
جلسه شانزده : رابطه ضرورت، امکان و امتناع در قضایای موجهه
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
همه چیز درباره «امکان خاص» و نقش آن در منطق
امکان اخص چیست و چه تفاوتی با امکان خاص دارد؟
وقتی قضیه یک جمله نیست؛ تعریف قضیه مرکبه
فرق بین مطلقه و موجهه فقط یک کلمه است
قضایای عرفیه عامه؛ دوام وابسته به وصف
هیچ مفهومی خارج از سهگانه واجب، ممتنع، ممکن نیست
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم عرض شد که قضایای ضروری ۶ قسمت و ۵ قسمش رو گفتیم قسم ششم چی بود ضرورت به شرط محمول یعنی چی ضرورت به شرط محمول یعنی هر چیزی هنگام وجودش واجب و ضروریست هر چیزی تا ضرورت نداشته باشه به وجود نمیاد این نسبت بین او و وجود خودش ضروری است این تا وقتی هست ضرورت دارد که آب باشد مثلاً خوردن و خوابیدن در حین وقوع گاهی نسبت محمول به موضوع ببین ما داریم میگیم ضرورت به شرط محم هر چیزی هنگام وجودش ضروریه یه وقتی هستش که نسبت محمول به موضوع ضروری نیست ولی همیشگی گاهی نسبت محمول به موضوع ضروری نیست ولی همیشگیس مثلاً حرکت زمین حرکت برای زمین ضروریه زمین متحرک موضوع محم زمین متحرک است محلول شیر متحرک این متحرک برای زمین ضروریه ضروری نیست ولی همیشگی همیشگی وقتی که ضروری نباشد ولی همیشگی باشد اینو بهش میگن دائمه مطلقه دائمه مطلقه ولی اگه چهل هفتم به شرط محمول دو قسمت داریم یکی دائمه مطلقه یکی عرفیه عامه دائمه مطلقه عرفیه عامه بله محمول نسبت به موضوع ضروری نیست ولی همیشگی دائم است و مطلقه هم است حالا گاهی محمول برای موضوع دوام داره تا وقتی که وصف موضوع باید همیشه برای موضوع باشه مثل عرفیه عامه این دوام داره محمول برای موضوع تا وقتی که وصف موضوع است دوام دارد مثل چی مثالشو اینجا مینویسم کل کاتبین متحرک الاعصابع به دوام مادام کاتبا مادام کاتبان مادامی که این کاتب مینویسه انگشتاش متحرک اینو میگن عرفیه عامه تا وقتی که این وصف کل کاتب موضوع متحرک الاعصابه محمول این وصفش خلاصه تا وقتی این کتاب تا وقتی این کاتبه محمول برای موضوع ضروریست دائمی امشب عرفیه عامه اینا خیلی کارای چندان حالا تو بحثهای فلسفی و اینا به اون شکل نداره به درد میخوره تا حدی ولی حالا تو منطقه که نه منطقه که اصلاً خودش کارایی نداره مباحثش منطق به دردش یا فلسفه میخوره یا اصول بعضی از مباحث منطقی که عامه همه جا به پاک کنیم قضایای ضروریه تموم شد میریم سراغ کدوم قضایا قضایای ممکنه غذای ممکن هم چند قسمه یا خاص ممکنه خاصه یا ممکنه قضایای ممکنه ممکن یعنی چی لابه شهر احس ضروری یعنی چی به شرط شی امتناع چی بود به شرط الله ممکنه ممکنه خاص ممکنه عام خوب اول امکان عام رو ببینیم چیه در امکان عام از طرف مقابل سلب ضرورت میکنیم از طرف مقابل سلب ضرورت مکانیک مثلاً میگیم النارو حارة بل امکان العام یعنی عدم گرمای آتش ضرورت نداره از عدمش سلب ضرورت میکنیم از عدم حرارت آتش سلب ضرورت میکنیم این چه امکان عام آتش گرم است یعنی عدم حرارت ضرورتی برای آتش ندارد از عدمش سلب ضرورت میکنه میشه امکان آب حالا اینجا دو تا احتمال داره