
جلسه هشت : تقسیمبندی کامل عرضیات در منطق
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
فصل مقسم چگونه به جنس وجود میدهد؟
تفاوت فصل مقوم و مقسم را دقیق بشناسید
پاسخهای چهارگانه به سوال ماهو در منطق
عرض خاص چیست و چه ویژگی دارد؟
انواع عرض عام با مثالهای روزمره
لازم وجود خارجی یا ذهنی؛ کدام قابل تصور است؟
چرا برخی عرضیات مفارق سریعالزوالاند؟
مفهوم لازم بین و غیر بین در فهم عالم حادث
چطور عرضیات به فهم دقیقتر ماهیت کمک میکنند؟
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم بحث جنس و نوع و فصل جنس را توضیح دادیم اقسامش رو گفتیم چیا بوده اقسام کریمی احسنتم یه تعریف دیگه جنس عالی و متوسط و صافه بعد نوع فصلها همینطور بود نوع چطور فقط تغییر داشتیم و اضافی احسنت نوع عالی و صاف و متوسط نسبت فصل به نوع جنس را گفتم خیلی خوب مقاوم صافت مقوم عالی بودن حالا میخوایم بگیم فصل مقسم علت وجود جنس است فصل مقسم علت وجود جنس است پس فصل خودش دو تا اعتبار داره یه وقت اعتبار مقومیت داره یا اعتبار مقسمیت اعتبار مقومیت در کجا بود مقوم چیه نوع ولی در مقسمیت به چی نظر داریم به جنس حالا فصل مقسم یعنی فصل در برابر جنس وقتی آورده میشه اینجا علت وجود چیه جنسه یعنی به جنس وجود میده یعنی شما حیوان انسان عرض کنم که فصل مقسم چیه ناطقیت این ناطقیت که به جنس بله وجود میده چه هنگامی که ناطق به یک حس از حیوان منظم شد حیوان ناطق که همان انسان است موجود میگرد حیوانی که جنس هست بله عرض کنم که اگه این فصل نباشه اونم وجود نداره دیگه شما اگه این فصول بین اجناس اگه فص نباشه برای انواع جنسی اصلا نیست فصل ناطق میاد از جنسیتم جدا میکند نامی خود حیوان بودن به چیه به اعتبار اینه که فصل باشه فصلی که اینها رو بعد توی بحث ظاهرا اینجوری برداشت میشه که منظور ذات باشه در ذات وجود پیدا کردن این جنس به اینه که فصل باشه الان حیوان ما چیزی به اسم حیوان که نداریم که این باید فصلی باشه که حیوان باشه فصل باعث میشه که تشخص پیدا کنه بیاد تو یک فرد محقق بشه ذات او محقق بشه وجود نداره وجود ذهنی است وجود عینی بخواد پیدا بکنه با چی ایجاد با چی ایجاد میشه با فصل اما فصل مقوم علت وجود نیست بلکه علت قوام ماهیت پس فصل مقسم علت وجود ما یه وجود داریم یه ماهیت دو تا چیزه فصل مقوم فصل علت وجود نیست وجود وجود جنس همونه دیگه بله ببینید پس اول اینو بگیم ما یه وجود داریم یک ماهیت وجود هستیس ماهیت چیستیس یخ میگیم یه همچین چیزی هست یا نیست این به وجودش نظر داره همچین چیزی که هست چیست این به ماهیتش نظر داره ما هو هل هو موجودون این حلوا و موجودان سوال از وجود ما هو سوال ماهیت من میپرسم از آیه کریمی که آقای کریمی چیزی به اسم جن داریم شما میفرمایید بله پس وجود دارد میگم حالا او چیه ماهیتش پس این وجود ماهیت حالا از اون طرف جنس و نوع و فصل فصل یه وقت مقومه یه وقت مقسمه فصلی که مقسم باشه علت وجود وجود برای جنس جنس اگر میخواد وجود داشته باشه اصلاً وقتی شما میگی هست بودنش وابسته به فصله باید فصل باشه که او باشه این وجود میدهد به جنس ولی اگر فصل مقوم باشه این علت وجود علت وجود نیست علت چیه علت ماهیت علت