
جلسه سی و هشت
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
توضیحی راجع به مقام محوظت
روایتی شنیدنی از پیامبر راجع به ورود به بهشت
روایتی شنیدنی از امام علی علیه السلام و برتری ایشان نسبت به انبیا
روایتی از امام هادی راجع به به امامت رسیدن ایشان
توضیحاتی راجع به ادراک فقر در مقابل پروردگار
داشتن مشکلات دنیوی برای حقالناس است
روایتی شنیدنی از امام کاظم راجع به زنده بودن ظالم
متن جلسه
هوش مصنوعی :سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه سی و هشتم سلام علیکم رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم از این کتاب آن سوی مرگ در مورد مطالب دیروز یکی از دوستان سوال خیلی خوبی پرسیدن گفتن آقا این مطالب تناقض داشت طرف دارن میبرنش جهنم میگه من ته دلم امید به خدا دارم میان میگیرم میبرم بهشت یه جا علامه مجلسی با اون همه کتاب ردش میکنن میگن که هیچی قبول نیست این چی شد آخر خب مراتب فرق میکنه مراتب علما و بزرگان مرتبه بسیار بالایی است و مرتبه بالا مرتبه بسیار سختگیرانهای است داستان حضرت امام را عرض کردم خدمتتون که حاج احمد آقا فرمود من به سختی عبور کردم آقا شهدایی که شاگرد شما بودن همه عبور کردن بعد شما به سختی عبور این یه مقامی بهش میگن مقام محوزت ماهوذت دستهدار کسی که ایمان اینا رو ابتدایی که از دنیا میرن سوالهای بسیار سختی ازشون میکنند حساب و کتاب و قیامت ندارند در دوران رجعت هم برمیگردن اونی که ایمان محضه از این قبیله گفته میشه اینا قبول نیست نه یعنی قبول نیست یعنی هیچی واسه مسئلهای که مطرح کردن گفتن خب درس و بحث و همه چی باید بزنیم دیگه نوازش کنیم و اینا گفتی گفتی که بدهی یکیو داد این دوتا اینم داشته باشید کنار اون نکته سوم یادم باشه انشالله ببینید عزیزان ما مثلاً مدرسه ابتدایی که بودیم زنگ ورزش امتحان میخواستم ازمون بگیرن چیکار میکردن ۵۰ تا دراز نشست برو درسته ۵۰ تا زیاده ۵ ۳۰ تا حالا ۳۰ تا دراز نشست میرفت طرف بهش ۲۰ میداد حالا اونی که رشته تربیت بدنی داره میخونه تو دانشگاه امتحانات آخر ترم نمره میخواد بعد بگه استاد من ۳۰ تا دراز نشست میرم این نمره رو رد کن ببینم همون چیزی که تو مراحل اول نمره میاره تو مراحل بالا باعث اخراج آدم میشه حسنات الابرار سیات المقربین یه کاری برای ابرار خوبه ولی مقربین اگه اینو انجام بدن بیرون میشن از بهشت آقای بهجت اگر نماز مثل نماز منو بخونه قطعاً درجاتش سل مراتب فرق میکنه کلاس فرق میکنه درجات فرق میکنه خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله سید عبدالله جعفری تهرانی این بزرگمرد گمنام یکی از شاگردان ایشون که در تهرانند وقتی با ایشون منزل کسی دعوت بودیم یهو دیدم غذا پرید توی گلوی ایشون تا مغز خفگی خیلی حس و حال بدی و وضع فجیعی پیدا بعداً ایشون گفته بود که میدونی اون لحظه چی شد سفر که پهن کردن غذا رو که آوردن یه لحظه تو ذهنم اومد که به خاطر ما رفقامونم الحمدالله دارن تحویل میگیرن اینکه به ذهنم تا مرز خفگی رفت حالا من اگه اینو به ذهنم بیارم خدا ملائکه میگه بنویسید حسنات همین فقط به گناه فکر نکنه هرچی به اینا میخواد فکر کنه حسنات بنویس مراتب فرق میکنه درجات انجام میدیم قطعاً باید انجام بدیم بحارالانوار و مثل بنده اگه بنویسم قطع انجام تو بهشته ولی از مثل علامه مجلسی قبول نمیکنن چون از اون توقع بالاتری هست نه اینکه قبول نمیکنن یعنی هیچی اثراتش رو داره اون کار خالصی که میخواد قرب بیاره پیامبر اکرم فرمود هیچکس به عمل عجیبی هیچکس به عمل خودش وارد بهشت نمیشه حتی انا حتی من پیغمبرم با عمل خودم وارد بهشت نمیشم همه با فضل خدا میریم بهشت با عمل کسی نمیتونه بهشت بره عملی نیست عرفانیشو ببرم بالا دیگه خدا خلق کرده خودت و عملت مخلوق خدایی او در ماتابید این نماز رو تاباند این نماز رو این روزه رو روزه نگرفتیم او روزه او نمازو بر ما افاضه کرد عملی نداریم هرکس به فضل اوست ما فقط ادراک از فقرمون یه چیز داریم اونم فقره پارادوکسیکال قشنگه نه یه چیز داریم فق هیچی دیگه ندار تنها چیزی که ما داریم از خودمونه فقرمونه و کسی مراتبی میخواد برسه با ادراک همینه هرکی بیشتر این فقر و ادراک کرد قربش الفقر فخری پیغمبر اکرم فرمود من به فقر خودم فخر میفروشم هیچکس مثل پیغمبر ادراک از فقر نداره این فخر فروشی دارهها سیستم یه سیستم عجیب غریبیه فخر فروشی آدم به چی میکنه به داراییش چیه من به این فقر میفروشم که بیش از همه شما خودمو فقیر میدونم چطور میشه امام معصوم به خلایق نگاه میکنه خودشو پایینتر میدونه امامه یا امام نیست ما حرفشو باید گوش بدیم یا نه امر کنه میگه ببین من کلاسم از تو بیشتره به خاطر اینکه خودمو بیشتر از تو پایین میدونم این تناقضها رو اگه کسی بتونه با هم درک بکنه بخش اعظمی از مسائل دین براش حل الفقر فخری هیچکس مثل من بالا نیست از چه جهت از جهت ادراک فرد از خودشون تعریف میکنن لحظات آخر محضر امیرالمومنین مشرف شدم حضرت فرمود کسی نیاد راه ندید مثل امروزی روایت عجیبیست یه نوبت اینا اومدن و نشستن نوبت آخر که مثل امروز میشد در واقع همه رو بیرون کردن دیگه امیرالمومنین نوبت قبلی که حضرت ضربه بهشون وارد شده و حالشون به شدت بده و رنگ صورت زرده واقعا چیز عجیبی جماعت اومدن عیادت امیرالمومنین حضرت هم حالشون بسیار بد سوالی دارید بپرسید فقط مدارا کنین حالم خیلی خوب نیست سوالی هم خیلی کسی نداشت اون وقتی که سرحال بود تو مسجد بود فضا خوبه پرسیدم آقا انت افضل هم آدم شما بالاتری یا آدم قبیح خوب نیست آدم از خودش تعریف کنه من از آدم بالاترم دیگه شروع کردن تک تک انبیا رو پرسید از آدم بالاترید از ابراهیم بالاترین از نوح بالاترین از عیسی بالاترین آدم بالاترم آدم رو بهش امر کردن گندم نخور خورد به من ام نکرده بودن من در تمام عمرم گندم نخوردم نمیدونم مزه گندم چی شما بالاتری یا نوح فرمود من بالاترم نوح پسرش با اونا بود من پسرانم سیدان شهاب اهل الجننه شما بلندتره یا عیسی من بالاترم عیسی وقتی میخواست به دنیا بیاد مادرش رو از مسجد بیرون کردن گفتن اینجا زایشگاه نیست اینجا مسجدی من و مادرم رو آوردم تو کعبه خودشیفتگی نیست تعریف از خود اصلا مقام معنوی مال کیه مال کسیه که بیشتر از همه ادراک فقر داره دقت داشته باشید خیلی نکته مهمیه خیلی سوالا رو حل میکنه خدا بهش داده به خاطر این شدت فقری است که در خودش میبینه هر چقدر از خودش تعریف بکنه سر سوزنی حس خودپسندی و خودشیفتگی درش ایجاد نمیشه در این حال میدونم از همه بالاتره بالاتر بودنش به چیه به خاطر درک شدیدش از فقره امام هادی علیه السلام اینا رو داشته باشید این مطالب مطالب نابیه اینا معارف ناب اهل بیت و شیعه است متوکل دستور داده برای امام هادی معلم بزارم معدب بزارم به قول روایت اینو مرح شیخ عباس در متل آبان نقل کرد کتاب خیلی عالی است من بخونن عزیزان کتاب کتاب فوق العادهای است امام هادی ۸ سالشون بود علیه السلام این معدب نشسته بود حضرت مدینه بودن بیرونی خونه داشت مشق گفته بود به امام هادی علیه السلام حضرت مشغول نوشته بودن آورده بودن این داشت چک میکرد دیگه اجباری بود دیگه امتحان و نمره بعد میگه یهو دیدم که امام هادی علیه السلام برگهها رو از دست انداختن با گریه دویدن سمت شیون از داخل خانه بلند شد و الان پدرم در بغداد از دنیا امام جواد شما از کجا فهمیدی از کجا میفهمید امام شدید سوال چه سوال پاسخ چقدر محشر پاسخ چقدر مح از کجا میفهمید امام شدید حضرت فرمود یه حالت ذلتی در وجود ما شکل میگیره که در اون حال میفهمیم خدا هیچ موجودی به ذلت ما در برابر در حریم خودش نداره اون وقت میفهمیم بر همه خلایق ولایت پیدا کرد امام شد یه حسی داره میاد شدت قرب شدت فقر چرا از بقیه بالاتره چون بقیه این ادراک از فقر رو ندارن چون دارایی به همینه نه چون من عملم بیشتره عملی نداره کسی منم عمل ندارم بحث عمل نیست بحث ادراک فقره اونایی که مناطق خیلی بالا حضرت نماز و عبادتشون انقدری نماز میخوندن که پیشانی مبارکشون که پینه میبست اینو ماهی یه بار قیچی میکردن سر زانوها رو دست مبارک کف دست پینه می امام باقر علیه السلام فرمود که پدرم مشغول نماز بود و شبی هزار رکعت نماز اون وضعیت نماز و روزه و عبادت ایشون فرمود که پسرم مصحفی که درش حالات پدرم امیرالمومنین نوشته شده رو بیار حالا چی بوده این مصحف به چه نحو نوشته شده بود نگاه کرد دیدم کاغذ دست او افتاد دست به پیشونی گذاشت فرمود من یغوا علی عبادت علی بن ابیطالب کی میتونه مثل علی عبادت کنه امام سجاد خود اهل بیت با هم تو کشاکش رقابتن در ادراک فق در ادراک عبادت عبادت فرد بسیار مهم سوال خوبی هم بود عزیزان پرسیدن پس مراتب علما دیگه بحث عمل نیست که به عمل گیر بدن ما عمل مراحل پایین از ما عمل میخوام از یه جایی به بعد دیگه عمل نمیخوام فقر میخوام خوش به حال اون که شب قدر عمل هم داره فقر هم داره آخرشم تا صبح هرچی کار میکنه میگه خدایا هیچی ندارم صبح شد و دست ما خالی بدبختا خواب دیدم بعضی مجالس خدایا یه مشت آدم الان خوابن ما اومدیم اینجا چه حسیه اوج غر آدم گرفتن خوابیدن نه نمازی نه روزهای امام سجاد در مناجات عرض میکنند الهی انکضرب العقل خدایا من مثل زرم بلکه کوچکترم من هیچی نیستم ادراک فقرش به اینجا رسونده نکته بسیار یه نکته دیگه در مورد عمل عمل بالاخره لازمه قطعاً راه رسیدن به یقین عبودیت و عبادت عبادت خیلی عمل هم صورت داره همه این چیزایی که تو بهشت اتفاق میفته صورت اعمال که انشالله قراره با هم یه وقتی صحبت بکنیم در موردش هر عملی هم صورت متناسب با خودش داره یکی از اساتید میفرمود در عالم برزخ به نظرم پدربزرگشونه یکی از اجدادشون رو توضیح ندادم کی فقط گفتن یکی از پیشینیان وجه داشت که به بنده گفتن عمل دیدم دیدم یه قالیچهای زیرشه تو بهشت با این در حال رفت و آمده گفتم این چیه من تو دنیا داشتم شبهای ۲۱ ماه رمضون لطافتهایی دارد اوحینا الیهم فعل الخیرات مبتکر کارهای خوبم بعضی چلههای روزانه دارند بعضی چلههای سالیانه دارند بعضی چه روزیه عبادت انجام میدن بعضی ۴۰ سالیانه گفت من چله سالیانه داشتم ۴۰ سال شب ۲۱ ماه مبارک به این نیت که امشب امیرالمومنین به شهادت رسیدن فقرا و ایتام محروم شدن پشت در خونه فقرا ایتام میرفتم کالا میبردم وسایل میبردم نون میبردم غذا میبردم این کیسهای که با خودم داشتم ۴۰ سال این طرف تبدیل به قالیچه شده مراتبی بهم دادن مقاماتی دادن بزرگوار هم توصیه میکردن میگفتن این برنامه رو شب کارت بکشید کارت به کارت کنید اینم حالا به همون یه صورتی پیدا اونجا یه کارتی رو سوارش میخوام عرض کنم که این صورت عمل و اون طرف ما با اعمال بگم همین استاد ما خیلی نکات هم نمیگفتن حالا دیگه وقتا یه چیزایی رو گفتن چون بحث علامه مجلسی شد و احساس کردم که شاید در نگاه برخی عزیزان مقامات ایشون شاید کوچک انگاشته میشه این نکته رو در مورد ایشون بگم که نکته خوبی است مجلسی آثاری که نوشته سه برابر عمرشه یعنی عمر طبیعی آدم به ورق زدن این آثار نمیرسه یکی از اساتید همین استاد عزیزمون حالا ما که اهل عمل نیستیم فقط حرف میزنیم برای خودمون ببین استاد یه وقتی تو مسیر منزلشون بودیم تو ماشین رفاقت و صمیمیت و اینا از باب پرروگری خودمون توصیه میکردیم به این ما داشتیم سفارش میکردیم این استاد خلوت کنید تموم شده گفتم آقا صفر برخورد کنیم بگین من با کسی کار ندارم اومدیم منزل ایشونم خسته بود توی کف اتاق دراز کشیدن و منم کنار ایشون نشسته بودم همین بحث ادامه داشت بعد شبش یه جلسهای بود چند تا از دانشجوها از زنجان اومده بودن قم رفتیم گوشه و ایشون گفتن که حرفی که زدی سریع بعدش تایید شد شما که رفتی از اون یه دری روبرو مجلسی وارد شد ایشون گفتن که آقا جان حرف گوش بده رو در خونت کاغذ بزن بگو دیدار ندارم میخواستم هرجا برم با هرکی باشم بشینم پاشم من اعلام کردم دیدار ندارم رفتار خصوصی کردن محصولی داشته باشی یه چیزی ازت در بیاد باید اینجوری کنی باید تنظیم کنی مقام معنوی مجلسی این نیست که حالا آقا بحارو قبول نکردن تو بهشت برزخ همونجا قبول نکردن این همون ماجرای امتحان فوق دکتراست یکی به اینجا برسه یه همچین امتحانی بده خودش پیشرفت محسوب میشه فینال یکی باخته مقدماتی محل گروهی هم بالا نیومده همون بازی اول سه تا خورده فرق میکنه اینا یه مقدار دیگشو بخونیم تا انشالله کم کم تمومش کنیم این آقای دکتر گفتش که ما به هوش اومدیم در بخش مراقبتهای ویژه آخرای کتابه دیگه من با بالهای چیده شده به قفس برگشته بودم خودم را در بدنی ضعیف و بدقواره محبوس میدیدم حال عجیبی داشتم با صدای بلند گریه میکردم تمام سلولهای بدنم اون نور رو میخواست دلم میخواست دوباره به دیدنش مفتخر بشم میدونستم که فقط با او و در او آرام میگیرم مدت کوتاهی هوشیار بودم و بعد از هوش رفتم دفعه دیگه که چشمامو باز کردم اون مرد رو دیدم مرد کی بود چشم آبی بود او در نزدیکیم روی تختی دراز کشیده بود و داشت با چشمان آبیش منو میپایید قدی که گذشت به من گفت منو به یاد میارید جالب بود او رو به یاد میآوردم همون مرد ۶ ماهه بود که در عالم برزخ حضور داشت در تونل و وادی حق الناس با اندکی دقت میتونستم لطمههای اون وادی رو تو صورتش ببینم گفتم ما در عالم بالا برای مدتی با هم بودیم سرشو تکون داد و گفت من زودتر از شما به دنیا برگشتم بعد از آمدن من بر شما چه گذشت آدرس چشم آبی رو میگیرند و میرن پیشش حالا جلوتر میگ ناتوانتر از اون بودم که بتونم ماجرامو براش تعریف کنم معذرت خواستم گفتم بعداً همه چیز رو به شما خواهم گفت چشمامو بستم به خواب رفتم وقتی به هوش اومدم همه چی واسش مو به مو تعریف کردم بعد خاطرات مشترکمونو مرور کردیم الان منو خیلی با هم صمیمیم صمیمیتر از دو برادر معمولا زمانی که همدیگرو میبینیم در مورد اون تجربه حرف میزنیم کجا زندگی میکنه تهران خیابان حوالی میدان سه نقطه حسین سوال کرد میتونی ببینیمش گفت چرا نه آدرسو داد بعد گفتش که او بعد از برگشتن به زمین موفقیت بسیاری در شغلش کسب کرده روز به روز به طور چشمگیری پیشرفت میکند گفتم حرفی که زدی سوال برانگیزه پرسشی پیش میاره آیا باید این پیشرفت او را غیر عادی قلمداد کرد یعنی به اون تجربه مرگ ربط داد در جواب میگفتن یک جمله قناعت به مامانم بهترین سوال از خودش بکنیم میگه که اون آقا وقتی برگشت وضعش خوب شد توضیح نمیده چرا یه دلیلش اینه حق الناس برگشت قاعدتاً رفته حق الناس صاف کرده تصفیه کرده بسیاری از ناکامیهای اقتصادی مشکلات معیشتی مشکلات فراوان حتی مشکلات علمی بی توفیقیها تو زندگی به خاطر حق الناس حق الناس وقتی جبران بشه گشایش اقتصادی میاد برکت میاد توفیق میاد یکی از دلایل اینکه این آقا بعد از اینکه از اونجا برمیگرده و ازش خوب میشه همینه قاعدتاً قاعده همین الناس احتمالاً رفته صاف کرده به شدت وضعشم خیاط که انسانه کم نظیری بود کتاب ایشون را جواهری شهری نوشتم کتاب کیمیای محبت که درخواست میکنم از عزیزان توصیه نمیکنم درخواست میکنم همه بخونن کتاب کتاب بسیار کتاب پرفروشی بوده تو اندونزی بعضی جاها تدریس میشه این کتاب انسان سختگیری است وسواس به خرج بده و تو آثارش ردیه نوشته علیه اینها انسان معروف آقای شهری به سختگیری توی منابع کتاب کیمیای محبت ایشون نوشته تو این کتاب داستانهای عجیب غریبی نقل کرده از مرحوم رجب علی خیاط یکیش اینه طرف میگه آقا ما خاکستر میشه حالا از این ماجراها زیاده هر کار میکنیم بدبخت میشیم نتیجه نمیگیریم سود نداره خونمون فروش نمیره زمین فروش نمیره کارمون به نتیجه نمیرسه بچه دار نمیشیم از این قبیل ماجراها ایشون چیز تقسیم ارث که میکردی گفت خب گفت خواهرت با یه حالت پریشونی میخواست سهمشو که بگیرید گفت من راضیام اشکال نداره اسم به زبون گفت قلباً راضی نبود اون کدورتی که او داشت این بدبختی آورده این بچه صاحب کارت اومده بود خیلی اذیت میکرد بردی پشت دخل گوششو پیچوندی این اثر بعضی اون کاره این خیلی عجیبه واقعاً داستان میگه که یه بار دو تا گوسفند رو گرفته بودی یکی سر بریدیم یادته گوسفند مادر بود بچه رو جلو مادر سر بریدیم اون مادره نفرینت کرد نفرین گوسفند پشتته خورده شده الان ۵۰ نسل اثر وضعی ایناست همه عالم رو به من بدن یه دونه رو یه جو رو از دهن مورچه در نمی اقالیم سبعه رو اگه به من بدن با زلف به یه مورچه یه دونه جو رو ازش در بیارم این کارو نمیکنم ظلم ایناست دیگه اثرش رو قطعا میزاره بیشتر بدبختیها و مشکلاتم برای ظلمه این با احیا و شب زنده داری و دعای جوشن اینا پرونده رفقا سرمایه هنگفتی یهو میاد یه غیبت میکنیم به راحتی خوش به حال اونایی که کسانی غیبتشون میکنن که هر سه شب قبل رو پنج ساعت عبادت کردن نماز و عبادت و صد رکعت نماز قضا ولی بالاخره این حق الناس بحث مهمیست و خیلی توجه بهش یه قضیه دیگه رو میگم بعد از داستانم بیرون میام این قضیه آخر امروز ما باشه و یه مقدار کتاب میمونه برای سهشنبه که دیگه کتاب انشالله ماجرا ماجرای جالبیست آخرین ماجرای کتاب من به مدت یه ماه در بیمارستان بستری بودم سپس مرخص شدم منو به خونه بردن دکتر دستور داده بود که در یک اتاق نسبتا تاریک به استراحت بپردازد بنابراین منو در اتاقی با پردههای بسته خواباندن چند روز گذشت یکشنبه روزی یکشنبه روزی آرام آرام از اتاق خارج شدم وقتی به حال رسیدم چشمم به تلویزیون افتاد تلویزیون داشت صحنههایی از افغانستان رو نشون میداد احتمالاً اوایل دهه ۸۰ بوده دیگه صحنههایی پس از انفجاری مرگبار جسدهای مردم بیگناه در هر طرف به چشم میخورد ناگهان حالم خیلی بد شد به دیوار تکیه دادم و بلند بلند گریه به گونهای که انگار عزیزترین عزیزانم را از دست داده باشم همسرم سراسیمه از آشپزخانه بیرون دوید منو بغل کرد مرتب با نگرانی پرسید چی شده چی شده که از اتاق بیرون اومدم چرا گریه میکنم حالم خوب نیست درد دارم در حالی که همچنان میگریستم به او گفتم چطور تونستن این همه آدم بیگناه رو بکشن چطور میتونم در اون دنیا خونهایی رو که ریختم برگردونن من از پس دادن یک کتاب عاجز بودم برگردون اونا چطور میتونن این همه خون به صاحباشون پس بدن بعد تازه خون وقتی آدم میریزه میگن این یک نسلشو بهش برگردون که فرمود محسن رو که از ما کشتن یک سوم سادات کم شد یک سوم سادات یا حضرت علی اصغر یک سوم سادات حضرت علی اکبر همینطور برگرد این تا قیامت ۱۰ میلیارد از این اسب من میومدم اقل اقلش خون ریختن اینه کمترین اتفاقی که میفته تو قتل اینه پرونده اعمال هرچی که گناه بوده برای مقتول میره به عهده قات کمترین آدم کشتن و من یختل مومن متعمدا فجزا جهنم خالدن یک نفر رو بکشه خلود در جهنم من به راحتی قتل عام کودک میکشم بزرگ میکشم من با اونا که کار ندارم این وحوش که جای خودشون تعریف تایید حمایت که اینجا میگه من اینو تا ده روز حالم شدیداً خراب که با خودم گفتم کی مجوز داده شما اینجور آدم بکش یاری داره امام کاظم علیه السلام صفوان جمال جمال از جمل میاد جمل یعنی چی شتر جمال شتردار بوده راه و ترابری و حمل و نقل و چی چی مسافرتی آژانس مسافرتی آژانس مسافرتی دوران موسی بن جعفر ایشون بوده امام کاظم علیه السلام خیلی دوست داشتن صفانو بگم عرضم تمام انسان مومن شریف مقید ماجراها داره وقت نیست براتون بگم این ساختمان جبار هارون الرشید وقتی میخواست بره مکه از بغداد این آقای صفوان بغداد میشست مکه بار میخواستی شتر میخواست حمل و نقل شتراشو از صفوان میگرفت این مطلب مطلب شب قدریه و جز محاسبات برنامه هامون همه اعمالتو من دوست دارم غیر از یه گفت چیه آقا اکراه اینی که کرایه میدی شتراتو بهاررش آقا من شتر کرایه میدم خودم نمیرم اونم مکه میره پاتایا نمیره میره میره حج میره زیارت قاعده دوست داری انقدی زنده بمونه که برگردی کرایتو حساب کنه من احب بقاء الظالمین فهو من هرکی دوست داشته باشه یه ظالم زنده بمان با اون ظالم زنده موندن اینا رو دوست داشته بقاء ظ کمه وجودش ظلمه هر یه روز زنده موندنش ظلم هر یه روزش بدبختیه دوست داشتن این حشر با او رو داره این اصلاً یه مرتبه از ولایت ولایت ظالمین ایناست که آدمو میبنده ایناست که آدمو محروم میکنه ایناست که سلب توفیق میاره مشکلات از اینجاهاست همه شترامو فروختم گفت من که میدونم تو یه سراسری با موسی بن جعفر داری میفروختم بخیر کنه به حق امیرالمؤمنین و این شب بیست و یکم دست ما رو بگیره نجات بده و خلاصی از نار عنایت بفرماید خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرم به یمن وجود ولیعصر مولامون صاحبمون این اعمال اندک را از ما بپذیر بالاترین و بهترین تقدیراتی که در پرونده اعمال بندگان در طول تاریخ رقم زدی را امشب برای همه ما و همه مومنین و مسلمین ثبت و ضبط بفرما و صلی الله علی سیدنا
جلسات مرتبط

جلسه سی و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هفت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