
جلسه هفده : بررسی دقیق تناقض منطقی و شرایط آن
این مجموعه جلسات، دورهای فشرده و کاربردی از مباحث منطق بر اساس کتاب خلاصه و فارسی آیتالله فاضل تونی است؛ اثری موجز و ارزشمند که در علم منطق نگاشته شده است. استاد ارائهدهنده با روش خاص خود، مطالب را با زبان ساده، مثالهای عینی، نمودارهای تختهای، و پیوستهای فکری کاربردی در فلسفه، اصول، و حتی روانشناسی توضیح میدهد. این مجموعه مقدمهای مناسب برای ورود به منطق مظفر و مطالعات فلسفی و اصولی است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
شرط تناقض: هشت وحدتی که باید باشند!
آیا میشود چیزی هم «باشد» و هم «نباشد»؟
تفاوت نقیضان و ضدان؛ تشخیص دقیق تضاد
چرا «انسان ناطق است» با «انسان ناطق نیست» متناقضاند؟
لذاته یعنی چه؟ کلید فهم تناقض در منطق
وحدت زمان و مکان؛ حلقه گمشده تناقضهای ظاهری
متن جلسه
‼️توجه: متن زیر صرفاً توسط هوش مصنوعی تایپ شده و ویرایش نشده است‼️
بسم الله الرحمن الرحیم بحث منطقمون کجا رسید کسی فهرست بدون اینکه به جزوه نگاه کنه میتونه یه فهرست کلی تا حالا از منطقه که گفتیم بگه فهرست فقط تقسیم قضیه به سه اعتبار قضیه به اعتبار موضوع محمول نسبت قضیه به اعتبار موضوع ۴ تا شخصیه طبیعیه مهمله محصوره به اعتبار محمول معدوله محصله به اعتبار نسبت موجهه مطلقه اقسام موجهه ۴ تا ضروریه دائمیه عرفیه عامه ممکنه عامه درست عرفیه عامه ممکنه عامه این چارت اون ۶ تا هم که اقسام ضروریات قضیه حالا یا ضروریه بود یا امکانیه بود یا امتنای امتنای اقسامشو نگفتیم ضروریه ۶ تا بود ضرورت عزلی ضرورت ذاتی ضرورت بفرمایید مشروطه عامه ضرورت وقتیه منتشره مطلقه ضرورت به شرط محمود ممکنه چند تا بود امکان امکان خاص امکان یه امکان دیگه هم داشتیم کنارش امکان اخص یا استقبالی میایم سراغ مهمترین مبحث منطقی بعد از بحث مغالطه اول مغالطه مهمترینه در منطق به خاطر مغالطه منطقه را نوشتن ارسطو جناب ارسطو وقتی دید که حتی اختلافی که منطق مال ارسطو یا نه بر قول اینکه ارسطو باز منطقه ایشون وقتی دید هرچی حرف میزنه و مغالطات بین مردم خیلی رایجه یکی با یه مغالطهای میزنه زیر آبرده میکنه ایشون من کل منطق رو مدون کرد برای بعد از مغالطه بحث تناقض از مهمترین مباحث بحث تناقض در اصول خیلی کارایی داره ببینید نکته را از بنده داشته باشین یادگاری در اصول مهمترین مبحث بحث تعادل و تراجیح تعادل تراجی یعنی چی تعادل تراجی یعنی ما چند تا روایت دو تا روایت سه تا روایت که معمولاً دو تا روایت دو تا روایت داریم که اینها با همدیگه جور در در زیر آب همون میزنه اینا رو باید چیکار کرد چه شکلی یا جمعش کنیم یا بزاریمشون کنار تعادل جفتشو بذاریم کنار یا تراجی یکیش ترجیح بر دیگری داره میشه تعادل ترازی اصلا اصول را نوشتن به خاطر تعادل تراجی همونجور که منطقو نوشتم به خاطر مغالطه اصول نوشتن به خاطر تعادل تراجی تو اصول کدوم بحث منطقی به درد ما میخوره تناقض چون وقتی شما اینها رو باید بذاری کنار که تناقض داشته باشه تناقض یعنی چی وحدتهای هشتگانه چیاست در تناقض ۸ وحدت شرطدان خیلی نکته مهمی و خیلی وقتها توجه بهش نمیشه غفلت ازش میشه به این ۹ تا فارابی هم میگه سه تا بله اگه اگه کل کل بله اذا تعارضا تنها غذا که این دیگه مال مهدوی بود تناقض از جمله احکامی که عارض قضیه میشه تناقضه تناقض از باب چیه تفاعل تفاعل چی بود مشارکت مشارکت در نقض این اونو نقض میکنه اون اینو نقض میکنه اینجا تناقض نمیشه تناقض نشه تعارض نمیشه تعارض نشه تصاقط نمیشه تناقض تعارض تصاقط منطق اصولی داریم میگیم کم مونده که یه فتوا از توش در بیاریم و خوب نقیض هر چیزی رفع آن چیز است نقیضش رفعشه دیگه نقیض اینکه من اینجام اینه که اینجا نباشم درست شد نه اینکه نقیض اینکه من اینجام این است که هوا گرم است چه ربطی داره نخیر نقیض اینکه من اینجام نقیض اینجا بودن اینجا نبودن رفع همین شی اولا شی هر چیزی با لا ملا یعنی چی انسان لا انسان حالا اینا بحثاش البته یه دامنهای هم داره دیگه انسان باشه هم انسان یه چیزی هم حیوان باشه هم لا حیوان رفعش این میشه نقیضش رفعش میشه نقیضش تناقض با رفع خودش با نقیض خودش بخواد یه جا دوتایی با هم حمل بشه رو دوجا اشکالی نداره ها بنده هستم و نیستم اینجا هستم و هو الاول والآخر تناقض تناقض نه هو الاول به یک اعتبار آخر به یک اعتبار دیگه ظاهر به یک اعتبار باطن به یک اعتبار دیگه وگرنه نمیشه یه چیزی در عین حالی که اوله آخر باشه در این حالیم که آخر اول باشه در همون عین حال هشت تا وحدتی که عرض خواهم کرد همینه من به اعتبار اینکه الان تو این کلاس ۷ نفرم به اعتبار اینکه مثلاً ۱۰ نفر مثلاً به اعتبار اینکه نفر اول قبل از نفر دومم اولم به همون اعتبارم آخرم میشه نمیشه ولی به اعتبار اینکه قبل نفر دومم نفر اولم و به اعتبار اینکه بعد نفر نهم نفر آخرم که میچرخه نفر اول قبل از نفر دومم نفر دهم بعد از نفر نهم از اینور اگه حساب بکنی من اولم از اونور اگه حساب بکنین آخرم من نمیتونم بگم از اینور اگه حساب کنید هم اولم تناقض درست شد از اینور اولم از اونور آخرم هیچ تناقضی توش نیست چون وحدت نداره دو قضیه نقیض هم باشه نقیضم یعنی رفع ترافع مرافعه مثلاً انسان لا انسان وحدت از چند جهت عرض میکنم بحث بعدیمون ۸ وحدت بوده انشالله انسان پس ما تو مفردات هم نقیض داریم گفتیم انسان لا انسان پس چرا شما میگی تناقض در قضیه است دوتا قضیهای که نقیض هم باشند در اصطلاح علمای منطق تناقض در قضیه است نه در مفرد اینی که علمای مفرط علمای منطق میگن تناقض منظورشون تناقض چیه قضیه نه مفرد من اول هستم من آخر هستم دو تا قضیه اعتبارشم جهتشم یکی از همون جهتی که اولم دارم از همون جهتم آخرم میشه تناقض من انسان هستم من لا انسان هستم التناقض اختلاف القضیتین التناقض اختلاف القضیتین به حیث یلزمو لذاته من صدق کلن من هما کذب الاخر و بالعکس تناقض اختلاف دو قضیه است به حیثیتی که لذاتهی از صدق یکی کذب دیگری لازم آید و بالعکس خوب کسی میتونه توضیح بده بله اگر یه طرفش صادق باشه نقیضش کاذ خب این یه واژه ما اینجا داشتیم اون شاه کلید بود لذاته لذاته چیه ببینید اختلاف وقتی میگیم تناقض اختلاف دو تا قضیه است چه نوع اختلافی اختلاف در ایجاب و سلب اختلاف در ایجاب و سل خب این اختلافه چه نوع اختلافی باید باشه لذات هم باید باشه یعنی از ذات اختلاف لازم بیاد بله از مفهومش نباشه یا به واسطه امر خارجی نباشه ذات در مقابل امر خارجی است از خود اینا اختلاف در میاد از امر خارجی ممکنه در امر خارجی دوتا یکی باشند بله هوای روز سرده از هوای شبگردی نه اختلاف لذات یعنی چه خوب دقت بفرمایید اگه اختلاف ذاتی باشه لذاته باشه یکیش که صادق باشه لزوماً دیگری باید کاذب باش حسن کاتب است حسن کاتب نیست یکی از این دوتا درسته جفتش که درست نیست که مذاکرات برد برد شد ۳۲ تناقض مغالطه دروغ افترا نفاق خیانت برد برد ۳۲ برد برد ۳۲ بردی این اختلاف و ل ذاته باشه یعنی به واسطه امر خارجی نباشه مثلاً زید انسان است زید ناطق نیست اینها تناقض نداره چرا چون اختلاف لذاته نیست زید انسان است با زید ناطق نیست زید انسان است و زید ناطق نیست اختلاف مفهومیه ناطق و انسان درست شد زید ناطق است زید انسان نیست الان اینجا شما محمولت یکیش انسانه یکی ناطق اختلاف ذاتی دارند اینا نه اینا در خارج جفتش یکی انسان و ناطق در بیرون جفتش یکی از اختلاف ذاتی نداره چون از خارج میدونی که انسان ناطق مساوان پس این یه نکته اختلاف و ل ذاته باشه به واسطه امر خارجی نباشه ما از بیرون ندونیم خودش اینا باید داد بزنه اختلاف داره الان زید ناطق است زید انسان است با زید ناطق نیست خود قضیه که با هم مشکل نداره که اینی که ما از بیرون میدونیم انسان و ناطق یکین باعث میشه قضیه مشکل پیدا کنه اختلاف لذاته نیست اختلافش به خاطر علم ما از بیرونه چرا میگیم این دوتا قضیه با هم جور در نمیاد شما نمیتونی بگی هم زید انسان است هم زید ناطق نیست خب بله این دوتا تناقض داره ناطق نباشه ولی جور در نیومدنش به خاطر اینکه خود قضیهها با هم جور در نمیان لذات به خاطر اینه که شما از بیرون میدونی انسان ناطق یکیان روشن شد حالا اگه لال باشه چی چی باشه نه لال اینجا ناطق درباره لال نیست ناطق به معنای فصل انسان درست شد زید ناطق نیست زید انسان است انسان و ناطق یکین بیرونن خارجن ما علم داریم وگرنه الان تو این قضیه تناقضی لذاته نیست به خاطر علم بیرونی ما هست خیلی نکته مهمی بودم مفهومش در بیرون یکیه همدیگر رفع نمیکنم لذاته یعنی این قضیه زیر آب اون یکیو لذاته نمیزنه اونم اینو لذاته نمیزنه با چی میزنه با بیرون یعنی در بیرون وقتی میخوایم دو تا محقق بشن این میگه آقا اون نیاد این میگه اون نیاد در بیرون اتفاق میافتد اینجوری نیست که همینجا که این دو تا قضیه نشستن این بگه اون نباشه این بگه این نباشه دو تا قضیه لذاته باید اختلاف داشته باشند یعنی تو همون قضیه بودن بدون اینکه در بیرون محقق بشه اصلاً خارجی کار داشته باشیم تو خود قضیه بودن سیراب اون یکی قضیه رو بزنه یعنی شما دو تا قضیه رو کاغذ دارن با هم میجنگن الان اینجا زید ناطق نیست با زید انسان است رو کاغذ با هم دعوایی ندارند بیرونه که دعواشون شروع ولی زید کاتب است زید کاتب نیست اینا اصلاً رو کاغذ همدیگه رو میخورن لذات نه نه اصلاً اینجا با کاتب بودن ذاتی ببین لذا قید کاتب بودن و محمود و اینها نیستا لذاته قید اختلاف دو تا قضیه است اختلاف دو تا قضیه چه نوع اختلافیه اختلاف در امر خارجی بیرون نمیشه این دوتا با هم جور در بیان یا اصلاً لذاتهی اختلاف دارد حالا اختلاف نظر یه توضیح دیگه بدم قشنگ حل میشه اختلاف لذات یعنی اینها نه جمعشون ممکنه نه رفعشون تناقض یعنی این نه رفعشون نه جمعشون آقا احسنت قضیه رو در نظر باریکلا احسنتم احسن پس چی شد دو تا قضیه اختلاف لذاته داره اختلاف لذاته یعنی نه جمعش ممکنه نه رفعش النقیزان لا یجمعان ولا یرتفعان دوتا نقیض نه با هم جمع میشن نه رفع میشن انسان لانسان یه چیز داریم هم انسان انسان میشه یه چیز داریم نه انسان نه لا انسان میشه اگه انسان نباشه میشه لا انسانم نیست هر آنچه غیر انسان میشه لا انسان دیگه چیزی نمیمونه شما بگی یه چیزی داریم که نه انسان نه لا انسان جمع میشن نه رفع میشن این قضیه النقیضان لا یجتمعان ولا یرتفعان بدیهیترین قضیه عالمه بدیهیترین بهش میگن بدیهی اولی اما زدان زدان فرق زدان و متناقضاان ما یه وقت گاهی مخالفت دو تا چیز به نحو تناقض گاهی به نحو ت ضد همن مثلاً سیاهی و سفیدی ضد همن درست شد ولی وجود و عدم تناقض یعنی وجود و عدم نمیشود هر دو باشند نمیشود هیچ کدوم نباشه ولی تو زندان هر دو با هم نمیشه باشند ولی میشود هر دو با هم سیاهی و سفیدی میشه هر دو با هم باشه میشه یا نمیشه ولی میشه نه سیاه باشه نه سفید سبز باشه آبی باشه قرمز باشه تو زندان فقط با هم جمع نمیشن رفعشون ممکنه ولی متناقضاان نه جمع میشن نه سوال کنکوری تفاوت نقیضاان و زدان چیه بفرمایید آهان جمع نمیشن احسنتم خیلی اینا مهمه خیلی مهمه وجود و عدم وجود دوتا وجود زدان دوتا امر وجودیاند ولی تو نقیضان وجود و عدم بله اینا رو دیگه ما بحث منطقی داریم باید دوستان دیگه حفظ بشن اینا رو دیگه ما بعداً جلوتر بریم تو بحث اصولی مشخصات تو زندان دوتا وجودین تو تناقض یه وجود یه عدم اختلافشون لذات است یعنی همین در تناقض شرایطی هست یک دو تا قضیه که بین اینها تناقضه باید در ایجاب و سلب مختلف باشد پس اختلاف در کیف اولین شرط تناقض شرایط تناقض اختلاف در کیف ۲ اختلاف در سومی وحدت ۸ وحدت این سه تا شرط تناقض کیف و کم چیه آقا یه قضیه کیف و کم بشه برای من بفرمایید من الان میگم هر انسانی ناطق است کم و اینو به من بفرمایید کمش میشه هر که ناظر به چیه به کلیت و جزئییت کم اصلش میشه چی کیفیت کیفیت ناظر به چیه ایجاب و سلب دو تا قضیه باید برای تناقض در کم و کیفش تفاوت باشه یا در کیفش یا در کمش اختلاف در کیف هر انسانی ناطق است خوب نقیضش چی میشه انسانی ناطق نیست اختلافش تو کدومه تو کیفه میگم هر انسانی ناطق بعضی انسانها ناط هستند این الان کیفش با همدیگه کوک مشکلش چیه کم در کم تناقض داره با هم نمیشود ببین اون داره اینو رفع میکنه این داره اونو رفع میکنه نه میشه هر انسانی ناطق باشه و بعضی انسانها ناطق باشند نه میشه هیچ کدومش نباش وجود عدمش میشه رفع و جمعش میشه میشه دو تا قضیه با هم جمع بشن بفرمایید هر انسانی ناطق اینجا بذر بذر مفهومی نیست بزبز توضیحات داره در عین حالی که کل یه مجموعه فلانند بعضی مجموعه فلانه کل این مسئولین نظام دزدند در عین حال که کلشون دزدن بعضیشون دزد اینجا اضراب میشه وقتی میگیم آقا کل و بعض همون بود که در بدل داشتیم در بحث بدل نحوی اضطراب این همه این خانواده فلانن منظورم فلانی فلانی بدل بعد از کل اینجا بحثش فرق میکنه بدل نیست تخصیص و این تخصیصی نیست اینجا ورزش بعضی تخصیصی نیست ورزش تناقض در هر صورت اختلاف در کم اختلاف در کیف اختلاف در کی شد اختلاف در ایجاب و سلب اختلاف در اختلاف در کلیت و جزئیات تا اینجا روشن جان بهداشت را عرض می جزئیات فارسی نه کلیت جزئیات عربی نه کل جز عبارت عربی کلی بودن آستر صنایع کلی بودن جزئی بودن بله چه بسا میشه تو کلی کاذب دو جزئی صادق باشند کل انسان حیوان لا شیء من الحیوان به انسان هر دو کلی کاذب ممکنه دو جزئی صادق باشند بعض الحیوان انسان بعض الحیوان لیث به انسان در جهتم باید مختلف باشند نقیض ضروری ممکنه و نقیض دائمی مطلقه عامه و نقیض مشروطه عامه حینیه ممکن است ایناش حالا تا این بخشش این عبارت خیلی مهم نبود این تیکه ماه در تناقض ۸ وحدت هشت تا وحدت تناقض در تناقض هشت وحدت شرط داد این شعر خیلی مهمه حفظ بشه وحدت موضوع وحدت موضوع و محمول و مکان وحدت موضوع ۱ محمول ۲ مکان ۳ ادامش وحدت شرط و اضافه شرط و اضافه کل قوه و فعل است در آخر زمان خب چند تا شد وحدت شرط و اضافه شرط ۴ اضافه ۵ جز ۶ ببخشید جز اکل ۶ قوه و فعل ۷ زمان ۸ در تناقض ۸ وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان وحدت شرط و اضافه به جز اکل قوه و فعل است در آخر زمان خوب حالا پایتخت بنویسم مینویسم بله قوه و فعل است در آخر زمان وحدت اول چی بود در تناقض ۸ وحدت شرط دان وحدت موضوع اولیش پس چی میشه وحدت موضوع ۱ وحدت دو تا قضیه متناقض بفرمایید یه خورده سرعت رو بیشتر بفرمایید دو تا قضیه متناقض بفرمایید متناقضاان انسان ناطق خیلی خوب اینجا تناقض در چه اختلافشون در کیف موضوع محمول هم در هر دو یکیست هم وحدت موضوع دارند وحدت موضوع هم وحدت محمود پس این دوتا اول جوش اگه یکی الان موضوع ما عوض کنیم بگیم آقا انسان ناطق اسب ناطق نیست تناقض میشه نه چرا چون وحدت وحدت چی نداره موضوع خیلی مهمه این بحث هرچقدر بگم کمه اول مکاسب وارد میشید ببینید مرحوم شیخ انصاری دو تا روایت میاره ثمن الادرته سهتون و لیث به بیع ابره لا بعثره دو تا روایتشو میاره میفرماید که در ظاهر اینا تناقض دارد تعارض دارد وحدت موضوع نداره اون عضو یه معنا داره این از یه معنا دیگه داره اینا هنر شیخ انصاری انقدر تناقضها رو میاد اینجوری به هم میریزه میگه وحدت موضوع نداره وحدت محمول نداره هنر حرفه بعد انسان جور منطق تو مشتش باشه وحدت موضوع بریم سراغ دومی دومی چی میشه وحدت وحدت محمول وحدت محمولم که گفتیم حالا برای محمول یه مثال بزنیم انسان ناطق اصل انسان ناطق نیست بگیم انسان ناطق است انسان ساحل نیست اینا با همدیگه تناقض داره وحدت در محمول نداره وحدت در موضوع فقط داره سومی وحدت درد در تناقض ۸ وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان وحدت در مکان من بگم که هوا سرد است هوا سرد نیست هوا سرد است در ایران هوا سرد نیست در برزیل اینا با همدیگه تناقض نداره هوا سرد است هوا سرد نیست در کیفش با هم اختلاف داره ولی وحدت مکان نداره کجا هوا سرد است کجا هوا سرد نیست اگه هر دو یه جا باشه در این کلاس هوا سرد است در این کلاس هوا سرد نیست این تناقض داره در این کلاس هوا سرد است در کلاس بغل هوا گرم است تناقض نداره وحدت مکان سومین وحدت مکان وحدت موضوع ندارند که تناقض نه باید باشه تا تناقض یعنی موضوعشون باید یکی باشه وحدت موضوع باید داشته باشم تا تناقض بشه تناقضش تو حجاب و سلبشهها زید انسان است زید انسان نیست وحدت در مکان داره ولی جای دیگه است تناقض برای اینکه تناقض داشته باشه باید در مکان وحدت داشته باشه وقتی من بگم اینجا سرد اونجا گرمه اینجا سرده اونجا گرمه آخر چی شد تناقضه تناقض وقتی که وحدت داشته باشه مکانش کی باشه در این مکان هوا گرمه در این مکان هوا سرده وحدت مکان که داشت تناقض میشه وقتی نباشه دیگه تناقض وحدت داشته تو هر ۸ تا باید وحدت باشه تو یکیش وحدت خراب بشه تناقض از بین میره بله این و هشت تا وحدتی که میگیم باید همش باشه در تناقض هشت وحدت خلا هوا سرده هوا گرمه این ولی اگر اومد که در این کلاس هوا گرمه در اون کلاس هوا سرده اینجا دیگه در شهودش دچار مشکل وحشت است مکان بردار نیست انسان ناطق است مکان نداره بعضی قضایا اصلاً قوه و فعل نداره تو هر کدومش که وحدتش خراب بشه کلاً تناقض خراب میشه یکی از اینا وحدت نداشته باشه دیگه تناقض نداریم چهارمین وحدت در شرط وحدت شرط و اضافه جز اکل وحدت شرط و اضافه جز اکل وحدت قوه و فعل است در آخر در تناقض هشت وحدت شرط دار وحدت موضوع و محمول و مکان وحدت شرط و اضافه جز اکل قوه و فعل است در آخر زمان این خیلی مهمه خیلی مهمه خوب چهارمی شرط وحدت شرط شرط اینا باید وحدت داشته باشه میگم آقا بنده به شما عبای خودم را میدهم اگر به این یک سوال پاسخ دهید عبای خودم را نمیدهم اگر به این یک سوال پاسخ دهید نه تناقض داره بله چرا وحدت موضوع وحدت محمول وحدت شرط اختلاف در کیف درست شد اختلاف در کیف باید باشه اختلاف در کیف نباشه که دیگه تناقض نمیشه ایجاد سلبش باید مشکل داشته باشه با هم خوب ولی من میگم که اگر به این سوال پاسخ دهید عبای خودم را میدهم اگر برای من مثلاً به آن سوال پاسخ دهید عبای خودم را نمیدهم وحدت شرط درش نبود اونی که شرطه تو هر دوتا شرطش یکی نبود یکی شرطش چه چیز بود یکی شرطش یه چیز دیگه بود مثال کتاب جسم به شرط تماس با آتش میسوزد جسم به شرط عدم تماس با آتش نمیسوزد اینا تناقض با هم داری یا نداره داره داره وحدت بشر داش درسته یکیش به شرط تماس با یکی به شرط عدم تماس ولی اون عدم تماس به اعتبار نمیسوزد به شرط عدم تماس با آتش ببینید جسم به شرط تماس با آتش میسوزد اگر جسم جسم به شرط عدم تماس آره مثال کتاب غلط اختلاف العلما بله به شرط تماس نمیسوزه به شرط تماس باید بگیریم تا تناقض به شرط تماس میسوزه به شرط به شرط تماس نمیسوزه شرطش باید یکی باشه به شرط تماس و به شرط عدم تماس این شرط دیگه وحدت نداره آره از این مثال کتاب غلط بزنیم شرط تماس با آتش نمیسوزد متنم بردیم دیگه تناقض درست میشه اگر شرطش یکی باشه شرط تماس میسوزد به شرط عدم تماس میسوزه کیف اختلاف در کیف چکار میکنیم مگر اینکه عدم رو شما قید در کیف بدونید اینا دیگه نکات فلسفی دقیق میشه خب چهارمی پنجمی اینو دیگه به من یه وقتی بدید اینو تمومش کنم پنجمی وحدت اضافه ۵ اضافه اضافی یعنی چی اصلا اضافه میگیم تو فضای منطق و فلسفه یعنی چی اضافه در منطق و فلسفه یعنی چی یه اضافه توی علم نحو میگیم مضاف مضاف الیه یه اضافه تو منطق میگیم یعنی دو تا چیزی که با هم نسبت دارند هر دو هم به هم وابستهاند مثل پدر و پسر میگن متضایفان تضایف اضافه درست شد باب مضاف ضعیفترین بهره رو از وجود تو عالم همین متضایفان دارند دیگه نسبتهایی که همه چیزشون وابسته به همین نسبت رئیس و مروس رئیس نداریم تا وقتی که مرعوثی باشه چیزی به اسم مرعوس نداریم تا وقتی رئیس باشه از جهت اینکه کسی رئیس است کسی میشه مرعوس از جهت اینکه کسی مبعوث است کسی میشه رئیس درست شد این میشه وحدت این میشه اضافه وحدت توی اضافه حسن پسر احمد است حسن پسر احمد نیس وحدت در اضافه داشت یا نداشت حسن پسر احمد است حسن پسر حسین نیست اختلاف در کیف داشت ولی وحدت در اضافه نداشت وقتی در اضافه نباشه دیگه چی نیست تناقض تناقضگویی کردی وقتی که وحدت در اضافه داشته باشه من پدر هستم من پسر هستم تناقض داره نخیر من پدر هستم من پسر نیستم تناقض داره من پدر هستم و پسر نیستم اختلاف در کیف داره وحدت در موضوع هم حالا هم میشه گفت وحدت در محمول نداره این از یه جهت حالا بر فرض محمولشم درست کردیم یکی کردیم پدر هستم من پسر هستم من پسر نیستم وحدت در محمول درست کنیم وحدت در اضافه درست نمیشه شیشمی این درسته حسن پدر حسین از حسن فرزند حسین نیست وحدت در اضافه داره نداره پس تناقض نمیشه خوب ششمی وحدت در جز اکل بلال سیاه است بلال حبشی رحمت الله علیه بلال سیاه نیست ولی منظورمون چیه بلال سیاه است همه بدنش بلال سیاه نیست دندانش تو کل جزءش وحدت نیست لذا این دو تا قضیه تناقض داره ولی اگه گفتیم بلال همه بدنش سیاه است بلال همه بدنش سیاه نیست تو کلش با همدیگه چی داشت وحدت داشت اینجا چی میشه وحدت در کل میشه وحدت در کل باشه چی میشه بفرمایید تناقض هفتمی قوه و فعل قوا فیلم که معلومه دیگه بالقوه بالفعل هسته درخت است هسته درخت نیست اگه بگم هسته درخت است بلفع هسته درخت نیست بلفعل این دوتا تناقض داره تناقض چرا چون وحدت درد قوه فعل داره ولی حالا میگم هسته درخت است بلفعل هسته درخت نیست بلقوه اینا تناقض داره نخیر چرا چون وحدت در قوه فعل بفرمایید نداره هشتمی یه خورده دیر جواب میدین حالا بحث بشه هشتم وحدت زمان زبان مثل مکان من من صبح سر کلاس یکی از چیزایی که تو این اقرارا و دادگاهها اینا خیلی ازش استفاده طناب گوزگویی توی بحث وحدت زمانه دیگه که میگه آقا من ساعت ۱۰ مثلاً در مغازه بودم من که ساعت ۱۰ اصلاً خونه رفیقم بودم آهنگ ساعت ۱۰ دوتا شد که وحدت در زمان بود میشه تناقض مصنف زنده خوب اینجا فارابی اینو سه تا دونسته فارابی همین ۸۳ تا گفته گفته وحدت موضوع محمول نسبت همین سه تایی که ارکان قضیه بود این سه تاش جور باشه وحدت داشته باشه همش حله این از فارابی بهش نسبت دادن البته گفته همه وحدتها به محمول و موضوع نسبت برمیگردد باز بعضی فارابی نسبت دادن گفته فقط وحدت نسبت کافیه مهمترین این وحدتها پس کدومه نسبت وحدت نسبت اصلش اینه تو نسبتش وحدت داشته باشه دو تا قضیه تا تناقض بشه خب اینم بگیم تمام در قضایای شخصیه ما چند قضیه داشتیم قضیه به اعتبار موضوع چی بود یا شخصیه بود طبیعیه مهمله محصوره تو قضیه شخصیه همین قدر که اختلاف به ایجاب و سلب و ۸ اتحاد باشه کافیه پس توی قضیه شخصیه اختلاف در کیف با وحدت این کفایت این هشت تا وحدت باشه اختلاف در کیفم باشه تو قضیه طبیعی هم اختلاف در کیف میخوایم بنویسیم خیلی مهمه هم اختلاف در کم هر دو جزئی نباشند یا هر دو کلی نباشند ممکنه دو تا کلی در ماده امکان کاذب دو تا جزئی در ماده امکان صادق باشد اختلاف در کیف اختلاف در کمپ بدتر شد کل انسان کاتب بالامکان لا شیء من الانسان به کاتب بالامکان این دوتا کاذ بعضی انسانها کاتبند بعضی انسانها کاتب نیستند هر دوتاش صادقه بعضی وقتی بیاریم بعضی انسانها کاتب هستند بعضی انسانها کات تناقض داره قضیه شخصیت تو قضیه شخصی باید کم و کیف با همدیگه هر دو اختلاف داشته باشه شما بگید بعضی انسانها صادقن بعضی انسانها صادق نیستند کیفش اختلاف داره وحدت هم دارن ولی این دوتا تناقض داره نخیر باید کم بشم اختلاف داشته باشه تا تناقض بشه بعضی انسانها روشن بودی مثال خیلی خوب دو قضیه اول هر دو کلی کاذب کلیه و کاظم بودن دو قضیه دوم هر دو جزئی صادق پس در قضیه شخصی فقط اختلاف در کیف کافی است در تمام اینها باید وحدت باشه ولی در قضیه شخصی اختلاف در کی فقط میخواد در قضیه طبیعی هم اختلاف در کیف هم اختلاف در الحمدلله رب العالمین
جلسات مرتبط

جلسه دوازده : تقسیمبندی انواع قضیه از منظر موضوع
منطق فاضل تونی

جلسه سیزده : بررسی کامل قضیه معدوله و تفاوت آن با محصله
منطق فاضل تونی

جلسه چهارده : معنای نسبت حکمی و ماده قضیه
منطق فاضل تونی

جلسه پانزده : انواع ضرورت در منطق: از ازلی تا مشروطه
منطق فاضل تونی

جلسه شانزده : رابطه ضرورت، امکان و امتناع در قضایای موجهه
منطق فاضل تونی

جلسه هجده : تفاوت عکس مستوی و عکس نقیض در منطق
منطق فاضل تونی

جلسه نوزده : حجت در منطق؛ از قیاس تا تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست : تعریف کامل قیاس و تفاوت آن با استقراء و تمثیل
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و یک : شناخت دقیق اشکال اربعه در قیاس منطقی
منطق فاضل تونی

جلسه بیست و دو : کاربرد برهان خلف در استدلال منطقی
منطق فاضل تونی
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات منطق فاضل تونی

جلسه یک : چرا منطق را آلت قانونی مینامند؟
منطق فاضل تونی