منطق فاضل تونی

جلسه یازده : انواع قضیه در منطق و تفاوت‌های آن‌ها

00:33:46
179

این مجموعه جلسات، دوره‌ای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیت‌الله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائه‌دهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثال‌های عینی، نمودارهای تخته‌ای، و پیوست‌های فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روان‌شناسی توضیح می‌دهد. این مجموعه مقدمه‌ای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

تفکیک بین قضیه حملیه و شرطیه با معیار تحلیل به مفرد یا قضیه

شرطیه متصله به لزوم یا سلب لزوم بین دو نسبت می‌پردازد

در شرطیه منفصله، رابطه بین دو نسبت به‌صورت عناد یا سلب عناد بررسی می‌شود

شرطیه لزومیه بیانگر رابطه ضروری بین مقدم و تالی است

شرطیه اتفاقیه فاقد رابطه ضروری بوده و بر اساس تجربه یا تصادف است

حمل مواطات حملی است که محمول بالفعل بر موضوع منطبق می‌شود

در حمل اشتقاقی نیاز به مشتق‌سازی یا استفاده از "ذو" داریم

حمل ذاتی اولی زمانی است که مفهوم و مصداقِ موضوع و محمول یکی باشند

حمل شایع صناعی بر اتحاد در مصداق استوار است نه مفهوم

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم بحث قضیه رو فرض می‌کردیم به اقسام قضیه می‌رسیم قضیه یا حملی است یا شرطیه قضیه حملی قضیه که محمول برای موضوع ثبوت داره یا سلب داره قضیه حمل یزد یا سلبیه قضیه حملیه ثبوت یا سلب محمول برای موضوع مثلا میگیم خدا دانا است دانا محمول خدا موضوع محمول برای موضوع ثبوت داره می‌گیم زید نجار نیست سلب ثبوت و سلب میگیم خدا دانا است محمول برای موضوع ثبوت داره میگیم زید نجار نیست محمول سلب میشه از موضوع در قضیه شرطی به ثبوت نسبتی یا سلب نسبتی بر فرض نسبت دیگه حکم می‌کنیم استرس البیه میگیم اگر نسبت دیگری برقرار باشد ثبوت یا سلب و محمولی برای موضوعی رخ می‌دهد سلب محمولی برای موضوعی رخ آفتاب برآمده باشد روز موجود است خوب اگه آفتاب برآمده باشد یه نسبت دیگه است اگه این نسبت محقق بشه روز موجود است محمول محمول موجود موضوع روز این محمول بر این روز ثابت اگر آفتاب اگر آفتاب برآمده باشد شب موجود نیست اینجا سلب می‌کنه خب بعضی در تقسیم قضیه میگن اگه قضیه تحلیل به دو مفرد بشه قضیه حملیه است اگه به دو قضیه تحلیل بشه شرطی است پس اگه ما یه قضیه داشتیم یه قضیه داشتیم این قضیه رو تحلیل به دو تا مفرد کردیم میشه چی قضیه حملیه اگه تحلیل به دو کردیم میشه شرطی مثلا میگیم زید کاتب است خب تو اینجا ما تحلیل به چی میشه زید کاتب است تحلیل به دوتا مفرد پس میشه قضیه حملی میگیم اگر آفتاب برآمده باشد روز موجود است این تحلیل چی میشه دوتا قضیه پس میشه قضیه قضیه حملیه و شرطی خودش دو قسمه یا موجبه یا صالبه پس هر کدوم از اینا دوباره باز دو قسمت داره موجبه و سالیه حمله موجب حملیه سالبه قضیه حمله و قضیه شرطیه هر کدوم از این دوتا موجب است یا صالبه قضیه حملیه موجب حمدیه صالبه شرطیه موجب شرطیه سالم شرطی خودش دو مدله دوباره یا متصل است یا منتصل شرطیه یا متصل یا منفصل شرطیه متصله اونی که به لزوم یا سلب لزوم بین دو نسبت حکم کنیم بهش اتصال یعنی بین دو تا یه التزامی باشه یا می‌خوایم بگیم این التزامه هست یا می‌خوایم بگیم التزامه نیست این میشه متصله اگه فلان فلان باشه فلان فلانه یا اینجور نیست که اگه فلان فلان باشه فلان فلان این میشه شرطیه متصله اگه آفتاب برآمده باشد روز موجود است اینگونه نیست که اگر آفتاب برآمده باشد شب موجود باشد مثلاً هوش شرطیه متصل به لزوم یا سلب لزوم در شرطیه منفصله تشکی منفصل ما چی داریم اینجا به عناد یا سلب عناد بین دو نسبت حکم می‌کنیم آقا این عدد یا فرد فلان چیز یا معدومه یا موجود فلان شی یا معلومه یا مجهول عالم یا قدیم یا حادث اینا همه میشه شرطیه منفصل که حالا انادی عناد یعنی با هم جمع نمیشن زوج و فرد معلوم مجهول موجود و معدوم قدیم و حادثه گاهی هم سلب عناد می‌کنی مثلاً می‌گیم که اینجوری نیست که این عدد یا زوج باشه یا منقسم به مت یعنی معاندت و منافاتی نیست به اینکه عدد هم زوج باشه هم منقسم به متساوی سلب عناد می‌کنیم پس توی شرطیه منفصله مایا عناد داریم یا سلم عناد تو شرطی متصل یا لزوم داریم یا سلب لزوم در قضیه حملیه که گفتیم هر کدوم از اینا اینا قضیه حمله است یا شرطی در قضیه حملیه محکوم علیه رو میگن موضوع محکوم به رو میگن محمول در قضیه حملیه یه موضوع داریم یه محمول این محکومان علیه این محکوم به وسیله محمول حکم می‌کنیم بر موضوع به وسیله محمول حکم کنیم بر موضوع اینیم که به قضیه صالبه میگیم قضیه حملیه می‌گیم حملیه سالمه این مجازنه در واقع ما فلان چیز فلان نیست مثلاً میگیم زید فرشته نیست زید فرشته نیست این دیگه قضیه همدیگه درسته می‌گیم قضیه حمله سلبیه چون صلبه شما حکم ببین تو موضوع محمول محکوم علیه و محکوم به داشته باشید الان تو این قضیه شما محکوم علیه محکوم به نداریم ما هیچی حکم نمی‌شه پس اینو مجازً بهش میگیم قضیه اینا نکات مهمیست خب در قضیه شرطیه ما دو جز داریم دیگه بله جز اول جزء دوم جز اول رو میگن مقدم جز دوم میگن طالعی در اصطلاح علمای عرب میگن شرط و جزا شرط جز ادبیات میگن شهر تو جزا در منطق میگن مقدم و تعالی خوب تا اینجاش که روشنه کاری هم نداشت درست بریم سراغ بقیه مطلب قضیه متصله پس گفتیم قضیه شرطیه یا متصل است یا منفص قضیه متصله یا لزومی است یا اتفاقیه قضیه لزومی ارتباط دو قضیه به همدیگه به نحو لزومه مثل اتصال وجود روز به طلوع آفتاب رابطه روز و طلوع آفتاب رابطه لزومیس ملازم همه نمیشه روز باشه طلوع آفتاب نباشه نمیشه طول آفتاب باشه روز نباشه آفتاب باشه و روز نباشه روز باشه آفتاب نباشه این دوتا ملازم همه ولی گاهی اتفاقی است مثل مثلاً صدای جغد صدای جغد اگه بیاد فلانی می‌میره مثلاً از این حرفا بین عوام هست خرافات هر وقت شما صدای جغد شنیدین یکی از اعضای خونوادت می‌میره قضیه اتفاقی شنیده یکی از اقوامش مرده بین دو قضیه لزوم نیست بلکه نسبتش اتفاقی است مثل صدای جغد و مرگ اقوام خب این پس شرطیه متصل شرطی منفصل سه مدله یا حقیقی است یا مانع الجمع یا مانع الخلوه حقیقی اینه که اجتماع ارتفاع ندارند شی یا موجود است یا معدود اولا که این قضیه قضیه چیه شرطیه چرا منفصل است چون لزوم داریم درمانفصله عناد اینجا ما عناد یا فلان یا فلان بعدشم عناد این دوتا به چه نحوی است نه میشه با هم باشن نه میشه هیچ کدوم نباشه منفصله حقیقی خب این وقتی که بین چیزی و نقیضش یا لازم مساوی نقیضش تردید بشه مثل اینکه شی یا موجوده یا لاموجود لاموجود نقیض موجوده پس این بیشتر توی نقیض نقیض نقیضین بیشک همیشه تو نقی زنگه اگه بگیم شی یا موجودی یا معدوم معدوم لازمه مساوی لاموجوده اگه گفتیم فلان چیز معدوم موجود تردید بین امری و لازم مساوی نقیضش کردیم چون لا وجود مساوی معدومه یا مثلاً بگیم عدد یا فرد یا لافرد یا زوجه یا لا زوج این عدد زوجه یا فرد فرد یعنی همون لا زوج درست شد یه چیزی با لا بشر و لا بشر انسان و لا انسان خیلی خوب دیگه حالا مثلاً ما توی لا انسان اونی که مساوی باشه با همون لا انسان زوج زوج لازوج لازوج مساوی با همون چیه فرد اگه ما چیزی گذاشتیم که مساوی با نقیض بود فرد مساوی با نقیض اینجا بین نقیضه‌ای میشه و در نقیضین میشه شتیه منفصله حقیقی درسته آقا قضیه مانع الجم تو حقیقیه اجتماع ارتفاع نبود تو مانعت الجمع اجتماع نیست ارتفاع هست تو مانع الخ ارتفاع نیست اجتماع است مانعت الجمع تردید کنیم بین دو امر که اجتماع نمی‌کنند ولی ارتفاع می‌کنند میگیم این شی یا حجر یا شجر نمیشه هم حجر باشه هم شجر ولی میشه نه حجر باشه نه شجر پس حجر شجر میشه مانعت جم خب این مال کجاست وقتی که بین شی و اخص از نقیضش تردید کنیم خوب پس توی حقیقی مساوی نقیض بود مساوی نقیض جمع اخص از نقیض ن الان اینجا حجر نقیضش چیه لاحجر شجر نسبت به لاهجر چیه اخص درست شد میگم این کلمه یا فعله یا اس نقیض اسم چیه لائعث لا اسمم اعم از فعل پس فعل اخص از نقیضه اسم میشه پس این فعل این کلمه یا اسم است یا فعل مانعت جمع نمیشه همه اسم باشه هم فعل ولی می‌شود هیچ کدوم از این دوتا نباشه خب اسم و فعل نسبت شیر فعل اخص از نقیض اسم یا فعل الان تو اسم و فعل اسم خوب نقیض اسم چیه لا اسم اعم از فعل درسته یعنی فعل میشه اخص از نقیض اخص از نقیض که شد میشه مانع در مانع الخلو اینجا تردید بین دو امر می‌کنه که اجتماع می‌کنند ولی ارتفاع این وقتی که بین چیزی و اعم از نقیضش باشه اعم از نقیض این بحث نقیض خیلی کمک می‌کنه‌ها خیلی بحث به درد بخوری پس اگه مساوی با نقیض باشه میشه حقیقیه اخص از نقیض مانعت الجمع اعم از نقیض مانعت الخلف یا لا شجره یا لا حجر لاشجر لا حجر نقیض لاشجر چیه شجر شجر نسبت به لاهجر چیه اخص لاحجر نسبت به شجر ائمه لاهجر اعم از شجره دیگه لا حجر یعنی همه چی که حجر نیستند که یکی از اینایی که حجر نیستند شجره پس اینجا نقیض امه درسته یعنی اعم از نقیض یالا شجره یا لا حجر ممکنه چیزی هم لاشجر باشه هم لا حجر مثل انسان و فر ولی لاشجره لاهجر ارتفاع نمی‌کند پس این ارتفاعش لاشجرا نمیشه نه لا شجر باشه نه لا حجر درست یه چیزی هست ولی میشه اجتماع کنند هم لاشجر باشه هم لاهجر الان انسان هم لاشجره هم لاهجر ولی چیزی نداریم که لا شجر باشه نه لا حجر مثال قدما زید یا در دریاست یا غرق نمی‌شه میشه این دوتا جمع بشه ولی ارتفاعش بانک زید در دریا نباشه و غرق بشه قدماست دیگه اصل مطلب که پس روشنه دیگه الج اصل اون اصل اصلش همون اخص از نقیض و اعم از نقیضه که اون خیلی خوب تبصره در قضیه شرطیه متصله اتصال در سه صورت اینا تا حالا توی قضیه شرطیه منفصله بود حالا دوباره برگردیم به متصل متصل اتصالش به سه نحوه یا اتصال بین علت و معلول مثلا میگه اگر آفتاب برآمده باشد روز موجود است آفتاب برآمدن آفتاب و روز این علت روز معلول هر وقت علت باشه معلول هم هست پس بین علت و معلول اتصال و مراد از اتصالم ربط و وابست دومین حالت بین معلول و علت اتصاله بین معلول و علت اتصال مثلا میگه اگر روز موجود باشد موجود بودن روز آفتاب برآمده است و برآمدن آفتاب اینجا معلول علت حالت سوم اتصال بین متضایفین یعنی دو چیزی که به هم نسبت دارند به اینکه تصور یکی موکول به تصور دیگری است متضافاً این شکلیه دیگه پسر رو نمی‌تونید هیچ وقت تصور بکنید مگه اینکه پدر رو تصور بکنید خالق و مخلوق خوب حالا میگه اگه زید پسر عمره عمد پدر زیده طایفمونی که تحول هر کدومش متوقف بر تعقل دیگری باشد پس مثلاً پسر بودن زید و پدر بودن امر اینا رابطه‌شون با هم چیه علت و معلوله نه رابطه‌شون متظای خوب الان ما این قضیه که گفتیم اگر زید پسر عمد باشد امر پدر زیدس این چه نوع شرطی اول شرطی است یا حملی است شرطی است بچه نوع شرطیه متصل است یا منفصل است متصل است حالا تو متصل‌هایی که گفتیم دو مدل متصل گفتیم دیگه متصله اتفاقی است یا لزومی است اتفاقیه میشه متصله لزومی امشب بله لزومی است تا اینجا قضیه شرطیه قیمتی اینجا ماشالله اگه جمعمون همین قدر بمونه منطق رو که تموم کنیم اینو که تموم کنیم دیگه منطق نمی‌ بله حالا اون منطقه ادامه منطقه مظفر که قبلا بحث داشتیم اگه حالا فرصتی شد و اینها کفایت می‌کنه برامون تو درس خارج بسه اون بحث‌های منطق مظفر خیلی وقتا جنبه کتاب مرجع داره جنبه تحقیقی یعنی توی بحث حالا آدم میخواد نظر مفصل رو ببینه و اون نظر نهایی رو ببینه کامل‌تر ببینه اونجا منطقه م ما تو درس خارج رفتیم همین قدر منطق برامون بس بود بلکه کمتر از اینم برامون دانلود بفرمایید اونقدی که منط لازمه همینه اینا انسان این واژه‌ها رو بشناسه اصطلاحاتو بشناسه شما مثلاً تو اصول یه بحثی دارید در مورد مفهوم شرط خب این بحث‌هایی که الان داریم در مورد قضیه شرطیه و اینها اونجا خیلی به درد می‌خوره بعد مثلاً متصله باشه بر فرض مثلاً یا مثلاً اتفاقیه نباشه لزومیه خب همین قدر کفایت حالا بیایم بریم تا ته مطلب در کامل‌ترم هست اتصال بین متضاد مثلا نکته پس قضیه دو مدل بود یا حمله یا شرطی در مورد شرطیه گفتیم شرطیه یا متصله یا من متصل یا لزومیه یا اتفاقیه منفصله یا حقیقیه یا مانع الجمع یا مانع الخ قضیه حملیه قضیه حملیه دو مدله یا حمل مواات یا حمل اشتقاق حمل مواسات و حمل اشتغال خوب حمل مواات چیه در لغت به معنای موافقت در منطق منظور اینه که محمول بلفعل بر موضوع حمل بشه بله در منطق به اینه که این موضوع محمولی که داریم این بلفعل حمله بر موضوع بشه مثلا میگیم انسان کاتب است حسن نجار اینجا محمول اون کدومه کاتب و نجار خب این چه نوع حملیه حملش فلفل مواتات یعنی حمل هوه حمل هوهوام بهش حمل هو دیگه لازم نیست ما بریم اینو دستکاریش بکنیم این خودش حمل میشه آماده است موافقت داره بله ولی تو حمله اشتقاق دستکاری بکنیم باید عوض بدر بشه انسان کاتب هو هو قشنگ صاف هم میشه و هیچ مشکلی هم توش نیست خب یعنی همین انسان همین انسان همون کارته قصه حمل اشتقاق اینجا محمول بلفعل حمل نمیشه فلفل هم نمیشه بلکه باید یا از محمول مشتقی بنا کنیم یا از محمول مشتقی بنا کنیم و اون مشتق رو حمل کنیم یا به توسط زو حمل بکنیم یا توسط زو اینو حمل زوهو میگن پس حمل هوهو و حمل ظهو مثلاً نمی‌تونیم بگیم انسان زه کس این هم درسته انسان ز کس نه یا باید بیایم ازش یه مشتقی بگیریم مثلاً بگیم زاهد یا باید زو بزاریم انسان زو زهک است روشنه دیگه پس میشه حمل زوه از این جهت علمای عرب گفتند مصدر حمل بر ذات یعنی نمیشه مبتدا اسم ذات باشه خبرش مصدر نمیشه گفت نمی‌تونیم بگیم زیدان علم مگر اینکه منظورمون از علم مبالغه باشه و در واقع یه اشتقاقی داریم می‌کنیم چون مبالغه یکی از اقسام مشتقات بود دیگه اشتاقی داریم می‌کنیم که همون زیدان عالمون یا دو علم مصدر حمل اشتقاقی میشه اگه می‌خواستیم مصدر هم کنیم چه نوع حملی باید بکنیم نمیشه دوباره حملو می‌خوام از یه جهت دیگه بررسی بکنیم حمل باز از یه جهت دیگه تقسیم میشه به حمل ذاتی اولی و حمل شایع حمله ذاتی اولی سه حمله شایع سنایی حمله ذاتی اولی اونی که موضوع محمول به حسب مفهوم و بر حسب وجود یکی‌اند مفهوما و وجودن یکی هسته اجمال و تفصیل انسان حیوان ناطق است انسان حیوان ناطق است شما اونی که از انسان و اونی که از حیوان ناطق جفتش یکی در بیرونم جفتش یکیه هم مفهوم هم وجود حمل ذاتی اولی چون هم جاری نیست مگر در ذاتیات نه در عرضیات پس اینکه بهش میگن ذاتیان چون در عرضیات نیست در ذاتیات حیوان ذاتی انسانه دیگه ولی وقتی میگیم انسان کاتبه انسان کاتب است این کاتب جز ذاتیات انسانه یعنی ذاتی رو حمل کردین نخیر عرضی رو حالا چرا بهش میگن اولی پس ذاتی اولی ذاتی که برای عرضیات نیست ذاتیاته اولی بهش میگن چون اولی و صدق و الکذبه یعنی اول چیزیه که صدق و کذبش بر انسان بدیهی اولین حملی که ما مثلاً یاد می‌گیریم و اولین حملی که درسته و اینها همینه یه عده از این جهت گفتن ذاتی اولی اولی اولین اولین از بدیهیات یعنی تو حمل‌ها کدومش از همه بدیهی‌تره حمل اولیه ذاتی لاتی اولی و اولیه ذاتی درست شد حمل ذاتی اولی حضرت مفهوم و وجود ولی تو حمل شایع موضوع و محمول به حسب مفهوم دو چیزند به حسب وجود و مصداق یکی‌اند زیدون کاتبان مفهوم زیدیه چیزه مفهوم کاتب یه چیز دیگه است ولی مصداقاً و وجودن این دوتا گاهی ما به الاتهاد موضوع ما بهل اتحاد این اتحاد با چی داره حاصل میشه گاهی با موضوع گاهی محمول الانسان کاتب این انسان و کاتب رو چی دارن متحد میشن رو انسان دیگه رو کاتب که نیست که رو انسان اسما به الاتهاد چیه انسان موضوع گاهی محموله میگیم الکاتب انسان دوباره اینجا انسان محم خلاصه اون مابل اتحادش انسانه دیگه در بیرون رو چی متحد میشه انسان و کاتب رو انسان حالا شما اگه انسان موضوع آوردی ما به اتحادت میشه موضوع اگه محمول آوردیم اتحاد میشه در اینجا ذات انسان با کاتب متحده و لفظ انسان در اینجا محمول و گاهی ما به الاتاد امر ثالث مثل الکاتب زاهک این الکاتب و زاهد کجا وجودن یکی میشن رو انسان انسان الان اینجا موضوع یا محموله هیچ کدوم میشه یه عمل صالح یعنی یه انسانی داریم که هم کاتبه هم زحکه اونجا این‌ها متحد میشن حمله شایع سنایی باید تو بیرون یکی بشم تو حمل ذاتی اولی هم در مفهوم یکی اند هم در بیرون الان الکاتب الضاحک آها بعد در بیرون یکی بشن دیگه در بیرون یه کاتبی داریم که داره می‌خنده اون کاتبی که داره می‌خنده کی انسان این انسان هنوز موضوع یا محموله هیچ کدوم درست شد محمولات در علوم همیشه از عرضیاته نه از ذاتیات اینم نکته خیلی مهم محمولات در علوم همیشه از عرضیات عرض ذاتی الان بحثش مفصله دیگه اول کفای مرحوم سبک کفایی بحث می‌کنه و بعد دیگه میاد تو درس خارجه اصول دیگه مفصل روش بحث شد محمولات علوم شما یعنی مثلاً می‌خوای بگی طب طب یه موضوعاتی داره یه محمولاتی داره خب مثلاً موضوعش چیه مثلاً موضوعش بدنه بر فرض محمول چیه مثلاً سلامتیه بدن سالم است بدن مریض است این سالم و مریض و فلان و اینها اینا جز ذاتیات یا عرضیاته عرضیاته روشن لذت لذت بردید حمل شایع که خیلی کاربرد داره حالا این حمله شایع سنایی ما می‌خوایم ببینیم که واقعاً وجود در وجود یکی‌اند مصداقاً یکی‌اند اگه می‌خوام در مصداق یکی باشند یا باید موضوع در موضوع یکی بشن یا در محمول یکی بشن یا در امر درست از این سه تا دیگه بیرون ما نداریم حالا یه چیزی هم بگم بخندیم وقتمونم تموم شد اطلاع جوادی آملی خدا حفظشون بکنه ایشون فرموده بودند که ما اول طلبگی رفتیم یه مسجدی سخنرانی بکنیم بالا منبر که رفتیم نشستیم تاما نشستیم یعنی رفتیم بالا برگشتیم دیدیم به حمل شایع سنایی مسجد خالی شده به حمل شایع سنایی یعنی مصداقاً هیچی نمونده بود افرا فهمیدم که واقعاً به خاطر خدا منبر رفتن چقدر سخته اولین تجربه ما بوده خلاصه تو پرمون خورده حمله شایع سنایی رو ایشون فیلسوفانی اصطلاحات زیاد استفاده می‌کنه مراجع تقلیدم توی محل رفتم خدایا جوادی آملی هم که تا همین اواخر آقای جوادی آملی تا همین اواخر تا همین شش هفت سال پیش یادمه که ایشون همین شهرستان آمل می‌رفتند بله شهرستان خودشون من برداشتم تبلیغ می‌کردن تبلیغ می‌کرد آقایون دیگه هم همینطور دیگه حالا سن و سال که میگذره دیگه شرایط آدم عوض میشه بله این حمله شایع صنایع خلاصه از اون مباحث بسیار کاربردی یعنی مصداقاً هر وقت گفتن حمله شایع صنایع یعنی به معنای واقعی در مصداق در مصداق این دوتا یکی یعنی مسجد و خالی مصداقاً یکی شدن هرچی که از خالی شما تصور می‌کنید مسجد همون تصور کنیم مسجد خالی خالیش حمل شایع سنایی موضوع محمول فرق می‌کنه دیگه مسجد کجا خالی کجا ولی در مصداق مسجد خالی خب اینا نکات خیلی خوبی بود الحمدالله امروز درسمو خوب پیش رفته با همین سرعت بخونیم و مباحث رو تموم بکنیم الحمدلله رب العالمین

محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00