
جلسه پانزده : انواع ضرورت در منطق: از ازلی تا مشروطه
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
راز تفاوت «جهت» و «ماده» در منطق فلسفی
ضروره، امتناع، امکان؛ سهگانه بنیادین ماده قضیه
قضایای ضروریه ازلی
چگونه «نفسالامر» مبنای سنجش صدق است
حمل عرض مفارق و نسبت امکان در منطق
اهمیت تباین در تحلیل منطقی قضایا
وقتی جهت با ماده نمیخواند؛ شناخت قضیه کاذب
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم درباره قضایای موجهه بحثی که داشتیم این بود که جهت و ماده جهت دلالت بر ماده میکنه اینجا ماده رو گفتیم سه قسمه یا وجوبه یا امتناعه یا امکانه نسبت حمل نسبت محمول موضوع حمل محمود بر موضوع یا ضرورت کمال وجوب ضرورت عدم که میشه امتنا یا لابه شرطه راستی وقت به شرط شیعه یه وقت به شرط لاست یه وقت لابه شرط به شرط شی هم وجوب میشه وجود به شرط لا امتناع لاو شرطم میشه امکان تو نسبت موضوع محمول بله دیگه از این سه حالت خارج نیست جلسه قبل عرض کردیم با مثالهاش حالا باز دوباره یه اشارهای خوب تبصره حمل ذاتیات و عرضیات که لازم شی باشند این میشه بر سبیل تو وجود ما حمل ذاتیات در وجوب حمل ذاتیات و عرضیات لازم شیء مثلا میگیم انسان ناطق است به ضرور چهار زوج است به ضروره این به ذره یعنی چی یعنی وج چرا وجوب چون محمول رابطهاش با موضوع رابطه چیه ناطق چیه انسانه ذاتیشه این زوج چیه چاره عرض لازم پس ذاتی و عرضه لازم وقتی حمل بشه نسبتش میشه نسبت وجوب نمیشود چه حالی باشه که زوج نباشد نمیشود انسانی باشه که ناطق نباشه به ضروره انسان ناطقه به ضروره چهار زوجه این در وجوب در امتناع حمل مباینه العیاذ بالله بگیم یزید خلیفه رسول الله است این همین بود که امام حسین برای والامتناع همین قضیه قیام کردن یزید خلیفه رسول الله است بالامتنا ممتنعاً نسبتش نسبت امتناع چرا چون مباینه یزید بودن با خلیفه رسول الله بودن مباینه انسان حجر است بالامتناء انسان بودن و حجر بودن مباینه بالامتنا نسبت حمل این دوتا چه نوع نسبتیه نسبت امتناع در امکان هم عرض مفارق داریم حمل شده باشه این صادق بله امتناع در امکان ما عرض مفارق لازم هست که بگیم که یزید لعنت الله علیه خلیفه رسول الله اگر در این سوال نسبت میدید حالا اینو عرض خواهیم کرد که شما یه وقت جهت رو میاری یه چیز دیگه میگی مثلاً آقا عمر سعد لعنت الله علیه همشو لعنت الله علیه علیهم اجمعین برمیگرده میگه یزید خلیفه رسول الله است به ضروره به ضروره گفتن عمر سعد قضیه رو در حقیقتش عوض میکنه یعنی امتناع رو میکنه ضرورت نخیر آقا لفظ رو عوض کرد لفظو عوض کردی گور پدرش که عوض کرد بله خدا لعنت خدا لعنتش کنه امیرالمومنین این بال امتناع به ضرورت در واقع که تغییر نمیده که پس چرا شما پس همیشه ملاک ما این لفظی که اینجا میاد نیست ممکنه طرف داره دروغ میگه ملاک ما نسبت این دوتا در واقع هرچند که به لفظ بگه آفرین ولی هرچند به لفظ بگی به ضروره گور پدرش که میگه