این سخنرانی درباره نقش و اهمیت یاران خاص امام زمان (عج) در زمان ظهور است. بیان میشود که حلقه اول سپاه امام زمان شامل ۳۱۳ نفر نخبه و زبده است که کیفیت و ایمان بالایی دارند و بدون آنها قیام آغاز نمیشود. این عدد از جنگ بدر و اصحاب بدریون الهام گرفته شده و نشانه شکلگیری سپاه واقعی امام است. در روایات به ویژگیهای اخلاقی، شجاعت، اخلاص و مدیریت این افراد اشاره شده و توضیح داده میشود که شرایط دیگری مانند خروج سفیانی و خَسف بیداء نیز باید برای ظهور فراهم شود.
یاران آخرالزمانی امام زمان مثل ابرهای پراکنده پاییزی ناگهان در یک سپاه واحد جوش میخورند [06:00]
بدون شکافندهی علوم انبیا تمام معارف مهدویت و رجعت در ابهام باقی میماند [09:00]
خوارج احمق میخواستند برند «جیش الغضب» را بدزدند اما علی(ع) رسوایشان کرد [14:00]
یهود و بنیاسرائیل اولین سیبلهای خشم مقدس سپاه امام زمان خواهند بود [21:30]
اسرائیل کشتی تایتانیکی است که بدون طناب پوسیدهی آمریکا غرق میشود [24:55]
حسرت حضرت لوط برای نابودی مفسدین جنسی با ظهور ۳۱۳ یار مهدی(عج) پایان مییابد [27:33]
عقبنشینی از میدان جنگ جز برای تاکتیک، خریدن آتشِ قهرِ خدا را در پی خواهد داشت [30:46]
سیاسیون بزدلی که تئوری سازش میبافند مستحق غضب سنگین الهی هستند [32:33]
بیغیرتی سیاسی در بین مسئولین مد شده و یقه خائنین باید دریده شود [34:10]
با مسببان فساد فرهنگی و گوسالهپرستان مدرن نباید مماشات کرد؛ تعارف نداریم [35:00]
در روایات امیرالمؤمنین، یاران امام زمان (عج) «جیش الغضب» یا سپاه غضب نامیده شدهاند. این غضب، غضب الهی است علیه کسانی که خدا بر آنان خشم گرفته است؛ همچون یهود، منافقین، و کسانی که از میدان جهاد فرار میکنند. این همان غضب مقدسی است که در وجود حضرت موسی (ع) در برابر گوسالهپرستان جوشید.
اما این سپاه، برای گرفتن انتقام بزرگترین ظلم تاریخ برمیخیزد. این غضب، برای روزی است که خون خدا بر زمین کربلا ریخته شد؛ برای آن ساعتی که حسینِ فاطمه (س) غریبانه در میان لشکر ایستاد و فریادِ «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟» سر داد، اما کسی پاسخش را نداد. این سپاه میآید تا انتقام آن پهلوی شکسته و آن حنجر بریده را بگیرد.
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین الان الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
یک کلمهای را در جلسات قبل اشاره کردیم و به آن نپرداختیم که حالا باید در این جلسه، انشاءالله اگر توفیق شود، کمی به این بحث بپردازیم. عبارتی با عنوانی در مورد «سپاه امام زمان ارواحنا فداه» در روایات داریم که عنوان بسیار عجیب و درخور توجه و تأملی است. کمتر هم به این بحث پرداخته شده است، در این کتابهایی که در مورد اصحاب امام زمان (عجلالله فرجه) نوشته شده، یادم نمیآید دیده باشم که به این بحث پرداخته باشند. بحث مهمی است.
دو روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام را مرحوم نعمانی در کتاب «غیبت» نقل میکند و غیر از این کتاب هم، آنقدری که بررسی کردم، جای دیگری نقل نشده است. کلاً همین دو روایت را فقط ایشان نقل میکند. مرحوم مجلسی هم از روی ایشان در «بحارالانوار» این مطلب را آورده و نقل کرده است. روایت جالبی است و نکات بسیاری دارد.
در باب ۲۰ کتاب «غیبت نعمانی» – که چندین بار عرض کردیم این کتاب جزو مهمترین منابع مهدویت است – عنوانش هست: «ما جاء فی ذکر جیش الغضب و من اصحاب القائم و عدتهم و صفتهم و ما یبتلون به». اصلاً عنوانش این است. میفرماید که در مورد سپاه غضب (جیش الغضب)، که اینها اصحاب امام زمانند، تعدادشان، ویژگیشان، و امتحاناتشان. یعنی اساساً یاران امام زمان را از آنان تعبیر به "اصحاب امام زمان" نمیکند، بلکه تعبیر میکند به "جیش الغضب"؛ سپاه غضب.
این عنوان هم به خاطر این دو تا روایت است. روایت اول: مِصبَح بن نجیبه میگوید ایشان میگوید که: «قد جاء رجلٌ الی امیرالمؤمنین علیه السلام و معه رجلٌ یُقال له ابن سودا». روایاتش هم یک جور خاص است، یعنی کمی ابهام و پیچیدگی دارد حالا باید بخوانیم. مردی آمد خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام، یک آقایی هم کنارش بود که به او میگفتند ابن سودا. «فقال له یا امیرالمؤمنین» این آقا برگشت به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتش که: آقا جان! «انک هذا یکذب علی الله و علی رسوله و یستشهدک» این یکی که ابن سودا اسمش است، یک سری دروغ به خدا و پیامبر (صلیالله علیه و آله) میبندد. یقه که میگیریم، شما را شاهد میآورد میگوید «علی شاهده». امیرالمؤمنین فرمودند که: «لقد اعترضته و طوَّل». شاید به خاطر همین نکات ابهامآمیزش است که این روایات خیلی به آن پرداخته نشده است. کلاً دو سه خط روایت است و همهاش عبارات گنگ و خیلی پیچیده. یکیاش همین است. این تعبیری که حضرت فرمودند چند تا معنا دارد که خیلی عریض و طویل است. یعنی حضرت فرمودند که حرفهای این آقا خیلی عریض و طویل بود که تو نفهمیدی و گفتی دروغ است. یک معنای دیگرش این است که آقا! این حرف را خیلی طول و عرض دادی، حالا اینها چیزهایی است که بههرحال کمی عبارت را مبهم کرده. «یقول ما ذا؟» حضرت فرمود: خب بگو ببینم چه میگوید؟ گفتش که: «یذکروا جیش الغضب» این در مورد جیش الغضب صحبت میکند. حضرت فرمود: «خلّ سبیله رجل!» ولش کن، جلویش را خالی کن. کنایه از اینکه این حرف بیخود نمیزند، درست دارد میگوید. حالا مثلاً انگار به این مضمون که شماها نفهمیدید چه میگوید و برگشتید میگویید که دروغ میبندد به خدا و پیغمبر. فرمود جلوی این آقا را خالی کن. «اولئک قوم یأتون فی آخر الزمان» این جیش الغضبی که دارد میگوید، درست است. اینها یک جماعتی هستند در آخرالزمان میآیند: «غَزْوُ الْخَریِفِ». اینها مثل ابرهای پاییز تیکه تیکه میآیند کنار هم جمع میشوند. «ورجلٌ و رجلان و ثلاثة من کل قبیلة». این عبارت را در دو روایت به آن اشاره میکنند و نکتهای هم دارد. فرمود: این جیش الغضب تیکه تیکه جمع میشوند، مثل ابرهای پاییزی است که خُرد خُرد از این ور و آن ور کنار هم جمع میشوند، یکهو متصل میشوند و میبارند. اینها هم یکهو یکی از یک جا میآید، دو تا از یک جا میآیند، سه تا از یک جا میآیند؛ از هر قبیلهای، از هر کشوری، از هر ملیتی، یکی دوتا سه تا چندتایی میآیند و به هم متصل میشوند و میشوند یک سپاه. خب، خیلی چیز عجیبی است. در تاریخ سابقه نداشته است یک سپاهی که هر کدامش از یک طرف پاشود بیایند، از هر نژاد و ملیت و قبیلهای، یکهو در چند دقیقه همه به هم بچسبند و بشوند یک سپاه. خیلی اتفاق عجیبی است. هر کس گوش میدهد جا میخورد و تعجب میکند.
این جیش الغضب را میفرمایند سپاه امام زمان است. این چرت و پرت نگفته، دروغ نبسته، شماها نفهمیدید چه میگوید، بنده خدا درست دارد میگوید. یک سپاهی این شکلی است که از یک جا یکی، از یک جا دو تا، از یک جا سه تا میآیند جمع میشوند و میشوند یک سپاه. «من کل قبیلة» از هر قبیلهای. این هم تعبیر عجیبی است. در سپاه امام زمان از هر قبیلهای هست، حالا منظور اینجا چه قبیلهای است؟ منظور ملیت و کشور یا نه همین قبیلههایی که ما خودمان میگوییم باز جای ابهام دارد. «حَتَّی یَبْلُغَ تِسْعَةٌ» میرود تا ۹ تا. هر چه آدم هی میخواند، هی بیشتر گنگ و مبهم برای آدم. حالا ببینید آخر روایت یک مطلبی دارد، محشر است. خیلی جالب است. الان من احساس میکنم شما هم یک همچین حسی دارید که تقریباً از حرفهای من چیزی خیلی دستتان نیامده، درست است؟ برای این حس، من دوست داشتم منتقل شود. البته الان خیلی شفاف شده است؛ اگر همان با ریتم حدیث میآمدم، این حس را کامل داشتی که این چی دارد میگوید امروز این اول صبح ما را گیر آورده کله صبح. بنزین هم که گران نشده، بگوییم صبح جمعه است تازه فهمیده بنزین گران شده چه جوری صحبت میکند.
یک نکتهای دارد آخر روایت، خیلی مطلب به دردبخوری است: جیش الغضب هست، میآید یکی، دو تا، سه تا از هر قبیلهای میآید و میشوند ۹ تا. یعنی چی میشوند ۹ تا؟ کل سپاه نه نفرند؟ از هر قبیلهای تا ۹ نفر میرود؟ بعد این قبیلهها کجایند؟ قبیلههای عرباند؟ غیرعرباند؟ منظور کشور تمدن است؟ بعد تازه حضرت دارند تأیید میکنند حرف آن بدبخت را که او معلوم نیست چه گفته بوده که باز اینها میگفتند این (ابن سودا) یک دروغگویی است. امیرالمؤمنین که «مشتش برای امیرالمؤمنین که درست میگوید». بعد حضرت هم چهار تا جمله دارند میگویند که دیگر همه باز آن چی میگفت؟ باز امیرالمؤمنین چی میفرماید؟ یکی بیاید باز همین را توضیح بدهد. استادی داشتیم میفرمود که: خدا رحمت کند آیتالله بهجت را – حالا بین پرانتز برای اینکه خستگیتان در برود – میگفتش که: آقای بهجت خب در مسائل سیاسی خیلی ورود خاصی داشتند و جنس خاصی کار میکردند. سال ۷۶ ایشان فقط دو تا بیانیه دادند برای انتخابات، قبل و بعدش چیزی از ایشان نیست. استادی داشتیم میفرمود که: آمدیم دیدیم در حیاط مسجد آقا بیانیۀ ایشان را زدند که ایشان ویژگیهای فردی که باید به او رأی بدهند را نوشته. خیلی خوب. آقای بهجت یک ادبیات سنگینی هم داشت. ایشان میفرمود: به فلانی که از دوستان ایشان بود، بنده هم میشناسم، به ایشان نگاه کردم، این بیلبورد را که چیزی که خواندیم گفتم: برویم یک استادی پیدا کنیم باز بیاید همین بیانیه ایشان را چند جلسه برای ما شرح بدهد، بفهمیم چه نوشته. ایشان بیانیه میخواهد بگوید ما به که رأی بدهیم، باز همین را ما نمیفهمیم ایشان چی گفته است. اینجا حالا قضیه این شکلی است. آمده پیش امیرالمؤمنین که گره باز بشود، حضرت یک چیزهایی دارند میفهمند که باز هم گره دارد کورتر میشود.
فرمود: «اما و الله انی لاعرف امیرهم». این جیش الغضب را هم که میگوید، به خدا من میشناسمشان. همهشان را، امیرشان را میشناسم، اسمش را میدانم، «مونا خر کاوهم» این، حتی مرکبشان، چه میدانم، همه زیر و زبر قضیهشان را خبر دارم. «ثُمَّ نَهَضَ». اینجا محشر روایت است. عرض کردم این روایت را فقط نعمانی نقل کرده، هیچکس دیگر نگفته است. خیلی روایت عجیبی است. میگوید حضرت از جا بلند شدند. خب، چی شد؟ الان ما آمدیم یک مسئله حل شود، از جا پا شدند و: «وَ هُوَ یَقُولُ» همینجور که حضرت داشتند میرفتند، اینطور فرمودند: فرمودند: «باقرٌ! باقرٌ! با باقر! باقر باقر!». بدتر شد، نه؟ فرمود: «ذالک رجلٌ من ذریتی، یبقر الحدیث بقراً». یک بچهای خدا به من میدهد اسمش باقر است. او میآید این روایتها را برایتان میشکافد، بهتان میگوید چه گفته. گرفتی چه شد؟ حالا ببینیم جایگاه امام باقر علیه السلام چیست. اینها همهاش را اهل بیت قبلی کدگذاری و رمزنگاری شده گفتند. چه کسی اینها را شکافت، پوست کنده تحویل داد؟ امام باقر علیه السلام. عمدتاً روایات مربوط به ظهور و امام زمان، روایت امام باقر علیه السلام است. ما چون همهاش دستمان رسیده، نمیدانیم چه مدلی دستمان رسیده. قاعدهاش چه بوده؟ چه فرمی؟ فرمش این بوده که یک دور، این شکلی خیلی بستهبندی شده و مبهم اینها را گفتند. این امام باقر، عظمتش این است. این ماه، ماه امام باقر علیه السلام است. ماه میلاد امام باقر، میلاد امام باقر علیه السلام، ماه رجب شروع میشود. ماه رجب تا آخر، اما خدا را قسم میدهیم: «اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتجب» به حق امام باقر. البته روی این کلمه بحث است که این منظور امام باقر علیه السلام یا امام جواد علیه السلام. تا آخر ماه میگویم خدایا! این ماهی است که خدایا تو امام باقر علیه السلام را دادی. ماه رجب ماه میلاد امیرالمؤمنین است، ولی به این دو بزرگوار قسم میدهد در این دعا از امام زمان به ما. این عظمت امام باقر علیه السلام است. امام باقر نبود، هیچی نداشت، هیچکدام از این معارف معلوم نمیشد. همین یک روایت بود. همینجور باید مات و مبهوت مینشستیم به هم که چی فرمود امیرالمؤمنین؟ همه اینها را شکافت، توضیح داد تا وقایعی که حتی مربوط به رجعت است. عمدۀ روایات رجعت از امام باقر علیه السلام است که از طریق جابر رسیده است. جابر بن یزید فرمود: «باقراً باقراً باقراً باقراً باقراً» او میآید اینها را برایتان توضیح میدهد، بهتان چه گفتم. معلوم میشود که آن توصیفاتی که امام باقر دارند از اصحاب و وضعیت و اینها، اینها همهاش توضیح همین جیش الغضب است.
روایت دوم را هم بگویم بعد دیگر وارد بحث بشویم انشاءالله. روایت دوم این است که همین روایت بعدی است که مرحوم نعمانی نقل میکند. اَحْنَف بن قیس میگوید: «مِن أَجْلِ ذَلِکَ دَخَلْتُ عَلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی حَاجَةٍ لِی» آمدم خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام، یک کاری داشتم. «فَجَاءَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ شَبَثُ بْنُ رِبْعِیٍّ» ابن کوا و شَبَث بن رِبعی هم آمدند. این دو تا جزو سران چی بودند؟ سران خوارج بودند. علیه حضرت علی (ع). اجازه گرفتند، آمدند تو. امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود که: «إِنْ شِئْتَ أَدْخَلْتَهُمَا مَعَکَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَأَذِنَ لَهُمَا فَدَخَلَا». دیگر «آغاز تعجب» ندارد. دیگر نادعلی «مُظْهِرَ الْعَجَائِب» یا به تعبیری مظهر العجایب. دیگر وقتی کسی «ضرب العجایب» است، هر کاری میکند عجیبغریب است. میگوید حضرت به من گفتند: گفتند که تو اگر دوست داری اینها را راه بده، «فانک انت بدأت بالحاجة» فرمود: چون این وقت، وقت تو است. عدالت را ببینید! فرمود: چون تو اول آمدی وقت تو است، تو باید اجازه بدهی. اگر اینها میخواهند بیایند تو، اگر تو اجازه میدهی اینها بیایند با اینکه معلوم است که دیدارم یک دیدار مثلاً سیاسی و اینها بوده، جلسه اداری، سیاسی، فلان، هیئت دیپلماتیک، فلان شماره. کار شخصی داری. حضرت از این دارند اجازه میگیرند. میفرمایند که: شما اجازه میدهی؟ وقت تو است ها! اگر اجازه میدهی بیایند تو؟ گفتم: یا امیرالمؤمنین! «لَهُمَا» گفتم: آقا جان! راهشان بدهید، اجازه بدهید بیایند. «فَلَمَّا دَخَلَا» وقتی آمدند تو، حضرت فرمود: «مَا حَمَلَکُمَا إِلَّا أَنْ خَرَجْتُمَا عَلَیَّ بِحَرُورَاءَ» این حروراء را توی مختار فکر میکنم اسمش زیاد بود. حروراء منطقهای است که بیرون کوفه، جنگ نهروان آنجا صورت گرفت با خوارج. حضرت به این دو تا فرمودند که: شما چه مرگتان بود؟ چی شد؟ برای چی علیه من شورش کردید؟ در حروراء چرا با من جنگ راه انداختید؟ اینها هم آدمهای «پاچه برمالیده» بیشرف جواب گفتند که: «أَحْبَبْنَا أَنْ نَکُونَ مِنْ جَیْشِ الْغَضَبِ» چرا ما آمدیم قیام کردیم؟ میخواستیم جزو جیش الغضب باشیم. «جیش الغضب» یک اسمی بوده است که همچین نشسته بوده، مردم میشناختند و همه هم دنبال این بودند که این، این برند را صاحب بشوند. این دامنهها دامنه سایتها و اینها هست، بعضی دامنهها خیلی پرطرفدار است، همه دنبالشاند که ثبت بکنند برای خودشان. این دامنه «جیش الغضب.ir» همه دنبالش بودند به چنگ بیاورند تا کجا؟ تا اینجا که خوارج، خوارج سپاه راه انداختند علیه امیرالمؤمنین. حضرت بهشان میفهماند که چه مرگتان بود جنگ راه انداختید؟ گفتند: ما میخواستیم جیش الغضب باشیم. جالب! حضرت فرمودند که: «وَیْحَکُمَا!» آخه خاک بر سرها! «وَهَلْ فِی وِلَایَتِی غَضَبٌ؟» آخه خاک برسرها! در ولایت من آخه مگر چیزی هست که بخواهیم بهش غضب کنید؟ این نکته اوّل. خیلی این کلید بزرگی است برای فهم مطلب. مگر در ولایت من چیزی است که بخواهیم بهش غضب کنید؟ «وَیَکُونُ الْغَضَبُ بَعْدَ» نکته دوم: مگر هنوز اوضاع به آن حدی رسیده که بخواهد غضب بهش بشود؟ هنوز نشده است. آن شرایطی که باید غضب کرد، یعنی چی؟ چه غضبی؟ فرمود: «یَکُونُ مِنَ الْبَلَاءِ کَذَا وَ کَذَا» باید بلا به آن حدی برسد که اینطور بشود. آن به یک حدی که همین نشانههای ظهور و علائم ظهور و موقعیت آخرالزمان و اینها، بعد آن داستان بشود که کار به آنجا برسد که غضب بهش در آن عالیترین حد صورت بگیرد. «جیش الغضب» بخواهد. یعنی حضرت دارند میفرمایند نه تنها شماها جیش الغضب نیستید که این ور دقت بکنید. خیلی حرف است ها! نه تنها شماها جیش الغضب نیستید و ایستادید روبروی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، روبروی علی که کسی جیش الغضب نمیشود. نه فقط شما جیش الغضب نیستید، سپاه الان من هم جیش الغضب نیست. گرفتید مطلب را؟ خیلی مطلب کلیدی است. نه شماها جیش الغضب هستید، نه سپاه من. شماها چرا نیستید؟ برای اینکه روبروی علی بن ابیطالب ایستادید. فرمود: این ور که منم، تو حکومت من، تو ولایت من چی است که بخواهید بهش غضب بکنید؟ من مستحق غضب نیستم. این یکی. بعدش هم خود من هم، سپاه من هم هنوز اوضاع به آن حدی نرسیده که بخواهد جیش الغضب باشد. آن حد غضب را پس دو چیزی که جیش الغضب را جیش الغضب میکند، یکی آنهایی که بهشان غضب میشود. آنها مستحق غضبند، مغضوبند. همینهایی که در نماز ما هر روز میگوییم: «مغضوب علیهم». یکی این است. و یکی هم آنهایی که غضب میکنند. معلوم میشود که خدا دست اینها را باز کرده برای غضب. قرار است اینها همچین یک ضرب سفتى، چرا؟ چون اوضاع به یک حدی رسیده که دیگر اینها باید بیایند آن مشت آخر را بزنند. دو تا شد: یکی مستحق غضب، یکی مظهر غضب. این را داشته باشید. میخواهم در موردش مفصّل صحبت بکنیم.
«ثُمَّ تَجْتَمِعُونَ کَغَزْوِ الْخَرِیفِ» بعد فرمود: تازه! این جیش الغضب هم مثل این سپاههای این شکلی نیستش که لشکر جمع کردید، راه افتادید به من حمله کردید، اسمش را گذاشتید جیش الغضب. جیش الغضب یکهو میجوشد. یک تکه از این ور، یک تکه از آن ور. یکی از آنجا، یکی از آنجا. این میشود جیش الغضب. اینکه یک کاروان پاشید بیایید. چند تا کلید داد امیرالمؤمنین. «مِنَ الْقَبَائِلِ» اینها از قبیلههای مختلفاند. «مَا بَیْنَ الْوَاحِدِ وَ الِاثْنَیْنِ وَ الثَّلَاثَةِ وَ الْأَرْبَعَةِ وَ الْخَمْسَةِ وَ السِّتَّةِ وَ السَّبْعَةِ وَ الثَّمَانِیَةِ وَ التِّسْعَةِ وَ الْعَشَرَةِ» یکی دو تا سه تا چهار تا پنج تا شش تا هفت تا هشت تا نه تا ده تا از قبیلههای مختلف. میخواهد بگوید که من اشراف دارم، میدانم از هر قبیلهای سهمیهبندی اینها در این سپاه. حالا انشاءالله این قبایل را بعداً در یک جلسهای روایتش را میخوانیم. دو سه تا روایت اصحاب امام زمان را موقعیت جغرافیاییشان را در واقع لوکیشن داده که اینها مثلاً از فلان شهر فلان کشور چند نفرند. انشاءالله توفیق باشد بعدها روایتش را میخوانیم. خب، برگردیم به این کلمه «جیش الـ». هفته بعد که نیستیم، انشاءالله هفتههای بعدش. این هم از این روایت دوم. میرویم سراغ این جیش الغضب که پس شد آن سپاهی که قرار است عالیترین سطح غضب را نشان بدهد به آن کسانی که مستحق عالیترین سطح غضبند. سپاه امام زمان اسمش را جیش الغضب نامیده. جیش الغضب کمتر اسمش را شنیده بودیم، دیگر کمتر به این بحث پرداخته شده است. پس اول باید ببینیم که این طرف حساب اینها کیند؟ که مستحق غضبند. کیا را خدا در قرآن گفته است اینها مستحق غضبند؟ ما چندین طایفه داریم در قرآن؛ اینها را خدای متعال به عنوان مستحق غضب معرفی کرده است. خیلی سریع با هم بخوانیم. ۵ تا آیه داریم که از این پنج تا آیه این نکته بر میآید. بعضیاش خیلی شفاف و روشن، بعضیاش کمی با شفافیت کمتر.
آن قوم و جماعتی که مستحق غضب و لعن خدا در عالیترین حد چه جماعتیاند؟ چه قومیاند؟ بنی اسرائیل و یهود. این شد گروه اوّل. پس جیش الغضب که سپاه امام زمان باشد، سپاهی است که روبروی یهود است، روبروی بنی اسرائیل است. پدر اینها را در میآورد. این نکته کلیدی است ها! این خیلی بحث مهمی است. دو سال پیش اینجا اول «طوفان الاقصی» مطالبی را عرض کردیم، حتماً عزیزانی که بودند خاطرشان هست. در مورد هم قضایای یهود و بحثهای مربوط به آخرالزمان، بحث «مغضوب علیهم» و بحث «صراط مستقیم» و نقش یهود و جایگاه یهود و دشمنی یهود و دشمنی یهود با مسلمانها و بحثهایش، بحثهای مفصلی بود. پس آن گروه اوّلی که مستحق غضبند: یهود و بنی اسرائیل. آیات فراوانی هم دارد: «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» این یک. «فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ» این یکی دیگر. این آیه ۹۰ بقره است. این را در بعضی روایات تطبیق دادهاند به بنی امیه. بر اساس این روایت یکی دیگر از جماعتهایی که سپاه امام زمان با آنها درگیرند، کیان؟ بنی امیه. که امسال ماه صفر، ماه ۱۰ جلسه در مورد سفیانی مطالبی را عرض کردیم. بحث سفیانی تمام شد، ولی بحث بنی امیه مانده که دیگر توفیق شود محرم سال بعد انشاءالله به بحث بنی امیه بپردازیم. یک طرف این سپاه که روبروی جیش الغضب یهود است. یک طرف سپاهی که روبروی جیش الغضب امیه است. سفیان.
باز آیه دیگر «ضُرِبَتْ» بله. میفرماید که: «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ». خیلی آیه عجیبی است. پیشگوییهای فوقالعاده هایپرسونیک خدای متعال (سوپرمکس پرومکس). حق است اینها. پرومکس حق، پرومکس. «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ» میفرماید: من این مهر ذلت را کوبیدم به پیشانیتان. «أَیْنَمَا سُقِفُوا». هر جا بروید باید زیردست باشید شما یهودیها و بنی اسرائیل. آیه ۱۱۲ آل عمران: «إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللّهِ». مگر اینکه یک رشته بندازی سمت خدا، خدا از زیر دست و پا بیارتان بیرون. این یکی. «وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ». یا اینکه یک رشته بیندازیم گردن این دولتها و حکومتهای مختلف، اینها از زیر دست و پا شما را بکشند بیرون. که امروز کی اینا را از زیر دست و پا کشیده بیرون؟ آمریکا. انشاءالله آن روزی که ایالات متحده از هم پاشیده میشود – که دور نیست – و گرفتار میشوند و بدبخت میشوند، آنجا معلوم میشود که این یهودیها، این صهیونیستها چقدر بیصاحابند. تا این کشتی تایتانیکی اینها میرود زیر آب، اولین کسی که غرق میشود یهودیها و اسرائیلیها. انشاءالله دور نیست. آنها نباشند، آن «شوگرددیشون» نباشد بالا سرشان، بی پناه و بی کس و کارند. همین الان هم البته کسی اینها را گردن نمیگیرد و در خود آمریکا هم خیلی اوضاع بیریختی دارند. فرمود: یا باید یک رشتهای از خدا داشته باشید یا رشتهای از مردم. بقیه زندگیتان این شکلی است تا آخر. همینجور. همین هم است از آن اول تا الان اوضاعشان این شکلی بود. «وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» میروی تو غضب خدا. با مشت سفت خدا از این به بعد زندگی خواهید کرد. تحقیرتان میکنم و بدم میآید و با غضب میرانمتان. این هم پس جماعتی که مورد غضب خدایند که ما هی در نماز میگوییم: خدایا! ما را قاطی اینها نکن. یهودیان. در سوره مجادله و ممتحنه به این اشاره میکند که جماعتی که باز اینها را به تولّی بگیرند، ولایت و ارتباط عاطفی برقرار کنند، ارتباط سیاسی برقرار کنند، آنها را هم خدای متعال حسابی میترساند. سمت اینها نروید. دل ندهید، دل و قلوه نگیرید، بدتان بیاید، فاصله بگیرید. اینها جماعتند. اینها مورد غضبند. شما به اینها نزدیک بشوید، غضب، «پر غضب» آنها شما را هم بگیرد، آتش میگیرید. پس این شد اول یهود.
طایفه دوم: منافقین و مشرکین. آیه ۶ سوره مبارکه فتح: «غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ». پس یک طایفه دیگر، جماعتی که جیش الغضب با اینها درگیرند، منافقیناند. قربان امیرالمؤمنین بشوم. یک کلمه به ما داد، زندگی ما را آباد کرد. غضب! چه کارها میشود کرد! منافقین و مشرکین. اینها هم جزو سپاهیاند که این جیش الغضب با آنها درگیر است. فدای مظلومی یاران امام زمان بشوم که دیگر در و دیوار بوده، افتاده توی سپاهی که اینها باید باهاش بجنگند. تنوعی دارد دیگر، خلاصه همه! همه! در آن روایت دارد حضرت لوط گفتش که: «لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَى رُکْنٍ شَدِیدٍ». کاش من یک توان و انرژی داشتم یا یک پناهگاهی داشتم که به آنجا پناه میبردم. منظور از لوط این بود که من اگر سپاه داشتم با شماها میجنگیدم. اگر سپاه داشتم با شما میجنگیدم. نگفت که بالاخره شما اکثریتید، رأی دادید، از این حرفهای مفت و اینها. یک جماعت فاسدیناند، ولو اکثریتند، زمین را دارند به فحشا میکشند. اول نهی از منکر میکند آن قدری که در توانش است. حتی دختران خود را آورده میگوید که: آقا! برای اینکه شما را از گناه نگهتان دارم حتی حاضرم دخترهای خودم را در اختیار شما قرار بدهم. خیلی عظمت میخواهد. قبول نکردند. فرمود: حالا که این است، خب دیگر! توان نداشت. اگر داشت، مگر توان داشتم با شماها میجنگیدم؟ حالا که این است دیگر منتظر عذاب خدا باشید. در روایت فرمود: منظور حضرت لوط که فرمود اگر توان داشتم با شما میجنگیدم، همین ۳۱۳ تا (یاران) امام زمان بود. یعنی اگر اینها را داشتم پدرتان را در میآوردم. که باز از این روایت فهمیده میشود یک طایفه دیگر که جیش الغضب با آنها درگیرند، همین جنس حضرت لوط، قوم لوط و اینهایند. خیلی شرایط الانمان خیلی میخورد به این قضیه.
خب، دیگر چه کسانی مورد غضبند؟ آیه ۱۵۲ سوره اعراف: گوسالهپرستها. یعنی از خود این بنی اسرائیل باز آن جماعت گوسالهپرستش. «سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِن رَّبِّهِمْ» اینها را هم میفرماید که غضبی از جانب خدا بهشان رسید. این هم یک جماعت. چیزهای دیگر هم هست آنهایی که طغیان میکنند در رزق خدا، از حد میگذرانند. خدا بهشان روزی داده. قاعدهاش را آیه ۸۱ سوره طاها: «فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی». روی قاعده با روزی من و با رزقی که بهت دادم رفتار نکنی، غضبم شامل حالت میشود. معلوم میشود یک طایفه دیگر از اینها که غضب باهاشان درگیر است، آنهایی «بیحد و حصر» که حالا قرآن از آن تعبیر میکند به «مترفین». مترفین هم یک طایفه دیگرند که جیش الغضب با اینها درگیر است.
دیگر چه کسانی؟ کسانی که حرف حق برایشان واضح شده، باز هم زیر بار نمیروند. آیه ۱۶ سوره شورا: آنهایی که دیگر آقا! فهمیدند حق با کیست. حق آمد و به فطرتشان هم نشست. میفهمیدند دارد درست میگوید. «کلهشَق»اند، نمیروند زیر بار. اینها را میفرماید: «عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ». پس این جماعت «زباننفهم» که حق روشن شده و زیر بار نمیروند، اینها هم یک جماعت دیگر که جیش الغضب با آنها درگیر است.
دیگر چه کسانی؟ آنهایی که مؤمنکُشند. مؤمنکشهایی که عمدّاً مؤمن میکشند. یعنی چون مؤمن است، میکشند. آیه ۹۳ سوره نساء: «وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا». هر که مؤمنِ عمدی بکشد، جزایش چیست؟ «فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ». خدا بهش غضب میکند. دانهدانهاش را میشود مفصل بحث کرد باز. پس جیش الغضب با کیا درگیرند؟ با مؤمنکشها درگیرند.
دیگر کی؟ این دیگر خیلی خوب است، این دیگر خیلی خوب است. یکی دیگر از آن جماعتی که مورد غضب خدایند، آنهاییاند که در میدان جنگ، وسط جنگ با دشمن، «فلنگ» را میبندند و در میروند. آیه ۱۶ سوره انفال. توضیح بدهم، حوصله کنید تا بعد باز برویم آن یکی بخش روایت. میفرماید که: «وَمَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ». آقا! اگر رفتی تو میدان جنگ، دشمن آمده پدرت را در بیاورد، دشمن آمده تجاوز کند به خاکت، دشمن به ناموست چشم دارد داستان اسرائیل و جنگ ۱۲ روزه و اینها. دشمن آمده جلو، حمله کرده، فضا فضای جنگ. تو میدان را خالی میکنی، فرار میکنی، عقبنشینی میکنی، میآیی عقب. اگر اینطور شدی، «فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» برمیگردی. عادی برنمیگردی. آخه ظاهرش این است که برمیگردد، میرود خانه، استراحت میکند، تو امنیت است. میفرماید: نه! با امنیت برنمیگردی، با غضب خدا برمیگردی. مگر اینکه دو حالت داشته باشد عقبنشینیات: «إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَى فِئَةٍ». یا داری یک جور عقبنشینی میکنی، میخواهی فریب بدهی دشمنت را، خودش شگرد است. یا داری میآیی عقب که بروی به یک جماعت دیگر متصل بشوی که جمعیتتان بیشتر بشود با همدیگر. من فقط دو تا عقبنشینی را قبول دارم که اسمش هم عقبنشینی نیست، تاکتیک است. غیر از این، هر عقبنشینی تو جنگ برگردی، آمدهای آتش غضب خدا را خریدهای. این خیلی میخورد به ما و این ایاممان و شرایطمان و سیاسیونمان و اینها است. معلوم میشود جیش الغضب با اینها هم درگیرند. این را دیگر فعلاً یادگاری داشته باشیم، گوشه ذهنتان. رصد کنید این «پدرسوختههای» سیاسی را، «دهنگشادها» را که باید محکوم بشوند. آنقدر رویشان زیاد است که میآیند مینشینند بیانیه میدهند، حرف، موضع میگیرند: فلان کار را اگر کرده بودند جنگ نمیشد. فلان کار را اگر بکنند جنگ نمیشود. عامل بدبختیهای ما از اول انقلاب بعضی از اینها اینجوریاند. آنقدر طلبکار، پُررو، وقیح، «مجسمه وقاحت». تشویق به چی؟ تشویق به عقبنشینی. برگشتن از جنگ. یا آن یکی احمق، حالا دیگر بعضیهایشان واقعاً برای اینکه آدم بخواهد موضع بگیرد در مورد اینها، حرفی میزنم، فضای جامعه را مسموم میکنند. میگوید: برای چی کار را به یک جایی رساندیم که نیاز داریم به قدرت نظامی؟ نمیدانم این وقتی داشتند عقل تقسیم میکردند، صفحه کوپن بوده، کجا بوده، بنده خدا سهمیهاش را ندادند. خورده کسی سهمش را. کار برای چی؟ به کجا رساندید که ما اصلاً لازم داریم به قدرت نظامی؟ اینها خود اینها مغضوب علیه من هستند. اگر کسی میخواهد سپاه امام زمان باشد، جیش الغضب باشد، باید علیه اینها غضب کند. چون خدا علیه اینها غضب کرده است. شما اگر علیه اینها غضب نکنی، خودت مغضوب میشوی. این قاعده را داشته باشید. خیلی قاعده مهمی است. در زمانهای هستیم که بیغیرتی مُد است. یک جور کلاس است. بیناموسی دیگر فحش محسوب نمیشود، یک جور کلاس است. بیناموسند تو عرصه سیاست، تو عرصه امنیت. در را وا میکنند هر که بیاید، هر جور بیاید. دیگر نمیخواهم این را توضیح بیشتر بدهم. «پَرش خیلی از مسئولینمان را میگیرد». اگر کسی میخواهد جیش الغضب باشد نسبت به این ناموسهای سیاسی هم باید غضب داشته باشد. چون اینها مورد غضب خدایند. جیش الغضب است. این را هم داشته باشید.
خب، اینها شد آن جماعتی که مستحق غضبند. آن جماعتی که حالا باید غضب بکنند. چند کلمه در مورد اینها بگویم و چند تا نمونه و عرضم را تمام کنم. آن بخش دوم را رد میکنم دیگر، یعنی یک رحمی هم دارم میکنم و مطالب را نمیخوانم همینجوری دارم میگذرم. خدمت شما عرض کنم که غضب، نمونه قرآنیاش، نماد غضب خدا کیست در قرآن؟ حضرت موسی علیه السلام. فدایش بشوم. اینجوری غضب این مدلی. بیا یک مشت بزنیم، طرف میخورد، میرود. تجربه نزدیک به مرگ که چه عرض کنم! پرت میشود، آباء و اجداد و همه کس و کارش میآید جلو چشمش. یک ضربه. یعنی حضرت موسی همین دعوای معمولیاش، یعنی همین سر کوچه مثلاً گلاویز شدن، اینجوری میزد. یک «ضربه شست» خیلی کوچولوش اینجوری بود. مظهر غضب، شدید الغضب معرفی کردهاند حضرت موسی علیه السلام را که وقتی برگشت گوسالهپرستی را دید. این را میگویند آدم ناموسدار. ناموسدار این است. به ناموسش تجاوز شده. چرا دارند گوساله میپرستند؟ این خیلی حرف است. ما آخه یک جایی هم که دردمان هم اگر بیاید اعتراضی داشته باشیم، حتماً یک پولی، یک نان، یک نانی، یک نان شکم حضرت، شکم (دامت برکاته) به این مربوط است. اختلاس و اینها چرا خط قرمز است؟ چون نان من است. بعد تازه من سهیم باشم، صدایم درنمیآید. یعنی مسئله نیست که چرا خوردی بیت المال را و اینها. اصلاً بحث بیت المال نیست. میگوید: «لامصب!» سهم من چی شد؟ ۵۰ میلیونش مال من بود. برای چی همه را خوردی؟ الان هم حتی اگر بیایی من را شریک بکنی تو بازی، راه بدهی، من مشکل ندارم. غضب! غضب یعنی وقتی که به حریم تجاوز میشود، آنجا صدایش در میآید. مهمترین حریم هم حریم توحید است. در این عالم از حریم توحید ما بزرگتر و مهمتر نداریم. از شرک کاری کثیفتر در این عالم نداریم. بزرگترین گناه در عالم شرک است. نمیشود شما نسبت به شرک اینجوری نگاه کنی، خیلی کُل وایسی نگاه کنی و بگویی بالاخره یک سلیقه است، یک اعتقاد است. بالاخره آزادی! ناموس! بالاخره ناموست مال همه است! چرتوپرتها چیست؟ به حریم توحید وقتی تجاوز میشود، گردن باید باد بکند. بیخواب میشود، بیتاب میشود. حضرت موسی علیه السلام آمد دید دارند گوساله میپرستند. این مرد غیور آمد اول محاسن حضرت هارون را گرفت. بابا! این خودش پیغمبر معصوم است. کلی توضیح داد: بابا اینجوری بود، آنجوری بود. توضیح داد. اینجوری باید برخورد کرد با مسئول. باید اینجوری برخورد کرد. در برابر مشکلات فرهنگی جامعه یقه مسئولین این مدلی باید گرفت. اینها چیست؟ بعضی مسئولین خودشان مسبّباند. نانشان توی این است. این را کجا ببریم؟ رأیشان توی این بیاعتقادیاست. کثیف میکنند، از توی این کثافات رأی تولید میکنند. شما اگر میخواهی سپاه امام زمان باشی باید جیش الغضب باشی. جیش الغضب یعنی باید علیه اینها شاخ و شانه بکشی. نمیشود با اینها راه بیایی. نمیشود با فساد راه بیایی. حالا در مورد این مفصّل نکاتی را عرض میکنم انشاءالله. نمادش حضرت موسی علیه السلام است که آیات فراوانی تحسین میکند غضب حضرت موسی علیه السلام را. غضبان! وقتی آمد با غضب دید گوساله... بعد مأمور شد حکم خدا را جاری کند نسبت به سامری. پدر سامری را درآورد. نسبت به اینها هم که گوسالهپرست بودند، پدر اینها را درآورد. یک ذره مراعات اینها را نکرد توی اجرای حد و حدود و انتقام. مگر اینها چیکار کرده بودند؟ آقا! نه دزدی بوده، نه اختلاس بوده. خیلی از مردم حال خوبی هم داشتند، دور هم جمع شده بودند. یک گوسالهای هم بود، حالا بالاخره تفریحاتی هم بوده. مردم هم شاد بودند. شما مگر مخالف شادی مردمی؟ تعارف شوخی ندارد اینجا. اینها حریم الهی است.
[داستان/حکایت تاریخی] مردی به نام ابن سودا درباره «جیش الغضب» (سپاه غضب) سخن میگفت و شخصی دیگر او را به دروغگویی متهم کرد. امیرالمؤمنین (ع) سخن ابن سودا را تأیید کردند و فرمودند این سپاه در آخرالزمان ظهور خواهد کرد. (الغيبة (للنعمانی) , الجزء۱ , الصفحة۳۱۲ )
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع) در وصف «جیش الغضب» فرمودند: «اینان گروهی هستند که در آخرالزمان میآیند و مانند ابرهای پاییزی، از هر قبیله یک، دو، سه و تا نه نفر، تکهتکه گرد هم میآیند و سپاهی را تشکیل میدهند.» (الغيبة (للنعمانی) , باب ۲۰)
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع) پس از بیان مطالبی مبهم در مورد «جیش الغضب»، در حالی که برمیخاستند، فرمودند: «باقر! باقر! ... او مردی از فرزندان من است که حدیث را (برای شما) میشکافد.» (ذالک رجلٌ من ذریتی، یبقر الحدیث بقراً). (الغيبة (للنعمانی) , الجزء۱ , الصفحة۳۱۱)
[داستان/حکایت تاریخی] سران خوارج، ابن کوا و شبث بن ربعی، نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند و در پاسخ به اینکه چرا علیه ایشان شورش کردند، گفتند: «دوست داشتیم که جزو جیش الغضب باشیم.» (همان)
[حدیث/روایت] امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ به خوارج فرمودند: «وای بر شما! آیا در ولایت من چیزی برای غضب کردن وجود دارد؟... جیش الغضب هنوز زمانش نرسیده و مانند ابرهای پاییزی از قبایل مختلف گرد هم میآیند.» (همان)
[حدیث/روایت] در روایتی آمده است که منظور حضرت لوط (ع) از «رکن شدید» (تکیهگاه استوار)، همان ۳۱۳ یار امام زمان (عج) بودهاند. ( شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، اثباة الهداة، ج۵، ص۱۷۵).
در حال بارگذاری نظرات...