منطق فاضل تونی

جلسه چهارده : معنای نسبت حکمی و ماده قضیه

00:37:36
170

این مجموعه جلسات، دوره‌ای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیت‌الله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائه‌دهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثال‌های عینی، نمودارهای تخته‌ای، و پیوست‌های فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روان‌شناسی توضیح می‌دهد. این مجموعه مقدمه‌ای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

فرق موجبه معدوله با سالبه در تحقق موضوع

نقش صنف و جنس در حمل محمول بر موضوع

نسبت حکمی یا حکم؟ جدال تعاریف منطقی

جهت در قضیه؛ از «به ضرورت» تا «به امتناع»

ماده قضیه یعنی چه و چرا اهمیت دارد؟

منطق در زندگی روزمره؛ از مغالطه تا تحلیل

چگونه یک قضیه می‌تواند جهت‌دار (موجهه) باشد؟

متن جلسه

‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم ما بحثمون رسید به مبحث معدوله معدوله یعنی گفتیم رو حسب محمول محصله و معدوله داریم دوتا محسله محدوده حالا توضیحاتی داده شد در مورد این جلسه قبل ادامه مبحثمون در قضیه سالم ممکنه موضوع موجود باشه یا معدوم یعنی با انتفاع موضوع هم صدق میکنه پس یه تفاوت این بود دیگه شما وقتی قضیه رو صالبه می‌آورید موضوعش رو پدر عیسی دانا نیست دانا نبود خوب این غذای سال بس قضیه سالم موضوعش لازم نیست که حتما محقق بشه نباشم اشکالی نداره ولی تو قضیه موجوی باید موجود باشه مثلاً زیدون لیث به کاتب ممکنه زید باشه ولی نویسنده نباشه ممکنه اصلاً زید نباشه در قضیه موجب موضوع حتماً باید در قضیه سالم لزومی سالم اعم از موجبه معدوله المحمول پس موجبه معدوله المحمول مثال بزنم یه وقت میگیم زید دانا نیست یه وقت میگیم زید نادان است تفاوت این دوتا چیه تو آها زید دانا نیست سالم است زید نادان است این چیه معدوله ال محمول معدوله المهم زید دانانی سالم است زید نادان است نادان است این نادان ادات سلب اومده سر محمول نظر حکم معدوله المحمول محلول قضیه موجبه‌ای است که ادات سلب یا اومده سر موضوع یا اومده سر محمول یا سر هر دوتا تو قضیه سال البته ممکنه بشه تصور کرد که ما غذای سالمی هم داشته باشیم که معدوله باشه حالا به اونش کار خلاصه می‌خوایم بگیم که این سلبش روی حکم نرفته روی موضوع محمول اومده درست شد حالا فرق صالحه با معدوله المحمول چی بود میگیم زید دانا نیست با زید نادان است این دوتا به ظاهر تفاوتی تو زید دانا نیست شما لزومی نداره که زیدت وجود داشته باشه ولی تو زید نادان است حتماً باید موجود باشه در موجبه معدوله باید موضوع حتما موجود بشه برای همین علمای منطق میگن این عبارت را بنویسید موضوع باید حتماً موجود باشه بله و زید نادان است میشه این نادان است میشه معدوله المحمول موجبه معل از همیشه استاد محدودیت محدود هستند حالا می‌تونه صالح باشه ولی معدوله اونی که ادات سلب سر خود موضوع محمول اومده نادان نیست قضیه نداشته باشیم ما اصلاً فعلاً باهاش کاری نداریم ما فعلاً می‌گیریم تو همین موجه می‌گیریم سال بعدش کاری علمای منطق میگن ثبوت شیع لشی فرع ثبوت مثبتن کی ترجمه می‌تونه بکنه ثابت شدن شیعی برای شیعی جدا نیست از سقوط فرع سقوط وقتی چیزی می‌خواد برای چیز دیگه ثابت باشه آها باید اون مثبت له ثابت باشه داری براش اثبات می کنی یعنی الان وقتی شما داری دانا بودن رو برای زید یا نادان بودن را برای زید اثبات می‌کنیم باید اول زیدی باشد که بعد این شیء دوم رو بر او بار بکنی درست شد گفتیم زید کاتبه کتابت رو که برای زید ثابت می‌کنیم فرع اینه که زید یعنی مثبت وجود داشته باشه اما در سلب چیزی از چیزی لازم نیست که موضوع اما در سلب چیزی از چیزی لازم نیست که موضوع وجود داشته باشه زید نجار ثابت کنیم برای چیزی مثبت له باشه بعد براش ثابت کنیم تفاوت الان دانا نیست یه قضیه چیه سالم است ما توی قضیه سالمه می‌خوایم بگیم چیزی برای چیزی ثابت است نخ تو قضیه چی می‌خوایم بگیم چیزی برای چیزی ثابت است غذای موجبه قاعدم بر اینه که وقتی شما می‌خوای بگی چیزی برای چیزی ثابت است باید اون مثبت له باشه که براش این چیز ثابت باشه موضوع موجود ثابت است اینا خیلی کاربرد داره درس خارج اصول دیروز ما همین مباحث بود استاد ما همین دیروز همین مباحثو مطرح می‌کرد مسائل سنگین علمی با همین ریزه کاریا در میاد دیوار بینا نیست ممکنه اصلاً ما زید نجار نیست اصلاً ممکنه زیدی نداشته باشیم خوب دیوار بینا نیست اصلا عدم ملکه باشه ملکه و در ملکه نباشه ملکه و عدم ملکه این ملکه آدم ملکه نیست چی گفتیم در موزه معلوله باید موضوع حتماً موجود باشه ولی در سالمه لازم نیست یا موثره شما طبق تعریفش جلسه قبل عرض کرد سجاد کریمی ببینید ما دیروز عرض کردیم گفتیم که اگر ما موضوعمون معدوله باشد تفاوت معنایی پیدا نمی‌ در معدل انشالله جای کریمی توضیح می‌دهد بله تفاوت معنایی وقتی که محمول معدوله باشه خب حالا پس اگه قضیه موجب معدوله شد موضوعش چیه باید باشه مثلاً ما می‌تونیم بگیم انقا انواع چیزی که وجود نداره که سیمرغ سیمرغ کور است ولی بگیم سیمرغ کور نیست چرا چو سالم است سیمرغ کور است نمی‌تونیم بگیم سیما کور نیست می‌تونیم بگیم چرا مطالبه چون موجب است موضوع باید باشه ولی نیست پس این قضیه غلطه نمیشه گفت این از این یه نکته نکته بد گفتیم موضوع در معدوله یعنی وقتی شما وجود داره اصلا نمی‌شود گفت به نحو موجب نمی‌شود گفت نباید گفت قضیه که درسته اینکه بالاخره محقق شده دیگه نمی‌نویس ولی اینجور نمی‌شود گفت رو حسب قواعد منطقی غلط است یه همچین چیزی نداریم اگه می‌خوایم بگیم بینا نیست بینا نیست یا نابینا نیست مثلاً حالا هر کدوم بینا نیست بهتر بینا نیست سالم اشکانی تو سالوشت مشکل نداره بله چون توی می‌خوایم چیکار کنیم یه چیزی رو برای چیزی ثابت کنیم بار کنیم مثبت لهمون اول به وجود داشته باشه بعد با یه چرا درست نیست لزومی نداره که شما وقتی قضیه‌تون سالم است مثل پدر عیسی دان از عیسی پدر داشته در سالمه به ارتفاع موضوع سالمه صالحه به انتفاع موضوع لزومی ندارد که موضوعش حتماً وجود قضیه خارجیشو کار نداریم این قضیه حقیقیشو فعلاً در بیاریم ببینیم درست میشه یا نمیشه گفتیم تو قضیه معدوله باید قابلیت وجودی داشته باشه یعنی وقتی قضیه ما موجب است و دوله است موضوع موضوع باید چی باشه وجود داشته باشه وجود داشته باشه تا الان گفتی بعد وجود داشته باشه وجود داشته باشه یعنی وجودی داشته باشد نکته خیلی مهم میگم آقا موجب وقتی میاری باید موضوع وجود داشته باشد وجود داشته باشه یعنی چی قابلیت وجودی داشته باشد خب قابلیت وجودی یعنی چی قابلیت وجودی چند مدله یا به حسب شخص یا به حسب وقت یا به حسب صنف یا به حسب نوع یا به حسب جنس چند تا شد تک تک مثال بزنید اول شخص خوب یه وقت هست شما موضوعتون به حسب شخص قابلیت وجودی داره مثلاً میگیم زید کور است خب اینجا موضوع شما شخصی است به حساب یه زیدی یه زیدی ما بتونیم پیدا بکنیم که کوره مثلا درست نه دیگه موجب است در موجب بر موضوعمون چی باشه موجود باشه یعنی چی باشه قابلیت وجود دومش چی بود به حسب وقت یه وقت هست الان موضوع ما نیست یا نداره یه چیزی رو ولی قابلیت داره تو یه وقت دیگه‌ای داشته باشه مثلاً میگیم طفل ۵ ساله ریش دارد خوب طفل ۵ ساله ریش دارد موضوع شما موضوع شما یعنی وجود داره وجود دارد الان قابلیتش رو الان به حسب وقت قابلیت الان نداره بعداً یعنی قابلیتشو داره به حسب وقت الان نمی‌تونه ریش داشته باشه ولی بعداً می‌تونه ممکنه بله حالا ما دیگه عرفو کار داریم دیگه اینی که ما در بیرون عموماً می‌بینیم اینم پس به حسب وقف قابلیت وجودی داره می‌تونه در وقت دیگری دارا بشه این دومی سومی یه وقت به سبب صنفه مثلاً کور مادرزاد خودش قابلیت بینایی نداره ولی صنفش که صنف انسانه یا صنف پرده قابلیت بینایی دار پس ما به حسب صنفش می‌گیم قابلیت وجودی داره مثال قضیه‌اش رو مثلا میگیم کور مادرزاد کور مادرزاد نابینا است این کور مادرزاد وجود داره قابلیت وجودی داره از به حساب صنفش قابلیت وجودی داره درست شد خودش یعنی می‌شود ببین همه بحثمون اینه که باید یه جوری باشه که بشه یه چیزی بر چیزی ثابت کرد بشه حملش کرد مین می‌شود هملش کرد یعنی قابلیت وجودی داشته باشه قابلیت وجودی یعنی چی یعنی یا به حساب شخص قابلیت وجود داشته باشه یا بسته به وقت قابلیت وجود داشته باشه یا بسته به سن قابلیت وجود داشته باشه درست شد روشنه گفتیم نو عصب نوع قابلیت داره مثلاً می‌گیم زن ریش ندارد ندارد این قضیه سالم است زن کوسه است مثلاً کوسه به معنای ریش نداره ریشدار نیست خوب زن کوسه است این قضیه چیه معدول است زن کوسه است زن قابلیت ریش نداره ولی نوعش که نوع انسانه قابلیت ریش صنف نوع انسان یا به حسب جنس عقرب کور است عقرب کور است به اعتقاد قدماست که عقرب رو جنس می‌گیرند جنس عقرب که حیوانه قابلیت بینایی جنسش داره دیگه جنسش حیوانه حالا عقرب رو جنس نمیاد عقرب رو نوعی از حیوان می‌گیرند جنس عقرب چی میشه حیوان نوع و جنسش چی میشه میشه حیوان خود عقرب داره خودش نوع دیگه خود عقرب نوعه نوع زیر جنسه دیگه جنس چی اینجا حیوان عقرب خودش نوع جنسش چیه حیوان عقرب کورس به حسب چیش اینجا ما کار داریم جنسش که حیوانه حیوان قابلیت کور و بینایی را داره عقربشو کاری نداریم به جنسش کار داریم پس گفتیم قضیه رو یه وقت به اعتبار موضوع تقسیم می‌کنیم که ۴ تا می‌شد شخصیه مهمله محصوره طبیعی چارت به اعتبار محمول تقسیم می‌کنیم میشه چند معدوله و محصله یه وقت به اعتبار نسبت نسبت به در واقع نسبت حکمیه اگه یادتون باشه گفتم که ایشون قائلند که اونی که تو کلام میاد نسبت حکمی است یادتونه نظرشون متفاوت با بقیه بقیه میگن که حکم تو کلام میاد نسبت حکمیت تو کلام میاد حکم تو کلام نمیاد برعکس در واقع ایشون همون نسبت حکمی که میگه همونی که دیگران میگن حکم اونی که دیگران میگن حکم ایشون میگه نسبت حکمیه اون که دیگران میگن نسبت حکم ایشون میگن حکم یه تفاوت لفظی داره خیلی تفاوت لفظی چیز خاصی توش نیست نسبت حکمی الفاظ بله در قضیه سه تا چیز باید حتما ظاهر باشه و یه چیزی معنوی معنوی باید باشه اون سه تایی که باید باشه موضوع و محمول حکم ایشون می‌فرماید نه موضوع محمول نسبت اونی که باید بیرون باشه نسبت حکم اصلی نیست حکم قضیه به اعتبار نسبت دو نوع موجهه و مطلقه اعتبار نسبت آخرین اعتبار اعتبار نسبت موجه و مطلقه موجه یعنی جهت‌دار قضیه‌ای که درش جهت ذکر شده جهت در قضیه ذکر مثلا میگیم زیدون انسان به ضروره انسان بالضروره به تعبیر حضرت استاد آیت الله جوادی آملی زمانی که قضایایی که در مورد معاده رو یه وقتایی خدای متعال به نحو قضیه موجه میاره می‌فرماید که ان الساعه آتیه لاریب فیها یعنی به ضرورت این لاریب فیها در قرآن یعنی به ضروره به ضرورت بزن رو به ضرورت در مورد قیام قیمت یه وقتایی قضایای موجه به کار رفته ان الساعه آتیه لاریب فیها بله قیامت آمدنیست به ضرور مطلق توش جهت ذکر نشده زید انسان است زیدون انسان توش جهت ذکر نشد توی قضیه مطلق ما دیگه جهت هر محمولی به موضوعی در واقع و نفسلامر به یک کیفیتی مکیف است که آن کیفیت را ماده قضیه گویند پس ماده قضیه رو بنویسیم ماده قضیه چیه هر محمولی به موضوعی در واقع و نفس الامر به یک کیفیتی مکیف است مکیف کیفیت داره توضیح میدیم اون کیفیتو میگیم چی ماده یه مثال یه قضیه مثال بزنیم بفرم علی انسان است موضوع محمول محمول در واقع در واقع وقتی میخواد نسبت داده بشه به موضوع انسان وقتی می‌خواد نسبت داده بشه به علی این در واقع یک کیفیتی داره که مکلف به اون کیفیت یه کیفیتی داره به اون کیفیت کیفیتی یه کیفیت اون کیفیت رو میگن چی ماده جهت یعنی چی جهت یعنی این یه لفظی بیاد اون دلالت به اون کیفیته بکنه یه وقت هستش که الا لابد باید اینجور باشه کیفیتش این شکلی کیفیتش ضروریست یا کیفیتش امکان نیست یه وقت می‌شود اینجور هم نباشد مثلاً علی انسان خوبی است می‌شود انسان خوبی هم نباشد درست شد ولی علی انسان است نمی‌شود علی باشد و انسان نباشد یعنی نسبت این موضوع و محمول نمی‌شود به نحو دیگری تصور بشه آها این میشه مطلقه وقتی که اون جهت ذکر میشه میگیم به ضروره درست شد این میشه چی موجه موجه یعنی جهت داره جهت یعنی چی یه لفظی داره که دلالت بر کیفیت می‌کنه کیفیت جهت یعنی لفظی که دلالت بر کیفیت می‌کنه لفظی که دلالت بر کیفیت می‌کند یعنی ما جدای از این حرف متکلم در واقع نسبت این‌ها رو باید لحاظ بکنیم نسبت این دوتا با هم لفظی که دلالت بر کیفیت بکنه در واقع نسبت این‌ها با همدیگه چه جوره در نفس‌العمل در واقع نسبت این‌ها با هم چه جوره یه چیزی به اون کیفیت ارتباط لفظی نیومده که دل از اون کیفیت حکایت بکنه ولی اگه لفظی آمد که از آن حکایت اذان کیفیت حکایت بکنه این میشه چی موجه اون کیفیت چیو می‌خواد بگه می‌خواد بگه که جدایی از حرف این آقا در نفس‌العمل نسبت این دوتا چه جور نسبتیه نسبت ضروریست مثلاً نسبت انسان و زید نسبت ضروری که غیر انسان نمیشه که درست شد ولی مثلاً کتاب چینی نسبت ضروری هر کتاب و چینی باشه نخ مثلا میگیم انسان حیوان است بال ضروره به ضرور جهتش اینجا چیه کدومه به ضرور چرا لفظیه که دلالت بر کیفیت چیه اینجا وجوب وج یعنی نسبت موضوع محمول در واقع چیه با همدیگه نسبت انسان و حیوان در واقع با همدیگه چیه وجوبه وجوباً انسان باید حیوان باشد وجود شرعی نیستا واجب است نماز واجب فلان اینا عقلیست نسبت این دوتا در واقع این شکلیه واجب است نمی‌شود انسانی باشد که حیوان نباشد خب اینکه در واقع این شکلیه یعنی چیه یعنی کیفیتشه حالا شما لفظی آوردی که از اون کیفیت حکایت می‌کنه این لفظ میشه چی پایتختی ببینید آقا موضوع محمول این‌ها یه وقت تو کلام اومده یه وقت در واقع ونفس الامر یک نسبتی با همدیگه داره درست شد نسبت این‌ها در واقع با همدیگه می‌شه چی بفرمایین کیفیت درست شد یه لفظی حالا توی این کلام آمده از این کیفیت حکایت می‌کنه این لفظ رو بهش میگن جهت این قضیه‌ای که این لفظ توش اومده میشه قضیه موجهه درست شد انسان حیوان اسب این دوتا به ضروره این جهت جهت از چی دلالت داره کیفیت کیفیتمون اینجا چیه کیفیت یعنی رابطه انسان و حیوان در واقع الان اینجا کی رابطه انسان و حیوان در واقع چه رابطه‌ای است وجوبه کیفیت اونجا کیفیت وجوبه به ضرورت حکایت می‌کند از چه نوع کیفیتی کیفیت بجوبی درست شد حل خدا را شکر اگه نباشه میشه مطلقه حالا خود جهت چند مدل همیشه که به ضرورت نیست که چیزای دیگه هم داریمتناع امتناع آها این میشه جهتش میگم آقا انسان انسان فرشته نیست بال امتناع حالا اینجا به ضرورت امتناع بگیریم یعنی امتناع دارد در واقع اصلاً انسان فرشته باشد ولی امتناع اینجا اومده حکایت از کیفیت می‌کنه کیفیتش اینجا چیه امتناع خوب این کیفیته رو گفتیم بهش چی میگیم یه لفظی آوردیم براش ماده ماده ماده میگیم انسان حالا این انسان فرشته اسب فرشته نیست نه بگیم انسان فرشته است بالا امتناع این بهتره فرشته نیست باید به ضرورت انسان حجر است بالامتناع ولنتا چیه جهت جهت از چه علت داره ماده که همون چیه کیفیت درسته آقا کیفیت از چه علت داره از نسبت موضوع محمول در نفس الامر نفس العمر واژه فوق العاده کلیدیه در فلسفه از واژه‌های حیاتی فلسفی واژه نفسلامر در واقع در نفس‌العمر در نفس‌العمل رابطه انسان و حجر چه رابطه‌ای است رابطه امتناعی نمی‌شود اصلاً انسان حجر باشد درست شد نسبت حجر به انسان کیفیتی است که اون کیفیت چیه امتناع کیفیت یا ماده است درسته خودش امتناع وجود تو چه قضاییه بیشتر فیلم غذاییای موجه مو کم داریم بیشتر هم به ضروره رو داریم وقتی که طرفمون شک داره دقت بفرمایید مثلاً برای تاکید بیشتر چی میاریم به ضرورت اونی که خیلی بیشتر از اینا کاربرد دارن همین لاریب فیها ذالک الکتاب مرکب داریم کاربردش بعضیاش کم بله کاربردش بعضیاش کمه یه وقتی یکیش همین مثلاً قضیه موجهی ضروریه این کاربردش زیاده کاربرد داره پس این میشه قضیه موجهه قضیه موجهه ضروریه توضیحاتشو میدیم آیا بعضی از این قواعد و قواعد قواعد آشنا ضمایر تفسیر خاصی داره بعضی از چیزاش منطق واژه گذاری است برای همون چیزایی که ما می‌فهمیم معادل سازی همین چیزایی که ما می‌فهمیم واسش معادل داریم می‌ذاریم هر قضیه مثلاً قضیه خود قضیه استفاده قضیه محمول اینو بذار حکم درست شد اون چه غذای شخصیه این چه غذای حقیقیه اون قضیه طبیعیه اون قضیه نمی‌دونم همش عنوان چیز خاصی تولید نمی‌شه صبح تا شب ما همه اینا داریم انجام میدیم صبح تا شب ما داریم استدلال میاریم صغرا کبری می‌چینیم مغالطه می‌کنیم عرض کنم که اسمش چیه اصطلاح منطقی نکن د** مشهدیا میگه مغلطه مغلطه نکن لفظی که دلالت بر اون کیفیت بکند چشم میگیم جهت مثلا میگیم انسان حیوان است به ضروره اینجا لفظ به ضرورت چیه جهت ماده سه قسمه ماده ماده امتناع امکان در وجوب ببینید تو همه اینا موضوع محموله دیگه موضوع و محمول اصلا ماده یعنی چه نسبت محمول با موضوع بر موضوع تو وجوب محمول باید بر موضوع حمل شود درست شد محمول برای موضوع ضرورت داره محمود برای موضوع ضرورت داره ازش جدا نمیشه جدا نمی‌شود میگم آقا برف سفید است خب سفید با برف چه نوع نسبتی داره وجوب پس میشه به ضروره درست شد خدا موجود است به ضرور حالا در فرهنگ قرآن قیامت خواهد آمد فرهنگ این از همه مهمتر همین بحث ضرور ماده وجوبه این خیلی مهمه دومیش امتناع اینجا محمول نسبت به موضوع ضرورت عدم داره زیارت عدم مثلاً میگیم شریک الباری موجود است بال امتناع احسنت الامتناع مثلا میگیم نقیضین اجتماع می‌کنند بالامتنا چون اجتماع برای نقیضین چیه محاله میشه ضرورت عدم تو امکان تفاوتی نداره نه وجودش ضرورت داره نه عدمش ای مامور برای موضوع ضرورت وجود داره نه ضرورت عدم نظرات وجود نه ضرورت عدم حسن نویسنده است آره دیشب یکی از رفقا که تو دادگاه ویژه روحانیت کار می‌کنه اومد یه سری آمارها از یه سری آقایونی که دستگیر شدن و اینا میداد بعد یکی از رفقا همش می‌گفت که چی نکن فلان نشه تهمت نشه فلان مسئول تصور کنیم چی میگه دلیلش چیه بالاخره حرفی بوده که همه پخش کردن از چندین جا آدم شنیده و متواتر و ادله‌ای داره برای اینکه بالاخره یه کسی دستگیر شده و این جرمی داشته و فلان و اینها حالا آدم از اون کسی که در جریان پرونده است و آره خلاصه قضیه امکانی است فلان کس مرتد است نه به ضروره نه بالامتناه بالامکان شما ادلتو بیار ببینیم برای چی میگی مرتد است رابطه ارتداد با فلان کس میشه چی رابطه امکان نه ضرورت داره ضرورت وجود داره نظرات عدم ضرورت داره ضرورت عدم داره اینجا محمول برای موضوع نه ضرورت وجود داره نه ضرورت عدم آفرین اینجوری نیستش که نویسنده بودن برای حسن اقتضای وجودش باشه یعنی اصلاً نمی‌شود حسنی را برفی را نمی‌شود بدون سفیدی تصور کرد این اقتضای وجود پس میشه وجوب براش ولی می‌شود حسن را بدون نویسنده بودن تصور کرد میشه با نویسنده بودن تصور کرد بله نسبت جفتش مساوی میشه امکان وجودش اقتضای چیزی رو داره در حد ذاتش نه اقتضای وجود داره نه اقتضای عدم در حقیقت در ممکن هیچ جهت وجود و عدم براش ترجیحی نداره باید یه مرجح پیدا بکنیم از بیرون از بیرون مرجح پیدا بشه در حد ذات خودش نسبت به هر دوتا یکسانه نسبت به هر دو یکسان نسبت به وجود و عدم در حد ذات خودش نسبت به وجود فقط تمایل داره مثل برف و سفیدی یه وقت است در ذات خودش فقط به عدم مثل خدا و باری و شریک الباری بله امکان یعنی نسبت به وجود و عدم براش تفاوتی نداره انسان موجود است این میشه چی بالامکان ولی ولی خدا موجود است الحمدلله رب العالمین

محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00