وقتی شما از عدم سلب ضرورت می کنی یعنی یا خودش ضرورت داره عدم ضرورت نداره پس یعنی چی یعنی خودش ضرورت داره آها احسنت عدم حرارت برای آتیش ضرورتی نداره پس یعنی یا آتش یا حرارت برای آتش ضرورت داره این یه حالت همونطور که عدم ضرورت نداشت خودشم ضرورت نداره درست شد دو تا حالتش چی میشه وقتی عدمش رو میگیم ضرورت نداره یعنی خودش ضرورت دارد حرارت ضرورت برای آتش یا نه اینم مثل اون اینم ضرورتی خودش هم ضرورتی ندارد کی حالت دومی میگن امکان خاص ببینید الان آتش و حرارت آتش حرارت شما میگین آتش حرارت دارد درست بالامکان العام بالامکان العام یعنی چی یعنی عدم حرارت برای آتش ضرورت نداره اینی که لازم باشه آتش عدم حرارت داشته باشه نه این نیست حالا یعنی چی وقتی میگه عدم حرارت ضرورت نداره یعنی حرارت ضرورت داره حرارت هم مثل عدم حرارت جفتش یکی باشه نفت میکنی اونو اثبات میکنی به فلانی رای نده به موسوی رای نده میگه به احمدینژاد رای بدم ضرورتی ندارد شما به موسوی رای بدی میگه یعنی چی یعنی به احمدینژاد رای بدم ضرورت داره به این رای بدی ضرورت نداره به اون رای بدی یعنی ضرورتم نداره به این رای بدی جفتش یکی اینکه جفتش یکی میشه امکان خاص اگه این نسبت به هر دو یکسان باشه آتش نسبت به حرارت و عدم حرارت این میشه امکان خاص ولی وقتی نسبت به عدم حرارت فقط یا بگیم نسبت به بله نسبت به عدم حرارت ضرورت نداشته باشد فقط اون رو ضرورت ندارد تازه ضرورت نداره ها اینی که حرارت نداشته باشه اون ضرورت نداره یه خورده عبارت پیچیده بیشتر تحمل یعنی وقتی این رو بر این حمل میکنیم آتش عدم آتش نه عدم حرارت محمود برای آتش ضرورتی نداره اگر این ضرورت برگرده اون ضرورت نداره یعنی همین خود این حرارت ضرورت داره این اینم ضرورت نداره نه آتش نسبت به هر دو اینا یکسانه چرا میشه ذرات ذاتی محمود برای موضوع ثابت باشه تا وقتی که ذات موضوع موجوده حرارت داشته باشه مثال قضیه حضرت ابراهیم حرارت نداشت حل مثال اختلافی که حالا آتش بوده حرارت نداشت یا اصلاً آتش رفت به جاش گلستان شد همه میدیدن یعنی آتیش بود در عین حال حرارت نداشت گل پس اینکه از طرف مقابل سلب ضرورت کنیم یعنی اگه سالم است از طرف موجبه اگه جوجه بست از طرف سال الان قضیه ما موجب بود از طرف سال بش سلب ضرورت کردیم حالا یه قضیه سالمی آوردیم این از طرف موجبش ضربه ساده است خیلی چیز خاصی عدم گرمی آتش ضرورت نداره حالا یا دو تا احتمال داره یا وجود حرارت ضرورت داره پس حرارت یا همونطور که عدم گرمی ضروری نیست وجود گرمی هم ضروری نیست در این حالت اونو ممکنه خاص میگن توی حالت دوم پس میشه ممکنه خاص اگه امکان آب امکان عام موجب باشه شامل واجب و ممکن خاص میشه امکان عامه صالبه شامل ممتنع و ممکن خاص میشه پس اگه این موجبه باشه موجبه گفتیم هم میتونه موجب باشه هم صالبه اگه موج باشه واجب و امکان خاص اگه صالحه باشه ممتنع و امکان خاص این دو قسمت دو قسمش خودش ضرورت داره تو موجبه واجب و امکان خاص تو سالم ممتنع و امکان خاص مثلاً میگیم لا شیء من الانسان به کاتب بالامکان العام چیزی از انسان کاتب نیست به امکان خوب هیچ چیزی از انسان هیچ کسی از انسان کاتب نیست به امکان عام یعنی چی یعنی شما عدم کاتب بودن برای انسان ضروری نمیدانید درسته عدم کاتب بودن برای انسان ضرورت داره که انسان کاتب نباشه نویسنده ضرورت داره کاتب بودن هیچ شیعی از انسان اولاً این محموله باید ادبشو بگیریم دیگه یعنی عدم کاتب بودن برای انسان ضرورت داره ضرورت داره که انسان کاتب نباشه آها حالا اینجا دو تا حالت داره یه وقت هست شما وقتی میگی که ضرورت ندارد که کاتب نباشد یعنی ضرورت داره که کاتب باشه یا نه اینم ضرورتی نداره که کات باشه میخواد کاتب باشه یا نباشه یکی ولی اگه این یکی ضرورت داشته باشه یعنی عدم کتابت ضرورت نداره ولی خود کتابت ضرورت داره بله کتاب ماشین نباشه نسبت به چی نسبت به وجودش قضیه ممکنه حالا پس حالا که کتابت ضروری نشد یا عدم کتابت ضروریه پس میشه کتابت ممتنع یا همونجور که عدم کتاب از ضروری نیست وجوب کتابتم ضروری نیست این میشه امکان خاص تصوری باید بفرمایین حله ممکنه خاص قضیه که هیچ کدوم از دو طرف قضیه ضروری کلاً مثلا زید دانا است این امکان خاصه یعنی دانا بودن عدم دانا بودن برای زیت هیچ کدومش ضرورت دانا باشه نه ضرورت به رضا دانا روشن امکان خاص دو طرف قضیه هیچ کدوم ضروری نیست هیچ یک از دو طرف قضیه ضروری نیست ضرورت آدم بیاری چایی هم باشه قندم نیست چایی هم باشه چایم نباشه تازه فهمیدم درس که گفتم چقدر سخت بوده مثال از اصل درس سختتر بود نه خوب بود مثال خوبی بله یعنی نسبت هر دو عدم ضرورت حالا یه وقت عدم ضرورت یکی موجب ضرورت دیگری است یه وقت عدم ضرورت یکی باز با عدم ضرورت دیگری برابر ضروری یکی هم میگه آقا چایی قندم نمیخوره چایم نبود نبود امکان خاص بود چی بود آن بود کدومش بود صالح بود من یه چیزی دانایی نادانی هیچکدوم برای ز قندو نمی شما وقتی قند نیومد چایی رم نمیخوری البته حالا مثال مثال چیزی مثال دقیق از یه جهت برای ما یکی یعنی اون یکی عدم این یکی جفتش وجودیه رابطه رابطه مثلاً تباین یا مثلاً رابطهاش رابطه زندان حتی نمیتونه باشه همون تباین یکی با عدمش میشه تناقض که نمیشه هم این باشه هم اون باشه برای ملکه نه نه اصلاً ببینید رابطه تناقض وجود و عدم رفع جمعش هر دو محاله چرا نه حرارت و عدم حرارت آتش و حرارت نه حرارت و عدم حرارت موضوع محموله حرارت و عدم حرارت نسبت حرارت با عدم حرارت آتش نسبت به این دوتا آتش نسبت به حرارت و عدم حرارت نسبت به یکیش گاهی نسبت به یکیش ضروری ضرورتی حالا نسبت به عدم حرارت که ضرورت ندارد یعنی به حرارت هم ضرورت نداره ضرورت داریم درست شد امکان خاص اینه که از طرفین سلب ضرورت بشه پس قضایای موجهه یا ضروری است که اقسامش گذشت یا دائمه غذای موجهی چند تا چی میشه غذای موجه موجهه مواجهه چیا بود نه نه اون که ضروریه بود غذای موجهه غذای موجه اقسامشو نگفتیم غذای موجهه یا مهمه این پایین موجهه یا ضروری است ضروریه یا دائمه یا عرفیه عامه ممکنه عامه فقط اصطلاحاتش اینجا تو ذهن باشه ب ضروریه دائم عرفیه عامه ممکنه عامه ممکنه عامه جز قضایای بسیطه بسیط اما ممکنه خاص جز قضایای مرکب است اگه ممکنه خاص بگیم