امتناع یزید خلیفه رسول الله به باغ کار داریم امکان تو عرض مفارقه مثلاً انسان کاتب است کاتب بودن برای انسان چیه ذاتیه ارض لازمه مفارق وقتی عرض مو فارغ شد بگیم بالامکان میتونه هم کاتب باشه هم نباش پس ما به این واژهها کار نداریم ما به این نسبت کار داریم نسبتشون وقتی تباینه حالا شما بگو حرف به حرف گربه سیاه بارون نمیاد چیزو درست نمیکنه چون نسبت این دو تا تبا نکته مهمیا تو استدلال امام حسین علیه السلام شما اینا رو میبینید حضرت فرمودند که مثل یزیدی بخواد خلیفه رسول الله باشه سن تباین دارد یزید با خلیفه رسول الله بودن تمایل داره وقتی تمایل داره چه جوری به ضرورت حالا همه نسبتش تبایونه همه مردم جمع شدن گفتن آقا انسان حجر است به ضروره رحیم رای گیری میکنیم آقا ۸۰ میلیون نفر ۸۰۰ میلیون نفر اومدن رای دادن که انسان حجر است اصلا یک نفر رو کره زمین نیست که بگه انسان حجر نیست درست میشه مزایای حقیقی و واقعی و اینا وقتی با نفسلام ما کار داریم نسبت نفس عمدیه ملاک بحث نفسلامر گفتیم دیگه آفرین گفتیم هر محمولی به موضوعی در واقع و نفس الامر به یک کیفیتی مکین است تو نفسلامر نسبت برقرار نیست تو نفسلامر انسان حج نیست رای گیری کنیم مغالطات دیگه وقتی تو نفس عمی چیزی نیست میگه آقا رای مردم بالاخره من نسبتش نسبت ذاتی بشه یا عرض لازم بشه خلیفه رسول الله بودن ذاتی یزیده عرض لازم یزیده بله خلیفه عرض لازم اهل بیت حالا اگه نگیم ذاتی اگه نگیم ذاتی حداقلش اینه که عرض لازم اهل بیت بله اونا دیگه تازه اگه بخوادم ولایتی داشته باشن از طریق اهل بیت پیدا میکنن ولایت فقیه میشه بله نه خلیفه رسول الله معنای ولایت که ولایت فقیه ولایت رسول الله یعنی چی یعنی شما خلیفه رسول اللهید به یک اعتبار بله خلیفه خلیفه رسول الله خلیفه عام خلیفه رسول الله درست شد ولی فقیه خلیفه خلیفه رسول الله است میتونم نباشه شخص ولی فقیه نه ولایت فقیه ولی بله خلیفه بودن براشون ذاتیه بله بله بله اعتقادی و کلام اینا به درد میخوره تو استدلال چند میشه ازش استفاده بله حضرت ابراهیم یه نفر بود مابقی همه یه نفر رو کره زمین لا اله الا الله بت خوب نفسم را عوض کرد هیچ کسی هم رو کره زمین نباشه که بگه لا اله الا الله باز نفس العمر همینه همه عالم جمع بشن بگن اوباما خوبه حالا دست به دعا بدو سر بدو سینه بدو بله اینا خباثت خباثت ذاتی آمریکاست یعنی فوق فوقش دیگه خیلی کوتاه بیایم عرض لازمشه نمیشه اصلاً آمریکایی باشه که خبیث نباشه آمریکا خوب است به ضرورت آمریکا اوباما مودب و باهوش است به ضرورت بله مودب در مودب بودن پس ماده سه قسم میشه وجوب امتناع امکان که گفتیم وجوب امتناع امکان وجوب یعنی چی ضرورت وجود به شرط شکل امتناع یعنی ضرورت عدم به شرط لا امکان یعنی عدم ضرورت وجود و عدم لا به شرط لعاب شرط بعضیا گفتن که ماده بر دو قسم ضرورت و ضرورت دو قسم کردن ضرورت لا ضرورت در حقیقت از ضرورت ضرورت وجود یا عدم امکان اینو وصل کردم دو قسمت کردن ضرورت لا ضرورت یا ضرورت وجود داره یا ضرورت عدم یعنی وجوب امتناع همه جفت ذیل ضرورت میاد لاضرتم میشه امکان در مورد جهت گفتیم جهت لفظیه که دلالت بر ماده میکنه این همین که توضیح دادیم آقا لفظو شما تغییر بدی تو نفسلامر وقتی این نباشه هیچی شما فقط قضیه کاذب میشه اتفاقی ضرورت گفتن و بالمتناه و اینا چیزی درست نمیشه کل انسان حیوان بالضروره هر انسانی حیوان است به ضرور کل انسان حجر بالامتناء انسان سنگ است بلنتنا درست کل انسان کاتبان امکان اینا توش جهت کدوم بود اون سه تا لفظ ضروره بالامتناء بالامکان چرا چون دلالت بر ماده میکنه ماده چی بود وجوب امتناع امکان شما باب ضروره لفظی دارید که دلالت بر ماده میکنه ماده چیه وجوب پس این لفظی که دلت بر ماده میکنه به این لحظه میگن چی جهت یک جهت در قضیه داریم جهت دلالت بر ماده میکند ماده از سه حالت خارج نیست یا یا امتناعه یا امکان امکان یا وجود به ضرورت یا امتناع امکان بود جهتش اینه بله مطلقه و مطلقه بله قضیه دو نوع دیگه موجه نه ماده باید داشته باشه ولی جهت نمیخواد جهت لفظی که دلالت بر اون ماده میکنه نگفتی یه نسبتی تو واقع اینا با همدیگه داره نسبت توباغه لازمه توش بحثی نیست اینکه شما میفرمای اون میشه ماده نسبت تو واقع میشه ماده اینی که شما این نسبت رو ابراز میکنی میشه جهت تو لفظ میگی نسبت چیست ماده داره ولی جهت نداره قضیه مطلقه اینم از این ماده همون کیفیت واقعی است که به گفته شخص تفاوت نمیکنه با حرف گربه سیاه بارون نمیباره همان کیفیت واقعی است که به گفته شخص تفاوت نمیکنه همه عالم جمع بشن بگن یزید خلیفه رسول الله میگن آمریکا خوبه اوباما باهوشه باهوش که به قول آقا مودبه بله اصلا بگم پسر پیغمبره باراک حسین اوباما بله امامزاده امامزاده باراک مثلاً همه جمع بشن بگن امامزاده بار استعلام حجر میکنیم استعلام حجر الاسود بعضیا رفتن اونجا استعلام حجرالاسود کردن با اوباما ایام حج بوده دیگه بالاخره ماده همون کیفیت واقعی است که به گفته شخص تفاوت نمیکن تاثیر تفاوت یعنی با حرف همسو باشه ممکنه نباشه جهت با ماده همسو باش ممکنه نباشه جهت بله مثلا میگیم الانسان حجر بالضرور خوب نسبت انسان و حجر چه نوع نسبتیه تباینه وقتی تباین شد چی میشه امتناع ضرورت جهت قضیه رو کردی به ذره در حالی که نسبت تو واقعیت چیه ماده در واقع امتناع با این لفظی که شما آوردی فقط داری دروغگویی خودتو نشون میدی هیچ چیزی عوض نمیشه نفسالعمر عوض نمیشه درست شد در ماده حقیقی تغییر واقع نشده چه حقیقتاً نسبت انسان و حجر امتناعه پس جهت ممکنه با ماده یکی نباشه میشه وقتی جهت با ماده یکی نباشه بلکه مختلف باشه چون جهت لفظ تغییر بده من برم دست بندازم آمریکا را در نفسالعم بکنم خوب دیگه چون من خیلی دوسش دارم مثل سگ دروغ بگی میدونیم که این آدم خودش قبول نداره منافقین تو پیغمبری خدا شهادت میده که تو پیغمبر هستی ولی اینا دروغ میگن اون وقتیه که طرف در درونشونو تصدیق نمیکنه جهت ماده رو درست میگه ببینید صدق همیشه تو بحث کلام نیست یه وقت تو نسبت کلام با متکلم یعنی ممکنه کسی حرف درست و راستی داره میزنه ولی خودش قبول نداره این کاذبه دروغ میگه درست شد میگه منافقین شهادت میدن که شما پیغمبری برای شما پیغمبری ولی نام دروغ میگه بله یعنی لفظشون درسته جهتش درسته هم مادش درسته همه چی درسته یعنی محمد رسول الله به ضرور اللهم صل علی حرف اینا درسته هم ماده رو درست آوردن شهادت میدن که آقا حتما شما پیغمبری اولین نفرم خب اینا شهادت میده هم جهتش درسته میگه به ضرورت و ولی مایی هم مادش درسته در واقع یه همچین چیزیه ولی این آقا قبول نداره این مثل سیر و سرکه داره دروغ میگه تو بحث فاقه دیگه نفاق بحث نسبت ظاهر با باطن شخصی تو اخلاق من پس جهت لفظ دال بر ماده است و این جهت در غذای موجهه هست و بعضی از علمای منطق جهات را هم برای موجر و هم برای سالم ذکر کردن گفتن حمد موجبه جهت داره هم سالمه انسان حجر است بالمتنا انسان حجر نیست به ضرورت جفتش جهت داره یک غذای موجب است یکی غذای سالم کل انسان حیوان با ضروره لا شیء من الانسان به حیوان الانسان حجر بالعتنا الانسان لیس به حجر باضروره هزینه موجبه و صالبه هر دو بود و هر دو هم جهت پس قضایای ما چند نوع شد یا باید ضروریه باشه یا امکانیه باشه یا امتناعیه باشه با امتناعیه ما اینجا تو این کتاب کار نداریم با چی کار داریم با قضیه وجوبیه ضروریه و امکانیه با این دوتا کار داریم قضیه ضروری ۶ قسمت شش قسم قضیه ضروریه داریم لذت میبرین از بحث یا نه وجوه جفتش یکیه به نظرم روش بحث کردن نگاه کنیم قضیه ضروری ۶ قسمت اولش ضرورت ازلی خیلی قیمتیه تو فلسفه انقدر به درد میخوره یعنی نسبت موضوع محمول چیه موضوع محمود وقتی در تمام این شش قسمی که میخوایم از ضروریه بگیم نسبت محمول موضوع یه چیزی داره اون اون چیه وجوب محمول برای موضوع این شش قسط تفاوتش چیه تو نحوه این وجوب است مثلاً ضرورت ازلی نحوه وجوبش عضلان این شکلیه مال زمان یه وقتی وقتی است یه وقتی ذاتیه یه وقتی مطلقه است اقسامش فرق میکنه این وجوب الان نسبت یعنی وجوب محمول برای موضوع بشه ازلاً و ابداً ثابت باشه مثل الله موجود وجود برای الله چیه ضروریست واجب است چه نوع وجوبی داره وجوب ازلی از علی ابدی غزلی که میزنی اب بله دیگه ازل از قبل مشخص نیست هرچی از علی باشه ابدی هم هست ولی معلوم نیست هرچی ابدی باشه ازلی هم باشه ازل یعنی از ابتدا بوده و تا هست تا بوده چنین بوده و تا هست چنین هست که الله موجودات ضرورت ازلی درست شد بله تا بوده چنین بوده و تا هست چنین هست همین دیگه جفتش معلوم نیست روش ضرورت ازلی تبریک هر چیزی که ازلی هست ابدی هم هست بله معلوم سر چه ابدی باشه ازلی هم باشه خوب الله موجود الله موجودان جهت چی بنویسم به ضرور یا به عبارت قرآنی گفتیم چی بنویسیم لاریب فی دلار عیب فیها به اعتبار قضیه یا لاریب فیها امشب به ضر هارد اعتبار قضیه لاریب در این قضیه لاریب فی به اعتبار محمول فلسفه علائم اینکه بگیم این اعتقادات مسلمونا رو داریم میگیم مامان نفسلامر کار داریم تو فلسفه با نفسلامر کار داریم اینی که یه نفر قبول نداره ببین چیزی که ثابت است و با دلیل و برهان و منطق و عقل هم میشود به او پی برد قیامت ثابت حضرت عقلی ثابت یه نفر قبول نداره قرآن در مورد قیامت میفرماید که لاریب فیها قیامت رو خدای متعال چی میدونه یه قضیه ضروریه میدونه درست حالا کدوم یک از این ضروریات باید عرض بکنیم حالا این همه آدم رو کره زمین داریم که اصلاً قبول نداره قیامتو ازلی ضروریه ضروریه اصلاً لاریب فیهاست این همه خدای متعال به نفسلامر نظر داره نه به خیالات مردم نه به گمانهای مردم بله اگه بخوام بگم که نسبت به اونی که تو ذهن مردم باید بگم که رایب فیها تا دلت بخواد درشکه به نسبت به واقع نفسلامر هیچ شکی توش نیست رابطه معاد برای این عالم حمل معاد برای این عالم رابطه این موضوع محمول رابطه وجوب است یعنی این عالم ذاتیش اینه یا حداقلش اینه که عرض لازم بشه که باید مواد داشته باشه عالم دنیا ذاتیش داشتن عالم آخرته یا عرضه لازمش داشتن عالم آخرت بحث فلسفی خیلی داریم کم کم میریم تو مباحث اعتقادی از همین حرفا عالم دنیا یا ذاتن یا بالعرض لازم باید آخرت داشته باشه این به نفسلامر یه کار داره به ذهن مردم ما کار نداریم فرمایش شما جفتشه اینو تصدیق میدونن یا نمیدونم به صورت قیاس و قضیه کار داره حالا اینکه این باطنش با چی میخواد اثبات بشه اون یه بحث دیگه است ضروره آوردیم و در نفسالعمرم این واقعه آقای منطق شما اجازه میدی بگیم این قضیه بله از کجا آوردی میگه من این شکله رو بهت میگم این چه اسمی داره اون چه اسمی داره قرآن اثبات کردیم نفس الامر قبول دارم جداست نفسالعمل یعنی این شی به خودی خود ثابته تصدیق یعنی من هم او را ثابت میدانم به خودی خود ثابت تصدیق میکنه چه نیازی به اثبات داره برای اون کسی که در تصدیق تصدیق نمیکنه برای او باید اثبات کرد قسمت تصدیق یا ببریم توی تصدیق یه چیز دیگه داشتیم تصور تصور بکنه بعضی وقتا تصور مثلاً در مورد معاد همین قدر که بتونه خوب تصور بکنه تصدیق یه جاییست که هرکی ظلم کرده جزاشو میبینه ضروریست برای این عالم یه نفر یه نفرو بکشه یه نفر ۱۰۰ نفر بکشه این دو تا هیچ فرقی نداشته باشن تصورش تصدیق میاره غذای ضروریه موضوعی که تصور میکنه میگه آقا این موضوع بدی محموله داشته باشه چون اینجا آت لازمش یه وقت ممکنه که تصدیقم نکنه توجه نداره حالا اون چرا تصدیق نمیکنه چون بدیهیاته دیگه وقتی میگیم قضیه ضروریه این بدیهیه مباحث صنعت خمس بحث بکنیم که بدیهیات خودش ۸ مدل این کدام یک از بدیهیاته ولی وقتی میشه بدیهیات رو طرف انکار میکنه انکار بدیهیات به چه نحویه توجه نداره یا عناد داره یا نمیخواد به لوازمش ملتزم بشه اینا بحثهای مختلف ضرورت ازلی مخصوص محمولاتی که واجب الوجود نسبت میدیم اینجا اگه موضوع ما واجب وجود باشه محمولاتی که برای او ثابته همه میشه محمولات ضروریه ازلیه موضوع واجب الوجود باشه محمولاتی که برای او ثابته همه به نحو قضیه ضروری العیاذ بالله واجب الوجود ظالم است ثابت نیست واجب الوجود عادل قضیه چیه ضروریه چه نوع ضروریه ضروریه یعنی تا بوده چنین بوده و تا هست چنین هست که چی هست عادل هست روشنه دومی ضرورت ذاتی یعنی محمول برای موضوع ثابت باشه گفتیم تو همه اینا باید ثابت باشه دیگه تو ضروریه تا وقتی که ذات موضوع موجوده تا وقتی این ذاتش موجود محمولم برای ثابت تا وقتی این باشه اینم هست بله انسان حیوان ناطق است که انسان حیوان است تا وقتی انسان انسان است حیوان اسب اگه انسان انسان نبود دیگه حیوان نیست ضرورت ضرورت ذاتی بله که اگر اونو جدا بکنی انگار ذاتش بله بله این انسان میتونه انسان بودن ازش ساقط بشه ولی حیوان بودن انسانی داریم که انسان نباشه ولی حیوان باشه و دیگه انسانه شما انسان رو میتونی ناطق بودن ازش بگیرید از خود انسان تو ذهن تفکیک میشه انسان ناطق بودن میشه ازش گرفت ذاتشه انسان تا وقتی انسانه حیوانه انسانی داریم که انسان نباشه اگر انسانی باشه که انسان نباشه اون انسان حیوان هم نیست درست شد تا وقتی انسان انسان است حیوان هم ضرورت ذات قبل از به وجود اومدن حیواناتی بوده قرآن که اصلاً جور در نمیاد بله اون انسانها بر فرضم که بودند نسلشون منقرض شد انسان بهش اطلاق نمیشه انسان انسانی است که پدرش حضرت آدم باشه بانک پدر همه شما آدمه دیگه خلقکم من نفس واحده کل اربعه زوجان به ضروره این دیگه ذاتیست هر چهاری زوج است باز ضروره تا وقتی ۴/۴ زوج هم هست سومیش مشروطه عامه باز دوباره چون قضیه ضروری است چی داریم محمول برای موضوع چیه بفرمایید ثابت رابطه رابطه وجوبه رابطه ضرورته درسته چه نوع وجوب و ضرورتیه وجوب ضرورت مشروطه عام است یعنی چی یعنی این وصف موضوع این موضوع یه وصفی داره وص تا وقتی این وصفه باشه محمولم براش ثابت درست شد مثلاً میگیم کل متحرکن منتقل هر چیزی که حرکت میکند انتقال دارد درست این ثبوت منتقل برای متحرک چه نوع ثبوتیه سقوط وجوبی و ضروری درسته و ضرورت ولی خود متحرک که وابسته به چیه وابسته به یه کسیه که اینو انجام بده یعنی متحرک یعنی چی یعنی زید متحرک امر متحرک بکر متحرک خود متحرک ما یه چیزی به اسم متحرک نداریم که جدایی از کسی متحرک یعنی کسی این یه وصفه خوب وقتی وصف کسی میشه یعنی چی یعنی تا وقتی این آقای زید حرکت بکنه من داره انتقال میکنه درست شد وابسته به اون آقای زیده میشه مشروطه وصفیه که اون آب اگر مثلاً خودشم نجس نباشه مسئله شرعی آب طاهر است بله مشروطه عامه است دیگه مشروط به اینه که اون صفت خود آب زلال باشه نه اینکه حالا مثلاً اون مثلاً خود آب نجس شده باشه یا مثلاً تا وقتی که این وصف داشته باشه طاهره دیگه بله تا وقتی وصف کر بودن مثلاً داشته باشه مطهر است تا وقتی وصف کر بودن رو داره مطهره شرط داره شرطش چیه شرطش اینه این الان وصله دیگه کر وصف چیه وصف آبه درست این وصف کر باید در اون موصوف باشد تا این محمول برای چند بشه تا وقتی این وصفه باشه هست اون آقای زید تا وقتی متحرکه منتقل هست هر وقت دست از حرکت برداشت دیگه انتقال هم نیست میشه مشروطه تا زمانی که برای موصوف ضروریه تا وقتی که موصوف متصل به اون وصفه محمول برای موصوف ضروریست تا وقتی که متصف به و تا وقتی که موصوف موضوع متصف به بحث باشه هر کاسه متحرک الاعصابع است کات متحرکانی انگشتاشو داره حرکت میده تا وقتی که داری کتابت میکنه تا وقتی این وصف برای خوب کاتب وصفی انسانه دیگه تا وقتی این انسان داره کتابت میکنه این وصف براش ثابته محمول هم برای ثابت است اونم بالاخره متحرک الاثابه دیگه انگشتر تکون میده مشکل نداره اکانت متحرک الا اصابع اعصاب انگشتان ساد و عین چهارمین ضرورت وقتی دوباره اینجا رابطه موضوع محمول چیه بفرمایید محمول برای موضوع ثابت است به ضرورت ولی در وقت معین در وقت معین نه همیشه مثلاً میگیم کل القمر کل قمر منخصف منخصف یعنی چی باب چی آقا انفعال انفعال معناش چیه متابعه متابعه خسوف هر ماهی خسوف پذیر است خسوف پذیر است همیشه نه وقت الحیلوله وقت هیلولت وقتی که حائل بشه اختر هیلو وقتی حائل بین خورشید و زمین بشه درسته تخت هیلو پس این چی شد ضرورت وقتی این محمول برای موضوع چیه ثابته چه نوع ثبوطی سقوط وجوباً و ضرورتاً ولی در یه وقتایی مشروط به وقته میشه ضرورت وقتی ببخشید کره زمین بین ماه و خورشید حائل بشه میشه خسوف انصاف برای ما همیشه ضروری نیست در وقت معین ضروریه یا مثلاً بگیم هر انسان خون میخورد هر انسانی خون میخورد به ضرور کی وقتی در رحم مادر است پنجمیشم بگم سریع بگم ضرورت وقتی این چ پنجمین منتشره مطلقه منتشره مطلقه یعنی رابطه موضوع محمول ضروری و ثابت در وقت غیر معین در وقت غیر معین ضرورت داره هر انسانی غذا میخورد غذا خوردن برای انسان چیه ثابت است و ضروری است وقتم داری یا نداره داره ولی وقتش معینه درست شد منتشره مطلق امشب و شیشمی ضرورت به شرط محمول ۶ ضرورت به شرط محمول جلسه بعد توضیح میدم دیگه وقت نمیشه الحمدلله
جلسات مرتبط

جلسه ده : چگونه یک تعریف جامع و مانع ارائه کنیم؟
منطق فاضل تونی

جلسه یازده : انواع قضیه در منطق و تفاوتهای آنها
منطق فاضل تونی

جلسه دوازده : تقسیمبندی انواع قضیه از منظر موضوع
منطق فاضل تونی

جلسه سیزده : بررسی کامل قضیه معدوله و تفاوت آن با محصله
منطق فاضل تونی

جلسه چهارده : معنای نسبت حکمی و ماده قضیه
منطق فاضل تونی

جلسه شانزده : رابطه ضرورت، امکان و امتناع در قضایای موجهه
منطق فاضل تونی

جلسه هفده : بررسی دقیق تناقض منطقی و شرایط آن
منطق فاضل تونی

جلسه هجده : تفاوت عکس مستوی و عکس نقیض در منطق
منطق فاضل تونی

جلسه نوزده : حجت در منطق؛ از قیاس تا تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست : تعریف کامل قیاس و تفاوت آن با استقراء و تمثیل
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی