این سخنرانی درباره نقش و اهمیت یاران خاص امام زمان (عج) در زمان ظهور است. بیان میشود که حلقه اول سپاه امام زمان شامل ۳۱۳ نفر نخبه و زبده است که کیفیت و ایمان بالایی دارند و بدون آنها قیام آغاز نمیشود. این عدد از جنگ بدر و اصحاب بدریون الهام گرفته شده و نشانه شکلگیری سپاه واقعی امام است. در روایات به ویژگیهای اخلاقی، شجاعت، اخلاص و مدیریت این افراد اشاره شده و توضیح داده میشود که شرایط دیگری مانند خروج سفیانی و خَسف بیداء نیز باید برای ظهور فراهم شود.
سپاه حضرت مهدی در حلقههای ۳۱۳، دههزار و صدهزار نفری سازمان مییابد [04:14]
جبرئیل، نخستین مخلوقی که با امام زمان بیعت میکند [12:43]
خروج امام از مکه منوط به تکمیل سپاه دههزار نفری است [21:40]
«اَمِتْ، اَمِتْ»: شعار یاران مهدی برای اجرای عدالت بدون مسامحه [23:30]
حلقه ۳۱۳ نفره، «جیش الغضب» و نماد قهر الهی است [29:00]
بر شمشیر هر یک از ۳۱۳ یار، کلمهای حک شده که هزار باب علم میگشاید [37:28]
در سپاه حضرت مهدی، فرماندهی بر اساس رتبه واقعی ایمان است، نه مصالح دنیوی [42:20]
یاران خاص در یک لحظه گرد میآیند: گروهی از بسترشان مفقود و گروهی سوار بر ابر میرسند [51:48]
آیه «أَمَّن یُجِیبُ» رمزگشایی شد: مضطر حقیقی، امام زمان است [53:40]
خدا قبر هاجر را از لگدمال شدن حفظ کرد؛ پیکر فاطمه زیر دست و پا ماند [1:05:00]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد، اللهم صل و آل الطیبین ال، و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
ربِّ اشرح لی صدری و یسّرلی امری و حُلل عقدةً مِن لسانی یفقهوا قولی. الحمدلله، توفیق شد مجدد خدمت عزیزان باشیم. جلسه نورانی این مسجد باصفا.
البته آخرین باری که محضر عزیزان مشرف شدیم، بگویم این به هر حال خاطر تلخیه، مصادف شد با جنگ دوازدهروزه. دوستان شوخی میکردند، میگفتند احتمالاً این هفتم بیا یک جنگی چیزی شروع بشود این هفته اومدیم، جنگ تمام شد، جنگ غزه. فعلاً که حالا آتشبس اعلام شده. بهترین برنامهها رو، فکر میکنم، روی این اومدن این جلسه بستند، سیر تقدیرات انگار اینجوری رقم میخورد.
بحثی که انشاءالله خدمت عزیزان خواهیم داشت، فعلاً بهصورت هر هفته نیست، چند هفته در میان، اِشلَق خدمت عزیزان هستیم. شاید حالا بعدها حضورمان منظمتر بشود، انشاءالله.
یکی از مباحث مهم در مورد امام زمان (ارواحنا فداه)، بحث یاران امام زمان است که خب، اول بحث تعداد آنهاست که چند نفرند؟ چون روایات متعددی در مورد تعداد اصحاب امام زمان است. و بعد اینکه چه ویژگیهایی دارند، در روایات ما بحث بسیار مفصلی است، چند دهجلسه بحث میخواهد. و در قالب این بحث، خیلی نکات مرتبط هم با ظهور و شرایط ظهور امام زمان مطرح میشود. معرفی خود امام زمان (ارواحنا فداه) در قالب این روایات و این مطالب دیده میشود. انشاءالله به عنایت الهی و با توجهات امام زمان (ارواحنا فداه)، آنقدری که حالا فرصت بشود و توفیق بشود، در این جلسات انشاءالله به این بحث خواهیم پرداخت.
خب، آن چیزی که معروف است در مورد اصحاب امام زمان این است که یاران امام زمان ۳۱۳ نفرند؛ ولی ما روایات دیگری هم داریم در مورد عدد یاران امام زمان. یک دور بررسی بکنیم این تعداد را، بعد انشاءالله روایاتش را بخوانیم. در بعضی روایات، جدای از ۳۱۳ نفر، ده هزار نفر را هم گفتند بهعنوان اصحاب امام زمان. در بعضی روایات تا ۱۵ هزار نفر گفتند. یک فرمایشی هم مرحوم شیخ حُرّ عاملی دارد که ایشان میفرماید تعداد اصحاب امام زمان صد هزار نفر است؛ ولی آن چیزی که معروف است و روایت بسیار زیادی در موردش داریم، همین عدد ۳۱۳ است. تکوتوکی هم روایت عدد ۳۱۴ داریم که احتمالاً اشتباهی در نوشتار باشد؛ همان عدد ۳۱۳ مدنظر باید باشد.
در بعضی روایات، بهطور خاص عدد ۳۱۳ گفته شده، روایات زیادی. در بعضی روایات هم تعداد اصحاب بدر گفته شده. جنگ بدر، پیغمبر جنگی بود که پیغمبر ۳۱۳ تا یار داشتند. عدد ۳۱۳ عدد عجیبی است. کلاً در مجموع، عدد قابلتحملی است. از جهت ریاضیاش هم عدد خاصی است؛ عدد اول. عدد ۳۱۳ با اینکه عدد درشتی است، ولی فقط بر یک قابل تقسیم است. خب این اسراری است در این عدد. یعنی این اصحاب امام زمان جوریاند که جمع شدنشان هیچ تفرقهای درش نیست؛ تقسیمناپذیرند. عدد ۳۱۳ تقسیمناپذیر است. اینها تقسیمناپذیرند و فقط بر یک قابل تقسیم. و جالب است که از جاهای مختلف هم دور حضرت جمع میشوند. حالا روایاتش را میخوانیم، انشاءالله.
در جنگ بدر هم ۳۱۳ تا باعث شدند که جبهه اسلام در عالم منتشر بشود. یعنی آن چیزی که باعث شد اسلام بماند، این ۳۱۳ تا بودند. اگر اینها نبودند، همانجا کار تمام شده بود. آن حلقهای که یک دایرهای میدهند دور ولیّ خدا و این دایره میشود آن حلقه امنیتی و حفظ جان ولیّ خدا، انگار قاعدهاش به این است که باید عددش ۳۱۳ تا باشد. از مجموعه روایات اینطور فهمیده میشود تا این حلقه به این تعداد نرسد، این زنجیره به این تعداد نرسد، آن حلقه حفظ جان امام مهیا نمیشود، شکل نمیگیرد. دور پیغمبر شکل گرفتند، با اینکه البته آنجا همه آن ۳۱۳ تا آدمهای روبهراهی هم نبودند، درشان منافقین هم بودند. بعضی از اینهایی که بعداً هم فتنهگر داماد عالم اسلام! آنجا جزو ۳۱۳ تا بودند و به حضرت ظاهر. ولی خب خودش عدد، عدد مهمی بود. دور امام زمان هم این ۳۱۳ تا میشوند آن حلقه اول.
در مورد آن عدد ۱۰ هزار تا، در روایتی دارد: دونه به دونه این روایات را باید بخوانیم. دیگر بحثمان پر از روایت است؛ چون تحلیل دیگری که نداریم، دسترسی به چیز دیگری نداریم بخواهیم در مورد اصحاب امام زمان صحبت بکنیم. روایت بخوانیم بعد دیگر حالا تحلیل قرآنی و عقلی و فلسفی و اینها، انشاءالله، کنار این روایات داشته باشیم. مباحث خیلی عجیبی در این روایات هست. اول آدم نگاه میکند، میبیند خب خیلی مطلب ساده است، بعد که یککم میرود تو بِرِش، میبیند اینقدر عمیق است که قشنگ آدم را غرق میکند؛ معارف خیلی عجیبی در این روایات است.
در کتاب «ارشاد» مرحوم شیخ مفید. خب، شیخ مفید را همه میشناسند. ایشان البته اسمش مفید نیست، این «مفید» را امام زمان، این لقبی است که امام زمان به ایشان دادند. خوشبهحال آن کسی که از دست امام زمان این مُهر تأیید را بگیرد. حضرت بهش بگویند: «مفید»! به خیلیها هم حتماً میگویند: «مُضرّ». ایشان این لقب «شیخ مفید» را از امام زمان داریم. ایشان از مهمترین علمای تاریخ شیعه است. و آیتاللهالعظمی بهجت میفرمودند: دو تا عالِمَند در صدر علمای اسلام، علمایی که همه مدیون این دو نفرند، همه سر سفره این دو نفر نشستند؛ یکی شیخ صدوق (رضواناللهعلیه) که ماها توفیق همشهری بودن داریم، مزار ایشان در ابن شهر است، و یکی هم شیخ مفید. این دو نفر را آیتالله بهجت میفرمودند: اینها سرآمَد علمای شیعه. یک کتابی دارد، «الارشاد»، البته اسم کاملش این است: «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد». کتاب الارشاد را اینجوری نوشتند برای معرفی اهل بیت. کتاب فوقالعادهای است، معارف بسیار نابی دارد. تاریخ اهلبیت، معرفی اهلبیت و روایات در مورد اهل بیت. در جلد دوم، صفحه ۳۸۲ و ۳۸۳، روایتی است از «مفضل بن عمر جوفی»، میگوید از امام صادق (علیهالسلام) اینطور شنیدم. فرمود: «إذا أذِن الله اسمع» وقتی خدا که اسمش عزیز است، اجازه بدهد. خدا اذن بدهد. معلوم است که ظهور با اذن خدا محقق میشود. تک تک اینها جای بحث مفصل دارد. یعنی هر یک کلمهای که، یکی دو جلسه بحث میخواهد، فعلاً رد میشویم، بعضی جاهایش که حالا بیشتر جای توجه و دقت است، روی آن میمانیم.
وقتی خدا اذن بدهد به امام زمان، «الخروج». خدا اذن میدهد به امام زمان برای اینکه خروج کند. «صعد المنبر». امام زمان چه کار میکند؟ میرود بالای منبر. «فدعا الناس الی نفسه». مردم را دعوت میکند. بالای منبر. حالا این منبر چیست و کجاست، روایات دیگر معلوم میکند. خدا اجازه میدهد به امام زمان که: «میتوانی شما ظهور کنی، خروج کنی». ایشان میرود بالای منبر. مردم را دعوت میکند، خودشان را معرفی میکنند. «و ناشدهم بالله و دعاهم الی حقه». مردم را قسم میدهد، حقایقی را معرفی میکند به اینکه آقا من امامم، من ولیّ شماها. مردم را دعوت میکنند به حقشان. «و أن یسیر فیهم بسیرة رسول الله». اینطور تضمین میدهند امام زمان که من بر اساس سیره جدّم پیغمبر اکرم عمل خواهم کرد. «و یعمل فیهم به عمله». همانطور که پیغمبر با مردم رفتار کرد و تا کرد، منم همان شکلی.
«فیبعث الله عزوجل جل جلاله». این تیکه روایت خیلی مهم است، خیلی مهم. اول که آدم میشنود، میبیند خب خیلی ساده است، برود تو بِرش چند جلد کتاب است. دعوت میکند مردم را امام زمان بالای منبر، به اینکه: «آقا من قراره بر اساس سنت پیغمبر عمل کنم، من امام شماها». خب، حالا بنا میشود مردم بیعت بکنند با امام زمان. اولین نفر از مردم که قراره با امام زمان بیعت کند کیست؟ بله. «فیبعث الله جل جلاله جبرئیل علیه السلام».
نفر اولی که میآید برای بیعت با امام زمان، جبرئیل است. «حتی یأتِیه». خدا جبرئیل را میفرستد. همان جبرئیل حدیث کسا، همان جبرئیل. بیشتر صحبت بکنیم. خدا جبرئیل را میفرستد. «حتی یأتِیه». جبرئیل میآید محضر امام زمان. چه شکلی میآید و کجا میآید، روایت دیگری است. نکتهای در مورد جبرئیل، انشاءالله آنجا عرض میکنم توضیحات دقیقتر میدهد. فعلاً اینجایش را اینقدر داشته باشیم. «فینزل علی الحطیم». در منطقه حطیم نازل میشود جبرئیل.
حطیم کجا میشود آقا؟ بله، مکه رفتههای حرفهای کجا نشستند؟ حطیم میشود منطقه «حِجر اسماعیل». حالا چرا بهش میگویند حطیم، بحث مفصلی دارد، آخر جلسه نکتهای در مورد حطیم انشاءالله عرض میکنم.
«یقول الی ای شیء تدعو». جبرئیل در حِجر اسماعیل میآید محضر امام زمان. جوری هم هست که همه میبینند. جبرئیل سؤال میکند: «شما به چه چیزی دعوت میکنی؟» از امام زمان سؤال میکند. «فیخبره القائم علیه السلام». «فیقول جبرئیل انا اول من یبایعک». امام زمان به ایشان خبر میدهد. جبرئیل سؤال میکند. امام زمان به ایشان خبر میدهد. اینها همه کلمه به کلمهاش را داشته باشید، جلوتر با اینها کار داریم. امام زمان به ایشان خبر میدهد: «من دارم به چه چیزی دعوت میکنم؟ قراره چه کار بکنم؟» اولین کسی که با امام زمان بیعت میکند، یعنی جبرئیل، میگوید: «انا اول من یبایعک، من اولین کسی هستم که با شما بیعت میکنم. ابسط یدک». دستت را بیاور جلو. «فیمسح علی یده». جبرئیل مسح میکند امام زمان (ارواحنا فداه) را. حالا به چه کیفیتی، بعد جلوتر معلوم میشود. مسح میکند. تعبیرم نگفتند: «دست میدهد» نه، دست حضرت را مسح میکند.
«و قد وافاه ثلاث مئة و بضع عشر رجلا». بعدش سیصد و خوردهای آدم. ببینید، کلمات را باید دقت کرد. عبارات عربی. «بِضْعَ عَشَرَ» وقتی گفته میشود، خب، یک وقت میگویند «ثلاث عشر»، «ثلاث عشر» یعنی ۱۳ تا. «ثلاث مئة و بضع عشر». ۳۰۰ تا. اینجا نگفته ۳۱۳ تا. گفته «۳۰۰ و بضع عشر». «بضع عشر» ۱۰ یا ۱۵ تا. ۳۰ و ۱۵ تا، ۳۰ ۱۵ نفر. ۳۰۱۵ نفر با امام زمان بیعت میکنند. نکته جالبی که اینجا دارد، «ثلاث مئة و بضع عشر رجلا». همه اینها را گفتند: «چین، آقا؟ مرد». پس بر اساس این روایت، در ۳۱۳ تای ما زن نداریم. این یک نکته. جلوتر هم البته چند تا روایت دیگر تأیید میکند. بعد باید برسیم به اینکه پس آن روایتی که میگوید ۵۰ تا از این اصحاب زناند، آن چه میشود؟ چند جلسه بعد، انشاءالله، اگر توفیق باشد بهش.
«فیبایعونه». اینها با امام زمان بیعت میکنند. «و یقیم بمکه». امام زمان در مکه اقامت میکند. میماند در مکه. تا کی؟ پس حضرت اول اعلام کردند به اذن الهی، اذن گرفتند برای خروج. روایت بعد توضیح میدهد که اذن خروج و اینها داستانش چیست. اذن خروج گرفتند، بالای منبر رفتند، سخنرانی کردند. جبرئیل نازل شد، با حضرت بیعت کرد. ۳۱۳ تا بیعت کردند. حضرت در مکه میمانند. هنوز مدینه نمیروند. در مکه میمانند: «حتی یتم اصحابه عشرة آلاف نفس». چه قدر میمانند در مکه؟ تا اینکه اصحابشان به ۱۰ هزار نفر برسد. «ثم یسیر منها الی المدینه». بعدش حرکت میکنند به سمت مدینه.
پس این ۱۰ هزار تا مال اینجاست. در این روایت، ۱۰ هزار تا ۳۰۰ ۱۳ تا هم داشت. معلوم شد که ۳۱۳ تا با ۱۰ هزار تا با همدیگر تضاد نداشتند. نه، یک حلقه اولند که ۳۱۳ تا. بعد یک حلقه دومی باید بیاید. در روایت دیگر هم به این اشاره کردند، گفتند: «این اَلوَلَی قوه». یعنی صاحب قدرت شدن. تا آن ۱۰ هزار تا نیاید، امام زمان صاحب این قوت نمیشود. پس اینها یک لشکر دیگرند. این ۱۰ هزار تا جمعیت یازده سالگی هم که به حضرت ملحق میشوند، ولی آن ۳۱۳ تا مهمترند. آن ۳۱۳ تا فرماندههای لشکر امام زمان. هی حلقه حلقه به حضرت متصل میشوند. به هر حال هم رده تشکیلاتی اینها با همدیگر فرق میکند، هم درجه ایمانشان با هم فرق میکند. آنهایی که ممتازند در ایمان، آن ۳۱۳ تا هستند. تازه ۳۱۳ تا هم همهشان توی یک درجه نیستند. روایاتش را میخوانیم برایتان، انشاءالله. خودشان هم درجاتشان با همدیگر فرق میکند. تازه اینجا سخن از این است که یک تعدادی هم برمیگردند. مثل کی؟ مثل سلمان، مثل مالک اشتر، ابودجانه انصاری، اصحاب کهف. روایات اینها هم تو لشکر حضرت است. حالا یا باید بگوییم اینها جزء ۳۱۳ تا هستند یا باید بگوییم اینها کنار ۳۱۳ تا. یک تعدادی از اصحاب خاص حضرت موسی (علیهالسلام)، اینها هم برمیگردند که رجعت صورت میگیرد. از همان اول ظهور رجعت صورت میگیرد. بعدها باز رجعت شکل دیگری پیدا میکند. ولی از همان اول وارد میشود. یعنی در سپاه حضرت، از همان روز اول، جناب سلمان، سلمان فارسی، حضور دارد. مالک اشتر حضور دارد. این شخصیتهای ممتاز حضور دارند. حالا باید بحث بکنیم که آیا جزو ۳۱۳ تا هستند یا نیستند. ۳۱۳ تا ایمان پایینتر تو ۱۰ هزار تا هم ایمان پایینتر با رده تشکیلاتی پایینتر.
این روایت ۱۰ هزار تومان، روایت ۱۲ هزار تا و ۱۵ هزار تا روایتی است که از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نقل است. «یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ فِی اِثْنَی عَشَرَ اَلْفاً انْ قَلَّوْا وَ خَمْسَةَ عَشَرَ اَلْفاً انْ کَثُرُوا». فرمود: «اگر کم باشند تعداد اصحاب امام زمان ۱۲ هزار تاست، اگر زیاد باشند ۱۵ هزار تاست.» «و یسیر الرعب بین یدیه». ترس جلوتر از اینها دارد حرکت میکند. خود ترس دارد حرکت میکند. «رُعب»؟ «رعب» هم مگر حرکت میکند؟ «رُعب» یعنی چه؟ «و حرکت میکند». موجود زنده است دیگر. حقیقت ترس. حقیقت رعب. هر جایی که میخواهد لشکر امام زمان به آن سمت برود، پیشاپیش لشکر امام زمان رعب حرکت میکند. اول دلها خالی میشود، همه، همه لشکر دشمن. شنیدن اسم امام زمان، سپاه امام زمان، دچار، در وجودشان ترس و واهمه میافتد. اینها همهاش اسراری دارد. اینها همهاش حقایق عجیبی است از عالم ملک، مقام ولایت امام، تجلی ولایت امام است. شبیهبه این را امیرالمؤمنین فرمود. فرمود: «من با هر که که جنگیدم، اول او در خودش این احساس شکست را کرد، بعد من از بیرون بهش فائق شدم.»
یک نکتهای، خلاصه: «لا یلْقَاهُ عَدُوٌّ إلا حَزِمَهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ». با هیچ دشمنی مواجه نمیشوند مگر اینکه به اِلاهم اینها را نابود. شعارشان: «اَمِتْ، اَمِتْ». یک شعاری هم دارند: «اَمِتْ، اَمِتْ». یعنی «بمیران، بمیران». یعنی عدالت را اجرا کن. تا قبل از امام زمان مدارا میکردند، راه میآمدند، خیلیها حکمشان حکم اعدام بود، اجرا نمیکردند. الان دیگر دستوبال باز شده. نه اینکه به هر کی رسیدید بکشیدش، نه، آنی که حکمش اعدام است، راحت باشین، حکمش را اجرا کنید. اینترنت معنایش این است: «لا یُبَالُونَ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ». در راه خدا هم از هیچ ملامتی اینها باک ندارند. این سپاه حضرت.
«فَیَخْرُجُ إِلَیْهِمْ سَبْعُ رَایَاتٍ مِنَ الشَّامِ». هفت تا پرچم از شام خروج میکند به سمت سپاه امام زمان. «فَیَهْزِمُهُمْ وَ یَمْلِکُ». حضرت همه اینها را شکست میدهند. مِلک شام را در اختیار میگیرند. «فَتَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ مَحَبَّتُهُمْ وَ نِعْمَتُهُمْ». دوباره مهر و محبت بین مردم برمیگردد. قبل شروع و ترس و وحشت و اینها بود. دشمن هم که ناامنی انداخته بود. تمام این منطقه شام شده بود یک گوله آتش، یک تیکه آتش که ما دو سال پیش همین ایام بود همین جا، آن اول «طوفان الاقصی» روایاتش را خواندیم، حرفهایش را هم فحشهایش را هم شنیدیم. بعدش هم همه آن چیزی که در روایت گفته بودیم دیدیم که تمام عالم از این قضیه فلسطین متأثر میشود. کلید رمزآلود فرج جوری است که همه را درگیر میکند. غزه آتش بس شد، نه تمومی ندارد این قضیه. تمومی ندارد. آتش همه عالم درگیر قضیه فلسطین هستند. این آتش شعلهورتر خواهد شد. این قضیه شام این شکلی است. ولی وقتی که حضرت شام را دست میگیرند، مهر و محبت دوباره بین مردم برمیگردد. «و نعمَتُهُم». نعمت هم برمیگردد. «و تُبَاعَتُهُمْ و قُدْرَتُهُمْ». کار و کاسبی و زندگی و معیشت هم دوباره به مردم برمیگردد.
روایت ۱۲ هزار تا و ۱۵ هزار تا. یک مطلب آخرم میماند، آن هم ۱۰۰ هزار تاست. مرحوم شیخ حُرّ عاملی در کتاب «اِثبات الهداة بالنصوص و المعجزات». این هم یک کتابی است ایشان نوشتند برای معرفی اهل بیت. در جلد پنجم، صفحه ۲۰۷، روایتی است از ابن عباس. «یُبْعَثُ الْمَهْدِیُّ بَعْدَ الْیَأْسِ». امام زمان وقتی میآیند که دیگر همه ناامید شدند. روایت دیگر هم دارد. میگوید اصلا حتی همان کسانی که اعتقاد به امام زمان هم داشتند، اینها میگویند: «آقا اصلا ما همچین کسی نداریم، اصلا وجود ندارد. اگر امام زمانی بود و ظهوری بود، تا حالا رخ داده بود.» دیگر عالم باید چه شکلی بشود که امام زمان بیاید؟ مضمون روایات: «تا همه به این یأس نرسند، هر کی هم از جنس خودش، امام زمان هم ظهور نخواهند کرد.»
«حتی یقول الناس لا مهدی». مردم میگویند: «آقا مهدی نیست، مهدی کیه، مهدی کجا بود؟» یک مشت افسانه است اینها برای ماها بافتند. دیگر باید چی بشود که بخواهد بیاید. اوضاع این جوری میشود.
«و انصاره من اهل الشام». اینجا در این روایت دارد میفرماید یارانش اهل شاماند. «شاید به خاطر همان قضیه فتنه شام باشد و فهمیده میشود که نه، همه یاران امام زمان اهل شام نیستند.» «عِدَّتُهُمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا». کتاب امام زمان ۳۱۳ تا مردند.
این از این روایت حاشیه میزند مرحوم شیخ حرّ عاملی برای این روایت. میفرماید که اینجا گفته ۳۱۳ تا، و گفته از اهل شاماند. ولی ما در روایات دیگر داریم اینها از شهرهای مختلف، که حالا روایاتش را وقتی فرصت بشود میخوانم. شهر به شهر تعداد اینها را گفتند. از قم چند تن، از قزوین چند تن، از نمیدانم گرجستان چند تا، از مکه و از نمیدانم بحرین و از کجا و تک تک تعداد اینها را دونه دونه گفتند. اسمهایشان را هم بهصورت رمزی گفتند.
«عاملی» میفرماید که اینها اولا که از جاهای مختلف. تعدادشان هم بر اساس روایات ما صد هزار تاست. اینجا گفته ۳۱۳ تا. ولی بر اساس روایات ۱۰۰ هزار تاست. پس آقا یک تعداد روایت گفت ۳۱۳ تا، یک تعداد گفت ۱۰ هزار تا، یک تعداد گفت ۱۲ تا، ۱۵ هزار تا، ۱۰۰ هزار تا. این میشود همان حلقههای سپاه امام زمان. این نکته.
بریم سراغ خود ۳۱۳ تا. چند تا روایت دارد. هر روایت هم کلی نکته. انشاءالله حوصلهها که سر نیامده؟ خسته هم نشیدها. (صلوات بر محمد و آل محمد). در روایات ۳۱۳ تا خیلی نکته دارد. دیگر حالا دونه به دونه باید بخوانیم. بیاییم روایت اول. حالا یک نکته اول قبل از اینکه وارد روایات بشویم عرض بکنم. بعدها انشاءالله توفیق باشد عرض میکنم اسم سپاه امام زمان را، این را قبلاً در جلسه عرض کردم، خود عدد ۳۱۳ ابجد کلمه «جیش» است. «جیش» یعنی سپاه. این هم یک نکته. نکته بعدی این است که در بعضی روایات این سپاه را، این ۳۱۳ تا را، بهعنوان «جیش الغضب» معرفی کردند؛ سپاه غضب. نکتهای دارد، بعدها انشاءالله بهش خواهیم پرداخت. آن حلقه ۳۱۳ تا، سپاه غضب خدای متعالند. نماد غضب خدای متعالند؛ این خوب.
در «کمال الدین» مرحوم شیخ صدوق، جلد دوم، صفحه ۶۷۱، در «خصال» هم جلد دوم این مطلب را گفته، در «بصائر الدرجات» همین روایت است. از «ابان بن تغلب» که از اصحاب ناب امام صادق (علیهالسلام). میگوید که امام صادق به من فرمودند: «سَیَأْتِی مِنْ مَسْجِدِکُمْ هَذَا». میگوید: «مکه بودیم با امام صادق.» حضرت به من فرمودند: «از همین مسجدتان که در مکه است، ثلاث مئة و ثلاث عشر رجلا». ۳۱۳ تا مرد. ۳۱۳ تا مرد. نوبت فنی کار کرد. یک آقایی یک زمانی رئیس جمهوری داشتیم. یک توهماتی نسبت به امام زمان داشت. بهش گفته بودند چرا وزیر زن معرفی کردی؟ گفت: «بالاخره تو سپاه حضرت چند تا از این ۳۱۳ تا زناند. ما از الان ۳ و ۳۰۰ تا رو آماده کنیم. از بدنم دیگر حالا آخر با استایلی شب آخر دست داد چشم باز کرد با مافیا.» خلاصه اینها بحثهای تخصصی و فنی کارهای رسانه تبلیغاتی و توهماتی اینها نیست که حالا هرکس یک سری چیزها ببافد برای خودش، تحلیل بیاورد که حالا مثلا ۵۰ تا از اصحاب امام زمان زناند، پس ما از الان چند تا وزیر باید داشته باشیم که اینها آماده باشند برای اینکه از الان گرم کنند خودشان.
۳۱۳. اکثر روایات ما به این است که آقا این ۳۱۳ تا، توجه کردی؟ بله، میشود تو آن حلقههای بعدی باشد اصحاب امام زمان، یک تعدادشان زناند. گفتهاند عمدتاً هم کار اینها پرستاری، رسیدگی به مجروحین و اینهاست. مدیریت کلان عالم نیست. ساختار جسمی زن اجازه نمیدهد برای اینجور کارهای سخت، سنگین. اگر قرار بود کسی عهدهدار این امور بشود، آن کسی که از همه شایستهتر بود، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، کنار پیغمبر فرمانده یک بخشی از لشکر پیغمبر میشد. من مشکل نداریم با اینکه وزیر باشد خانم. اشکالی ندارد. ولی این استدلال و این مندرآوردی غلط.
میفرماید که ۳۱۳ تا مردند. «یَعْلَمَ أَهْلَ مَکَّةَ أَنَّهُ لَمْ یَلِدْهُمْ آباؤُهُمْ». اوه اوه، این بخش ترسناک این روایت که چند جنبش اشاره شده. من اصلاً میترسیدم که این را ترجمه بکنم، وادی خطرناک بیفتیم تو ترجمه این تیکه از روایت. پدرمان درمیآید. حالا من خیلی سریع میگویم رد میشوم. شما هم نشنیده بگیرید. یک ترجمه ساده دارد، یک ترجمه دیگر هم دارد. به آن هم اشاره میکنم. فقط اشاره میکنم. ترجمه ساده، همهفهمش که خب درس هم هست، این است: میفرماید این ۳۱۳ تا که میآیند تو مکه، اهل مکه میدانند که باباهاشان و اجدادشان اینها را به دنیا نیاوردند. ترجمه سادهاش این است که اهل مکه میدانند اینها اهل این محل نیستند. اینها مال مکه نیستند. اینها اینجایی نیستند. ۳۱۳ تا را تو مکه که میبینند، مردم مکه میدانند اینها با ما قوموخویش نیستند، ما با اینها ربطی نداریم. این یک ترجمه.
یک ترجمه دیگر مال یک روایت دیگر است که فعلاً ترجمهاش را میگویم تا روایتش را بخوانیم. یک ترجمه دیگر این است که اصلاً اینها بابا ندارند. یعنی چه؟ یعنی اینها را خدا در لحظه خلق کرده. این چیزی که برخی از علما هم گفتند. گفتند از آن روایت فهمیده میشود که از آن ترجمه که عرض کردم، که اینها اصلا پدر و جد ندارند. یعنی خدا در لحظه اینها را خلق کرده، بدون سیر طبیعی در این دنیا که پدری باشد، مادری باشد، اجدادی باشد. این هم یک ترجمه که برخی گفتند؛ ولی شما اصلا به دلتان بد راه ندهید، استرس پیدا نکنیم. میدانم الان خیلی همهچیز به هم ریخت اینها. شما این ترجمه را جدی نگیرید. این را بهش اهمیت ندهید. چرا؟ چون بعداً جلوتر میگوید روی شمشیرهایشان هم اسم خودشان نوشته هم اسم پدرانشان را نوشته. مسئله حل شده. الحمدلله. بازی کنسل، مشکل برطرف شد. ترجمه سادهای که مشکل را حل میکند هم این است که آقا، این اهل مکه میدانند اینها بچه باباهای اینها نیستند. یعنی با ما قوموخویش نیستند. این ترجمه سادهاش. یک ترجمه سخت هم داشت که آن را جدی نگیرید. حالا البته بعدها میشود جدیش گرفتها، جدی نگرفتید، دور هم نندازید. حالا تو جیبتان باشد، بعداً یک جایی به درد میخورد.
«عَلَیْهِمُ السُّیُوفُ». اینها شمشیر دارند تو دستشان. یک عزیزی یک دو سه شب پیش مهمان ما سؤال کرد. گفتش که: «آقا یک تعدادند یک جایی، حالا طالقان، یک مردمانی بدون تکنولوژی و امکانات و اینها دارند زندگی میکنند. و نه تلویزیون دارند، نه اخبار میبینند، نه بچههایشان مدرسه میروند. بابا شنیدید دیگر برای یاری امام زمان دارن آماده میشوند و خودشان را آماده کردهاند و اینها.» گفت: «آقا اینها اصحاب امام زمان، آن اهل طالقان همینان دیگر؟» میشود اینها را تصور کرد. حالا من کار ندارم. نمیخواهیم مستقیم و محکم میشود گفت اینها هستند، نه محکم میشود گفت اینها نیستند.
ولی نکتهای که هست این است که اصحاب امام زمان، اولاً مراتب ایمانیشان خیلی بالاست. ۳۱۳ تا درجات ایمانیشان خیلی بالاست. بعدش هم آدمهاییاند که تو متن زندگیاند. و خصوصاً شمشیر دستشان است. دشمنشناساند، کاربلدند، اهل جنگند، از پس جنگ برمیآیند، دشمن را میشناسند. آن ویژگیهایی هم که توی آیات قرآن گفته که بعدها بهش میپردازیم: «یُجاهِدُونَ فی سَبِیلِهِ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» کجای داستاناند؟ رضا شاه باشد، چه میدانم، حکومت پهلوی باشد، جمهوری اسلامی باشد، جمهوری اسلامی بماند، جمهوری اسلامی برود، فرقی نمیکند. «کافرینش» چی میشود؟ ولی کسی احیاناً اینجوری هست، این راهی به آن ۳۱۳ تا لااقل ندارد. حالا انشاءالله نوبت بگیرد برایمان، حلقه به آنها برسد. باید تو متن ماجرا باشد. یعنی امام زمان یک مشت آدم از پشت کوه، از همه بیخبرند، نمیخواهد. یک آدمی میخواهد با چشم باز، با حواس جمع، با قدرت تحمل بالا، بتواند بار را دوش بکشد و پرچم را بلند بکند. اینها ویژگیهایی است که در مورد اصحاب امام زمان گفته. لذا لااقلش این است که بگوییم خیلی به اینها نمیخورد، به این عزیزان. حالا با محاسنی که ممکن است داشته باشند، این ویژگیها خیلی به اینها نمیخورد.
خب، میفرماید که اینها شمشیر دارند. شمشیر تو دستتشان است. «مَکْتُوبٌ عَلی کُلِّ سَیْفٍ». دیگر آقا دارد شروع میشود کلمات عجیب و غریب. این روایات را هر شمشیری کلمتاً، کلمهای نوشته شده که: «یَفْتَحُوا اَلْفَ کَلِمَةٍ». دیگر من سر در نمیآورم، فقط ترجمه میکنم. اینها شمشیر دستشان است. هر کدام از این اصحاب، این ۳۱۳ تا شمشیری دارند. ممکن است برای شما سؤال بشود که خب آقا اینها مگر با آن جنگافزار روز نمیخواهند بیایند بجنگند، با شمشیر که میجنگند؟ آمریکا مثلاً بیدا میفرستد هوا، اف۳۵ مثلاً میدهد، بعد شما با شمشیر میخواهی وایسی روبروش. این شمشیر علامت این است که اینها اهل رزمند، آماده به رزمند. با قلم و خودکار و اینها نمیآیند، با بلندگو و میکروفون و اینها نمیآیند. اینها کارشان جنگیدن است. البته هم آدمهای فرهنگی هم عالمند. بعداً هم حضرت اینها را میفرستد برای قضاوت در سرتاسر عالم. هر کدامشان به یک معنا ولی فقیهند. یک جورهایی تو هر منطقه از عالم هم میروند برای حکمرانی و رهبری. ولی وقتی که میآیند دور امام زمان، با شمشیر میآیند. اهل شمشیر. حالا این شمشیر، سلاح یوزی، چه میدانم، کلاشینکف، اینهایش را من نمیدانم که بشود گفت مثلاً همچین سلاحی. ولی از این روایت فهمیده میشود شمشیر است. حالا اینکه آقا اینها شمشیرهایشان خاص است، ماورائی است، آن هم من سر در نمیآورم. شاید اینطور باشد. شاید فضای جنگشان یک فضای طبیعی است. یعنی قرار نیست با حرکات خیلی خارقالعادهای بجنگند که مثلاً یک فوت بکنند همه را نابود بکنند. ولی خودشان آدمهای خارقالعادهایند. مدل آمدنشان هم خارقالعاده است. ظاهرشان هم خارقالعاده است. یعنی اهل مکه هم که اینها را نگاه میکنند، میگویند اینها از جنس ماها نیستند. اینها به ما ربطی ندارند، از شکل ماها نیستند. نه اینکه آدمیزاد نیستند، آدمند، ولی خارقالعاده. ملحق شدنشان به امام زمان هم این شکلی است. روی ابرها وسط روز همین جور سوار ابر میآیند، میرسند به امام زمان، با حضرت بیعت میکنند. خب کسی که با ابر میآید، ابرش را پارک میکند مثلاً بغل تو پارکینگ میآید با ازت بیعت میکند، آن چیز عجیبی است دیگر. اینش خارقالعاده است. پس اینکه هم شمشیر دستش باشد با شمشیر بجنگد بعید نیست. شاید شمشیرش هم خارقالعاده است. ولی آن چیزی که در مورد شمشیر اینها خیلی عجیب است اینجاست.
میفرماید هر کدام شمشیری دارند، روی شمشیر هر کدام، یک کلمهای نوشته که از آن کلمه هزار تا کلمه منبعث میشود. از آن کلمه هزار تا کلمه باز میشود. یعنی چه؟ خیلی عجیب است. شبیهبه این کلام امیرالمؤمنین فرمود: لحظه آخر پیغمبر اکرم، سر مبارکشان روی سینه من. جان دادن آن لحظه آخر پیغمبر، ابوابی از علم به روی من گشودند. هزار در علم باز کردند. از هر دری هزار در باز. امیرالمؤمنین برای اینها چیست؟ میفرماید که روی شمشیرشان کلمهای. از آن کلمه هزار تا کلمه باز میشود. حالا آن هزار تا چیست، من نمیدانم. اگر میدانستیم که ما جزو ۳۱۳ تا بودیم. حالا شما دعا کنید بشویم، انشاءالله. این معلوم میشود که اینها اسراری را دارند و مشخص. هر کدام یک امتیازی از آن یکی دارند. این ۳۱۳ تا یک کلمه مال این است، یک کلمه مال آن است، یک کلمه مال آن است. این کلمهها چیست؟ احتمالا یا کلمات توحیدی است، اسماء حقتعالی. مثلاً یکی مظهر اسم «القوی» است، یکی مظهر اسم «العزیز» است، یکی مظهر اسم «المُنتَقِم» است، یکی مظهر اسم «الجبّار». روی شمشیر این «الجبّار» نوشته. این ۳۱۳ تا کنار هم که جمع میشوند، هر کدام یکی از این اسماء غضبی خدای متعال، «جیش الغضب» بودند دیگر، اسماء غضبی خدا را جلوه میدهند که از آن اسم هزار تا اسم و کلمه میجوشد. و از همین جاست که اینها فرمانده شدهاند.
حرف زیاد، اگر حوصله دارید بگویم یک چندتاییاش را. خسته بشوید، فقط اینی که میگویند آقا اینها فرماندهاند. حالا بیصلوات هم قبوله. خدا خیرتان بدهد. چون وقت کم است. (صلوات بر محمد و آل محمد). اینی که میگویند اینها فرماندهاند، فرمانده آنجا با فرمانده اینجا فرق میکند. کلاً آقا نکته اساسی که در این روایات است، این است که اینها هر چیزی که هست عین حقیقت است. ملکوت عالم کشف میشود دیگر. مثل دنیا نیست. اینجا ممکن است یکی فرمانده باشد. مثلاً ما در دفاع مقدس افرادی را داشتیم فرمانده بودند، یکی بود زیر مجموعه او بود، سرباز او بود. آنی که سرباز بود، ای چه بسا مرتبه ایمانش از فرماندهاش بالاتر بود. غیر از این آقا، اخلاصش بالاتر بود، کمالاتش بالاتر بود. دوست نداشت فرمانده بشود، یا بقیه خبر نداشتند که این چه کمالاتی دارد، مخفی کرده بود، لو نمیداد، کتمان میکرد. یا مثلاً به ظهور نرسیده بود، خبر نداشتند بقیه. بر اساس مصالحی یک کسی را فرمانده میگذاشتند چون مثلاً روابط عمومیاش بهتر بود، ارتباطگیریاش بهتر بود، و از این قبیل ماجرا. در سپاه امام زمان دیگر این شکلی نیست. سپاه امام زمان، الا و لا بدّ آنی که ایمانش بالاتر است میرود بالا. آنی که بالاتر است واقعاً بالاتر است. آنی که پایینتر است واقعاً پایینتر است. آنی که بالاتر است، از کلمهای که روی شمشیرش نوشته، هزار تا کلمه میجوشد. یعنی هزار تا آدم دیگر باید بشوند سرباز این که آنها آن کلمات کوچکتر را دارند. سربازهای دیگر سرباز بالاتری است. یک اسم بالاتری را دارد. یک کلمه بالاتری را دارد. کلمه گذاشته تو جیبش. یک کلمهای را مثلاً اسم «العزیز» مثلاً حک کرده، زده روی انگشترش. نه، این وجودش، این صفحه وجودش، کتاب وجودش شده علامت این اسم. یا خدا حک کرده این اسم را بر وجودش. این علامتش هم این است که روی شمشیرش هم حک شده. میشود فهمید این آدم این شکلی است. این بالاتر است. هزار تا سرباز هم میآید زیر مجموعهاش. نکتهاش این است.
بعد چی؟ «تَبْعَثُ الرّیحَ بِکُلِّ وَادِنٍ فَتُنادی بِکُلِّ وَادِنٍ». باد راه میافتد. دیگر آقا زمان ظهور امام زمان واتساپ و تلگرام و اینستاگرام و سایت را چک کن، نوتیف چی آمده و اینها نداریم. رسانه امام زمان چیست؟ باد. باد عالم قرار است از ملکوت اداره بشود. جبرئیل آمده پایین دارد بیعت میکند. باد راه میافتد تو هر وادی میرود. چی میگوید؟ میگوید: «هذا المَهدیُّ، هذا المَهدیُّ». باد راه میافتد امام زمان را معرفی میکند. این ۳۱۳ تا که بیعت میکنند با حضرت، حالا بادِ نسیم حرکت میکند، امام زمان را معرفی میکند. حالا چه شکلی معرفی میکند من نمیدانم. باد. این مهدیه. «هذا مهدی یقضی بقضاء آل داوود ولا یسأل علیه بینةً». باد راه میافتد این ور آن ور میگوید: «این مهدیه. مدل آل داوود قضاوت میکند.» حضرت داوود از کسی دلیل و بینه نمیخواست، شاهد نمیخواست. حضرت داوود نگاه میکرد حکم میکرد. از پول سؤال میکرد. دو نفر میآمدند یکی میگفت این پول من است، یکی میگفت آن پول من است. حضرت داوود از پول سؤال میکرد. میگفت: «مال کدامشان است؟» «مال آن است.» میگفت: «بگیر برو.» امام زمان این شکلی قضاوت میکند. هم خودش این شکلی قضاوت میکند، هم ۳۱۳ تا با اذن امام زمان این شکلی قضاوت میکنند. دست میکشند روی سینه این ۳۱۳ تا، منتقل میکنند این علم را به اینها. اینها میروند. دیگر در هیچ امری دچار ابهام نمیشوند. در هر مسئلهای میخواهند قضاوت بکنند، حکم میکنند. داوودی حکم میکند. از کسی دیگر شاهد و دلیل و اینها دیگر نمیخواهند. آقا این قسم بخورد، آن یک چیزی بیاورد، آن برود شاهد بیاورد. اینها دیگر نیست. چرا؟ برای اینکه نور امام در عالم دارد میتابد. عالم دیگر روشن شده. وقتی بود که عالم نور نداشت، خورشید نداشت. اینها مال وقتی بود که عالم تاریک بود، شب بود. امام عالم را روشن. «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها». عالم روشن شده. عالم روشن شده، دیگر معلوم است ظالم و مظلوم. معلوم است حق مال کیست. معلوم است. دیگر دادگاه ندارد. دیگر شاهد نمیخواهد. شاهد و قسم و اینها.
در یک روایت دیگر دارد که ابان بن تغلب میگوید: «من با امام صادق نشسته بودم در مسجدی در مکه. دست من را گرفت امام صادق، فرمود: خدا ۳۱۳ تا را میآورد که مردند تو همین مسجد که اهل مکه میدانند «لم یخلق».» آن همان ترجمه سخت را. روایت عربیاش این است: «لَمْ یَلِدْهُمْ آبَاؤُهُمْ وَ لا أَجْدادُهُمْ». «بعد علیهم السیوف». حالا روی این شمشیرها چی نوشته؟ «مَكْتُوبٌ عَلى كُلِّ سَیْفٍ إِسْمُ الرَّجُلِ». آن کلمه هم شاید همین باشد؟ اسم طرف باشد. حالا یا همین اسم ظاهریاش باشد، یا آن اسم باطنی طرف باشد. بله، ظاهری بهش میگویند حسن آقا، اکبر آقا. ولی تو عالم قدس یک اسم حقیقی دیگری دارد. مثل جناب سلمان. اسم ظاهریاش «روزبه» بود. ولی اسم واقعی «سلمان» بود. سلمان یعنی اوج سَل. اوج مسلمانی. اسم حقیقیاش این بود. فامیلی واقعیاش که حالا ما میگوییم سلمان فارسی، خیلی هم اصرار داریم که بگوییم ایشون فارس. ولی امام صادق چی فرمود؟ «سلمان فارسی، بَل قُل سلمان المحمدی» (صلوات بر محمد و آل محمد). این آقای نمیدانم با چه فامیلی ایرانی تبدیل شد به سلمان محمدی. یعنی این اسم واقعیاش این است. پیغمبر این حقیقت را افشا کرد. اسم واقعیشان از آن منافقین و کفاری که دور پیغمبر بودند، آنها هم اسم واقعیشان چیزهای دیگر. فرمود: «فلان شخص فرعون این امته. فلان شخص سامری این امته.» اسمهای واقعیشان اینهاست. حالا به یک اسم دیگر میشناسندش. اینجا روی شمشیر اینها پس اسمشان نوشته شده است.
دیگر چی؟ «وَسَمَ وَ أَبِیهِ». اسم پدرش را هم نوشتهاند. «وَ حلیته و نسبه». نسبت را هم نوشتند. بعد آنجا یک منادی راه میافتد، ندا میدهد: «هذا المهدی یقضی بقضاء داوود و سلیمان». که «این مهدیه مدل داوود و سلیمان قضاوت میکند». چون وقت گذشته و مطلب هم خیلی مانده، من دو تا روایت مهم دیگر دارم. اگه ببینید وقت کم است، یکیاش را بخوانم. اگه حوصله دارین جفتش را بخوانم. بدون صلوات، قبوله. خدا خیر.
روایت بعدی مفضل بن عمر از امام صادق نقل میکند. میفرماید که: «اذا اذن الامام». وقتی خدا اجازه میدهد به امام که ظهور بکند. خیلی تعابیر عجیبی است. درست اینجا چی میفرماید؟ «الله به اسم العبرانی». امام زمان خدا را با اسم عبرانیاش میخواند. عبرانی، زبان عبری. عبرانی. حالا به اسم عبرانی خودش امام زمان صدا میزند یا خدا را با اسم عبرانی خدا صدا میزند، نمیدانم. سری و مخفیانه است. و انگار تا آن روز لو نرفته. تا آن روز امام زمان از این اسم استفاده نکرده. خدا را با اسم عبرانی صدا میزند، دعا میکند. «فاتحته له صحابته». اسم عبرانی را که امام زمان میگوید، اصحاب حضرت به حضرت ملحق میشود. «ثلاث مئة و ثلاث عشر». ۳۱۳ تا. «قَذَا الْخَرِیفَ مَسِّ ابْرِ الْخَرِیفِ». ابرهای پاییز میماند. ابرهای پاییز داستانشان چیست؟ آقا، پراکنده و تیکهتیکه، همه یک جا جمع میشوند، میبارند. این ۳۱۳ تا هم تیکهتیکه، هر کدام یک گوشه دنیا. اینجا که میآیند این اتصال اینها با همدیگر، عالم را عوض میکند. دنیا وارد دوره جدیدی میشود. اتصال این ۳۱۳ تا با همدیگر. «فَهُمْ أَصْحابُ الْعُلُوِّ»، اصحاب العلویه. کسی نخواند اشتباهی روایت. «اصحاب الالویه». «الویه» لوا، پرچم. اینها پرچمدارانند. «مِنْهُمْ مَنْ یُفْقَدُ مِنْ فِراشِهِ لَیْلَا». اوه اوه، چقدر عجیب. بعضیهایشان از شب قبل از بسترشان مخفی شدهاند به مکه. دیشب تو بستر بوده، مخفی شده، صبح تو مکه است. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَرَى». بعضیهایشان هم نه. بعضیها صبح، یعنی انگار آن دیشبیه خودت هم نمیدانی چی شده. دیشب دیده تو بسترش نیست، صبح دیده تو مکه است. که اینها ایمانشان پایینتر است. یک تعداد که ایمانشان بالاتر است، چه جورند؟ «مِنْهُمْ مَنْ یَرَى یَسِیرُ فِی الصّحابَةِ نَهَارًا». اینها خودشان سوار بر ابر دارند میآیند. همان روز میآیند. همان صبحی که حالا ظاهراً صبح جمعه هم هست بر اساس روایات. همان صبحش سوار ابر است، دارد میآید. «یُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ». هم به اسم خودش شناخته میشود، هم اسم پدرش. «هِلیه وَ نَسَبِهِ» هم معروف است، معلوم است.
میگوید پرسیدم آقا کدامشان ایمانشان بالاتر است این دو تا گروهی که گفتید؟ فرمود: «اونی که روز سوار ابر است دارد میآید، وَ هُمُ الْمَفْقُودُونَ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: «أَیْنَ مَا تَكُونُوا یَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِیعًا» هر جا باشید.»
روایت بعدی. این روایتی است که خیلی حرف دارد. از «محمد بن مسلم» از امام باقر (علیهالسلام). دیگر روایت آخرمان باشد انشاءالله. البته احتمالاً چند دقیقهای در محضرش هست. صحبت از این آیه ای شد که شماها میخوانید مساجد. اینها معمولاً جلسات قدیمها بیشتر میخواندند: «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ». فرمود این آیه در مورد امام زمان است. «خلفا خدا مضطر را اجابت میکند». مضطر آنی است که با همه وجودش درد را احساس میکند، فقر را احساس میکند. در پیش خدا. خدا این را اجابتش میکند. چه کار میکند بعدش؟ «یكْشِفُ السُّوءَ». بدبختی و گرفتاریها را کنار میزند. بعدش چی میشود؟ «وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ». شماها را خلیفه میکند در زمین. یعنی مضطر دعا میکند که شماها در زمین خلیفه میشوید. مضطر دعا میکند که گرفتاری برطرف میشود. فرمود این آیه در مورد امام زمان است. پس مضطر واقعی کیست؟ امام زمان. همیشه هم همینطور. یعنی آن کسی که در عالم بیشتر از همه و حقیقتاً فهمیده بندگی خدای متعال را، امام زمان است. هیچکس مثل امام زمان نمیتواند بفهمد بندگی خدای متعال یعنی چه. خدا را نشناخت. آنی که با همه وجودش. آنی که شبها توسل و مناجات میکرد با خدای متعال، غش میکرد، از حال میرفت، امیرالمؤمنین بود. هیچکس نمیتواند اینجوری مناجات بکند. به خودش بپیچد از شدت درد. واقعیت قضیه را فهمیده بود. این میشود مضطر حقیقی.
پس یک مضطر که با دعای او گرفتاریهای ماها برطرف میشود. ماها به دعای او مضطریم. خودمان اگر مضطر بشویم، انگار زبانمان با زبان او شریک و یکی میشود. وقت اضطرار دعای ما مستجاب میشود. گرفتید مطلب را؟ ولی آنی که دعایش مستجاب است مضطر است. آنی هم که مضطر حقیقی، امام زمان است. آخر قضیه هم ظلم که به اوج میرسد، اضطرار او هم از دیدن اوضاع مردم به اوج میرسد. یک اضطرار در پیشگاه الهی دارد، آن را همیشه دارد، از وقتی به دنیا آمده امام زمان همین احوال را داشته.
یک اضطرار به حسب دیدن اوضاع و احوال مردم دارد. وقتی اوضاع و احوال مردم گرفتاری به اوج رسید، اضطرار او هم به اوج میرسد. اضطرار او به اوج میرسد، خدا دعای او را اجابت میکند. ظهور رقم میخورد. مطلب را گرفتید؟ نکته مهمی بود این آیه در مورد امام زمان.
خب وقتی که اضطرار به اوج رسید و خدا اجابت کرد، چی میشود؟ «وَ كَانَ جِبْرِیلُ عَلَی الْمِیزَابِ». دیگر این کلمات را داشته باشید، خیلی پرمغز است. جبرئیل میآید روی ناودان کعبه. «فِی صُورَةِ الطَّیْرِ الْأَبْیَضِ». در چهره یک پرنده سفید. پرنده سفید نه یعنی مثلاً یک کبوتر. جبرئیل در چهره کبوتر میآید؟ نه. پرنده یعنی پردار، بالدار. یک جوری میآید آن بال و مشخصه. البته بالش از جنس این بال حیوانی و اینها نیست. یک بال دیگری است. ولی این پرنده بودنش، پرواز کردنش معلوم است. میآید روی ناودان کعبه. آنجایی است که آب از آنجا میریزد. هر کدامش اسراری دارد، درش حقایقی. جبرئیل میآید آنجا. «فیکون أول خلق الله مبایعة له». اولین کسی که، اولین مخلوق خداست که با امام زمان بیعت میکند. آقا معنای بیعت جبرئیل با امام زمان چیست؟ خیلی معانی دارد. یک کوچولویش را یک اشارهای بکنیم. تا به حال جبرئیل بود که وحی میآورد برای امام، برای پیغمبر، که البته امام به صورت غیر رسمی در واقع دریافت میکرد از جبرئیل. پیغمبر به صورت رسمی دریافت میکرد از جبرئیل. تا به حال او نازل میکرد. از الان جبرئیل خودش نازل میشود و بیعت میکند. تا قبل از این هم با کسی بیعت نکرد. چرا؟ برای اینکه هر چیزی که تا الان نازل شده، دیگر از الان قرار است جاری بشود در عالم.
نکته بعدی این است که امام که ظهور میکند، معنایش این نیست که ظهور امام یک چیزی شبیه ظهور بقیه اهل بیت است. یعنی مثلاً امام صادق در دسترس مردم بودند. این عبارت را خوب دقت کنید. این جملهای که عرض میکنم خیلی دقیق است. یعنی مطلب درش. امام زمان ظهور میکنند، یعنی میشود مثلاً مثل اوضاع و احوال مردمی که امام صادق را میدیدند، امام در دسترس قرار میگیرد. نه آقا. امام صادق ظاهر بودند، ولی امامت ظهور نکرده بود. امام زمان که ظهور میکنند، هم امام ظهور میکند، هم امامت ظهور میکند. امامت که ظهور بکند، جبرئیل میشود سربازش. جبرئیل میشود خادم و نوکرش. جبرئیل میشود محافظش. ظهور میکند این حقیقت. امام ظهور میکند، امامت ظهور میکند. بعد جبرئیل بهش میگویند منبع عقل، منبع وحی، منبع علم در بین ملائکه. یعنی چه؟ یعنی آقا همه آنهایی که من تا به حال نازل میکردم، از اینجا گرفته بودم، مال اینهاست. صاحبش اینجاست. هر کسی از این به بعد اینها را میخواهد، خود من هم از این به بعد از اینجا میگیرم. منبعش اینجاست. باید بیاید از اینجا بگیرد. اینها یک چند تا معنای کوچولوی بیعت جبرئیل با امام زمان بود. خیلی معانی. خدا نصیب من بکند بفهمم. خیلی حقیقت بلندی است این داستانی که جبرئیل با امام زمان بیعت.
«بعد یبایعه الناس». بعد جبرئیل مردم بیعت میکنند. که آن مردم کیان؟ «ثلاث مئة و ثلاث عشر». ۳۱۳ تا. دوباره یک خط عبارتی دارد که خیلی عمیق و عجیب است این جمله. میفرماید: «فَمَنْ كَانَ ابْتُلِیَ بِالْمَسِیرِ وَافَى فِی تِلْكَ السَّاعَةِ». چه عبارات عجیبی اهل بیت در توصیف ۳۱۳ تا گفتند. چقدر رمزی و سنگین صحبت کردند. حالا یک ترجمه سادهای داریم، میگوییم: انشاءالله آن معانی عمیقش را هم خدا نصیبمان بفرماید. میفرماید: «هر کسی که در مسیر مبتلا شده، این همان لحظه به امام زمان ملحق میشود.» معنای ظاهریاش این است که همان لحظه باخبر میشود و میتواند و میرساند خودش را. اینها. ولی معانی عمیقتری دارد. معانی اینکه آقا در مسیر حقتعالی سیروسلوک و اینها بوده و ابتلاعات سنگین گذرانده و اینها. این آدمی که میتواند آن لحظه به امام زمان ملحق بشود. «وَ مَنْ لَم یَبْتَلِ بِالْمَسِیرِ فَقَدَ مِنْ فِراشِهِ». ولی اگر کسی مبتلا نبوده در مسیر، این از بسترش کنده میشود میآید. یک معنای دیگر، این است که آقا یک تعدادیشان در این ابتلاعات قبل از ظهور، در آن منطقه حضور داشتند. که از روایت دیگر هم فهمیده میشود. مثلاً یک تعدادی از اینها سربازان خراسانیاند. خود خراسانی که جزو اصحاب حضرت. یک تعدادی از سربازان خراسانی که در آن منطقه درگیرند با سفیانی، اینها هم اصحاب امام زمان. آن «مبتلا بودن در مسیر» یک معنایش همین است که اینها درگیر جنگ و گرفتاری بودهاند. همان جا. یک تعداد در جنگ نبودند، ولی آدمهای خوبیاند. شاید اصلا چون در سپاه خراسانی نبودند، شاید مال جای دیگری بودهاند، یا به هر دلیلی، اینها از بستر کنده میشوند میآیند. آن بستر هم باز خودش یک رمزی درش است. از این بستر عالم طبیعت و دنیا و حیوانیت کنده میشود. میبرندش، میکنندش، ملحقش میکنند به امام زمان. و فرمود: «این کلام امیرالمؤمنین که فرمود: «اَلْمَفْقُودُونَ مِنْ فُرُوشِهِمْ» اینها از بستر ناپدید میشوند.» و فرمود: «این آیه قرآن مال اینجاست: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ» نسبت به خیرات سبقت بگیرید.» خیرات کیست آقا؟ خیرات تا به حال ما میگفتیم یعنی آن «نسبت به کارهای خوب». مسجد میخواهند بسازند کمک میخواهند بکنند، شما سبقت بگیر جلوتر از بقیه. یتیمی مانده که حامی ندارد، شما سبقت بگیر جلوتر از بقیه. خیرات را میگفتیم این. الان معلوم شد که بابا، «الخَیْرَات» خود امام زمان است. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ» رفتن و رسیدن به امام زمان. از سابقون السابقون واقعی آنهاییاند که اولی که حضرت اعلام میکند من ظهور کردم، خودشان را ملحق. این همینجوری یکهو هم نیست. این کار میخواهد. از «ابتلی بالمَسیر» راه رفتن میخواهد، سیر و سلوک میخواهد. مثل شماها دعای ندبه میخواهد، توسل میخواهد، تضرع میخواهد. این داستانها را دارد که میتواند آنجا ملحق بشود، سبقت بگیرد. یک رازی در این قضیه نهفته است.
عرض من تمام. بریم در روضه. انشاءالله بقیه مطالب جلسات بعد بهش بپردازیم. یک اسراری در این قضیه است. آنی که میخواهد زودتر ملحق بشود به امام زمان، این باید جای دیگر شتاب گرفته باشد، از سابقون السابقون شده باشد. جای دیگر باید سبقت به ولایت گرفته باشد. در مدینه دید بعد از پیغمبر اکرم، تکوتوکی ماندند پای امیرالمؤمنین علیه السلام، اینها وایستادند پای امیرالمؤمنین، مثل سلمان، مثل عمار، مثل مقداد، مثل ابوذر. «السابقون الاولون». وقتی هم که اینها را صدا میزدند، فاطمه زهرا وقتی مردم را صدا میزد، یک تعداد کمی بودند که زودتر از بقیه میدویدند. تکوتو، کم بودند. سه چهار تا بیشتر نبودند. بعد اینها مفتخر شدند به این مقام که پارسال شاید بود یا پیرسال، روضهاش را همین جا خواندم. آن هفت هشت تایی که بین هفت و هشت تا گفتند این توفیق را داشتهام که سبقت بگیرند، وقتی فاطمه زهرا اینها را صدا زد، جلوتر از همه دویدند. شتاب گرفتند برای نصرت امیرالمؤمنین. جایزهشان را هم آخر از دست فاطمه زهرا گرفتند. جایزهشان هم این شد که در تشییع پیکر فاطمه زهرا دعوت رسمی و خصوصی که از فاطمه زهرا اینها را با اسمشان فرمود: «اینها را در تشییع من دعوت کنید. فلانی و فلانی و فلانی، اینها بیایند بر پیکر من نماز بخوانند. اینها آدرس قبر من را داشته باشند.» خیلی حرف است. اگر کسی میخواهد به آن سر برسد، سر بزرگی است. خود فاطمه زهرا سر بزرگ خداست. قبر او سر خداست. تشییع او سر خدا بود. کسی میخواهد به آن سر برسد باید جزو از سابقون السابقون باشد. اصحاب امام زمان هم که به آن اسرار میرسند چون جزو از سابقون السابقون. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ».
یک جملهای را عرض کردم در بحث، گفتم آخر جلسه توضیح میدهم. امسال فاطمیه را با این روضه. در آستانه فاطمیه هستیم. به یک روایت ایام فاطمیه اول که ۴۰ روز و ۴۵ روزه گذراندیم، این ایام فاطمیه امسال را با این روضه وارد این منطقه حطیم که عرض کردم خدمتتان، حِجر اسماعیل که امام زمان آنجا منبر میروند و حضرت جبرئیل آنجا بیعت میکند امام زمان (ارواحنا فداه). این آقا داستانش چی بوده؟ قضیهاش چیست؟ گفتم هاجر مادر اسماعیل وقتی که از دنیا رفت، حضرت اسماعیل (علیهالسلام) ایشان را کنار کعبه دفن کرد. اولین ساکنان مکه و کنار کعبه اینها بودند دیگر. خیلی هم حق به گردن همه ماها دارند. زحمت کشیدند این خانه را بنا کردند. چه مصیبتی تحمل کرد هاجر در آن تنهایی و غربت با آن بچه کوچک. خدای متعال هم اجازه داد هاجر کنار کعبه دفن بشود. حضرت اسماعیل گفت خب میآیند اینجا طواف میکنند کعبه را. قبر مادرم اینجاست. من دوست ندارم قبر مادرم زیر پا باشد. یک سنگی دور این قبر کشید که اگر کسی خواست طواف بکند پایش را روی قبر نگذارد. از بغل این سنگ رد بشود. «حِجر اسماعیل». «حِجر» یعنی سنگ شد. «حِجر اسماعیل». خدای متعال به دل این فرزند که احترام کرد به مادرش، توجه کرد، کارش را تأیید کرد، دستور داد هر کی میخواهد برود طواف کعبه، همین حِجر اسماعیل را باید دور بزند. از روی قبر هاجر نباید رد بشود. هم به احترام هاجر، هم به احترام اسماعیل که اسماعیل دوست نداشت قبر مادرش زیر پای کسی باشد، بیاحترامی میدانست، ولو اینکه دارند طواف میکنند کعبه، ولی قبر مادر من زیر پا نباشد. حتماً خیلیها فهمیدید چی میخواهم بگویم و رفتید در دل این روضه و این گریز.
خدا به دل این بچه توجه کرد. اجازه نداد قبر مادر این بچه زیر پا باشد. یا الله. فدای آن مضطر حقیقی، امام مجتبی (علیهالسلام). مضطر حقیقی اینها بودند. احترام قبر مادرش را اسماعیل نگه داشت، گفت از روی قبر مادرم رد نشوند. بچهها چششان را باز کردند دیدن نامحرمها ریختند توی خانه. دیدند چادر مادر زیر دست. چادر مادر، چادر مادر را لگد کردند. چی گذشت بر دل امام حسن؟ چی گذشت بر دل امام حسین؟ آنجا اسماعیل قبر مادرش را حاضر نشد زیر دست و پا ببیند. قبر مادر که مخفی ماند. این پیکر مادر بود که زیر دست و پا بود. هر کی از راه رسید یا تازیانه یا لگد زد یا با غلاف شمشیر به دست و بازوی مادر زد. الا لعنت الله علی القوم الظالمین. یعلم الذین ظلموا.
خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمرمان را نوکر حضرتش قرار بده. نسل ما را نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، ائمه، حقوقالارحام، ملتمسین الساعه، سر سفره با برکت حضرت زهرا مهمان بفرما. شب اول قبر حضرت زهرا به فریادمان برسان. خدایا شر ظالمین به خودشان برگردان. آمریکا و اسرائیل جنایتکار نیست و نابود. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت و عنایت بفرما. رزمندگان اسلام را غلبه و خطا و نصرت عنایت بفرما. بیماران اسلام را شفای عاجل و کامل عنایت بفرما. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت نصیب ما بفرما. هرچه گفتیم و صلاح، نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن. نبی و آله رحم الله عن قره الفاتحه مع الصلوات.
در حال بارگذاری نظرات...