‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
قبل کلیت بحثمان، فهرست بحث و مباحثی که محضر عزیزان داشتیم، به این نحو بود که عرض کردیم همه کمالات عالم وجودی و همه کمالات انسانی وابسته به این است که انسان مرتبه وجودیش بالا بیاید. گفتیم که این ارتقاء مراتب وجودی انسان، ایمان است و به میزان ایمانمان، بهرهمند از کمالات میشویم. هرچه بهرهمند از کمالات میشویم، بهرهمند از وجود میشویم. هرچه که از عدم فاصله میگیریم، از درد و رنج و غصه و مصیبت و کموکاستی، فاصله میگیریم؛ انسان خلاص میشود، راحت میشود. این از ایمان به عمل صالح است که ایمان وابسته به عمل صالح است. با عمل صالح، ایمان شکل میگیرد و رشد میکند. در عمل صالح، هم رسیدیم به نقش حیاتی و ویژه نیت که نیت، ایمان و عمل صالح را به هم پیوند میدهد و از ترکیب این دوتا، انسان رو بالا میبرد. خب، این بخش اول رو دوباره یادآوری و مرور بکنیم و بریم سراغ ادامه بحث.
ایمان، واقعاً آدم را بانشاط میکند. الان چند دقیقه قبل، توفیقی خدمت پدر شهید حججی بودیم و ایشان... گفتم که مصیبتی که شما تحمل کردید، مصیبت سختی بود؛ ولی یک عالم از این مصیبت، بهره خیر بود. بعد دیدم ایشان اصلاً نگاهش مصیبت نیست. گفت: «خیلی هم خوشحالیم!» پدر ایشان در این دو سال، خیلی شکسته شده؛ ولی مادرش گفت: «ما هیچ غصهای بابت این ماجرا نداریم. امانتی بود خدا از ما گرفت و چه بهتر از شهادت برای این بچه که خدا نصیبش کرد.» خب، آن شهید... دل ماها هنوز خون است و هر وقت یادش میافتیم، منقلب میشویم. آقا اینها اثر ایمان است. ایمان اینجوری میکند. حالا ببین! طرف فکر میکند که بعداً خار بره تو پای بچهام، چی بشه؟ از الان افسردگی گرفته. داریم اینجوری! یکی بود یه جایی افسردگی گرفته بود، از نزدیکان بود. فکر میکنه که من بمیرم، کی بچههایم را بزرگ کنه؟ اینها با ایمان حل میشه.
خب، ایمان چی میخواد؟ عمل میخواد. عمل چی میخواد؟ نیت. ایمان در واقع نه عمل میخواد، نه نیت میخواد. ایمان، قلب میخواد. ایمان، دل میخواد. ایمان، آن صاحب دل میخواد. دل، نیت و عمل میخواد. روشن شد یا دوباره بگم؟ ایمان خودش انگار خیلی احتیاج به عمل صالح و نیت نداره، ها! ایمان فقط دل میخواد. یه دل پاک میخواد. همینی که ما میگیم: "دلت پاک باشه!" درسته؟ مسیرش رو اشتباه میریم. چه شکلی پاک میشه؟ دل پاک چیه؟ چه مدلیه؟ همه دارن همینجوری دل پاک را؟ ادعایش که راحته. ترامپ هم میگه: "دلم پاک باشه!" نتانیاهو داد میزد: "من دلم پاکه!" صدام که اصلاً خودش اسطوره دلپاکی بود! فهمیدید؟
کسی دلش پاک است، مراتب ایمان به مراتب دل پاک است. بله، آنی که مهم است، دل پاک است. دل پاک چیست؟ قلب کارش چیست؟ قلب کارش عشق است. قلب کارش محبت است. قلب کارش تعلق است. قلب کارش تعلق است. ما سرمایه ابدیمان قلبمان است: "الا من اتی الله بقلب سلیم" که حالا هم آیه و هم روایت پیرامونش را عرض میکنم خدمتتان. ما یه چیز باید با خودمان ببریم: یک دل سالم. این سرمایه مثبت از مرگ. دل سالم چه دلی است؟ دل عاشق.
مراتب برزخی آدمها، مراتب عشقشان است. عشق و مراتب قطع تعلقشان است. برای بعضیها گفتند که قبض روحشان پانصد سال طول میکشد. تعلقات دنیایی دارد. پانصد سال طول میکشد که از این دنیا کنده بشود، کمکم قبول کند که میخواهد... برای بعضیها هم کسری از ثانیه. دیدید بعضیها پُخ میشنوند، سکته میکنند؟ عزرائیل رفت، هی از این ور از اون ور در میره؟ تعلقات قلب. راهکارهای خیلی دوری به ما داده میشود. راهکارهای سختی داده میشود.
پس ایمان، دل میخواد. قلب، منزل ایمان و منزلت بالایی دارد. همه هستی ما به قلبمان است. فرمود: خدای متعال فرمود: «آسمانها و زمین، گنجایش پذیرش من را نداشت؛ و یسعنی قلب عبدی المومن.» ولی دل بنده مؤمن من، وسعت من را دارد. خدا فقط تو یه جا جا میشه. خدا فقط در یک جا جا میشود، آن هم قلب مؤمنه. جلوهای از خدا هست. کاملش تو دل… کاملش تو دل شکسته است. ما بین پرانتز این را هم باز بکنم: بعضیها... البته ما جلسه اول همین بحث ایمان درمانی، فصل اول، جلسه اولش که تو دانشگاه بود، مشکلمان در پاسخهای غلط نیست. مشکلمان در سؤالات غلط است. یکی از سؤالات غلط همین است. ما با هر مشکلی که مواجه میشویم، دنبال یک راهحلی میگردیم برای رهایی از مشکل. خیلی سؤال غلطی است. خیلی مسئله بدی است. چرا؟ آخه آدم دنبال رهایی از مشکل است؟ مشکل نباشیم چرا؟ ولی کی؟ مرحله دوم. مرحله اولش چیست؟ مرحله اول این است: آقا، من چه شکلی تو این مشکل، از این مشکل یه دل سالم در بیارم؟
سؤالی را به ندرت میپرسند که: آقا، مثلاً من با همسرم اختلاف دارم. خب، حالا سؤال چیست؟ خب، چیکار کنیم اختلافمان حل بشه؟ آقا، قبل از اینکه ما بخواهیم به این فکر کنیم که چیکار کنیم مشکلمان حل بشه با همسرمان، من چیکار کنم این دل من این وسط یه دل مؤمنی وسط در بیارم؟ یه قلب وسیع پیدا کنم؟ یه قلب سلیم پیدا کنم؟ یه قلب عاشق پیدا کنم؟ بابا! خدا تو هر بلایی، تو هر ابتلایی، اول از همه داره با این قلب ما کار میکنه. هر بلایی، روزنهای است برای اینکه خدا از اون روزنه یه نوری به قلب ما بتابونه. یه عشقی بریزه تو وجود ما. عجیبه، والله! همه اینها باید به فکر راهحل توش بودها. فکر راهحل مرحله دوم. مرحله اول این اثری که رو قلب دارد. ما یه سرمایه تو این عالم بیشتر نداریم، اون هم قلبمان است. "زندگیم را حفظ کنم، چیکار کنم زندگیم را حفظ کنم؟" این سؤال غلط است. "ایمانم را، این قلبم را، این قلب عاشق را پیدا کنم؟" اصل سؤال این است. زندگی... یادتان هست یه جلسه گفتیم مرتبهای از حیات با ایمان است. آن زندگی است. آن را کسی خیلی دنبالش نیست که حفظش کند. همین حیات حیوانی را حفظ کنیم.
خدا یه دری باز کرده به روی ما. بریم به سمت اون حیات ایمانی، حیات عاشقانه. مثالی که بنده معمولاً میزنم اینجور وقتها این است: این طنابهایی که تو چاه میاندازند برای اینهایی که چاه میکنند، دیدید طنابها چه شکلی است؟ درسته؟ اون عزیزی که میره ته چاه، مثلاً ده متر، بیست متر ته چاه، من چیکار کنم؟ یه طنابی میاندازند ته چاه. هر یه وجب، یه گره محکم و سفت داره. دستش رو میاندازه. گرهها رو باید سفت بگیره. گرهها اصلاً برای این است که این سر نخوره. گرهها رو میگیره، میاد بالا. حالا اگه یه بنده خدای سادهای باشه، این چیکار میکنه؟ فهمیده از بیخ گره قرار نیست باز بشه. این اصلاً برای باز کردن نیست، برای بالا آمدن.
مسائل زندگی ما، اولاً و بالذات، این است. مشکلات ما، عواملش مختلفه. گاهی گناه خودمونه، غفلت ماست، غفلت بقیه است. از هرچی هست، هرچی هست، اول از همه اینها اون گرههایی است که خدا باهاش در ما رو میاره بالا. اول به فکر بالا آمدنه باشیم. بالا که اومدیم، حالا تو مسیر بالا آمدن خواستیم به فکر این باشیم که این گره رو باز کنیم. سیر اون ارتقاء، اون حرکت. خدای متعال تو این ابتلائات، ایمان ما را تقویت میکنه. این نکته خیلی مهمه. ما مهمترین دغدغهمان باید در شبانهروز این باشه که ایمان... "دو روزت بهت بگذره، دو روزت مساوی باشه، بدبختیه." "من ساوا یوما فهو مقبون." کسی که دو روزش مساوی است، این باخته، این شکست خورده، از دست رفته. چی مساویه؟ پنجاه سالش مساوی بود. هشتاد سالش مساوی بود. ماشین کار میکرد. امام مثلاً رأس ساعت... مساوی فکر میکنم حرم امیرالمؤمنین. این خادم به اون یکی گفتش که: «ساعت از کار افتاده، ساعت چنده؟» گفت: «من ساعت ندارم. آقای خمینی هر وقت وارد شد، ساعت نه.» اتوماتیک بود. رأس ساعت اتومات وارد... ساعت نه وارد حرم میشد. زندگی یکنواخته. آخه قهره. بیا یکنواخت... یکنواخت باشه؟ تغییر، تحول. اینها... "پنیر را جابجا کن" از این حرفها. ماجرای پنیر جابجا کن. همین چه کسی پنیر را جابجا... پنیر مرا. اصل راهکار اینه که جابجا. خسته نشو. حوصله سر نره. هی جابجا کن. بیرون جابجا کنه، حل میشه. یه جا نمون. دیروز یه پله بودی از ایمان، یه مرحله از ایمان بودی، یه درجه بودی. امروز دیگه تو اون درجه نباید باشی. امروز باید درجه بالاتر، یه قدم جلوتر، یه تکون بیشتر.
بعد رهبر معظم انقلاب میفرمودند که ما... حضرت امام بعد از انقلاب ایام ماه مبارک رمضان که میشد، امام دیدار نداشتند. بزرگان در اسرار این ماجرا. حضرت امام نکاتی فرمودند که: «رزق سال را امام میگیرند و بر جامعه نازل میکنند.» یعنی حالاتی بر حضرت امام میگذره در ماه مبارک رمضان که این رزق سال این امت به واسطه اون حالات امام، عرضه میشه. لذا ایشون فرمودند که: «عید فط هر سال که سخنان امام را میشنویم، اینه که یک بارقهای از جذوات الهی در این کلام ایشون در عید فطر است.» حضرت آقا فرمودند که: «ما بعد از ماه رمضان، امام کلاً دیدار نداشتند. ماه رمضان... بعد ماه رمضان میرفتیم خدمت امام.» هر سال میرفتی، میگه: «امام دیگه است! ماه رمضون به ماه رمضون!» امام خمینی که اون اصلاً خود... قبلاً رهبر دردونه بوده. تو اون ده ساله رهبری، میگه: «این ماه رمضون که میرفتی، شعبان الان... بعد عید فطر رفتیم، این فرق میکنه.» ارتقای شکل میگیره از اون قلبه. بزرگان میگن این دل هی لطیفتر میشه. مراتب ایمان اینه. هی قلب لطیفتر میشه. لطیفتر میشه یعنی چی؟ لطافت به اینها نیست که حالا... لطافت قلب خوبه. ضعف نفسه. گریهها از ضعف نفسه. امام رضا پیغام دادم به کسی در عالم معنا. حضرت معصومه سلام الله علیها به کسی گفته بودند که: «برادر من امام رضا از بسیاری از گریههای زائرانش اذیت میشه برای دنیا.» معتاد مشغول کارش بود، داشت میکشید. بازی میکردند. توپشان افتاد تو حیاط. وسط بزم و کار و اینها، اومد پشت در. درو وا کرد، گفت: «بله؟» بچه گفت: «توپم.» گفت: «منم توپم. میرم در خونه کسی را بزنم، توپم حرم امام رضا!» این حرفها شفاعت کردم، باز اشتباه نشه. فقیر، بدون حتی تو نمک سفره. دربهدر چیز... عبدالمجید، تهیهکننده "سمت خدا"، آقای رکنی، تنها تهیهکننده صداوسیما که من دستش را بوسیدم. خیلی شریف، فوقالعاده. مخلص وگرنه عزیزان، بالاتر از... میخوام بگم که بعضی حاجات این مدلیه. میگفتش که تو حرم امام رضا، رفیعی منبر رفته بودند و حاج آقا... حاج آقا... حاج آقا... دم مرگ داره، چیه؟ شعله مجری "سمت خدا"! یعنی این دربهدر دنبال امام رضا که مثلاً ماجرای دیگه ... ببینیم که بعد مثلاً یه نخ سیگار ازش بگیر.
خیلی وقته حاجات از اهل بیت اینه. آدم وقتی رشد میکنه، هر حرمی که میره، طلا... خجالت میکشه. این علامتش. سؤالها بود که از کجا بفهمیم که ما داریم رشد میکنیم؟ به همین خجالت میکشه. این علامت. اگه دیروزش رو نگاه میکنه، از امروزش خجالت میکشه. این که دیگه خیلی فاجعه است. دلش برای دیروزش تنگ شده. این که دیگه خیلی فاجعه است. یکنواختی که داره. آدم از جیب... آدمی که در مسیر حرکته، داره چیز گیرش میاد از این زندگی. ابداً. بعد از دیروزش خجالت میکشه. از حرم قبلی که رفته، خجالت میکشه. هر حرمی که میره، یه بخشی از شرمندگی که تا حالا اومده. شرمنده امام حسین علیه السلام به امام سجاد فرمودند که، مریض بود، امام سجاد علیه السلام عرض کرد که: «اُرید الله، اُرید... اُرید و الله اُرید.» اراده کردهام که هیچی نخوام. چی میخوای؟ میخوام که هیچی نخوام. این مدل میشه. ایمان به مراتب میرسه. دیگه همه چی سر جاشه. خب، آقا، تحرک، حرکت، فعالیت. فعالیت میکنه ولی همه چیز سر جاش. عرایضمو میتونم برسونم یا نه؟ آدم غصه هم میخوره، درد دل هم... دلش هم پردرده؛ ولی به عالمی که نگاه میکنه، میبینه همه چی سر جاشه. توضیحات دارد که جلسات بعد.
پس نیت مال قلب. قلب یه چیزی است باید بسازیم. قلب هرچی پاکتر میشه، ایمان درش بیشتر میتابه. دل را باید چه شکلی پاک کنیم؟ راهکارهای سختی به ما میدن. این همه رذائل در مورد قلب. تکبر، حب جاه، حب شهرت، حب الشهوه. یه سال آدم بخواهد مشغول بشه، 50 سال طول میکشه. لااقل دنیا بجنگیم. یه راهکار سریع داره. این مسیر، مسیر فوقالعادهای است. علامه طباطبایی از قاضی نقل میکنند. در رساله الولایه هست: «از استادم دام ظله.» که معلوم میشه این مال دوران حیات است. ولی آقا بوده که نوشتهاند در الولایه. پرسیدم که آقا، راه سریع برای اینکه یه کسی به یه جایی برسه که دیگه از خودش هیچ اثری نمونه، میشه یه کاری کرد؟ تنظیم نفس و اینها... «الحمدلله من حسدم را کنترل کردم.» ما که به حمدالله از این مسائل... بدتر افتادگی، گرفتاری بزرگتر پیدا کردم. خلاصهاش چیست که آدم دیگه واقعاً نجات پیدا کنه؟ اگه یه چهار تا رذیله اخلاقی اصلاح کرد، گرفتار این رذیلههای خودشیفته با مکتب احراق، مسئله حل میشود. مکتب "احراق". احراق یعنی چی؟ آتیش زدن. مکتب اهل بیت، مکتب احراق. مکتب سیر و سلوکی که خط علی آقای قاضی همدانی و علامه طباطبایی و شاگردان و اساتید و اینهایشان بوده، احراق! تو مکتب احراق، ریشه میسوزه. ریشه میسوزه. ریشه عجب میسوزه. ایمان به یه درجه از حرارت. حرارت صحبت کردیم. ایمان آتیش میزنه. هیچی نمیمونه از مکتب احراق.
مکتب احراق، شاهکلیدش اصلاح نیته. نیت رو اصلاح... آقا، رذایل اخلاقی رو نمیخواد درگیرش بشید. دو سال با این بجنگید، پنج سال با اون بجنگید. یه راهکار ساده داره. جزئیترش صحبت میکنیم. هر چقدر وقت باشه. گُل مباحث ایمان درمانی ما همین بحثه. گُل همه سخنرانیهای ما همین بحث. جان مطلب همه سخنرانیها و کلاسها و جلسات همینه که امشب میخوام عرض بکنم. گمشده اصلی ماها اینجاست: نیت. اصلاح نیت. اصلاح نیت، شعلهور میکنه دل را. آرام آرام میسوزونه. احراق. بدون اینکه درگیر تکبر و عجب و حب جاه و اینها بشه، آدم هی با اون ور بره. سوخته. مشغول شده. حسد نیست. احساس حسادت کردی؟ «خیلی خوب ما... ببین من محبت کردم. خدایا چند تا اینجوری داری؟» با مکتب احراق که اصلاح نیته، بهش میگن: «تو حسودی داری.» «حسودی یعنی چی؟ نمیدونم. من خدا دارم.» چه شکلی من خدا دارم؟ چه شکلیه؟ با اصلاح نیت، مراتب نیت، آرام آرام آتش شعلهور. در راه اصلاح نیت، حالا من روایتی آوردم براتون بخونم، ولی اصل مطلب را بخونم از جلسه بعد انشاءالله. تو این بحث هنوز هستیمها. حالا حالا چون خیلی مطلب داریم. اینجا چندین جلسه رو کتاب علامه طباطبایی باشیم. البته از الان میگم و شرط میکنم چون تا یادم نرفته: کتاب مطالعهاش ممنوعه. مراجعه به کتاب ممنوعه. جلسات خصوصی سیر و سلوکی علامه طباطبایی با ده، پانزده شاگردان خاصشان بوده که خب این را منتشر کردند برخی آقایون، برخی اساتید. کتاب منتشر شد. عربی منتشر میشد که دیگه نپکیده. تا حالا خودش یه امتیاز به حساب میاد این کتاب که برای خوندن خصوصی بوده. یه سری نکاتش رو البته امثال من هم بخونیم، با این ایمان نداشتن به دردمان میخوره؛ ولی دیگه اینکه بخواهیم شروع کنیم بخونیم، نه. ولی ما چندین جلسه انشاءالله خیلی استفاده خواهیم کرد. اینو بگم.
بریم سراغ اصل بحث. اصلاح نیت. اصلاح نیت با چیست؟ راهکار کلیدی و حیاتی در ارتقاء ایمان، در رشد سیر و سلوک، معنویت، ارتقای وجودی، هرچی که میخوایم اسمش رو بذاریم، راهکار کلیدیش اصلاح نیت. راهکار کلیدی اصلاح نیت چیست؟ دو کلمه: مراقبه، محاسبه. اصل مطلب در اثر مراقبه و محاسبه. آدم یه مدتی که مشغول مراقبه و محاسبه با این روشی که عرض میکنم امشب خدمتتان، از آب گذشته است. کتاب دنبالش سینه به سینه. هزینه بزرگان به سینه بزرگان به دهن کوچهها که الان اینجا میخوام عرض بکنم خدمتتان. سریعترین راه، بهترین راه، مطمئنترین راه، بیدردسرترین راه، عمیقترین راه که میوه این محاسبه و مراقبه، معرفت نفس و شهود حق تعالی. بالاترین درجه احراق از مراتب ایمان به مراتب نیت. مراتب نیت با چیست؟ با محاسبه و مراقبه. اصل ماجرا مراقب است.
آقا، خب حالا نکته کلیدی. یک معضلی رو امشب میخوایم با هم حل بکنیم. برای بسیاری معضل رخنه کرده و رسوخ کرده. میرن از بزرگان میپرسند: چیکار کنیم؟ اولین راهکاری که میشه چیست؟ این: همونی که من چندین جلسه دست میگردونم، میگفتم همه بلدین. نمیگم این همونه، بلد بودیم. از هر بزرگی که میپرسیم: «آقا، ما چیکار کنیم که رشد کنیم؟ حرکت کنیم؟» چی جواب میدن؟ آفرین! انجام واجبات، ترک محرمات. آقا، تحویل. چپقی! مدد حق تعالی. آخه خداییش من گناهی هم نمیکنم. همه میگن: «برو گناه را ترک کن.» درسته؟ ترک کردیم گناه رو. جلسات مرحوم آیتالله خوشبخت مشرف که میشدیم، از اول تا آخر هرکی هر سؤال میپرسید، چون میزد به همین. اصلاً اژدها بود ایشون تو پاسخگویی. از هر سؤال ایشون جواب بود به یه نحو فوقالعاده به ترک گناه میرسوند. محشر بودا. بامزه بود. «با همسایهام مشکل دارم. خیلی اذیتم میکنه. چیکار کنم؟» هر کی هرچی میپرسه، ایشون اول یه ترک... از سؤال ده به بعد ایشون میخواد جواب بده. خندیدن: «ترک گناه کن.» همه میخندن. دیگه سؤال کنه... یکی پرسیده بود که: «آقا ما بیست ساله که شاگرد شماییم. چیکار کنیم؟ با همسایه مشکل دارم. چیکار کنم؟» «ترک گناه کن.» ترک گناه کنی، ایمانت میره بالا. ایمان بره بالا، صبرت میره بالا. تحمل میکنی. عجیب غریب بود، واقعاً.
خانمها که بخوان گزارش ردوبدل بشه، نزدیکای ظهر، آخرای شب. چک لیست. قدیم امکانات نبود. مثلاً سینی بود، سبزی خرد میکردند اینها که اون کار گروههای تلگرامی رو قبلاً انجام میداد؛ ولی الان امکانات اومده. به جای سبزی... سبزی رو که میدی، اصلاً مغازه خودش خرد میکنه. پاک شده و تو فریزر. مشغول میشن. نقد و بررسی از این حرفها. آشپزی کردیم، حلال بوده. خونه رو جارو کردیم، حلال بوده. لباسها را انداختیم توی لباسشویی، حلال. ناهار خوردیم، حلال. خداوکیلی حالا غیر از اون گروههای تلگرامی اینها، که اون هم تک و توک. حالا هفته یکی، دوبار و اینها، گناه در میره.
نکتهاش تو چیست؟ این خیلی ظرافت داره. این مطلب خیلی اینجا ظرافت. حلال انجام میدیم؛ ولی بدون نیت. نیت. برای همین اثر خوب نیت. برای خدا یعنی چی؟ مشغول کار که میشه، ورودش به کار باید همراه با نیت بشه. ذکر. ذکر قلبی. قلب تو صحنه باشه. کیلوکیلواش مفت نمیارزه. برای من چرا؟ قلبه متوجه نبود. برای چی نشسته بالا؟ وقتی خواستم شروع کنم صحبت... توجه به این نیست. هر کلمهای پشتش باید یه نیتی باشه. این هر چقدر شدیدتر و قویتر و عمیقتر شد، درجه ایمان آدم با... من چیه؟ اونها حرف نمیزنن. چرا؟ هر کلمهای یه نیت عمیقی پشت... حالا باید چیکار کنیم؟ محاسبه، مراقبه میاد این وسط. مراقبه کارش چیست؟ مراقبه کارش کنترلی نیت. عرض من توجه بهش میشه؟ آقایان، عزیزان، اینهایی که میگم خیلی مهمهها! کار مراقبه چیست؟ اولین درجه مراقبه. مراحل بعدیش دیگه یکمی خاص میشه و از یه مراحلی بعدش دیگه استاد میخواد و از یه مراحلی به بعدش دیگه استاد خاص میخواد. اول مراقبه. گفتم مراقبه در حلال و حرام. مراقب حلال و حرام. چه نیت... امام ذکر کثیر داشته باشید. من منظورم ذکر کثیر سبحانالله و الحمدلله و لا اله الا الله اینها نیستا. ولو اینها ذکره. ولکن ذکر الله عند الحلال و الحرام. منظورم از ذکر کثیر اینه. اونی که قلب رو راه میندازه، جلا میده، آدم رو حرکت میندازه. هر یه روزش میبینه نسبت به دیروز رشد کرده. بالا اومده. یکنواخت نیست. در حال حرکته. این ذکر کثیره چیست؟ ذکر خدا پیش حلال و حرام. پیش حرام که معلومه.
هر جملهای یه ماجرایی دارهها. از جمله عصاره کتابیه. معمولاً آدم گناه انجام نمیده. توجه به خدا داره دیگه. «غیبت شد؟ نه. من غیبت...» نه آفرین! ذکر خدا پیش حرام. ولی معمولاً دیگه تو حلالش توجه نیست. الان دارم حرف میزنم. خب، حرام نیست دیگه. ذکر هم نداره. قلب میشه لاهیه قلوبهم. دله دیگه. آواره. سرگردونه. به جای بند نیست. دل رو باید قلاب کرد. تو هر فعلی، آدم باید دلش رو قلاب کنه به خدا. با چی؟ با نیت تو کار حلال. آقا، آب خوردن، ورزش، کار خوبیه یا کار بدیه؟ حلال است یا حرام؟ ما اگه ورزش میریم، بعد یه مدت احساس نورانیت میکنیم یا نمیکنیم؟ بلکه وقتی آدم احساس ظلمانیت هم... به خاطر چی شه؟ مگه حلال نبود کار من؟ اختلاط با نامحرم و موسیقی اینها هم نداره. مدت مشغول ورزش اینها میشه، لطافت ندارم، تاریک میشن. به خاطر چیست؟ به خاطر اینکه حلاله، ذکر نداره. «ورزش انجام میدم. من از باجناقم...» من و باجناقم وقتی یه جا میشینیم، همه به من میگن: «تو چرا اینقدر اینجوری؟ اونو نگاه کن. یاد بگیر باشگاه...» ذکرالله ذکر الباجناق عند الحلال! هر قدمی که داره میدوه، یه دست به چربیها میزنه و «باجناقم انقدره.» دیگه داره دیگه. بعد باجناق رسیدیم. احتیاطاً از باب عبور، قدر متیقن حاصل بشه. یکم دیگه بدویم که میخواد به سیکسپک برسه. همسر ورزش اینها. ورزشهایی است که حلالها. کار خوبی هم هستا. خب آدم میتونه ورزش بکنه. سرباز امام زمان باید بانشاط باشه. شاداب باشه. این نورانیت چون صبحگاه دوکوهه. همین الانش که میرید، احساس میکنید وارد حریم کعبه شدید. تو این جمع اینها. وقتی آدم ورزش میکرد، احساس میکرد که این با جمع زیارت عاشورا و نماز شبشان هیچ فرقی نداره. چرا اینجوری بود؟ چرا باشگاه، ورزش یادم میره؟ تاریک میشه. رزمنده مجاهد راه خدا باید قوی باشه. کار که فرقی نمیکنه. دنبال کار خاص میگرده. مرحله اول مراقب است. مرحله اول نیته. انقدر از تو ایمان در میاد. چهل روز بنده اینجا حرف اساسی دارم عرض میکنم. با هم قرار بذاریم. چهل روز همین... همینهایی که انجام میدیم. ذکر خدا پیش حلال و حرام. یه دفترچه داشته باشیم. چهل روز بنویسیم. از امشب چند بهمنی؟ 28 یا 27؟ 28 بهمنی. چه روز؟ بعدش میشه چندم؟ 8 فروردین. 7 فروردین. این چلّه 7 فروردین به مناسبت باشه. چه مناسبتیه؟ مبعثه. مبعث چهارم، پنجم، دوم، سوم، مناسبت بسیار مقدسیه. این چلّه رو سعی کنیم هنرهای نمایشی اربعین کریمی یکی میشه شعبان شب اول شعبان میشه. از امشب تا شب اول شعبان. خیلی هم خوبه دیگه. ماه رجب رو کامل میفته توش. این چهل شب و انشاءالله برنامه ما چیکار بکنیم؟ ذکر الله عند الحلال و الحرام. تو دفترچه داشته باشه. مبعث متفاوتی رو سر خواهد کرد. دفترچه برای حالات. امیرالمؤمنین فرمودند که تو محاسبه، دفترچه داشته باش. اینجا محاسبه کنیم. البته هرچه مراقب قویتر میشه، محاسبه قویتر. هر چند محاسبه بیشتر بشه، مراقبه دقیقتر میشه. محاسبه یعنی بشینه آدم یه چکی بکنه. وقتی چک میکنه تو مراقبه قویتر. مرحله اول که پنج دقیقه آخر شب قبل خواب سوره حشر رو بخونم. محاسبه بعد چند شب حالاتت رو به من بگو. یعنی قسم حضرت عباس میشه خورد کسی اینو شروع کنه، یه سری حالات براش قطعی بدخوار نداره. اولین مراحلشم همین که آدم حس میکنه نسبت به دنیا و اینها کمکم احساس میکنه که یه علاقههایی نسبت به اهل بیت، نسبت به پیغمبر، نسبت به امیرالمؤمنین، نسبت به حضرت زهرا، امام حسین و کمکم بیرغبتی به دنیا و علاقه به مرگ و این علاقه مرگ خیلی مهمه. شدت که پیدا میکنه، کمکم آدم... جلسه بعد براتون میخونم. نقطه آغاز حرکت، ورود در عالم برزخی.
گفتم فرق شما با صوفیان چیست؟ تفاوت عرفان اسلامی تصوف و با مکتب غرب، با قانونمندی غرب خصوصاً قانونمندی دکارتی. این دوتا رو داشته باشین یادگاری. فرق شما با صوفیه چیست؟ مراتب سیر و سلوکی صوفیه نقطه آخرش اینه که اینها به برزخ میرسند. در عرفان، مکتب احراق، نقطه اولش از برزخ شروع میشه. انگار یکمی حواسش به خودش هست. اهل محاسبه است. خب خوبه، بیا من کمکم راه بندازم. بدبخت چیست؟ مکتب احراق، مرحله اول مراقبش، توجه به خدا در حلال و حرام. یعنی آثار اخروی، ثواب داره. عقل شیخ صدوق. کتاب فوقالعادهای است. بسیار تأکید میشه این کتاب خونده بشه. آب میخوری، بسمالله. خاصیت دونههای نونی که سر سفره ریخته، جمع میکنی، میخوری. میگه به هر یه دونش یه حورالعین بهت میدن ریال.
از امشب انشاءالله در سراسر کشور، در همه سینماهای کشور، لقمههایی که ریخته، یه حوری در رفت. این مرحله که اولین مرحله سیر سلوکیه برای غربیهای بدبخت، آخرین مرحله است. آثار دنیوی چی داره؟ اینو نخور، مریض میشی. اونو بخور، خاصیت داره، فایده داره. چه میدونم، این مثلاً بانشاط میشی. اون نمیدونم از این سرگرم میشید. خزعبلات و از این حرفها. امنیت بحث دیگری است. بین خطوط حرکت کن. تو رانندگی خطوط حرکت بکنه، تصادف نمیشه. همه سر وقت میرسند. اداره ... ته نیت قلبی برای بندگان خدا قبل نیت. وقتش یک ثانیه گرفته بشه. یه وادی حقالناس. کتاب اونجا حواست باشه، وقتش رو نگیری. ماشین روشن کنیم، شدیدتر و عمیقتر و جدیتر میشه. میره جلو، یه اتفاقاتی میفته. این قدم اول این میشه. محاسبه امیرالمؤمنین که مکتوب کنی، خوبه. محاسبه پنج دقیقهای ساده آخر شب. حال و حوصله داره خوابش نمیاد، چرتش نمیگیره آخرش هم اگه نه، سختشه اول صبح محاسبه دیروز رو انجام بده. محاسبه چی کنه؟ فقط محاسبه حلال و حرام کنه؟ این رشدی توش نیستا. محاسبه نیت در حلال و حرام. نشستی ناهار خوردی. حرام که نمیخوریم دیگه. حلاله. اتفاقی که گفتم تو این چهل روز آدم عوض میشه، با این نیستا که من ناهارم حلال بود یا حرام محاسبه این. نه. خودت رو حساب بکش. نفست رو. به چه نیت خوردی؟ انگیزهات چی بود از خوردن ناهار؟ دنبال چی بودی؟ «ناهار دیگه، بخوریم دیگه، بریم بخوابیم دیگه. ژتون دارم نخورم میسوزه.» ولی با مراقبه ناهار میخوره، نورانی. استخر میره، نور. ورزش، میخوابه، نورانی میشه، میخوابه. اینها لطافت بزرگی خاطرم خودم بعدش دارم از این ماجرا. حالا بخش اولش رو بگم. اومده بود بیرون پدر ما از دنیا رفته. یه دعای ثوابی. هدیه. ناراحت شد و باغ و بستان. این چیست؟ گفت: «این بهشتی است که از اون سرویس بهداشتی این عارف حاصل شده بود که ایشون هدیه کرد به من.» نیتش هم خیلی بالاست. اثرش خیلی بالاست. برای ابتداییترین و بیخودترین کارهایی که میکنه، بیشترین اجر و بیشترین نورانیت نصیبش میشه. حلال. ذکر الله. اونجا یه جاییه. خدا میخواد به یاد ما بیاره. اصلاً ما باید بریم اونجا یادمون بیاد. خدا ببین من چقدر تشنگی نمیمیرم. عجیب غریبه در مورد اینکه اونجا دوتا ملک هستند و مأموریتشان اینه که سر اینها خم بکنن. نگاه کن. ملائکه مسئول اون اتاقکه. اذکارش، دعاش، آدابش، یه چیز عجیب غریبیه. ذکر الله ان الحلال. دست رو شکم بکشه. وقتی داره میشوره. یه ذکر داره. داره پا میشه. یه سکته. دستش رو میخواد بشوره. حواست به این باشه. وضو داره میگیره. با دست راست میگه: «خدایا نامه رو به این دست بده.» چهل ساله تو این مملکت اخبار که پخش میشه، میگن معصوم گفته. اون عربیه. شما حواست به محتواش باشه. الحمدلله الذی اخرج من العذاب. خدا این کثافتها رو از من خارج. کثافتها باید یه میلیون برن دکتر بدن که اینها رو... رشید گفتش که دارم. بهلول گفته بود. گفته بود که اگر تشنه باشه چیکار میکنی؟ گفت: «اینو بهش آب خوردی.» اون وقت خواستی تخلیه کنی، نتونستی تخلیه کنی، چیکار میکنی؟ دفن کردن، تخلیه نمیشه. او ماجراهایی داره. مصیبتهایی داره. هفته به هفته، ماه به ماه و دکتر بره با دم و دستگاهی همین دیالیز و کلیه. عکسهاش رو تو فضای مجازی در میار. یک دستگاه عظیم و عجیب غریب. این کلیه کوچولو انقدی که اندازه لوبیا یکم بزرگتر توی بدن ما. کوچولو کار نکنه. اون دستگاه عجیب دستگاه انجام بده. پنج ساعت، شش ساعت. به همین سادگی. توجه به همین نیت میاره. نورانیت میاره. اون نورانیت لطافت میاره. اون لطافت معرفت میاره. ارتقای ایمان میاره. به همین سادگی. میخواد نه دستور میخواد. پاک. دل پاک. دل پاک چه شکلی؟ با نیت پاک. روایاتش ماند چون وقتمان هم رو به اتمام است. وقت نشد. آقا، انشاءالله این انتخابات رو شرکت میکنیم. شرکت میکنیم. نیتمان هم خوب میکنیم. از همین نیت خوبی که ما رأی میدیم هزار برابر اونی که کاندیدا شده، اونی که مجلس رفته و اینها. نورانیت اینه که رأی داده است. خالص رأی داده.
در حال بارگذاری نظرات...