کار قلب چیست؟
سرمایه ابدی ما چیست؟
چگونه تعلقات را مدیریت کنیم؟
جایگاه قلب مومن، خداست
مثالی زیبا از باز کردن گره مشکلات زندگی
مهمترین دغدغه ما میبایست تقویت ایمان باشد
زندگی یکنواخت به چه معناست؟
دل را چگونه پاک کنیم؟
مکتب عرفانی سید علی آقای قاضی ؛ «مکتب احراق»
راهکار اصلاح نیت، مراقبه و محاسبه است
چگونه مراقبه و محاسبه انجام دهیم؟
راهکارهایی برای ذکر خدا در حلال و حرام
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم مصطفی محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی الهام الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
خُب، بحث جلسه قبلمان رسید به "نیت" و "ابرنیت". قرار شد که نکاتی عرض بکنیم؛ حالا امشب هم که دیگر خاطرهانگیز است. برف و آمریکا و منافقین و اینها... استاد (اینی که میگویم) بهمن برفی و آمریکا و منافقین، همه مردم راهپیمایی نیایند، دیگر خود خدا هم انگار نظرش خیلی به این نیست که مردم راهپیمایی بیایند، برف دارد میفرستد. باز با این حال، ما میرویم راهپیمایی را. در برف هم شده، با همه شرایط — خدای متعال امتحان بگیرد که ما چقدر پابندیم. ما هم نشان میدهیم که ما تا آخرش (انشاءالله).
درباره نیت، مطلب و نکته زیاد است. اصل حرفمان این بود که ایمان دو تا رکن دارد: یکی باور است و یک عمل. این دو تا با هم میشود ایمان. این باور و عمل، یک نقطه اتصال به هم دارد: نیت. رشد ایمان به رشد این سه ضلع با هم است: باور و عمل و آن وسطش هم نیت. این سه تا هر چه رشد بکند، ایمان انسان رشد میکند. مراتب ایمان هم به درجات همین نیت است.
من این روایت را اول تقدیم بکنم؛ روایت خیلی حرف دارد و شاید کل بحث امشبمان در توضیح همین روایت باشد. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "بالإخلاص تتفاضل مراتب المومنین." مراتب مومنین با چه نسبت به هم فضیلت داده میشود؟ تفاوت مراتب مؤمنین با چیست؟ درجات مؤمنان با چیست؟ با اخلاص. مراتب ما به مراتب اخلاصمان است. درجات برزخی آدمها درجات اخلاصشان است، به درجات نیتشان است. تفاوت آدمها به اخلاص و نیتشان است. آن شاهکلید و اصل ماجرا، اخلاص و نیت برای تقویت ایمان ماست. آن چیز اصلی که باید روی آن سرمایهگذاری بکنیم، آن هسته مرکزی کار، همین نیت است.
اگر عرض کردیم که ایمان درمان همه دردها و مشکلات و مسائل است، همین ایمان منظورمان است؛ نه یک باور ذهنی، یک اعتقادی که آدم اعتقاد کِتابی دارد، یعنی این اعتقاد در کتاب باشد یا در ذهن او باشد. هیچ فرقی نمیکند. بعضی وقتها اعتقادات آدم اصلاً مشکل اصلیاش همان چیزهایی است که میدانیم؛ چون فکر میکنیم میدانیم، دیگر دنبال این نیستیم که بخواهیم در خودمان ایجاد بکنیم. بعضی وقتها بعضی آدمها دنبال یک سری سخنرانیهایی میگردند، یک جاهایی یک چیزهایی بشنوند که نمیدانند. درک مسئله در همان چیزهایی است که میدانیم. باید برویم یک جاهایی که آنهایی که میدانیم ما را راهاندازی کنند نسبت به آن.
این چیزی که جلسات قبل عرض کردم که راه تقویت ایمان، یک چیزی است که نمیخواهم بگویم حالا حالاها، دو سه جلسه نگفتم و امشب (انشاءالله) وقتی هم میشنویم، یک کم بر میخورد. مسئله در همان چیزی است که میدانیم. فرمولی دارد اجرای و پیاده کردنش که انشاءالله امشب در موردش صحبت میکنیم.
نیت یعنی چه؟ اول ربط نیت و ایمان را من به شما بگویم، بعد برویم در بحث نیت. دو تا نکته خوب در مورد نیت بگوییم، بعد یک سری روایت بخوانیم در مورد اینکه چه شکلی این نیت را اصلاحش بکنیم. روایت اول در مورد روحالایمان، یادتان هست؟ در مورد روحالایمان صحبت کردیم؛ درجات روح بالاتر که میآید، انسان از مرتبه حیوانی درمیآید، از عالم حیوانی وارد عالم ایمانی میشود، میشود روح ایمان.
خب، حالا روح و ایمان را از کجا کشفش بکنیم؟ زراره به امام صادق (ع) عرض کرد که "قول النبی صلی الله علیه و آله و سلم: لا یَزْنِی الزَّانِی وَ هُوَ مَؤْمِنٌ." منظور چیست؟ پیغمبر فرمودند که کسی زنا انجام نمیدهد در حالی که مؤمن باشد. یعنی نمیشود کسی مبتلا به این گناه بشود و مؤمن هم باشد. تعجب کردند. بالاخره، اولاً که خود این گناه هم مراتب دارد: زنای چشم داریم، زنای فکر داریم، زنای دست داریم، نه، مراتب دارد. بعد هم میگویند که آقا این هر کدامش محقق بشود، دیگر این مؤمن نیست؛ یعنی چه؟ فرمود: "یُنزَعُ مِنْهُ رُوحُ الْإِیمَانِ." از او روحالایمان کنده میشود. زراره خیلی تعجب کرد: "رُوحُ الْإِیمَانِ؟" حضرت فرمودند که: "فَحدِّثْنِی بِرُوحِ الْإِیمَانِ" که از او کنده میشود. برای ابد کنده بشود، دیگر ارتباط او قطع میشود. دوباره باید توبه بکند، ایمان تماس پیدا بکند، روحانی به او نزدیک بشود. به میزانی که به گناه نزدیک میشود، از روحالایمان دور میشود.
ایمان چیست که آن درمان همه آن دردهای روحی است که ما دنبالش میگردیم که روحالایمان است؟ رضایت میآورد، آرامش میآورد، حواسجمعی میآورد، انگیزه میآورد، شوق میآورد، حوصله میآورد. مفصل صحبت کردیم، اینها همه مال روحالایمان بود. گفتیم هر کمالی که هست برمیگردد به روحالایمان. از کجا احساسش کنم؟ فرمود: "هو شیءٌ اجدر أن تفهه." بگذار اینجوری مثال بزنم بفهمی: دیدی آدم سمت یک کارهایی میخواهد برود، یک چیزی از تو درونش نمیگذارد؟ یک نیرویی از درونم به من گفت این کار را انجام بده. یک نیرویی نمیگذاشت به سمت این کار بروم. آن نیرو است که در درون آدم است، هولش میدهد، نگهش میدارد. یک چیز باطنی است، یک انرژی، یک نور، یک قدرت میآید و کنترل میکند آدم را، خط میدهد به آدم. هر چقدر قویتر بشود، آن وقت آدم دیگر همینجور یک نگاه میکند، یک احتمال میدهد، مسئله حل میشود. فلانی خوشش میآید این آدم خوبی است، از فلانی بدش میآید آدم بدی است، به دلم نچسبید. امثال من زود از این جوگیریها بهمان دست میدهد، دو رکعت نماز بخوانیم بعد دیگر کمکم میافتیم در این خط که بخواهیم ما دلمان سریع تشخیص بدهد و نه این خیلی به دلم نچسبید. بعداً بنده خدا از دنیا میرود، درجه یک الهی را از دست میدهد. خیلی دل نبوده. اگر دل بود، این را هوا شکار میکرد.
این این روحالایمان این است: از تو به آدم میگوید که ببین این کار را بکن، این کار را نکن. جداش میکند. این یک ربط خیلی ویژهای با نیت دارد. نیت این حالت را تقویت میکند. یک حرف خاص امشب بزنم. شب ۲۲ بهمن است، یک آمار سیاسی عجیب و غریب بهتان بدهم. با ترس و لرز میگویم. انشاءالله تبعات نداشته باشد؛ چون حرف خطرناکی است.
آیا آهنگران قبل از شهادت شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی یک اطلاعاتی از سیره سیاسی ایشان به بنده داده بودند، حرفهای عجیب و غریب، تعجب کردم. بعد از شهادت هم باز دوباره به همین مسئله ایشان یک وقتی گفتگو میکردیم، تأکید کرده، تکرار کرد. همین مسئله خط سیاسی حاج قاسم سلیمانی. خب، معروف به خط چپی که مثلاً گفته میشود و اینها یا مثلاً به تعبیر امروزی اصلاحطلب، ایشان مثلاً در این فضا تعریف میشد. اواخر دهه ۸۰. حاج قاسم سلیمانی عزیز میخواهم این تحریف نشود، بماند. مفصل در پروازی با حاج قاسم بحث سیاسی کردم و دیدم که ایشان یک تمایلاتی دارد به این جریان خاتمی، به همان جریان میخواهد رأی بدهد.
نکتهاش این بود: ایشان به من بعد از شهادت گفتش که آن بحثی که آقا فرمودند که این حاج قاسم سیاسی نبود، اینور آنوری و جناببندی اینها نداشت، "ذوب در انقلاب" و شجاعتی که داشت اینها، ایشان بعد که صحبت میکرد بعد شهادت گفت این شجاعتش اینجوری بود که وقتی دید اینها دیگر خیلی در خط آقا نیستند و در خط انقلاب و ولایت و اینها نیستند، شجاعانه ایستاد، پشت کرد به همه رفیق رفقایش. بعضی اعضای نزدیک خانواده ایشان اصلاً در همان فضا بودند و کمی هم چالش ایجاد شد بین ایشان و بعضی نزدیکان خانوادگی. تعبیر خاصی هم به کار برده بود، گفته بود که: "من پای رهبری هستم، جهنم رهبری را میروم، بهشت شما را نمیروم."
تقدیم میکنم که این روایت مهمی است در همین فضا. پشت پا زد و به همه اینها. اینکه ذوب در انقلاب این باطن یک جاهایی هم ممکن است، میخواهم بگویم که ممکن است یک وقتی تحلیل سیاسی اینها باشد. ممکن است بعداً معلوم بشود که اشتباه بوده. آن روحالایمان آخر آدم را نجات میدهد. آن نیت خالص آخر خط را به آدم نشان میدهد. آن نیت خالص آخرش به آدم این حرف را میگذارد در زبان آدم که: آقا! من با تو نیستم. نمیآید. آدم ممکن است تشخیص بدهد آقا من این کار را کردم احساس میکردم فلانی مؤمن است، احساس فلانی صاف و پوست کنده میآید میایستد. این علامت روحالایمان است. از یک جاهایی کمکم روحالایمان میکشدش. بالاخره ما جناح ماست، آخرش نه. تیم ما به حساب میآید. این علامت نه. این علامت نه. میگوید ما رأی دادیم، من اشتباه کردم. هیچ باکی از این یک حرفی زدیم. زمانش دست چیست؟ دست هوا و هوس نیست. آن نیت است. این نیست که من اعتبارم حفظ بشود. ایمان باعث تشخیص درست میشود.
میخواهم عرضم را تکمیل بکنم. اینجوری نیستش که اگر آدمی یک جایی اشتباهی کرد، بگوییم پس این اولاً ایمان نداشته. تشخیص برسند، همه خط سیاسیشان یکجوری میشود. آنها اختلاف نظر دارند، اختلاف نظر طبیعی است. فهم آدمها فرق میکند، استعداد آدمها فرق میکند، اطلاعات آدمها فرق میکند. مسئله این است که از یک جاهایی بعضیها بند را باز میکنند، لو میدهند خودشان را، نشان میدهند. یک آدمهای شجاعت دارند، میایستند. آنجا روحالایمانشان جهت را میدهد، خط را نشان میدهد، میبرد. این علامت ایمان و نفاق است. ممکن است جای اشتباه بکند، اشتباه در تشخیص، ولی آخر روحالایمان خط را به او نشان میدهد.
این مردم ما که مردم مؤمن، مردم پاکیاند، مردم فوقالعادهاند. من بعضی وقتها میبینم حتی گاهی خوب نیستند. مشکل این است که بعضی نشناختند مردم را. وضعیت اقتصادی پراید ۷۰ میلیونی، پراید ۷۰ میلیونی! ال ۹۰ سال ۸۸ ۱۳ میلیون، ال ۹۰ سال ۹۸ ۱۸۰ میلیون! این وضعیت اقتصادی ماست. این بنزین و این پیاز کیلویی ۷ تومان، این گوشت ۱۲۰ تومان و ۱۰۰ تومان و این مرغ و سیل و زلزله و خطای انسانی و ۲۲ بهمن برفی و این روح و ایمان این مردم نجات میدهد این مردم را. آقای روحانی! اینها همان فلانی را هم رسوا میکند، بنشین ببین رو آب میآید. مردم رد میشوند، میفهمند. این سنت خداست. به این مردم میفهماند؛ چون مردم ایمان دارند. این مردم دل دادند به خدا و اهل بیت. نیت این مردم این است که کمک کنند خدا را، کمک کنند امام زمان را، کمک کنند انقلاب را. تشخیص اشتباه میدهند. این خیلی نکته مهمی است داریم عرض میکنم. بعضی سریع یخ میکنند تا در انتخاباتی مردم یک رأی غلط میدهند: بیا بابا! این مردم! مردم اگر بابا این حالیشان نمیشود، ما گفتیم روی اینها حساب باز نکنیم، فلان کنیم. این آثار ایمان.
رأی دادن حاج قاسم سلیمانی با تقواتر، خالصتر. چالش چیست؟ گاهی این آدم باصفا و ملکوتی، آن حال جبهه و آن فرماندهی و فلان و اینها در انتخاباتها، رأیهایی داده. بعداً خود ایشان اقرار داشته به اینکه رأی اشتباه. این آدمها صلاحیت این رأی را نداشتند. آن نور ایمان، آن روحالایمان آدم را جهت میدهد، ولو آخر ماجرا. آخرش مؤمنین خدا اینها را شیر میکند. فرق میکند، میروند. آخرش هم منافقین خدا رسوا میکند و میروند. کلاً هم پته منافقین و اینها برای مؤمنین رو میشود، تا پتهشان رو نشود نمیروند.
خاطره داریم. یک آقایی قرار بود قائممقام بشود. این ۲۲ بهمن آخر پته را ریخت. یادتان هست؟ فردا باید منتظر نصرتی باشیم (انشاءالله) که سخنرانیهای تهران ۲۲ بهمن. آخر آمد، شروع کرد شعر گفتن: "ما غلط کردیم جنگیدیم. اشتباه کردیم. ما نباید جنگ را اینقدر طول میدادیم. من از خانوادههای شهدا عذرخواهی میکنم." امام یک بیانیه تندی نوشتند: "من از خانواده شهدا عذرخواهی میکنم بابت این حرفهایی که در سخنرانی ۲۲ بهمن گفته شد" و اینها. چند ماه مانده به رحلت امام، به نظرم سال ۶۷، ۲۲ بهمن ۶۷ بود. خدا نگذاشت امام برود این بابا هنوز خودش را لو نداده باشد. این لو داد بعد امام رفت. چرا؟ چون خدا نور ایمان را در مردم دید. مردم پابند ایستاده بودند. این مردمی که روز برفی میآیند ۲۲ بهمن، خدا بهشان جایزه میدهد. یکی از جایزهها رسوایی منافقین است. این قاعده کار خداست. اگر کسی روحالایمان داشت، خدا آخر حق را به او نشان میدهد. لذا نمیشود گفت: "من حق را تشخیص ندادم." نمیشود. سخت است، پروپاگاندا، تبلیغات، فلان و این حرفها. هیچکس هیچ توجیهی ندارد.
اینهایی که به عیسی علاقهمندند، هیچکدام از دنیا نمیروند مگر اینکه خدا قبل از مرگ اینها حقیقت را در مورد عیسی به اینها نشان میدهد. "قَبْلَ مَوْته." قبل از مرگ روابط خارجی و مسیحیها و اینهاست. خیلی سوره خاص و عجیب و غریبی است. سوره روابط خارجی قرآن، سوره دیپلماسی قرآن. در آن سوره میگوید که مسیحیها، حالا قبلاً "أَوْ تَرَى" را دو جور تفسیر کردند: یا قبل از اینکه این طرف بمیرد، بهش حقیقت را نشان میدهند؛ یا قبل از اینکه حضرت عیسی از دنیا برود، حقیقت را نشان میدهند که جفت اینها هم. حضرت عیسی قبل از اینکه از دنیا بروند، یعنی ماجرای ظهور. میآیند اعلام میکنند که من خودم شیعه امام عصرم. دالان ورودی عالم برزخ، خدا این را ندیده نمیروند. خدا حالیش میکند ببین! این سایتی که دوست داشتی این بودها؟ این خودش الان شیعه است. این دیگر الان پیغمبر نیست.
این قاعده را میخواستم بگویم: اگر کسی نیت پاک داشت، خدا حق را بهش نشان میدهد. درمان مشکلات سیاسی ما. لذا ما از انتخاباتها نمیترسیم. بعضی احساس میکنند انتخابات یک تهدید برای انقلاب و نظام و ما ریسک بزرگی کردیم که کار را سپردیم به دوش مردم. فضای انتخاباتی هم چون داریم، انتخاباتی ماجرا قمار کردیم با رأی مردم. همیشه هم باختیم. دیگر کلاً سپردی مردم. مردم که رأیها این شکلی است. آقا! این مردم ایمان دارند یا ندارند؟ اگر ایمان دارند، تو از رأی مردم نترس. به صلابه میکشند اینها خودشان را. تو فقط سعی کن ایمان مردم را نگه داری، ایمان مردم را تقویت کنی. تازه حتی آیهها را میآورد، یک نصرتهایی میرساند، یک حقایقی نشان میدهد، یک کارهایی میکند. خلاصه همین ایمان است. هی میگوید ایمان است. ایمان را قوی کنیم برای حل مشکلات سیاسی، برای عبور از فتنههای سیاسی. چه کار کنیم موفق بشویم؟ همین سؤالهایی که هی پرسیده میشود، راهش ایمان است.
همین ایمان اگر بود، همه اخلاص. نیت... نیت چیست؟ نیت از "نوی" گرفته میشود. "نَوی" (نه بابا) به معنای هسته است. "یُخْرِجُ الْحَبَّ وَ النَّوَىٰ." نَوى، هسته است. نیت یعنی هسته مرکزی عمل. هر عملی هسته مرکزی دارد. الان بنده که اینجا نشستم، این حرف زدن بنده یک هسته مرکزی دارد، آن میشود نیت من. من دنبال یک چیزی هستم. یک چیزی میخواهم از این کارم. یک چیزی من را وادار به این کار کرده است.
دو تا نکته در مورد نیت بگویم، بعد چند تا روایت بخوانیم و بعد آن روایت را هم بخوانم برایتان که در مورد آن بحث اخلاص بود و اینها که آن هم نکته خیلی نکته اول. نکته طلایی در مورد نیت. نکته طلایی اول این است که ما اصلاً آدم بدون نیت نداریم. اول دو تا نکته را بگویم توضیح بدهم یا تکتک بگویم توضیح بدهم. نکته طلایی اول: ما آدم بدون نیت نداریم. نکته طلایی دوم: نیتی هم که بهش نرسیم، نداریم. دو تا نکته طلایی، دوباره تکرار: ما آدم بدون نیت نداریم. نکته طلایی دوم: نیتی که بهش نرسیم. همه نیت دارند، همه به نیتشان میرسند. خیلی این دو تا حرف فوقالعاده و جالب است. همه موجودات، همه آدمهای روی کره زمین نیت دارند. قاعده خداست. همه را به نیتهایشان میرساند. همه را به نیتهایشان میرساند. اول گفتم، حالا توضیحات.
اولاً ما آدم بدون نیت نداریم. از حضرت امام برایتان بخوانم، کتاب "آداب الصلاة" صفحه ۱۵۷ و ۱۵۸. امام یک بحث خیلی جالبی دارند در بحث نیت در کتاب "آداب الصلاة" که "آداب الصلاة" از آن کتابهای خواندنی و مباحثه کردنی است. (اون) نکاتی را امام میفرمایند، میفرمایند که بعضی آدمها مبتلا به وسواس در نیت میشوند. اینها جاهلاند، بدبختها. نیتم نمیآید، نمیتوانم نیت کنم. آدم نمیتواند نیت نکند. "وسواس را شئون بسیار و طرق بیشمار است که اکنون نتوان در جمیع آن بحث کرد. تمام شئون آن را استحسان (استحسانی). ولی در بین همه، وسوسه در نیت شاید از همه مضحکتر و عجیبتر باشد."
آدم وسواس در نیت پیدا کند دیگر خیلی خندهدار است، مسخره است. "زیرا که اگر کسی بخواهد" این جمله دقت کنید "اگر کسی بخواهد با تمام قوا قیام کند در همه عمر به اتیان یک امر اختیاری بدون نیت ممکن نیست از عهده برآید." نیت نداشته باشی؟ نداشته باشد اینوری نمیشود. نیتم نمیآید. وسواس در نیت. "معذالک یک نفر بیچاره مریالنفس ضعیفالعقل را میبینی که در هر نماز مدتهای مدید خود را معطل میکند که نمازش با نیت و عزم موجود شود." نیتش نمیآید. خدا نجات بدهد واقعاً این وسواس. بهجت مواردی اینجوری داشتیم. بعضی از شهدای بزرگ انقلاب هم وسواس در نیت داشتند. خیلی معروف، که مثلاً شاید فرودگاه یک جایی به اسمشان باشد، همه اطراف و اینها. اینها وسواس در نیت داشتند.
بهجت تکبیرش به نیتش. تا میخواست درست بشود نماز بخواند، خیلی طول میکشید تا نیتم. چیزی است، باطنم تحقیرش کردم بین دو نماز بود. نماز عصر، بلند شدم الله اکبر بگویم، ده سال گرفتار شدم به اینکه دیگر الله اکبر خودم هم نمیآمد. فرمود: "هرکه را برای هر چیزی ملامت کنی از دنیا نمیروی،" این هم باز از قواعد خدا "مگر اینکه سرت میآید، گرفتار نشوی." ولی وسواس در نیت. از امام میفرمایند که مثال خوبی میزند، میفرماید که: "این شخص به آن ماند که مدتها تفکر کند که برای بازار رفتن یا ناهار خوردن نیت و عزم تهیه کند." نیت آب خوردن هم نمیآید. نیت خودش دیگر. نه، نیتم نمیآید. من میخواهم آب بخورم. جمله در آن است. نیت. پس ما کار بدون نیت ترقی بدهیم ایجاد کنیم. ما نیت داریم.
عرفا میگویند که عرفا میگویند که ما باید به مراتب بالا برسیم. مراتب بالا بهش میگویند "فنای فیالله." عرفا میگویند که ما اصلاً انسانی که فانی نباشد، نداریم. همه در فنا. مسئله این است که این "فنای فیالله" ندارد. یکی فانی در خودش است. یکی فانی در دنیاست. یکی فانی در پول است. همه فنا دارند، همه فانی. مدیریت کند مثل نیت. فنا هم محصول نیت است. نیت که میرود بالا، به آن درجات میرسد. هسته مرکزی شد ایمان، شد نیت. همهاش نیت. "بالإخلاص تتفاضل مراتب المومنین." مراتب مؤمنین با اخلاص. تفاوت ما با سلمان چیست؟ تفاوت ما با آقای بهجت چیست؟ تفاوت ما با قاضی چیست؟ اخلاص! امام خمینی نیت امام خمینی بالاست. خاص خالص امام خمینی شده امام خمینی. کارهای خاصی بود. یک ذکر خاصی مثلاً، تفاوت بنزین سوپر و بنزین معمولی است. مثلاً امام بدون سوپر میزدم و مثلاً بنزین معمولی. بنزینها یکی است، ۵ تا قنوت داشته وسط رکوع مثلاً، یکهو دستها آمده بالا. کارهای خارقالعادهای میکردند اینجوری بوده. تفاوت ما و عرفا این است. بهجت این است. الله اکبر الله اکبر میگفت. دو تا کلمه الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم. تازه لهجهشان هم خیلی عربی آنجور غلیظ هم نبود. جوان عربی آمده بود، وسط شبه کرده بود توی قرائت آقای بهجت، "صراط" را یا کلمه دیگری را. تلفظ غلیظ و تلفظ خوب او نیست.
وسط نماز فرادا کرده نمازت را؟ "خیلی دوست نداشتم ولی حالا خودتان ببینید دیگر." حالا "نمازت" که گفتش که آقای بهجت آمدند بروند بیرون، رو کردند به این. این را مثل اینکه "ذال ذالو سین" شنیده بود. همچین کلمهای. "الذین الذین" در "سالک فی سالک." منظورش "ذالک." در مورد "ذالک" چی میگویی؟ در مورد "ذالک." "نَامَ قَرِیبُ الْمَخْرَجَانِ" (این دو تا مخرجش نزدیک به هم است). آدم گاهی "سین" و "زاد" میشنود، "ذال" و "سین" میشنوی. اینها التماس دعا. آقای بهجت بهترین قاری که نبود. قطعاً قرائت معمولی. درست است؟ مثل ما بود. بلکه از ما معمولیتر. دک تجوید خود عبدالباسط غربی آمده، دارد سوره حمد میخواند. نیتش بود. الله اکبر، تکان دادن دستهایش فرقی نمیکرد. بعضیها همه فیگورها در همین ظاهر و نوازش است. کار ندارد. گردن کج و چشمهای اینجوری و عرفانش میرود بالا، چشمهایش میآید پایینتر. این درجات به این ادااطوار و فیگوربازیهای من نیست. به اخلاص آدم است، به نیت آدم.
ما غذا میخوریم که سیر بشویم. آنها غذا میخورند که چی؟ زندگی کنند. من سر در نمیآورم. میگویند ماجرای وضو و خنک شدن و اینها میماند دیگر. هیچ آدم عاقلی الان ماها سر ظهر تابستان با آب خنکی وضو میگیریم آب به سر و تنمان بزنیم که خنک بشویم. ما وضو میگیریم خنک هم میشود. الهی که گندم میکارند، کنار گندم چی درمیآید؟ کاه درمیآید. هیچ کشاورز عاقلی را دیدهاید بگوید امسال میخواهم یک ۵۰ کیلو کاه تولید بکنم؟ یک چند تا بذر گندم هم باید بکارم که این کاه را در بیاورم. خودش درمیآید، درست است؟ آدم عاقل بذر که نمیکارد برای اینکه کاه دربیاید. برای گندم کاشتن میآید. اینها نیتشان بالاتر است. کسی وضو نمیگیرد برای اینکه خنک بشود. وضو میگیرند نماز بخوانند، کنارش خنک هم میشود.
اربعین نمیرود که "أَهْلاً بِکُمْ" بزند. شناسایی میکنند از قبل، شب اول ستون مثلاً ۴۳۲، ستون ۶۳۷ پیتزا میدهند. یک جور باید برویم که ما شبها بخوریم به این ستونها. ولی شما میروی در مسیر هم به شما نان هم میدهند، آب هم میدهند، پپسی هم شاید بدهند. در مسیر اینها هست. دیگر اکسیژن هست یا نیست؟ بفرمایید چند نفر آمدند در این جلسه بنشینند اکسیژن مصرف کنند؟ بگویم من با سخنرانی کار ندارم، با جلسه کار ندارم، من فقط اکسیژنم را بدهید من بروم. بنده خدا اکسیژن هم هست، ولی ما الان اکسیژن اینجا را نیت، نیت نکردیم. ما مثلاً جلسه و گفتگو و اینها را نیت کردیم، درست است؟ تفاوت. بعد ما الان سهم اکسیژانمان کم میشود. بنده خدا ما.
آقا نان و آب و زن و بچه و پول و شهرت و این حرفها را خدا مفتی و کشکی به همه میدهد. کار نکن. اگر به خاطر اینها کار کنی، حدت میشود همین. هر کسی همان نیتی که دارد خدا بهش میدهد. خیلی اینها چیزهای عجیب و غریب و قواعد فوقالعاده است. ازدواج دنبال چیزهای دیگری میگردد و چیزهای دیگر نصیبشان میشود. خیلی خوش به حالشان میشود. کلاً، چقدر قشنگ میتوانیم رشد بکنیم. مفتیها. نیت هزینه دارد مگر؟ بفرمایید.
میگفت که طلبه بزرگواری در حمام بود. مشغول شستشو بودید، آب قطع شد. مأمور آمده بود با کنترل و دارد قطع میکند آب را. این طلای بزرگوار هم حوله را انداخت، پرید بیرون، گرفت یک منبر کف رفت برای این و گفتش که: "هر آدمی در این عالم نقشی دارد." گفتش که: "نقش وجودی تو در این عالم چی بود که خدا گشت و گشت، کار عمر سعد را به تو سپرد؟" بالاخره قبض آب و اینها برای قطع شدن نیست. یارانه برسد دست یک بنده خدایی که نیاز دارد. حالا حاج آقا فرمودند سیستم اداره بشود، این هم خوب است. یارانه بشود دست چهار تا بنده خدایی که بنزین را سه برابر کردند. قبض جریمه و آب و گاز و تلفن و روز قیامت. همه اینها که قبض آب دادند، سرپرستی ۱۰ میلیون یتیم، مثلاً فقیر، مثلاً. عدم قطعیت آب. همین خواستی از من. هر چه خواستت بالاتر باشد، آن درجات ایمان. میروی آنجایی که خواستت هست. چقدر این حرفها عجیب و غریب است واقعاً.
این خواستش چون پیش خود خدا بود، خودش هم میروم میبرم پیش خود خدا. تفاوت آدمها به درجات نیت است. از این کار چی میخواهد؟ دنبال چی میگردد؟ چی وادارش به این کار کرده؟ مثال آب و برق مثال خوبی بود دیگر، ها؟ روایت بخوانم. روایتهای جالبی است. میفرماید که نه فقط بین ما، بین شهدا هم درجهبندیها هست. شهدا بر اساس نیتشان مراتبشان فرق میکند. شهیدی مثل شهید طهرانیمقدم، نیتش این بود که اسرائیل را از روی کره زمین محو کند. خدا هم که کلاً هر نیتی را به هر کسی. خدا به گل روی همین یک دانه شهید محو خواهد کرد اگر بقیه نبودند. نیت اینکه عرض میکنم: مردم به نتیجه میرسند.
مردم ایران نیت بالا است. اینها قدم برداشتند. تا خود ظهور امام زمان و بیعت با خود حضرت هم کوتاه نمیآیند. خدا به این مردم این چشم برزخی را، پیشگویی نوستراداموس و اینها هم ندارد. نمیخواهد. قاعدهاش هم همین است. این مردم نیت کردهاند. این مردم که اینجوری نیستند که اینها خیلی کلاسشان بالاست.
فرمود که: "إنما الأعمال بالنیّات." عمل فقط با نیت محاسبه میشود. "و إنما لکل امرءٍ ما نوىٰ." هر که اونی که نیت کرده را بهش میدهم. این مال خودش است. نیت آدم هر چه هست، همان را بهش میدهند. صدای سرفه روایت بخوانم. بگذار این را تمام کنم. بعد میفرماید که: "فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ." بعضی نیتشان این است که بروند تو بغل خدا، نظر پیغمبر را دشت کنند. نگاه امام زمان را میخواهم. رضایت امام زمان را میخواهد. "و مَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى الْزِوَاجِ" (هجرت ایام امتحانات) گفته بود که مگر دانشگاه نمیآمدند که ازدواج کنند؟ پس این برگهها چیست جلو ما میگذارید؟ امتحان چی از ما میگیرید؟ تلگرام من پیامهایت را گروه فرهنگی کنم، من دنبال همسر نمیگشتم مثل شما. تلگرام دنبال کیس مناسب میگردند. کیس و ساندیس هم اگر مشهدیها چون "کیس" با این. اگر دنبال این است که به زن برسد، نیتش این است، خدا همان را بهش میدهد، دیگر بیشتر هم گیرش نمیآید.
بعضی وقتها ما گول میخوریم. نه خدا، نه پیغمبر، نه نماز، نه طاعت. چه روز خوبی هم داشت! رفتیم گفتیم خدا! ما این را نداد. خیلی اینها قواعد عجیب و غریب و جالبی است. اینها لب ایماندرمانی است. شما نیتت چی بود؟ زن میخواستی یا خدا؟ هیچکدام. من زود دادم سریع. اونی که گفت همان را میخواست، بهش نقدی در دنیا حساب کردند. بدم میآید هیچی ندارد. ادیسون چه میکرد؟ قاعده دستش نیست بنده خدا. میگوید این همه خدمت کردی، آخر میرود جهنم. ولی بحث این است آدم جایی میرود که نیت کرده. آیا ادیسون نیتش چی بود؟ ما نمیدانیم. ولی معمولاً، معمولاً اینجوری است که نیتها به این است که یک اسم خوبی ازشان بماند و ثبت رکورد بشود و اختراع به اسم اینها ثبت بشود و پلی بزنند، فرودگاهی بزنند، در کتابها باشد. سالگرد، احترام اینها، یک دقیقه سکوت، نمیدانم ۵ دقیقه کف و اینها نیست. مگر هر نیتی داشته باشد، بهش میدهم. "إنما لکل امرءٍ ما نوىٰ." اسم بخورد سر در پلو، یک بزرگراه به اسمت کنند و از این حرفها. من هم دادم. میخواستی. ما اصل حسرتهایمان به آن چیزهایی است که نیتش را نکردیم و چقدر مفتی میشد نیت کنیم. خدایا! من چند تا ماه رمضان بیشتر درک نکردم. چند هزار سال هم میآید ماه رمضان. هر چه بعداً در ماه رمضانها به آنهایی که روزه میگیرند، نماز شب میخوانند میدهی، به من هم محدودش میکنیم.
صدقه میدهد، فقط آقا! از وسط دو نیم نشوم همین. مسافرت آمد، صدقه انداخت برای اینکه تصادف نکند. رفت سر چهارراه و از روبرو تریلی آمد و زد این را لت و پارهاش کرد. ۶ ماه بعد دیگر از آنجا رد میشد، از همان چهارراه دید یکی دارد در همان صندوق صدقه پول میاندازد. نیتت چی بود؟ اگر نیت جلب رضای خدا بود. نیت دفع آفت داشته باشد. اینها خیلی مهم است. گاهی نیتت مگر دفع است؟ پایت را شکستم! قرار بود یک مجلس ناجور بروی، کردی. آنجا میرفتی، هفت نسلت آتش میگرفت. آفت را ازت دور کردم. نیتت مگر این نبود؟ نیتت را بهت دادم. ما گول میخوریم. خیلی وقت.
خدا! نمیخواستی تو خدا را داری. پیغمبر در جنگ غنایم را تقسیم کردند. خیلی رابطه قشنگی است. به آن دورموریها، آدمهای ضعیفالایمان و شیاد و اینها شمشهای طلا، این حرفها. این دور و وریها، خواص ماندند. خیلی اوقات قشنگ پیغمبر رد کرد رفت. بندگان خدا مکدرند. چپچپ نگاه میکند. پولها مال آنها، رسولالله مال شما. رسولالله نیت ماست. قطعاً برای ما محقق میشود. ما باید فقط روی نیتمان کار کنیم. درس بخواند که دکتر بشود، چه مدرک بگیرد. دکتر، دکتر، دکتر. برو دکتر! بحث دیگری است. عشق و حالش به همین است. پر میکشد.
این را میخواستم. یک بزرگی توفیقی داشتیم، جلسه منزل بود. با اصرار ایشان چند جلسه بیاوریم سخنرانی بکند. از بزرگان درجه یک. بحث فوقالعادهای کرد و خیلی هم به وجد آمده. "لرزیدم!" من هر هفته ادامه بدهید، تشریف بیاورید. "گفتم همه راضی بودند، همه تعریف کردند. راضی بودی؟" "خبر داری راضی بود؟" کف و سوت، این کتاب بشود بعد، بعداً چاپ بشود. همه را گیرت آمد. الان کجایی؟ نیت تو دنیا بود. خودم تو دنیا موندی، دنیایی شدی. این دنیایم تمام شد رفت. همه اینها هم تمام شد رفت. خواسته بود. چه کار کرده میشود؟ حضرت زهرا سلامالله علیها تازه قیامت میشود، همه میفهمند حضرت زهرا کیست و چکاره است. غربت و تنهایی و مظلومیت و. بله یا نه؟ الان میبینید دیگر دو هفته دیگر انتخابات، انشاءالله به وضوح میبینیم. برای اینکه مجلس بروند، که توفیق پیدا کنند چهار سال ملت را بدبخت بکنند. بعضیهایشان چقدر زحمت میکشند. چقدر خرج میکنند.
بابا جهنم خرج ندارد که. جهنم ۱۰ میلیارد هزینههای جهنم. یک سوئیت بهت بدهند. زحمت برای به ما میگویند نماینده. "من بروم تو مجلس، بعداً دست و بالم باز است." داریم (انشاءالله). نیت، نیت فاسد. ایمان را نابود میکند. نیت فاسد، ذات نفاق است. آدمی که کارهای به ظاهر خدا و پیغمبری انجام میدهد. تو باطنشان چیست؟ نیت دنیا و پول و مادیات و اینهاست. این خودش علامت نفاق است. این یک شاخصه نفاق. ایمان خودش هم میسوزاند. ایمان مردم را هم آتش میزند. اگر مردم مدل این رفتار بکنند، شبیه این بشوند. اگر مردم خودشان خوب باشند، این رسوا میشود. اینها همهاش قوانینی است. آن نیتی که هست، اگر پایش وایسادم، آن نیت هسته مرکزی عمل بود دیگر. از تویش میوه درمیآید.
میفرماید که: "و من کانت هجرته لامرأة یتزوجها" کسی اگر با این نیت کار میکند به یک زنی برسد، ازدواج کند. "أو دنیا یصیبها." یک چیزی از دنیا گیرش بیاید. "فهجرته الی ما هاجر الیه." خدا همان را بهش میدهد. یک اسمی خواستی تو از ما. شهرت خواستی، معروفیت خواستی. عمل، خدا بهش عافیت بدهد. خدا تو باطن ما را خوب آنی که تو باطن ماست نگاه کند. آن اگر آدمی بوده که فقط میخواسته که این سفره را درست برود، هیچی بالاتر نمیخواسته. بله، تصادف کرده. حالا آن که البته لطیفه بود، ولی میخواهم بگویم که اگر یک آدمی بود واقعاً فقط نیتش این بود که ما این صدقه را بدهیم، فقط همین. این تصادف نکنیم. قاعدتاً ممکن است باز تقدیر خدا به این باشد که این باز هم برایش خیر باشد و این دیگر حالا بحث دیگری است. من به آن کار ندارم ولی اگر نیتش به این بوده که خدایا! من از تو عافیت میخواهم، دفع بلا میخواهم. معمولاً این است دیگر. بلا دفع بشود. این دفع بلا بوده. این اتفاق، پایش هم میشکند. ۱۰۰ تا بلای ناجور از سرش دفع میشود. مهم آن نیت ماست. خدا آنی که ما نیت داریم به امید مسائل دنیایی است.
سوره مبارکه: "مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ." (البته این آیه شریفه را اشتباهاً فرمودهاند، آیه درست این است: "مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ"؛ منظور این است که اگر کسی فقط دنیا را بخواهد، آن مقداری که بخواهیم به او میدهیم.) اگر کسی دنیا را بخواهد (اوج بدبختی است که آدم نیتش هم دنیا باشد)، یک عمر هم جان بکند فقط برای اینکه مشهور بشود. اوج بدبختی است که خاورمیانه مال اینها باشد. حساب کتاب دارد دیگر. اگر مؤمنین نیت خوب داشتند، روبروی اینها ایستادند، این نیت فاسد و کثیف اینها هم محقق میشود. دایره مصلحت خدا خارج نیست. البته تقدیرات و اینها. این نیت شما تابع تقدیرات است. در مسائل دنیوی. در مسائل اخروی چی؟ که بیشتر بحث ما این است. مقداری که نیت نکرده، بهش نمیدهند. آن مقداری که نیت کرده، بهش میدهند. بیش از آنی هم که نیت کرده، بهش میدهند.
که اگر کسی لزوماً هر چه از دنیا خواست با قانون جذب قاطی نشود. بافتنیهایی که در قانون جذب بافتهاند. این مسئله که هر چه نیتش باشد بهش میرسد. که اوج علامت بدبختی آدم است که اینقدر نیتش سطح پایین باشد. که یک یک نکته داشتم باز از تقدیر خدا هم بیرون نیست. این دو تا نکته را بگویم. رابطه قشنگی و کمکم دیگر بحث را تمامش کنیم. هر چند خیلی نکته داریم که و جلسات بعد مطرح بکنیم. یک روش آموزشی (انشاءالله) بشود جلسه بعد بحث بکنیم. حالا چه شکلی نیتهایمان را درست کنیم؟ مدل تمرینی داریم. قدم به قدم. آن دیگر گل بحث ایماندرمانی ماست. همان بحث اصل بحث آن تکه، چه شکلی باید نیت را درستش بکنیم. آن یک کم سخت است و تمرین میخواهد.
باید با هم بحث جلسه بعد، میفرماید که روایت سلسلهالذهب از امام رضا علیه السلام از موسی بن جعفر و همین جور سلسله میرود تا امیرالمومنین. امیرالمومنین از پیغمبر اکرم. میفرمایند که: "أَغْزَى عَلِیّاً فِی سَرِیَّتِه." پیغمبر امیرالمومنین را در یک سریه (جنگی) فرستادند و "أَمَرَ الْمُسْلِمِینَ أَنْ یَنْتَدِبُوا مَعَهُ فِی سَرِیَّتِه." مردم را هم گفتند که آقا هر چه که امیرالمومنین میگوید گوش بدهید. "فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِأَخِیهِ: هَلْ بِنَا فِی سَرِیَّتِ عَلِیٍّ. لَعَلَّنَا نُصِیبُ خَادِمًا، أَوَ دَابَّةً، أَوَ نَتَوَلّى بِهِ." یکی از انصار به برادرش گفت: "بیا با علی برویم جنگ." ببین آن موقع چون درآمد که اینها نداشتند، نفت و اینها هم که درآمد مردم آن دوره جنگ بود. مقصد منطقه اینها که کشاورزی هم نداشت. یمن شام و اینها باز یک سری تجارت و کشاورزی و اینها داشتند. کوفه که اصلاً وضعش کلاً داغون بود. عربستان و حجاز غیر از خرما و چهار تا چیز اینجوری، چیزی دیگر نداشت. بیشتر درآمد مردم از جنگ بود. یک جنگی میرفت. یکی از انصار برگشت به برادرش گفتش که: "بیا با علی برویم جنگ، لعلنا نُصیبُ خادماً،" کنیز میگیریم، "أَوَ دَابَّةً،" اسب برمیداریم، "أَوَ نَتَوَلّى بِهِ" یک پولی گیرمان میآید. بیا برویم جنگ. "فَبَلَغَ النَّبِیَّ قَوْلَهُ." به پیغمبر رسید قول او. "إنما الأعمال بالنیات." عمل آدم به نیتش است. جنگ به کنیز بگیرد. (بعد) همه میروند کنیز میگیرند. برسد.
بعد فرمود که: "فَمَنْ كَانَ أَبْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ." اگر کسی رفت جنگ، میخواست فقط (یعنی) اجرش با خداست. خدا اگر کسی رفت خود خدا را میخواست. این دیگر مدل امام حسین است. کدام خودش را میدهد؟ امام حسین به خدا عرض میکند: "خدایا! هر چه دارم مال تو." شاهکار است وگرنه. "وَمَنْ كَانَ یُرِیدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا." اگر هم پول میخواست یک شتری میخواست، یک بند شتری میخواست. این همان است. بیش از این گیرش نمیآید. در دعوای جبهه حق و جبهه باطل، جبهه باطل بیش از آب و نان و اینها چون چیزی نمیخواهد، کلاً محکوم به شکست است.
داشته باشید این روایت فوقالعاده را هم بگویم. خیلی هم این را باید قشنگ. این هم باز برای انتخابات خوب است. فرمود که اگر دیدی دشمنت (اینو یادگاری داشته باشید، این را خیلی باید فکر کنید، خیلی حرف است) اگر دیدی دشمنت مشغول گناه خداست (استغفرالله)، بدون خدا دارد میزنتش. دیگر غصه بد کسی در افتاده. دشمنت برای اینکه به تو آسیب بزند، غیبت میکند، تهمت میکند، حسودی میکند. بس است! نابود کرده خودش را. با بد نیتش این است که تو را ذلیل کند. بعد یکی نیتش این است که آبرو بدهد. خدا به این آبرو میدهد، این این را نیت کرد و آبرو دادن را نیت کرد. اصل نیت، خود خود خود خود خود خود خود خود بحث نیت. آورده بودم چند مرحله میکند امام. البته بحث نیت امام یک کم خدایی سخت است؛ یعنی ناامیدکننده است. چون امام از اول تیربار را میگیرد و تقریباً مرحله اخلاص را میگوید. تقریباً به مرحله اولش امثال من اصلاً نمیرسیم. همان درجه اول از محل گروهی بالا نمیآید. علامه طباطبایی یک تعریف دیگری دارد که آن به نظرم بهتر است برای بحث کردن. انشاءالله اگر فرصت بشود، آن را برایتان میخوانم و قدم به قدمی که میفهمند اصلاح نیت. انشاءالله بهش میرسیم.
روایت آخر هم قشنگ است. این همان بحثهای آخرت و دنیا. ببینید تا کجاهاست این روایت آخر. تقدیم به شما. ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام. طلاییها! از آن قواعد طلایی فوقالعاده است. "فما نوىٰ عبدٌ أَنْ یَقُومَ أَیِ یَصْحَبَ" یعنی بنده نیت میکند، یک ساعتی از خواب بیدار شود نماز بخواند. خیلی بدبختی است، نه من نمیخواهم باشم. نیت کرد خواب ماند. نماز شب. ملائکه را برای (او) مینویسند. مفت. روز قیامت ۵۰ سال نماز شب. در پرورش. هر شب هم خوابیده. هر شب هم نیت میکرده. بزرگوار خسته نمیشده. فرمود: "اگر نیت بکند یک ساعتی پاشد (پا شد)، فعَلِمَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى ذَلِکَ." خدا ببیند راست میگوید. توهم و کشک و اینها نیست. "وَ کَلَّ بِهِ مَلَکَیْنِ یُحَرِّکَانّهُ تِلْکَ السَّاعَة." خدا دو تا ملک را موکل میکند، وکیل میکند. آن ساعت این را بیدارش کنند. بیدار بشود. جدی جدی خوب بود که اشاره کردند. اگر واقعاً نیت کند خدا ملک میفرستد. آقا! قاعده را داشته باشید، این نیتش دنیایی بود یا اخروی بود؟ نماز بود دیگر، برای خدا بود. پای خدا وسط بود.
ببخشید، آن روایتی که اول بحث گفتم که ربط به این ۲۲ بهمنمان هم دارد، پیدا کنم. خیلی قشنگ است. فرمود که اگر یک آدم خالصی یک چیزی میگوید گوش بده. خیلی این روایت فوقالعاده است. از امام هادی علیه السلام: "لَوْ سَلَکَ النَّاسُ وَادِیاً وَ شَعْباً." اگر همه مردم تو یک وادی رفتند، همه یک ور رفتند. امام هادی میفرمایند: "لَسَلَکْتَ أَبَدَ اللَّهِ وَحْدَهُ وَ الْخَالِص." حاج قاسم فرمود: "من جهنم رهبری را میروم، بهشت شما را نمیروم." اگر ببینم همه عالم یک ور میروند، من دنبال کسی میروم که خالص است. اونی که اخلاص دارد. دنبال آن صالح. مقبول و این رأی ندارد، آن یکی فلان است و از این مزخرفات. کش. درد ما نیست. تو پشت آدم خالص را بگیر، تو بیاور جلو. او یک صلاحیت دارد یا ندارد؟ اگر ندارد که هیچ. اگر صلاحیت دارد، فقط چون مشکلش این است که رأی ندارد، میخواهی ولش کنی؟ یا تو اخلاص نداری یا او اخلاص ندارد. برکت ندارد. اصلاً رأی هم بیاوری گند میزنی. تو خالصانه اقدام کن. از اونی که خالص است دفاع کن. پشتش را بگیر. دزدی نیست، علی. شیادی نیست، نه. رأی ندارد، خدا به این جریان، به این جناح نظر نمیکند. نصرت به اینها نمیرساند.
خالص، تک و تنها، مثل حضرت امام. وقتی امام از فرانسه میخواستند راه بیفتند، این در صحبتهای امام است، در صحیفه، نمیدانم چرا تلویزیون پخش نمیکند، فیلمش را ندارند. "حال خاصی پیدا کردم." میگوید امام کسی بیاید، "من به تکلیف حساب کتاب که نداشت." تبدیل به اسرائیل کند. "۱۲۲ بهمن اعلام کرده بودند حکومت نظامی ۴ بعد از ظهر. کسی بیرون بیاید با گلوله میزنیم." امام فرمودند که: "فردا همه کف خیابان." مردم ۲۲ بهمن کف خیابان. "حکومت نظامی نداریم." آیتالله طالقانی تماس میگیرد با صدای سرفه تماس میگیرد. میگوید که: "آقا اینها فردا میزنند و اینها شهرام. بهرام بعد از ظهر بیرون کسی باشد میزند، لت و پار میکنند." این که فرمود: "اگر همه یک ور رفتند، آدم خالص یک ور بود، تو پشت همان یک نفر باش." مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی، عارف بزرگوار، فرمود به شاگرد: "اگر کل کره زمین طرفین بودند،" آیتالله پهلوانی تهرانی فرمود: "کجا؟ اگر حرف از جای دیگر رسیده باشد." چه. تلفن گذاشتن. آدم خالص رو. این نیتش این است که امام زمان را نصرت کند. میشود امام زمان نصرتش نکند؟ میشود سر وقت آقا (به) پیام خواستهها بهش ندهد؟ در بزنگاه به دادش نرسد؟ "لَکُلٍّ مَا نَوَىٰ." عالم، عالم سر. کاخ سفید پرچم را خواهیم کوبید (انشاءالله)، نه در آینده دور، در آینده نزدیک. خبرهایی است. تا انتخابات (انشاءالله). خبرهای خوشی را انشاءالله چند روز بعد به لطف الهی خواهیم شنید (انشاءالله).
از فردا دیگر باید آماده باشیم (انشاءالله). لباسهای عروسی اینها را در بیاوریم کمکم (انشاءالله). خبرهایی است. خدای ملت را تحویل میگیرد. ملت را دوست دارد. کدام؟ این ملت نظر این ملت نیتش خیلی بلند است. خیلی امتحانها پس داده. خدایا! به آبروی اهل بیت ما را در این نیت بلندمان ثابتقدم بدار. آن اهداف بلندی که نظر ماست، به حرمت اهل بیت، به عظمت اهل بیت، ما را به آن اهداف بلند برسان. نیت ما این است که پای رکاب امام زمان خدمت بکنیم، دور امام زمان را بگیریم، نوکری حضرت را بکنیم. این ملت را در مسیر رسیدن به این نیت موفق و پیروز بدار. این رهبر عزیز را تا روز ظهور آقا امام زمان و تا تحویل پرچم به امام زمان در اوج عزت، عظمت، اقتدار و مصون از همه بلاها قرار بده. روح بلند امام شهدا، زوال حقوق عصای سر سفره اهل بیت مهمان بفرما. هر چه گفتیم صلاح ما بود، هر چه نگفتیم صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن و صلی الله علی سیدنا.
در حال بارگذاری نظرات...