
جلسه سی و دو
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
توصیفات زیبای دکتر از باغ بهشتی
تفاوت فوت و وفات
دیدار دکتر با دوستانش در برزخ
رنگ لباس بهشتیان ؟!
تفسیر رنگ ها در برزخ
تناسب رنگ لباس بهشتیان با درجاتشان
آیا نقص در خلقت نوزاد ظلم به اوست؟
نفس همه کامل آفریده شده
عدم وجود نقص در بین بهشتیان
چگونگی دیدار اهل بیت در خواب
برتری شناخت نفس بر شناخت بدن
قدرت شگفت انگیز اراده نفس
مجالست روح های قوی با همدیگر
حُسن و زیبایی چهره های بهشتی
در آغوش گرفتن، نماد اِبراز علاقه
در عالم برزخ اِبرازی نیست، فقط حقیقت است
نفس قوی، حافظ بدن
بهشتیان چقدر با هم صمیمی هستند ؟
عشق، باعث دوام زندگی برزخی
متن جلسه
هوش مصنوعی : سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی مرگ جلسه سی و دوم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم در ادامه داستان آخر کتاب که اواخر داستان هم هست از این آیه دکتر میپرسند که این قطرهای که دیدی رو چون آخر داستان رفت تو قطره دیگه تو آب پاس نرفت رفت تو قطره حالا آخر جلسه قبلمون تو قطره بودن ایشون بود قرار شد یه روز تو قطره نگرش داریم ببینیم که ماجرا چی میشه چه مدت در قطره موندید نمیدونم فقط میدونم که کاملا در اون اصوات ملکوتی محو شده بودم جز آهنین تلاوت عبارات صدایی نمیشنید وقتی خودم رو بازیافتم که دوباره بر سطح آب ایستاده بودم اون وقت مجدداً شروع به راه رفتن کردم به سمت دیگه رود در کناره دیگه رود قاصدک خوشگلی نظرم رو جلب کرد مثل یک ستاره کوچیک تابناک بود قاصدک به شکل خاصی به من لبخند زد لبخندی که به اندازه خودش زیبا بود گفت منو بچین منو بچین و برای مادرت ببر او از من خیلی خوشش میاد و چون منو کمی مردد دید ادامه داد نگران نباش من تا قیامت زنده و شاداب خواهم از بین درست مثل اون هلو قاصدکی باهاش حرف زد ساقه تردش رو گرفتم و اندکی فشار دادم بچینم لحظه بعد با همون صحنهای که انتظار داشتم مواجه شدم قاصدک زیبا هم سر جاش بود هم تو دستم خوب بالاخره بالاخره تصمیم گرفتم نزد مادرم برم داشتم فکر میکردم چگونه به بالای دره برگردم که قاصدک گفت با یک جست بلند یا اگر مایلی پرواز فقط بخواب من سومی رو بیشتر پسندیدم اراده کنم اونجا باشه بنابراین اراده کردم و به بالا به لبه پرتگاه برگشتم به همون دشت پرگل همون دشتی که پر از گلهای آبی رنگ بود دیدم مادرم اونجا ایستاده قاصدک رو بهش هدیه دادم تشکر کرد در حالی که قاصدک را بین انگشتاش نگه داشته بود به من گفت خبری برات دارم اینجاش خیلی جالبه یکی از جاهای جالبه کتاب این بخششه مادره بهش میگه که خبری برات دارم میگه خبرت چیه میگه سه تا از دوستات دارن به دیدنت میان اونا میدونن که تو اینجایی پرسیدم کدوم دوستام نامشون رو گفت مجید و فرهاد و آرمین لازمه که اینو به شما بگم مجید و فرهاد و آرمین چند سال پیش فوت کردند پرانتز فوت کردن وفات کردن فوت و وفات فوت یعنی از دست رفتن وفات یعنی یه چیزی استیفا بشه هرچی که هست گرفته بشه ما فوت نمیکنیم وفات خلاصه زمانی که داشتن با اتوبوس به مشهد میرفتند در ۵۰ کیلومتری مشهد اتوبوسشون واژگون هر سه در دقایق اولیه مردن خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله روحانی سید