‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
در بحث مهمانی، یکی از مباحث محوری مهمانی همین بخش اصلیاش است که معمولاً ما همان را مدنظر داریم و بخش بخوربخور و لقمه و اینها اصل کار است. و آن اصل ثواب امشب، میخواهیم در مورد این بخش "بخوربخور"، بخش ۶۴، یکخرده صحبت بکنیم. البته بحث میماند، باز انشاءالله فردا شب هم صحبتی خواهیم داشت اگر خدای متعال توفیق دهد.
نکته اول این است که خوب است که مهمانی اصلاً بهصرف غذا باشد. یعنی حالا ما در بحث صله رحم گفتیم صله رحم را یکجوری خلاصه سختگیری نکنیم. همیشه بخوربخور باشد که کسی نه برود نه بیاید. بحث صله رحم گفتیم که ما گاهی سختش میکنیم، حتماً به غذا و لقمه باشد، دیگر کسی نمیرود و نمیآید. مهمانیها در صله رحم، اصل صله رحم این است که این ارتباطات برقرار باشد، سختش نکنیم. پس دو تا، یکی اینکه آقا در صله رحم اصل ارتباطمان را محدود نکنیم به بخوربخور. بخوریم و من سفره را بیندازم یا شما سفره را بیندازی. نه، یک سر زدن، پیام دادن، یک حال پرسیدن، یک زنگ زدن، اینها را داشته باش. ولی مهمانیهایمان بهصرف غذا باشد. وقتی دعوت میکنی، یک وقتی میآیند، دیگر به کمتر از غذا راضی نشویم. زحمت نیندازیم. کتابخانه حتماً در این شرایط قرار بگیرد که نگاه کن و بپرسیم. خب آقا همدیگر را نگه داریم. وقتی مهمان میآید، شما مهمان را نگه دارید، بهصرف غذا و اینها.
در مورد اینکه چقدر ثواب دارد، دیشب یک سری روایاتش را خواندم، امشب هم یک سری دیگر از روایات را میخواهیم بخوانیم که خب روایت خیلی زیاد است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند که اصل اینکه پذیرایی با غذا باشد، یعنی مهمانی با غذا باشد. حالا اصل این را، اول روایتش را بگویم. پیغمبر اکرم فرمودند: "اطعامک من تحب فی الله". پذیرایی مهمانی با غذا، با غذا مهمانی بده به کی؟ به کسی که در راه خدا دوستش داری. صحبتش را پس مهمانی بهصرف غذا باشد، بهصرف غذا.
امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحابشان فرمودند: "اعمل طعاماً و تنوع فیه و ادعوا علیه اصحابک". فرمود: یک غذایی درست کن. غذایی که خیلی هنرمندانه و مشتی، آخرین سیستم، آخرین مدل؛ تا جایی که میتوانی برایش زحمت بکش، کار کن. خلاصه غذای توپی سرهم کردنی. غذای یک اصطلاحی هست که مهمان سرزده میآید، میگویند: حاضری. آفرین، غذای حاضری. غذای حاضری بدهیم به مهمان. فرمود که: نه، یک غذای درستحسابی درست کن. حالا اینها نشان میدهد که این هنر سفرهآرایی، مهمانآرایی و اینها هم چیزهای خوبی است، بهشرط اینکه اسراف در آن نباشد. پنج تا خیار برداشته از هر کدام اینجوری درآورده که مثلاً آن وسط سفره دارد میگذارد، سر سالاد. یک چیز درستحسابی قشنگ. البته اینجا کسی کدبانوگری بکند، تمیزی دربیاورد، ابداع بکند، زحمت بکشد، خیلی خوب است. ثواب دارد. هرچه بیشتر بهتر. غذای خوب درست کن، رفقا و اصحابت را دعوت کن.
حالا در بحث اینکه برای مهمان باید زحمت کشید یا نباید کشید. اگر مهمان را دعوت کردی، برایش زحمت بیفت، کار کن، هنر، مرتب کن، تر و تمیز کن، گردگیری کن، غذای خوب درست کن. ولی وقتی مهمان خودش میآید، اینجا دیگر تکلّف، چیز خوبی نیست. مهمان آمده، من هی خودم را به زحمت بیندازم، اذیت بکنم، راحت باشیم با همدیگر. خودکشی درستحسابی معقوله مرتب تر و تمیزی که مهمان تحویل بگیرید. مهمان دعوت کرده آمده، آن مانتوی بچه که از مدرسه برگشته، آن گوشه پهنا این عوض کرده آن گوشه اتاق و دعوت کرده. ببخشید یک ده دقیقه پشت در. ببخشید، عذر میخواهم، تق انقلاب! دعوت کردیم، باید آماده باشی. و اصل آن به چیست؟ عرض کردیم غذا، بخش مهم ۶۴ که عرض شد.
