با خبر شدن مؤمنان در عالم برزخ از آینده
آخرین مرحله کمال دنیا در چیست؟
بیشترین زمانی که دنیا شبیه به آخرت میشود
بازگو کردن برخی از عوامل ظهور امام زمان علیه السلام
مشخصات ظاهری امام زمان علیه السلام در زمان ظهور
خواندن نماز جمعه بعد از ظهور
بازگو کردن برخی از نعمتها و علمهایی که بعد از ظهور آشکار میشود
برخی از مراتب شرک که برای انسان رخ میدهد
روایتی شنیدنی از امام رضا راجع به بزرگترین گنجهای دنیا(توحید)
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
روز میلاد صفت اکبر حضرت امام مجتبی (علیه السلام)، هدیه به محضر شریف امام مجتبی، برای تطهیر قلوب خودمان، صلواتی هدیه کنیم: «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
از این کتاب، «آن سوی مرگ»، سیصد و خوردهای صفحهاش را خواندیم. چند سال است که مثل چند روز یا چند سال گذشت؟ حالا آخراش است. اگر خدا بخواهد، طی دو سه جلسه آینده، انشاءالله، تمامش میکنیم. نکات آخری که مطرح میکنند، برخی نکات جالبی است؛ از جمله همین نکته. میگویند که: «گفتگوی من و دوستهایم طولانی بود. آنها مطالب زیادی به من آموختند. مطمئنم که صحنههای بسیاری به من نشان دادند، اما عجالتاً جز مواردی که فاش کردم، چیز دیگری به یاد نمیآورم. آنها سرانجام برایم آرزوی موفقیت کردند و رفتند.»
بعد از رفتنشان، من قدری دیگر همراه مادرم گردش [کردم]. حرف زدیم؟ نه، زیاد به خاطر ندارم که از او در مورد آینده سؤال کردم. درباره آینده جامعه بشری اِشراف دارند؛ البته بستگی به درجاتشان دارد. مؤمنینشان، مؤمنشان، از اخبار آینده خبر دارند؛ تا حدی، تا حدی از مسائل خبر دارند. مسائل مربوط به ظهور هم مسائلی است که بالاخره عمدتاً مؤمنین در برزخ خبر دارند؛ چون از اخباری است که—یعنی از اتفاقاتی است که—خود مؤمنین در برزخ هم متأثر میشوند ازش. وقتی حضرت ظهور میکنند، اموات به هم بشارت میدهند. در روایت است که این را خوشحال میشوند، به همدیگر مژدگانی میدهند.
ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقط یک تحول در دنیا نیست؛ ظهور حضرت، آخرین مرحله کمال خود دنیاست. هر چیزی یک حرکت جوهری دارد. هر شیئی در عالم دارد میرود به سمت—به تعبیر ملاصدرا—«به سمت شدن» در حرکت است. هر چیزی در عالم دارد فعال میشود، بالفعل میشود. دنیا هم یک حرکتی دارد به سمت کمال خودش. بعد از اینکه ابتلائات بسیار سنگینی را به خودش دید، وارد دوره جدیدی میشود که دوره کمال دنیاست. آن دوره کمال دنیا، دورهای است که دنیا بیشترین شباهت را به آخرت دارد. دنیا هست و دنیا نیست. دوره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که به قواعد دنیا دیگر رفتار نمیشود. محدودیتهایی از دنیا برداشته میشود ولی هنوز دنیاست. دنیا هست. ما عبادت میکنیم.
حضرت که بیایند، ماه رمضان داریم. فقط خوبیش این است که دیگر ماه قاطی پاتی نمیشود که امشب اولش است، شب دوم اینها؛ اینهایش قاطی (درهم برهم) نمیشود. وگرنه حضرت میآیند، ماه رمضان داریم، تابستان داریم، زمستان داریم؛ اینها همه سر جای خودش هست. روزه میگیریم، نماز میخوانیم، حج میرویم. ولی به اوج کمال خودش میرسد. بسیاری از ابتلائاتی که لازم نیست در مسیر رشدمان [تحمل کنیم، برداشته میشوند]. ابتلائاتی که الان داریم، این بیعدالتیها، قرار نبوده ما اینها را تحمل بکنیم. ظلم را خدا ننوشته برای اینکه ملتی مظلوم بشود؛ این یک فشار مضاعف و مبارزهای است که برداشته بشود. این ظلمی که دارد میشود، جزء تقدیر—به این معنا—جزء این تقدیر ما نبوده که کمال با ساختار عالم تناسب ندارد. یک چیز اضافی و مازاد است و ورش دارد. حضرت میآیند، این اضافیها را برمیدارند. در مسیر رفت و آمدمان، در زندگیهایمان—حالا میخوانم برایتان—نکات جالبی است.
جهش علمی که اتفاق میافتد، بسیاری از این مشکلاتی که الان هست—روال اولیه بر این نبوده که ما اینها را داشته باشیم. از دوره ظهور، دوره خود دنیا به کمال خودش میرسد. دنیا قواعد برزخ بر آن حاکم میشود. برزخ هم به کمال خودش میرسد. (در گوشی گفتیم برزخ هم قواعد حاکم بر آن عوض میشود). برزخ هم یک پله رشد میکند تا اینکه دیگر همه آماده میشوند برای اینکه فضا فراهم بشود برای قیام. شرایط، شرایط خاصی [است].
او گفت که: «بدیها به وفور در جامعه جهانی رواج مییابد: زنا، دروغ، ربا، تملق، رشوه، الحاد و فتنههای مرگبار. فتنهگران بهآسانی، [مانند] کشتن حشرات، مردم را از بین میبرند؛ گروه گروه یا تک تک. کار به جایی میرسد که هر انسانی در هر نقطهای از دنیا در معرض تهدید خواهد بود: وقتی که دارد در پیادهرو حرکت میکند، وقتی که وارد مغازهای میشود، وقتی که در محل کار یا در کتابخانه یا پارک یا کلیسا، مسجد، کنیسه یا معبد، حتی وقتی که در خانهاش خوابیده است. به این ترتیب تعداد زیادی از مردم جهان به قتل میرسند. عده دیگری بر اثر یک بیماری علاجناپذیر و بر اثر حوادث طبیعی میمیرند؛ مخصوصاً بر اثر زلزلههای مهیب و پیدرپی. در اوج بدبختیها، دو جنبش مذهبی صورت میگیرد به رهبری دو فرد پرنفوذ. خاورمیانه مرکز این خیزشهاست.» (نفوس را گفتند که با کد و رمز گفتند). یکیشان خراسانی است، یکی هم سفیانی. خراسانی ویژگیهایی گفت، سفیانی را هم شاخصههایی گفتند. عثمان بن عنبسه اسمش است. شاید همین رمز باشد. از نسل ابوسفیان است و در منطقه شام تشکیل حکومت میدهد و کشورهایی [که] اراضی فعلی [آنها] مثل لبنان و اردن و سوریه و بخشهایی از عراق [است] را تصرف میکند. البته حکومتش شش ماه بیشتر دوام ندارد ولی در آن شش ماه دیگر به اوج میرسد؛ یعنی قیمت میگذارند روی سر شیعیان در روایات و هزینههای هنگفتی پرداخت میشود که مردم بیفتند توی پستوها، شیعه پیدا کنند، سرش را ببرند، بیاورند. نحوه کشتنها را هم گفتند در روایات که به چه نحوی شیعیان را قتلعام میکنند. شش ماه منتهی به ظهور، شش ماه سفیانی با خراسانی درگیر [است]. سپاه خراسانی هم میآیند به سمت شام. نسل ماست؟ نسل بعد؟ خدا میداند. انشاءالله که نزدیک باشد! بشارتها که زیاد است؛ بشارتهایی که آدم میشنود، بشارتها زیاد است.
فتح شام مقدم است برای فتح بیتالمقدس. فتح بیتالمقدس بعد از فتح شام [است]. بیتالمقدس بعد از ظهور است؛ یعنی بیتالمقدس توسط خود حضرت فتح میشود. اینی که میگویند رژیم صهیونیستی ۲۵ ساله مثلاً نخواهد دید و نماز خواهیم خواند و اینها، نابودی این رژیم مال بعد از ظهور است. طبق روایات ما، اصلاً تصریح روایت این است که یک تعدادی میروند برای اینکه یهود را نابود کنند، نمیتوانند، موفق نمیشوند تا اینکه با حضرت وارد بیتالمقدس [میشوند]. بعد حضرت نماز را میخوانند. روایت یادم است. آنجا حضرت عیسی (علیه السلام) نزول میکند که: «به شما اقتدا میکنم.» و بعد با مسیحیهای عالم، با مسیح عالم گفتگو میکنند و نشانههایشان را میگویند: «نشانههایی که از من سراغ دارید، چیست؟» من به ایشان اقتدا کردم. تعداد زیادی از مسیحیها آنجا ایمان میآورند. درگیری سنگین یهود آنجا صورت میگیرد. با گل و بلبل هم نیست که بعضی فکر میکنند مثلاً جمعه صبح خوابآلود دارند میروند هاکی روی یخ، پیامک میآید: «حضرت ظهور فرمودند.» اینجوری نیست.
کلی ماجرا دارد. سختی و فشار؛ همه جانشان به لبشان میرسد. متن روایت این است: «آنقدر شرایط سخت میشود که مردم به قبرستانها که میروند، به مردهها حسودیشان میشود.» همین روایت: «خوش به حالت که مردی، نیستی ببینی چه خبر است!» این شرایط، این خفقانی که حاکم میشود، شرایط بسیار سختی قبل از ظهور حاکم میشود. چون حالت احتضار است دیگر. ما چطور [میخواهیم] فردمان وقتی میخواهد از دنیا وارد برزخ بشود، فرد [توی] چه فشاری قرار دارد؟ جامعه هم همین فشار را [دارد]. قبل از ظهور، احتضار جامعه است. شیطان هم که همه کارهایش را آن لحظه آخر میکند. هرچه جان دارد، خلاصه، این درگیری و فشار هست.
این دو جنبش پرنفوذ در منطقه هم یکی از طرف خراسانی—آن که گفتند سپاه سپاه ایرانیهاست— [میباشد]. حضرت هم که ظهور میفرمایند، البته یک جریان دیگری از یمن [هم هست:] جریان یمانی. جریان یمانی که خب قدرت پیدا کردند قبل از ظهور. اینها فتح مکه را با اینها [انجام میدهند/صورت میگیرد]. (گفتم اینها را چندین بار تکرار کردم؛ نمیدانم شما حالا از ما شنیدهاید یا نه؟ چون زیاد گفتم، خودم دیگر بعضیهایش تکراری است برایم).
به شدت، حضرت وقتی ظهور میکنند، حکومت حجاز طبق روایت، حکومت ضعیفشدهای است. فضا به شدت ملتهب است. هر که حاکم میشود نهایتاً اول حکومتهای یکساله، بعد یکماهه، بعد یکروزه میشود در حجاز. دعوای قدرت، جنگ قدرت است و حضرت که میآیند، اینها توان برخورد ندارند با حضرت. به سفیانی که قدرت پیدا کرده، اینها میگویند که: «یک سپاه بفرست برای اینکه ما کار را تمام کنیم.» البته دو هفته قبل، نفس زکیه از طرف حضرت میآید اعلام بکند که ظهور دارد محقق میشود. یک فرآیند آرام آرام و تدریجی؛ یکهو نیست. امر فرج یکشبه اصلاح میشود ولی خود فرج یکشبه نیست. شما دعا بکنید، یکشبه صد سال ظهور جلو میافتد. در مورد فرعون این اتفاق افتاد. مردم با دعا و توسل سیصد سال جلو انداختند هلاکت فرعون را. ولی خود هلاکتش تدریجی [و] آرام آرام مرحله مرحله [بود].
حضرت نفس زکیه را میفرستند. دو هفته قبل کنار کعبه سر از تنش جدا میکنند. خود حضرت که ظهور میکنند، [در روایات] دارد که سپاه خراسانی حضرت که اعلام میکنند، اینها مسلح دور حضرت را میگیرند. معلوم میشود که اینها حجش [بوده]، چون حضرت طبق برخی روایات بعد از حج ظهور میکنند. اینها حج بودند و آماده. از طرف سپاه خراسانی آنجا منتظر بودند. حضرت را [احاطه] میکنند و مشخصاً با آمادگی نظامی آمدهاند. برخوردی [میکنند] و میگویند که: «سفیانی سپاه بفرستد.» حضرت میفرمایند که: «معجزهای که پیغمبر گفته را میخواهم بهتان نشان بدهم» که ماجرای «خسف بیداء» صورت میگیرد. سپاه سفیان در مسیر آمدن، زمین اینها را میبلعد. دو نفر از آنها فقط زنده میمانند.
آنجا دارد که جریان یمانی از یمن میآیند. مکه را فتح میکنند. مکه را حضرت دست یمنیها میسپارند. میآیند. دارد [در روایت] که با سید خراسانی، [در] مرز اهواز، حضرت دیدار میکنند، در آغوش میگیرند و حالا روایات، روایات عجیب غریبی در «الزام الناصب» خیلی از این روایات نقل شده. کتاب خوبی است، چهار جلد است، مطالب جالبی [دارد]. حضرت سوار بر پرنده میکند. هفت تا پرنده بلند میشود. معلوم نیست حضرت سوار بر کدامشان [هستند]. اوایل با هلیکوپتر میروند احتمالاً! دیگر بعد میآیند و به سمت عراق. درگیریهایی در عراق هست. عراق را آرام میکنند. میروند به سمت بیتالمقدس. بیتالمقدس را که فتح میکنند، میآیند مصر. مصر گنجهایی را از زیر اهرام ثلاثه بیرون میکشند که آن گنجها همه عالم را ثروتمند میکند. بعد بارانهایی میآید و بعد وارد مذاکره میشوند با رومیان. یک پیمان هفتساله میبندند و اتفاقاتی که دیگر بعدش میافتد. آنها پیمان را نقض میکنند و یک فرآیندی [شروع میشود]. روم را هم حضرت در درازمدت شکست میدهند. جالبش این است که میگویند حضرت اول با ترکها درگیر میشوند. قوم ترک را گفتند قوم چینیها و روسهاست. (بنده در مقام تطبیق نیستم ولی فضای جالبی است). در روایات اول با اینها درگیر میشوند. خیلی جالب است. امکاناتشان خوب است. ازت میگیرند. خلاصه، با همین، این ماجرای آینده است که انشاءالله محقق بشود و انشاءالله باشیم و ببینیم.
ماجرا این است. آن مادر، این آقا، یک سری چیزها اینشکلی بهش گفته بود. گفتش که: «بعد از آن، نوبت ظهور منجی بشریت فرا میرسد. مردی که چهلساله جلوه میکند، از قویترین ایمان برخوردار است. چابک و تواناست و هوشمند. مردی با پیشانی بلند و چهره زیبا که خال ظریفی بر گونه راستش دیده میشود. مردی با ایمان ابراهیم، بردباری موسی، زهد مسیح، دانایی، پختگی و رحمت بسنده صدر محمد.» اللهم صل علی محمد و آل محمد. «او مردم را به دین خدا به وحدت میخواند، با منطق و استدلال محکم. البته علیه زورمندان مبارزه میکند. ابتدا به سرزمین عربستان میرود، سپس بر عراق و بعد سوریه [مسلط میشود].» ترتیبش را عرض کردم که عراق را که مسلط شدند، بعد میآیند سوریه و سفیانی را حضرت میکشند و بر منطقه حاکم میشوند. بعد دیگر میروند به سمت بیتالمقدس و ماجرای ادامه ماجرا که عرض کردم. «آنگاه به سمت فلسطین میرود. نزدیک بیتالمقدس وقتی میآیند، هوادارانش ایستادهاند. معجزهای رخ میدهد. یکی از شگفتترین معجزات تاریخ: عیسی، پیامبر بزرگ خدا، فرزند مریم، از آسمان به زمین میآید.»
جالب است که این آقای دکتر که حتماً من برایم تقریباً روشن است که ایشان این روایت را خبر نداشته، دارد اینها را نقل میکند و از مادرش دارد نقل میکند. خود این یک چیز جالب [است]. میگوید که: «برای اثبات حقانیت منجی، ایشان میآید و ظهور مجدد عیسی، جهان را در هیجان عظیمی فرو میبرد. عیسی قطعاً از تأثیرگذارترین شخصیتهای آخرالزمان است. او مسیحیان عالم را به پیروی از منجی فرامیخواند. مسیحیان اطاعت میکنند، غیر از مسیحیهای صهیونیست که خب اینها حساب کارشان فرق میکند. اکثریت قبل از مرگ عیسی، [به] مسیحیها [و به] او ایمان میآورند.» [آیه] جالبی است دیگر. میگوید: «مسیحیها واقعیت را قبل از مرگ عیسی باخبر میشوند.» این آیه قرآن است که آل عمران [میفرماید]. ماجرا هم همین است. میآید و ماجرا [را] میگوید: «آقا! من از دنیا نرفتم.» و ادامه ماجرا. مسیحیان اطاعت میکنند و آن انقلاب بزرگ به صورتی باورنکردنی شتاب میگیرد. نهایتاً باقیمانده انسانها در زمین به دین واحد میگروند؛ همه: یهودیان، زرتشتیان، بوداییان. بدیهی است که پس از فروریختن نظامهای مستبد، حکومت عادلانه منجی [برپا میشود].
ببینید حضرت فرمودند: «بنده خدا! الان داری زندگیات را میکنی. اگر منجی ظهور بکند، یوم العلق و العرق دو تا چیز است. علق، عرق.» وقتی او بیاید، اول خون است و عرق. اول زحمت [و] شببیداری دارد. مصیبت دارد، کار دارد. الکی که کار پیش نمیرود. قیمت نمیرفت. اول زحمت و کار دارد. دارد که: «هفته اول—اینو بگم حال کنید با روایت قشنگی—جمعه اول که ظهور میکند، خب همه دوست دارند حضرت را از نزدیک ببینند. فراخوان میدهند که هر کی میخواهد حضرت را ببیند، جمعه بعد نماز جمعه در مسجد کوفه [حاضر شود].» نماز جمعه بعدی را حضرت در مسجد کوفه میخواند که دارد میریزند ملت دیگر از ایران و جاهای دیگر. تعبیر روایت این است که حضرت وقتی میخواهند خطبه را شروع بکنند، از صدای ازدحام و همهمه و گریه، خطبهخوانی حضرت تأخیر میافتد. آنقدر که همه نماز جمعه—تصورش شیدا میکند—مسجد جا ندارد. اینجا کوچک است. «الصلاة!» حالا اگر تعبیر روایت اشتباه نخوانم: «الصلاة خلفک الصلاة خلف رسول الله». ثواب نماز پیش شما، ثواب نماز پیش پیغمبر است. ملت میخواهند نماز بخوانند، مسجد هم جا ندارد. شهر کوفه هم کوچک است. حضرت میفرمایند که: «یک پل بزنید از فرات. نجف را به کربلا متصل کنید.» اینجا دارد تا هفته بعد پل را زدند. نماز جمعه هفته بعد که میخواهند بخوانند، اول صف مسجد کوفه است، آخر صف بالا سر حرم اباعبدالله. نود کیلومتر جمعیت پر است؛ جا ندارد. بعضیها نمیرفتند. بعد دیگر شلوغتر [میشود]. متصل میشود کربلا و نجف. خب! این مهندسان، خوب کار بکنند دیگر. درسهایتان را خوب بخوانید و پل بزنید.
هیچی قرار نیست با روال غیر طبیعی [پیش برود]. اول کار اینطور است، بعد دیگر عوض میشود. بعد دیگر بابی از علوم باز میشود. کلاً دیگر دانشگاه جمع میشود. بعدش، بعدش دیگر حوزه و دانشگاه و اینها. خلاصه، در زمان حکومتش تمام گنجینههای زمین کشف میشود و در اختیار جامعه قرار میگیرد. برکات از خاک میجوشند، از آسمان نازل میشوند. به طور کلی در آن روزگار، مردم شاهد پیشرفتهای عظیم خواهند بود؛ در امور اجتماعی، فرهنگی، دینی، علوم روحی، در شاخه ریاضی، فیزیک، طب. علم ژنتیک، علم ژنتیک باعث تحولات عجیب و نفسگیر خواهد شد. جهش ژنها و اصلاح ژنها، زمینهساز بسیاری از آن پیشرفتهاست که گفتند طرف آنقدر عمر میکند که—حالا در نظرم الان بین چهل و هفتاد تردید دارم—چهل نسل یا هفتاد نسل بعد خودش را میبیند. (جهش ژنها الان نیست!) شوخی میفرماید: «از ۲۷ باب، دو بابش باز شده. چه خبر است؟» یاد بگیریم انشاءالله.
مادرم پس از گفتن اینها ساکت شد به مدت طولانی و بعد گفت: «مرخصیات دارد تمام میشود. تو باید به زمین برگردی.» برگشتن ایشان به زمین، یک چند تا نکته جالب دارد. از اینکه باید برمیگشتید غمگین بودید؟ نه، عادی بود. خیلی عادی به نظر میرسید. برخلاف او، من بسیار ناراحت بودم و همیشه ماندن در بهشت تنها چیزی بود که میخواستم. مادرم گفت که: «چارهای جز برگشتن ندارم.» و چون شدیداً اظهار ناراحتی کردم، گفت: «تو باید به خاطر برگشتن به دنیا از خدا سپاسگزار باشی. فکرش را بکن! اگر برای همیشه مرده بودی، همچنان در وادی حقالناس به سر میبردی. حالا این شانس گرانبها را داری که خودت را اصلاح کنی. برگرد و روحت را بشور. کاری کن که وقتی دوباره آمدی، تو را به آن وادی نبرند.» این حرفهایش خیلی در من اثر کرد. باعث شد که قلباً به برگشتن راضی بشوم.
مادرم گفت: «اما قبل از اینکه بروی، چند نصیحت از من بشنو.» توصیههایی به من کرد که هرگز فراموش نمیکنم. اولین توصیهاش در مورد حقالناس بود: «رعایت کردن جان، مال، و وقت و آبروی مردم.» سفارش بعدیاش این بود که: «از شرک فاصله بگیر.» شرک گناه بسیار بزرگی است. چنانچه مشرک توبه نکند، در آتش ابدی افکنده خواهد شد. شرک خطری است که بشر را [تهدید میکند]. تا موقعی که اگر شما کسی، چیزی یا نیرویی را همردیف ذات خدا قرار دهید، مشرکید. اگر دیگری را در صفات و افعال مثل خدا [بدانید]؛ اگر به عبادت کسی، چیزی یا نیرویی غیر از خدا بپردازید؛ یا اگر از غیر خدا اطاعت کنید؛ مثلاً خدا را دارای زن و فرزند بدانید؛ به وجود الههها معتقد باشید؛ ظلمت را همتراز قدرت خداوندی قلمداد کنید؛ و غیره.
نکته قشنگی دارد. میگوید: «حالت دفاعی به خودم گرفتم، گفتم: «از این لحاظ من باید آسودهخاطر باشم؛ چون همه انسانها را بدون استثناء بنده خدا میدانم، به وجود خدایان اعتقاد ندارم، ظلمت را هم مطلقاً همسطح نور الهی نمیدانم.»» [مادرم گفت:] «خیلی به خودت اطمینان نداشته باش.» ابرویم را بالا انداختم. گفت: «دلخور نشوید. ببینید! همه ما زمانی به بیماری سختی دچار شدیم. در نتیجه، نزد دکتر رفتیم. دکتر برایمان دارو نوشته. دارو را گرفتیم، خوردیم و حالمان خوب شده. خب بله. پس از بهبودی چه گفتیم؟ اگر گفتیم: «آن دکتر من را شفا داد»، این شرک است. باید میگفتیم: «خدا توسط آن دکتر من را شفا داد.»» مراتب دارد دیگر. قطعاً آدم را محروم میکند. رحمت خدا [در] یک مراتبیاش هم سلب توفیق میآورد. حالا از بهشت آدم را نمیاندازد، ولی درجاتی را از آدم [کم میکند]. مراتب بهشت به مراتب توحید است. هر چقدر آدم از شرک فاصله گرفته باشد. اسباب را اسباب بدانیم. سبب [اصلی] خدا [است]. اگر بخواهد، از غیر سبب، چیزی را به آدم میرساند.
امام رضا (علیه السلام) [به یارانش] عرض کرد که: «آقا! شما خیلی حرفهای تند و تیز میزنید.» چون دوره امام رضا (علیه السلام)، دوره هارون الرشید [بود]. موسی بن جعفر (علیه السلام) [که] افتادند زندان، تازه حضرت موضع علنی نمیگرفتند، تقیه میکردند. انداختند حضرت را توی زندان. بعدش هم آرام و بیسر و صدا حضرت را توی زندان کشتند. دوره مأمون که رسید، حضرت شروع کردند علنی بیانیه دادن علیه هارون الرشید، تندترین مواضع. بعضی از شیعیان خالص امام رضا (علیه السلام) پیام دادند، گفتند: «آقا! چه کار میکنی؟ [گفتی:] «شمشیر این تار مو را از من کم کند، من فرزند رسول الله نیستم.»» دوره مأمون که رسید، غریبالغربا بابت این است. هیچکس نفهمیده استراتژی امام رضا (علیه السلام) را. دورهای که همه ساکت بودند، حرف میزد. دورهای که الان حرف میزدند، ساکت بود. هیچکس نفهمید آخه برای چی غریبالغربا بودن امام رضاست. «شما غصه نخورید.»
جمله خیلی جالب فرمودند: «خدا یک وادی دارد؛ گنجهای طلا. کسی کشف بکند، ببینیم واقعاً چهجوری هست یک همچین جایی. خدا گنجهای زیرزمینی را توی وادی قرار داده. محافظهای این وادی را مورچه قرار داده. شتر خراسانی که شتر خیلی جانسختی بود، سفر طولانی باهاش میرفتند. شتر خراسانی هم بخواهد وارد این وادی بشود، مورچهها نمیگذارند. خدا بزرگترین گنجهای عالم را با مورچهها نگه داشته.» «غصه نخورید بابت من.» امام فرمود: «شنها مأمور خدا بودند. خدا با شنها شما را ساقط کرد.» توحید است. [نه] ابزار و سلاح و موشک و اینهاست که کسی را نگه میدارد. این شرک یکم بالاتر رفت، تبدیل به نفاق میشود. یکم بالاتر رفت، تبدیل به شرک واقعی میشود؛ آنی که بدبخت میکند آدم را. بعد از این شرکپرستی، خیلی چیزهای دیگر هست. همین که آدم اسباب را در طول خدا نبیند، در عرض خدا ببیند، این میشود شرک.
آقای دکتر! «اول خدا، [بعد] دکتر.» «دیگه خودت برو، من نیستم.» دست خداست. دکتر هم مغزش با اذن خدا کار میکند. مرحوم، اطلاعاتِ دستگاه فرمود: «یک آقایی فوقتخصص معده بود. پسرش مریض شد. بچه خوب نشد. بعداً بچه از دنیا رفت. فهمیدند با اسهال معمولی از دنیا رفته. این بچه را دکتر نتوانسته بود کشف کند.» (دکتر هم بود). «این از این عطارها و اینها بود. حکایتی داشت. بلد نیستم.» [راوی] گفتند: «بلد نیستم» ندارد. روستایی [آمد و گفت:] «بابا! [معلوم است] چی بخوره؟ یونجه بخوره!» شیرینی [آوردند]. [گفتند:] «آقا! دمت گرم! این یونجهها چیست؟ یونجههای خوبی بود!» خدا میخواهد بگوید: «آقا! نه این کاره [است] یا نه، آن من [هستم که] دارم خوبش میکنم.» اگر فکر کردیم دارو، دکتر، بیمارستان... البته آدم مغزش را به کار بگیرد. اسبابْ توجهی [است]؛ با توجه به اینکه اینها کارهای نیستند. هرچه هست دست خداست.
پس توصیه دوم مادرش چی بود؟ شرک. فردا در مورد شرک که البته یک توضیح مفصلتری داده [صحبت میکنیم]. شنبه هفته بعد تا سهشنبه خدمتتان هستیم. یک روز هم که تعطیل است. دو سه جلسه باقی مانده. انشاءالله این ده، دوازده صفحه را تمامش کنیم. نکات قشنگی دارد آخرش. دو سه تا نکته خوب دارد. ولایت امام مجتبی را هم بخوانیم، هم بفهمیم. من دوبار [خواندم]. نتیجههایش واقعاً تلنگرهای خوبی [بود]. به آبروی امام مجتبی (علیه السلام)، خدا فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک کند. این دوران طلایی را انشاءالله ببینیم. جزء سربازان حضرت باشیم. از خاصان درگاه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم.
خدایا! در فرج حضرتش تعجیل بفرما. قلب نازنینش را از ما راضی بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.