قوام ماهیت ناطق رو به حیوان منظم میکنی اینجوری نیست که به حیوان ناطق یعنی انسان وجود بده بلکه انسان رو میسازه وجود که بهش نمیده ماهیت بهش میده ناطق به وجود آورنده انسان نیست بلکه جز قوام انسانیت چون ناطقو که میارید بله هم میتونه علت برای وجود باشه هم میتونه جزئی از بله جزئی از قوام انسانیت بنابراین ممکن نیست که فصل مقسم مقوم باشه یا فصل مقوم مقسم یا مقومه یا مقسم مثلاً ناطق نسبت به حیوان مقسمه بعد همون ناطق نسبت به انسان مقومه چرا چون حیوان جنس انسان فصل در اعتبار با جنس میشه فصل مقسم در اعتبار با نوع میشه فصل مقوع ناطق در برابر حیوان میشه فصل مقسم ناطق در برابر انسان میشه فصل مقوم میشه فصل مقسم ناطق در برابر انسان میشه فصل مقوم حالا ناطق در برابر حیوان علت وجود است یا جزئی از قوامشه علت وجود ناطق در برابر انسان علت وجود جزئی از قو میشه نسبت به حیوان انسان مقوم پس یه فصلو نمیشه هم نسبت به یه چیز هم مقسم باشه هم مقوم ناطق نسبت به ایوان هم مقصر باشه هم مقوم یکیش باید باشی یا مقسم یا مقر ناطق نسبت به انسان یا مقسم یا مقوم نمیشه هم مقسم خب از بحثهای گذشته نتیجه میگیریم که چند چیز در جواب ماهو واقع میشه ما وقتی میپرسیم ماهو جن چیه شما در جواب من چی باید بیارید باید جنس و نوع بیارید در واقع اصلش ایناست بله که خود نو با فصل دیگه مقوا میشه دیگه نظام شما نمیتونید فصل نسبت به هر دو باید جنس بیاری چه باید بله تو هر دو ما فصل ولی توی ماهیت وجود برعکس شد در واقع وقتی که جنس رو وقتی جنس رو بیاریم فصل علت وجودشه وقتی که نو رو بیاریم فصل مقوه میشه بله پس وقتی از ما میپرسن که یه چیزی چیه ما باید چیو چیو بیاریم جنس و نو فصل در واقع تو هر دوتا هست تو جنس به نحو مقسم تو نوع هم به نحو مقوم اینا دیگه تو منطقه مظفر اینا نبود به نظرم نه این حرفا نبود اینا نگاه فلسفی به منطقه چقدر پخته است ذهن و قشنگ الان آماده میکنه برای مباحث فلسفی این منطقه خوب این شکلی بخونه ذهنش الان آماده است برای اینکه فلسفه رو خیلی طلبهها تو بحث فلسفی میلنگه سختشونه میترسن در حالی که ترسی نداره بحث ساده است یه منطقه قوی خونده بشه انسان بره تو فل فلسفه در واقع بعد از منطق از پایه ۳ و ۴ پایه ۴ دیگه وقت خوبیه تو حوزه تدریس بشه پایه هفت میره اونم تازه اول بدایت الحکمه دو سال بدایت الحکمه بعد دو سال نهایت الحکمه تا پایه ۶ میتونه تموم کرده باشه این الان تا پایه ۱۰ میره و دیگه درسهایی مثل منظومه و اسفار و شفا و اینها دیگه اصلاً نیست چند تا طلا پیدا بشه یه جایی یه گوشه استادی پیدا کنم حضرت امام رضوان الله علیه به رئیس جمهور اندونزی به نظرم یا مالزی کتاب اسفار ملاصدرا رو به این آقا بدید ببر بفهمه که معارف شیعه چی اسفار بله الحکمه المتعالیه حکمت متعالیه مرحوم ملاصدرا معارف شیعه اینه برید بخونید ببین چقدر شیعه چقدر حرف برای گفتن داره تحریم میکنیم حرامه کسی نره سمتش نخونه بحثهای تخصصی داره باید دید که اصل علمو گفتن یا برخی موضوعات علمو گفتن اصلاً مشترک لفظی بوده فلسفه اون فلسفه با این فلسفه یا نه فقط یه چیز بوده همین فلسفه بوده بعد عرض کنم که این فلسفه الان مطابقت و همخوانی با معارف دین داره نداره اگه نداره کجاهاش نداره خود فلاسفه تصریح کردن که این مسئله مسئله فلسفیست و مطابقت نداره یا تصریح نکردند اینا بحثهای خیلی مختلف و فراوانی است که باید مطرح بشه در عین حال بله در عین حال شما میبینید که یه انسانهای با تقوا در اوج تقوا مثل مرحوم قاضی علامه طباطبایی حضرت امام اینها فیلسوفن خوب یعنی کسی که در جزئیات دین انقدر تعبد داره که مثلاً آب رو در شب ایستاده نخوره این نفهمیده که یه همچین چیزی ضد قرآن و معارف اهل بیت و اینهاست اصلاً در حد کفر مغالطه بکنیما بگیم هرجا هر آدم بزرگی هرچی گفته یا هر کاری انجام داده میخوایم بگیم که چه جور کفری خب اگه کفره باید بین کفر باشه دیگه کفرش بین باشه واضح باشه چه جور اینجور کشکی است که مثلاً امثال علامه طباطب نمیفهمن که کشکی یا مثلاً چه جور کفری است که حضرت امام رضوان الله علیه با اون همه احتیاط با اون همه تقوا ایشون با اون همه بصیرت اینور عالم نشستم اونور داره مگس میجنبه تو آمریکا حواسش هست او متوجه نمیشه که این کف دیگه حالا باید رفت و یاد گرفته آدم خودش بعد دیگه تمیز بده که این درسته غلطه کجاش درسته کجاش غلطه پس ما در جواب ماهوت دو تا جواب میدیم یه وقت جنس رو میاریم یه وقت نور اگر نوع رو آوردیم اگه نو رو گفتیم حقیقت مختصر رو جواب میدیم اگر جنس رو گفتیم حقیقت مشترکه اگر در جواب ماهو نوع رو گفتیم حقیقت مختصر گفتیم مسافت مختصر اگر جنس رو گفتیم حقیقت مشترکه رو گفتیم خوب پس وقتی ما سوال میکنیم به وسیله ماهو میگم الجنه ماه شما دوتا جواب میدی یا جنسو میگی یا حقیقت مشترک است اگر نوع رو گفتیم پس در جواب این سوال بنده که میپرسم ماهو شما چهار تا جواب میدید چهار قسم جواب میده این چهار تا چین جدید الان این چهار تا چیه سوالی که من دارم میکنم یه وقت از امر واحدی یه وقت از امر از امور متعدد یه وقت از جزئی است یه وقت از کلی پس این میشه سوال بنده از امر واحد یا از امور متعدد از جزئی است یا از کلی پس من ماهویی که دارم میپرسم ماهو هم به اعتبار اینکه ماهو به چی برمیگرده به یه امر واحد یا امور متعدد امر جزئی یا امر کلی این چهار تا ماهو میشه سوال ما چهار قسمه امر واحد کلی واحد متعدد کلی جز اینا در واحد کلی جزئی متعدد کلی جزئی شد چهار تا بله امر واحد کلی امر واحد جزئی امر واحد کلی وقتی من از امر واحد کلی از شما میپرسم شما در جوابش به من حد تام را جواب خواهید داد اگر من از امر واحد کلی بپرسم جوابش حد تام میاد اینا رو بیان خواهیم کرد انشاالله در امر واحد جزئی جوابش همیشه نوع امر واحد جزئی زیدون ماهو الان زیدالماهو ماهوی من اومده رو چی روز عید زید چیه هم واحده هم جزئیه شما در جوابش چی میگی در جواب زیدان ماهو چی میگی زیدان زید چیست انسان جوابش نوع میاد سوم امور متعدد کلی مثلا من به شما میگم الانسان والفرس ماه و ماه انسان و اسب چین امور متعدد بعد جفتشونم یرحمکم الله انسان و فرس هم متعدداً هم کلین جزئی که نیستن کلین دیگه در جواب سوال از امور متعدد کلی جوابش جنسه الان من میگم الانسان والفرس ما هما شما میفرمایید الحیوان انسان و اسب چین میفرمایید حیوان حیوان چی میشه برای هر کدومشون جنس و چهارمی من از امور متعدد میپرسم ولی همه جزئیاند میگم آقا زیدون و علیون و خالد و بکرون ماهم متعدده دیگه ولی همشون چین جزئی در جواب اینها باز چی گفته میشه نو احس پس دو جا جوابمون نوع بود کجا کجا چه واحد باشه چه متعدد اگر امر واحد کلی باشه جوابش چی میشه حد تام اگه امر امور متعدد کلی باشه جوابش چی میشه جنس میشه اگرم که جزئی باشه علی ایحال بفرمایید پس ما سه تا سوال داشتیم ۴ تا سوال داشتیم سه تا جواب بله امور جزئی آخری دومی امر واحد زیدان زیدون ماهو انسان زید و امر و بکر و اینا ز امر و بکر ماهم ماهم ها ماهم ماهوم اولیشم که گفتیم بحثش میاد حد تامه بحثش میاد حالا باید مقدماتی بگیم تا به بحث حد برس حالا میره بعد از تعطیلات انشالله اول باید ببینیم که عرضیات عرضیات را اول باید توضیح بدیم عرضیات چیه اموری که ذاتی و عرضی داشتیم در ذاتی یعنی کلی رو وقتی در قیاس با افرادش مقایسه میکردیم یه وقت این کلی داخل در ذات این افراد که میشد یه وقت داخل در ذات نبود میشد حالا این عرضیات چیه چند قسم دو قسمه عرض خاص عرض عام به عرض خاصه هم میگن خاص چیه اولاً که عرضیات کلین یا جزئیاند وقتی ما کلی رو در قیاس با افرادش قیاس میکنیم نکته مهم پس همیشه عرضی ما باید کلی باشه حالا اینجا عرض خاص یه کلی است که مختص به یک این واژهها دیگه چقدر طلایی بودا ۴ تا واژه داشتیم واژههای طلایی ما بود چیا بود مفهوم جلسه قبل گفتیم ذات و حقیقت و ماهیت و معنا بود یا مفهوم بود معنا مفهوم بود ها مفهوم مفهوم و ماهیت و ذات ماهیت حقیقت خوب پس در عرضی خاص ما یه کلیه داریم که مختص به یک حقیقت است حقیقت حقیقت اونی بود که در بیرون وجود خارجی و عینی پیدا میکرد ماهیتی بود که در بیرون وجود خارجی داشت این عرضی خاص را اول اینکه عرضی داخل در ذات نیست فقط این حقیقت داره حقیقتهای دیگه نداره عرضی بله اون کلی است که مختص به یک حقیقت است زهک احسنتم ذکر اولاً کلیه یا جزئیه کلیه داخل در ذات یا بیرون در ذاته مختص به یک حقیقته یا مشترک بین چند حقیقت خاص کردی عرض خاص که کلیست دیگه ارز عام به چه نحوی است اونم همینه فقط مختص به یک حقیقت نیست مثل راه رفتن احسنت ماشین حرکت غذا خوردن مختص مختص به یک حقیقت نیوز اکل و شوربو مشیو اینا همه مفاهیم کلی است که خارج از ذاته و مختص به یک حقیقت هم نیست انسان یه حقیقتیه که آب میخوره حیوان فرس هم همینطور بقر هم همینطور غنم هم همینطور حالا عرضیات رو میخوایم تقسیم بکنیم یه تقسیم برای جفتشون چه عرض خاص چه عرض جفت اینا باز یه تقسیم دیگه دارند تقسیم دومشون به اینه که یا لازمند یا مفار عرض لازم عرض مف خوب پس چه عرض عام چه عرض خاص مسابقه ۴ تا میشه دیگه عرض خاص لازم عرض خاص مفارق عرض عام لازم عرض عام مفارق حال ندارم پای تخته برم بکشم دیگه خودتون انشالله نمودار جلوترش باز باید تقسیم بشه و به دردمون بخوره بحث خب لازم چه نوع عرضی است عرضی که از چیزی منفک نشه و جدا شدنش محال باشه چه میخواد خاص باشه چه میخواد آن باشه پس عرض خاص لازم اون عرضی است که خارج از ذات و مختص به یک حقیقت و همیشه هم با این حقیقت هست مختص به یک حقیقت لازم خود لازم منفک نمیشه حالا این لازم یه وقت در عرض خاص یه وقت در عرض عام مختص به یک حقیقته با یک حقیقته ولی همیشه با این حقیقت اون کلی است که خارج از ذات است و مختص به یک حقیقت است و از او جدا و منفک نمیشود مفارق جدا میشود مفارغ جدا میشه یعنی جدا شدنش محال نیست عامه لازمم که جدا نمیشود بله یعنی میشود فرض کرد بدون این ولی در لازم نمیشود فرض کرد بدون این زوجیت ۴ زوجیت داخل در ذات ۴ نیست بیرون از ذات یعنی ۴ ما در ذاتش تعریف نمیکنیم زوج درست در ذاتش نیست جنس و نوع و فصل و اینهاش نیست پس میشه عرضی زوجیت آب یا چربی نوزادیست دیگه بله نری آب رو بدون تری میشه فرض کرد میشه فرض کرد یه وقت میگیم آقا عرضم نمیشه عرض لازم رام نمیشه بدون چیزی فرض کرد ولی در تعریفش در ذاتش نهفته است داخل در حقیقت یک در ذات یک حقیقته داخل در ذاتش حالا تو بحث حد تام و اینها باید بهش خوب پس چی میگیم میگیم که یه چیزی یه کلی در قیاس با یک حقیقت داخل در ذاتش نباشه بیرون مرز آتشه ولی جدای از او هم نشه فرضش کرد مثل زوجیت و اربعه زوجی است برای ۴ داخل در ذاتش نیست بیرون بر ذاتشه ولی عرض لازم دائماً با اوست نمیشه ازش منفک بشه حالا زوجیت برای اربعه عرض خاص لازمه یا عرض عام لازم در وجود خوب نه مختص مختصر یک حقیقت حقیقت یعنی خود عدد ۴ فقط یا اعداد اعداد انشا و ارض خواست عددها اینجا باید بحث کرد که عدد ما مثلاً یک فرد از اعداد رو این رو نوع میگیریم اونا افراد شما برای کلیه انسان برای کلیه انسان یک چیز رو تصور کنید و داخل در ذاتش نباشه برای اون کلی جزئی است دیگه کلی نیست بزار برای عدد باید گرفت عرض مفارق عرضی است که جدا شدنش از چیزی محال نباشه مثل سرخی صورت و خجالت سرخی صورت نسبت به خجالت ذاتی یا عرضی عرضی لازمه یا مفرقه مفارقه میشود تصور کرد خجالت را بدون سرخی صورت پیری جوانی پیری و جوانی عرض بوفارق بله خوب خود مفارق دو نوعه مفارق یا دائمی است یا غیر دائمی دائمی عرضی که جدا شدنش از چیزی محال نباشه ولی دائمی است پیدا شدن غیر دائمی میشه ولی دائمی است مثل اینکه کسی از اول عمر تا آخر عمر معلول باشه این مفارقه معلولیت برای انسان عرضه و مفارقم هست میشه انسان را تصور کرد بدون معلولیت ولی دائمیش پای بنده خدا درصد عرضه دیگه در ذات در ذات انسان که نیست معلولیت پیری میشه پریو جوانی حالا باز خود غیر دائمی دو مدله سریع الزوال بتیع الزوال بطیع بتای دستهدار دائمی جدا شدن مهار نباشد محال نیست محال نیست ولی دائمی بله احسنتم سریع الزمان مثل سرخی صورت مثل جوانی پس دائم پس چی شد یه دور از اول همه اینا رو مرور کنیم کلی در قیاس با افرادش یا ذاتیس یا ارضی ذاتی داخل در حقیقت ذات ارضی خارج بر حقیقت از ذاتش خارجه عرضی خودش دو مدل شد یا خواسته یا عامه خاص اگه باشه مختص به یک حقیقت آم اگه باشه مشترکه بین چند حقیقت خود اینها باز دوباره یا لازم بود یا مف لازم اگه باشه باید دائماً با او نمیشه تصور کرد بدون اون مثل زوجیت و اربعه در صورت لازمه دیگه کاری به عام و خاصش نداریم لازم بودنش کار داریم ارضی لازم است کی جدا شدنشو نمیشه تصور کرد عرضی مفارق جدا شدنشون میشه تصور کرد خود این فارغ دو مدله یا مفارق دائمی است یا مفارق غیر دائمی مفرقه دائمی اگه باشه بدون اون تصورش کرد ولی همیشه با او مثل معلولیت مفارق غیر دائمی باز خودش دو قسم بود یا سریع الزوال یا بتی الزوال پس مفارق است یعنی میشود بدون تصورش کرد و غیر دائمی است و از دستم میره خوب یه وقت زود از دست میره مثل سرخی صورت هنگام خجالت یه وقت دیر از دست میره مثل جوانی یه ۲۰ سال جوانه بدی از دست میره حالا خود لازم باز دوباره دو قسمت پس گفتیم لازم مفارق مفارق دو نوع بود دائ غیر دائمی غیر دائمی دوباره دو نوع ذاتی ارضی عرضی خاص عرضی عام دوباره عرضی لازم عرضی مفارق مفارق دائمی غیر دائمی غیر دائمی سریع الزوال بتی اوزوال لازم دو نوعه یا لازم ماهیت یا لازم وجود دیگه ماهیت وجود فکر کنم از اصطلاحاتی شد که رفت هک شد تو ذهن شما درسته خدا را شکر توی منطقه مظفر ما اینا رو کمتر این عبارت ماهیت وجود داشتیم درسته دوباره لازم وجود دو نوع یا وجود خارجی است یا وجود ذهنی لازم وجود وجود خارجی وجود ذهن خوب شد پای تخته نوشتم نه قشنگ حل شد مسئله پس لازم لازم یعنی دیگه ما جدا شدنشو نمیتونیم تصور بکنیم جدا شدنش محاله خب این جدا شدن یه وقت جدا شدنش از وجود محاله یه وقت جدا شدنش از ماهیت محاله درست شد اگه جدا شدنش از وجود محال باشه میشه لازم وجود اگه جدا شدنش از ماهیت محال باشه میشه لازم ماهیت لازم وجود دوباره یه وقت وجود خارجی است یعنی از این وجود خارجی جدا شدنش یه وقت از وجود ذهنی از این وجود ذهنی جدا شدنش محاله لازم ماهیت جفتشه هم از وجود خارجیش هم از وجود ذهنیش مثلاً زوجیت لازمه وجود هم در وجود خارجی هم در وجود ذهن لازم وجود خارجی لازم وجود خارجی مثل گرمی آتش گرمی برای آتش لازمه یا مفرقه میشه آتش را تصور کرد بدون گرمی نخیر جدا شدن گرمی از آتش محاله محاله لازمه در وجودشه یا لازم در ماهیتشه در وجودشه در وجود خارجی یا در وجود ذهنی وجود خارجی پس گرمی برای آتش سردی برای برف سیاهی برای حبشی مثلاً اینا میشه لازم وجود خارجی جون ما تو ذهن که خاصیت نداره که شما برف اگه تو ذهن بیاری سردی داره الان ذهنتون خنک میشه آتش تو ذهن بیارین ذهنتون گرم میشه نخیر لازم وجود ذهنیش نیست لازم وجود خارجی آتش به آتش نیست گرمی آتش نه دیگه نمیتونی تصور کنیم که گرم نباشه همین که قبلا اشاره کردم اینکه میگیم تصور کنیم نباشه یه وقت در ذاتیشه شما میگین تصور کنیم نباشه به معنای اینکه در ذاتشه یه وقت در عرض و عرض لازمه که در اون چیزی که برش عارض شده نمیشه حالا دیگه به نون تصورش کرد لازم بله پس عدد الان اینجا زوجیت برای ۴ زوجیت برای ذاتیش نیست درست شد عرضشه ولی عرضی که نمیشه اینو از او جدا کرد درست شد خارجی آره در مورد عدد هم خارجی هم ذهنی پس اینی که میگیم لازم وجود خارجی یعنی شما در ذهنت میتونی بدون اون تصور کنی شما الان تو ذهنتون ببینید خیلی اینا بحثهای مهم من میخواستم اینا رو سریع رد بشم ولی خب بحث و بحثهای مهمی است در لازم وجود خارجی شما این اولا که لازمه اینو بدون اون نمیشه تصور کرد یعنی محاله نمیشه تصور یعنی محاله ولی در لازم وجود خارجی شما تو ذهن خودت میتونی از هم جدا کنی ولی در خارج نمیتونی جدا کنی یعنی من تو ذهنم آتشی دارم که گرما نداره الان تو ذهن من که گرما نداره که آتش خالی من تو ذهنم آتش تصور کردم گرما اومد ولی در بیرون آتشی باشه میشه گرما نداشته باشه در خارج الان تو ذهنتون برف و تصور کردین سرد شد ذهنتون ولی در بیرون میشه برفی باشه سرما نباشه تو ذهن شما الان یه حبشی رو تصور کردین لازم لزوماً سیاه بود نخیر یه حبشی سفید ولی در بیرون داریم حبشی سفید نخیر درست شد روش سفید نداریم مثلاً عرض کنم که توی این کشورهای سمت نیجریه و فلان و اینا همه سیاه پوستن دیگه مردم نژادشون نژاد سیاه خوب شما میگی آقا نیجریه مردم سیاه پوستن یعنی یه نیجریه سفید پوست در ذهن میشه لازم وجود ذهنی نیست در وجود خارجی نداریم میشه لازم وجود از سیاه بودن عرضی یا ذاتیه عرضه چه نوع عرضیه لازمه یا مفرقه لازمه چه نوع لازمیه لازم وجود یا ماهیت وجود چه نوع وجودی وجود خارجی وجود ذهنی وجود خارجی آیا حل نشده باز توضیح بدم خد لازم وجود ذهنی مثل کلیت و جزئیت در ذهن عار انسان و زید میشه مثل جنس و نوع چون جنس و نو رو میگه آقا انسان نوع است درست شد یا مثلاً حیوان جنس است این جنسونو جنس بودن برای حیوان ارضیه یا ذاتیه عرضیه جنس بودن برای حیوان جنس بودن برای حیوان عرضی عرض لازم به مفارقه لازم نمیشه حیوان را تصور کرد محاله حیوان جنس بودن جداکن پس لازم لازم وجود یا لازم ماهیت لازم وجود لازم وجود خارجی یا لازم وجود ذهنیه لازم یه تقسیم دیگه هم داره خود لازمها لازم یه تقسیم دیگه هم داره لازم بین و غیر ناظم قیم و غیر بین لازم بین و لازم غیر بین بین احتیاج به دلیل و برهان نداره غیر بین احتیاج به دلیل مثلا شما میگید ۴ زوجه زوج بودن برای ۴ لازم یا مفرقه لازم ولی لازمه که دلیل میخواد نخیر پس میشه لازمه آقا اینها بحثهای یادگاریهها ما حالا به حلقات انشالله برسیم تو حلقه حلقه ثانیه بحث لازم بین که مطرح میشه دیگه ما توضیح نمیدی میگیم تو بحث منطق گفتیم اینا رو اینم که اینجا گفتیم به دردمون میخوره چون اینجا خیلی قشنگ به شفافه عالم حادث اینکه عالم حادثه حادث بودن برای عالم عرض یا ذات عرض لازم یا مفرقه لازمه همیشه باهاشه دائم یعنی لازم نیست که از اون نمیشه جدا کرد دائماًش حالا دائماً تو مفارقم داشتیم حالا با اونا کار دائماً که منی که اصلا تصور این بدون او محاله خوب پس میشه عرض لازم عرض لازم بین است یا غیربین چرا چون دلیل میخواد العالم الحادث شما دلیل بیار در بین دلیل نمیخواد در غیر بین دلیل میخوام الحمدلله رب العالمین
جلسات مرتبط

جلسه سه : بررسی انواع دلالت: وضعی، طبیعی و عقلی
منطق فاضل تونی

جلسه چهار : انواع مرکب: تام و ناقص، خبری و انشایی
منطق فاضل تونی

جلسه پنج : نسبتهای چهارگانه میان دو کلی (نسب اربعه)
منطق فاضل تونی

جلسه شش : تفاوتهای اساسی مفهوم، ماهیت، حقیقت و ذات
منطق فاضل تونی

جلسه هفت : سلسله اجناس و انواع؛ از صعود تا نزول
منطق فاضل تونی

جلسه نه : نسبتهای مختلف کلیات با افراد
منطق فاضل تونی

جلسه ده : چگونه یک تعریف جامع و مانع ارائه کنیم؟
منطق فاضل تونی

جلسه یازده : انواع قضیه در منطق و تفاوتهای آنها
منطق فاضل تونی

جلسه دوازده : تقسیمبندی انواع قضیه از منظر موضوع
منطق فاضل تونی

جلسه سیزده : بررسی کامل قضیه معدوله و تفاوت آن با محصله
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی