در مجموعه جلسات «سخت و آسان» با نگاهی عمیق و در عین حال کاربردی، به تفسیر آیه ۱۸۵ سوره بقره پرداخته شده است؛ جایی که راز «سختی و آسانی» در مسیر ایمان و بندگی آشکار میشود. در این گفتارها، با زبانی دلنشین و پر از مثالهای زنده، از فلسفۀ روزه، معنای حقیقی صبر و شکر، و پیوند میان «عسر و یسر» سخن گفته میشود. مخاطب درمییابد که رمضان فقط ماه گرسنگی نیست، بلکه میدان تربیت روح، رهایی از نفس و رسیدن به یقین و آرامش است. این جلسات سفری الهامبخش از ظاهر عبادت به باطن معرفتاند؛ راهی برای تبدیل سختیها به شیرینی حضور خدا، و تجربه واقعی «سخت و آسان» در زندگی ایمانی انسان
* خلاصی از شرک، اوهام و حیوانیت؛ این است یُسرِ الهی [18:25]
* فقر را درک کن تا کبریای الهی را ببینی؛ راز تکبیر همین است [21:07]
* یقین، نقطهی پایان تشویش و آغاز آرامش محض [27:32]
* نیازت را از که میخواهی؟ پاسخ، خدای تو را مشخص میکند [31:59]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
این پله بالاتر، مرحله دوم است. البته برای این پله درجاتی میتوان در نظر گرفت؛ ولی معمولاً این سه درجه است. حالا صیام از رذائل و اینها هم، مثلاً گفته میشود تا برسد به آن درجه عالیاش که صیام خاص و خاصالخاص است. پس صیام آن بود: صیام از گناهان، یک صیام خاص بود؛ صیام از حرام، یک صیام خاصالخاص بود؛ صیام از غیر خدا. هر تعبیری که بزرگان میتوانند دارند، تعابیر مختلفی که دارند، فلیشمعوا. ببینید، "فمن شهد منکم الشهر" بقره: ۱۸۵، آنی که ماه رمضانش ماه "مشاهده" نازلکننده قرآن است، او از غیر خدا نازلکننده قرآن است. در روز است، البته عرض کردم راه قبل راهش هم همین است. این مسیر باید طی شود. درجه عالی "شاکرین"، سَند شاکرین، که وقتی توی جلساتی همین چند وقت پیش یک بحث مفصلی داشتیم که در مورد شاکرین، علامه میفرماید: "الشاکِرون هُم المُخلَصون". شاکرین در نگاه قرآن، همان مخلصیناند. توی این بحثهای ارتداد و اینها که جز شاکرین، بقیه مرتد میشوند، آنجا عرض کردیم، خواندیم، آن شاکرین درجه عالی است. وگرنه همین هم یک مرتبه شکر بود. همینقدر که به دستور خدا این غذا را دیگر نمیخورد، به دستور خدا، آنقدر که خورده، "من اوسط ما تطعمون" مائده: ۸۹، سطح غذایی که داشته، یک مقداریش را زکات فطره میدهد، همین است دیگر. زکات فطره، میزانی که قوت غالبش بوده، مقداریش را میبخشد. این را هم خدا شکر به حساب میآورد. این فرد را، "من حد البهیمه" به تعبیر امام سجاد (ع) در دعای اول صحیفه سجادیه، "من حد البهیمه"، از حدود حیوانی و بهیمیت خارجش میکنیم، او شاکر است.
ولی این را هنوز بهش شکر واقعی نمیگوییم. شکر واقعی آن است که آن به آن، وجود خودش را ربط و فقر محض میداند. ملتفت لحظه به لحظه به اینکه اصلاً اینور "هیچ محض" است، آنور "هست محض". به هرچه هست، اوست. از اوست و به اوست. کار اوست، مال خود او. مراتب دارد. موحد، اولش توحید افعالی است، بعد میرسد به توحید اسماء و صفات، تا برسد به توحید ذات. این درک اینکه آقا هیچهم نیستم، اوست. او همهکاره است، همهچیز از اوست.
مرتبه شکر این است که گفته میشود شیطان در غل و زنجیر است، به همین مراتب شکر در غل و زنجیر است. شاید به این معناست. برای کسی که در مرتبه شکر نیست. اصلاً کسی که خودش را وارد مرتبه شکر نکرده، در ماه رمضان شیطان در غل و زنجیر نیست که. الان ترامپ در غل و زنجیر است؟ نتانیاهو در زنجیر است؟ کثافتکاری خودش را میکند. البته حالا شاید تکویناً شیاطین جن، بههرحال محدودیتهایی برایشان ایجاد بشود در ماه رمضان. چه بسا حتی برای شیاطین انس هم شاید تکویناً موانعی ایجاد بشود. ولی این غل و زنجیری که قرار است من شیاطینم در بند بیاید، لاتین زاویهشان با شکر است: "سَتَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ" اعراف: ۱۷.
شیطان این را گفت. به قول امروزیها، تارگت شاکرین است. یک جا گفت: "إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ" حجر: ۴۰. یک جا گفت: من فقط با مخلصین کار ندارم. یک جا گفت: یک کار میکنم اکثرشان شاکر نباشند. تفسیر قرآن به قرآن. آنی که از حد وسوسه شیطان خارج است، او شاکر است. چون ملتفت است، چون دیگر فریب ظاهری ندارد برایش. میداند کی دارد میدهد، دارد میبیند. وقتی دارد میبیند، دیگر او نمیتواند بیاید فریب دهد که ای مؤمن! آن یکی بود. پس سعی کن این کار را بکنی که از دستش ندهی. "لقمه را از این گرفتی، هوایش را داشته باش، حرفش را گوش بده."
لقمه را از کی گرفتهام؟ حرف را هم از همان. فقط گوش میدهم. این میشود شاکر. این میشود مخلص. وقتی این شد شاکر و مخلص، مرتبه شکر واقعی این است. مرتبه اصلی خلاصی از دست شیطان برای صائم هم همین است. توی ماه رمضان مرتبه اصلی غل و زنجیر شیاطین هم همین است. چون ماه رمضان ماهی است که: "لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ" بقره: ۱۸۵. و شیطان کسی است که همه هدفش این است که کسی شاکر نشود. و ماه رمضان این دستگاه را به هم میزند. ماه رمضان دارد غل و زنجیر ایجاد میکند برای شیطان. آن غل و زنجیر شکر است.
خیلی مطالب هم عمیق، هم لطیفه. خدا بفهماند. آن غل و زنجیر خروج از شکر. غل و زنجیری که شیطان برای ما ایجاد میکند. غل و زنجیری که خود شیطان میبندند با شکر ماست. هر چقدر شاکر میشویم، از میدان نفوذ شیطان خارج میشویم. به میزان شکر، رابطه ضعیفتر میشود، از چنگش در میآییم. کیا توی چنگش هستند؟ آنهایی که کامل از مرتبه شکر خارجاند، توی حد بهیمیت. نشانهاش هم این است که از همین صیام طعام هم محروماند.
در ماه رمضان آنی که صیام میگیرد، چون از حدود بهیمیت خارج شده، چون آنجایی که شیطان ابزار شیطان بهیمیت ماست، حیوانیت ماست، نفسانیت ماست، شیطان با این دارد روی ما کار میکند، چیز دیگری ندارد. و وهم ماست. وهم ما که خصوصاً وهمِ وهم، عالم آسیب زدن شیطان به ماست و ابزار آسیب زدن شیطان به ماست. کسی که شاکر شده، از وهم خارج شده. چون وهم هم مال حد بهیمیت است، مال حدود عالم حیوانی است. کسی که از حدود عالم حیوانی گذر کرده، از وهم هم خارج شده، شاکر شده. درست شد! آن مرتبه عالی شکر توی آن درجه است. صیام توی آن درجه است. صیام از غیر خدا. صیام از غیرِ خدا، یعنی امساک. کنار گذاشتن این غیر خدا را در ماه رمضان کنار گذاشتن. البته این غیر خدا را کنار گذاشتن معنایش این نیست که فرد برود توی بیابانها و فکر کند خدا توی بیابان باشد، مثلاً شهر را کنار گذاشته، رفته توی بیابان؛ یعنی غیر خدا را کنار گذاشته. نخیر، خدا هم توی شهر است، هم توی بیابان است. این غیر خدا را کنار گذاشتن، یک مرتبه توی همان مرتبه دستور است برای ماها که بخواهیم به آن برسیم، انشاءالله.
ما باید دستور غیر خدا را کنار بگذاریم. همین که دستور غیر خدا را کنار بگذاریم، غیر خدا را کنار گذاشتهایم. آن دستور غیر خدا را کنار گذاشتن، قدم اولش به همین روزه گرفتن صیام طعام است. قدم دومش به صیام حرام است. بعد به صیام هوا است که در مرتبه رذایل است که دیگر هوا را کنار میگذارد. بعد دیگر این توجهات متمرکز میشود به حضور از غیر او: "فی صَلاتِهِم دائمون" ذاریات: ۱۱۱. اینها دائماً در صلاتاند. هم دائماً در صلاتاند، هم دائماً در صیاماند. اینها دیگر روزهشان فقط از اذان صبح تا نماز مغرب نیست. اذان مغرب، اینها افطار تا سحرم روزهاند، بلکه آنجا بیشتر روزه بیشتر توجه دارد. وقت مناجات و خلوت و سحر. اصلاً اینها اصل ماه رمضان برای سحرشان است. برای ما هم اصل ماه رمضان سحرش است. چرا؟ چون وقت آزادیاش است دیگر. آزاد شدیم. از چنگال خدا در آمدیم.
بگو: "من از دست امام رضا نجات..." گریه. شنیدهاید دیگر؟ لطیفه شد. رفت توی حرم امام رضا ع، پنجره فولاد. گفت: "یا امام رضا، منو از این مریضی نجات بده." بعد یکهو گفتند که آقا حرم آتشسوزی شده، همه فرار کردند. این مانده و بنده بود. گفت: "خدایا، منو از دست امام رضا نجات بده." ما شبهای ماه رمضان حسمان این است که: "خدایا، منو از دست روزه نجات بده." خداوند: "از دست خودت رها کن." مگر نفسی میکشیم؟ قشنگ تا صبح یک کمی حیوان نفس پروار میشود که باز فردا بتوانی چند ساعتی تحمل کنی. حالا بعضی از ماها که حرفهای هستیم، قشنگ شب و تا صبح میخوریم، صبح و تا ظهر میخوابیم، اذیت نشویم روز. بله! آقای گشنه و کار هم بکنیم دیگر. نهایت تدبیر برای این در خدمت این حیوان بودن است.
این میشود مراتب شکر و این دارد اینجور سیرت میدهد، مدار شاکرت میکند. وقتی دارد شاکرت میکند، دارد از این غل و دقت غل بحث را بگویم. یک ده دقیقه یک ربعی و انشاءالله کم کم تمامش کنم. دارد از غل و زنجیر حیوانیت آزادت میکند. دارد از غل و زنجیر شیطان آزادت میکند. از غل و زنجیر غیر خدا آزادت میکند. از ربوبیت غیر خدا که عین بردگی و ذلت است، از اینها دارد آزادت میکند. لذا اینجا میآید از روزه چه تعبیری میکند؟ میگوید تو نگو سخت است. فکر نکن به سختی انداختنت: "يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ" بقره: ۱۸۵. تا این درک درست نشود، این فهم از این مطلب هم درست نمیشود. تا درکش از خودش، حیوانیت و جسمش است و این فشار نخوردن و ننوشیدن و اینجور امساک که از این حیوانیت، لذتهای جنسی و این حرفها دارد. باور نمیکند خدا برایش آسانی خواسته، نه سختی. نهایتاً میگوید که خدا سختی خواسته، ولی حالا بدنم یک چیزی به ما میدهد. آسانی که ندارد. آسانیاش کجا بود؟ مثل سختی کارگری است دیگر. بعداً پولش را که بریزند به حسابت، اساماسش که بیاید خستگی در میرود. الان عملش را میکنی، عرق میریزی. بعداً پیامکش میآید. ما خیلی کیف میدهیم. خستگی از تن در. همین است که انگار آسان شدن آن وقت. البته برای اینها واقعاً هم همان وقت است، ولی آنی که خدا اراده کرده این نیست.
این توی خود این جمله "عُسرَ یُسری" که حالا آن آیه را عرض کردیم. حالا باز هم باید بیشتر بهش بپردازیم: "إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا" شرح: ۵. کل نکاتی پس این جلسه چون نمیرسیم، فردا انشاءالله عرض میکنم. در مورد خود این یکی از سختترین آیات قرآن از جهت ترجمه، چون ترجمه این آیه خیلی سخت است. کلاً همین آیه باعث شده که تفسیر کل سوره انشراح دچار ثقل شده چی میخواهد بگوید؟ یکهو آن وسط دوبار هم تکرار شده. اولی "فـ" دارد، دومی "فـ" ندارد. اینش عجیبتر است. قاعدهاش آن است که اول یک بار بگوید: "أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ". "عَنِ الْعُسْرِ یسری" همان. بعد میفرماید: "فمن شهدَ منکم الشَّهر". بعد داره اینو. بعد داستانهای قبلی: "أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ * وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ". "فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا". فردا انشاءالله مفصلتر به این آیه میپردازیم. از این آیه فهمیده میشود که توی دل عسر، یسر است. واسه همین هم وسط آورد. وسط آن یسر عسر قبلی و یسر عسر بعدی.
میفرماید که: "من شرح صدر بهت دادم، رفعت ذکرم بهت دادم، بار سنگینم را از روی دوش تو برداشتم، آن باری که کمر تو را میتوانست بشکند." این یسر در عین عسر بود، بعد عسر نیست. هنوز هم سخت است. هنوز هم وسط سختی است. مگر تمام شد؟ دیگر پیغمبر (ص) فحش نمیخورد؟ دیگر متلک نمیشنود؟ دیگر توطئه ندارند؟ وسط توطئههاست. پس چی شد: "أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ"؟ این همان یسری است که توی آن ابتلا و داغ، وسط این گرفتاریها نصیبت شد که به شرح صدر رسیدی. و "وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ" هم که شد، همین شد. تو با چی اینقدر عروج پیدا کردی؟ اینقدر نامت بلند شد که اسم تو قرین اسم خدا شده! میخواهد مسلمان بشود، هم باید به تو شهادت بدهد، هم به من. شهادت دادن به یکی خالیاش کفایت نمیکند. "وَ رَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ". اینها یسر در دل عسر است. واسه همین چون قاعده این است: "فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا". این "فا" فای در واقع نتیجه مطلب قبلی است. عنده تعلیله. این هم یک نکته فنی هم اینجا بگویم خیلی نکته طلایی و فوقالعاده است. آنهایی که اهل قرآن و اهل ترجمه و تدبر و انس با قرآناند، این نکات خیلی به دردشان میخورد، انشاءالله متوجه شوم. خود بنده هم بفهمم.
"همانا" هر آینه، حالا همانا جدیدتر است، قدیمیتر. "هر آینه" در حالی که بنا به کلام علامه طباطبایی، ما توی بحثهای ادبیات و اینها به این رسیدیم در کلمه "إِنَّه" کلاً فضای ترجمه عوض میشود. با این مطلب کلاً ترجمههای قرآن یک چیز دیگر میشود. "إِنَّه" به معنای "هر آینه" و تاکید لزوماً نیست. البته تاکید هم میرساند. معنای اصلی "إِنَّ" استدلال است. یعنی به جای "همانا" باید بگوییم: "چرا که". "إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ" نساء: ۱۵۸ به معنای این نیستش که "همانا خدا عزیز حکیم است." معنایش این است که "چرا که خدا عزیز حکیم است." چرا که میآید، یعنی چی؟ یعنی علت مطلب قبلی است. آنی که گفتم، چرا؟ چون خدا عزیز حکیم است. "أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ". چرا؟ چون: "فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا" شرح: ۵-۶. نه "همانا همراه سختی آسان نیست"، به خاطر اینکه همراه سختی آسان این مطلب قبلی را دارد تعلیل میکند. به قول علامه در تفسیر این آیات، مطلب بعدی را هم از توش دارد در میآورد.
وقتی قضیه این است که: "مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا". خب پس تو هم "فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ" شرح: ۷. چرا بیکار ماندهای؟ چرا به خودت خستگی نمیدهی؟ چرا به خودت فشار نمیآوری؟ فشار معقول، در حد توان. بیکار نمان، فارغ نمان. "فَانصَبْ" خودت را "نصب"؛ نصب یعنی خستگی. "فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ" شرح: ۷-۸. به جزا و پاداش این چیزهای عادی سطوح پایین هم اکتفا نکن. رغبتت به اینها نباشد. چون من صیام حیوانی که لاغر میشوم، برای سلامتیام خوب است: "صُومُوا تَصِحُّوا" نهجالفصاحه، حدیث ۱۴۳۲. روزه بگیرید، سالم میمانید. الان هم که یک چیزی وایرال (مخلوط) شده، دکتری دارد ۱۷ ساعت روزه بگیرید. من تحقیق کردم، دیدید که دیگر همهجا استوری کردهاند، همهجا که ۱۷ ساعت روزه باعث میشود، نمیدانم، سلولها ترمیم میشود، فلان میشود، رژیم چیچی میشود. آره، پس خوب این روزش. رغبتش به چیست که این را تحمل میکند؟ این لاغری. و "فَارْغَبْ" رغبتش به لاغری است دیگر. "إلىٰ سلامتی فَارْغَبْ". این الان خوشگلی "فَارْغَبْ". پوست شاداب میشود. یک نهایت آن چیست؟ به عدم کفاره و بعداً قضا و روزه و اینها. ۶۰ روز روزه و اینها. بعداً میرود بالاتر. آن یکی به چی؟ آن یکی به باغ بهشتی و حورالعین. روزه بگیری بهشت میروی؛ حوری دارد. خیلی خوب! تو چی؟ او دارد خودش را به زحمت میاندازد، به نصب، به سختی میاندازد، ولی رغبتش هم در همین حد است.
تو رغبتت به چی باشد؟ "وَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ". جلو هم انداخته که هست. ازش فهمیده میشود فقط به رب خودت رغبت داشته باش. چون قاعدهاش این است: "إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا". تو هم بیکار نمان، تو هم به ربت رغبت داشته باش. البته این چون سطح بالاتری دارد، هم عسرش بیشتر است، هم یسرش بالاتر است. کیسش لقاء ربه. حالا مطلب چی شد؟ "يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ" بقره: ۱۸۵. نه یعنی بعدها جزایت را میدهم، از دلت در میآید، خستگی در میرود. "يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ" یعنی من میخواهم از این سطح بیایی بالاتر که همان راحتی توست. همان خلاصی توست. تو چون توی سطح حیوانی هستی، در رنجی، در گرفتاری. توی فشاری، توی مضیقه. از تو. از محدودیتهای توست. همیشه فشار معلول محدودیت است. محدودیت هم از توست. راه در آمدن از محدودیت چیست؟ من توی ماه رمضان میخواهم شاکرت کنم. میخواهم از حیوانیت خارجت کنم. میخواهم از ظلمات خارجت کنم. میخواهم از حدود حیوانی و اوهام، از شرک خارجت کنم. از اینها که در آمدی، طلق (آزاد) طلقی، رهایی رهایی، آزادی آزادی. "الْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ" اعراف: ۱۵۷. اِغْلَالَ را پیغمبر (ص) آمده باز کند. یک غل و زنجیر به شیطان زدند. هنوز نمیتوانیم بپریم. چرا؟ چون هنوز غل و زنجیر خودمان هست. اصلاً آن غل و زنجیرم به آن باشد، خیلی فرق نمیکند. باشد و نباشد. با همینها کار میکرد. گفت: "چه جور است که ماه رمضان بعضیها گناه میکنند؟ مگر نگفتی شب عید فطرت آزاد میشود؟" گفت: "تو را شب اول شیطان کوک میکند، تا آخر میروی. نیاز به یک عامل بیرونی ندارد." این شب اول. شاید وجه این هم هست که گفته شب اول ماه مباشرت با همسر مکروه، ولی شب اول ماه رمضان مستحب. شاید وجهش همین باشد که دیگر رها باشد از این تمایلات و تمنیات حیوانی. رها بیاید، آزاد بیاید، تأمین شده بیاید. دیگر اینجا دیگر حتی به حلالش هم درگیر نباشد. "فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ" طه: ۱۲ را فرمودند. معنایش چی بود؟ آن توجهی که به همسرش داشت، حضرت موسی (ع) توجه به فرزندش که به دنیا میآمد، هنوز مشغله داشت. حضرت موسی (ع) مشغله ذهنی، با اینکه مشغله ذهنیاش هم مشغله دنیا و حیوانی نبود، وظیفهاش بود. میخواست رسیدگی کند.
مقدس آنی که به آن مرحله از صیام میرسد، به این حقیقت میرسد که اشتعال. خدا کند اینها همش حرف بود. امروز خدا کند بفهمیم. امثال بنده واقعاً اگر بفهمیم، زیر و رو میشویم. یعنی آن وقت آدم میفهمد ماه رمضان چیست. پیغمبر (ص) فرمود: "اگر میدانستید چیست، آرزو میکردید تمام سال ماه رمضان باشد." آن وقت آدم میفهمد که اشتعال با اشتغال. حضرت موسی (ع) رفت اشتعال پیدا کند، نه فقط آتش بیاورد. به تعبیر استاد آیتالله جوادی آملی. رفت آتش بیاورد، آتش گرفت. آتش گرفت اشتعال. آن وقتی که از این اشتغال درآمد به اشتعال درآمد: "بُورِكَ مَن فِي النَّارِ و مَن حَوْلَهُ" نمل: ۸. این اشتعال است. ماه رمضان ماه اشتعال است. این صیامش هم همین است. آن "فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ" بقره: ۱۸۵ هم همین است. آن یسرش هم همین است. آن شکرش هم همین است. "لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللّٰهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ" بقره: ۱۸۵ هم همین است. حقیقت تکبیر، این کبریایی را درک میکند و "وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ" مدثر: ۳. درک کبریایی. درک کبریایی مال کسی است که درک فقر داشته باشد. فقر درک نکند، آن کبریا را درک نمیکند. "عظم الخالق في أنفسهم، فصغر ما دونه في أعینهم" نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۴. این ما دونه، همهچیز غیر خداست دیگر. خودش هم جزء آنهاست دیگر. خدا در چشمش بزرگ میشود، و همهچیز کوچک میشود. خودش هم جزء آنهایی که کوچک شده. حقیقت تکبیر، فهم کبریایی خدای متعال. توی ماه رمضان آن مواهب اصلی که میدهند، چیهاست؟ "لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللّٰهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ". آن هدایت است و هدایت هم وقتی که منتج بشود به درک کبریایی و "لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ" بقره: ۱۸۵ رسیدن به حقیقت شکر. اینجا روزه پل همه این مراتب بود.
یک رازی در روزه است که امروز وقت نشد بگویم. چون دیگر وقت تمام است. فردا انشاءالله یادم بندازید، اول این بحث راز نهفته در روزه را عرض بکنم که علامه بحث بینظیری دارد در المیزان در مورد اینکه چرا روزه از تمام اِقلیمال خداست. بین همه عبادات ویژه است که انشاءالله کاملش را فردا بخوانم و یکی هم "إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا" شرح: ۵ که در واقع این راز و راه نزول به آن یسر واقعی، یسر واقعی در لقاء الهی است. این دعای ماه رمضان حالا من الان دم دست ندارم، توی بعضی ادعیه هم هست. توی ماه رمضانم جزء هم به نظرم دعای روزانهاش بود، هم به نظرم دعای شب اولش بود. "فِی یُسْرٍ وَ یَسَارٍ وَ عَافِیهٍ". این تعبیر آنقدری که توی ذهنم آمده.
اندیشه وهم، آن در واقع در سایه بودن ادراک انسان، در آن حجابها و محدودیتها. اندیشه به یک معنا درست است، به یک معنا غلط. اندیشه اگر به معنای ظرف ادراک انسان باشد، خب این منظور نیست. اگر به معنای اینکه ادراک محدود انسان، ادراکی که از حد این ظواهر بیشتر نمیبیند، توی محاسباتش ندارد، درکی نسبت بهش ندارد، این را میگویند وهم. وهم آن توان ادراکی است که با محسوسات مواجه میشود و توان درک محسوسات را دارد. فراتر از محسوسات درکی ندارد. این میشود وهم. درکش همش متناسب با همین ظواهر است. از ماه رمضان هم همین درک میشود.
ماه رمضان برای خیلیها به همین توی استودیو. اینها آدم میبیند دیگر. صحنهای که دارند چایی میریزند و سفره افطاری و زولبیا و بامیه و یک صداهای خاص، مثلاً نوستالژیک ادعیه و ربنا و اینها، ماه رمضان با اینهاست دیگر. اینها نباشد، احساس نمیکند وارد ماه رمضان شده است. یک کم مثل سید بن طاووس میفرماید: "من رفت و آمد ملائکه در ورود ماه رمضان و پایان ماه رمضان را میفهمم. و ملائکه ماه شعبان رفتند، ماه رمضان آمدند. ملائکه ماه رمضان رفتند، ماه شوال آمدند." این "فمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ" یک چیز دیگر است. فراتر از این محسوسات و مخیلات و اینهاست. خود حقیقت ماه رمضان دارد درک میکند، حتی فراتر از آن صور مثالی ملائکه است. توی عالم بالاتر از این است که حتی بخواهد این صورتهای مثالی را فقط ببیند.
مرد جولان شیطان اینجاست. یعنی توی این ظرف ظاهربینانه و ادراکات ظاهری است که شیطان جولان میدهد. کسی که از حد اینها گذر کرده که شیطان چی را میخواهد فریبش بدهد؟ خود واقع قضیه را دارم میبینم. فرض کنید اینجا سایه بازی میکنند. خب، بچه را گول میزنند. میگویند یک پیرمرد است اینجا. صدا میزنند، روی دستشان اینجوری میکند که دهن چیز بامزه. پیرمرده دارد صحبت میکند. خب الان که پروژکتور را میزنند و همهجا روشن میشود و تصویر برمیگردد و میآید انگشت این بابا را نشان میدهد جلوی نور. آنجا معلوم میشود کیست. دیگر فریب ندارد که. شما هزار بار هم بگو این پیرمرد نظام. بزرگان میفرمایند که شیطان مُوَزِّل برای غیر مخلصین مضله است. وقتی کسی به درجه مخلصین و شاکرین رسید، همین شیطان شامل هدایت تعیین تکلیف میکند برایش. بقیه را فریب میدهد. حضرت یحیی (ع) را وقتی میآید شیطان تعیین تکلیف میشود، تازه برایش واضح میشود که پس باید دقیقاً این کار را بکند. هادیه دیگر. شیطان برای آن مرتبه هادیه (راهنمایی کننده) است. ظاهری برایش نمانده، این پردهها همه خلق شده.
حالا آن یسار واقعی این حالت است. رسیدن به این حقیقت است. گرفتاریهای ما به خاطر این حجابها و این دوریها و این محرومیتهاست. چرا گرفتاریم؟ الان میگویی: "آقا تشویش دارم." چرا؟ "نمیدانم باید چکار کنم؟ نمیدانم چی شده؟ نمیدانم چی میشود؟" فرض کن یک نماینده مجلس. برندارم؟ برداریم، ارزان میشود. برنداریم، ارزان میشود! نکنه برداریم، گرانتر بشود. نمیدانیم دیگر. با یک شیاطینی مواجهایم که نمیدانیم با آنها چکار بکنیم. باشند، نابودت میکنند. نابودت میکنند. هر کار بکنید، هر کار بکنی، یک چیزی میگوید. نمیدانی باید چکار کنی. نمیدانی بعدش چی میشود. این تشویش میآورد، اضطراب میآورد. برای همه هم توی مرحله بههرحال هست دیگر. چون عالم مطلق خدای سبحان است دیگر. آن یسر و یسار واقعی رسیدن به این درجه است که حالا مرتبه یقین هم میشود. آن آرامش محض، راحتی را خدا اینجا قرار داده، توی یقین قرار داده. ما به اسباب ظاهری دنبال راحتی میگردیم. فکر میکنیم اگر ویلادار شدیم، به راحتی میرسیم. از این تشویش... عدم العلم رفع العلم. یک بحثهایی دارند، اینها بحثهای فلسفی، بحث در واقع علم النفس است. لذت واقعی نیست. اینها لذتهای انفعالی است. لذت فعلی نیست، لذت انفعالی. فقط رفع درد. همه این لذتهای مادی و حسی فقط رفع درد است. چیزی ایجاد برایت نمیشود. حاصل نمیشود. چیزی توی مشتت اصلاً مشتپرکُن نیست. اصلاً چیز مشتپرکُن نداریم. جز حق و واقعیت و بودی نیست. جز حق همش نمود و وجود ما همه شیریم. شیران علم، حملمان از باد باشد دم به دم. شیر روی پرچم، باد میآید، تکان میخورد، حمله میکند. ما همه شیریم. شیران اعلم نامش. نموده بود تا آن بوده نیاید، پر نمیشوی. توی عجز، آن صمده، آن پر است. پلیس که پر میکند، لبریز میکند، تکمیل میکند، مستغنی می کند. این آن یسار واقعی است.
همه دم و دستگاهی هم که راه انداخته با همه سختیهایی که دارد، همش مکانیزم بردن به آن "ی" ولی توی ادراکت چیست؟ میگوید: "آقا سخت است! آقا چرا اینقدر فشار؟ آقا اذیت نکنید ملت را. مردم نفس بکشند. آقا این حرام، آن یکی فلان. اینکه قمار است، آن کازینو، این چیچی است؟ این عرق، این دیتش (قرارش) نمیدانم چیچی مشکل دارد. آن نمیدانم رابطه حرام است." این همش حرام با حرام دیگر. جوک میسازد، "این حرام، آن حرام" زنگ میزنیم دفتر فلان مرجع. "سلام علیکم، حرام است؟ بفرمایید." جوکهایی که ساخت. مراجع گفته: "این سرعتگیرها هست، یک جاهایی وسطش خالی شده. گفته مرجع گفته از اینها اگر رد بشوید، چون لذت دارد، کیف میدهد." هرچی لذت دارد، مردم نفس بکشند، راحت باشند. رئیس جمهور داشت با این حرفها میزد. کی میگوید؟ کسی که خودش حیوان است، ممکن است فامیلیاش هم مثلاً به روح و اینها ربط داشته باشد، ولی خودش حیوان است. شیطان است. شیطان مجسم است. شیطانی چرا؟ چون بیش از این عوالم وهم و حس و اینها هیچی نمیفهمد. این مبدأ رفع نیاز را همین عوامل حسی میداند. نیاز را همین حسی میداند. لذت را همین وصال حسی که محتاج است با آن رافع حسی که بیرون است. این وقتی به آن میرسد، میگوید: "رفع نیاز شد." بعد آن هر راهی که بگوید برای اینکه این نیاز برطرف بشود، هر مسیری تعریف بکند، این تن میدهد، میپرستیم. پرستش همین است دیگر: تن دادن. آن میگوید: "آقا، نیاز دست من است. رفع نیازت هم با من است. گوش بده رفع کنم." خب الان رافع نیاز کیست؟ آمریکاست. هر مسیری هم که تعریف کند، راهش هم مذاکره است.
غیر خداپرستیدن، یک مکانیزم خیلی عجیبغریب است. که باید یک بت بگذاری، مثلاً توی هند مثلاً برای ترامپ یک بت درست کردهاند و اینها. مثلاً ترامپپرستند. نه! همین که هر کاریش میکنند. داده هوا، گفته: "تو دیگر برگ برنده نداری." اینجا توییت کرده طرف که: "ببین چی گفت. گفت: برگ برنده دیگر؟ نه! تا برگ برندههایمان نسوخته، باید با این مذاکره کنیم." جهنم. برگردد، شاکر باشم. "تو شاکر نیستی." فهمیدم. رفته بود ۳۰۰ تا کامنت برای همه گذاشته از تو هم تشکر میکنم. از تو هم تشکر میکنم. دانه دانه وزیر خزانهداری و کوفت و زهرمار. میگویند شاکر، روزی ۳۰۰ بار "شکرالله" مستحب در سجده. پمپئو شكرم به ك.. وزیر نمیدانم چی. این هم همان است دیگر. الان زلنسکی را بالا پایین هم کنی، تهش همین است. چون میگوید: "آقا، آخرش هم رافع نیاز است." حالا کشور به آن بزرگی، شما اوکراین را مقایسه کنید با غزه. این بزرگترین کشور اروپا بود دیگر تا قبل از جنگ با روسیه. الان که یک پنجمش رفته. فرانسه، بزرگترین کشور، بزرگترین کشور اروپا باشی، این معدن، این همهسرمایه باشی، میبازی خودت را به همینها. بعداً بهت میگوید: "ما اگر نباشیم، تو سه روز بیشتر نمیتوانی روبهروی پوتین دوام بیاوری." من میگویم: "پوتین هم همین را میگفت. تو چرا این را تکرار میکنی؟" بعد غزه میرود همه دنیا روبهروی هیچچی هم ندارد. به خدا را دارد. یک سال و خوردهای هم دوام میآورد. آخرش هم پیروز میشود. تحقیر هم میکند دشمنش را. وسط خاک. روی بام نشستهاند، روزه هم میگیرند ماه رمضان. خودش هم داشته باشد باید بپرستد. باید با هوای این راه بیاید. یک کم اینور و آنور برود، از حد عبودیت این خارج بشود، نابودش میکند. همان کاری که همیشه فراعنه کردهاند. راضی شدنش به اینها، با این فقط با تسلیم بودن و پذیرش و اینها نیست. چون آن عوامل دیگری هم دارد. خودش هم چون محدود است، شرایط دیگری هم تطبیق بدهد. مال خودش هم کسری بودجه دارد. لیس بزنی کف پای ترامپ را، آخرش میگوید: "من پول ندارم از تو حمایت کنم." فلان فلان شده. معادنت را هم میگیرد، ۴ تومان توی سرت هم میزند.
عاقبتش این است. اینها چیزهای هستیشناسانه است. یعنی فقط بحثهای سیاسی و حتی بحثهای مبتنی به تجربیات و اینها نیست. اصلاً ذات این توی هستی، آن یسر و یسار آن وقتی است که انسان به این منبع کَرّافَةِ (بهترین راه) همه نیازها متصل میشود. همه مکانیزم برای همین است. تو ادراک سختی میکنی، چون هنوز توی حسی. هنوز توی ظواهری. هنوز توی اسبابی. بهت فشار میآید. "مخور، مبین، مخند، مگو، برو بشین، ببند." همش دستور. "بگیر و ببند. دست به او نزن. بهش نگاه نکن. دستت را بپوشان، مویت را بپوشان." همش دستور. وقتش هم ماه رمضان است. اصل آن یسر، نائل شدن بهشت توی این ماه رمضان نیست که. وقتی ظاهرش را نگاه میکنی، میبینی شدیدترین و سختترین ماه است. بیشترین بگیر و ببند، بشین و پاشویش توی این ماه است. "نخور و مبین و مرو" و همش مال این ماه است. اصل یسر هم مال "يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ" است. اصلاً خدا یسر را اراده "سَلَّمَنَا مِنْهُ وَ سَلّمَهُ لَنَا فِي يُسْرٍ مِنكَ وَ عَافِيةٍ" دعایی در ماه رمضان. که جزء دعای دیشب بود. جاهای دیگر هم دارد که حالا باید توی ادعیه نگاه کرد. در این ماه یسر حاصل میشود. آن یسر، آن اتصال بیواسطه و بیپردگی با منبع. آنجا که آدم برسد، آنجا یسار است. آنجا آزادی است. آنجا آزادی و رهایی مطلق است. بیقیدی مطلق.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...