*روایت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، در تشبیه اهل بیت به کشتی نجات نوح، وامام حسین علیهالسلام به چراغ هدایت و سفینه نجات.
*تفاوت قیام نوح و جاماندن نزدیکترینها از کشتی نجات؛ با واقعه عاشورا و سکانداری کشتی اباعبدالله علیه السلام توسط خاندانش!
*رسالت زینب کبری سلام الله علیها بعنوان وصی ظاهری اباعبدالله علیه السلام، در حفظ جان امام سجاد علیه السلام و رسالت حسینی.
*روضه بانویی که ناخدای کشتی نجات شد و شکوهش، مردانگی تاریخ را در غروب بیمرد کربلا شرمسار کرد...
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد
اللهم صل علی فَاطِمَةَ وَ اَبِیهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِیهَا وَ السّرِ المُستَودَعِ فِیهَا بِعَدَدِ مَا اَحَاطَ بِهِ عِلمُکَ
اللهم صل علی محمد و آل محمد
وَعَجّل فَرَجَهُمْ، وَ لَعنَتُ اللَّهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِن الآنَ اِلی قِیّامِ یَومِ الدّین
ربی اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهو.
درود میفرستیم بر ارواح مطهر تمام شهدا؛ شهدای اسلام، شهدای انقلاب، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای مدافعان حرم و شهدای نبرد با اسرائیل و آزادسازی بیتالمقدس، به ویژه به روح مطهر شهید عزیزم، آقا رضا اسماعیلی، که در منزل این شهید، این ایام انشاءالله مجلس عزا برپا میکنیم و به واسطه این شهید، انشاءالله دست به دامن امام حسین (علیهالسلام)، شهدای کربلا و اسرای کربلا هستیم. انشاءالله که این جلسه هدیه باشد به روح مطهر همه شهدا، به ویژه شهید اسماعیلی عزیزمان. انشاءالله که به واسطه ایشان، حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) توجه کنند.
روایتی را اول بخوانم با این روایت بحث را شروع کنیم. مرحوم شیخ صدوق در کتاب «کمالالدین» نقل میکند: "پیامبر اکرم به امیرالمومنین فرمودند که" -روایت معروفی است که شنیدهاید- "علی جان، من شهر حکمتم و تو در این شهر هستی و نمیشود کسی بخواهد وارد این شهر بشود، مگر اینکه به واسطه این در باید وارد شود." روایت مفصلی و روایت معروفی است. ادامه پیدا میکند تا به این جمله میرسید: "میفرمایند که مَثلُکَ وَ مَثَلُ الائمةِ مِن وُلدِکَ بَعدِی، علی جان، مثال تو و مثال بچههای تو بعد از من این است، مَثَلُ سَفِینَةِ نُوحٍ، مثل کشتی نوح میمانید تو و فرزندانت، مَنْ رَکِبَ بِهَا نَجَا، هر کسی که سوار این کشتی بشود، نجات پیدا میکند و مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرَقَ، هر کس هم که جا بماند از این کشتی، غرق میشود. و مثلکم مثل مثل ستاره میمانید که اگر هر کدام از این ستارهها مخفی بشوند، ستاره دیگری جاش میآید و روشن میکند آسمان را." خب این روایت، روایت خیلی معروفی است به حدیث سفینه معروف، کشتی نوح که اهل بیت را پیغمبر اکرم تشبیه کردهاند به کشتی حضرت نوح.
آنقدر این روایت معروف است که حتی هارونالرشید هم این روایت را برای بنیعباس نقل میکرد و حتی آنها هم به این روایت اذعان داشتند و قبول داشتند. خب، چه میگوید این حدیث؟ میفرمایند که: "کشتی حضرت نوح که در طوفان و در آن عذاب الهی محلی بود که آنجا در امان بود. سیل همه جا میبارید و همه جا را پر کرده بود، ولی عجیب این است که سر کوهها هم توی این آب فرو رفت." چون وقتی پسر نوح گفتش که: "من به کوه پناه میبرم نجات پیدا میکنم." حضرت نوح بهش فرمود که: "آن سر کوه هم غرق میشود." خوب شما ببینید مثلاً جایی که کوه با ارتفاع مثلاً حالا هزار، دوهزار متر چقدر میرود زیر آب. یک کشتی خوب قاعدتاً از بالا که آب میآید، این هم آن کوه توی این سیل و توی این باران غرق میشود، ولی این کشتی غرق نمیشود. اینجا منطقهای است که خدا در امان نگهداشته، محفوظ نگه داشته، از خطر در امان است. سیل داخل کشتی نوح راه ندارد. باران میآید، ولی توی کشتی نمیبارد. هرچه که هست بیرون کشتی. این کشتی هم دارد میشکافد این دریا را به این سیل و حرکت میکند. این داستان کشتی حضرت نوح (علیهالسلام) است.
