در مجموعه جلسات «سخت و آسان» با نگاهی عمیق و در عین حال کاربردی، به تفسیر آیه ۱۸۵ سوره بقره پرداخته شده است؛ جایی که راز «سختی و آسانی» در مسیر ایمان و بندگی آشکار میشود. در این گفتارها، با زبانی دلنشین و پر از مثالهای زنده، از فلسفۀ روزه، معنای حقیقی صبر و شکر، و پیوند میان «عسر و یسر» سخن گفته میشود. مخاطب درمییابد که رمضان فقط ماه گرسنگی نیست، بلکه میدان تربیت روح، رهایی از نفس و رسیدن به یقین و آرامش است. این جلسات سفری الهامبخش از ظاهر عبادت به باطن معرفتاند؛ راهی برای تبدیل سختیها به شیرینی حضور خدا، و تجربه واقعی «سخت و آسان» در زندگی ایمانی انسان
* رمضان؛ ماهِ قرآن و روزه، دو گوهر ناب عبودیت [2:00]
* مشاهده رمضان یا ورود به آن؟ تفاوتی که قرآن رقم زد [3:37]
* کل یومٍ هو فی شأن؛ قرآن نیز هر لحظه در تجلی است [5:53]
* از درک ظاهری تا شهود باطنی؛ سفر در مراتب رمضان [11:38]
* نجات از دوزخ با سی روز روزهداری؛ وعدهای الهی [16:41]
* از امساک ظاهری تا لمس حقیقت قرآن؛ مراتب شهود رمضان [17:40]
* تو کیستی؟ جسمی محتاج غذا یا روحی تشنه معنا؟ [22:52]
* شُکر، حقیقتی که انسان را از حیوان متمایز میکند [26:16]
* روزه، راه عبور از جهنمِ حیوانیت به بهشتِ انسانیت [30:11]
* مراتب روزهداری، آینهای از مراتب شناخت خویشتن [34:02]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
خدمت همه مسلمین، همه شیعیان، محبین اهل بیت، خصوصاً عزیزانی که در این جلسه حاضرند، حالا چه به نحو حضوری، چه به نحو مجازی و چه بهصورت غیربرخط، انشاءالله که این ماه برای همهمان ضیافتالله حقیقی باشد و هر آن چیزی که در این ماه، بهترین چیزی که به بهترین بندهها عنایت میشود، انشاءالله نصیب همهمان شود. همانطور که در دعای قنوت نماز عید فطر از خدا میخواهیم که در هر خیری که عباد مخلصین را خدای متعال وارد کرده، ما را هم وارد کند و از هر شری که بندگان صالحش را خارج کرده، ما را هم خارج کند که تعبیر لطیفی هم همینجا هست که این مخلصین و صالحین، توش لطافتهایی هست که کانّه خیر را که میخواهد، خودش را در زمره دایره اخص قرار میدهد؛ آن شر را که میخواهد دفع شود، تو دایره اعم قرار میدهد. خیرهای خاصتر نصیبمان بشود و آن شرهای عامتر از ما دفع شود.
راز بهرهمندی از برکات و عنایات ماه مبارک رمضان، آنطوری که از مجموع روایات فهمیده میشود، در دو چیز است؛ بهصورت خاص در قرآن و روزه. ماه نزول قرآن است و ماه وجوب روزه. ماه رمضان با این دو عنوان خاص معرفی شده است. البته ماه دعا و استغاثه، انابه و توبه و اینها هم هست، ولی آن چیزی که بهطور ویژه برای ماه رمضان ذکر شده، این دو تا است: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ.» خیلی روایت فوقالعادهای هم در ذیل این آیات و توضیح این آیات داریم که اهل بیت (سلامالله علیهم اجمعین) روی هر کلمهای توضیحاتی دادهاند و درهایی را گشودهاند از معارف و حقایق. «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ.» هر کدام از شما که شاهد این ماه بود، باید این ماه را روزه بگیرد.
خب، عبارت، خیلی عبارت سادهایست، در عین حال همهفهم هم هست. هرکی ماه رمضان را دید، روزهاش را بگیرد. ولی روی تکتک کلماتش میشود آدم تدبر بکند و میبیند راه باز است برای اینکه به یک معانی ژرفتری بخواهد راه پیدا کند. «فَمَنْ شَهِدَ» نمیفرماید «فَمَنْ دَخَلَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ.» هرکی از شما وارد ماه رمضان شد روزه بگیرد؟ هر که از شما شاهد ماه رمضان بود. و «شاهد» و «مشهود»! خود بحث شهادت از آن بحثهای فوقالعاده قرآنی است. ما شاهد ماه رمضانیم، امروز همهمان شاهد ماه رمضان شدیم.