حضرت فرمودند: وقتی مهمان میآید، بله، از بهترین چیزی که در خانه داری، ازش پذیرایی کن. مثلاً مهمان میآید، شیرینیهای ناپلئونی را خلاصه، آره، مگر داریم! مگر میشود! شیرینی ناپلئونی را خلاصه قایم میکند در یخچال و شیرینیهای نخودچی مال عید پارسال مانده بود و آجیل هم از سه سال پیش آن ته مانده بود، یکخرده بهقول شما مشهدیها "کخ" زده بود و خلاصه خورده بشود. چقدر خیلی واقعاً مسجد شب جمعه. خلاصه اینها همه را پخش میکنیم هیچ غصه اینکه اینها بخواهیم بریزیم دور. دیگر خدا به داد برسد آن کسی که گونی میآورد تهران. جمعیت هم زیاد است. الحمدلله قبرستان به آن بزرگی، بزرگترین قبرستان ایران، دور میزند. خلاصه با هفت-هشت-ده کیلو پرتقال و بیست کیلو، سه جعبه شیرینی و اینها برمیگردد. خلاصه مهمان، خلاصه خلاصه میخواهد بنشیند سر این سفره، میل کند. خلاصه عرض کنم که آدم هر جوری که دوست دارد ازش پذیرایی بشود، در خانه خودش مهمان باشد، خانه دیگران باشد. خندهدار است که گفتیم ترک مثلاً خلاصه عطسه کرد و یک فیلم مبارکی درآمد و خلاصه تا روی صاحبخانه آمده زیر فرش. مهمان اگر آن صاحبخانه مهمان شما باشد، یک همچین کاری بکند! بابا که در شهرشان زلزله آمده بود، رفته بود در خانه کعبه را گرفته بود، تکان میداد، میگفت: خوب است. خون شما میروی خانه مهمان، پوشک بچه را آن گوشه توالت روی زمین گذاشتی و چه میدانم هر رقمی دلت خواسته، پوست تخمه را پرت کردی و پسته را خوردی در مسیر همینجوری میرفتی. خداوکیلی مهمان برای شما بیاید، این کار را با شما میکند؟ خوشت میآید یا نه؟ در مهمانی حداقل کارش دیگر این است. آدم آن چیزی را رعایت بکند که دوست دارد برایش رعایت بشود. دعوت کردی، کسی غذای درستحسابی درست کند. دعوت کرد بهصرف تن ماهی! زندگی دانشجویی است. یک چند نفر در خوابگاه دارند زندگی میکنند. کسی را دعوت میکنند. اینجا خوب است.
زن دارد، زندگی خیلی باحال است. هر وقت مهمانی دارند، مهمانیاش را آقا میگیرد، پز میدهد، زحمت را خانم باید بکشد! چه مهمانی است این؟ چه ثوابی است؟ حالا از آنور دیگر خیلی فاجعه است. فلانفلانشده، من این را از دیشب، از پریشب در فریزر گذاشتهام، حالیت نمیشود؟
بله، در مورد اطعام چند تا روایت بخوانم. در مورد فضیلت اطعام امام صادق (ع) فرمودند یکی از چیزهایی که آدم را نجات میدهد، سه تا چیز آدم را نجات میدهد. نجات، یکی اطعام طعام. غذا دادن. اطعام طعام و سفره که محل بحث ماست و چیز خوبی است. یک وقت آدم میبرد شاندیز، میبرد یک فلافلی شده میخرد. این را که دیگر میتوانیم که شده این بستنی، کیمی یا آبمیوهای چیزی. خلاصه اصل این باشد، عادت کنید. و اینکه خلاصه دستمان در جیبمان برود برای دیگران یک خرجی بکنیم. همیشه ما معمولاً منتظر خرج میکند، بعد دیگر شرمنده میشود آن موقع از سر شرمندگی یک چیزی زشت است دیگر. بنده خدا ریا اطعام بکند، چه خدا چه چوبی در آستینش میکند. حالا بعداً میگویم حالا چه بلایی سر این آدم میآورد که دارد اطعام میکند ولی از سر ریا! به درد نمیخورد، بهخاطر خدا.
دیشب خواندم دیگر. هر یک درهمش چقدر بود آقاجوادی؟ یک میلیون. هر یک درهم که خرج میشود برای مهمان، خدا یک میلیون درهم در راه خودش انفاق مینویسد. هر یک درهمی که برای مهمان خرج میکنی، یک میلیون درهم انفاق در راه خدا که دیشب گفتیم هزار تومان ما میشود یک میلیارد. هزار تومان خرج میکند برای مهمان، خدا یک میلیارد انفاق در راه خودش مینویسد.
«خَیْرُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ». بهترین شما کسی است که اطعام کند. اطعام طعام بود، افشای سلام بود، به دیگران میرسی بلند سلام بدهی. این سه تا نجات. بهترین شما کسی است که این سه تا کار را انجام بدهد. آدم خوب کیست؟ کی از کی بهتر است؟ گرمتر سلام میکند؟ نماز شب اهلش است؟ پیغمبر به خانواده خودشان، این چیز عجیبی است، به فرزندان عبدالمطلب سفارش میکردند که: «أَفْشُوا السَّلَامَ وَ صِلُوا الْأَرْحَامَ». به هم که میرسیم بلند سلام بدهیم. صله رحم بکنیم. «وَ تَهَجَّدُوا وَ النَّاسُ نِیَامٌ». نماز شب بخوانید. «وَ أَطْعِمُوا الطَّعَامَ وَ أَطِیبُوا الْکَلَامَ». سلام، راحت، دست بخشنده داشته باشد، بهشت چیست؟ خیلی بهشت نزدیک است. خلاصه بهشت نرفتن این آدم سخت است. آدمی که دستش در جیبش است، برای دیگران خرج میکند.
امیرالمومنین فرمود: ما اهل بیتی هستیم که ماموریم به اینکه اطعام کنیم دیگران. چقدر اهل بیت عجیب بودند در اطعام. چطور از مهمان پذیرایی میکردند؟ با چه پذیرایی میکردند؟ چقدر عاشقانه که دارد. حالا فردا شب این طلبتان، روایتش. مهمان برای امام کاظم (ع) آمد. حضرت هشت مدل، بله. این غذا را جدم رسولالله دوست داشت، این را امیرالمومنین دوست داشت، این را حضرت زهرا دوست داشت، این را امام حسن دوست داشت. با ۹ تا غذا پذیرایی کرد از مهمان. البته غذای ساده. ما اهل بیتی هستیم که ماموریم به اینکه اطعام بکنیم. در سختیها خلاصه صبر بکنیم، من موقعی که مردم خوابند، در دل شب نماز بخواند.
یک آقایی آمد این افسار مرکب پیغمبر را گرفت. پرسید: «یا رسول الله، ایُّ الْأَعْمَالِ اَفْضَلُ؟» خیلی دیگر ضربتی دیدی. مثلاً حاجی کدام کار از همه بهتر است؟ یا رسول الله کدام کار از همه بهتر است؟ پیغمبر خیلی سریع فرمودند: «إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِطْیَابُ الْکَلَامِ». سفره پهن باشد برای دیگران، غذا بدهد و خوب حرف بزنیم. این دو تا برای اینکه آدم ساخته بشود و خوب باشد، بس است.
امام باقر (ع) فرمودند: خدا دوست دارد اطعام کردن. خدا دوست دارد این کار را. یکم خون ریختن در منا روز عید قربان که خون میریزند، خدا این را دوست دارد. جای دیگر فرمودند: اطعام طعام و افشای سلام، خدا این را دوست دارد. جای دیگر فرمودند: این خونی که در منا ریخته میشود، اطعام طعام و به داد آدم بیچاره رسیدن، خدا اینها را دوست دارد، از اینها خوشش میآید. آقا الان یکی بگوید که مثلاً یک بزرگی الان در جلسه ما باشد، بعد این آقا مثلاً فلان فیلم را دوست دارد. مثلاً خانه بابابزرگ فلان فیلم را دوست دارد. دانلود از این خانه بگیری، از آنجا گیر بیاوری، پیدا. حالا خدای عالم این را دوست دارد.
امام باقر فرمودند: محبوبترین کارها پیش خدا، یکی إدخال سرور بر مومن است. دل مومن را شاد بکنیم. دل مومن شاد کردن با جوک و چه میدانم. و سیر کردن یک مسلمان. برآورده کردن دین یک نفر، کسی مدیون. خلاصه دینش را. این سه تا را خدا خیلی دوست دارد. محبوبترین کارها پیش خدا این است که یک مسلمانی، یک مسلمان دیگر را از گرسنگی مشکلش را حل بکند. دینش را هم. خدا اینها را خیلی دوست دارد.
اطعام دیگران یک بخشی از ایمان است. تشخیص بدهی شما به کی میگویی مومن؟ به مامانش میگوید: مامان برایم یک دختر مومن بگرد، پیدا کن. خواستگار برای من. اول از همه ایمان. شرط دختره میگوید که من اولین شرطی که پسر بیاید خواستگاری ایمان. خواستگاری میآید، ایمان. تشخیص بدهی. من یکی از سوالاتی که در خواستگاری در اینهایی که مشاوره میآیند میپرسم از دو طرف، از سوالات فوقالعاده کلیدی از پسر میپرسم. آخرین باری که شما سهم دادی به رفقایت کی بود؟ بشناسیم آدم سخی و بخیل و گدا و بخشی از ایمان. آدمی که دست و دلباز است. آدمی که دستش برای دیگران دراز میشود، کاری انجام میدهد. هشت دور نماز شب میخواند، شبی ۳۵ تا هیئت میرود. آخرین باری که دیده شد ایشان دست در جیب، به مناسبت ختم پدر مرحومش یک دستی در جیبش دیده شد که خواست، آن هم یکخرده دست کرد، پولها را لمس کرد، دلش نیامد چیزی خرج کند، برادر دیگرش خرج کرد.
«مِنَ الْإِیمَانِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ». این دو تا آقایان، عزیزان از من داشته باشید. انشاءالله بعداً در بحث خواستگاری اگر رسیدیم، خدا توفیق داد اینها را میگویم. ولی فعلاً داشته باشید. دو تا چیز از ایمان و در ازدواج و در زندگی، ایمان، حسن خلق و اطعام طعام.
و خون ریختن و قربانی کردن باعث جلب مغفرت خدا. بخشیده بشود. «مِنْ مُوجِبَاتِ مَغْفِرَةِ الرَّبِّ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ ...». از چیزهایی که مغفرت خدا را میآورد، اطعام طعام و آدم گرسنه را خلاصه اطعام کردن. این باعث میشود که آدم بخشیده بشود.
آقا عجب روایتی! فرمود امام صادق (ع) فرمود: کسی یک آدم گرسنه را اطعام کند، «وَ جَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ». بهشت بر او واجب میشود. اطعام. کار گریه برای اباعبدالله را میکند. یک قطره اشک ریختن برای امام حسین (ع)، بهشت برایت واجب میشود. رضا. اساتید ما میفرمودند که مجلس روضه، حالا این را هم داشته باشیم، چیز خوبی است. البته این را که انشاءالله عمل همه اطعامش، اصلاً روضه. استاد ما میفرمود: ۸۰ درصد ثواب روضه به اطعامش است. مجلس روضه بگیرد، کسی اطعام نکند که مجلس روضه نمیشود.
پیغمبر فرمود: چاقو را دیدی در گوش با چه سرعتی فرو میرود. یک تست بکنیم بعد لب گوش که چاقو اگر تیز باشد روی گوش که میآید سریع میشکافد. سرعتش چقدر است؟ فرمود: کسی که اطعام میکند برای دیگران، سرعت رسیدن رزق به این آدم بیشتر است تا سرعت فرو رفتن چاقو در گوشت. چاقو به چه سرعتی تماس پیدا میکند با گوش، میرود در گوش. کسی که دست بخشنده دارد، خرج میکند برای دیگران، رزق به این آدم زودتر از آن میرسد. خانهای که اینجور باشد، رزقش اینجوری میرسد. مهمانی میدهی، پذیرایی میکنی، اطعام میکنی، رزق آن خانه زودتر از سرعت فرو رفتن چاقو در گوش. رزق آن از بالا میرسد. کارمان گشایشی.
جوش نمیافتد. چه ذکری؟ بعد آخر ما مفت هم معمولاً خیلی باحالیم. کارمان هم رابطه مفت. چیکار کنم بدون درد و خونریزی، بدون خرج کردن، خلاصه سریع مشکلم حل بشود. لاغر بشوم، میگویند چی بخورم لاغر بشوم؟ چی بخوریم؟ بابا نباید بخوری. ماها برای خلاصه رزقمان هم دنبال این هستیم که چیکار کنیم که بدون اینکه خرج کنیم رزق برسد. آقا جان حساب کتاب خدا در دستگاه خدا اینجا، هرچی که تقسیم من را داشته باش.
فرمول ریاضی دستگاه الهی، در سیستم الهی، در دستگاه الهی، در دربار الهی. هرچه که پول را هم جمع کنی، جمع که بکنی، تفریق میشود. تقسیم که بکنی، ضرب میشود. در دربار الهی، در دستگاه الهی، جمع که میکنی، تفریق میشود. تقسیم کن، این رزقش با سرعت چند برابر میرسد. بلال جمع کن، جمع کن، جمع کن، جمع کن. آدوزه. ۵۰ سال زحمت میکشی برای آقا دزده. برای وارث. ۵۰ سال زحمت و خلاصه انداخته و خبر میآید که باباجان از دنیا رفت و ددی از دنیا رفت و پولها رسید به شما. آخ جونم دادی، جونم. آی وای! شمال استفاده بشود. جمعش تفریق است. ولی وقتی تقسیم میکنیم، ضرب میشود. برکتش هم تازه حالا خود رزق یک طرف، برکتش صحبت کنم وقتی خرج میشود برکت عجیبی پیدا میکند. برکت، برکت، فکرش را نمیکنی.