میفرماید اهل بیت اینند: امیرالمومنین و فرزندانشان مثل این کشتی میمانند. دنیا سراسر سیل، دنیا سراسر فتنه است. گرفتاری همه در معرض غرق شدنند. همه دارند هلاک میشوند. فقط یک جماعتاند که نجات پیدا میکنند. آن هم کسانی که خودشان را به این کشتی برسانند، سوار این کشتی بشوند، توی این کشتی راه پیدا کنند. اگر بیرون کشتی بمانند، غرق میشوند. رفتن توی این کشتی هم به چیست؟ وارد این کشتی شدن به چیست؟ وارد ولایت اینها اگر کسی بشود، نجات پیدا میکند. اگر وارد ولایتشان نشد، غرق میشود.
امام سجاد (علیهالسلام) که امشب -بنا به روایتی- شب شهادت ایشان است، یکی از اصحاب پیغمبر به ایشان گفتش که: "آقا، من شنیدم که شما اعتقاد دارید که هر که به شما اهل بیت اعتقاد نداشته باشد، هلاک میشود. این همه آدم، همه اینها هلاک میشوند؟" حضرت فرمودند: "مگر نشنیدی حدیث جدم را؟ فرمود: مثال اهل بیت، مثال کشتی نوح است. این همه آدم سوار کشتی نوح نشدند، همه نابود شدند. اینجا هم همین است. اگر کسی سوار این کشتی نشود، نجات پیدا نمیکند." بعد حضرت بهش فرمودند که: "این حدیث را شنیدی؟" بعد او خودش شروع کرد، گفت: "بله آقا، از دهها نفر این حدیث را شنیدم. این حدیث خیلی معروف است." بعد خودش شروع کرد، حضرت: "کیا شنیدی؟" گفت: "از فلانی شنیدم که او با این واسطهها نقل کرده. از آن یکی شنیدم با این واسطهها نقل کرده. از آن یکی شنیدم با این واسطهها نقل کرده. آن از ابوذر نقل کرده، آن از سلمان، امیرالمومنین نقل کرد، خودم هم از پیغمبر شنیدم." خب پس دیگر چه سوالی میماند؟ جای چه حرفی میماند؟ اگر که خودت حدیث را شنیدی، دیگر جای ابهام نمیماند. واقعیت این است. یک جاست که در امان است توی این فتنهها و توی این آشوبها. آن هم حریم اهل بیت، حریم ولایت اهل بیت. اهل بیت مثل کشتی نجاتند.
کشتی نجات به طور خاص این کشتی نجات را برای امام حسین (علیهالسلام) توی روایات ما فرمودند که ایشان کشتی نجات است. حدیثی دارد از پیغمبر اکرم که این حدیث را امام رضا (علیهالسلام) نقل کردهاند. این حدیث هم حدیث سلسلهالذهب است. واسطه همه واسطهها معصومند تا پیغمبر. امام رضا نقل میکنند از موسی بن جعفر، امام صادق از امام باقر، از امام سجاد، از امام حسین (علیهالسلام) که امام حسین میگویند که: "من آمدم خدمت پیغمبر اکرم. ابی بن کعب نشسته بود. پیغمبر به من فرمودند: خوش آمدی حسین جان، مرحبا بک یا اباعبدالله، ای زینت آسمانها و زمین، یا زین السماوات والارض." بعد میگوید که آن ابی بن کعب که آنجا نشسته بود، گفت: "آقا، شما باشید و یکی دیگر زینت آسمانها و زمین باشد؟ وقتی شما هستید، چطور امام حسین زینت آسمانها و زمین؟" حضرت فرمودند که: "ابی، به آن خدایی که من را پیغمبر کرد قسم، اِنَّ الْحُسَیْنَ بنَ عَلِيٍّ فِي السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِي الْأَرْضِ، حسین در آسمانها بزرگتر از آن چیزی است که در زمین است و اِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمینِ عَرشِ اللهِ، در سمت راست عرش خدا اینطور نوشته: نوشته که: مِصباحٌ لَهُدی وَ سَفِینَةُ نَجاه. حسین چراغ هدایت و کشتی نجات و امام، مایه عزت و فخر و علم و ذخیره الهی است و ائمه بعدی نسل او هستند." که دیگر حدیث خیلی مفصلی است که حضرت توضیحاتی در این زمینه پس همه اهل بیت کشتی نجاتاند مثل کشتی نوح، ولی به طور خاص در مورد امام حسین (علیهالسلام) این تعبیر به کار رفته که ایشان کشتی نجات، کشتی هدایت است.
حالا بحثی که انشاءالله این چند جلسه خدمت عزیزان چند دقیقه کوتاهی که وقتشان هم گرفته نشود، انشاءالله عرض میکنیم در این زمینه است که کشتی حضرت نوح (علیهالسلام) تعداد کمی بهشت سوار شدند، تقریباً ۸۰ نفر. حضرت نوح ۹۵۰ سال کار کرد، تبلیغ کرد، ولی آخر ۸۰ نفر بیشتر توی این کشتی سوار نشدند. در مورد امام حسین (علیهالسلام) هم همینطور بود. این همه حضرت سخنرانی کرد، از مدینه، از مکه، توی خود کربلا گفتگو کرد، عمومی، خصوصی، ولی آخرش تقریباً ۸۰ نفر به حضرت ایمان آوردند، به پای حضرت وایستادند که ۷۲ تاشان شهید شدند و یه چند نفر دیگری هم که مجروح شدند و به هر نحوی زنده ماندند در سپاه امام حسین (علیهالسلام).
توی داستان حضرت نوح، نزدیکترین زن به حضرت نوح پشت کرد به حضرت نوح، از سوار شدن بر این کشتی محروم شد. نزدیکترین زن بهش و نزدیکترین مرد بهش. نزدیکترین زن همسرش بود و نزدیکترین مرد هم پسرش. این دو تا جا ماندند، ولی توی داستان امام حسین (علیهالسلام) برعکس. نزدیکترین زن به امام حسین و نزدیکترین مرد به امام حسین اولاً جا نماندند از این کشتی. نزدیکترین زن کی بود؟ حضرت زینب (سلاماللهعلیها). نزدیکترین مرد کی بود؟ امام سجاد (علیهالسلام) که باقی ماندند. حالا حضرت عباس (علیهالسلام) بله بودند و شهید شدند، ولی امام سجاد، امام بودند، دیگر امام بعد از امام بودند. نزدیکترین زن زینب کبری، نزدیکترین مرد امام سجاد. اینها از این کشتی جا نماندند، بلکه این کشتی را به ساحل نجات رساندند. این تفاوت داستان حضرت نوح با داستان امام حسین (علیهالسلام) است. توی داستان حضرت نوح نزدیکترین زن و نزدیکترین مرد جا ماندند، اینجا نه. نزدیکترین زن و نزدیکترین مرد این کشتی را به مقصد رساندند. از این جهت به اینها گفته میشود شریک امام حسین (علیهالسلام). در مورد زینب کبری: شریکالحسین.
اگر زینب کبری (سلاماللهعلیها) نبود، کار امام حسین به نتیجه نمیرسید، به هدف نمیرسید. بار اصلی این کاروان، این کشتی نجات را دوش زینب کبری، دوش امام سجاد بود. زینب کبری، امام حسین (علیهالسلام) وصی ظاهری خودشان کردند. امام سجاد را هم وصی باطنی خودشان کردند. یعنی چی؟ برای اینکه مخفی باشد که امام کیست و لو نرود پیش دشمن. خب، اینها بالاخره یه مهلت زیادی با دشمن هممسیر بودند، همنشین بودند. یکی دو ماهی اهل بیت توی نزدیکترین سطح ارتباطی بودند با دشمن. از جیک و پوک اینها خبر داشتند. جاسوس بین اینها میذاشتند، شنود میکردند، به پا داشتند که ببینند کی به کیست؟ چی به چیست؟ امام بعدی را ببینند کیست؟ چه خبر است؟ برنامهشان چیست؟ رهبرشان کیست؟ برای اینکه لو نرود که امام سجاد امام بعدیند. اگر لو میرفت خب طبعاً میکشتند امام سجاد را. با اینکه همه هم میدانستند بین خودشان. امام حسین هم توی خیمه آخرین بار این را اعلام کردند که بعد از من، امام شما امام سجاد است، ولی بنا شد که این را دیگر لو ندهند، مخفی کنند. سوالی اگر دارند از امام سجاد نپرسند. اگر دستوری میخواهند بگیرند از امام سجاد نپرسند. از کی بپرسند؟ از حضرت زینب (سلاماللهعلیها). وصی ظاهری حضرت زینب باشد که خب دشمن هم اگر دید ایشان فرمانده است و دارد مدیریت میکند این کاروان را، خب میگوید: "زَن است، کاریش نداریم. نمیشود کاریش کرد." این شکلی طراحی کردند که جان مبارک امام سجاد حفظ بشود.
یه روایتی هم دارد در کتاب غیبت شیخ طوسی. احمد بن ابراهیم میگوید که: "من رفتم خدمت حکیمه خاتون." حکیمه خاتون را میشناسید دیگر. کجا دفن است ایشان؟ سامرا. امام هادی، امام عسکری، حضرت نرجس خاتون. اینها به ترتیب، یه خانمی هم پایین و پای این بزرگواران دفن است، حضرت حکیمه خاتون، دختر امام جواد (علیهالسلام)، عمه امام عسکری و عمه پدر امام زمان. وقتی که امام عسکری (علیهالسلام) به شهادت رسیدند، احمد بن ابراهیم میگوید: "من رفتم خدمت حکیمه خاتون سال ۲۶۲." میگوید که: "از پشت پرده با ایشان صحبت کردم." میگوید که: "ازش پرسیدم که: من امامم کی باید باشد؟" نام آورد امام زمان. بعد گفتم که: "خب من این امام را چه شکلی در ارتباط باشم؟ میخواهم ببینمشان. راهی دارد؟" ایشان گفت: "نه. فقط میتوانی به واسطه در جریان قرار بگیری و خبر بهت میرسد. معاینه نداریم، خبر داریم. مشاهده نمیتوانی بکنی از نزدیک، ولی اخبار بهت میرسد." میگوید که گفتم: "خب کجاست ایشان؟" گفت: "مستور، پوشیده است، مخفی است، در غیبت." گفتم: "اِلا مَن تَفزَعُ الشّیعَة؟ شیعه به کی پناه ببرَد در غیبت ایشان؟" ایشان گفتش که: "به مادر امام عسکری." گفتم که: "به کسی، یعنی شما داری به من میگویی که من به یک زن مراجعه کنم بعد از امام، امام عسکری حالا به یک زن مراجعه کنم؟ چطور میشود؟" "حسین بن علی همون کاری را بکن که امام حسین دستور داد." ببینید چقدر جالب است. توی کربلا این اتفاق افتاد. حکیمه خاتون فرمود: "همانجوری که توی کربلا شد، همان کار را بکنید. آنجا امام با اینکه البته در دسترس بود، ولی کسی مستقیم به حضرت، به امام سجاد مراجعه نمیکرد. همه به حضرت زینب مراجعه میکردند. اگر هم قرار بود کسی از حضرت نظر بخواهد و چیزی بپرسد، زینب کبری. الانم شما به مادر امام عسکری مراجعه کنید و از ایشان سوال بکنید. همانطور که آنجا به زینب کبری مراجعه میکردند، اینجا هم به این خانم مراجعه کنید و به واسطه این خانم با امام زمان در ارتباط باشید." خب این نشان میدهد جایگاه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) چقدر بالاست که وصی امام حسین (علیهالسلام) و لشکر را، این کاروان را توی این وضعیت بحرانی، این زن تنها مدیریت میکند.
شما این ایامی که وضع جنگ ما بود و کشور ما توی این مشکلات. این رهبر حکیم، این رهبر فرزانه حضرت آقا (سلمه الله) را دیدید که ایشان یکتنه با قدرت، چند تا فرمانده ما به شهادت رسید. میدان را دست گرفت، مدیریت کرد توی یک وضع سنگین. هم جنگ نظامی، جنگ روانی کشور را مدیریت کرد. ۱۲ روز لشکر دشمن را به زانو درآورد. یه مرد اینقدر قدرت روحی با علمش، با ذکاوتش، با آرامشش، این کشتی طوفانزده را از این بحران عبور داد. حالا ببینید یک زن مثل زینب کبری (سلاماللهعلیها) توی یک وضعیتی که اصلاً قابل قیاس با گرفتاریهای این ایام ما نبود. اینجا چند تا فرمانده بودند، شهید شدند. به جایشان کلی آدم دیگر بود، فرماندههای دیگر بودند، مردهای دیگر بودند، همبستگی بود، مردم متحد شدند. وضعیت را مقایسه کنید با جایی که هرچه مرد بود در کاروان به شهادت رسید توی چند دقیقه، توی چند ساعت، یه صبح تا غروب. خیمهها خالی شد از مرد. جنگی خصوصاً اوجش وقتی که امام حسین (علیهالسلام) به شهادت رسید، وسط یک بیابان، بین نامحرم، بین دشمن، زن و بچه اسیر، ماتمزده، یتیم. چه کرد زینب کبری توی آن صحنه، توی آن میدان؟ مدیریت کرد این میدان را. فدای این بانو، همه عالم به فدای این بانو. خوش به حال شهید اسماعیلی و امثال این شهید که خدا این توفیق را بهشان داد که فدایی زینب کبری (سلاماللهعلیها) بشوند. همه عالم فدای زینب کبری، فدای آن چادر خاکی و چادر سوخته زینب کبری.
مثل دیشب، آنقدر که بار این مصیبت سنگین بود، بار این مسئولیت سنگین بود، آنقدر که زینب کبری در فشار بود، در سختی بود. امام سجاد میفرمایند: "نیمه شب بلند شدم برای عبادت. دیدم عمهام زینب نشسته رو به قبله. گفتم این چه وضعی است؟ اگر عمه مشغول استراحت است، باید خوابیده باشد. اگر مشغول عبادت، باید ایستاده باشد." آمدم جلو، دیدم عمهام نشسته دارد عبادت میکند. فهمیدم از شدت مصیبت، زینب کبری دیگر نایی، دیگر توان ایستادن ندارد. چه کردند با این بانو توی این چند ساعت و امروز چه کردند با زینب کبری؟ وقتی که خواستند این کاروان را از کربلا حرکت بدهند به سمت کوفه؟ عمر سعد ملعون دستور داد اولاً این زن و بچه را دستهایشان را بستند. محکم هم بستند، مثل اسیر جنگی با اینها برخورد کردند. بعد هم دستور داد اینها را بیاورند کنار گودی قتلگاه. این بدنهای پاره را ببینند، جنازههای شهدا را ببینند. روحیهشان شکست بخورد، آسیب ببیند. همین که این کاروان را آوردند، مقاتل گفتند که: "این زنها مثل برگ پاییزی خودشان را از روی این، از روی این شترها به زمین انداختند." زینب کبری آنجا شروع کرد ناله کردن و گریه کردن و درد دل کردن با جدش رسولالله. در عین صلابت و قدرت، ولی این عاطفه زنانه او به جوش آمده. گفتند یه طوری ناله کرد زینب کبری، لشکر دشمن هم به گریه افتاد. طوری لشکر دشمن –سید بن طاوس میفرماید– طوری لشکر دشمن گریه میکردند که اشکشان میچکید جلوی پای اسبهایشان از صدای ناله بیبی دو عالم، زینب کبری (سلاماللهعلیها).
**سلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخرعهد منی لزیارتک. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.**
خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمر ما را نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات، علما، شهدا، فقها، حقوقالارواح را سر سفره با برکت زینب کبری میهمان بفرما. شب اول قبر زینب کبری به فریادمان برساند. مرزهای اسلام را حفظ بفرما. شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان را به فضل خودت برآورده بفرما. شر ظالمین را به خودشان برگردان. آمریکا و اسرائیل جنایتکار را نیست و نابود بفرما. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت عنایت بفرما. بندگان اسلام غلبه و فتح و نصرت عنایت بفرما. در دنیا زیارت و در آخرت اهل بیت را نصیب ما بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود، هرچه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.
یا نبی و آله، رحمالله من قرأ الفاتحه مع الصلوات.