ما میگوییم «حلول ماه رمضان»، «ورود به ضیافتالله». قرآن تعبیر به «ورود» نمیکند. «وَرَدَ»، «دَخَلَ» اینها را نمیگوید و «مَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ». هر کدام از شما که شاهد این ماه بود. از «شهر» به قرینه «شهر رمضان» که قبلش آمده، الف لامش میشود الف لام عهد ذکری دیگر. حالا اینها بحثهای تخصصی و فنی است که الحمدلله عزیزان فاضل هم در جلسه حضور دارند، هم حضوری هم مجازی، و خودشان بر این نکات اشراف دارند. منظور از «شهر» این شهر، شهر رمضان است. پس هرکه از شما که شاهد ماه رمضان بود، «فلیصم هو.» باید صیام داشته باشد آن ماه را. نمیفرماید «فلیصم نهارهو.» روزهاش را باید روزه بگیرد. درحالیکه آنی که واجب است روزه روزهای ماه رمضان است. نمیفرماید اگر ماه رمضان را درک کرد. تازه تعبیر «درک کرد» هم ندارد. «أدرکه» استفاده میشود. هرکی ماه رمضان را درک کرد.
خیلی تعبیر لطیفی است؛ یعنی کلمات قرآن این شکلی است دیگر. هرچی آدم رویش تأمل میکند، فکر میکند. علامه طباطبایی فرمود: ماهی یکبار ختم قرآن میکنم، جدای از ماه رمضان. و روزی یک جزء قرآنشان را میخواندند همیشه. خدا به ما توفیق بدهد لااقل در ماه رمضان یک جزء بتوانیم بخوانیم. حالا بعدها بتوانیم روزی یک صفحه بخوانیم. خدا نصیبمان بکند. غنیمت روزی یک روز میخواندند، میفرمودند: ماهی یکبار ختم قرآن میکنم، هر بار میبینم این قرآنی که این ماه ختم کردم، غیر از قرآن ماه پیش بود، یک قرآن دیگر بود، قرآن ماه پیش نبود. «بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری.» اولیای خدا، خداشان کهنه نمیشود. ماها خدایمان مال شصت، هفتاد سال پیش است، بهروزرسانی هم نشد. تو زائیده ذهن خودمان است دیگر، خودمان ساختیم، هفتاد سال است از سَمتش [از آن] نخوردیم. آن خدایی که حقیقی است، «کل یوم هو فی شأن»، هم خودش دائم در تجلی است، هم کلامش «یجری مجری الشمس و القمر».
اصلاً تعبیر جری از همینجا آمده که در علوم قرآنی و اصطلاحات علوم قرآنی باب شده است؛ یعنی از باب جری، از باب تطبیق. کلمه «جر» کلمه خیلی مهمی است. علامه طباطبایی صدها بار، هزاران بار شاید در تفسیر المیزان از این کلمه استفاده میکند. جر یعنی تطبیق، یعنی انطباق. قرآن جاری است، مثل جریان خورشید و ماه، دائم در جریان است. یک چیز کهنه به قول بعضیها «هیستوریک» نیست، تاریخمند و زمانمند نیست که مثلاً دارد یک حکایتهای تاریخی میکند از یک وقایعی که روی داده است. رخداد، رخداد نداده. رخداد نیست، رویداد است. رویداد با رخداد تفاوت دارد. رخداد یعنی رخ داد، تمام شد. رویداد یعنی دائم در حال روی دادن است. دائم دارد اتفاق میافتد. قرآن این است. قرآن دائم در حال جریان، دائم در حال تجلی. برای بعضیها خدا لحظهبهلحظه دارد سخن میگوید. دائم دارد حرف میزند. این آیات دائم دارد نزول پیدا میکند. بعضیها تو احوالاتشان، بعضی اهل معرفت و اینها میگفتند، میگفتند مثلاً در اثر فلان اتفاق، گویی فلان آیه برای من نازل شد. نه اینکه میخواهیم ادعا بکنیم پیغمبر شدیم، وحی نازل شده. نه! یکهو انگار با همه جانم انگار مستقیم از خدا شنیدم. انگار در این واقعه خدا به من اینطور فرمود. انگار هم نیست، واقعاً هم همین است؛ چون خدا دارد دائماً همه اینها را به همه ماها میگوید.
خب، این آیه «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ»، انگار یکبار خدا گفته، نازل شد به پیغمبر، فرمود پیغمبر به ما گفت. نه! این دائم دارد گفته میشود. امروزم دوباره گفته شد. این رمضان که رمضان قبلی نیستش که. رمضان جدیدی است، نزول قرآنش هم نزول قرآن جدیدی است. مگر قرآنی که پارسال نازل شده، دوباره امسال نازل میشود بر قلب امام زمان (عج)؟ اگه قرار باشد همان نازل بشود که دیگر چهچرا باید نازل بشود؟ روشن است عرض من. خیلی سخت که صحبت نمیکنم. معلوم میشود که منطبق با شرایط و اقتضائات جدید، حقایق در یک جلوه جدید دارد نازل میشود بر قلب نازنین امام زمان (عج) در شب قدر. نظام تعبیر کرد به قرآن جدید. حالا شاید از همین جهت هم باشد که «یتأتی بکتاب جدید.» گفت: قرآن جدیدی میآورد. شاید از این جهت است. پس این قرآن غیر از قرآن پارسال است. این ماه رمضان هم غیر از ماه رمضان پارسال است. این خدا هم غیر از خدای پارسال است. خدای امروز هم غیر از خدای دیروز است. این ظهر غیر از ظهر دیروز است.
آنی که در حال صعود است، خدا کند ما از همین در حال رشدیم. نمازبهنمازش تفاوت دارد دیگر. صعود دارد میبیند. این نماز صبح امروز غیر از نماز صبح دیروز بود. خدای نماز صبح امروز غیر از خدای نماز صبح دیروز بود. خدای نماز ظهر امروز غیر از خدای نماز ظهر دیروز. حتی خدای نماز عصرش با خدای نماز ظهرش تفاوت دارد؛ «کل یوم هو فی شأن.» چرا؟ چون زائیده ذهن، خب این کلمات عمق دارد، ژرفا دارد، معنا دارد. زنده است، حروفش زنده است، کلماتش زنده است. یکسری الفاظ گنجینه ذهن نیست برای ما. الفاظ گنجینه ذهن خودمان است. اینها الفاظی است که گنجینهاش در خزائن الهی است. «إن من شیءٍ إلا عندنا خزائنه و ما ننزّله إلا بقدر معلوم.» در گنجینه ذهن نیست این، در گنجینه حقیقت است و چون دائم به همهجا حقیقت همهجا را پر کرده و همیشگی است، قرآن همیشگی است و همهجایی است و دائم و دائم در حال تجلی است.
خوب، میفرماید: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ.» همین کلمه «شهده» عرض کردیم خیلی تو معانی فوقالعادهای و مراتب ازش فهمیده میشود. هرکدام از ما شاهد یک سطحی از ماه رمضانیم و همین حکایت میکند از مرحله ما در روزه. «فلیصمه» درجات دارد. «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ» درجات دارد. حتی خود ماه رمضان هم درجات دارد. یک ماه رمضان همینی است که خورشید و ماه میآید و میرود. این جلوه اینجایی ماه رمضان، این ساعات و اوقات و دقایق. اینها آن تنزل ماه رمضان توی این عالم. ولی ماه رمضان در عوالم بالاتر هم هست دیگر. همین که میگوییم: «إلا عندنا خزائنه و ما ننزّله إلا بقدر معلوم.» همهچیز مراتب دارد، همهچیز حقایق دارد، درجات دارد، تنزل دارد. هم ماه رمضان تنزل دارد، رمضان اینجایی داریم، رمضان آنجایی داریم. هم «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ» اینطوری است، هم «فلیصمه». پس این مراتبش مختلف است.
بعضیها شاهد این رمضانند. همگانی، همه شاهد این رمضان هستند. ملک عبدالله سعودی و بن سلمان و اینها هم شاهد این رمضاناند. یک «فلیصمه»ای هم دارند به خیال خودشان. آنها هم وارد ماه رمضان شدند. عربستان، امارات و اردن و قطر و ترکیه و اینها هم وارد ماه رمضان شدند. «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ» بر اینها هم صادق است. یک مرتبه از ماه رمضان است. هر گرگ و دیو و ددی ماه رمضان به این معنا درک کرده، دیده، وارد شد و وظیفه دارد روزه بگیرد. بن سلمان هم وظیفه دارد روزه بگیرد. او هم به یک معنا روزه میگیرد. بماند عنوان صیام، بههرحال تا یک حدیاش منطبق است.
ولی این «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ» مراتب بالاتری هم دارد. این ماه رمضان که ماه نزول قرآن است و ماه بینات هدایت و فرقان است، هر چقدر این سهم بالاتری از هدایت و فرقان داشته باشد و با یک درجه بالاتری از قرآن در ارتباط باشد، این نزول قرآن در ماه رمضانش متفاوت میشود، ماه رمضانش هم متفاوت میشود، «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ» هم متفاوت میشود، صیامش هم متفاوت میشود. این است که تو روایت ما درجات صیام را فرمودند و بزرگانی هم این را توضیح دادند، مثل مرحوم ملاک تبریزی در «المراقبات» که آنجا مراتب صیام را مطرح میکنند. علمای دیگری هم در آثار دیگری به این بحث پرداختند.
روزه درجات دارد. برای بعضیها امسال که از طعام است، امثال بنده، همان انشاءالله اگر موفق باشیم. امروز که تو این شهر قم کلی ما سیگاری و در حال سیگار و اینها دیدیم که حالا ظاهراً نه خطاب بهشان هنوز نرسیده «فَمَنْ شَهِدَ» یا خودشان را مخاطب نمیدانند یا بههرحال به هر دلیلی توفیقش را ندارند. خدا انشاءالله توفیقش را به همهمان بدهد. خیلی از اینها هم زخم معده دارند فقط با روزه ناسازگاری دارد. پیتزا میخورند، نوشابه میخورند، سیگار میکشند ولی برای روزه دکتر ممنوع کرده روزه را برایشان.
خب، این یک مرحله از روزه است، امساک که از طعام، نخوردن و ننوشیدن. اینی که روزهاش این قدر است، ماه رمضانش هم این قدر است. البته در آن حد هم باز برایش فایده دارد. یکی این که از جهنم بههرحال نجات پیدا میکند. درجات مغفرت هم بههرحال متفاوت میشود دیگر. ماه رحمت و برکت و مغفرت است. «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ.» پیغمبر فرمود: ماه خدا با این سه تا آمده. حالا بعضیها هم گفتند شاید حکایت از سه تا دهه بکند، شاید هر دههای یکی از اینها توش نمایان باشد؛ برکت و مغفرت و رحمت. آن کسی که در حد خوردن و نوشیدن و صیام از این مفطرات ظاهری دارد، در همین حد هم بهرهمند از مغفرت و رحمت و برکت است. از جهنم و عقوبت و شلاق خدا نجات پیدا میکند. باب تفضلاتی هم هست برایش. گناهانش هم، گناهان سابقش هم بخشیده میشود. تو روایت امام هست: کسی که روز ماه رمضان کامل روزه بگیرد در جهنم به رویش بسته میشود. کمترین روایت خوانده میشود، بیشتر روایت دیگر هی عرفانیترش را دوست داریم. عرفانی و جالب هم هست. همین حد هم کسی سی روز اگر روزه بگیرد یا اگر بههرحال عذری دارد آن قدر که میتواند بگیرد، در جهنم به رویش بسته میشود. خیلی اتفاق بزرگی است. از جهنم نجات پیدا میکنیم، بهشتی میشود. یک درجه است رحمت و مغفرت. یک سطح ماه رمضان است، یک سطح صیام، یک سطح شهد. «کَمِ الشََّهْرِ شَهِدَ.» این کلمه «شهد» مراتب دارد.
این «فَمَنْ شَهِدَ» ماه رمضان، ماه شهود. ماهی است که باید ماه را شهود کرد، نه فقط درک کرد، نه فقط تو این ماه بود. باید ماه را شهود کرد. ماه چی بود؟ ماه یعنی این ظرف زمانی را شهود کرد. ظرف زمانیاش که خصوصیتی، ویژگیای نداشت. ویژگیاش به این بود که «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ». بود. ماه رمضان را باید شهود کرد یعنی چه؟ باید شهود کرد آن انزال قرآن در این ماه را باید شهود کرد. حالا یکوقت کسی همینقدر ملتفت است که قرآن در این ماه نازل شده، این الفاظ باهاش در ارتباط است. خوب باور داریم. یکوقت هم نه، واقعاً الفاظ دارد در جانش مینشیند. این هم یک مرتبه است شهود نزول قرآن در ماه رمضان. بعداً برای ما تعریف کنید.
بعضیها هم هستند «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» را، مُنزَل را میبینند، مُنزِل را نمیبینند. امام صادق (ع) فرمود: «انقدر این آیه را در نماز تکرار میکنم، لم أزل أکرهها.» انقدر آیه را تکرار میکنم، آیه «مالک یوم الدین»، حتی گویی، حالا باید کلمات ماه رمضان، روزهمان باطل میشود بگوییم: گویی قریب به این، «حتی کأنی أسمع من قارهها.» یک همچین تعبیری. و «حتى کأنّی سَمِعته من قائله.» انقدر تکرار کردم و انقدر تکرار میکنم انگار از گوینده میشنوم. حالا آن «گویی» که میگوید بهخاطر این که ما قدرت نداریم وگرنه «گویی» نیست، آنیه، گویی نیست. واقعاً هم همین است. نه این که گویا دارم از خدا میشنوم، واقعاً از خدا میشنوم. آن ماه رمضانش ماهی است که قرآن را از خدا میشنود. خیلی تفاوت دارد. نازلکننده را میبیند، نه نازلشونده را. امثال بنده همینقدر با این کتاب و الفاظ نازلشده در ارتباطیم. ماه رمضان ماهی است که الفاظ برایمان نازل میشود. بعضیها با معانی در ارتباطاند. ولی آن هم که با معانی در ارتباط است، باز با معانی نازلشونده در ارتباط است. بعضی بالاتر از اینها با نازلکننده در ارتباطاند. «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمْ» شهود نازلکننده است، نه شهود نازلشونده. اینها برایشان ماه رمضان یک چیز دیگر است. این «فلیصمه» هم برایشان یک چیز دیگر است.
«فلیصم» آنی که در حد الفاظ قرآن میفهمد، آقا ماه رمضان آمد. چرا ماه رمضان مهم بود؟ چون قرآن نازل شده. چهکار باید بکنیم؟ روزه باید بگیریم. کدام قرآن؟ همین قرآنی که تو جیبت است. کدام روزه؟ همین که باید سر اذان نخوری و از اذان تا اذان این مفطرات را انجام ندهی. این شد روزهاش. که این هم البته فضیلت دارد، خیلی هم خوب است. همینقدر فهم الان تو این دور و زمانه کیمیاست، کسی همینقدر بفهمد، همینقدر مقید باشد. ولی بالاتر از این هم هست. «فلیصمه» اینجا لطافتش فهمیده میشود که نگفت روزهاش را روزه بگیرد. خود ماه را روزه بگیرد. البته برای آن کسی که میخواهد روزهاش در حد نخوردن باشد، آن ساعتش از اذان صبح تا اذان مغرب است. ولی یکی هم هست صیامش، صیام جوارح است، صیام عن الحرام. یکی «صیام عن طعامه»، یکی «صیام عن الحرام». از حرام روزه میگیرد. این دیگر ساعت ندارد که. ساعتهایی که نمیخورند حرام انجام نمیدهند. میگوید: بعد نماز مغرب باز موسیقی، مثلاً چیزش هم گوش میدهد، ماهوارهاش را میبیند. تو روز روزهاش دیده شد اینجور افراد را دیدیم، آدمهای مدلی. تو روز که روزه است، آهنگ فلان خواننده را گوش نمیدهد. بگذار بعد که افطار کرد. آن صیام عن الحرامش هم بسته به طعامشان. وقتی که نمیخورد روزه دارد. وقتی که نمیخورد باید حرمت خدا را نگه دارد، حرف خدا را حساب میبرد.
خوب، عن الحرام اگر شد، آنوقت میبیند که اساساً ما طعاممان، خوراکمان از اینجا داریم وارد اصل بحث میشویم. که حالا انشاءالله تو این چند جلسهای بیشتر بهش بپردازیم. آن گل بحث اینجاست که بسته به اینکه انسان خودش را چی میبیند، اینها همش تفسیر میشود. آنی که خودش را چیزی جز بدن نمیبیند، این صیامش هم صیام جسم است. فشار میآید. واقعاً این از عامل حیاتبخشاش دارد دور میافتد. عامل حیاتبخشاش همین خوراک است، همین آب. این آب و نون حیاتش بین درکش از حیات این است. چیزی بالاتر از حیات حیوانی و جسمی درک نمیکند. چیزی بالاتر از آن چیزی هم که این را تأمین میکند حیاتبخش نمیداند. واسه همین این اصلاً ماه رمضان برایش ماهی است که دارد از آن مبدأ حیاتش دور میشود. این دارد از مبدأ حیات دور میشود. ماه رمضان ماه فشار است برایش.
امام سجاد (ع) در مورد ماه رمضان این تعبیر را دارند که برای بعضیها خیلی طولانی است ماه رمضان و سخت است، فشار میآید. برای بعضیها خیلی سریع و گذراست. این چون حیاتش را دارد از آب و نان و غذا و کباب و پیتزا و پپسی و کوکاکولا و اینها میگیرد، این از مبدأ حیات دور شد. این ماه رمضان هم شبهایش را دوست دارد؛ «افطار تا سحر.» هی میگویند «افطار تا سحر.» الان آمدند اکران فیلم سینماییها را اکران تا سحر، استخرها را گردند افطار تا سحر، موجهای آبی چه میدانم. این دور بود. این میآید آنور. یک بازه طولانیتری هم در اختیارش میگذارند که این نفسی که در روزی چند تا لگد خورده، شب برایش جبران کنیم. باید به آن مبدأ حیاتش نزدیک بشود. در روز فاصله افتاده بین این و معبودش. شب باید با معبودش خلوت کند. به این میگویند آقا از دم افطار تا خود تیغه اذان صبح بخور. بعضیها هستند ماه رمضان اضافهوزن پیدا میکنند. بعضی بزرگان هم تو تعابیرشان دارند. به نظرم از آنهایی نباش که ماه رمضون بیشتر از اوقات دیگه میخوری، روزه را نمیخوری، شبها دو برابر جبران میکنی. بخشش هم سبک زندگی و اینها هم هست. شبها را الان که دیگر ایام نوروز هم هست و پر میکنند با سریال دیدن، مهمانی رفتن. افطاریها میافتد ایام نوروز.
دیگر هرچی نفس در روز چک و لگد خورده، شلاق خورده، شب جلو میرود. قشنگ مجلس مهمانی میبریم. او قشنگ میتازد برای خودش. روز این را بستن. این اسب شب باید بتازد. این روزه تو این مرحله است. ماه رمضانش هم ماه فشار است. واسه همین شب بیست و نهم که میشود این نذر و توسل و اینها برمیدارد که فردا عید باشد، ماه بیست و نه روزه باشد. اینها ماه سی روزه که میشود، یک روز هم یک روز بهار، یک روز هم به معبود زودتر نزدیک بشوند. یک روزه بتواند حالا سفری اگر آدم مقیدی باشد، مقیّد است.
حالا تعبیر قشنگ هم دارد: «لعلکم تشکرون.» دارد آخرش. این را داشته باشید چون در دعای اول صحیفه سجادیه، امام سجاد (ع) میفرماید: نقطه تمایز انسان و حیوان در شکر است. خیلی معارف ناب و زلال و بینظیری میآمد تو درسهایمان، کتاب درسیهایمان یک چیز دیگر میشد. تفاوت انسان و حیوان در این نیستش که این حیوان ناطقه است، در این است که این حیوان شاکره است. و تا وقتی که حیوان شاکر نشده، حیوان است. هر وقت شاکر شد، انسان است. چون حیوان نعمت را میگیرد. آنچنانی که میخواهد، خوشش میآید، تناسب با نفس و اقتضائات حیوانی و نفسانیش دارد مصرف میکند، لذت میبرد، ملتذ است. لذت میبرد. التذاذش با چه توجهی؟ همراه با این توجه که میخواهم، دوست دارم، کیف میکنم. این میشود التذاذ حیوانی. این میشود سطح حیوانی. از کی میشود انسان؟ آن وقتی که فهمید: «عبد ربی،» این را داده. وظیفهای در قبال این دارد. دستوری آمده. امری هست. تکلیفی در قبال این دارد. در قبال آنچه گرفته وظیفه به عهده دارد و باید ادا کند. این ادا کردن وظیفه که آمد، در قبال کاری دارم متناسب با دستور باید انجام بدهم. این تازه میشود انسان.
شکر میفرماید: من این قرآن را فرستادم، آنور هم دستور روزه را دادم. آخر آیه است. خیلی محشر است این آیه. از آن آیات غریبه است. چقدر حرف دارد برای گفتن. میفرماید: «لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ.» اینها را گفتم. حالا یکی «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ.» اصل بحثمان آن بخش سه تا کلمه آخر «عده» است. یکی برای این که این عدد را تمام کنید. یعنی این ایام. این که جایگزین کردم، اگر مسافر بودید و مریض بودید، بعدها جبران کنید. برای این که این جبران بشود این تعداد روزهای ماه رمضان، عده است. «وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ.» خدا را کبیر بدانید بابت آن هدایتی که نسبت به شما داشته. که حالا خود این هم یک بحثی میطلبد. «تو چه ربطی دارد به تکبیر خدای متعال؟» این که در ماه رمضان قرآن نازل شده، روزه واجب شده، چه ربطی دارد به این که ما به تکبیر برسیم؟ این خودش یک بحثی. آخرش هم این است: «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.» برای این که شاکر بشوید. معلوم میشود همین روزه در این حد هم شاخص انسان و حیوان. اگر شاخص انسان و حیوان بنا به کلام امام سجاد (ع) در دعای اول صحیفه سجادیه، شکر بود، روزه آدم را شاکر میکند.
میگوید: این همه خوردی، یک وظیفهای هم در برابر این لقمه و نان و اینها هم داری. حالا یک بخشش در برابر طعام، در برابر مال است که زکات فطره شب عید است. این درک وظیفه، این درک زکات که صیام، زکات الابدان. فطریه را زکات الابدان دانستند. بعد چون از مال هم خارج میشود، زکات مال هم به حساب میآید. هم زکات بدنش را میدهد، زکات سلامتیاش را میدهد، هم زکات پولش را میدهد. این فهم زکات و پرداخت زکات، او را میرساند به شاخص انسانی. پس ماه رمضان که میگویند انسانساز است، یعنی همین. این جوری انسانساز است، یعنی شاکرت میکند. یعنی تو را به این درک میرساند که وظیفهای داری. تو آن سطح اگر صیام بود در حد نخوردن، تو همین حد هم شکر ایجاد میشود. اقل خاصیت دارد. اقل خاصیتی که کمترین حد صیام دارد این است که لااقل دیگر حیوان نیست. و این راز این است که در جهنم به رویش بسته میشود، به بهشت بهش واجب میشود. این ربطش با آن است. چون بهشت دار پذیرایی از انسانها است. هرکی نتواند خودش را به شاخص انسانی برساند، از این ضیافت محروم میشود. میعادگاهش و محل پذیراییاش نزولی که بهش میدهند که جایی که محل پذیرایی است، جهنم مال کسانی است که نتوانستند به سطح نفس انسانی خودشان را برسانند با شاخص انسانی خودشان را تراز کنند.
روزه این کار را برایت میکند. روزه چون نتیجه چیست؟ نتیجه این است که درک کردی وظیفهای داری. درک کردی «ربّی» داری. درک کردی به دستوری باید با اینها رفتار کنی. خیلیها هم نه، همان آدم دیروزند. میگفت: چرا اینقدر به ما گیر میدهید وقتی ما داریم غذا میخورید؟ میآید به ما میگویید: نخورید، ماه رمضونه. تو اسمش را گذاشتی روزهخواری، من دارم ناهارم را میخورم. چون در ذهن تو روزهخواری است، من نباید بخورم. در ذهن من هم ناهار است. خب راست میگوید. حیوان در ذهن حیوان علف. حالا تو میگویی علف مشتقی، میگوید: تو میگویی من علف مشتقیام، برای من علف من است. اصلاً درکی از این علف مشتقی و مش حسین و اینها ندارد. حیوان درکی از این ندارد که از اینجا به بعد باغ همسایه است، باغ همسایه نمیفهمد، ملک دیگری نمیفهمد. هرچی هست و میشود خورد و با نیاز و کیف نفسانی من جور در میآید، مال من است، میخورم، نوش جانم. خیلیها که گفته میشود، یعنی همه همیناند مگر «إلا أصحاب الیمین» تعداد اندکی. سابقون از سابقون برسه که دیگر هیچی.
این میشود پس صیام مرحله اول، صیام از طعام که اولین درجه شاخص انسانی میشود، اولین درجه شکر میشود. «لعلکم تشکرون.» اگر صیام از حرام آمد، که این مال یک طایفه خاصتری است به نسبت آن درجه قبلی. بعضیها تو ماه رمضان اهل مراقبه میشوند به نسبت چی؟ نسبت به حرام. گناه نکنند. حواسشان را جمع میکنند. از روز اول برنامه میریزند. خیلی مهم است. جان مطلب اینجاست. تو یک سطح بالاتری از انسانیت را در نظر داشته باشم. جان مطلب تو محاسبه و مراقبت نفسمان. «وَمَا قَدَّمَت لِغَدٍ.» از آیات کلیدی قرآن کلمه به این آیه خیلی عنایت دارد. یکی قبلش دارد، یکی بعدش. یکی علامه میفرماید: یکیش اَتَّقُوا اللَّهَ بِالمَرَاقَبَةِ. یکی اَتَّقُوا اللَّهَ بِالمُحَاسَبَةِ. این هم از آن لطایف قرآنی علامه طباطبایی سر سفره بشریت گذاشتند. الحمدلله.
پس چی شد؟ درجه بالاتری. این تازه میبیند که آقا او هم حیوان است. آن هم که فقط مراقبه که نخورد و مفطرات انجام ندهد روزهاش باطل نشود، آن هم حیوان است. تا من اهل ترک حرام نشوم، این هم حیوان است. این هم حیوانیت. این مقید به چی میشود؟ این «فلیصمه»ی این چی میشود؟ مراقبت از حرام میشود. این ماه رمضانش هم یک چیز دیگر میشود. چون قرار شد هر مرتبهای که «فلیصم» بود «فمن شهد منکم الشهر» هم مرتبه باشد دیگر. هم این از آن حکایت میکند، هم آن از این حکایت میکند. هم درکش هرچی نسبت به ماه رمضان عمیقتر باشد، صیامش عمیقتر میشود. هم هرچی صیامش عمیقتر باشد، درکش از ماه رمضان عمیقتر است یا عمیقتر میشود. ربط مستقیم با هم دارد. «فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ.» آن ماه رمضانی که درک میکند، نسبت به همان درک آن ماه رمضان، نسبت به همان روزه میگیرد و روزهاش هم تو همان سطح است. اگر همینقدر میفهمد که بخوری کتک دارد، کفاره دارد، همینقدر روزه میگیرد. این هم البته چیز خوبی است چون بالاخره یک فهمی از کتک و کفاره و اینها دارد که خود این شاخص انسانی است. خود این شکر است.
میآید بالاتر، صیام از حرام میشود. آن چی میشود؟ مراقبت از این که من این نفس پاک انسانی را نباید آلوده کنم. عرض کردم هر مرتبهای وابسته به درکش از خودش است. آن قبلی میفهمید فقط جسم میدید. حالا تو همان جسمش سعی میکرد که حرف گوشکن باشد. شاکر بود ولی نسبت به این انسانی که چیزی فراتر از این نیازهای بدنی برایش قائل نبود. میآید بالاتر. میبیند آقا من یک ابدیتی دارم. من این نیستم. من ادامه دارم. من تمام نمیشوم. من تاریخ بر نمیدارم. از «تا» که روی قبر مینویسند، این مال این بدن است که میرود آن زیر. این که من نیستم که. من نه از دارم نه تا دارم. من بودم و هستم به تعبیر علامه حسنزاده آملی (رحمة الله علیه): «هستیم که هستیم که هستیم.» من ابدم. من ابدیتم. در ماه رمضان بعضی از این آثار تذکردهنده نسبت به قیامت و معاد و اینها اثرگذار است. این همین است. حالا مثلاً این تجربیات نزدیک به مرگ و اینها این تلنگر را میزند و این تو آن حال و هوا آدم را میآورد که من صیامم باید صیام از حرام باشد. حقالناس، مراقبت حق و حقوق بقیه، مراقبت از گناه تو ساحتهای مختلف. حالا این هم خودش باز مراتب دارد دیگر. این حالا که بهش گفته میشود که آقا حقالناس چوب دارد، کتک دارد، عقوبت دارد، یک درکی از این دارد، یک فهم که پایهاش هم چیست آقا؟ پایه خود این که به این درک هم برسد این است که باید قبلاً آن صیام مرحله قبلی را گذرانده باشد. تا کسی صیام از طعام نداشته باشد، به صیام از حرام هم نمیرسد. پایهاش آن است. مراتب شکر را قدم به قدم طی بکند. تا قبلش میفهمید روزه بخوری چوب و عقوبت اینها است. حالا که آمد روزه را گرفت، این یک حال و هوایی پیدا میکند، درکی از حقالناس و قیامت و جهنم و معطلت میکنند و محرومت میکنند و گوشت را میتابانند و یک درکی از اینها پیدا میکند. آنی که هنوز به صیام طعام نرسیده، اینها را مسخره میکند: «آقا شلوغش نکنید، الکی خدا را زورگو و خشن و اینها نشان ندهید. مردم را نترسانید. برای چی مردم باید از قبر و قیامت و اینها بترسند؟» ترسهای توهمی نیست.
از جنس ترسایی که مثلاً یک کسی میآید برای این که به یک چیزی که به زعم خودش آسیب دارد، یک کسی را میخواهد پرهیز بدهد، میآید از شگردهای استفاده میکند برای ترساندن. نه! این ترس واقعی است. بهخاطر آن مفسدهای که تو خود این قضیه، واقعیت داستان یا آتشی واقعاً هست. حالا این که خدا لطف بکند مانع بشود از این که ما گرفتار آن آتشفشانیم، تفضل اوست. این معنایش این نیستش که آتشی نیست. خدا آتش میندازد. آتش هست. خدا مانع بین من و آتش میشود. اداره تذکر میدهد: «أَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ.» من دارم انذار میدهم از این آتش گداختهای که الان همین الان شعلهور است. نمیفهمید؟ ملتفت بهشت نیست. این میشود صیام مرحله بالاتر، مرحله دوم. البته حالا درجات هم میشود برای این صیام در نظر گرفت ولی معمولاً این سه درجه است.
در حال بارگذاری نظرات...