ثواب اطعام برای یک نفر. اول یک نفر را میگوییم بعد دو نفر بعد سه نفر بعد چهار نفر، ده نفر. بعد دیگر حالا جمعیتی، گروهی، هیئتی. صلوات قشنگ بفرستید. (صل علی محمد و آل محمد). امام صادق (ع) فرمودند: کسی یک برادری که در راه خدا دارد – شما همه برادران در راه خدا دیگر – یک برادری که در راه خدا داری را اگر اطعام بکنی، «کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا أَطْعَمَ مِثْلَ إِنَّ لَهُ». مثل این است که صد هزار نفر را شما. حالا تعبیر روایت عجیب است، مثل اجر صد هزار نفر داری. یعنی چی؟ یعنی اجر صد هزار تا آدم را بهت میدهند. اجر صد هزار تا اطعام را بهت میدهند. گیاه. ثواب عمل صد هزار نفر. الان مثلاً شما یک نفر به افطاری دادید، سال بعد دیگر خدا روزیت بکند یا عید غدیر و اینها. ثواب صد هزار تا آدم روزهدار را بهت میدهند. آره، صد هزار تا افطار را بهت میدهند. یک استادیوم آزادی الان والیبال، استادیوم ۱۲ هزار نفری، ۱۰ تا بازی والیبال همه اطعام کنیم.
حالا این روایت خیلی عجیب است. فرمود: کسی یک مسلمان را اطعام کند، آدم سیر بشود. حالا مهمانی که هم ثواب مهمانی دارد هم آن دیگر چیست؟ آن دیگر چیست؟ سیر میشود. «لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْآخِرَةِ». دیگر هیچ هیچ کدام از مخلوقات خدا نمیدانند این آدم در قیامت در آخرت چقدر ثواب دارد. یک نفر سیر که میشود، دیگر کسی نمیتواند، فقط خدا میتواند حساب کند ثواب را. کامپیوترها و ماشینحسابها و ملائکه و همه از کار میافتند. فقط خدا میتواند حساب کند چقدر در آخرت. پیغمبران نمیتوانند حساب کنند ثوابش را. «إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ». فقط خدا، فقط خود خدا میتواند.
فرمود: از چیزهایی که بهشت میبرد و مغفرت خدا را جاری میکند، اطعام طعام و آدم گرسنه. نه همیشه، همیشه. امام صادق (ع) فرمود: یک نفر اگر یک مسلمان را اطعام کند – حالا ببین یک دانه، حالا دو نفر، سه نفر، اینها میرسیم – یک دانه مسلمان را اگر اطعام کند، امام صادق برای من محبوبتر از این است که افقی از مردم. گفتند: آقا جان افقی از مردم یعنی چی؟ حضرت فرمودند: صد هزار انسان غیر مسلمان. این صد هزار تا را اینجا تعریف کردم. ثواب اطعام یک مسلمان برابر با صد هزار غیر مسلمان. حالا ماها چقدر توریست دوست داریم! کافر! قربونش برم. ناهار، شام، هر جا، یک هفته مهمان ما. عکس بیندازیم باهاش. اینستاگرام، خارجی از هلند آمده. یک دانه مسلمان معادل با صد هزار تا توریست. اطعام یک مسلمان معادل با صد هزار تا غیر مسلمان. شیعه را اگر اطعام بکند – شیعه – این معادل با صد هزار تا غیر مسلمان. جای دیگر ۱۰ هزار تا دارد، بعضی جاها صد هزار تا دارد، بعضی جاها فرمودند: یک نفر برادر در راه خدا را اگر من از گرسنگی در بیاورم، برای من معادل با اینکه ده تا مسکین را. رفیقم این را اگر اطعام بکنم، خدا به اندازه سیر کردن ده تا فقیر از من قبول میکند. خدا. داشته باشی این دیگر اجرش دیگر. توی یک نفر به خاطر بچههای هیئتی بودنش، یک نفر به خاطر مؤمن بودنش، باتقوا بودنش. حضرت فرمودند: من اگر یک نفر را اطعام بکنم، خسته نمیشود آدم، لذت میبرد. یک نفر را اطعام بکنم، سیر بشود، برای من بهتر از این است که برم بازار بردهفروشها پول خرج کنم، یک برده بخرم، آزاد کنم. یک نفر را از گرسنگی در بیاورم بیشتر دوست دارم تا اینکه برم یک برده بخرم، آزاد کنم. یک لقمه ساندویچ برای کسی دادن، به کسی دادن.
استاد ما میفرمود: این جالب است، این را داشته باشید قشنگ. پرسید: ما میخواهیم بریم خادم حرم بشیم. چیکار کنیم؟ خادم حرم. شلوغ، ترافیک، چه میدانم چیه، فلان است. چیکار کنیم؟ بنده خدا از ۲۰۰۰ کیلومتر آمده، میخواهد یک چرت بزند موقع نماز اول وقتم. وایسی آنجا دید بزنی کی دارد چیکار میکند و نمیخواهد خادم حرم بشود. به جایش در خانه یک چند تا کوکو درست کن، بگذار در کیفت، لقمه درست کن. اینهایی که گرسنه و تشنه آمدهاند کنج حرم نشستهاند، خسته و کوفته. ببر به این بده. این بالاترین خادمی امام رضا (ع) است.
پذیرایی کردیم. ما از کربلا برمیگشتیم در مسیر کربلا که دیگر واقعاً دیگر فوقالعاده است دیگر. اصلاً یعنی دیگر لنگه ندارد. اربعین. گریه. التماس. یعنی واقعاً ببین الان شما آنهایی که نرفتهاند باورشون نمیشود. طرف میآید گردن، گردن شیخنا. یک دقیقه فقط یک دقیقه ۲۰. سفره ما ۲۰ دقیقه! یعنی فقط عربی یاد بگیرید. بعد ما این همه پذیرایی را دیدیم تا کربلا رفتیم، برگشتیم. بعد از تهران میخواستیم سوار ماشین شویم بیاییم مشهد. خدا خیر بدهد آقا تیغیدن ما را. مشتی. یک دانه خوش انصاف! بله، همه را خلاصه آقا دست گرفتیم کمک کردیم. به عشق امام رضا (ع) خیابان، زمستان آمده چادر زده در پارک خوابیده. یک بار، یک وقت، یک بار میشود. یک بارش. این بدبختی که آمده اینجا شبانه دارد در سرما در چادر میخوابد به عشق امام رضا (ع). این دزد نیست که از آنور عالم از زنجان پا شده آمده اینجا بیاید خانه شما را خالی کند.
به ثواب آزاد کردن برده. برده را عضوی بوده قدیم عضوی میخریدند. برده بخرند. طرف یک مقدار پول جمع کرد و میگفت: آقا این دست راست این برده را من خریدم. بعد مثلاً دست چپش، بعد نصف راست، نصف چپ، سرش، پایش. برده اینجوری بوده. برده میخریدند. در روایت فرمود: هر کسی از برده هر عضوی را که بخرد، همان عضو خودش از جهنم آزاد میشود. شما دست یک دست از یک برده خریدی، یک دستت از آتش آزاد شد. ثواب یک دانه کلاً آزاد کردن برده است.
بعد فرمودند: اگر به یکی از اصحابم یک درهم بدهم، انفاق کنم، بیشتر از این دوست دارم که به ۱۰ نفر دیگر صدقه بدهم. این آدم ببین بچههای حزباللهی، آدمهای انقلابی بیشتر داشتند. آدم دستگیری میخواهد بکند، کمک میخواهد بکند، انفاق میخواهد بکند، پذیرایی، سفره میخواهد پهن بکند. آدم بیدین سیر بیاید بنشیند، بخورد، آروغ بزند، بترکد، برود دکتر. آن یکی از تایلند آمده، آن یکی از...
در مورد اینکه در مجلسی فقرا دعوت نباشند، فقط پولدار دعوت بود، خواندم دیگر. شبها بدهم یک کوچولو در موردش حالا صحبت خواهیم کرد انشاءالله. فرمود: یک لقمه، یک لقمه اگر به یک نفر، برادری که در راه خدا دارم بدهم، این را بیشتر از این دوست دارم که یک فقیر را سیر کنم. یک لقمه به برادری که در راه خدا، برادری که به خاطر خدا با هم رفیقیم، یک لقمه.
فرمود: یک گرسنه را شما اگر اطعام بکنی، خدا از میوههای بهشتی به جایش بهت خدا اطعام میکند. به میوههای بهشتی. یک نفر را هم اگر سیراب کنی، تشنه است، یک لیوان آب بهش میدهی. من چقدر لذت میبرم اینکه کلمن میزنم دم در. لیوان یک بار مصرف میگیرند، میگذارند در این روزهای گرم تابستان. روزها هم که کسی نیست، خیلی راحت مینشیند، تشنه فلان کس. آبسردکن درست میکنند، میزنند توی قبرستانی جایی. طرف میخورد، سیراب میشود. خدا از رحیق مختوم، آن نهر خاصی که آن بالا بالاهای بهشت است، خدا از آن سیرابت میکند. یک نفر سیراب. یک نفر اگر در منزل.
امام باقر (ع) فرمودند: یک نفر در خانه من بیاید، من بهش افطاری بدهم، این را بیشتر از این دوست دارم که چند نفر سید را برده باشند، آزادشان کنند. یک افطاری به یک مؤمن در خانهام بدهم، چند تا برده سید آزاد کنم.
خوب برویم سراغ دو نفر. این یک نفرش. دو نفر و سه نفر، چهار نفرم سریع بخوانیم. اینها دیگر کم است. فرمود: دو نفر را اگر کسی بیاید در خانهاش، دو نفر بیایند. اینها را اطعام بکند، خدا بیشتر آزاد کردن برده را قبول دارد و میپذیرد. سه نفر. امام فرمودند که اگر سه نفر را اطعام بکنم، سه نفر را بیشتر از ۷ تا آزاد کردن برده. سه نفر را میشود از آزاد کردن ۷ تا برده.
امشب یک لقمه غذا دادن به یک مسلمان معادل با یک دانه آزاد کردن. سه تا مسلمان را اگر اطعام بکند، خدا همه گناهانشان را میبخشد، مثل روزی که از مادر متولد شده. کسی سه نفر مسلمان را اطعام بکند، خدا از سه تا بهشت، از سه تا بهشت پذیراییاش میکند. یکی ملکوت سما و فردوس، یکی جنت عدن، یکی هم یک درختی در جنت عدن که خدا با خودش کاشته، با دست خودش کاشته. یعنی چی؟ جنت عدن کجاست؟ یک درختی ته جنت عدن کجاست؟ فردوس اعلا کجاست؟ من نمیدانم. سه نفر را اطعام میکنی، در این سه جا خدا ازت پذیرایی میکند. یعنی خیلی سنگین است، خداوکیلی خیلی سنگین است.
چهار نفر. چهار نفر را اطعام بکنیم معادل با آزاد کردن سادات بردهای که سادات باشند. پس میشود همان ۴ تا. ۱۰ نفرش چقدر میشود؟ بیشتر از آزاد کردن ۱۰ تا برده. دوست دارم کسی ۱۰ تا مسلمان را اگر اطعام بکند، بهشت بر او واجب میشود. اینها همهاش دیگر روایت.
من یک نکتهای حالا توی پذیرایی غذای بازاری میشود خوب است، اشکال ندارد، بیرون از بیرون غذا بگیریم. روایت برداشت میشود که اشکال ندارد. روایتش را داشته باشیم. امام صادق (ع) فرمودند: اگر من ۵ درهم داشته باشم، برم بازار یک چیزی غذا بخرم از بازار، چند نفر را جمع بکنم، چند تا مسلمان را به اینها غذا بدهم. این را بیشتر خوشم میآید تا همان پولم را ببرم برده بخرم. غذا از بازار بخرم، چند نفر دعوت کنم. این گلریزان و کمک به زندانیها و دیه و فلان خوب است، خوب است. خود آزاد کردن برده را که کسی نگفته که. یک کسی اگر یک روز روزهخوری میکرد، یک دانه برده آزاد میکرد دیگر. که برده آزاد نکنیم دیگر. زندانی، دیه و چی و همه را باید آزاد کرد. بله. ولی هیچی جای این پذیرایی و غذا دادن و همچشمی و تجملات خودش این آسیب است. این این اگر کباب دارم و کباب بدهید، من نهایتاً میتوانم. من کباب دادم، توقع دارم تو هم کباب بدهی. زیر کباب بدهی ناراحت میشوم. خیلی بد است.
در مورد اینکه اطعام کردن هم ثواب آزاد کردن برده را دارد که در مورد این هم چند تا روایت خواندیم و چند تا نکته کوچک. فرمود: کسی اهل اطعام طعام باشد. داشته باش. روایت عجب. فرمودند: در جهنم سادهترین عذاب را ابن جذعان دارد. گفتند: آقا ابن جذعان کافر بود ولیکن سفرهاش برای دیگران. سادهترین عذاب جهنم. خدا به این در جهنم. چون بهشت بر کافر حرام است به خاطر کفرش، نرفته بهشت. خیلی دیگر عذاب سرپایی کوچولو سر کرده و خلاصه هیچی احساس نکند. چقدر اثر دارد واقعاً. «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا إِلَّا لِإِطْعَامِ الطَّعَامِ». خدا ابراهیم را خلیل خودش کرد به خاطر اینکه اهل اطعام طعام بود و اهل نماز. دیگر دارد که صلوات بر پیغمبر هم زیاد (اللهم صل علی محمد و آل محمد).
سه تا روایت اول این خیلی قشنگ. خیلی آخرش است. دیگر با یک لقمه شیرین حلاوت بگذار در دهان این آدم. قصد رشوه هم نداشته باشد. یک کاری برایش بکند. از شر این آدم هم نترسد. من این کار را نمیکنم که بعداً شرش را جایی از من دور کند. و غیر از خدا هم اراده نکرده باشد. فقط به خاطر خدا یک لقمه میخواهم با محبت که حضرت امشب، نه حضرت. لقمه گرفتن، قسم دادن عاشقانه خلاصه سر سفره مینشستیم با همدیگر. چقدر واقعاً لطافت آدم. در این آدم. اولیای خدا آدمهای باصفا. اصرار با محبت.
روایت را داشته باش. به خاطر خدا یک لقمهای در دهان برادر مؤمن بگذارد، خدا حرارت روز قیامت را از این آدم برمیدارد. عجب حرارت. فرمود: در دنیا روزه بگیرید که روز قیامت تشنگیتان کم بشود. تشنگیتان کم بشود. روزها، روزهای ماه رمضان روزهای گرم. تشنگیتان کم بشود.
روایت بعدی: کسی اطعام بکند برادر مؤمنش را با علاقه، با عشق، با حلاوت، خوشش میآید. لذت. خدا از این سختی و تلخی جان دادن، تلخی جان دادن، سختی جان دادن. ببین چقدر راحت.
و روایت آخر داستان قشنگ. امام صادق (ع) فرمودند: پیغمبر در دوران جاهلیت مهمان آقایی شد. این آقا پذیرایی کرد از پیغمبر. پیغمبر بعداً که به پیغمبری مبعوث شدند، یک شب، یک روز یکی به این آقا گفتش که: میدانی این آقا کیست؟ گفت: نه. گفت: این پیغمبر خداست. مبعوث شده. گفت: من نمیدانستم ولی این آقا یک روز مهمان ما شده بود و آمد منزل ما خلاصه ما ازش پذیرایی کردیم، فلان غذا را بهش دادیم و اینها. آمد پیش پیغمبر، آدم گیری بود. سیریش بود. بدبخت را ببین. کاری به این ندارد که رئیسجمهور شده. من الان تق تق. بفرمایید. یالا. سلام علیکم. فلانم. فلان روز آمدی، یادت است؟ به چه جوجههایی دادم؟ حالیش آوردی، جبران کنیم. پیغمبر فرمودند: خیلی خب، حالا چیکار کنیم؟ چطوری جبران کنیم برایت؟ هرچه دلت میخواهد بگو. برگشت گفتش که: ۸۰ تا شتر به من بده. ۸۰ تا شتر. ۸۲. شتر زیاد است. عجب آدم کمهمتی بود بدبخت. همتش از پیرزن بنیاسرائیل هم کمتر بود. این پیرزن بنیاسرائیل از پیرزن بنیاسرائیل هم بدتر است.
فرمودند که: حضرت موسی وقتی میخواست حرکت بکند، خدا بهش وحی کرد که استخوانهای یوسف را جمع کن. حضرت موسی دنبال قبر یوسف میگشت. آمد از یک خلاصه پیرمردی اول پرسید که: آقا این قبر یوسف کجاست و اینها؟ پیرزن فلان جاست که خبر دارد قبر یوسف کجاست. فرمود که: اتعلمین موضع قبر یوسف؟ قبر یوسف را بلدی کجاست؟ گفت: بله. گفت: به من نشان بده. ملک الجنه، بهشت خدا بهت بدهد. گفت: نه، قبلش باید یک قول و قراری به ما با ما بگذاری. قبول کنیم و خلاصه قبر یوسف را بهت نشان بدهیم. بهشت را بشارت میدهم. میگویم تو قبر یوسف، بگو من بهت میگویم آقا شما بهشتی. گفت: نه، شما باید اول قبول کنید. موسی سخت نگیر هرچه میگوید قبول کن. من قرار را بدهم. گفت: من میخواهم «أَکُونَ مَعَکَ فِی دَرَجَتِکَ الَّتِی تَکُونُ فِیهَا». من بهشت نمیخواهم. میخواهم تو بهشت، هر تویی موسی، آن جای بهشت هستی من کنارت باشم. گفت: قبوله.
بعد پیغمبر فرمودند که این آدم از پیرزن بنیاسرائیل پایینتر است. حالا شما با هر سفرهای داری امام زمان (عج) را، هر سفرهای که برای اهل بیت (ع) پهن میشود مهمان امام زمان. گفتیم و رفتیم. خوش به حال آنهایی که سفرهشان برای امام حسین (ع) و روضه و هیئت و اینها پهن است. آقا اینها نانشان در روغن است. گفتیم و رفتی. خوش به حال سود دنیا را اینها دارند. خرج نذری اطعام میکند به عشق اهل بیت. یک بار پذیرایی کرد از پیغمبر ۱۵۰ میلیون گرفت. پیغمبر چقدر این آدم همتش کم است از پیرزن بنیاسرائیل پایینتر.
حالا شما با هر سفرهای داری امام زمان را، هر سفرهای که برای اهل بیت پهن میشود، مهمان امام زمان. گفتیم و رفتیم. خدایا توفیق عمل به این روایات به ما عنایت بفرما. باور نسبت به خودت، باور نسبت به وظایفی که داریم در ما تقویت بفرما. ما را برای خودت خالص بفرما. در فرج آقامون امام زمان (عج) تعجیل بفرما و صلی...
در حال بارگذاری نظرات...