در مجموعه جلسات «سخت و آسان» با نگاهی عمیق و در عین حال کاربردی، به تفسیر آیه ۱۸۵ سوره بقره پرداخته شده است؛ جایی که راز «سختی و آسانی» در مسیر ایمان و بندگی آشکار میشود. در این گفتارها، با زبانی دلنشین و پر از مثالهای زنده، از فلسفۀ روزه، معنای حقیقی صبر و شکر، و پیوند میان «عسر و یسر» سخن گفته میشود. مخاطب درمییابد که رمضان فقط ماه گرسنگی نیست، بلکه میدان تربیت روح، رهایی از نفس و رسیدن به یقین و آرامش است. این جلسات سفری الهامبخش از ظاهر عبادت به باطن معرفتاند؛ راهی برای تبدیل سختیها به شیرینی حضور خدا، و تجربه واقعی «سخت و آسان» در زندگی ایمانی انسان
* رمضان، کارگاه آموزشی خدا برای تمرین صبر و استحکام روحِ بنده [01:50]
* قیاس غزه با اوکراین، این سو، مقاومت با تکیه بر صبرو صلات. آنسو، استقلال توهمی با تکیه بر طواغیت [03:26]
* خانه عنکبوت، مصداق عینی زندگی توهمی! [06:42]
* بازی اولیای شیطان در زمین اولیای خدا، سناریوی اصلی اما، در دستان خداست! [09:26]
* روزه حقیقی یعنی؛ گرسنگی به معرفت الهی و افطار با لقمه نور یقین [23:12]
* اصل ذکرالله، مراقبه و محاسبه در حلال و حرام است که خود راز رسیدن به تقواست [26:45]
* اینکه قوت ما از غذاست یا از ذکر و توجه؛ سِّر بهره مندی یا محرومیت ماست از فیوضاتِ رمضان [28:06]
* ایمان و ذکر خدا، راز شادابی امام حسین در سختترین مصائب! [34:45]
* روزۀ همراه با ذکر، عامل تاثیرپذیری از برکات ماه رمضان [39:08]
* نماز شب و مراقبه در حلال و حرام، کوتاهترین راهِ نیل به خشیّت و حقیت عبودیت! [40:51]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
هنگامی که مظهر عزت شد، چه چیزی را میخواهد بزند؟ هر مشت محکمتر، اتفاقاً، پوئن برای توست! میزند، استخوانهایش؛ نه اینکه روی تو اثری نداشته باشد، بلکه ردش میافتد. اینجا که مِشک کوبیدن، چهار تا جای انگشتم رویش میافتد، [و] انگشتر خود او هم خرد میشود. این استحکام از کجا درمیآید؟ «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ». از خشوع درمیآید. پس روزه خودش صبر است. در آیه دیگر در قرآن فرمود که: «مَنْ آمَنَ بِهَا إِذَا صَبَرَ وَاسْتَوْقَنَ أُمَامَتِي» (من اینها را وقتی که صبر و یقین داشتم امامت رساندم). «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ». حالا هر چه این صبر را بیشتر تحمل میکند، خود این صبر هم یقین میآورد؛ چرا؟ [چون] منی که دارد از حجابها درمیآید، دیگر دارد عروج میکند، هی حقیقت برایش واضحتر میشود. وقتی تحمل میکند، فقط هم تحمل نیست، حرکت میکند، ادامه میدهد، این رشد میکند، عروج میکند. بعد هی حقایق برایش بیشتر فهمیده میشود؛ از اینور به یقین میرسد، از آنور به استحکام میرسد. این استحکام اتفاقاً باعث میشود که هم برای خودش راحت میشود، هم میتواند بار بردارد. این میشود امام. حالا میتواند چهار نفر را هم ببرد. تا قبلش خودش هم بهزور میخواست برود. اینی که در این موقعیت قرار گرفته که اینقدر مستحکم است، اینقدر قدرتمند است که هم خودش با قدرت و هم ده نفر را روی کول میگیرد، از کجا آمد؟ از صبر آمد. «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ».
خیلی چیز عجیبی است. آن شاهکلید رسیدن به صبر هم که حالا در ابعاد مختلفی است، راهکارهای چیزهایی را خدا قرار داد برای رسیدن به صبر، ولی یکی از آن بهترینها و یکی از همان، حتی میشود گفت سادهترینهایش، یکی از سادهترینهایش، پیچیدهترینهایش، عجیبوغریبترینهایش، اثر[بخش]ترینهایش روزه است؛ خصوصاً روزه ماه رمضان. اصلاً داستان ماه رمضان یک چیز عجیبوغریبی است. امام میفرماید: «مَا مَلَةَ رَمَضَانَ». اونی که به ما هویت داده، اونی که باعث شده ما وقتهای دیگر اطلاعات را قورت میدهیم، این استحکامی است که از ماه رمضان گرفتیم. ملتی که فرهنگ رمضان دارد، اصلاً تحریم برایش خندهدار است. میگوید: "نُونُوت را نمیدهم." وقتی که نون داشته باشم، خودم ماه رمضان نمیخورم، حالا تو میخواهی نَدهی. از چه چیزی میترسانی؟ وقتی که آب بود، خودم نمیخوردم. اینها آن چیزی است که از این تعلقات، چون ابزار کید شیطان، حیله شیطان، ترفند شیطان، مادیات، این شهوات، از دایره، از چنبره اینها که در آمد، دیگر شیاطین ابزاری ندارند برای اینکه [او را] در تله بیندازند؛ چه شیاطین جن. فردا بحثمان چهار جلسه در مورد طاغوت، انشاءالله، اینجا بحث جداگانهای داریم. اینجا پیوست آن بحث، این تیکهاش میشود که گریز جلسه بعدمان که این شیاطین جن و انس، خصوصاً شیاطین انس، طاغوتها یک طرف باید به آنها کفر داشته باشیم و اجتناب داشته باشیم. یک طرف باید با آنها مبارزه داشته باشیم. سازوکار طاغوتها با ما چه کار میخواهند بکنند؟ هدفشان چیست؟ حیلهگریهایشان چه مدلی است؟ ریشه همه داستان در همین یک کلمه است. اینجا مرحوم فیض هم اتفاقاً دارد که: "آقا، همه کار اینها روی این شهوات و روی این ابزارهای مادی سوار است. وقتی کسی از این چنبره، این شهوات و این حیوانیت خارج شد، دیگر هرچه میاندازد، نمیافتد این شیطان، هرچه تور میاندازد، نمیافتد روی این، از دست درمیرود."
یک ملتی مثل اوکراین، یکم از اینور فشار، یکم از آنور تهدید، یکم این حمایت را بردارند. عرض کردم شما اوکراین را با غزه مقایسه کنید. بزرگترین کشور اروپایی با یک شهر، یک کشور آسیایی. غزه شهر است، یک استان، یک استان از یک کشور بزرگ که همهاش را بلعیدند یا استانش ماند؛ اینور غزه، آنور کرانه باختری، یک استان. استانی که به اندازه چقدر است؟ مثلاً قم. تصور کن کل اسرائیل اندازه استان قزوین. حالا این باز درباره اسرائیل هم یک وجب است، در حد قم! بعد پردیسان! مشتریش پردیسان هم یک جا به حساب بیاید دیگر [اینها را] بنده خدا معادلات بینالمللی محسوب [میکند]. آقا، پردیسان را با اوکراین مثلاً مقایسه کن. اوکراین را از این ور فشار میآورند، نصفش را این میکَند، نصفش را آن میبَرَد، متلاشی میشود. پردیسان را همه دنیا جمع میشوند با خاک یکسان میکنند، میماند. با تویوتاهای اسرائیلی از توی تونلها میآیند بیرون، [ما آنها را] غنیمت گرفته بودیمها! این است، داستان این است. نمیتواند به چنگ بیاورد. این میشود آن سوار به این است. این فشار میآورد، فشارش هم باز او را قدرتمند میکند. این راهش چیست؟ به این نقطه رسیدن، به این استحکام، به این هویت، به این قدرت؟ صبر و صلاة. این دو تاست. ولی کی میتواند از این دو تا استفاده کند؟ اونی که خاشع است. اونی که توهم استقلال، توهم مالکیت، توهم دارایی، توهم بودن، توهم روی پای خود [داشتن را ندارد]. حالا اینها باز یک محل توهم تکیه به طاغوت داشتن است که دیگر اوج کثافتهای توهمی است. "آمریکاییها قول دادند، امضای کری تضمین است!" امضای کری مگر اصلاً آدمحسابی است؟ به [آدمی مثل] کری نمیگوید، از اسمش معلوم است مشکل دارد. بعد حالا این شده تکیهگاه! آن مثال «كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا».
داستان تحقیر زلنسکی را که میدیدم، یاد این افتاده بودم. آیهاش را بخوانید، آقا، اگر حفظید. سوره مبارکه عنکبوت: «أَنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ». داستان عنکبوت، هی بیت عنکبوت که گفته میشود: «إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ» مال اینجاست. آن تیکه اولش را انداختند، هی بقیهاش را میگویند: «مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ». خیلی حرف است! عنکبوت دلش خوش است، میگوید: "من یک خانه قرصی دارم. خیلی پشتم گرم است." شما نگاه کنید به این حجم از حماقت. آدم میخندد که الان به چه چیزی دلت گرم است؟ این همه میدانی من چند میلیون تار اینجا کار کردهام؟ هر رشته چه دامنهای دارد؟ چقدر رشته، چند تا کشور پشت ماست؟ اتحادیه اروپا پشت ماست، آمریکا، کانادا... روسیه را از جام جهانی انداختند بیرون، المپیک حذفش کردند. میدانی من پشتم به چه کسانی بنده است؟ [او] حرف بزند، میگوید: "نه، زیادی زر زدی، بس است!" «كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا». یک فوت که میآید، خودش شناور است، یعنی خودش محکوم به فناست. این بهش نمیخورد، بماند. این از عامل بیرونی هم نیاید، این بماند، خودش در حال جمع شدن، در حال زوال است. بعد این باز به آن دل بسته! خیلی عجیب است. حرف سیاسی بزنم که دیگر مصلحت نمیبینم.
این میشود داستان این توهمات ماست، توهم به اینکه آمریکاییها به ما میدهند، آمریکاییها پشت ما هستند، اروپا پشت ماست. بعد این بهش فشار میآید. دیگر کسی که در این توهمات است، فشار [آن هم مشخص است]. اونی که از این توهمات خارج میشود، به یقین میرسد. این هم خودش مستحکم میشود، هم امام میشود. در آن آیه هم خیلی قشنگ [وَرَدَ]: «عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ». اینهایی که لگدمال میشدند، زیر پا بودند، ما اراده کردیم که «أَن نَّمُنَّ عَلَيْهِمْ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً». میخواهیم اینها را امام کنیم. فرایند امام شدن چی بود؟ «لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ». این فقط در مورد امام واحد مثلاً امام زمان و اینها نیستها، یک امت هم میتواند امام بشود؛ آن امتی که زیر بار نمیرود، این فشار را تحمل میکند، حرکت میکند، این هم میشود امام. این هم پیشقراول میشود، بقیه را با خودش میبرد. حالا قبل از اینکه آن نکته را پیدا کنم [و] بگویم، این بحث از دیروز چون مانده بود، تمامش بکنم. اینها همهاش وابسته به ذکرالله بود دیگر. طمأنینه قلب که برسد به نفس مطمئنه. از این نفس اماره حرکت بکند، صعود بکند به نفس مطمئنه برسد، او را دیگر هیچ کاریش نمیشود کرد. او در یک موقعیتی است که اصلاً به چنگ کسی نمیآید. او خودش وجوداً محیط به همهچیز است. دست کسی بهش نمیرسد که بخواهد بهش قالب بشود. همه در نقشه او هستند، همه در بازی او هستند، همه تسخیر او هستند. این جمله را چند بار عرض کردم. حالا باید یک وقتی عین متنش را بیاورم بخوانیم، خیلی بیشتر کیف بکنیم.
ملاصدرا میفرماید که: "شیاطین متعلق به عالم وهمند، انبیا متعلق به عالم عقل هستند." اینها اصلاً [یک] عالم [جدا هستند]. انبیا چون محیط به عالم شیاطین هستند، این عالم در تسخیر آن عالم است. هرچقدر هم بخواهند بزنند، اصلاً این کلاً این در داستان آنهاست، این در بازی اوست. نتانیاهو میزند، پدر همه را درمیآورد. ترامپ بیعقل است، هیچچیز حالیش نیست. بابا، ترامپ خودش در سناریوی خدا و پیغمبر و صدام در سناریوی امام خمینی بود. ممکن است امام خودش هم ملتفت به این نبوده باشدها! یعنی امام بگوید من دارم برنامهریزی میکنم، امام سپرده به یک کسی، خودش را در اختیار کسی است که همه عالم در اختیار اوست. شیطان هم در اختیار اوست، شیطان هم تسخیر اوست. خدا شیطان را هم بازی میدهد، به نفع کی؟ به نفع امام خمینی. ظاهر قضیه را که نگاه میکنی، میبینی صدام خیلی مشتش پر است، خیلی هم بیعقل است. آدمی که در توهم است، در عصر [مشکلات] است، در فشار است، در گرفتاری است، این دنبال راهدررو میگردد. ولی قرآن چرا [این] را درباره [راهکارها] نشان میدهد؟ میگوید: «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ».
راهکارهای قرآن کاملاً متفاوت با آن چیزهایی است که ما تصور [میکنیم]. چه کار کنیم؟ گشایش اصلاً گشایش کجاست؟ در تقواست. تقوا یعنی چه؟ «تَتَّقُونَ». چرا تقوا این شکلی است؟ هی آیه از تو دلش آیه درمیآید، بحث توسعه پیدا میکند. «لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا»؛ خون و گوشت را میمالیدند به کعبه. حسگرا هستند دیگر. ظاهراً قربانی که میکنیم باید خونش را بمالیم به پلاک ماشین. که نمالی، امتیاز این مرحله را از دست میدهی! بعد به دو تا پلاک هم بمالی، مگر نه؟ از عقب میزند. هر جا مالیده باشی دیگر از [پشت] چیز ندارد دیگر. یعنی ماشین پشتی میخواهد بیاید، بعد پلاک میگوید: «حاجی، من به خون مالیدم، برو کنار!» توهمات ماست همهاش. باید یک چیز حسی و محسوس و اینها برای ما باشد دیگر. این خونِ قربانی خودش دارد کار میکند؟ نه، بابا! آن ارتباطه دارد کار میکند که دارد قربان میشود. ذبح که حالا بحث ذبح هم جلسات قبل داشتیم. این چون ذبیحالله میشود. بله، گفت: «اَقتُلُونی یَا ثِقاتِی فَاِنَّ فِی قَتلی حَیَاتِی». بکشید من را، «در این کشتن من، حیات من است». هر چه برای خدا کشته بشود، به حیات میرسد، به قدرت میرسد. این چون ذبیحالله است، کارش احیاست. این کشته میشود برای خدا. حالا در موضع حیاتبخشی قرار میگیرد؛ مثل آن گوسالهای که کشته شد، حیات میبخشید. این هم در راه خدا کشته شد، حیات میبخشد. این وایمیایستد، سپر میشود برای تو.
خود این قربانی باز تازه این هم هنوز حسگرایانه است. بالاترش چیست؟ میفرماید که این خون و گوشت نیست که به خدا میرسد: «وَ لَکِنْ يَنالُهُ اَلتَّقْوی مِنْکُمْ». این تقوای شماهاست که به خدا میرسد. آن رشته اتصالی که تو را پیوند میدهد و بالا میبرد، تقواست. از این کثرات و تشدیدها و فشارها و آسیبها درت میآورد، به عالم وحدت نزدیکت میکند، به منبع قدرت نزدیکت میکند، به آن احاطه و اشرافی نزدیکت میکند که هیچکس اصلاً دسترسی به آنجا ندارد، در تیررس کسی نیست که بخواهد آنجا را بزند. چه چیزی میرساند؟ تقوا. چون این است: «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا». اونی که تقوا دارد، در گشایش قرار میگیرد. این گشایش باز دوباره برای بار شاید صدم، معناش این نیست که این اطلاعات تمام میشود، مریضیهایش خوب میشود. نه! گاهی مریضیهایش هم بیشتر میشود، ولی حالش خوب است. این مریضیها همهاش برایش خیر است، همهاش ایجاد فرصت میکند. از تو دل اینها دارد آفرین! از یک طرف خشوع میآورد و همین دارد برایش قدرت میآورد. یعنی بر ظاهر که نگاه میکنی، این پیرمرد ضعیف، محتاج، گرسنه، زمینگیر، یک گوشه افتاده، همه عالم را دارد میچرخاند. «دعای گوشهنشینان بلا بگرداند / نه در اختر حرکت بود و نه در چرخ سکون». اگر درست خوانده باشم این بیت حاجی سبزواری را. «گر نبودی به زمین خاکنشینانی چند». اینجا نشسته، خاکنشین است، روی خاک دارد پیرمرد سجده است. کائنات دارد سجدهای میچرخد. شیاطین سگ کی باشند؟ ترامپ سگ کی باشد؟ نقشه این است. ترامپ خودش مهره این است. خامنهای مهره پوتین است؟ چقدر آدمیزاد نداریم که یا ترامپ یا پوتین است دیگر. ما مگر قدرت دیگری داریم در زمین؟ یادم این یادمان است دیگر. چیز دیگر نداریم دیگر. یا بلوک شرق یا بلوک غرب. بابا، ترامپ و پوتین دوتایی جفتشان آدم خامنهای هستند. از خامنهای دستور میگیرند. برش میزنند، پخش میکنند فردا. اگر نیامدند، بدون اینکه دادگاه ویژه برنامه دارم، آنجا سخنرانی [میکنم].
آدم خامنهای یعنی این خودش آدم یکی دیگر است که صاحب این همه عالم، در همه عالم به نفع این دارد میچرخاند. «مَنْ کَانَ لِلَّهِ کَانَ اللهُ لَهُ». ترامپ هم برای این به نفع این تمام میشود. جنگها هم به نفع این تمام میشود. پوتین هم به نفع این تمام میشود. پوتین با ترامپ دعوا کند، به نفع این تمام میشود. پوتین با ترامپ خوب بشود، به نفع این تمام میشود. روایتی داریم در این زمینهها: «تَعَجَّبْتُ مِنْ الْمُؤْمِنِ». [اگر] بالا برود، برایش خیر است، پایین بیاید، خیر است، زیر اره برود، خیر است، مالک غرب بشود، خیر است. فوتبال هر کارش میکنم، برایش خیر است. این برای اینکه متصل بماند، چه جور با چی متصل شد؟ با تقوا. «وَلَاكِنْ يَنالُهُ اَلتَّقْوَى مِنْكُم». از شما به او تقوا میرسد. آن شاهکلید قضیه که اینها را در ما ایجاد میکند، تقواست. بعد از اینور فرموده، خود آیه «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ» آخرش چی میفرماید؟ «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». باز یکی از چیزهایی که میتواند در ما ایجاد تقوا بکند. ببین چه چیز عجیبغریبی است این روزه. اونی که ایجاد خشوع میکند. اونی که ایجاد یقین میکند. که یقین هم روایتی دارد. بعداً انشاءالله فرصت بشود، میخوانم. در حدیث معراج، «ثَمَرَةُ الْجُوعِ» فرمود: یکیش یقین است. خیلی قشنگ. حدیث معراج، گرسنگی برای خدا. اگر بشود، روی قاعده اگر باشد، نه اینکه به تعبیر بعضی بزرگان، پسانداز خوراک باشد. پنج، شش ساعت نمیخورد امروز. از کی میدیدم؟ از همین مرحوم. برای بعضیها ماه رمضان این شکلی است که در طول سال مینشینند برنامهریزی غذایی میکنند برایش. یعنی بیشترین دستورات غذایی مال ماه رمضان است. اینها ترند میشود ایام ماه رمضان. چون یک چند ساعت نخورده، الان ولع خوردن دارد. فقط یک چیز تر و تمیز. بعد هم وقت هم دارد. هفت، هشت ساعت گرسنه است. قشنگ از صبح پا میشود تا عصر دارد درست میکند. تا افطار قشنگ غذا درست میکنم. این ورش این را اضافه میکنم، آن ورش کره میزنم. این ور سفرهآرایی میکنم. بعد دیگر از بعد افطار دیگر تا سحر میلمباند. این [را] پسانداز خوراک است. نه این! نه! این جوع نیست. این اصلاً روزه نیست.
اونی که واقعاً جوع است، واقعاً سبک میشود در ماه رمضان، خفیف میشود. این شکم خالی میشود، خالی نگهش میدارد، به اقل اکتفا میکند، پرش نمیکند. این چی میآید؟ از ثمرات این جوع برایش چیست؟ یکیش یقین است. بعد فرمود این یقین که میآید، چی میشود؟ حالش یک طوری میشود که دیگر برایش فرقی نمیکند اوضاع عُسر است یا يُسر. خود این، این شکلی است. این حال خوب این خودش یک واقعیت است. ظاهری یک چیز است. [ولی] قواعد خودش را دارد. برای بعضیها امتحانشان به عُسر است. برای بعضیها امتحانشان به یُسر است. بعضی امتحانشان به فقر است. بعضی امتحانشان به ثروت است. بعضی امتحانشان به زن خوب است. بعضی امتحانشان به زن بد است. بعضی امتحانشان به زشت بودن است. بعضی از امتحانشان به خوشگل بودن. همهاش امتحان است. در سوره فجر مفصل عرض میکردیم. آن یک چیز است، این حال یک چیز است. گاهی ظاهرش کامل تو یُسر است، ولی حالش تو عُسر است. گاهی ظاهرش تو عُسر است، حالش یُسر است.
دوستان کیا بودند؟ تازگی سر مزار آقا جمال گلپایگانی این داستان را عرض کردم. رادیو سلام که مرحوم آقای تهرانی میفرمود که: "آمدم عیادت آقا جمال دیدم بدنی فلج شده، اعتباری بدنام شده بود. حالا در حد مرجع تقلید، مرجع تقلید بود ایشان. خونش هم آشفته، اقتصادی هم نابود. گرمای نجف هم پنجاه و خوردهای درجه." بیشتر توضیح بدهم؟ در این اوضاع آمدم دیدم به شکم افتاده روی تختی وسط حیاط. در خانه نمیدانم قرآن میخواند، کتاب میخواند. کیف میکرد این آدم. دیدم مست است. دیدم بدبخت منم، این خوشبخت من. «حال اینو از قبل چیزی که تو ذهنم». گفتم الان میرم آقا [را] سیاه، چروک، سیگار پشت سیگار، آتش با آتش و سیگار بکشد. جمع و جور تو خودش. دیدم آقا روی شکم افتاده، مست، غرق، سرحال، شاداب. من را که دید [گفت]: "محمدحسین! اونی که عرفان نداره، چی داره؟" عرفان منظورش الفاظ کتاب عرفانی اینها نیستها، معرفت یعنی خدا. اونی که عرفان نداره، چی داره؟ این حالت ยُسر است. این یُسر واقعی همین است: «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ». این است. نه اینکه حالا چهار روز گرسنگی را تحمل کن، انشاءالله فردا سیر میشوی. این اصلاً با خوراک سیر نمیشد که تو بخواهی به خوراک، به سیری با خوراک بهش وعده بدهی. توجه کردید؟ میخواهد یکم از این دست برداری، با او سیر بشوی. بابا، از همه عالم سیر بشوی. گرسنگی واقعی در آنجاست. آن حرص و طمع به بقیه است که پدرت را درآورده است. آن فقیرت کرده است. «الْفَقْرُ الْحَاضِرُ» به تعبیر امیرالمومنین علیهالسلام. نداری واقعی آن است که همهاش چشمت به دست این و آن است. هر که یکم ماشینش خوب میشود، حالت بد میشود. فرش زیر پایش بهتر میشود، به هم میریزی. یک درجه سوادش، مدرکش بالا میرود، تو به هم ریختهای. هر چه خوبی در زندگی بقیه میبینی، حالت بد میشود. این «فقر حاضر» است، این نداری است، این گرفتاری است. اونی که داراست، از نداری بقیه، از مشکلات بقیه ناراحت میشود. این میرود، رنج میبرد. از خوشحالی بقیه، این بیشتر از همه خوشحال است. هر دختری که ازدواج میکند، انگار دختر این ازدواج کرده است، انگار عشقش بیشتر هم هست، کیفش بیشتر هم هست. یک حالی است ها! این حال مال کیست؟ مال اونی که یقین دارد. بعد از این چهار جلسه مفصلتر صحبت [میکنیم].
پس یکی از ثمرات روزه، یقین است. یکی دیگر از ثمرات روزه، تقواست. که باز بین خود تقوا و یقین ارتباطی است. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». روزه میگیری، با تقوا میشوی. خود همین مراقبت است، خود همین کنترل است، خود همین پرهیز است. جمع و جور کردن، این عروجت میدهد. «يَنَلَ التَّقْوَى». این گشایش ایجاد میکند. یُسرا. روزه ماه رمضانها، خدا بعد از روزه ماه رمضان دیگر از بنده بابت روزه سؤالی نمیکند. عجیبغریب [است]. خوردنی همینقدر است. یعنی آنقدر که قرار بود روزه برایت کار بکند، همینقدر روزه ماه رمضان [کار کرده است]. بیشتر اگر انجام دادی، بیشتر خوش به حالت. ولی همین اگر قرار باشد کار بکند، همین کارت را ساخته، راهت انداخته. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». یعنی سی روز ماه رمضان را باید بگیری. حالا در طول سال ببینم چی میشود؟ حالا انشاءالله. نه دیگر. روزه ماه رمضان «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ». تمام شد. با این روز ماه رمضان با تقوا شدی یا نشدی؟ همین بس بود. چرا نمیشود؟ چون آن ذکرالله نیست. این ده دقیقه، یک ربع پایانی به این بحث بپردازیم. این ذکرالله همان مراقبه است و محاسبه است. اصل این ذکرالله. حالا جالب است، خود ذکرالله هم جزء امور سخت [است]. فرمود: "جزء سختترین دستوراتی که قرآن به بنیآدم داده، این آیه است: «فَاذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا»". ذکر پدری از آدم درمیآورد. ما قلیلش را هم حال نداریم. بعد میگوید: «كَثِيرًا». خیلی به یاد خدا باش. گفتم تنها جایی که همهجا اعتدال دارد، اینجا اعتدال هم ندارد. حد ندارد، حد وسط ندارد، میانه ندارد. اینجا هر چه بیشتر، بهتر. بقیه چیزها یک حدی دارد، نه افراط، نه تفریط. اینجا اصلاً افراط و تفریط ندارد. اندازه ندارد که بگویی از این اندازهاش عبور کرد، شد افراط. بیاندازه است. ذکر خدا، ذکر کثیر. البته ذکر لفظی نیست ها، آن هم اندازه دارد. منظور ذکر قلبی است که حد ندارد، اندازه ندارد. حالا ما همین ذکر لفظیشو حال نداریم. پنج تا صلوات در طول روز، شصت بار یادمان میرود.
بهار! ذکر کثیر فرمود: "این از آن سختترین شد. منّ اشدّ." آن چیزهایی که خدا از آدم خواسته، همین است. ذکر کثیر. حالا این ذکر کثیر چیست؟ فرمود: "منظور امام صادق (ع) فرمودند منظور [فقط] «سبحانالله» و «الحمدلله» و «لا اله الا الله اکبر» نیست." که این هم خودش ذکر است. آن ذکر اصلی که همه اینها بنده به آن است و راه میاندازد و میبرد، «ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ» یا «عِنْدَهُ حَلَالُهُ وَحَرَامُهُ». مراقبه و حلال و حرام، کلید اصلی است. گاهی روزه هم هستها، مراقبه به حلال و حرام ندارد. به پیغمبر گفتند: «یَا رَسُولَ اللَّهِ، تُوهُمُ الْكَنِيزَةَ». تو الان کنیزت را زدی! بعضی از ماها که خوراک هم به ما نمیرسد، عصبانی، فشار. [مخصوصاً] دم غروب، مخصوصاً دم افطار. بعد دیگر بعد که دو، سه لیوان دلستر و اینها، یک آرامشی پیدا میکند، حالش خوب میشود. خب چی میگفتی عزیزدلم؟ الان باید با اعضای دور من میپلکه این. چرا؟ به خاطر اینکه این کنده نشده. این هی هرچه نگاه میکنی، آقا، این همهاش غل و زنجیر است. هی به غروب که نزدیکتر میشویم، غل و زنجیر بیشتر روی خرخرهاش احساس میکند. روزه برای این نبود که cảm کنید [که] تا خرخره در غل و زنجیری. [بلکه برای کنده شدن] زنجیر است. نمیخواهد، نمیخواهد قبول کند. این نیست. نمیخواهد کنده بشود. این با چی میآید؟ با ذکر. قدم اول ذکرم یعنی حسن. خود داستان مراقبه و محاسبه همین است. قدم اول [مراقبه] ذکر حلال و حرام است. این قدم اول مراقبه است.
توجه آدم تا توجهش به دنیا بنده [باشد]، امثال بنده که غرقیم در توجه دنیا، تا این توجه [به دنیا] بنده [باشد]، همه این عبادات هم ممکن است به هر حال آدم با هر ضرب و زوری هست انجام بدهد. گاهی یک کیفی هم میبرد، به هر حال باید انگیزهای، فوایدی هم برایش داشته باشد. ولی آن اثره، آن عروجه، آن یقینیه، آن تقوائه، آن حال خوبی که «لَا يُبَالِي بِعُسْرٍ وَلَا بِيُسْرٍ»، اصلاً اوضاع اینجور است، آنجور است. دلار ده، نود تومان است، روی حال این اثر ندارد. نه اینکه اصلاً برایش کلاً مهم نیست برای مملکت. آقا، اقتصاد، آبروی نظام اسلامی، فشار به مملکت، خطر براندازی، هزار تا چیز دیگر. آناش جدا. روی حال من اثر ندارد. نود و پنج تومان، پانزده تومان، پنج تومان، اصلاً دلار پُکید، حالش اینجور است. اصلاً این حال همان صبر و صلاة است. این همان حال خشوع است ها! این خروج از آن توهمات بنده به این و آن دانستن است. من مال یکی دیگرم، صاحبم یکی دیگر است. از آن هم میدهد، آن هم نمیگوید که ببین تو روزانه دو تا بربری سهم داشتی، دلار گران شده، من دیگر کردم یک و نیم. خدا مثلاً خندهدار است؟ مگر خدا مثلاً با نرخ دلار روزی را تنظیم [میکند]؟ شب قدر مثلاً روزگار امام زمان میخواهند امضا کنند، [بگویند] پارسال با دلار پنجاه تومان بود که آنها را زدم، امسال نود تومان است، حسن کنسله. آقا، با دلار پنجاه تومان گاهی دو تا نان میخوردی، با دلار نود و پنج تومان خدا کرده سه تا نان. تجربه میکنیم دیگر در زندگیمان. دلار بیست تومان هم میشود، دو تا نانش میشود یک دانه نان بیبرکت. میشود گاهی دو تا اندازه ده تا برکت میکند. این حالی است که باید ما داشته باشیم که اگر به این رسیدیم، میشود «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ». خدا همین را برای ما میخواهد.
این میسر نمیشود مگر با ذکر، با مراقبه، با توجه، با این مشغولیتها، با این تکثر. «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ» نمیآید. با این «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ»، این عبادات هم که میخواهد بیاید، گرهگشایی نمیکند. خیلی دیگر بخواهیم ازش بهره ببریم که با فشار تحملش کنیم. نماز یک زوری دارد. نماز دیگر چیزی، خون [هم] دیگر [نیست]. حالا نماز صبح عید میزند [و] پنج دقیقه، یک دقیقه، دو دقیقه [طول میکشد]. الان که دیگر چند تا مداحی درست کردند که باید باشم که دو دقیقه بعد میگوید: "برخیز ای برادر، آفتاب است." دیگر هی آلارم صد بار میزند. خوابگاه و حجرهها و مغز آدم زخم میشود. صد بار این آلارم است. هنوز ده دقیقه مانده تا طلوع آفتاب. با چه زحمتی بنده خدا! با چه فشاری! دیگر در رودربایستی خدا، به هر حال خدای متعال فرمودند دیگر. به هر حال آن هم. حالا نه چون خدا فرموده شنیدم میبرند جهنم با سیخ. بعضیها هم که همان را میگویند که حالا غذاش را میخواند. خیلی با سیخ داغ مال بعد از غذا خوردن است. یعنی غذاش را نخوانم با سیخ داغونت [میکنند]. امشب بعضی حالشان این است. بعضیها هم جهنمشان این است که از این نماز شب خواب بماند. جهنمش به این است که در نماز شب حال نداشته باشد. این رفت در جهنم. او اصلاً دارد میپیچد به خودش. اینی که میبینی آنجا بهش فشار نمیآید، درد ندارد. همه عالم جمع میشوند یک ذره رویش اثر نمیکند. یک ذره عقب نمینشیند. اینجا میآید یکم خدا باهاش سرسنگین برخورد میکند، اینجا فرو میپاشد. من چی؟ منی که اینجا هرچی هم خدا سرسنگین برخورد میکند، عین خیالم نیست. ترامپ یخ میکند. «حسن اقتصاد ترامپ اومد به تو چه ربطی داره؟» دستیار ترامپی؟ بچه ترامپی؟ به تو چه ربطی دارد؟ به تو چه ربطی دارد بدبخت؟ درگیر کانادا و تعرفه و اینها بود از وقتی آمده به ایران نرسیده هنوز. ترامپ آمده اینجوری است. یک توازنی بین این دو تا برقرار است. اونی از پس این مشکلات برمیآید که آن ذکراللهش قوی است. آن توجه عمیق است. آن اتصال محکم است. با آن اتصال است.
فرمود: «من در خیبر را که کندم، به قوه جسمانی نبود.» [حضرت علی] «مَرْکزَ الْوُجُودِ»، جسمانی میتواند دری را بکند که چهل نفر زور میزدند، بازش میکردند. تصور هم نمیتوانیم بکنیم این صحنهها را. یعنی چی در را کند بعد پرتاب کرد؟ فرمانده قوه روحانیاش بود. یعنی این علی اینجا که بیسکویت شیر میخورد، زنده مانده. همه زور [او] غذای اوست؟ ما دیدیم نان جو خشک با آب تازه میزند که تازه زیر دندان خرد بشود. بعد همچین زوری. ای من و شما، خودتان را با من مقایسه نکنید. [ما] نمیتوانیم دیگر. حالا آنقدر باز کردم، توضیح بیشتر ندادند. زور از اینجا نیست. این قدرت است. این استحکام [از اینجا نیست]. شماها زورتان را از نان میگیرید. این از یک جای دیگر است. این قدرت [از جای دیگر است]. آن به ذکر است، آن با توجه [است]. این آن حالی است که میآید. با چی شروع میشود؟ حالا ما که نمیتوانیم مثل این بزرگان آن حالتها را داشته باشیم. صحرای اینها را شما نگاه کن. خلوتهای اینها، مناجاتهایشان را نگاه کن. دعای عرفه امام حسین، راوی میگوید: "انگار یک مَشک را از دو طرف سوراخ کرده بودند. آب میپاشید." «اَللّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَاَنّی اَراکَ». به آن تعابیر که حضرت میرسند. راوی میگوید: "اینجا دیگر انگار مثل مَشکی که از دو طرف پاره بود و همینجور آب [را] شور میکرد از دو تا چشم، اشک میپاشید و حضرت اینجور مناجات میکرد." اینها هم تازه جلوههای بیرونی مناجات اینهاست. آن تو چه خبر است، خدا میداند. کسی نمیتواند بفهمد احوال درونی امام حسین در این مناجات چیست. این آن حال است که هرچه فشار شدیدتر میشود، ظهر عاشورا میرود، برافروختهتر، شادابتر. سر [و صورت] هی دارد سرحالتر میشود. انگار رفت یک پرس دیزی هم خورد و آمد. یک دو تا کوکا خنک هم خورد و آمد. ما با اینها سرحال میشویم. اگر رفتیم در خیمه، برگشتیم [و] دیدند امام حسین علیهالسلام هی یک گرفتاری، یک بلا، یک مصیبت، یک شهادت میبیند، برافروختهتر، شادابتر، سرحالتر [میشود]. چه حالی است؟ این یُسر واقعی است. این گرفتاریها حل نمیشود. این کربلا سر جایش است. ولی آن حال حالتی است که اوج خوشحالی و شادابی است. حالتی که «ما رایت الا جمیلا». با چی شروع میشود این؟ دو سه دقیقه بحث را تمام بکنم. با ذکر «عِنْدَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ». این مراقبه، مراقبه جدی است. خب ما گاهی مراقبه نسبت به اینکه روزمان باطل نشود داریم. بعضی همین را هم حواسشان نیست. خب دیگر خیلی پر [نمیپردازیم]. بعضی حواسشان هست. «دست انگشتم با دهنم خیس شد، دوباره نزنم تو حلقم. میگویند مثلاً باطل میشود.» این خلطه آمد، یک وقت پایین نرود. این بو، مثلاً فلان نباشد. این دوده یکم غلیظ نباشد. نسبت به اینها مراقبت میکند که روزهاش باطل نشود. این باید یکم عمیقتر بشود.
حالا این حرفه چی شد؟ این تیکه چی بود؟ نمیخواهم بگویم به آن ابعاد عمیق، انگیزهها اینها، آن مراتب بعدیش است. فعلاً توجه به اینکه این حلال بود یا حرام بود. نکند این حرام است. همان پیرمرد است؟ حال این پیرمرد، عبدالعظیم، حلال بود. این حال مراقبه است. این حال خشوع است. خودش یک مرتبه و حکایت از یک یقینی هم دارد. بعد این آمادهاش میکند برای صبرهای بعدی. این آمادهاش میکند برای صلاة. این آمادهاش میکند برای اینکه از صبر و صلاة بهره ببرد. این اگر برود سمت نماز، از نماز چیزی گیرش میآید. این با نماز میتواند به مشکلات فائق بیاید. آن حِرز و انگشتر و بخور و فلان هم مال اونی است که صبر و صلاة دارد. بعد اینها اثر میکند، به واسطه اینها اثر [میگذارد]، نه اینکه اینها را دور بزند. مال این است. اونی که صبر و صلاتش به راه است، حالا حِرز هم داشته باشد. این هم، این هم چون باز ذکر است. این هم چون ذکر است. این ذکر باید یک ربطی به این آقا داشته باشد. در دست بینماز حِرز امام جواد کنی و توقع داشته [باشی] شیاطین صبح تا شب این را دارند میلِیسند. بعد میآیند میگویند: "حِرزت فقط بو میدهد! ای کاش این را در بیاوری!" من خودم که چند بار تجربه [کردهام]. ما گم شده حِرز امام جواد. ما رفاقت میکنیم.
ذکر به حلال و حرام را میخواهد دیگر. حالا متن مرحوم فیض هم ماند که البته همین نکات اصلیش را عرض کردم که ایشان میفرماید راز، یعنی عمده بحث این است که راز بهره بردن از ماه رمضان و روزه، همین مراقبت نسبت به حلال و حرام است که آدم در تمام حرکات و سکنات، تمام ابعاد زندگی این مراقبت را داشته باشد. این روزه آن اثر تقوا درش ظاهر میشود. آن اثر یقین درش ظاهر [میشود]. روزه با ذکر که اثر میکند و خودش اتفاقاً زمینه با ذکر میشود. این روزه که با مراقبه همراه بوده، یک شب با توجهی هم برایش میسازد. الان یک حال یک مناجات ابوحمزه هم دارد، حال یک دعای افتتاح هم دارد، حال یک جز قرآن هم دارد میآورد ها! این از ذکر. ذکر تولید میکند. این جمله طلایی پایانیمان: "ذکر، ذکر تولید میکند، غفلت، غفلت تولید میکند." زایمان میکندها! غفلت، غفلت میزاد؛ ذکر، ذکر میزاد. یک جلسه فکر میکنم یک ساعت یا دو ساعت در مورد این بحث کردیم. فرمود: "وقتی یک صفتی میآید، اخواتش هم باهاش میآیند." امیرالمومنین علیهالسلام فرمود: «فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا». یک ساعت، یک ساعت و نیم در مورد این «فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا» بحث میکرد. خواهر و برادرهایش هم میآیند. هر چیزی که آمد، خواهر و برادرهایش هم میآید. در ذکر که به روی کسی باز شد، ذکر با روزه، توجه، خشوع، با روزه در بقیه خشوعها هم میآید؛ خشوع در مناجات، خشوع در زیارت، خشوع با قرآن. «فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا». در غفلت که باز شد، «فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا». نسبت به بقیهاش هم بیحالی میآید، بیانگیزگی میآید، خستگی و کسالت میآید. این جنس اینها این شکلی است.
از یک جا باید راه وا کنی، بیاید و نبندی در را. حالا خصوصاً در بین اَسکال، که نماز شب. یعنی این تعبیر بنده هم [از] برخی بزرگان، خطاب به خود حقیر فرمودند، به واسطه از بعضی شنیدن، با این مضمون که: "آقا، اگر سفره نماز شب پهن بشود"، تبریک از بزرگان. فرمود: "سفره نماز شب که پهن بشود، پنیر سبزیش را خدا میگذارد." سفره نماز شبت را پهن کن. بقیهاش دیگر پنیر سبزی، حضور قلب در نماز و مراقبه و توجه و. البته خود نماز شب هم از آن است که همینجوی یکهویی. این هم «اِسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» میخواهد. برای خاشعین تقوا میخواهد، صبر میخواهد. همینهایی که گفتیم، همه را میخواهد تا نماز شب بیاید. بعد با نماز شب بقیه چیزها را بکشید بیاورد. بعد با نماز شب بقیه مشکلات را بردارد، خستگی در کند. با خواب ما میخوابیم، خستگی در [میکنیم] صبح پا میشویم سر کار، او بلند میشود خستگی در میکند. وقتی میخوابد خستهتر میشود. این سحر که بلند شد، خستگیش در رفت. این با نماز شب خستگیهایش در میرود. این است داستان تفاوتش. این هم بدون مراقبه حاصل نمیشود. مراقبه هم بدون توجه و مراقبه دقیق نسبت به حلال و حرام حاصل نمیشود. تا اینجا کسی متمرکز نشود و قدرتمند نشود، در وجودش ننشیند، بقیه مراتب ذکر نمیآید. وضع عبادت بهره چندانی نمیبرد. روزهاش روزه نمیشود. از تو این روزه خیلی چیزی در نمیآید. روزهای که از اینور «روزه» است، هر چه آنور میخواهد میشنود، هر چه میخواهد میبیند، هر چه میخواهد کامنت میکند، به این میپرد. هر چه دلت میخواهد استوری. روزه هم هست خیر سرش. شبها میرود نمیدانم [مجلس] حاج منصور، روزها میرود آقا جاودان اسناد دوره قرآن حرم. بعد شب میآید استوری میکند، این را به فحش میکشد، آن را مسخره میکند، به این لگد میزند. بعضی استوریها را آدم میبیند: الان آن چی بود، این چیست؟ با وجود این، اصلاً آن از تو چی در میآید؟ «آنها» میآید هزار تا مناجات، خون و خدا بهت میدهد. تو همین را درستش کن. حالی هم پیدا نمیکند. "قدیم بهتر میخواند! حاجی فلانی نزدم. در قبلها حال خودت خوب بود." این همون است. قرار نیست کسی عوض بشود. تو باید عوض بشوی. انشاءالله خدا کمکمان کند. ببخشید دیگر. طولانی هم شد مثل همیشه. انشاءالله که خدای متعال ما را عامل به این حقایق و معارف [قرار دهد].
در حال بارگذاری نظرات...