محمدعلی روحانی که قم بودند و پارسال از دنیا رفتند در راه مشهد برای زیارت دارن میرن از دنیا میرن یه کوه پشت این کوه اینا هستند و منتظر ظهورند و با ظهور برمیگردند اینجوری که یادمه صاحب تعبیر خواب بود اینجا گفتم براتون انسان عجیبی خلاصه اینایی که تو راه زیارت از دنیا میرن امکانات ویژه و جایگاه ویژهای در عالم برزخ دارند باری کنار مادرم ایستادم و منتظر اومدنشون شدم یه دفعه دیدم که جادهای به صورت مایل پدیدار شد جاده رو با خودشون آوردن از دشت به سمت بالا شبیه جادههای معمولی بود نه معمولی جادهای از نوری سفید که به صورت اریب به سمت بالا امتداد داشت البته من فقط میتونستم حدود ۱۰۰ متر از اون جاده رو ببینم چون بعد از این فاصله تقریبی جاده در توده عظیمی از نورهای متراکم محو میشد در حالی که به توده نور نگاه میکردم دیدم سه نفر در اون بالا نمایان شدند برام مسجل بود که همون دوستام هستند هر سه با سرعت به سوی ما لغزیدند وقتی کاملا نزدیک شدند به هم سلام اونا خیلی شاداب به نظر میرسیدن میگه چه جور لباسی پوشیده بودند لباسهایی بلند و سفید و زیبا دانلود رنگ زیاد صحبت کردیم ولی خب هی چون میاد بحثش رنگ بنفش چیه اون طرف رنگ انتخاباتی ببینید رنگها رو ما اینجا اسم میزاریم سبز و آبی و قرمز و اینا البته خیلی از اسمایی هم که میزاریم اسمایی که عنوان خاصی برای رنگ نمیگیم زرنگ جگری لیمویی نارنجی نارنج این خیلی درسته یعنی رنگها این شکلیه اون رنگی که در بیرون غلبه داره رنگ سفید معمولا با چه چیزی همراهه با نظافت تمیزی رنگ سیاه با چه چیزی همراه با قند تاریکی این رنگها تو عالم ما بروز پیدا کرده یه حقیقتی را میرساند رنگ قرمز رنگ آبی میگفت هرگز به رنگ قرمز و آبی در شیر دستشویی اعتماد نکنید خاطرات یک زجر کشیده جابجا میشه با هم خیلی اعتماد نکنید به اینا رنگ آبی حکایت از چیزی داره رنگ قرمز حکایت از چیزی داره رنگ زرد حکایت اون طرف واقعیشه اینور خیلیاش نمادینه اونور واقعی بعضیا با رنگی انس خاصی دارد مثلاً یه اتفاق خاصی برای اینها با رنگ خاص مثلاً امام امام مجتبی علیه السلام رنگ برزخیشون رنگ سبزه اباعبدالله رنگ برزخیشون رنگ سرخه چون لحظه شهادت اینا سید شباب اهل جنتن لحظه شهادت امام حسن پوست بدنشو سبز شده بود اباعبدالله رنگ تنشون سرخ شده بود معرفی کردند بعد تو برزخ این دو امام این دو رنگ حکایت خاصی داره بعد تو خواب هم این دو رنگ حکایت خاصی داره دیالو مفصل این رفیقاشو که ایشون میبینه همه لباس سفیدو داشتن حاشیه لباس رنگش فرق میکرد لباس سفید و بلند و زیبا رنگ حاشیه لباسها فرق داشت حاشیه مجید زیتونی بود سبز زیتونی چه رنگی میشه سبز سیر میشه زیتونی میشه رنگ بسیار دقیقی اشاره کردی سبزی که میره به سمت سیاهی درسته قرآن مدهامتان کوچکترین آیه قرآنه دیگهامتان کی میدونه معنای مطامتان چیه کسی میدونه مدهام متان تو کدوم سوره است این آیه سوره الرحمن کوچکترین آیه قرآن یک کلمه است مدهام متا متان میدونین چیه برگ درخت مدهام متان از ادهیمام میاد ادهیمام وزن اف ایلال وزن افعیال در صرف جز وزون اوزان غیر رایج سه تا وزن غیر رایج یکیش ایلاله اف برای رنگ میاد ادهم رنگ سبزیه که به سمت سیاهی میره رنگ یشمی باغهای بهشتی رو تو سینمایی که الرحمان معرفی میکنه میگه اینا رنگش رنگ سبز یشمی لجنی به قول عزیزمون این میشه مدهام متان دو تا باغ تثنیهاش اینه متهامتان دو تا رنگ این شکلیه پس رنگها متفاوته تو عالم برزخ به حسب درجات آدما این لباسش چون مرتبه بوده رنگش رنگ زیتونیه فرهاد لیمویی آرمین عنابی تحلیل دارهها میشه بحث کرد لیمویی چیه عنابی چی اونا روایاتشم روایت جالبیه روایت هم میشه مانور هر کدوم از اونها کمربندی پهن و طلایی به کمر بسته بود این کمربندها آراستگی ظاهریشون رو مضاعف میکرد کمربند هم حکایت داره اینا هر کدوم تو خواب هم اگر دیدید حکایتی داره حالا ماجراها هست دیگه حرفایی میاد و میخورم و رد قیافه و اندامشان بسیار زیباتر از زمانی بود که در زمین زندگی میکردند برخلاف اون مواقع هیچ نقصی در چهره و اندامشون دیده نمیشد عزیزی که امروز در مورد نقص بدن سوال کردن اگه هستن هنوز اینجاش جالب بچهای که ناقص به دنیا آمده چه گناهی کرده در توضیح سوال میگفتش که پدر و مادر یه اشتباهی کردن گفتن پدر مادرم گاهی اشتباه نکردن سوالات تقویت کنم حالا جوابش چیه بهش گفتم که اونی که چشم نداره منی که چشم دارم چه گناهی کردم که ۵۰ سال باید ببینم و هی کنترلش کنم و حساب پس بدم بنده خدا گفته من چه گناهی کردم بعد ثانیه به ثانیه بابت این جواب پس بدم به دو نفر دوتا خودکار میدن یکی مثلاً یک سی سی جوهر داره یکیش ۱۰۰ سی سی جوهر داره بله افتخاری ۱۰۰ سی سی یک سی سی نقصه من با این نقصش خیلی کار دارم یک سی سی داشتن نقصه وقتی به یکی یه آدم عاقل میخواد امتحان بگیره دقت یه آدم عاقل میخواد امتحان بگیره برگه داده به این دو نفر عاقلم هست حواسشم جمع به یکیشون خودکار میده یه سی سی جوهر داره به یکی میده ۱۰۰ سی سی جوهر داره شما از این کار او چی میفهمید امتحان کمتر امتحان کمتر از یک سی سی آها قراره از این سوالاتی بپرسه که جوابش با یک سی سی ۱۰۰ سی سی باید بنویسه کدومشون مستحق ترحمه بنده خدا این دلسوزی داره اونی که پول بیشتر داره بیشتر مستحق ترحمه برعکسه دیگه اینا به این معنا نیست که نریم کسب کنیم همه چی با هم قاطی میشه یه وقتایی چه گناهی کردیم که کور کور نیستیم نکته بسیار خوبی دوباره باز اشاره همین دیگه شما امتحانت با بیناییته اون یکی امتحانش با ندیدنش و از اون چیزای دیگهای رو میخواد بپذیره تقدیرش به این بوده بس همین قدر میخواد خدا ازش کار سادهترین مسابقه ۲ رو دیدین قبلاً هم مثالشو زدم مسابقه دو رو دیدین دو ۲ بامانه نه ۲ میدانی دعای میدانی که نگاه میکنی دوربین از جلو که نگاه میکنه کاملا یه صحنه ناعادلانهای میبینید درسته یکی این جلو جلو وایساده یکی اون ته ته جیگر آدم کباب میشه برای اون تهیه بدبخت کی بودی تو ته وایسادی ولی از بالا که نگاه میکنی کاملا دقیق و حساب تنظیم کردن هر کدوم مقیاسی که باید بره برابره چون دایره است دور برمیداره یه جور لحاظ کردن که همه توی یه مقیاس حرکت کنه کسی از بالا اگه عالمو نگاه کنه عالم مقیاسش برای همه ما چون همش ابزاره نفس همه نفس همه کامله هیچ نفس ناقصی خدا نیافرید یعنی قوه بینایی قوه شنوایی در نفس همه دارند قوه دانایی دانشمند ابزارش فرق میکنه به بعضیا ابزار کمتر داده به بعضی ابزار بیشتر داده اونایی که ابزارشون کمتره تکلیفشون کمتره رشد سریعتره اصل رشد هم که مال بعد این عالمه یعنی یه مقداری و یه نرمی رو کسب میکنه ظرفیت رو ایجاد میکنه دریافت بدون امتحان حالا ادامه داستانو میخونم براتون بیشتر توضیحش حل میشه انشالله دنیا که بودن نقص داشتن گفت بله مثلاً نیمی از چهره مجید چند سال قبل از مرگش سوخته بود اونجا دیدم که صورتش کاملا سالم البته ما رفیقی داشتیم نگاه میکرد و اینا اول لحظه مرگ طرفو میگفت اما وقتی که او را در عالم برزخ دیدم چهره سالم داشت موقع مرگش این تصادف کرده مثلاً صورتش این شکلی شده نمیدونم چه جوری میدید توصیف این شکلی آقا تو دنیا آستینش بالا بوده همیشه نفهمیدم چرا حساسیت پوستی داشته چی بوده اما وقتی که او رو در عالم برزخ دیدم چهره سالم داشت موهای وسط سر فرهاد از این دنیا در این دنیا ریخته بود در حالی که اونجا موهای بلند و خوش حالتی داشت قبلا دماغ آرمین بزرگ و زشت بود ولی اون موقع دماغش به قدری زیبا بود که به شدت متحیر شدم آرمین اینو فهمید و گفت قیافه اصلی ما در این عالم اون آرمینه میگه که قیافه اصلی ما در این عالم به شکلی که میبینی نیست ما خیلی زیباتر و متفاوت شکلی هستیم که بر تو ظاهر شدیم قبل از اینکه نزدت بیایم قیافههامونو تغییر دادیم به طوری که تو بتونی ما رو یکی از اساتید میفرمود یکی از اجداد دورم و دیدم دیدم خیلی فرسوده است گفتم که شما چقدر فرسودهای گفتش که خیلی نکته جالبیه نکته عجیبیه گفت عالم دنیا و عالم برزخ وقتی میخواد به هم نزدیک بشه نزدیکی برزخ و دنیا فرسودگی مال اونجاست شما از اینجا به سمت عالم برزخ که می هرچی جلوتر میری پیر میشی گفت ما تو مراتب بالایی هستیم پایین که میخوایم بیایم شما ما رو ببینید پیر میشیم فرسوده میشیم به دنیا که نزدیک میشیم فرسوده میشه تو عالم خودمون که هستیم خیلی شاداب اینام برگشتن به این بنده خدا گفتن که ما خیلی خوشگلتر از این هستیم که تو میبینی اینجا قیافههامونو تغییر خوشگله برای اینکه تشخیص بدی وگرنه خیلی زیباتر از اینه میبینید که هر کدوم از اینا رو مفصل میشه توضیح داد بله گفتش که روح میتونه خودشو به قیافههای بسیار زیبا در بیاره به قیافههایی که کمترین شباهتی به چهره زمینیش بعضی حرفا رو بگم بسیاری از علما و چهرههای موجه مومن و خوبی که در خواب میبینید ادامش اهل بیت عصمت و طهارتند که در این چهره خودشونو به شما نشون میدن گاهی ظرفیتشو آدم نداره یهو مثلاً امیرالمومنینو ببینه چهره فلان عالمو میبینه همین آیت الله روحانی یکی از شخصیتهای بزرگ حاضر الان نیرو در خواب ببینه امام رضا رو خواب دیده خواب امام رضا علیه السلام گاهی به اسم یکی از اساتید میفرمود که من یه خوابی دیدم عرض کردم ایشون فرمودند که گاهی امامی که میخوای ببینی رو امام در صاحب در هم نام خودش چهرهشو به شما نشون مثلاً محمد تقی میبینی امام جواد علیه السلام محمد تقی بهجت مثلاً علی میبینی علی اکبر مثلاً میبینی یه عالمی به اسم علی اکبر میبینه اینا حساب کتاب داره حسن میبینی مثلاً معصومی خودشو تو این چهره روح برزخی روح که یعنی اون بدن مثالی برزخی خودشو تو هر چهره میتونه نشون بده برای نشون دادن بحثهای سنگینیه دیگه ما هی پرهیزم یکی از فضلا چون پیام زیاد میاد از اینور اونور از اعضای هیئت علمی دانشگاههای دیگه پیام میدن از فضلای دیروز کلی پیام فرستاده از یه کتابی کتاب فلسفی تفاوت نظر ابن عربی و ملاصدرا در مورد عالم مثال بیست سی صفحه دیوونه کرد که به کنار اینا رو توضیح بده چی میشه اختلاف نظر ابن عربی و ملاصدرا رو ایشون میخواست حالا تو این بحث نمیشه بیشتر بحث توضیح داد همین قدشم برخی عزیزان اذیت میشن ولی شاید یه وقتی توضیحشو مفصلتر نفس بحث بسیار سنگینیه و بسیار جالبه ببینیم چی هستیم واقعا خدا شاهکار خلقتشو تو تک تک ما پیاده کرده در نفسمونا نه بدنمون آخه میگه خودشناسی بعد میگه بدنتو بشناس اینکه با در و دیوار فرقی نمیکنه بدن من و شما با سنگ و کلوخ و یکم پیشرفتهتره نفس که خیلی عجیب غریبه اینی که صورت میده به بدن نفسه که صورت میده تو عالم برزخ دیده بشوم ۷۰ نفر اومدیم خدمتتون اینو براتون سنگینه اشکال نداره میخونم ماه رمضونه دیگه ۷۰ نفر اومدیم خدمت امام صادق علیه السلام به زبانهای مختلف این حرفا خیلی جالبه به زبانهای مختلف خدمت حضرت نشستیم حضرت چند کلمهای سخنرانی کردند پا شدیم رفتیم بیرون همه به هم نگاه میکردیم میگفتیم که یالعجب آقا به زبان مادری من حرف یعنی چی یعنی نفس اراده کرده یه سری کلمات رو القا کنه به مخاطب امام اینه از علما هم اراده میکنه انشا کنه در نفس شما بدون حرف زدن یک ساعت یک ساعت نشستن سر پایین راه اومدیم هم بشینم زمینو نگاه کنیم حرف نمیزنید با عرض کردم که دوست دارم دیداری برای شما هماهنگ کنم با امام امام خمینی ببینید آقای بهجت فرمودند که تو چه میدانی دیشب آقای خمین با من چه گفتگویی داشت گفتم که ایشان هم میدانند یعنی منظورم این بود که نکنه خواب شما خواب دیدین روح وقتی قوی شد خلاصه آقا جان نفس قدرت داره گفت ما خودمون به این چهره بهت نشون دادیم بعد پرسیدم که شما میتونی چهره خودتونو هر قدر که بخواید زیباتر کنید گفت نه هرقدر که بخوایم بستگی به مقامی داره که در اینجا داریم هرچه درجهمون بالاتر باشه میتونیم قیافه زیباتری داشته باشیم امام زمان برای افراد مختلف چهره مختلفی رو نشون میدادم مرحوم شیخ محمدتقی آملی حضرت رو در سیمای حقیقی دیده بودم التماس میکنم به من رحم کنید من کسی را میشناسم که حضرت را در چهره حقیقی و اصلی خودش دیدن خود امام زمان را افراد تو چهرههای مختلف دیدن اکثرا صورت مثالی رو دیدن بدن حضرت ارتباط کمتر و شاید در حد صفر بوده در غیبت کبری بیشتر صورت مثالی بوده طرف نمیفهمه داره صورت مثالی میبینه مکاشفه است دیگه حالا اینا از این حرفای سری حرفا اوتاد و ابدال و اینها اون یه بحث دیگریست که اینا به چه نحو میبینند اونا خودشونم فضاشون فرق میکنه با مردم حالا اونم یه بحث مفصلیه که مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب سفینه البحار یه توضیح مفصلی در مورد اینها دسته بندی کرده نه نه یه دستهبندی چه ماجرایی دارد در هر حال قیافه کمترین ما در اینجا بسیار زیباتر از زیباترین آدم زمینی داشته باشیم به طوری که اگر یک انسان زمینی او رو ببینه طاقت نمیاره قلبش از حرکت میایسته اگه یه چهره واقعی معصومه که هیچی یه مومن معمولی رو چهره واقعیشو آدم تو عالم برزخ ببینه میمیره این شکلی شما وقتی کتاب که به شدت منو گرفت اینجاهاش خیلی نکته داره میگه وقتی با رفیقاتون روبرو شدین همدیگرو در آغوش نگرفتید میگه نه نیازی به این کار نبود اینجا عالم اعتباره دیگه ما چرا در آغوش میگیریم میخواهیم ابراز بکنیم دوستت دارم ابراز علاقه کنیم تو عالم برزخ ابرازی نیست همه حقایق خودش هست اعتبار نیست کلمه نمیخواد کلمه به کار میبریم عالم برزخ من اراده میکنم شیرو به شما نشون بدم اراده میکنم شما شیرو میبینید بله بدن یعنی چی اگر نفس قوی شد دیگه از اون سوالات بپرسیم که مجبورم یه چیزی بگم اگر نفس قوی شد بدن خودش رو در بدن خودشو در قبر نگه میداره خودش نگه میداره مثل اینکه خواب کسی که خوابه نفس نگه میداره بدنو دیگه مگه نه قطعاً حسن نورانیت با قوت نفس یکیه نمیشه نفسی قوی بشه مگر اینکه قوت شیطانی باشه که اون قوت دیگه نیست قبل از اینم توضیح دادم ما در زمین برای نزدیکی بیشتر برای ایجاد صمیمیت بیشتر همدیگر در آغوش میگیریم یا برای نشون دادن محبتی که به هم داریم در بهشت ارواح به طرز بسیار آشکار کاملا به هم نزدیک و با هم صمیمیاند بنابراین لازم نیست که همدیگر در آغوش بگیر بهشتیا تا چه اندازه با هم صمیمیاند اونها به معنای واقعی کلمه عاشق یکدیگرند قرآن صحنهای که ترسیم میکنه همینه دیگه لا یسمعون فیها لغوا ولا تعصیما الا ق سلام سلام تحیت هم فیها سلام این یک روی تختها نشستن الا سرور متقابلین ذره کدورت تیرگی هیچی بین اینا نیست یه تیکه هم یه تیکه یه حقیقتاً همه عاشق هم الان دست راست شما با دست چپ شما چه حسی نسبت به هم دارند بله راست دست هستی میشه دست چپ شکایت کنه فقط طهارتت با ما خورد و خوراک با اون توالت همچین حسی داره مثلاً دست چپ جفت اینا مال یه روح مال یه نفسان فرقی نمیکنه اصلاً برای اینا درسته چشم چپ چشم راست ممکنه یکی بیشتر کار کنه هیچ حس برتری نسبت به هم نداره چون یه روح بر هر دو حاکمه مومنین این شکلین حالا تو دنیا هم شکلی اند بروز نداره شنبه ارواح در عالم اثیری نمیتونن افکار و احساسات خودشونو از بقیه پنهان کنند از این رو من شاهد عشق بیشائبهای بودم که از آنها ساطع میشد عشقشون اینجاشو نگاه کنید جالبه عشقشون به قدری پرحرارت بود که میترسیدم وجودشونو منفجر کنه در بهشت برزخی عشق و تنها عشق باعث دوام زندگی است همانطور که گردش خون یا ضربان قلب باعث دوام یک موجود خاکی میگه همون ماجرایی که هرکی برای خودش هرچی بخواد برای بقیه هم میخواد میگه همونه درستتر اینه که بگیم بیشتر و بهتر از اونه برای بقیه میخواد بهشتی عمیقاً راضیه که خودش کمتر داشته باشه و بقیه بیشتر اصلا خودش نداشته باشه ولی بقیه داشته باشه حتی اگه مقام بالاتری داره حاضره اونو به دیگری واگذار کنه در بهشت برزخی به جای نفرت غرور حسد و خشونت فقط عشق حاکمه مثل عشق یه مادر به بچه خیلی خیلی بیشتر عشق مادر به بچه در برابر عشق اونها به همدیگه بسیار بسیار ضعیفه مثل نور شمع در روشنایی خورشید ادامه داستان که میگه محل سکونت اینها کجا بود چه حرفهای درست حسابی داریم انشالله برای جلسه بعد میگه تو بهشت آموزشگاه خلاصه آزمایشگاه و از این کارا و این چیزا مدرسه قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سید
جلسات مرتبط

جلسه بیست و هفت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هفت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