این سخنرانی درباره نقش و اهمیت یاران خاص امام زمان (عج) در زمان ظهور است. بیان میشود که حلقه اول سپاه امام زمان شامل ۳۱۳ نفر نخبه و زبده است که کیفیت و ایمان بالایی دارند و بدون آنها قیام آغاز نمیشود. این عدد از جنگ بدر و اصحاب بدریون الهام گرفته شده و نشانه شکلگیری سپاه واقعی امام است. در روایات به ویژگیهای اخلاقی، شجاعت، اخلاص و مدیریت این افراد اشاره شده و توضیح داده میشود که شرایط دیگری مانند خروج سفیانی و خَسف بیداء نیز باید برای ظهور فراهم شود.
ظهور با ۳۱۳ یار خاص و برافراشتن «پرچم پیروزی» در مکه آغاز میشود. [02:00]
*امام باقر(ع): قائم ما پس از یأس کامل شیعه ظهور میکند. [05:30]
*ظهور با ۳۱۳ نفر است، اما خروج نظامی با کمتر از ۱۰ هزار نفر قدرت ممکن نیست. [19:12]
*قائم باید «سلطان» باشد؛ او برای اجرای دین خدا با هیچ حاکمی بیعت نمیکند. [21:50]
*هدف قیام مهدوی، اجرای دین، قلعوقمع دشمن و انتقام خون اهلبیت است. [27:53]
*وظیفه شیعه، زمینهسازی برای «سلطان قصاص» و فراهم کردن قدرت انتقام برای امام است. [28:45]
*اولین اقدام قائم پس از ظهور، قصاص قاتلین فاطمه زهرا(س) در مدینه خواهد بود. [43:44]
*فریاد امام حسن {ع) رو در روی مغیره: «فراموش نکردهام که تو با ضربهات مادرم را کشتی!» [57:10]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد; اللهم صل علی محمد و آل محمد، الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
در مورد اصحاب امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، آن ۳۱۳ نفر، جلسه قبل مطالبی عرض شد. روایاتی خواندیم. انشاءالله این جلسه ادامه روایات را عرض بکنیم.
در روایتی دارد: ابوبصیر از امام باقر (علیهالسلام) روایت میکند که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) وقتی ظهور میفرمایند، «یحبط من فنیه لیتوا». همین «لیتوا» که در دعای ندبه خواندید، منطقه «زیتوا»؛ گردنه زیتوا، که منطقهای در مکه است. حضرت آنجا اول تشریف دارند. «فی عدّة اهل بدر ثلاث مِئَةٍ و ثلاث عشر رجلاً»؛ تعدادی هم دور حضرت هستند به تعداد اهل بَدر، ۳۱۳ نفر. پس اولین ۳۱۳ نفر دور حضرت جمع میشوند در زیتوا. آنجا در واقع محل قرار اینهاست. بعدش «حتی یسند ظهره الی الحجر الأسوَد»؛ بعدش حضرت میآیند تکیه میدهند به حجرالاسود، «و یحذ الرایة الغالبه»؛ آن پرچم پیروزی را به اهتزاز درمیآورند.
یعنی فرایند ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) این شکلی است: اول در زیتوا ۳۱۳ نفر دور حضرت جمع میشوند که در بعضی روایات دارد: از شب تا صبح ۳۱۳ تا میآیند، خُرد خُرد. بعضیشان زودتر میآیند، بعضیشان دیرتر میآیند که ظاهراً خود همین هم نشانهای برای مقامات اینهاست که هر کدام زودتر میآیند، انگار مقامشان هم بالاتر است. «فَاستَبِقُوا الخَیرات»؛ این آیه را خواندن در مورد اینها. سبقت بگیرید نسبت به خیرات. چه خیری بهتر است؟ امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). بالاتر از امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). اینها سبقت میگیرند نسبت به خیرات که خب بعضی زودتر میرسند، بعضی دیرتر میرسند، ولی همه که جمع شدند، آن صبح که قاعدتاً باید صبح جمعه باشد، حضرت تکیه میدهند به حجرالاسود و پرچم را بالا میبرند. «رایة غالبة»، پرچم پیروزی.
علی بن ابیحمزه میگوید: من این روایت را برای امام کاظم (علیهالسلام) گفتم. حضرت فرمود: «کتاب منشور». این کتاب منشور. حالا این کتاب منشور را سه تا احتمال در موردش دادند: یکی این است که آقا این مطلبی که در قرآن آمده «کتاب منشور»، یکی دیگر این است که به همراه قرآن؛ یعنی یک دستشان پرچم است، یک دستشان قرآن است. یک احتمال دیگر هم این است که روی این پرچم چیزی حک شده، یا همان غلبه حک شده یا از قرآن حک شده. اینها احتمالاتی است. به هرحال معلوم میشود که پرچمی هم اینجا کنار امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هست که اسمش را گذاشتند «رایة غالبة». این مهم است. این کلماتی که در روایات مهم است، با اینها کار داریم. پرچم پیروزی. این پرچم، پرچمی نیست که دیگر پایین بیاید. این پرچم شکست ندارد. این پرچم، پرچم فتح است. این ۳۱۳ نفر پس جمع شدند، بعد این پرچم بالا رفت.
«فیصبحون بمکة»؛ اینها هر جا که باشند دیگر صبح در مکه هستند. حالا شاید کنایه از این است که مثلاً طلوع آفتاب همهشان دیگر جمع شدهاند.
در روایت دیگری دارد، روایت عجیبی است. هر کدام از روایات مطالب منحصر به فردی دارد. حالا بعضی از آنها را فعلاً اشاره نمیکنم به خاطر اینکه بعضی از آنها بحثهای مفصلی میطلبد.
در روایتی دارد که ابیجارود از امام باقر (علیهالسلام) سؤال کرد گفتش که: آقا «متی یقوم قائمکم؟» امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، قیامکننده شما کی قیام میکند؟ خب بعضی روایات یک هشدارهای خیلی عجیبی توش است؛ یعنی تلنگرهای سختی توش است. یکیاش این است؛ فرمود: «یا ابا جارود، لا تدرکونَه»؛ شما بهش نمیرسید. درکش نمیکنید، نخواهید بود. رسماً. در این حال که بشارت دادن که آقا نزدیک بدونید و بدونید که خدا زود میتواند محققش بکند، «قریبا». همه اینها سر جای خود، ولی به ابیجارود امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: شما که نیست، تو درک نمیکنی. گفت: اهل زمانه، اهل زمانش را هم من درک نمیکنم؟! حالا خود ظهور را درک، آنهایی که ظهور را درک میکنند را هم درک نمیکنم؟! حضرت فرمود: «و لن تدرک اهل زمانه». اهل زمانش را هم درک . بعد یک قاعدهای فرمودند، خیلی ... خیلی ترسناک. البته در عین حال ما را آماده میکند برای روزهای سخت، فرمود: «یقوم قائمنا بالحق بعدَ ایّاسٍ مِن الشیعة». قائم ما وقتی قیام میکند که شیعه دیگر به یأس رسیده باشد. بعد از اینکه شیعه به یأس میرسد، قیام رخ میدهد. ما هنوز به یأ، خب آقا به یأس برسیم که معلوم شود کارمان دارد تمام میشود که به یأس میرسیم. یعنی در اوج ضعف باید باشیم.
پس چی میگویند که ما باید در اوج قدرت باشیم تا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بیایند؟ اگر هم در اوج قدرت باشیم که دیگر ناامیدی . قدرت خوب جا افتاد، از حال خارج نیست. یا قدرت داریم یا نداریم. اگر قدرت داریم که ناامید نمیشویم. اگر ناامید شدی معلوم میشود قدرت نداری. مگر هم شیعه ناامید شود هم قدرت داشته باشد؟ چرا؟ اِجّا درمیآید. شدت ابتلاها یک طوریم میشود در آخرالزمان، آن روزگار منتهی به ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، در عین حالی که شیعه قدرت هم دارد. قدرت دارد؛ یعنی قدرتی دارد که بتواند دشمنش را سرکوب بکند، خودش را حفظ بکند. حالا در مورد قدرت انشاءالله جلوتر نکات را عرض خواهم کرد. ولی شرایط عالم، طور خفقان عالم، دشمنی دشمن، ظلم ظالمین، یک طوری است که به هرحال آدم وقتی که نگاه میکند، ناامید میشود از اینکه مثلاً با این وضعیت چه کار میشود کرد؟ اینها همش با هم است. هم قدرت را دارند هم شرایط طوری است که اینها به انقطاع میرسند، با همدیگر. دید این انقطاع هم هست کنارش.
امام باقر (علیهالسلام) به ابیجارود فرمود: قاعدهاش این است؛ وقتی قیام رخ میدهد، مهدی ما ظهور میکند ارواحنا فداه، که شیعه ناامید شده باشد. «یدعو الناس ثلاثاً». دیگر بقیهاش باز دیگر هی ترسناکتر میشود. من میترسم روایت را دقیق ترجمه بکنم. الان ترجمهای که کردم ترجمه درست روایت نبود. تا الان چی ترجمه کردم؟ گفتم وقتی که شیعه ناامید میشود. از ادامه روایت اینطور میشود که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از شیعه ناامید میشود. میفرماید: «یدعو الناس ثلاثاً فلا یجیبه احد»؛ سه بار مردم را دعوت میکند، احدی جوابش را ف. «فلما کان یوم الرابع». روز چهارم که میشود، قاعدتاً در مکه، سه بار مردم را دعوت میکند، کسی جواب نمیدهد. روز چهارم که میشود، «تعلق باَستارِ الکعبة». خود او هم مضطر حقیقی است. میآید چنگ میاندازد به پرده کعبه. روز چهارم امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) صدا میزند: «یا رب انصُرنی»؛ خدایا تو کمکم کن. «و دعوة لا تسق» اینجا که دیگر یا ل ا، اینجا که دعا میکند، این دعا دیگر رد نمیشود. عرض کردم جلسه قبل، مضطر حقیقی امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). اجابتی که خدا میکند، اجابت به اضطرار او است. «أمَّن یجیبُ المضطرَ اذا دعاه». سه روز صدا میزند کسی جواب نمیدهد. روز چهارم معلوم میشود که پس آن ناامیدی، ناامیدی از شیعه است.
خیلی عجیب است این روایات. در عین حالی که آن شیعیانی که در آن زمان هستند که خب به واسطه آنها، با زمینهسازی آنها ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) رقم میخورد، بینظیرند در طول تاریخ. جمع بشوند دیگر خب هم پراکندهاند. این هم یک نکتهای. پراکندهاند. همهشان یکجا نیستند. هر کدام قدرتمندند. هم قدرت فکری دارند، قدرت اعتقادی دارند، قدرت اخلاقی و روحی دارند، ولی چون متفرقند، خود این متشتت بودن، متفرق بودن، پراکنده بودن، یک جورایی باعث شده که آنقدر نتوانستهاند این قدرت را بروز بدهند. البته روایت دیگری هم دارد که خب اینها یک تعدادشان در میدان جنگند، با سفیانی و دیگران دارند میجنگند. معلوم میشود که شیعه قدرت نظامی هم دارد، ولی آن قدرت نظامی در قبال آن وضعیتی که در دنیا حاکم است، چیزی به حساب نمیآید. اوضاعی که در دنیا حاکم است، شرارتها و ظلمهایی که در دنیا حاکم است، اینها مگر چقدر توان دارند؟ با کی میخواهند بجنگند؟ چقدر زور دارند؟ در روایات هم دارد که خدای متعال این دشمنها را به خودشان مشغول میکند. حرّج الروم که انشاءالله خدا نزدیکش بکند. این کشورهای رومیِ غربی، اینها به جان هم میافتند، همدیگر را تکه پاره میکنند. اگر این نباشد که میآیند سراغ شماها، کار شماها ساخته است. میخواهید چه کار کنید؟ یک تعداد معدودی شیعه. حالا بفرمایید مثلاً یک ایران است فعلاً. حالا ما که نمیدانیم زمان ظهور این منطقه دقیقاً چند میلیونند و چند نفرند. مثلاً فرض بفرمایید اگر با مختصات امروز بخواهیم حساب کنیم، ایران ۸۰، ۹۰ میلیونی که حالا مثلاً آدمهایی که مشتاق شوند برای جهاد و رزم و مبارزه و اینها، بفرمایید ۱۰ میلیون، ۱۵ میلیون. حالا این ۱۰، ۱۵ میلیون را شما مقایسه کنید با این چند ده میلیون، چند صد میلیون ارتشهایی که در دنیا هستند. دشمنان کشور، دولتها و کشورهایی که دشمن اهل بیت (علیهمالسلام) جمع بشوند که چیزی از اینها نمیماند، ولی خدا مشغول میکند آنها را به همدیگر. این سنت خداست و قاعده قبل از ظهور.
در عین حال مشکلات فرهنگی، فساد، فحشا که روایات عجیبی داریم در مورد فساد و خصوصاً فساد فحشاهای که در جامعه اسلامی رونق پیدا میکند. یک وقتی بنده در جلسهای خواندم، پشت دستم را داغ کردم دیگر با تو نخوانم. همان موقع هم با کراهت خواندم. بدنم، خب خیلیها اعتراض کردند به اینکه روایت ترسناکی است که آقا وسط جامعه اسلامی، کف خیابان چه اتفاقاتی رقم میخورد قبل از ظهور. از فساد و فحشا و گناه، منکرات اخلاقی و جنسی و این جور قضایا وسط خیابان. خیابان مسلمین. شیعه ناامید میشود، قدرتی هم ندارد. میبیند ولی کاری نمیتواند بکند. فقط از تو آشفته است و کمک، کمکی الان داریم این قضایا را درک میکنیم، ولی آنی که توصیف کرده خیلی بیشتر از این چیزهایی است که الان شماها بابتش دغدغه دارید، ناراحتی. خدا نکند آن روز بیاید. خدا نکند ما ببینیم. انشاءالله اوضاع طور دیگری رقم بخورد که اصلاً این روایات محقق نشود، به طور دیگری به ظهور برسیم انشاءالله.
خلاصه فرمود: آنجا دعا میکند امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) روز چهارم. سه روز صدا میزند جوابش را نمیدهند. روز چهارم دعا میکند؛ دعای او رد نمیشود. اینجا خدای تبارک و تعالی به ملائکه میفرماید، به ملائکهای که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را روز بدر کمک کردند و هنوز هم از مرکبهایشان پایین نیامدهاند، «ولم یحتو سُروجهم و اسلحتهم». هنوز شمشیرهایشان را از دستشان پایین نگذاشتند. آن ملائکه تو جنگ بدر آمدند کمک. هنوز روی مرکباند، هنوز شمشیر دستشان است. اینها نکته دارد هر کدامش. خدای متعال به آنها دستور میدهد؛ بعد از دعای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در روز چهارم کنار کعبه. پرده کعبه را میگیرد. اینها میروند با حضرت بیعت میکنند.
«ثم یبایعه من الناس»؛ بعد از بیعت آنها از مردم چند نفر بیعت میکنند؟ «ثلاث مِئَةٍ و ثلاث عشرَ رجُلاً». ۳۱۳ نفر از مردم با حضرت بیعت میکنند. «یسییر الی المدینة». در مکه که این بیعت صورت گرفت، حرکت میکنند به سمت مدینه. «فیسیر الناس حتی یرضی الله عزوجل». اینها میروند. خدا راضی میشود. از چی راضی میشود؟ وقتی به مدینه میرسند، خدا از چی راضی میشود؟ یک اشارهای فقط اینجا به روایت، متنی که در این روایت است میکنم. انشاءالله جلوتر یک بحث مفصلی را عرض خواهم کرد. این جماعت با امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) راه میافتند. از مکه میروند مدینه. اولین جایی که میروند مدینه است. اولین کاری که در مدینه میشود چیست؟ بعداً عرض میکنم. مناسب با این ایام، ایام فاطمیه، اولین حرکت به سمت مدینه است. یک حرکتی در مدینه صورت میگیرد. خدا راضی میشود. فرمود اینجا فقط یک اشارهای میکند: «فیقتل ألفاً و خمس مِئَةٍ قریشٍ». پانصد قریشی را آنجا میکشند در مدینه. «لیس فیهم الا فَروخ زَنیه». همهشان ح... همهشان ۱۵۰۰. حالا اینها کیاند؟ کیاند؟ اینجا توضیح بیشتری نداده. انشاءالله جلوتر عرض میکنم این قضیه ابتدای ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف).
در روایت دیگری دارد که حدیث مفصلی است از امام صادق (علیهالسلام) که همینجور سلسله سلسلهالذهب، پدرانش میرسد به امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله). پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «یا علی، إنّ قائمنا اذا خرج»؛ علی جان، قائم ما وقتی که خروج میکند، «یجتمع الیه ثلاث مِئَةٍ و ثلاث عشر رجلاً»؛ ۳۱۳ نفر به تعداد مردان بدر همراه او هستند. دقت بکن، عبارت «خروجه». وقتی که موقع خروج امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میشود. خب نشانههایی را گفتند برای اینکه حضرت از کجا میفهمند که باید الان دیگر قیام بکنند؟ یکیاش این است: «یکون له سیف مغموده». یک شمشیری دارد امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) در غلاف. حالا آن شمشیری که در غلاف است ذوالفقار است؟ شمشیر پیغمبر است؟ شمشیر امام حسین (علیهالسلام) است؟ نمیدانیم که همه از اهل بیت است. البته دست امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است. یک شمشیر در غلافی دارد امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). موقع قیامشان که میشود، «ناداه سیف»؛ شمشیر با حضرت حرف میزند. شمشیر صدا میزند: شمشیر آقا مگه شمشیرم حرف میزند؟! شمشیر صدا میزند، میگوید: «قُم یا ولیَ الله»؛ قیام کن ولی خدا. چه کار کن؟ «فَقتَل اعداءَ الله». برو دشمنهای خدا را بکش. یکی از نشانههایی است که برای خود حضرت است موقع ظهورشان. که خب اینجا هم اشاره شد که حضرت با ۳۱۳ نفر قیام. به بحث مهمی که مرتبط با امروز است، یعنی این ایام است، انشاءالله برسیم.
در یک روایت دیگر دارد که ابوبصیر میگوید: یک مردی از اهل کوفه از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کرد: «کم یخرج مع القائم»؛ چند نفر با امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) خروج میکنند؟ «ثلث مِئَةٍ و ثلاث عشرَ رجلاً»؛ من شنیدم آقا میگویند ۳۱۳ نفر با امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) قیام میکنند، خروج میکنند. درست است؟ تا حالا که ما هر روایتی که خواندیم این بود که آقا ۳۱۳ نفر با حضرت قیام میکنند. اینجا یک مرد کوفی در کوفه دارد از امام صادق (علیهالسلام) سؤال میکند: آقا چند نفرند با امام؟ میگویند ۳۱۳ تا درست است؟ حضرت نمیفرمایند ۳۱۳ تا نیستند. یک چیز دیگری میگویند که آن خیلی مهم است. فرمود: «و ما یخرج الا فی اولی قوة»؛ فرمود امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) با یک جماعتی خروج میکند که صاحب قدرت باشند. قوت داشته باشند. چه تعدادیاند که اگر باشند قوت و قدرت شکل میگیرد برای حضرت؟ «وما تکون اولو اقل من عشرة آلاف». زیر ۱۰ هزار تا از توش قدرت درنمیآید، قوت درنمیآید. آقا پس چی شد؟ تا حالا که میگفتند ۳۱۳ تا؟ جلسات قبل عرض کردم. معلوم میشود که اینها هی لایه لایه حلقه. یک حلقه اولند که آنها ۳۱۳ تا هستند. در روایت دیگری هم داشت اصلاً تا این ده هزار تا جمع نشوند حضرت مکه حرکت نمیکنند به سمت مدینه. اول که میخواهند اعلام بکنند ظهورشان را، کنار کعبه، این ۳۱۳ تا دور حضرت قبلش جمع میشوند. بعد که اعلام میکنند ده هزار نفر جمع میشوند. ۱۰ هزار تا که جمع شدند، حرکت میکنند به سمت مدینه. چرا فرمود ۱۰ هزار تا؟ فرمود چون باید قوت داشته باشد، قدرت داشته باشد. قدرت هم با زیر ۱۰ حاصل نمیشود.
یک روایت دیگر دارد از حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام). ایشان روایت میکند از امام جواد (علیهالسلام). حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) به امام جواد (علیهالسلام) عرض میکند، خیلی غریب است. متأسفانه روایات حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام)، حالا زیارتشان میرویم الحمدلله ولی خیلی با روایات ایشان آشنا نیستیم. خدا رحمت کند مرحوم شهریار. یک حکمتنامه دارد برای حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام)، خیلی قابل استفاده است و پرمغز است. روایات حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) را جمع کرده. به امام جواد (علیهالسلام) عرض میکند، میگوید گفتم: «اِنّی لاَرجو ان تکون قائم مِن أهل بیت محمدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، صل علی الذی یملعُ الارضَ قسطاً و عدلاً کما مِلَئَت ظلماً و جوراً». جالب است همچین شخصیت با معرفتی میگوید به امام جواد (علیهالسلام) گفتم که: آقا من خیلی امید دارم این قائم اهل بیت شما باشید. امام جواد (علیهالسلام) میگوید دیگر کار را تمام میکند. عدالت را حاکم. از اول بنا نبوده که قائم اهل بیت امام آخر باشد، امام اول باشد. از همان اول قیام به قسط باشد دیگر. و امامان بعدی هم بیایند یکی یکی همان قیام به قسط را ادامه بدهند. هی یک کاری کردند عقب افتاد، عقب افتاد، عقب افتاد تا دیگر افتاد به زمان امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). آن هم شد غیبت. آن هم عقب افتاد تا وقتی که آمادگی حاصل.
میگوید به ایشان گفتم خیلی امید دارم شما باشید آن قائم اهل بیت. حضرت به من فرمودند: «یا اباالقاسم». کنیه ایشان اباالقاسم است. «ما مِنّا الا و هو قائم بِأمر اللهِ عزوجل». ببینید اگر منظورت این است که قیام به امر خدا بکنیم، همه ما اهل بیت قائم به امر خدا هستیم. اگر این است که خب منم هستم، بقیه هم هستند، همهمان قائم به امر خداییم. هادی به دین خداییم، ولی آن قائمی که میآید زمین را تطهیر میکند از اهل کفر و جحودِ انکار و زمین را لبریز میکند از عدل و قسط، «هو الذی تخفی علی الناس ولادته». چند تا ویژگی دارد. اینها را بدان، حواست باشد، بفهم که آقا هر امامی این طور نیست. خدا اراده کرده نسبت به یک نفر این اتفاق رقم بخورد. ویژگی اولش این است که ولادتش مخفی است. خب من امام جواد (علیهالسلام)، داستان ولادتم همه خبر دارند. بقیه اهل بیت هم همینطور، بقیه ائمه هم همینطور. آن امام، داستان ولادتش مخفیانه است. البته نه اینکه هیچکی خبر نداشته که به دنیا آمده. بعدها فهمیدند. بعضی از شیعیان نزدیک امام عسکری (علیهالسلام) میرفتند خدمت حضرت. بعد میگوید که: آقا ما میرفتیم نامه میدادیم سؤال میکردیم. بارها رفته بودیم، آمده بودیم. حضرت به من فرمودند که: بشین یک دقیقه. میگوید رفتن تو دیدم یک بچه سه ساله بغلش است. برگشتند. گفتم: آقا این کیست؟ فرمودند: این امام بعد از من است. کی شما بچهدار شدید؟ سه سال مثلاً بچه سنش است. میگوید همان یک بار هم من فقط دیدم که به من معرفی کرده من بدانم که ایشان به دنیا آمده برای بعد از امام عسکری (علیهالسلام). تک و توکی افرادی بودند که این شکلی با خبر بودند وگرنه عموماً خبر نداشتند. ولادت او مخفی بود. دیگر چی؟ «و یغیب عنهم شخصه». شخصش هم از مردم غایب است. «و یحرم علیهم تسمیته». اسمش را نمیشود بیاورند. حرام است که اسمش را بیاورند. اسمشان چیست؟ هم نام پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و کنیهشان هم کنیه پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله). «و هو الذی تطوی له الارض». او کسی است که برایش طی الارض میشود. هر جای زمین که بخواهد برود آناً طی میشود زمین برایش. «و یذلّ له کل صعب». هر امر سفت و سختی برایش خورد میشود، نرم میشود. «و یجمع الیه من أصحابه». یک تعداد هم یار دارد به تعداد اهل بدر، ۳۱۳ نفر. ۳۱۳ تا مرد. اینجا هم در این روایت ۳۱۳ تا مرد دارد. که جلسه قبل عرض کردم بر اساس روایاتی که بیشتر معتبر است، در این ۳۱۳ تا خانم نیست. حالا بعداً در مورد خانمهای سپاه امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) انشاءالله یک جلسه بعداً، انشاءالله توفیق باشد صحبت خواهیم کرد. ۳۱۳ تا مردند. از اقصان نقاط عالم جمع میشوند. این همان آیه ۱۴۸ سوره مبارکه بقره است.
وقتی که این تعداد جمع شدند که همهشان من اهل «الا اخلاص» هستند، همه اهل اخلاصند. اخلاص بالایی میخواهد یار امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بودن. «اظهر الله أمره». خدا امر او را اظهار میکند. «فلما کَمَلَ له العَدد»؛ وقتی که تعدادش به حد نصاب رسید. «و هو عشرة آلاف رجل». چی شد؟ دقت کنید. ۳۱۳ تا جمع میشوند، خدا امرش را اظهار میکند. ولی وقتی به ۱۰ هزار تا رسید، «خرج بأذن الله». خروج میکند. پس یک ظهور دارد امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، یک خروج دارد. ظهورش ۳۱۳ تا یار میخواهد. خروجش ۱۰ هزار تا یار میخواهد. نه دیگر. بعدش ظاهراً بله. آن سه روزی که حضرت صدا میزنند قاعدتاً باید همان اهل مکه باشند، حاجیها باشند. بعدش اینها جمع میشوند و فرمود دیگر، فرمود صدا میزند از خدا کمک میخواهد. اول ملائکه باهاش بیعت میکنند. بعد ۳۱۳ تا میآیند بیعت میکنند. پس در این روایت فرمود: ظهور حضرت با ۳۱۳ نفر است. خروج حضرت با ده هزار نفر است.
خب برسیم به بخش اصلی جلسه امروز که بحث خیلی مهمی است. یکی از مباحث خیلی مهمی که باید بهش بپردازیم این بحث است. داستان ظهور این است: خب آنور عرض کردم تا وقتی که به یأس نرسد، به انقطاع نرسد، به اضطرار نرسد، ظهور رخ نمیدهد. ولی از اینور هم تا به اقتدار نرسد. جفتش است. هم اضطرار هم اقتدار، جفتش باید باشد. شیعه باید مقتدر باشد. باید قدرت ایجاد کند برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). یعنی قدرت با همین اسباب ظاهریاش. وگرنه با همان اسباب باطنی اگر بخواهد بشود که حضرت دارد. حتی نیاز به آن ملائکه جنگ بدر هم ندارد. امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) اراده بکند، همه عالم در قبضه قدرت او است. به کسی نیاز ندارد. اگر به آن قدرت باشد که خب اصلاً قیامتی لازم نیست. اراده میکند، محقق میشود. به ملائکه هم نیاز ندارد. آن قدرت نیست. این قدرتی است که باید در عالم به صورت طبیعی شکل بگیرد. باید این مؤمنین به اوج قدرت برسند. چرا؟ تا بتوانند سلطان ایجاد کنند برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف). قوت سلطان یعنی چی آقا؟ یعنی دیگر امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) سیطره داشته باشد، سلطنت داشته باشد. زیر دست کسی نباشد. زیر بلیط کسی نباشد. در روایت دارد: خدا آنقدر غیبت را طولانی میکند. اصلاً داستان غیبت یکی از فلسفههای غیبت این است که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) زیر بیعت کسی نباشد. از اول که به دنیا آمده زیر بیعت کسی نبوده. تا آخر هم این قضیه آنقدر ادامه پیدا میکند. یک روزی ظهور میکند که شرایطش طوری باشد که زیر بیعت کسی نرود. یک جوری بخواهد با یک کسی قراردادی ببندد که امنیتش تأمین بشود، بهش پناه بدهند، باهاش راه بیایند. البته قرارداد این شکلی هم دارد حضرت. یعنی با همه بجنگند، ولی از قدرت از موضع بیعت نیست. با کسی بیعت نمیکنند. بله، اجداد طاهرینش (علیهمالسلام) شرایطشان اینطور بود. در شرایط سخت بودند. در شرایط تقیه بودند. در شرایط بیعت بودند. حتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، حالا ایام فاطمیه معمولاً اینطور روضه خوانده میشود که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیعت نکرد به زور . قضیه مفصلی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را بردند در مسجد، و دست حضرت را تماس دادند با دست آن شخص روی منبر که شمشیر را فرق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گذاشته بودند و دستش را تماس دادند. میگویند امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این شکلی بیعت کرد.
بله، اول قضیه اینطور بود ولی بعد از شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، بعد از چند ماه شرایط طوری شد که حالا توضیحی دارد نمیخواهم بگویم چون روضه میشود اگر بخواهم بگویم. چرا؟ به هرحال دیگر مظلومیت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و غربتش طوری شد که مجبور شد. خودش رفت با اینها ب... خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) با شرایط عادی، بدون دیگر آن ریسمان و طنابکشی و آن اوضاعی که قبلاً رقم خورده بود. خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رفت با اینها بیعت کرد. حتی با خلیفه سوم هم حضرت بیعت ک... خیلی دردناک است. کجا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کجا اینها؟! امام مجتبی (علیهالسلام) با معاویه بیعت کرد. با معاویه بیعت کرد. و همینطور بقیه اهل بیت (علیهمالسلام)، ولی این یکی را دیگر خدا اجازه. این یکی سلطان باید داشته باشد. زیر بیعت کسی نیست. باید قدرت داشته باشد، قوت داشته باشد. برای اینکه بتواند دین خدا را اجرا کند. یکی دین خدا را اجرا کند. یکی دشمن خدا را از میدون به در کند. جملهای که شمشیر حضرت به حضرت گفت: «اقتُل أعداءَ الله». پاشو دشمنهای خدا را بکش. و سوم انتقام بگیرد. انتقام بگیرد.
در مورد انتقام میخواهم چند کلمهای را صحبت بکنم در این جلسه. یکی از داستانهای ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، داستان انتقام حضرت. آن وقتی ظهور میکنند که بتوانند انتقام بگیرند. انتقام از ظالمین بگیرند. ظالمین زمانه خودشان را محکوم کنند، دستشان را کوتاه کنند. در هر منطقهای که میروند مکه، مدینه، کوفه، بیتالمقدس. هر جایی که حضرت پا میگذارند، آنقدر باید قدرت داشته باشند که بتوانند ظالمین آنجا را از آنجا به در کنند. همینم میشود. یعنی اولین جایی که میروند مدینه است. آنجا را دست میگیرند. جای بعدی که میروند کوفه است. آنجا را دست میگیرند. جای بعدی که میروند بیتالمقدس. آنجا را دست میگیرند. و همینطور مناطقی که حضرت آرام آرام فتح میکنند. هر نقطهای که حضرت پا بگذارد، در موضع قدرت وارد میشود. در موضع فاتح وارد میشود. «رایة غالبة» یادتان هست؟ این پرچم، پرچم پیروزی است. هر جا وارد شد باید غلبه باشد، فتح باشد. هر جا وارد شد باید بتواند دشمنانی که آنجا هستند را از میدون به در کند. این یکی. دیگر چی؟ انتقام. انتقام بگیرد.
روایات فراوانی داریم در مورد انتقام امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) یک چند تاییاش را بخوانم برایتان. این ایام فاطمیه قلبمان هم جلا پیدا کند هم بشکند برای مظلومیت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها).
ببینید آیه قرآن در سوره اسرا آیه ۳۳ فرمود: «وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا»؛ اگر کسی مظلوم کشته شود ما برای ولی او سلطان قرار میدهیم. سلطان دیگر؟ امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هم. و سلطنت را داشته باشد. این چه سلطانی است؟ وقتی کسی عزیز کشته میشود مظلومانه، این صاحب دم، این ولی دم سلطان دارد. سلطان چی دارد؟ سلطان قصاص دارد. سلطنت دارد. قدرت دارد. خدا داده این سلطان را. در مورد اهل بیت (علیهمالسلام) تا امروز این سلطان برایشان حاصل نشد. هر روزی که دقت بکنید با این جمله کار دارم. خیلی جمله مهمی است. این جمله را داشته باشید. خیلی مهم است. شما بدانید هر روزی که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) قدرت داشته باشند انتقام خون اجداد طاهرینشان را بگیرند، همان روز ظهور میکند. هر روزی که قدرت داشته باشند انتقام بگیرند، تا امروز حاصل.
ما باید چه کار کنیم؟ یکی از کارهایی که باید بکنیم این سلطان را باید مقدمهسازی بکنیم. شرایط باید فراهم کنیم برای اینکه او بتواند قصاص کند قاتلین را. از همین جمله سادهای که گفتم چند ده ساعت سخنرانی است که خود این مهیا کردن شرایطش چیست؟ شما همینی که آقا این ظلم را در عالم منتشر میکنی، داد میزنی، افشا میکنی که با امام حسین (علیهالسلام) چه کردند. عالم بشناسد امام حسین (علیهالسلام) را، مظلومیتش را، قاتلینش را، ظالمینش را. این خودش ابزار قدرت میشود برای اینکه امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بتواند قصاص کند. همین که همه عالم با خبر بشود داستان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و مظلومیتش را. اینها مقدمات ظهور است. شرایط ظهور. شما اگر میخواهید زمینهساز ظهور باشید، یکی از کارهایی که باید بکنید همینهاست. و شرایط را برای قصاص فراهم کنید. باید برای امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) سلطان ایجاد کنید. بتواند بیاید قصاص کند. عالم توجیه باشد که چرا دارد قصاص میکند. روشن است؟ خیلی مطلب مهمی است ها. این کاری که شما میکنید در فاطمیه را دست کم نگیرید که حالا میرویم مثلاً یک حاجتی میگیریم، یک عرض ارادتی میکنیم، یک اشکی. فقط این نیست. شما داری عالم را با خبر میکنی. شما دارید راز را فاش میکنی. داری زمینه را فراهم میکنی که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشريف) بیاید قصاص کند.
اولین کاری هم که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشريف) میکند، اولین کار. روایاتش را میخوانم برایتان. گفتم مدینه میروند. اولین جایی که میروند مدینه میروند. مدینه که میروند اولین کاری که حضرت میکنند قصاص قاتلین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. روایاتش را میخوانم برایتان. یعنی آنقدر این مسئله مهم است و اولویت. قبل از قصاص قاتلین امام حسین (علیهالسلام) و کربلا. اول چون ریشه ظلم آنجاست. از آنجا ورق برگشت. همه مفاسدی که در عالم میبینی: ترامپ، نتانیاهو، همه محصول سقیفهاند. سقیفه نبود اینها هم نبودند. یهودی نبود، صهیونیستی نبود، ترامپ نبود، کاخ سفیدی نبود، اسرائیلی نبود، کشتاری نبود، جنگی نبود، بچه کشی نبود. آن قاتلان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) زمینهساز تمام قتلها و جنایتها در همه اینها شریکند. قصاص تک تک اینها را هم باید پس بدهد. «فقد جعلنا لولیه سلطانا». این سلطانی است که باید حاصل بشود و زمینه. این را فراهم.
روایتی دارد در مورد اینکه خب امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشريف) کارشان این است که انتقام میگیرند از دشمنان اهل بیت (علیهمالسلام)، از طاغوتها، از تک تک قاتلین اهل بیت (علیهمالسلام) و ظالمین به اهل بیت (علیهمالسلام). روایتی دارد که خب مفصل است. چون وقت کم است نمیرسم آن روایت را بخوانم. شاید بعدها اگر فرصت بشود حالا با توجه به اینکه جلسهمان هم ماهیانه شده دیگر خیلی باید بستهبندی صحبت بکنیم. هر جلسهای مطلب یک طوری باشد که به یک فصلی از بحث برسیم. اگر وقتی بود، فرصت بیشتری بود آن روایت را هم برایتان میخواندم که میفرماید که این داستان انتقام از همه ظالمین به چه کیفیتی. ولی حالا در این جلسه به طور خاص این قاتلین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) که ریشه ظلم بودند، روایات این را برایتان عرض بکنم. روایات عجیبی است. با همین هم برویم در روضه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها).
در روایت دارد میفرماید: روایت عجیبی است. قطعاً شما به نظرم قطعی میآید این روایت را تا به حال نشنیدهاید و قطعاً بعد از شنیدن این روایت خیلی تعجب خواهید کرد. باید ولی خیلی دقت بکنید در این داستان. مرحوم صفار در کتاب بصائر الدرجات که یکی از کتابهای فوقالعاده شیعه است، خیلی رازهای مگو را در این کتاب ایشان افشا کرده. در مورد اَعلَمَ، معتبر و متقن. و این در این کتاب این روایت را نقل میکند. میگوید که یک آقایی، این اسامی را باید رویشان دقت بکنید. حواستان پرت نشود. اسما با هم قاطی نشوند. یک آقایی به اسم حسن بن علی بن فضال. میگوید: من و یکی از دوستام رفتیم پیش عیسی بن عبدالله ابیطاهر علوی. از نسل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. امامزادهای بود. نسل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. البته با چند واسطه. مثلاً جد چندمش میشد فرزند امیرالمؤمنین (علیهالسلام). علوی بود. سید علوی بود. خودش فرزند امام نبود. ابیطاهر علوی. ابیطاهر علوی در منطقهای بود به نام دارالسیدیین. منطقه. رفتیم پیشش. موقع عصر بود. دیدیم یک ظرف آب جلویش است. آب برمیدارد و میپاشد. حالا یا دارد وضو میگیرد یا دارد مثلاً صورتش را خنک میکند. اینها را دارد میپاشد. سلام دادیم. جواب سلام ما را داد. خودش شروع کرد سر بحث را باز کرد. «ابتدعنا». خودش بحث را باز. دقت بکنیم. خیلی اینها مهم است.
ببینید آقا در عین حالی که ما از قاتلین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میگوییم کینه داریم، نفرت داریم، لع این بحث تقیه، بحث وحدت اینها سر جای خود. جاهلند. نادانند. نمیفهمند. طول ایام ربیع میبینی در این فضای مجازی، اینستاگرام و اینها چه اوضاعی میشود. آنهایی که نمیفهمند گوش بدهند تا بفهمند. میگوید: ما دو تا بودیم پیش ابیطاهر علوی در خانه ابیطاهر علوی. خودش شروع کرد حرف را به من گفت: «معکما أحد»؛ کسی هم باهاتان است غیر از شما دو تا؟ کس دیگر هم هست؟ گفتم: نه. میگوید: «فللتَفَت یمیناً و شمالاََ». یک نگاه به راست انداخت، خوب چک کرد. یک نگاه به چپ انداخت، خوب چک کرد. «فلم یرَ أحداً». خاطرش جمع شد که هیچکس نیست. بعد این قضیه را برایم. دقت بکن. این جوری. بعد این داستان را منتقل کرد. آنقدر تقیه و مواظبت. گفت که: من پدرم از جدم برایم نقل کرده. عرض کردم سید علوی است دیگر. خب جدش هم میشود سید علوی. جدم گفتش که: من با امام باقر (علیهالسلام) در منا بودم. خب دل بدهید روایت. روایت عجیبی است. خیلی روایت عجی. ابیطاهر علوی میگوید: خوب هم چک کرد اینور آنور کسی نباشد. گفت: پدرم بهم گفته که جدم بهش گفته که با امام باقر (علیهالسلام) در منا بودند. امام باقر (علیهالسلام) داشتند رمی جمرات میکردند. انشاءالله خدا نصیب همهمان بکند به زودی. بدون آه و فغان. انشاءالله قشنگ برویم آنجا یک حج زهرایی به جا بیاوریم انشاءالله.
میگوید: حضرت جمره کردن. رمی سنگها را انداختند و «بقیه فی یده خمس حصیات». دیدم پنج تا سنگریزه در دستشان مانده. انگار پنج تا اضافه. دیدم آقا حضرت رو کرد به اینورِ جمره، یک دو تا انداخت این طرف. رو کرد به آنورِ جمره، سه تا هم انداخت آن طرف. میگوید: گفتم. جدم گفت: بهشان گفت: «جلانی الله فداک»؛ فداتان بشوم. احد. هفت تا سنگ میزنم به همین. دیگر چی بود؟ این قضیه؟ «رمیتَ بِخَمسٍ بعدَ ذالک یمَنَتَ و یًسَرْتَ». پنج تا چپ و راست اندا؟ فرمود: بله. پسر عمو. امام باقر (علیهالسلام) به پسر عمویش شده دیگر. سید علوی بوده. سبحان الله. خیلی این داستان عجیب است. بروید در بر این روایت چند ساعت رویش فکر کنید. اکتفا نکنیم به این چند دقیقه که الان داریم گوش میدهیم. چند سال بروید در این فکر تحقیق.
فرمود: «اذا کان فی کل موسم». امام باقر (علیهالسلام) فرمود: هر سال حج که میشود، «یُخرِجُ الله القاسطین الناکثین». آن دو تایی که ظلم کردند، ببینید همین جا هم که دارد روایت را تعریف میکند ابیطاهر علوی که اینور آنور را خوب چک کرد، باز هم اسم نمیآورد. آن دو تایی که ظلم کردند، پیمان شکستند. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: هر سال حج که میشود، خدا این دو تا را درمیآورد. قویین، پریین. با بدن سالم و تر و تمیز. صحبت میکنم. چرا؟ «فَیصلَبان هاهنا»؛ اینجا به دار میکشند این دو تا را کنار جمرات. «لا یَریهما الا الامام». آنی که این دو تا را میبیند فقط امام معصوم است. هر سال ما رمی جمره که میکنیم، یک رنگ. این دو تا هم داریم. فقطم کار امام است. کس دیگر نمیبیند. «رمیت الاولَ بسنَتین». اولی را، اولی. دومی. اولی را دو تا سنگ سمتش انداختم. دومی را سه تا سنگ سمت. چرا؟ «لعنته أکبر». چون دومی از اولی کافرتر بود. «و أظهر لعداوتنا». دشمنیاش را هم بیشتر آشکار کرد. با دومی بدتر بود. «و الاول اَدهی و اَمر». اولی حساب شدهتر کار میکرد.
هر سال امام معصوم. خدا این دو تا را ظاهر میکند در جمرات برای امام معصوم. بقیه که دارند به آن سنگ، به آن سنگ بزرگ علامت شیطان سنگ میزنند، امام معصوم کنار آن به این دو تا هم. فقط همین دو تا. به این دو تا هم سنگ میزند. هر سال حج خدا برای او ظاهر میکند. به دار میکشند. جلوی چشم امام سنگ میزند. این معنایش چیست؟ یک معنایش همان داستان قصاص و انتق هر سال این اتفاق رقم. کَأنّه امام دائماً دارد خودش را آماده میکند. دائماً دارد به این مطلب توجه میکند که آقا من باید خودم را آماده کنم برای قصاص این دو تا. برای انتقام از این دو تا. شاید برایتان این چیزی که گفتم عجیب باشد. بگذارید روایت بعدی را بخوانم. آن هم روایت عجیبی است. متنش را بشنوید دقیقتر.
در روایت دارد که زکریا بن آدم که در قم دفن. شیخاً. شخصیت فوقالعادهای بود ایشان. میگوید: من پیش امام رضا (علیهالسلام) بودم. امام جواد (علیهالسلام) را وارد کردند. سن اقل من اربعسنين. سن امام جواد (علیهالسلام) کمتر از ۴ سال بود. میگوید: خدمت امام رضا (علیهالسلام) بودم امام جواد (علیهالسلام) را آوردند. ۴ سالشان نشده بود. دقت کنید. خوب دقت کنید. دیگر از اینجا داریم وارد روضه میشویم. «فرام فضرَبَ بیدهِ الی الارض». میگوید: امام جواد (علیهالسلام) آمدند. با مشت کوبیدند به زمین. به سمت آسمان. «فأَطالَ الفِکر». خیلی در فکر. امام جواد (علیهالسلام) که هنوز ۴ سالشان با مشت کوبید به زمین. به سمت آسمان نگاه کرد. خیلی. امام رضا (علیهالسلام) بهشان فرمودند: «بنفسی أنتَ جان». انشاءالله قرارمان باب الجواد. آنجا این جمله امام رضا (علیهالسلام) را یاد کنیم انشاءالله. قرارمان کاظمین. آنجا این جمله را یاد کنیم. امام رضا (علیهالسلام) به امام جواد (علیهالسلام) فرمود: «بِأبی انتَ فداکَ». فدات بشوم. «لِمَ أطَلتَ الفکر؟». چرا آنقدر در فکری؟ امام جواد (علیهالسلام) عرض کرد: «فی ما صنعَ بِاُمی فاطمةَ». خیلی ذهنم مشغول است. با مادرم چه کردند. با مادرم چه کردند. «أما والله لأُخرِجَنَّهما». به خدا از تو قبر درمیآورم آن دو تا را. «ثمّ لَأُحرِقَنَّهما». آتششان میزنم. «ثمّ لاذَرِیَنَّهما». ذره ذرهشان میکنم. «ثمّ لَأَنصَبَنَّهما فی الیَمّ نَصفی». پودرشان را در آب میریزم.
ببینید امام جواد (علیهالسلام) چه گفت. فکر امام جواد (علیهالسلام) مشغول چیست؟ مشغول انتقام است. مشغول قصاص. «فَاستدنّاهُ». امام رضا (علیهالسلام) بهش گفتند بیا عزیزم. بیا بغلم. نزدیکش کرد و «فَقَبَّلَ ما بینَ عینیه». پیشانیاش را بوسید. فرمود: «بِأبی انتَ و اُمّی». پدر و مادرم فدایت. «انتَ لّها». تو امامی. تو امام. معلوم میشود امام، امام بودنش به این است که به فکر قصاص فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) باشد. اگر همه فکر و ذکرش مشغول آن قصاص نباشد امام نیست. همه فکر و ذکرش قصاص. بیتاب قصاص. بیقرار قصاص. خیلی برای امام سخت است. هر یک روزی که این قصاص عقب میافتد. ببینید این شهدای خودمان را. شهید میشوند. میدانند که قصاص میشوند. دستگیر هم شدند قاتلین. عقب میافتد. این پدر و مادر در جزا و فضای بیتاب اند. شهید عجمیان که سالگردشان هم بود. پدر این شهید چقدر در این اضطراب است که آقا زودتر قصاص کنند. یک آرامشی به وجود این داغدار وارد میشود. تا آن قصاص نباشد، این دلش آرام نمیشود. همه وجودش گر گرفته. مخصوصاً وقتی این جوری قصاص. یعنی قاتل این جوری جرمی کرد. حالا یک وقت عصبانی شده، یک کاری کرده. خب آنجا میشود گذشت. یک وقت به خاطر اینکه مؤمن بوده، بسیجی بوده، تعمداً ریش داشته. آن هم این شکلی به قتل صبر میکشند. خیلی این داغ سنگین است. هر وقت یاد بچهاش میافتد، داغ وجودش را میگیرد. میگوید که: چی میشد من انتقام میکردم، انتقام میگرفتم؟ کی میشود من انتقام بگیرم؟ آرام بشوم.
شما هر روضهای که برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) میخوانید، امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشريف) با روضه شما گریه میکند. یک بار در دلش: دیگر کی میشود من انتقام بگیرم؟ چی میشد من انتقام میگرفتم. اولین کاری که بعد از ظهور میکند این است. شما ببینید. یعنی هیچ مشغله دیگری انگار ندارد. عالم را ظلم پر کرده. جنایت پر کرده. خدا بهش اجازه داده ظهور کند. اولین جایی که میرود مدینه است. اولین کاری که میکند آن دو تا را از تو قبر میکشد بیرون. آخه برای چی این کار را با مادر من کردی؟ چرا؟ چرا این جنایت را کردی؟ چه ظلمی کرده بود در حق شما؟ عجیب هم هست. حالا امروز که فرصت نشد یک وقت دیگر انشاءالله فرصت بشود روایتش را کامل بخوانیم که داستان اینکه از تو قبر درمیآورند و اینها جزئیاتش به چه کیفیتی؟ خیلی اتفاقات عجیبی آنجا رقم میخورد. میگویند بدن اینها هم تر و تازه است. حکایت از این دارد که ظلم اینها هنوز تر و تازه است. جنایتشان هنوز تر و تازه است. هنوز همه عالم متأثر از این کاری است که اینها ضربهای که به هر کسی وارد میشود امتداد آن ضربهای است که به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) وارد شد. هک. هر جا مظلوم میشود حقش خورده میشود. در امتداد آن حقی است که آنجا. همش ادامه آن است. همش ادامه من.
ببینیم آن روز را. این انتقام را. قلبمان خنک بشود. آیه قرآن فرمود: من این انتقام را فرصتش را میدهم برای اینکه این غیظ قلوب مؤمنین شفاء پیدا کند. دل مؤمنین خنک میشود وقتی این انتقام گرفته میشود. هر چی در این روضهها قلبتان گر گرفته، انشاءالله یک روز دلتان خنک میشود. این آتش دلاتان را گرم نگه دارید که بتوانید قصاص کنید. بتوانید زمینه قصاص را فراهم کنید. بگذارید این آتش در وجودتان شعلهور باشد. این روضهها با ما این کار را میکند. همه وجودمان گر میگیرد از این ظلم. ببینید شهدایمان را. وجودشان گر میگرفت. پشت لباسهایشان مینوشتند: «میرویم تا انتقام سیلی زهرا (سلاماللهعلیها) بگیریم». کار میکند این آتش وقتی در دل آدم گر میگیرد. دشمن دیگر حریفت نیست. فدای آن آقای بشوم که این داغ در وجودش گر گرفت ولی کاری نمیتوانست بکند. چه بگویم من؟ چه روضهای میتوانم امروز بخوانم برایت؟ امام جوادی که چهار سالش نشده با مشت به زمین میکوبد. به آسمان نگاه میکند. میگوید: «فی ما صنع بِاُمی فاطمةَ». امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: چرا عزیزم حالت اینطوری است؟ میگوید: آخر با مادرم چه کردند. به حسب ظاهر مگر امام جواد (علیهالسلام) بوده؟ بودند آنجا؟ مگر دیده اند؟ امام، امامِ «لا اله الا الله». روضه را طولانیاش نمیخواهم بکنم. فاطمیه زیاد گریه کردید. گریه خودتان هم میدانید یک نمک دیگری دارد. خیلی غربت در این گریه با امام غریب گریه کردن یک حال دیگری دارد. «فی ما صنع بِاُمی». شما مگر چی دیدی آقا جان؟ یا جواد ائمه. اینطور به هم ریختی. یک آقایی هم سن و سالهای شما بود. مثل شما خردسال بود. ولی او دیگر همه چی را دیده بود. او اصلاً دست مادر در کوچه در دستش بود. او اصلاً دست ظالم را از سرش رد شد. به او باید چی. شما این جور با مشت به زمین میکوبی، به آسمان نگاه میکنی. او باید چه کار کند؟
یکهو دیدند آستین را از دهان کنده دارد فریاد میزند. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: من این بچهها را هم به تو سپردم. بزرگتری. تو باید اینها را آرام کنی. اینها کوچکاند. تو از همه که بیقرارتر، رحمت خدا به علمایمان، بزرگانمان. علامه حسن. روضه را این شکلی میخواندم. رو کرد به بابا گفت: بابا اینها که میبینی آراماند چون هیچ کدام کوچه را ندیدند. فدای حس انتقامت بشوم. در وجودت شعلهور بود این حس انتقام. هر بار به این در نیم سوخته رسیدی. هر بار از تو این کوچه رد شدی. صدای این سیلی دوباره در گوشت پیچید. هر بار نگاهت به کف کوچه افتاد. یک بار دیگر مادر را نقش بر زمین دیدی. کف این کوچه. روضهام را تمام کنم. اذیت شدید. ببخشید. حیفم آمد این تکه را هم نگویم.
یک جلسه تشکیل دادند بعد از صلح. یعنی در قضایای صلح امام حسن (علیهالسلام) با معاویه. یک هیئتی فرستاد. هیئت دیپلماتیک. معاویه فرستاد. اینها مذاکره کنند. به قول همین هیئت گفتگو کننده، مذاکره کننده. یک هیئت مذاکره کننده فرستادند. چند سال گذشته از قضیه مدینه. گوش بدهید. مجدد ناله را بزنید. روضه امام غریب است اشکال ندارد. جای دوری نمیرود. آمدند اینها گفتگو کردند. افراد متعددی هم بودند. آدمهای پستی هم بودند. جلسه هم خیلی جلسه متشنج بود. خیلی هتاکی کردند به امام حسن (علیهالسلام). مخصوصاً به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خیلی توهین کردند. و امام حسن (علیهالسلام) در آن جلسه سعی کردند با اینها گفتگو کنند. پاسخ بدهند توهینهای اینها را. چند نفر بودند. هر کدام چیزهایی گفتند. یکی از اینها مغیره بود. آن هم یک سری توهینها کرد. حضرت به تک تک اینها جواب دادند. نوبت مغیره که شد فرمود: «أما أنتَ یا مغیره». اما پاسخ تو ای مغیره! ولی بگذار قبل از اینکه پاسخت را بگویم یک چیزی بگویم. من هنوز یادم نرفته. تو با مادرم. بچگی مادرم در اثر ضربهای که تو بهش زدی از دنیا رفت. «الا لَعنَةُ اللهِ علی قومِ الظّالمین». «و سیَعلَمُ الذین ظَلَمُوا ایَّ منقلَبٍ ینقلِبُون».
خدایا! در فرج آقا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشريف) تعجیل بفرما. قلب نازنینش از ما راضی بفرما. عمرمان نوکری حضرتش قرار بده. نسل ما نوکران حضرتش قرار بده. اموات علما، شهدا، فقها، امام راحل، حقوق الارحام، ملتمسین دعا را از سفره حرکت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مهمان بفرما. شب اول قبر فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) به فریادمان برسان. شر ظالمین به خودشان برگردان. آمریکا و اسرائیل جنایتکار را نیست و نابود بفرما. رهبر عزیزمان را حفظ و نصرت و عنایت بفرما. رزمندگان اسلام را غلبه و فتح و نصرت و عنایت بفرما. بیماران اسلام را شفای عاجل و کامل عنایت. حوائج مسلمین را به فضل و کرمت برآورده بفرما. در دنیا زیارت، در آخر شفاعت اهل بیت (علیهمالسلام) نصیب ما بفرما. الهی آمین. هر چه گفتیم و صلاح ما بود. هر چه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.
با نبی و آله. رحم الله.
در حال بارگذاری نظرات...