است. ارزش. بقیه نمیفهمند. حالا یک قضیهای بگویم با این روضه رو بیشتر توضیح بدهم. یک کمی معلوم بشود اینکه میگویم اختلاف افق. مرحوم میرزا میرزا علی آقای شیرازی که از علمای اصفهان بود و شهید مطهری هم ایشان را در اصفهان دیده بود و فرمود که من او را که دیدم عاشق نهج البلاغه شدم. نقل این را بگویم، داستان شیرینی است. هم به بحثمان مرتبط است. با این برم تو روضه. گفتند یک روز ایشان بالای منبر بود. خیلی هم اهل نهج البلاغه بود و صبح تا شبش نهج البلاغه بود، اصلاً حرف میزد نهج البلاغه بود. گفت: «مردم دیشب خواب دیدم، خواب قیامت را.» خودش شروع کرد گریه کردن. مردم شروع کردند واویلا. بود. قیام. همه گفت ایده حساب خیلی طولانی است و باز. همه گریه. جهنم. باز مردم شدید گریه. ایشان اینجا رسید. فرمود: «من دیدم من را بردند به...» باز هنوز خود ایشان دارد های های گریه میکند. مردم دیگر ساکت شدند. «خوب رفتی دیگر، رسیدی.» ایشان نالهاش رفت بالا. گفت: «هرچه صبر کردم، من را ببرند پیش خود خدا، نبردند. من را در بهشت نگه داشتند.» اختلاف افق این است. آنها همین بهشت را میخواستند. ایشان بهشت را نمیخواست. سطحش بالاتر است. اینجا این اختلافات و فاصلهها شکل میگیرد.
فاطمه زهرا پیغمبر را به عنوان رئیس که نمیدید. بقیه به شکل رئیس میدیدند. گفتند حالا رفت یکی دیگر جایش مینشیند. معنای زندگی بود برای فاطمه. پیامبر نور این عالم بود. پیغمبر با رفتنش احساس کرد زندگی تهی شده از معنا. عالم خاموش شده. ببینید چه میکرد فاطمه زهرا. امیرالمؤمنین فرمود: «من پیغمبر را در پیراهن خودش غسل دادم.» بشنوید در پیراهن خودش پیغمبر را غسل دادم. «فکانت فاطمه علیه السلام تقول ارن القمیص». فاطمه به من گفت که یا علی آن پیراهنی که پیغمبر را درش غسل دادی به من بده. میگوید امیرالمؤمنین میفرماید پیراهن را به او دادم: «فاذا شمته غشی علی». دیدم همین که این پیراهن پیغمبر را بو کرد، غش کرد فاطمه. «فلما رای ذالک غیبته». امیرالمؤمنین فرمود من هم بردم این را قایمش کردم. دیگر چشم فاطمه نیفتد. دیدم طاقت ندارد. پیراهن پیامبر.
نگاه به این در میکرد صدا میزد: «بابا! بعد نماز به ما سر میزدی. بعد هر نمازی منتظر در زدن تو بودیم. چی شده دیگر نمیآیی؟» بعد به این بچههای خودش رو میکرد: «الحسین و هما بین یدی» حسن و حسین در برابر فاطمه بودند. نگاه به اینها میکرد میفرمود: «این ابوکما؟» کجاست بابایتان؟ «الذی اکرمکما» آن بابای مهربانی که احترامتان میگذاشت، شما را روی کول میگرفت. «این ابوکما کان اشد الناس شفقه علیکم». کجا بابایی که بیشتر از همه شما را دوست داشت؟ «فلا یدعکما تمشیان علی الارض». نمیگذاشت شما روی زمین راه بروید. شما را بغل خودش راه میبرد. «این ابوکما؟» «فقد والله جدکما و حبیب قلبی». به خدا جدتان و محبوب دل من از دنیا رفت. «الباب ابداً». من دیگر میدانم تا ابد دیگر آن در را باز نمیبینم. «ولا یملکما علی عاتقه». دیگر شما را روی دوش نمیگیرد.
این ناله فاطمه زهرا بود بعد از پیغمبر و از شدت عشق به پیغمبر. چه کردند با این فاطمه؟ عزیزان گفتند که آمدند به فاطمه گفتند: «حتی تعزا بها اهل المدینه». دیگر از صدای گریه فاطمه مردم مدینه خسته شدند. گفتند: «قد اذیّتنا به کثره بکائک». خیلی دیگر گریه کردی، خستهمان کردی. «فکانت تخرج الی المقابر الشهدا». فاطمه هم از شهر میرفت بیرون کنار مزار شهدا مینشست. «فتبکی حتی تقضی حاجتها». همه نالههایش را آنجا میزد بعد برمیگشت به خانه. این فاطمه بود و این نالههای فاطمه بود.
میخواهم بگویم مردم مدینه انگار خطاب به دل فاطمه امشب این است: «مردم مدینه دیگر فردا از صدای فاطمه خلاص میشوید. دیگر شبتان را آرام میگذرانید. دیگر کسی نیست صدای نالهاش شما را اذیت کند.» سر همین عرض کردم عزیزانم انشاءالله اجازه بدهند من این شب شهادت این چند خط را بخوانم و روضه من باشد. اسم مبارکمان را انشاءالله بنویسند در این مراسم عزا. بعضی بزرگان میفرمودند که کسی برای مادر شما اگر مجلس عزا بگیرد شما چه حالی پیدا میکنید؟ یکی به شما زنگ بزند بگوید آقا مثلاً ما در آبادان مثلاً برای مادر شما، برای پدر شما مجلس ختم گرفتهایم، چه حالی پیدا میکنی؟ چقدر شاد میشوی؟ ایشان میفرمود امام زمان این شکلی شاد میشود از این مجالس. سوت و کور بود. فردا مجلس فاطمه. الان شاد، دل امام زمان شاد است. شماها با معرفت بودید، یاد مادر ما کردید. امشب شب شهادت. وقت گذاشتید، نشستید، گریه کردید. جانم به قربان مظلومیت ای مادر.
امیرالمؤمنین آمد، طبق نقل ابن عباس، آمد وقتی که آمد کنار فاطمه دیدند پارچه را کشیدهاند روی صورت. «فکشف علی عن وجهها». پارچه را از صورت فاطمه کنار زدند. «عند رأسها». دید یک کاغذی کنار سر فاطمه است، وصیتنامه فاطمه. از کنار سر مبارکش نگاه کرد. دید نوشته: «بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما أوصت به فاطمه». این وصیت فاطمه است. «تشهد ان لا اله الا الله». وصیتم این است شهادت میدهم به وحدانیت خدا، به رسالت پیغمبر. «ان الجنة حق و النار حق». بهشت و جهنم حق است. قیامت حق است. «یا علی انا فاطمه زوجنی الله منک». من همان فاطمهام که خدا من را به عقد تو درآورد. «تو تو دنیایم آخرت با تو باشه». «انت أولی بی من غیر» تو اولیتر از هر کس دیگری بر من هستی. «یک وقت غسل و کفن من را به کس دیگری وا مگذار.» «غسلنی و کفّنی باللیل». شبانه غسلم بده و کفنم کن. «و صلی علیه». خودت به من نماز بخوان. «و دفنی باللیل». شبانه دفنم کن. «و لا تعلم احداً». احدی را هم نگذار باخبر شود. اینها گفتند از صدای فاطمه خسته شدیم. باشد، من هم آرام دفن میشوم که دیگر کسی اذیت نشود. یک صدای گریه بچهها، من اذیتشان نکنم.
و جمله آخر را بگویم، هم اشک بریزید هم دلتان شاد بشود، خصوصاً ساداتی که در جلسه هستند. فرمود: «اَستَودِعُکَ الله و اَقرَءُ علی وُلدی السلام الی یوم القیامه». علی جان با تو خداحافظی میکنم و به فرزندانم تا قیامت سلام میرسانم. یعنی چه؟ یعنی به بچههایم تا قیامت، به سادات بگو مادرتان به یاد همهتان بود. یک گریز بزنم عرضم تمام. این مادری که تا قیامت به یاد همه سادات بوده، وقتی بچهاش برود در گودال قتلگاه چه خواهد کرد؟
در حال بارگذاری نظرات...