منطق فاضل تونی

جلسه هفت : سلسله اجناس و انواع؛ از صعود تا نزول

00:31:05
153

این مجموعه جلسات، دوره‌ای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیت‌الله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائه‌دهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثال‌های عینی، نمودارهای تخته‌ای، و پیوست‌های فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روان‌شناسی توضیح می‌دهد. این مجموعه مقدمه‌ای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

نوع حقیقی و اضافی را چطور تشخیص دهیم؟

سه سطح انواع در منطق: عالی، متوسط و سافل

چرا جنس غریب و بعید را باید بشناسیم؟

فصل؛ کلید شناخت ذات اشیاء در منطق

رابطه مقسم و مقوم میان فصل، جنس و نوع

تفاوت حقیقت و ذات با نوع و جنس

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بحث بعدی درباره کلیات خمسه که اشاره شد چهار تا واژه رو در مقدمش عرض کردیم مفهوم و ماهیت حقیقت و ذات در مورد کلیات خمس گفتیم که به اینا میگن ایثار گوجی قبلاً از جهت اینکه ذاتیست یا عرضی بحث کردیم که از جهت اینکه کلیه نسبتی داره با افرادش اگه داخل در ذات افراد باشه بهش میگن ذاتی داخل نباشه بهش میگن حالا می‌خوایم از جهت نسبت به افرادش اینها رو تقسیم بکنیم کلی کلاً دو قسمه یا ذاتیه یا عرضی ذاتیات خودشون سه قسمت نوع و جنس و فصل پس کلی یا ذاتی یا عرضی ذاتی اگه باشه سه قسمه نوع جنس و فصل می‌خوام این سه قسم رو بررسی بکنیم یه نوع داریم خود نوع دو نوع مدل پس چی شد کلی یا ذاتیس یا عرضی ذاتی سه تاس نوع جنس و فصل نوع خودش دو قسم نوع حقیقی و نوع اضافی جنس خودش دو قسمه جنس غریب جنس بعید فصل هم عرض کنم خدمتتون که فصل غریب و فصل بعید این کلیت بحث یادداشت بفرمایید حالا بریم تک تکشو خیلی سریع توضیح بدیم و رد بشیم نوع اون کلیه که شامل تمام حقیقت افراد باشه کلی که شامل تمام حقیقت افراد باشه یعنی همه افرادش در حقیقت مشترک باشم میگیم نوع انسان همه افرادش در حقیقت مشترک انسان نوع مشترک بین زید و امر و بکر امر انسان تمام افرادش مشترک امر و امر زید بک خالد همه اینا چین عنوان انسان براشون مشترک همه در انسانیت فرقی ندارند تفاوتشون تو ذاتیات نیست تو عرضیاتشونه تفاوت اینا تو عرضیات خب نو رو گفتن النوع هو الکلی المقول الا کثیرین متفقین بالحقیقه فی جواب ماهو نو همون کلی است که گفته میشه برکسیرین در جواب ماهو بر یک حقیقت متفقند شما وقتی ماهو می‌پرسی نسبت به این آقا نسبت به اون فرد نسبت به اون فرد در تمام اینها اون جوابی که گفته میشه نسبت به این کثیرین یکیه متفقین بالحقیقه پس این واژه‌ها دیگه معلومه حقیقت نسبت به حقیقت این افراد ما یه واژه میاریم یه جواب میدیم وقتی از ماهیتشون می‌پرسیم در ماهیت اینا همه یک حقیقت دارند واژه‌ها ماهیت حقیقت از ماهیت اینا وقتی سوال می‌کنند از ماهیت زید و بکر و امر در ماهیت اینا همه یک حقیقت دارند که اون حقیقت رو بهش میگیم روشنه دیگه حالا این مدلی داریم اشاره می‌کنیم دیگه این مدل فلسف منطق فلسفی است اون خیلی جنس و فصل و اینا خیلی به درد ما توی فلسفه و این‌ها نمی‌خوره این مهم‌تره ساده‌ترم هست از حالا نوع خودش دو مدل یا حقیقی یا اضافی نوعی همین بود که گفتیم حالا نوع اضافی چیه نوع اضافی ماهیتی که جنس بر او و بر غیرش حمل میشه وقتی شما ماهو می‌پرسی من در جوابش اونی که میگم میشه ماهیت این ماهیتی که هم بر این حمل میشه هم بر دیگری این میشه نوع اضافی ماهیتی که جنس بر او و بر غیرش در جواب ماهو حمل می‌شود اما اگه همه در حقیقت متفق باشند میشه نوع حقیقی نوع کلیه که بر کثیرین بر کثیرین گفته می‌شود که همگی در جواب ماهو در یک حقیقت متفق مثلا میگیم الانسان والفرس ما هما انسان اسب چیه شما اونی که در جواب این دوتا میگی که هم بر این نوع گفته میشه هم بر اون نوع این میشه چی جنس حیوان حالا این انسان و فرس به نسبت به حیوان میشه نوع اضافی در واقع بین نوع حقیقی و نوع اضافی اون خصوص مطلقه نسبت نوع حقیقی و نوع اضافی اون خصوص مطلق هر نوع حقیقی هر نوع حقیقی نوع اضافی هست ولی هر نوع اضافی نوع حقیقی نیست نوع اضافی عرض کردیم قبلاً دیگه اضافی که گفته میشه تو منطقه به معنای چیست نسبت در مقایسه در نسبت مثلاً حیوان فقط نوع اضافی است حیوان به نسبت به جنس بالاترش ولی خود حیوان نوعه نخیر ولی انسان چیه انسان در قیاس با حیوان نوع که میشه نوع اضافی خودشم به تنهایی نو هزینه نو حقیقی باز دوباره نو نسبت به افراد خودش انسان نسبت به زید و بکر و امر میشه نوع حقیقی نسبت به کلی که بالاتر از اوست میشه نوع اضافه انسان نسبت به حیوان میشه نوع نوع اضافی در سه قسم مرتب و منتظم پس این سه قسمی که میگیم نوع عالی نوع متوسط نوع سافل این سه قسم سه قسم چیه نوع اضافی در نوع حقیقی نیست در نوع اضافی ما سه قسط داریم نوع عالی نوع سافل نوع عالی نوع صافه نوع متوسط نوع آلو نوعیه که فوقش نوع دیگری نیست دیگه بالاتر از این نوعی رو نمیشه تصور کرد بالاتر از این نوعی نیست مثل جسم مطلق به این جنس الاجناس هم میگن جنس الاجناس نوع صافه نوعی که پایین‌ترین دیگه پایین‌تر از این نوعی نیست بهش نوع الانوا هم نوع متوسط نوعی که هم بالاترش نوع باشه هم پایین‌ترش بالاتر پایین‌تر از او نوعی هست مثل چی مثل حیوان حیوان بالاترش نوح هست پایین‌ترش ۹ بالاترش چه نوعیه نامی پایین‌ترش چه نوعیه انسان پس حیوان میشه نوع متوسط انسان میشه نوع صافه جوهر میشه نوع عالی دیگه از جوهر ما بالاتر نداریم میشه جنس الاجن از انسان نوعی پایین‌تر نداریم چه نوع الانواع حیوان بالاتر و پایین‌تر داریم میشه نوع متوسط بریم سراغ جنس جنس چیه جز اون جزء ماهیتی که بین تمام افراد مشترک باشه بین تمام افراد مشترک جزئی از ماهیت که بین همه افراد مشترک یعنی دیگه اینجا شما ببینید یه افرادی داریم اینا همه افراد ما اینا تو همه اینا تو ماهیتشون اون بالاترین فردی که بین همه اینا مشتر بالاترین بالاترین چیزی که بالاترین جزئی که بالاترین جز ماهیت که در همه مشترکه و بالاتر از این جز دیگه نمیشه فرض کرد بین این‌ها بین انسان چند تا فرده این انسانه این فرس این بقره بفرمایید دیگ خروس ناقص به قول شما تو همه این‌ها در ماهیت اینا که سوال میشه یه جزئی بین همه اینا مشترک اون جزء مشترک اگه دیگه بالاتر از این جزو مشترکمون نتونیم در نظر بگیریم درست شد دیگه جزء مشترکی نباش نمیشه جنس انسان و فرج چیه در جواب میگیم حیوان انسان فرض تو خیلی چیزا مشترکه مثلاً هر دو جوهرن هر هر دو جسم هر دو نامی‌اند هر دو حیوانن ولی بعد از حیوان دیگه ما چیزی نداریم بالاتر به بالاتر شاید خیلی خوب نباشه ورایش دیگه بعد از این دیگه چیزی نشه در نظر گرفت درست شد روشن آقا تعاریفی که قبلا تو منطق گفته شده فرق می‌کنه‌ها درسته یه خورده اینا به ظاهر سخت یه خورده پیچیده‌تر بعد از حیوون چیزی نداریم که بین فرس و انسان مشترک باشه بعد از جوهر یه مشترکی داری به اسم نامی به اسم جسم میگه جوهر میگه خب بازم هست اشتراک بینشون میگم بله بعد جسمم باز هست اشتراک میگه آقا بین انسان و فرس چه اشتراکی هست میگه هر دو جوهرن میگه بعدش چیزی هست میگه بله هر دو جسم میگه بعدش هست میگه بله هر دو جسم نامیه میگه بعدش هست آخر شد میشه چی جنس اولین چیزی که نقطه اشتراک از اینور اول از اونور آخر از بالا که به پایین میای آخری از پایین که بالا میری اولی جنس رو گفتن اون کلی است که بر کثیرین مختلفین اونجا توی نو متفق بودن توی جنس مختلف بودند در مورد یک حقیقت در حقیقت نوع مختلف‌اند حقیقتشون با همدیگه فرق می‌کنه ولی به همه اون عنوان کلی صدق توی نو ولی حقیقتشون یکی حقیقتم که معناش روشن پس در نو حقیقت‌ها یکسانه در جنس حقیقت‌ها مختلفه ولی عنوان بر همشون صادق جنسم دو مدله یا غریبه یا بعید جنس غریب اگه جواب از ماهیت باشه یا بعضی از مشارکات از ماهیت من از ماهیت می‌پرسم یا از اون نقاط مشترک بین ماهیت و تمام مشارکات همان جواب باشد اینو جنس غریب میگه من اونی که اون نقطه اول اشتراک اینهاست در ماهیت ماهیت انسان و ماهیت فرس اینا رو که با هم مقایسه می‌کنیم نقطه اول اشتراکیشون حیوان بودن این میشه جنس غریب جنس بعید چیه این همون این نقطه اول نیست وسطی آخر جسم و جوهر نسبت به انسان انسان هم جسم است هم جوهر است خوب شما انسان و بقر رو که با هم مقایسه می‌کنی اول از همه می‌بینی که اینها در یک نقطه به اسم حیوانیت با هم اشتراک دارند بعد از این‌ها مثلاً تو مراحل بالاتر تو جسم بودن تو جوهر بودن تو اونم اشتراک اونایی که دیگه فاصله داره میشه جنس بعید بله از انسان و شجر وقتی سوال می‌کنیم اینجا میگن بعید البته توی اون کتاب منطقه بله اینجا متوسط نمیگم توی منطقه محمود مظفر متوسط رو داشتیم ولی اینجا دیگه متوسط اشاره نکرد یا غریبه یا بالا به پایین به بالا فکر نمی‌کنم متوسط باشه یعنی یه متوسطم گفته میشه اگه چند تا باشه توی منطقه مظفر بود انسان و شجر این‌ها نقطه اشتراکشون تو چیه تو جسم بودن جسم نامی سوال می‌کنی انسان و فرس این دیگه جسم نامی اولیش نیست اول تو حیوان بودن جنس غریب حیوان جنس بعیدش میشه همون جسم نامی مثلاً عقل و انسان این دیگه میره تو جوهر اولین اشتراکشون تو جوهر بودن هر دو جوهرند میشه جنس بله جوهر پس اونجا جان فلسفه بحث می‌کنند دیگه جوهر و ارس بله حالا در مورد عرض کنم که تفسیر عقل تفسیر جوهر اینا همه باید مفصل بحث میشه جنس بعید مراتبی داره عدد بد یه مرتبه از عدد جواب پایین تره به یه معنا پایین‌تر میشه دیگه هی حیوان جسم نامی جسم جوهر هی شما میای اشتراکات پایین‌تر اون جواب دوم دیگه میشه بعید اولی میشه غریب اجناس مترتب میشه و اینجا سلسله اجناس درست میشه جنس عالی جنس متوسط جنس سافل جنس عالی اونیه که تحت‌ش یه جنسی باشه ولی فوقش جنسی نباشه تو این سلسله که شما میگی باز قبلش هست ولی دیگه بعد از این دیگه جنسی نمی‌تونی بگی مثل جوهر مثل نو احسن اینجا جنس الاجناس بهش میگن مثل جوه جنس متوسط بالاتر و پایین‌ترشم هست مثل جسم و جسم نام جنس صاف دیگه پایین‌تر از این جنسی نیست مثل حیوان خب این همون جنس غریبم هست این کلیات باید در صعود به اون کلی منتهی بشه که فوق اون کلی ذاتی نباشه وگرنه تسلسل لازم میاد و محال و باطله بعد آخرش به اون کلیه برسه که دیگه بعدش کلی نیستا تسلسل بعدش دوباره برگردیم سر همین نقطه اول این میشه چی دور مگه میشه برگرد نه میگم اگه بخوایم برگردیم چطور و دور محاله دیگه اگه در جهت نزول به این کلی منتهی نشه در تحت کلیه دیگه‌ای نباشه باید اشخاص موجود نباشند در اجناس دیگه من دارم سریع می‌خونم دیگه این‌ها تا حدی روشنه اجناس در ترتیب صعود دارند و انواع در ترتیب نزول پس اجناس به ترتیب میرن بالا انواع به ترتیب میان پایین اجناس ص دارند انواع نزول جنس بودن شی لازم اعم بودنه و امن بودن لازم با تفوق داشتن لازم اعم بشه دیگه لازم اعم باید بره به سمت بالا تفوق جنس بودن شی نسبت به چیزی است که در تحتش قرار گرفته حالا اگه جنس در نظر گرفته بشه و برای جنس دیگری و جنس سومی در این روش سلسله از پایین شروع میشه به طرف بالا جنسه دیگه هی باید اعم بشه واسه همین هی باید تفوق پیدا کنه هی باید بره اون به جنسی که اون بالای بالا دیگه میرسه به اون میگن جنس الاجناس برعکسشه سلسله انواع اخص میشه واسه همین در مقام ترتیب تنزل داره این کلیات در سمت صعود و به کلی منتهی بشه که فوقش کلیه ذاتی نباشه در نزولم باید به کلی منتهی بشه که تحت کلیه پس تو سلسله اجناس باید بره کلی برسه که دیگه بالاتر از این کلی نیست تو سلسله انواع باید به یک کلی بشه که زیر این دیگه کلی نباشه دیگه زیر این دیگه کلی نیست دیگه جزئیه مثل انسان انسان دیگه زیرش ما کلی نداریم میشه پس انسان میشه نوع انواع در جوهر ما دیگه در جوهر بالاتر از اون دیگه کلی نداریم این میشه جنس اجناس جنس الاجناس و نوع الانبار تفاوت ملاحظه اگه اینجوری نباشه یعنی در کل یعنی کلی در مرتبه صعود به کلی منتهی نشه که فوقش کلی دیگه نباشه ما نباید بتونیم چیزی تعقل بکنیم چون دیگه امور غیرمتناهی میشه متناهی نیست دیگه از جوهر بالاتر باید تو ذهنم بیارم کی متناهی نیست دیگه امر غیرمتناهی که نمیشه تصور اگر بخواد تو سلسله نزول این تهش به این کلیه ختم نشه اینم دیگه باید اشخاص موجود نباشد فصل فصل اون جزیه از ماهیت که تمام مشترک نباشه تو بعضی هست تو بعضی نیست ماهیتی که مخصوص به یکیست مخصوص به یه فرد یه فرد دیگه‌ای تو انسان هست تو بغل یعنی ما انسان بقره که با هم مقایسه می‌کنیم اون نقطه اشتراکی که در هر دو هست میشه جنسش اون نقطه‌ای که در هر کدوم هست و در دیگری نیست میشه فصلشون فصل همون کلیه که معقول بر کسرین متفقین در جواب ای شیء هو فی ذاتهی در جواب ایوشی هو فی ذات این چیست فی ذاته چیه در ذاتش دیگه به چی نظر داریم تو فصل به ذات نظر دیگه به حقیقت نظر نداریم در نو به چی نظر داریم حقیقت در جنس به چی نظر داریم ماهیت در فصل به چی نظر داریم ذات اینی که عرض کردم این تعاریف تعاریف فلسفی به خاطر همین عبارت قیمتی بودم جنس به چی نظر داریم ماهیت در نوع به چی نظر داریم حقیقت در فصل به چی نظر داریم ذات وقتی یه چیزیو در حد ذاتش می‌خوایم بشناسیم دیگه اینجا باید فصل فصل ذات رو نشون میده یا این شیء معین مشخص اینه این فقط با فصل حاصل میشه فصل اگه نباشه دیگه به ذات ما دسترسی نداریم خیلی نکته مهمی بود فصل چند تا داریم دو نوع فصل داریم غریب و بع فصل اگه ماهیت را از مشارکت در جنس غریب تمیز بده میشه فصل غریب من توی این جنس غریب می‌خوام متمایز کنم این نوع رو در جنس غریب می‌خوام متمایز کنم میشه فصل غریب در مورد انسان و بغل جنس غریب حیوان در انسان و بغل جنس غریبمون چیه حیوان من می‌خوام انسان رو در حیوان متمایز بکنم از سایرین‌ها میشه فصل غریب کمونات جنس بعید متمایز بکنم میشه فصل بعید مثل حساس بودن مثلاً حساس بودن فصل برای انسان ولی چه فصلیه فصل تایید از جنس غریب رو جدا می‌کنه عقل و انسان تفاوتش چیه حساس اون نیست عقل انسان در جنس بعیده که در جوهر بودن در جوهر بودن اینا یکسانند فصل غریب از جنس بعید ‏hell نسبت فصل با نوع جنس نسبت اینا چیه این از بحث‌های خیلی خوبه خیلی خوبه اصلا در بحث معاد من به شما اینو بگم از نکات مهم و قیمتی بحث معاد بحث عالم قیامت اصلا اونجا ومتاز الیوم ایها المجرمون امتیازات در قیامت امتیازات در قیامت یکی از مباحث یوم الفصل اصلاً روز قیامت یوم الفصل این فصل منطقی البته اون فصل غیر از این فصل منطقی یعنی جدایی میفته ولی فصل منطقی برای فهم اون فصل در قیامت خیلی کمک می‌کنه عرض بنده رو دقت فرمودید انسان‌ها با همین فصل‌هاشون که از هم جدا میشن در نگاه قرآنی حالا اینم یه نکته‌ای حالا اگه ذهن مشوش نشه در نگاه قرآنی انسان نوع نیست انسان خودش جنسه وزیر این جنس انواع اینا هست استاد آیت‌الله جوادی آملی تو درس می‌فرمودند در نگاه قرآنی انسان نوع نیست جنس وزیر این جنس انواع یه نوعش اولائک کال انعام بلم از یه نوعش عرض کنم که عفیف ان یکون ملک من الملائکه این دیگه الان در مقام قرب ملائکه است بعضیاش از ملائکه بالاتر بعضی در مقام قرب ملائکه برخی در مقام نزدیک به حیوان بعضی در مقام بدتر از حیوان خوب اینجا احسنتم اونم که حالا باز یه بحث دیگه‌ای می‌شه حالا چه حیوانی و اینها پس انسان جنسه بعد اینا میشه نوعش حالا این نوع با اون نوع در چی تفاوت می‌کنه اینی که یه بالاتر از ملائکه و یکی میشه بدتر از حیوانات چی اونی که مایه امتیازشون بود بهش می‌گفتیم چی فصل فصل انسانی یکی از اون چیزایی که فصل انسانیه تعقله می‌فرماید این‌ها اهل تعقل بودند درجه ملائکه اونی که فصل باز دوباره برای کسی که بدتر از حیوانه غفلت اونی که قافه اولائکه هم الغفرون اونی که قافله این فصلشه برای حیوان بدتر از حیوان بودن این فرقش با اون یکیا چیه این قافله نقطه میزش نقطه تفاوتش اونی که فاصله و فاصله فاصلی که فصل ایجاد می‌کنه بین او و دیگری غفلت اینه اون عقل این غفلت فاصله بعد دیگه روز قیامت یوم الفصله رو این حساب جدا می‌کنه اونایی که اهل تعقلن جدا اونی که اهل غفلتن جدا اونایی که اهل ذکر جدا این مباحث خیلی کمک می‌کنه در فهم آیات قرآن پس فصل یه نسبتی با جنس داره یه نسبتی با نو فصل نسبت به جنس مقسم جنسه جنسو میاد تقسیم می‌کنه فصل نسبت به جنس مقسم نسبت به نو مقوم پس فصل برای جنس چیکار میکنه مقسم تقسیمش می‌کنه با فصل ما میایم جنسو تقسیم می‌کنیم شما با ناطق میای چیکار می‌کنی جنس حیوان را تقسیم می‌کنیم میگه حیوان یا ناطق است یا غیر ناط اگر ناطق بود بهش میگیم انسان اگر قیمت درست شد پس فصل در جنس چیکار میکنه تقسیم می‌کنه در نو چیکار میکنه تقویم می‌کنه مقوم اصلا نو نو بودنش وابسته به فصل مقومشه یعنی مقوا میشه اگه فصل نباشه نو نداریم نو همه وجودش پابند فصل شما میگی انسان یک نوع است بفرمایید پس چی شد جنس حیوان انسان فصل ناطق بودن اینجا این انسان که نوع ماست همه وجودش وابسته به چیه ناطق بودنه که فصل مقومشه این فصل اگه نباشه نیست پس رابطه فصل با جنس شد مقسم با نوع شد مقوم روشن حالا هر فصلی مقوم عالی اگه باشه نسبت به عالی مقوی نسبت به سافل هم مقوم هست ولی اینجوری نیست که اگه مقوم صاافل باشه لزوماً مقوم عالی هم خصوص مطلق مثلاً میگیم آقا جسم یعنی چی جسم جسم یعنی قابل ابعاد سه گانه بودن ابعاد ثلاثه درسته این قابل ابعاد ثلاثه میشه چیه جسم فصلش میشه مقومش نسبت به جسم نامی و حیوان و انسان و این‌ها هم چیه مقوم ولی ناطق ناطق مقوم پس مقومی که برای جسم بود مقوم عالی بود وقتی مقوم آلو مقوم سافل هم وقتی جسم بودن وابسته به ابعاد سه گانه بودن جسم نامی بودنم وابسته به اون حیوان بودنم وابسته انسان بودن ولی حالا یه چیزی مقوم سافل شد یه چیزی انسان بودن وابسته به اونه پس حیوان بودن وابسته به اینه نخ جسم نامی بودن وابسته بین نه لزوماً جسم بودن وابسته بین نه ولی اگه جسم بودن وابسته به یه چیزی بود اونی که زیر اینا برش خورده جسمه دیگه جسم بوده بعد برش خورده شده جسم نامی برش خورده شده حیوان برش خورده شده انسان وقتی برای اون اصلشو مبداش مقوم بوده برای همه اینا مقوم هست ولی وقتی برای این جزئی مقوم باشه لزوماً برای اونا مقوم چی شد دیگه پس مقوم عالی برای سافل هم مقوم هست ولی مقوم صافه لزوماً برای عالی مقوم سافل هم هست حالا از اونور در مورد مقسم بودن برعکس اگه یه فصلی مقسم صافل بود مقسم عالی مقوم بود مقوم وقتی برای عالی بود برای سافل هم بود اینجا برعکس میشه وقتی مقسم برای سافل بود برای عالی هم چون داره تقسیم میده دیگه مقسم برای صافل اگه باشه برای عالی هم هست ولی اگه مقسمت عالی باشه لزوما مقسم صافل ناطق مثلاً ناطق مقسم حیوان مقسم حیوان که هست مقسم جسم نامی هم میشه مقسم جسم هم میشه مقسم جوهر هم میشه درست ولی اگه چیزی مقسم جوهر بود مقسمه جوهر مقسم جسم مقصر جسمم میشه نه لزوما قسمت حیوانم میشه نه لزوماً از اینور به اون مقوم از عالی به سافل مقوم عالی که باشه مقوم صافل هم در مقسم برعکس مقصر از سافل به عالی سافل به عالی مقسم صفل که باشه مقسم عالی هم هر فصل که مقسم صافل باشه مقسم عالی هم هست ولی عکسش نیست ناطق که مقسم حیوانه جسم نامی جوهرم هست ولی نامی مقسم جسم و جوهر مقسم حیوان دیگه نیست فصل مقسم جلسه بعد انشالله فردا عرض می‌کنم و الحمدلله رب العالمین

محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00