مرکب پس ممکنه عام بسیط ممکنه خاص مرکب قضیه مرکبه چیه حالا مینویسم پس چی شد ممکنه عام بسیط ممکنه خاص مرکبه مرکبه یعنی چی قضیه مرکبه یعنی چی ببینید گفتیم قضیه چند تا رکن داره موضوع محمول نسبت حکم به اعتبار موضوع قضایا چند نوع بودند چیا بودند شخصیه طبیعی مهمله محصوره به اعتبار محمول چند تا بودن معدوله و محصله به اعتبار نسبت چند تا بودند موجهه و موجه و مطلقه درست شد حالا غذای موجهه چند قسمه موجه موجهه چند تا سیناست یا ضروری است یا دائم است یا عرفیه عامه است یا ممکنه عام است خوب ممکنه عامه بسیطه ممکنه یه خواسته مرکبه قضیه مرکبه یعنی چی مربوط خوبه آره اینجور هر وقت که احساس میکنی که مبحث ربطش معلوم نیست بپرسید خیلی مهمه ربط مباحث به همدیگه قضیه مرکبه یک قضیه هم دارای ایجاب باشه سلب قضیه ممکنه خاص در واقع کسی ممکنه خواست میکنیم دو تا دیگه زید دانا نیست زید داناست زید دانا است ضروری است یا ممکنه بفرمایید سریع ممکنه امکان خاص یا عام دانا و عدم دانایی برای زید کدومش ضرورت داره هیچ کدوم پس میشه امکان خاص امکان خاص وقتی ج جفتش میشه برابر نمیشه امکان خاص امکان خاص یعنی در واقع چند تا قضیه است دوتا زید دانا است زید نادان است پس میشه قضیه مرکبه برای همین میگیم قضیه ممکنه یه خواسته مرکبه ولی امکان عام بسیط قضیه امکان امکان خاصی که دوتا میشه زید ممکن است سانا باشد ز دو تا قضیه است ولی تو امکان عام ما فقط میگیم زید آتش ممکن نیست حرارت نداشته باشد عدم حرارت برای ضروری نیست ضرورتی ندارد که اینجوری بگیم ممکن نیست نگ ضرورتی ندارد که آتش حرارت نداشته باشد حالا اگه اینورشم میخوای شما بگی ضرورت نداره باید بکنی دو تا قضیه وقتی خواستی بکنی دو تا قضیه میشه امکان مرکب حله روشن خدا را شکر امکان خاص و عام کدومشو مثالش رو عدم حرارت برای آتش حرارت برای آتش ضرورت ندارد امکان آب میشه حالا اگر خواستید بگید خود حرارتم ضرورت ندارد میشه امکان میشه دو تا قضیه پس همیشه امکان عام یه قضیه است امکان خاص دو قضیه است امکان خاص هم موجبه هم سالمه امکان عام یه طرف رو داره میگه اگه موجب است موجبه اگه سالم است سالمه نه بستگی باشه یا سالم گفتیم موجب واجب امکان خاص سالمه ممتنعم امکان خاص حل آقا بریم جلو گفتیم به اعتبار نسبت قضیه چند مدله یا یا مطلقه همه اینایی که گفتیم موجهه بود در برابر موجهه چی میشه مطلق بله ضروری ضرورت داشت بله دوام محمول و موضوع یا دائمی مطلقه میشه یا عرفیه عامه بله تا وقتی که وصل موجود است بله اینا همه تو موجه است یعنی جهت داره قضیه جهتش در کلام ذکر شده مطلق جهت نداره کل انسان کات دانا است تو قضیه میآوردیم بالامکان الخاص اگه نیاریم الان زیدانا است چه قضیهایه قضیه مطلقه است اگر گفتیم زید دانا است بالامکان الخاص این میشه قضیه موجهه چه نوع غذای موجهای ممکنه خاصه درست شد اگر گفتیم آتش برای النار ها رب الامکان الام جهت نگفتم دیگه مطلق میشه موجه نیست همه اینا باید جهت داشته باشه به ضروره بالامکان العام بالامکان الخاص مادام کات دائمیه روشن شد دیگه پس الحمدلله بالامکان الخاص بله بله نباشه میشه قضیه مطلق کل انسان کات جهت نداره جهت که نداشت میشه مطلقه اگه جهتش قضیه در کلام ذکر بشه جهتش حالا یا به ضروره بالامکان الامر بالامکان الخاص یا داره جهت جهتش وجوب رو میرسونه یا امکان رو یا امتنار بلامتنا به ضروره بالامکان الخاص بالامکان العامت درست شد نمیشه قضیه موجه قضیه موجه از این چهار حالت بحث بله ممکنه دروغ بگه طرف یعنی در نفسالعمر این نسبت بار نمیشه مثالی که دیروز گفتیم آمریکا خیلی خوب است مهربان است به ضروره آمریکا مهربان است به ضروره این الان قضیه موجهه دروغه قضیه موجهه ضروریه دروغ کسی در ولایت کسی همدست باشه خوبه ضروری دائمیه دائم عرفیه عامه ممکنه عامه گفتی ممکنه عامه بسییده ممکنه خواسته مرکب پس هیچ مفهومی از سه حال خارج نیست یا واجب الوجوده بنویسم هر مفهومی از خارج است یا واجب الوجود یا ممتنع الوجود یا ممکن الوجود این دیگه از امهات مباحث فلسفی است از مادر مباحث فلسفی هر مفهومی این مفهوم یا وجودش واجبه یا وجودش واجب است یا ممتنعه یا ممکن و این سه تا را هر سه تاشو میشه در امکان عام جا داد چون امکان عام هم شامل واجب میشه هم ممتنع هم امکان خاص پس هر مفهومی امکان عام دارد حالا امکان عام یه وقت ممکن الوجوده یعنی امکان خاصه یه وقت ممتنع الوجود یه وقت واجب الوجود اینم از این حالا امکان یه قسم دیگه هم داره امکان خاص یا است امکان اخص یا استقبالی این دیگه خاص نیست اخصه پس امکان عام امکان خاص امکان اخص بریم سراغ امکان اخص این واژهها خیلی به درد میخوره زیر مجموعه اون امکان خاص دوباره از حالا این یه قسم دیگه است دیگه زیر مجموعه که اخص از خاصه دیگه حالا زیر مجموعه خاص بگیرین زیر مجموعه به اون معنا معنا نمیده یه برش میخوره دوباره میشه اخص خود امکان خود امکان یه وقت امکان میگن امکان استقبالی یا اخص اخص یا استقبالی این اخص از امکان خاص مثلاً میگیم زید مهندس است زید مهندس است موضوع چیه محمول چیه همه اینایی که داریم میگیم تو نسبت محموله دیگه ضرورت و تو نسبت ببین نسبت نسبت قضایای مو موجه و مطلقه تو نسبت نسبت محمول برای موضوع این نسبته یه وقت ضرورت نه خود محموله خود محموله کار نداریم خود محمول یا ماه عسل است یا معدوله این نسبته یه وقت ضرورته یه وقت امکان یه وقت امتناع قضیه ممتنر که نگفتیم فقط غذای ضروری و ممکنه رو حالا تو غذای ممکنه این نسبته امکانه یه وقت امکان عامه یعنی عدم ضرورت طرف مقابل یه وقت امکان خاص دو طرف یکسان یه وقت امکان اخص امکان اخصه مهندسی در گذشته برای زید یا وجود داشت یا ادا اما نسبت به مستقبل معلوم نیست که مهندس خواهد بود یا نه نسبت به گذشتش درباره گذشته یکسانه درباره آینده معلوم نیست این شکلیه تو امکان اخص این شکلی امکان خاص نسبت به هر دو یکسانه درسته زید میخواد دانا باشه یا نباشه حالا آقای زید میخواسته در گذشته مهندس باشد یا نباشد معلوم نیست در آینده چه خواهد شد امکان اخص درست شد درگذشت مهندس بوده امکان خاص دیگه هر دو طرف ممکنه تصادفی یادش بره آلزایمر بگیره پارکینسون بگیره و استثنا نیست که امکان چون آینده کسی که الان دکتر این کسی که مهندسه این کسی که مجتهد آیت الله العظمی این حتما لزوماً تا آخر عمر آیت الله خواهد ماند فرداش چی میشه فردا آیت الله گذشتش مشخصه گذشتش امکان خاص آینده معلوم نیست چه ممکنه باشه یا نباشه بنابراین چون امکان به آینده نسبت بدیم امکان را استقبالی میگیم پس چی شد نسبت به آینده است نسبت به گذشتش امکان امکان خواستم نه ضرورتی داره که زید قبلا مهندس بوده باشه نه ضرورت داری که زید قبلا مهندس نبوده باشه آیندشم که اصلاً معلوم نیست چی میخواد بشه اصلا حمل میشود بر او مهندس یا نمیشه میشه امکان استقلال آینده استقبالی اخص پس هرچی که راجع این یه نکته خیلی مهم هرچی راجع به گذشته یا حال باشه وجود یا عدم ضرورت داره گذشته یا حال هرچی راجع به گذشته یا حال باشه وجود یا عدمش ضرورت داره مثلا زید دانا بود زید دانا نبود زید دانا است زید دانا نیست اینا همه گذشته و حال نه گذشته و حال آینده حالا اونی که نسبت به آینده است امکانی بیاریم که هیچ ضرورتی جهت ضرورت درش نباشه اون در استقبال محقق میشه که از استقبال خبری نداریم و نمیدونیم که مثلاً زید فردا به چه حالت خواهد بود فردا زید دانا است یا نادان است هیچ کدومشو نمیتون امام فرمود دیگه ملاک وضعیت درس منطق منطق فلسفی داریم منطقه اصولی داریم منطقه سیاسی هم الحمدالله سیاست صبح تا شب همه داریم بهش ضرورت نداره بعضی علم منطقه غیر از امکان آن و امکان خاص امکان دیگری را اعتبار کردند که امکان اخص که هیچ ضرورتی در بین نیست اصلا ضرورتی نیست ببینید توی گذشته و حال ضرورت داره یا وجودش یا عدمش تو امکان اخص که استقلال میشه اصلاً ضرورتی نیست درست شد آقا روشن شد فرق اینا خدا را شکر هیچی دیگه اصلاً باید در آینده محقق بشه که ببینیم نسبتش چیه بله باش تا صبح دولتت بدم خوب یه خورده کم میخونیم حالا انشالله باید سرعتو بیشتر کنیم بیشتر بخونیم رسیدیم به بحث تناقض یه افتادیم توی سراشیبی ساده میشه نه خوبه حالا تناقض ساده است تناقض و عکس و اینها رو قبلاً خوبه بله حتماً حتما کتاب تهیه بفرمایید توی بوستان کتاب داریم اشراقی همین خود کتابو بگ کتاب هست انشالله اگه خدا توفیقی بده اگه عمری باشه وقتی باشه دوست داریم نقش الهیات این کتابم بخونیم
جلسات مرتبط

جلسه یازده : انواع قضیه در منطق و تفاوتهای آنها
منطق فاضل تونی

جلسه دوازده : تقسیمبندی انواع قضیه از منظر موضوع
منطق فاضل تونی

جلسه سیزده : بررسی کامل قضیه معدوله و تفاوت آن با محصله
منطق فاضل تونی

جلسه چهارده : معنای نسبت حکمی و ماده قضیه
منطق فاضل تونی

جلسه پانزده : انواع ضرورت در منطق: از ازلی تا مشروطه
منطق فاضل تونی

جلسه هفده : بررسی دقیق تناقض منطقی و شرایط آن
منطق فاضل تونی

جلسه هجده : تفاوت عکس مستوی و عکس نقیض در منطق
منطق فاضل تونی

جلسه نوزده : حجت در منطق؛ از قیاس تا تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست : تعریف کامل قیاس و تفاوت آن با استقراء و تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و یک : شناخت دقیق اشکال اربعه در قیاس منطقی
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی