
جلسه سی و هفت
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
مراتب شرک
جهنم و بهشت مراتب چیست؟
علاقه به چه چیزی باعث فسق میشود؟
تعریف شرک قلبی
شرک ورزیدن در حین عبادت
شهید از نظر پیامبر اکرم
حسابرسی علما و مداحان اهل بیت در آخرت
اولین گناهی که در عالم شکل گرفت
بیان وحدت وجود از زبان دکتر
متن جلسه
هوش مصنوعی : سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه سی و هفتم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم از کتاب آنسوی مرگ داستان سومش رو اواخر داستان بودیم آقای دکتر که رفت و یه سیری کرد در اون عوالم حالا میخواد برگرده توصیههایی رو مادرش قبل برگشتنش بهش داره یکی از این توصیهها این بود که مواظب باش دچار شرک نشی بعد نویسنده کتاب میگه الحمدالله از این جهت اوزام رو به راه مشرک نیستیم این آقای دکتر میگه نه اونی که میگی لزوماً نیست شرک مراتبی داره یکیشم همین بود گفتش که برای بهبودی دکتر آدم مراجعه میکنه اگر دکتر رو دخیل بدونه توی شفا گرفتن و خوب شدن خود این شر دکتر ابزار دکتر مصدر شفا نیست مورد شفاعه از شفا از او صادر نمیشه او جایی است که شفا اونجا میتابد خدای متعال شفا را میتاباند به دست دکتر دکتر خودش کارهای نیست قرص کارهای نیست ماشین کارهای نیست همه اینا ابزاره اگر به سبب آدم مستقل نگاه کنه این میشه شرک مثلاً سوادی که من دارم باعث میشه که مثلاً تو این دانشگاه رام بدن تستها رو خوب زدم نامش مراتبه دیگه خدای متعال این کمک رو به من کرد تستها رو بزنم تو این دانشگاه قبول بشه تازه این کف نگاه توحیدیه بالاتر از اینم خیلی هست و عالم عالم توحیده شب قدرم که شب توحیده امیرالمومنینم که امام الموحدین ماجرا ماجرای توحید دعوا سر توحید فرمود خاندان ابوسفیان درگیریمون سر خدا بود درگیری رو نمیدونم خاورمیانه و اینا تقلیل ندیم بازی در نیاریم دعوا سر اینا نیست دعوا سر توحیده دعوا سر عبودیت و ربوبیت ابلیس میخواد همه رو به ربوبیت خودش و عبودیت خودش در بیاره خدای متعال که اصلاً عالم مال او هست دعوا تو اون قله از سرریز میشه به این بدنه دعوا اینه دعوای امیرالمومنین و ابن ملجم تقلیلش ندیم به یه قطامی بود حالا مثلاً خوشگل بوده اومد گولش زدین ابن ملجم فلان فلان اینم دیگه وادی وادی شیطانه شیطانم ابزارهای مختلفی داره بلده چیکار بکنه با هر کسی چه مدلی وارد بشه مراتبشم مراتب شرک هرکی وارد وادی ابلیس بشه یه کسری از شرک رو داره وادی امیرالمومنین وادی توحید کسی میخواد میخواد شیعه باشه شیعه کسی که موحده دچار شرک شیخ خالص آدم موح شعر مخلص اگر کسی موحد بود این به بند و بیل و سر و صدا و این حرفام خیلی نیست دسته عزاداری و اینا خوبه ها همش خوبه همه اینا خوبه ولی به این نیست که مثلاً هیئت میگیرن ۱۵ هزار نفر رو غذا میدن اینا میشن نماد تشیع بعد یکی یه حرفی بزنه که آقا مثلاً این مدل مدل عزاداری نیست این میشه در نطفش یه مشکلی بوده که اومده جسارتی کرده این بازیا نیست همینی که آدم مشرکین رو اطاعت کنید شما هم مشرکید اینا مراتب شرکه دیگه اگر برنامه را از دیگری دارید میگیری خطو از دیگری داری میگیری اینام شرکه شعر خیلی مراتب وسیعی داره جهنم مراتب شرک بهشت مراتب توحید توحید بروز پیدا میکنه میشه طبقات بهشت شرک درکات چون اونور درجات اینور درکات درجات بهشت درکات جهنم درکات جهنم به مراتب شرک یه وقت شرک فقط در حد فعله که قبل ما بحث کردیم یه وقت به صفات میرسه یه وقت به ذات میرسه رخنه کرد با وجود او یکی شده میگه که ما باید به امید به خدا اشخاص را به یاری طلبیم در حقیقت باید گشایش امور را از خدا درخواست کنیم بازم بگم اگر کسی یا چیزی رو به اندازه خدا دوست بداریم مشرکیم فرزند مالمون رو گاهی علاقه ما به مال خیلی زیاد میشه چنان زیاد که به سختی میتونیم بخشی از اونو در راه واجبات الهی صرف کنیم معناش اینه که مال خودمونو تقریباً به اندازه خدا دوست داریم آیه قرآن فرمود اگر کاسبیتو از جهاد بیشتر دوست داری و ازواجکم و اخوانکم و عشیرتکم و اموال اخترفتموها و تجارت کسادها و مساکن و مساکن من الله و رسول و جهاد فی سبیله فتربسو حتی کاسبی تو بیشتر از جهاد دوست داری اعلام جنگه عجیبه ها اعلام جنگ با خداست بچه همسر خانواده از خدا پیغمبر جهاد از اینا اگه بیشتر دوست داری اعلام جنگ فاسقین این اصلاً فسقه فسق رقصیدن و به عرب و اینا نیست اینا کف ماجرا اصل فسقهای که تو قلبه فسق قلبیه شرکی که در عمله کجا شکلی که در قلبه کجا شرکت قلبی چیه هم عرض خدا دوست داره بلکه بیشتر دوست داره خدا رو میخواد به خاطر کاسبیش اینا شریک ادامه ماجرا اینه میگه که خدا دوست داریم اینطور نیست پس در این صورت ما مشرک محسوب میشیم هرگز نباید شرک حتی زمانی که مشغول عبادتی ممکنه در حال شرک ورزیدن باشی میگه چطور میشه وسط عبادت ما مشرک باشیم صداش کمی کلفتتر کمی پختهتر شد در صورتی که خدا را با اخلاص عبادت نکنیم در صورتی که عبادتمون به ریا آلوده باشه مثلاً از اینکه دیگران ما را در حال عبادت ببینند خوشحال میشیم استوری میکنی جاتون خالی شب قدر فلان جا چنین عبادتی شرک به حساب میاد ما در این عبادت دیگران را شریک خدا قرار میدیم چون در واقع دوست داریم هم منزلتی در اجتماع کسب کنیم هم رضایت خدا رو نام مراتبی از نمیخوام شما رو بترسونم ولی مجبورم بگم در روز قیامت شخصی رو به محکمه میبرند بهش میگن تو در دنیا نماز میخوند دیگران از تو تعریف کنند بعد امر میشه که او رو به جهنم بندازن بنده دیگهای رو میارن که در حین جهاد کشته شده بهش میگن قصدت این بود که مردم تو رو در ردیف قهرمانا جا بدن به جهنم میبرند جهنم چون شرکه دیگه جهنم میبرن جهنم میرود نمیبر هر شرکی برمیگرده به سمت جهنم امهو حاویه خودش میره خودش شرک میره به سمت جهنم عمل ناخالصی داشته باشه شیخ عباس قمی رضوان الله علیه واقعاً نماد اخلاص بود دیگه شخصیت عجیب ایشون کتاب مناز الاخره که نوشته بود به اسم ننوشته بود اسمشو ننوشته بود کتاب پدر شیخ عباس تو قم میرفت اسرا اسرای ماه مبارک حرم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها یه شیخ اسماعیل نامی ظاهراً از اون کتاب منازل آخرت خونده گفت که پدر ما اسرا این شیخ اسماعیل منبر میره از این کتاب منازل آخر میخونه آدم جونش حال میاد من نوشتم کتابو به بچههاش گفته بود که بدون این کتاب خلاصه از ما ایشون مشهد میومد تربتی رضوان الله علیه ایشون گاهی واسطه میشد که پیش نماز مسجد با ارشاد شیخ یه روز نماز ظهر و خون شیخ عباس بین دو نماز پا شد رفت گفتن آقا کجا میری گفت نماز عصر رو بگیم بخونه رفتم دنبالشو بعد کلی پرس و جو ایشون فرمود که تو نماز ظهر تروپو که بودم یه یلدا خیلی از دور یه صدای یالایی از خیلی دور شنیدم تو دلم اومد که بابا شیخ عباس دمت گرم ببین چقدر ملت برای نماز اومدن صف تا کجا رفته به خودم گفتم برای خدا نماز بخون یا برای مردم جوابی ندارم ول کردم البته خب بهترش اینه که آدم بمونه و رو خودش کار کنه و این مسائل پیش نیاد ولی خب این مراقبتها خیلی خاصه دیگه این اخلاص این توحید یکمی تعلقات این شکلی پدر آدمو در میاره مخصوصاً موقع جون دادن مخصوصاً موقع جون گلپایگانی فرمود من رفتم خدمت یکی از علمای قم دیدم موقع جون دادن گفت قرآنو بیارید قرآن آوردن با مشت رو قرآن میزد میگفت هرچی بدبختی کشیدم از تو تو نذاشتی من رئیس بشم تو نذاشتی من دکتر بشم تو نذاشتی من فلان زن برسم دنبال تو راه افتادم بدبخت شدم قرآنو پرت کرد و افتاد و مرد عقدهای بود که موقع مرگ ریاست از دنیا می حمام چی چی شیخ بها نقل میکنه یه حمامی اسمشو از ذهنم رفت آدم اهل معنایی به حسب ظاهر دیده میشد دیدن موقع مرگش هی میگه حمام مثلاً سلمان کجاست حمام سلما حمام سلما سلما گفتن چیه آخر یه کسی که ماجرا میدونست گفت این در جوانی خانم اومد به این از این آدرس پرسید که حمام سلما کجا این حب این افتاد تو دل این و این خیلی دوست داشت که خلاصه به هر نحوی شده به این خانمه برسه و این الان این کمونه کرده تو دلش الان زده بیرون موقع جون دادن تعلقات اون موقع میاد بیرون اسم اون خلاصه یا پیغمبر اکرم تو جنگ دیدن که جنگ مشتی کرد و بعد کشته هم شد مظلومانم کشته شد اینا اسمشو گذاشتن شهید و رو دست گرفتن و اینا حضرت فرمودند که حالا پیغم رسوا نمیکنه آبرو نمیبره واقعاً عجیبه این شهید ندونیم به نظرم تو جنگ بدرم بوده این قتیل الحماره به عشق غنائم رفته بود کشتن شهید نیست در درگاه خلاصه ضابطهها خیلی دقیقه حساب کتاب کم نظیر بود واقعاً بهشون گفته بود که فان الناقده بصیر خدا مو را از ماست می نگران اینم خدا او را از خلاصه شرک یعنی این مجلسی یه وقت گفتم براتون دیگه اینجا فرموده بود که بعد از مرگ سید نعمت الله جزایری با هم رفیق بودن قرار گذاشته بودن هرکی از دنیا رفت بیاد به اون یکی خبر بده اونور چه خبر حسابرسیشون سخته فشارکی که تو سامرا وبا اومد ایشون فرمود زیارت عاشورا بخونید خوب بشید چرا مراجع بزرگ بود خواب دیده بود که صحرای محشره و دارن حساب کتاب میکنن فقیه مرجع تقلید خوابش فرق میکنه یه دری خیلی شلوغه صف وایستادن و همینجور ملت دارن عرق از علما هم هستند فضول و مراجع علماست امام صادق علیه السلام وایسادن هرکی میاد کتابو باز میکنن میگن این فتوا برای چی هیچ راهی نداره حالا دیگه اون عالم خواب ایشون تمسل بوده دیگه یه روضه سرپایی برات بخونم کارم راه میفته بخون ببینیم خدا چیکار میکنه روضه خونشون با گریه از خواب بیدار شده بود داشته باشم به روضههاست که دل دارم خدا سخت میگیره نسبت به اینا اونجا رحمت الله واسع است باب اباعبدالله راحت رد میکنن همه فتوا داده این کلمه چی بود گفتی علامه مجلسی سید نعمت الله جزایری یک سال بعد خوابشو دیدم علامه مجلسی از دنیا رفت استاد نعمت الله عقد اخوت داشتن درگیر بودم حساب کتاب زیاد داشتم وقتی از لحظه مرگش تعریف کرد مفصل دیگه نمیخوام بگم ایشون گفته بود که منو تو قبر که بردن پروندهها باز کردن حالا مرحوم علامه مجلسی که تقریباً ۱۰۰ اثر داره که یکیش بحارالانواره یک اثر ایشون ۱۱۱ جلد بحارالانواره بیش از ۱۰۰ اثر ایشون داره مفقود شده مشهور درس گفتم برات دست زدم کف و سوت هورا آقا این کارو اون کارو اینجا ساختم با دولت صفوی همکاری هرچی گفتیم گفتن قبول نیست تا آخر رسیدن به اینکه آقا یه روزی یه بچهای تو بغل مادرش بود روش به سمت تو بود بچه واقعا دیگه هیچ توقعی نداره وقتی کار میکنه این کاری که کردی این خالصانه بود واسه همین ر بهار و مهار و این تشکیلات خدا اخلاص میخواد خیلی هم به سر و وضع و شکل و اینا نگاه نمیکنه گاهی یا الله از ته قلب با دل سوزان با دل بریان گفتن کار صد هزار سال نماز و عبادت و روزه همه رو انجام میده این قطع تعلق این فقیر دیدن این اصل این لب دینه کتاب خیلی روایت زیباست اولین بار منو از دست استاد آیت الله جوادی آملی خدا حفظشون کنه از ایشون شنیدم از امیرالمومنین پرسیدند که از اینجا تا چقدر راه از اینجا تا عرش چقدر حضرت فرمود از نوک پای من تا عرش یه لا اله الا الله فاصله یعنی فاصله فاصله مسافتی نیست فاصله عمقی حقیقت لا اله الا الله رو کسی بتونه درک بکنه همین الان تو عرش حقیقت لا اله بفهم خدا همه توحیده دیگه اخلاص کلمة لا اله الا الله حسنی وادی توحیده وادی توحیدم وادی ایمنه هدف از انفاق این بود که اسمت بر سر زبانها بیفته اونم به جهنم برده میشه از این قبیل موارد لازمه هر امر خیر رو برای خدا انجام بدیم نه به خاطر ستوده شدن توسط مردم توصیهای و منبری و ایناست حوصله توصیه بعدی مادرم این بود که هرگز از رحمت الهی ناامید نشم ایمان داشته باشم که خدا حاجت بندههاشو برآورده میکنه چه زمانی که اسباب اجابت حاجات فراهم باشه چه زمانی که اسباب فراهم نباشه در هر حال خدا دعای بندههاشو میشنوه اگه صلاح بدونه اجابت میکنه بندههای خودش رو از شر بلایا در امان میداره روایت داره که قشنگ و عجیبیه خدا روز قیامت پرونده اعمال این ملائکه بررسی میکنند حکم صادر میشه یکی ببرن جهنم صحبت عجیبی داره میره برمیگرده نگاه میکنه نگاه خاصی من فکر نمیکردم منو جهنم ببری من امیدم بیشتر از این حرفا توضیح دارهها کشکی نیست اونجا ملکاته این معنیش که ته وجودش لایههای خیلی خیلی پایین یه روزنه از امید رخنه کرده بوده توهم نیست اونجا آدم بش امید دارم منم تو ذهنش بیاره و مثل اینجا نیست که تمرکز مثلاً باید آدم حواسشو جمع کنه اونجا ملکاته تو وجودش یک سر سوزن امید اگه باشه دستشو میگیره رحم امید به رحمت خدا خدا ببین دستور وقتی به ما دادن به قول امام سجاد در دعای ابوحمزه سوال خودت بگی گدایی کنی بعد وقتی گدایی کردن دست دراز کردن جواب رد خدا کسی نیست که بگه وقتی بهتون گمان خوب دارن گمان بقیه نسبت به خودتون محقق کنید اگه فلان کارو کرد شما دعواش نمیکنی خب دعواش نکن امام سجاد علیه السلام خادمشون صدا زدن دفعه اول نیومد دفعه دوم نیومد دفعه سوم نیومد اومدم بالا سرش آفتاب گرفته چرا من بودم سجده رفتن گفتن خدایا علی ابن الحسین در نگاه مخلوقاتت اینجور کردی که ازش نمیترسم خدایی که از ما خواسته ذهنیت بقیه را نسبت به خودمون محقق کنیم ذهنیت نسبت به خودشون محقق نمیکنه توقع خیر داره محقق نمیکنه اگر صلاح بدونه اجابت میکنه او بندههای خودشو از شر بلایا در امان میدونه میداره از شر ظالمان از شر کشنده بیماریها هرگاه از اون چیزی بخوایم مال یا سلامتی یا هر چیز دیگهای به ما عطا میکنه هرگاه به خاطر گناهانمون تقاضای عفو کنی ما رو میبخشه به شرط اینکه واقعاً پشیمون شده باشیم درصد جبران جبران کنیم نتونستیم کسایی رو که به اونها بدی کردیم راضی کنیم یه دو تا قاعده اینجا میگه خیلی اینا قشنگه دیگه حکمت آمیزه ایناشو داشته باشیم چیکار کنیم میتونیم از خدا بخواهیم و امیدوار باشیم که خودش اونا رو از ما راضی کنه نصیحت آخر مادرم این بود که هر نوع کبر رو از وجود بیرون بریزم بعد میگه که کبر از گناهان کبیره است و اولین گناهه که در عالم صورت گرفت شیطان به خاطر کبر از درگاه الهی بیرون شد یکی از مقربین بزرگ در جهان ملکوت بود به خاطر کبر بیرونش کردند چطور ممکنه کبر مقربی رو به خشم الهی گرفتار کنه ولی من حقیر و نه مگه عزت و مقام من از عزت و مقام شیطان قبل از گناهش بیشتره معلومه که نه شیطون از فرمان خدا سرپیچی کرد من بسیاری از فرمانهای خدا را اطاعت نمیکنم خدا میگه دروغ نگو میگم من آدمها رو حقیر میشمارم اگه پولدار باشم در برابر فقرا تکبر به خرج میدهم اگه قدرتمند باشم در در برابر ضعفا اگه دارای مقام باشم در برابر زیردستان اگه صاحب علم باشم درباره کسی که من چه حقی دارم در مقابل دیگران متکبر رفتار کنم چه حقی دارم بر مردمی که من نصیحت میکنن خ از دیگران انتظار سلام کردن داشته باشم چه حقی دارم فرودستانو تحقیر کنم مردم بکشم چه حقی دارم در مجالس بالاتر از بقیه بشینم کسی میخواد به یه نفر جهنمی نگاه کنه سریع رفیقم تکمیل کرد گفت نگاه کنید به کسی که نشسته و دیگری در برابر ایستاده دکتر گفت آدم اگه نداره مگه ما کیم موجودی که از آب گندیده پدید اومده که در اندرون او ادرار و مدفوع چرک نهفته موجودی که اگر غلاف نداشت از بوی گند خودش نمیتونست زندگی کنه ما هر قدر که به زعم خودمون قدرتمند باشیم ناتوان از شما میپرسم به نظرتون قدرتمندترین انسان جهان کیه فکر میکنم کسی که نیروی نظامی زیادی داشته باشه میگه مثلاً چقدر ۳۰ هزار ۳۰۰ هزار ۱۰ میلیون ۵۰ ۱۰۰ میلیون نظامی گیرم که ارتش متشکل از یک میلیارد نفر داشته باشه همین آدم قوی به قدری میکروبی ریز میتونه نابودش کنه میکروبی که هرگز با چشم دیده نمیشه محصول دوانیقی به امام صادق علیه السلام گفت خدا همین مگس رو برای چی خلق کرده حضرت فرمودن اینو خلق کرده برای اینکه جبارین زله میشن از دستش دماغش میکشت حقارت و المطلوب این همه عالمو داری سازماندهی میکنی مگسه رو نمیتونی دور کنی هر طرف میزنی میره با وجود داشتن یک میلیارد نظامی عرضه مقابله با میکروب کوچیکو نداره پس چرا مغرور میشیم به خاطر قدرتمون قدرتی که با حمله میکروب یا تکثیر خودسرانه یک سلول از بین میره به خاطر مالمون مالی که با زلزله آتش سوزی یا هر تصادفی محو میشه به خاطر علم ناقصی که با ضربه مغزی بیماری یا پیری از دست میره حالا این حرفا به کنار ما آدما همه بندههای خداییم بندههای ضعیف خداییم همه از یه پدر و مادر به وجود اومدیم برای چی باید خودمون از بقیه برتر بدونیم خوردم به هر حال مادرم آخرین پند و زمانی به من داد که مقابل عمارتش رسیده بودیم چهار نگهبان به اضافه یه نفر دیگه جلو عمارت ایستاده بودن نگهبانان تا مادرمو دیدن سراشون به نشانه احترام پایین انداختن نفر پنجم به اندازه سه قدم به ما نزدیکتر شد بلندقدتر و زیباتر از بقیه بود مادرم بهش گفت مهمانم در اختیار شماست میتونید برای برگرداندنش اقدام کنید بعد به من گفت به بیمارستان برمیگردید اینجاشو داشته باشین سعی کن از فرصتبارهای که به تو داده میشه بهره ببری مراقب باش هر روزی که در دنیا فرا میرسه ممکنه آخرین روز باشه دستشو نزدیک سر و گردنم حرکت داد به حالتی که انگار بخواد منو تبرک بده برق با مهربونی گفت به خدا میسپارمت لبخند زنان از من جدا شد به سمت عمارت رفت به سمت خونهای که از نور ساخته شده بود دهانش پر از اندوه شد گفت من با نگاه مادرم را بدرقه کردم تا وقتی که داخل خونه رفتم رفت چشم از او برنداشتم بعدش چی شد شخصی که قرار بود اقدامات لازم برای برگرداندن من انجام بده جلوتر اومد در یک قدمی ایستاد و پرسید آماده خواستم جواب بدم که بیاختیار نگاهم به بالا افتاد به فضای بالا سرم اشک از چشماش جوشید اشکی که انگار در اثر غم یا ترس نبود از شعفی حجیم از حسی لطیف اما فربه سرچشمه میگرفت اینجاشو دیگه بگم دیگه تمومه این پاراگراف نگاهم به بالا افتاد و نوری عظیم را دیدم بسیار عظیم زیبا و به طرز عجیب سفید بود اون نور از نوع نورهای عادی مثل آفتاب نبود نوری بینهایت عالی بود نورانیتر از نور بود میتونم بگم انفجار سحر انگیزی از یه نوع انرژی فوق العاده عظیم بود خیلی شدید به نظر میرسید کور کننده نبود احساس میکردم و اطمینان داشتم که بر تمام ذرات بهشت بر تمام زیباییها بر همه صداها رنگها و بوها هر جزئی از عالم بالا رو لمس میکرد و اونو تسلی میداد نوری قدرتمند دانا و پر ابهت بود در عین حال بخشنده لذت بخش حمایتگر و مهربون بسیار مهربون به ذهنم رسید که من اون نور رو از طریق چشمای اسیریم نمیبینم بلکه دارم به کمک نیرویی در مرموزترین قسمت روحم احساس میکنم بیاختیار گفتم بسم الله نور نور این عبارت را نه قبلا شنیده بودم نه در جایی دیده بودم نمیدونم چرا اینو گفتم شرح بدید ببینید نور بود با وجود این نور نبود سفید بود ولی سفید نبود جلوهای از خدا بود ولی خدا نبود وجود داشت ولی یه موجود نبود بیشتر میکنم هم شما رو هم خودمو حتی ممکنه توصیفاتی به متناقض تحویلتون بدم به هر حال بازم برای سعی خواهم کرد ببینید بشنوید اگه تمام نورهای هستی جمع بشن نمیتونن ذرهای از اون تابناکی رو پدید بیارن مجموعه نورهای عالم در برابر تاریکی محض محسوب میشه روح کوچک اسیریم در آن نور پوشش دهنده حمایتگر غرق شده بود فوق العاده فوق العاده شاد و فوق العاده رقیق بودم اون نور زیبا و مهربون و فراگیر روحمو ارضا کرد غسل داد و کم کم در نشئه گرم فرو برد در حالی که خودمو کاملاً بینیاز میدیدم بی نیاز به بهشت رو همه زیباییهاش اینو میگن لقاالله مرتبه خیلی ضعیفی لقاءالله اینه مرتبه خیلی ضعیفی از لقاءالله که برای بعضی شب بیست و سوم ماه رمضان حاصل میشه مرتبه خیلی ضعیفش اینه در حالی که خودمو کاملاً بینیاز میدیدم بینیاز به هر کس و هر چیز به جز خدا به جز نور اعظم الهی که اون نور و همه نورها رو تغذیه میکرد مطلبو کامل من به خلسه شیرین فرو رفتم با علم بر اینکه یک روز بدون ترس از هبوط مجدد به نور اعظم متصل میشوم بهش گفتم برمیگردی یه روزی ملاقات میکنی با علم بر اینکه یک روز بخش جدا ناپذیر از نور اعظم خواهم شد با علم بر اینکه سرانجام همه پدید درون آن به وحدتی کامل خواهند رسید حالا اینا رو ملاصدرا بگه وحدت وجود و اصالت وجود و اینا حرکت جوهری و اینا مشکل پیدا میکنه به طوری که جز نور حق هیچ چیزی به صورت مستقل وجود نخواهد داشت این چیه این وحدتجوده دیگه هیچ درختی سنگی انسانی پرندهای اینجا دیگه در خلسه فرو رفت و بیهوش شدم به هوش که اومدم دیگه رو تخته بیمارستان بودم که فردا انشالله ادامه ماجرا رو با هم خواهیم خوند خدایا با آبروی امیرالمومنین شهید این ایام مظلوم این ایام در فرج فرزندش امام زمان تعجیل بفرما قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد طاه
جلسات مرتبط

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