‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین. لعن الله اعذاءهم اجمعین.**
الهی مطلبی را اینجا میفرمایند، از آیه **"أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ"**. یک پندار عوامانه اینجا هست؛ معمولاً رحم خدا و رحمت خدا را رقیب اطاعت میدانند. میگویند: "یا اطاعت داری یا خدا بهت رحم میکند. ما که اطاعت نداریم، خدا بهمون رحم کند." گویی رحمت جایگزین اطاعت است.
آقا این را مطرح میفرمایند. میفرمایند که نه تنها این غلط است، بلکه اصلاً رحم خدا معلول اطاعت است. یعنی اطاعت است که رحمت خدا را جاری میکند. و یک جامعهای اگر مورد رحم خدا واقع شود، معلول این است که اطاعت کند. یک جامعه، یک خانواده. رحمت، خیلی چیز بسیاری است. آن چیزی که حتی صدقه و اینها را دفع میکند، چرا دافعیت دارد؟ چرا صدقه و امثال این دافعیت دارد؟ چون اینها موجبات رحمت را میآورند.
رحمت بلا را دفع میکند، رحمت گشایش ایجاد میکند. اینها همه وابسته به رحمت و در گرو رحمت است. آن چیزی که مهم است، رحمت است و هیچ چیزی مثل رحمت نیست، معادل ندارد، نزد خدای متعال. لذا خود رحمت یعنی چه؟ این حالتی که رحم جنین را در بر میگیرد، چطور او در یک حاشیهی امن و در یک موقعیت رشد است؟ خود این "رحم" اینجوری است، دیگر. اصلاً صلهی رحم یعنی همین. صلهی رحم یعنی چه؟ یعنی شما نسبتتان به همدیگر رحمی باشد. رحم هم رحم را به هم متصل میکند. یعنی برای هم نقشتان این شکلی باشد: نقش حمایتگری که یک کسی را در بر میگیرد، جز خودش میداند، از مجموعهی خودش بیرون نمیکند و آن فرد را در درون خودش میپذیرد تا او در این جمع رشد کند. معنای رحم، صلهی رحم، یعنی وقتی شما یک نفر را از مجموعهی خودت بیرون میکنی، این میشود قطع آن رشد خانوادهی شما، از رشد آن نسبتهای خانوادگی شما.
سهمی که دیگران دارند، مثلاً شما و برادر و چه میدانم عمو و اینها یک کار اقتصادی دارید؛ یک نفر را از این خویشان محروم میکنید، این قطع رحم است. یک نفر را از این خویشان بهرهمند میکنی از این رشد، این صلهی رحم است. تعریف غلط ما همینجاست. یک وقتی اینجا بود، یک جای دیگر مشهد، تقریباً هجده جلسه، شاید بیشتر، در مورد صلهی رحم و تعریف صلهی رحم و آیات صلهی رحم و روایات صلهی رحم و محدودهی صلهی رحم و اهلبیت و خدا تا پیغمبر و اینها بحث کردیم. صلهی رحم تا آنجاها واجب است. یعنی چه؟ صلهی رحم با پیغمبر و امیرالمؤمنین. اصلش این است که یک رحمی است که ما تعلّق به آن رحم داریم. اول سورهی مبارکهی نساء میفرماید که: **"وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا"**. مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه یک بحث خیلی خوب و جامعی دارند در توضیح رحم و ارحام.
خلاصه اینکه رحم، حالت حمایت است؛ مثل فرزندی که در رحم قرار میگیرد و خود این رحم یک موقعیت امنی است برای او، یک موقعیت رشدی است و خطری او را تهدید نمیکند تا وقتی که در این رحم او را در بر گرفته، همهی وجودش را در بر گرفته است. و از رحمت خدا آن وقتی است که خدای متعال یک بندهای را در کنف حمایت خودش بگیرد و از او حمایت بکند و مواظبت بکند و آسیبها را از او دور کند. لذا بسیاری از این آسیبها با رحمت دور میشوند. گاهی تصوراتمان غلط است. برای اینکه آسیب نبینیم، خب ما دائماً در معرض خطریم. چیست که ما را از این آسیبها و خطرها دور میکند؟ خطرهای مختلف. «دین» یک نفر وارد میشود، «آسیب خانواده» یک نفر وارد میشود. **"مَسَّنِيَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ"**. یک دفعه شیطان یک موشی میدواند توی خانه، توی زندگی، یک دفعه میریزد به هم و کسی هم نمیداند از کجاست. اینها را چه چیزی دفع میکند؟ رحمت.
اگر یک فردی مورد رحمت باشد، مرحوم باشد، در همین دنیا مرحوم بشود (قبل از اینکه بمیرید، همینجا مرحوم شوید). تازه معلوم هم نیست وقتی فوت شد، واقعاً مرحوم باشد. درختهای حَرام، مرحوم نیستند. در همین دنیا اگر کسی مرغوب شد، خانوادهای مرحوم شد، جامعهای مرحوم شد، این بسیاری از بلاها، ابتلاءات، گزندها، آفتها را دفع میکند و موقعیت رشد برایش ایجاد میشود. تشکیلات به مقصد میرسد. این تشکیلات نیاز مبرم به چه چیزی دارد؟ به رحمت. چه چیزی رحمت را جاری میکند؟ اطاعت. اطاعت از کی؟ خدا و پیامبر. **"أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ"**.
یک جامعه، خب وقتی که… کی بر یک جامعه تحریم اثر ندارد؟ اگر یک جامعه مورد رحمت خدا واقع شده باشد. اینها تعابیری است که امام سجاد در ادعیه دارند: "خدایا اگر من با تو پیوند خورده باشم، هر چقدر مرا منزوی کنند، تنها بگذارند، رها بکنند، برای من ضرری نخواهد داشت، آفتی نخواهد بود." یعنی چه؟ "من با تو پیوند خورده باشم." یعنی رحمت تو شامل حال من است، رحمت تو مرا در بر گرفته است. چرا ما قرآن را با **"بسم الله الرحمن الرحیم"** شروع میکنیم؟ برای اینکه رحمت جاری شود. شما بهره میبری از این سوره، بهره میبری از این آیه، بهره میبری از قرآن.
لذا سورهی مبارکهی توبه، سورهای است که با **"بسم الله الرحمن الرحیم"** شروع نمیشود، چون قرار نیست که مخاطب، سران قریش و کفار و منافقین و اینها باشند و اینها بهرهای از رحمت نخواهند داشت. از آن طرف، لعنت هم دامنگیرشان است و بزرگترین آسیب همین است دیگر. وقتی کسی این کمربند رحمت را، خدا از دور او برداشت، همه جور آسیب به او وارد میشود. تخیلاتی داریم که میگوید: "خب آقا ما بنشینیم این همه مثلاً فلان قوم را لعن کنیم، چه خاصیتی دارد؟ فلان کس را لعن کنیم؟" زیارت عاشورا این همه لعن دارد. "فحش" با "لعن" فرق میکند. لعن یعنی اینکه کمربند حمایتی را از او برداری. وقتی کمربند حمایتی را برداشت، همه جور گزندی به او وارد میشود، به خودش و ثمراتش و آثارش. یزید ثمراتی داشته، آثاری داشته. این آثار جاری است. لعنت بر یزید، لعن بیشتر و بر یزید باعث میشود که آسیب بیشتری به آن ثمرات او وارد شود. این هی دارد شکاف میخورد، هی دارد دورش خالی میشود برای آسیب بیشتر. امر بسیار مهمی است. خود خدای متعال در قرآن لعن کرده و سفارش کرده انبیا هم لعن کنند. یعنی دیگران هم لعن کنند. اصل ماجرا رحمت است.
خب، یک وقت یک امت، امت مرحوم است. یک وقتی امتی، امت ملعون است. مثل تشکیلات ملعونهی بنیامیه. قرآن تصریح میکند به اینکه این تشکیلات، تشکیلات ملعون است. رحمت مجموعهای است که آسیب دیده است. ولو به ظاهر کارش دارد پیش میرود ولی هیچ حمایتی، حمایت معنوی، از او نیست. هیچ رشدی در این مجموعه نیست. هیچ رشدی در افراد این مجموعه نیست. **"وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ"**. قرآن میفرماید که فرعون خیلی حکومتش حکومت منظم و مرتبی بود، خیلی قدرتمند بود و قدرتی شاید مثلش در تاریخ نبود، ولی یک مشکلی داشت: امر فرعون رشید نبود، رشدآور نبود. کسی در این مجموعه رشد نمیکرد. کسی در این سلسله رشدی نداشت. رشد ضدش چیست؟ خسارت. رشد و خسران و خسران عظیم هست؟ بله، رشد و خسران داریم. رشد و خسران. کسی در این مجموعه رشدی نداشت. همه خسارتزده بودند. همه باید مبتلا به قباحت میشدند. امر فرعون رشید نبود. با این حال اطاعت میکردند.
تعابیر امیرالمؤمنین را در نهجالبلاغه میدانید. فرمود که **"لَو وددتُّ أن معاویه لقد صَارَفَنی بکم، صَرفَ درهمٍ بدینار"** در نهجالبلاغه. خیلی واقعاً جگر آدم آتش میگیرد. کلام امیرالمؤمنین. فرمود: "خیلی من دوست دارم با معاویه معاملهای بکنم. صَرفی" اصطلاحاً exchange پول که میگویند. میگویند "صرف" خب شما exchange که میکنی، چکار میکنی؟ هر ده تا درهمی که میدهی، چه میگیری؟ یک دینار. فرمود: "دوست دارم یک معاملهی درهم و دینار با معاویه بکنم. ده تا از شما بدهم، یکی از آنها بگیرم. ده تا کوفی بدهم، یک شامی. معاملهی درهم و دینار. ده تا کوفی بدهم یک شامی بگیرم." چرا؟ چون "اینها امامشان دعوت به جهنم میکند و همه مطیعاند. امام شما دعوت به بهشت میکند و شما نافرمانی میکنید." **"تَعصُونَ"**. اطاعت اینقدر مهم است که حضرت حاضرند جهنمیها را هم بگیرند، چون اطاعت اینقدر ارزش دارد. تشکیلات جهنمیان، با اینکه اینها کافرند، با این اطاعتشان به جهنم میروند ولی من حاضرم معامله کنم. هر ده تای شما را بدهم، یکی از آنها بگیرم، چون مطیعاند. اوه، اطاعت خیلی مهم است.
بندهخدایی (بندهخدا بگویم اشکال ندارد) از مدینه آمده بود شام، مدینه. شاید هم از کوفه بود. یکی آمد دست گذاشت روی شتر این. گفت: "این شتر مال من است." گفت: "شتر مال بنده است." گفت: "شاهد داری؟" گفت: "نه." گفت: "من شاهد دارم." شامیها شاهد دارند. پنجاه نفر همهشان شهادت دادند که این شتر مال این آقای شامی است. دادگاه شتر را داد به او. این شتر اصلاً نر نیست. این شتر ماده است! معاویه برگشت گفتش که: "برو شهرت به علی بگو. بگو با یک جماعتی درافتادی که رئیسشان وقتی میگوید شتر ماده است، میگوید شتر نر، پنجاه نفر شهادت میدهند." غلبه یعنی این. اینقدر بحث اطاعت مهم است. جامعهای که مطیع مولای خودش باشد، ولو مولا، ولو دارد به سمت جهنم میرود، این جامعه موفقیت دارد. اصل تشکیلات، اطاعت است. تشکیلات اگر قرار است کار پیش برود، اطاعت.
تشکیلات یک وقت خانه است، خانواده است. کوچکترین تشکیلاتی که ما با آن مواجهیم. وظیفهها روشن شده، نقشها روشن است. هر کسی نقشش روشن است، وظیفهاش روشن است. خانهای که... اصلاً تعبیر نشوز برای چیست؟ "وَإِنْ خِفْتُمْ نُشُوزَهُنَّ" در نساء. یکی از نقاط حساسیتهای خدا که جلسهی قبل گفتیم، یکی از حساسیتهای خدا این نسبت به خانواده است. میگوید: "اگر بوی این میآید که یکی از این زن و شوهر دارد رو میآورد به نشوز." یعنی چه؟ زیر بار نقشش نمیرود، زیر بار وظیفهاش نمیرود. **"خِفْتُمْ بَرَائِهِمْ"**. دیدید دارند یکجوری برخورد میکنند، ممکن است به اینجا برسد که یکی برگردد بگوید: "من دیگر..." بوی این میآید که میخواهد بگوید: "من زیر بار نمیروم." خانواده آتش به اختیار.
بیان عجیبی در سورهی مبارکهی نساء، آیهی ۳۴ هست؛ جاهای دیگر هم البته این تعبیر هست: **"بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ"**. مردان "قوّام" بر زناناند. یعنی مدیریت خانواده با مرد است. قیام خانواده به مرد است. چرا؟ به خاطر فضیلتی که خدا داده است. فضیلت، فضیلت معنوی و حقیقی نیست، فضیلت مادی است. به کسی موقعیت بیشتری داده، به کسی که پول بیشتر فضیلتی برایش پولدارها هوای فقرا را داشته باشند به خاطر فضلی که خدا بهشون داده پولدار بالاتر است در نگاه خدا خدا میگوید مردها هوای زنها را داشته باشند به خاطر فضلی که خدا بهشون داده این معنای بالاتر بودن نیست و باید انفاق کنند از اموالشان خرج با آقایان است. **"فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ"**. زنهای خوب کیان؟ کسانیاند که قنوت دارند. حافظات الغیباند. از امور مخفی از مردم هم حفظ میکنند. خانه را... یکی از بحثهای تشکیلاتی، اسرار تشکیلاتی است. اسرار تشکیلاتی باید حفظ شود. این خانواده تشکیلات است و اسراری دارد. این باید حفظ شود. و عمدهی افشای این اسرار از طرف خانمهاست، معمولاً. معمولاً از طرف خانمها. سر یک تشکیلات فاش بشود، آن تشکیلات فلج میشود و آسیب میبیند. علل طلاقها… نگاه تشکیلاتی، فرهنگ تشکیلاتی را از بین میبرد.
جامعهی ما و خود طلاق هم، آدمهای تشکیلاتی در زندگی هم موفقاند؛ چه زن تشکیلاتی، چه مرد تشکیلاتی. اینها در زندگی موفقاند. اسرار، اسرار خانهات، اسرار زندگیات روش تشکیلاتی است دیگر. "اسرار تشکیلاتی را حفظ کن." **"وَلَا تُمْشُوا فِي الْأَرْضِ مَرَحًا"**. و **"وَاللّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ"**. حالا همینقدر. "از آن خانمی که ترسیدی نشوز داشته باشد، زیر بار وظیفه نرود، تمکین به وظیفه نکند، ترسیدی، هنوز نکرده، نشوز نشده، ترسیدی اینطور بشود، چکار کن؟" **"فَعِظُوهُنَّ"**. مرحلهی اول: موعظهاش کن. (به آقایان) مرحلهی دوم: **"وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ"**. مرحلهی اول: موعظه کن. مرحلهی دوم: بستر را از او جدا کن. مرحلهی سوم چیست؟ حالا اگر اطاعت کردند – تعبیر اطاعت – "اگر از شما اطاعت کردند، **فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا**." اینجا دیگر دنبال بهانهجویی نگردی. زندگی را ادامه بده. یک خانواده اگر میخواهد مورد رحمت قرار بگیرد، وابسته به اطاعت است. یک زن میخواهد مورد رحمت قرار بگیرد، وابسته به اطاعت است. یک مرد میخواهد مورد رحمت قرار بگیرد، به اطاعت. یک جامعه میخواهد مورد رحمت قرار بگیرد، وابسته به اطاعت است. **"لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ"**.
نگاه غلطی که میگوید: "آقا خدا به ما رحم کند، ما که کاری نکردیم، خدا به ما رحم کند." این خطا است. خدا به کی رحم میکند؟ بسیاری از آفات معنوی، بسیاری از موقعیتهای گناه... تقریباً شاید بیش از ده سال پیش منبری داشتم در تهران. یکی از محلات تهران. آن موقع یکی از دانشگاههای کشور... حالا چون گذشته و شما هم احتمالاً از این ماجرا دنبالش هم برید، نمیتوانید باخبر بشوید. یک دانشگاهی در زنجان طرحی درست کرده بودند. یک دانشجویی یک برنامهای ریخته بود برای اینکه مسئولی را در آن دانشگاه خراب بکند و اینها. بعد یک خانمی میرود آنجا یک پیشنهادی میدهد و بعد یک آقایی هم دنبالش است، از آن بالا دارد وسوسه میشود و هیچ کاری هم بدبخت نمیکند. اصلاً به هیچ چیزی نمیرسد، ولی گسترده منتشر شد و نابود شد. من یک اشارهای به این مسئله کردم. آن ایام بود بالای منبر. تمام شد. آمدم پایین. یک آقایی، داشتم میرفتم بیرون، جلو مرا گرفت. گفت: "حاج آقا، من خودم استاد آن دانشگاه هستم." که شما... ما شاید در آن دانشگاه پنج تا آدم حزبالهی مثل این آقا نداشتیم. مثل اینکه فیلمش در آمد. برای رحمت. **"فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةً لَفَتَنْتَ"**. یک لحظه از رحمت آدم در میآید، جدا میشود، مبتلا میشود، همه چیز از دست میرود. رحمت است که نجات میدهد.
واژههای رحمت را در قرآن ببینید: **"بِرَحْمَتِنَا نَجَّيْنَاهُمْ"**. "به رحمت نجات دادیم." رحمت است که نجات میدهد. همه دارند آسیب میبینند شما سالمید. موقعیت پیش نمیآید برای دیگران یک همچین موقعیتهایی پیش میآید، آسیب هم میخورند، زمین هم میخورند. خب خدا میخواهد مقامات بدهد. یک جور دیگری بدهد که آسیبزا نباشد. برای من در یک ابتلاءِ دیگری من قرار بگیرم. بعضی ابتلاءها واقعاً سخت است. خب این خودش رحمت است، اگر بیاید همان مقام را خدا به شما میدهد با کمترین هزینه و آسیب. به جای اینکه در یک موقعیت این شکلی قرار بگیری، امتحان این شکلی، امتحان سخت اینجوری پس بدهی، در یک امتحان دیگری قرار میگیری. خیلی با آرامش و راحتی رد میشوی و آسیبی هم برایت نیست. افراد متنوعاً مسائل متنوع. خب مریضی فرزند مثلاً. من باید بچهام مریض بشود که رشد کنم. رشد من در این است. اگر من رحمت کنار من باشد، این را به ایدهآلترین حالت خدا برای من رقم میزند. یک مریضی رخ میدهد که هم توانش را دارم، هم آن بچه کمتر اذیت میشود، هم شرایط بهتر پیش میآید، هم کمکم رو به شفا میرود. هی دارد چاله میافتد، هی بدتر میشود، هی کار سختتر میشود. بحث رحمت خیلی بحث مهمی است. این در گرو چیست؟ کسی اطاعت از خدا داشته باشد.
حالا یک جامعه هم همین است دیگر. یک جامعه مبتلا میشود، ابتلاء برایش رخ میدهد. آسیبهایی هست: آسیبهای فکری، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی. آقای ریشهری در این کتاب "زمزمهی عرفان" ماجرای قشنگی، ماجرای عجیبی را در واقع نقل میکند. ۲۷ اردیبهشت ۸۸. جناب آقای ریشهری هم خب سالی دو بار خدمت آقای بهجت میرسید، یکیش قبل از حج. حج، مهر، شهریور سال ۸۷ مثلاً بود. مهر بود، حالا یادم نیست. ایشان برای حج خدمت آقای بهجت. آخرین دیداری که با بهجت داشتند، مثلاً حالا چند ماه قبل از فتنهی ۸۸، مثلاً تصور بفرمایید ۱۰-۹ ماه قبل. آقای بهجت به آقای ریشهری گفتند که: "من زمزمهی عرفان را..." گفتم: "من خوابی دیدم. آقای خمینی را خواب دیدم. خواب دیدم که ایشان نشسته بودند. ناگهان سکته کرد و افتاد." نظام ایشان در نظامی که آقای خمینی تشکیل داده است، در معرض سقوط است. "به آقای خامنهای بگویید تا میتوانند قربانی کنند. کار کنند، تا میتوانید قربانی کنید." خندهدار است دیگر. فتنهی سیاسی با قربانی رفع میشود؟ بله. فتنهی سیاسی با قربانی رفع میشود. این کمترین آسیب را دارد. اگر مقدر شده این آقا رئیسجمهور رأی بیاورد، اگر شما امت مرحومه باشید، او رأی میآید ولی با کمترین هزینه. اگر مقدر نشده باشد رأی میآید و بالاترین هزینه. خود این قربانی، صدقه، نذر، زیارت عاشورا توسط اینها، رحمت را جاری میکند. کمترین هزینه را خواهد داشت.
آسیبها را کم میکند. اصلیترین شرطش چیست؟ اطاعت از خدا و پیغمبر. اطاعت از خدا و پیغمبر. اگر هم شما یک ابتلایی را در پیش داشته باشید، کمترین هزینه را برایتان خواهد داشت. کمترین هزینه را، کمترین تلفات را میدهد. یعنی خدای متعال در نظر گرفته مثلاً تهران ماجرای بهارستان، بیدار میشدند، دُرُست؟ خب حالا مثلاً میشد واقعهی بهارستان اتفاق بیفتد با ۲۰۰ تا کشته و حالا اتفاق افتاد با چند تا. این اثر رحمت را میخواهم عرض بکنم. یک جامعه وقتی دچار یعنی از رحمت فاصله بگیرد، دچار لعنت بشود هزینهها برایش زیاد میشود همان تقدیرات پیش میآید و کمترین بهره را میبرد از این ابتلاءات. اگر من در رحمت الهی بودم بالاترین رشد را از همین واقعه داشتم.
ماجرای ایشان ماجرای درس آموزی است دیگر. **"روح مجرد"** اگر مطالعه فرموده باشید. علامه طهرانی در کربلا همسری را میگیرد. در نجف. در نجف. یک لحظه شک کردم. خانوادهی معروفی بوده، خانوادهی همسر. بعد مادر این خانم، خیلی آدم معروفی، آدم خیلی بددهن و بداخلاق و قلدر. مادر خانم مرحوم سید هاشم حداد. روح مجرد ایشان. مادرهمسر من حداد. یک طوری بود که شبها مردها در کوچه رد نمیشدند. کوچهای که خانهی اینها بود. میدانستند که این مرد اگر چون چند تا دختر داشت، مرد اگر شوهر توی کوچه رد میشد، میآمد خر مردم. "فلانی" فوقالعاده بداخلاق، فوقالعاده بد! "من اوایل کارم بود که پیش مرحوم قاضی کار را شروع کرده بودم. خدمت ایشان میرسیدم. بعد این تیکهاش خیلی برای من جالب است. کمتر هم در نقل گفته میشود. من درآمدم کم بود. حقوق شاگردیام را میدادم. مرحوم قاضی هم به من گفته بود که دست سائل را رد نکن. هرچه گیرم میآمد، میدادم به سائل. تأثیر دستورات آقای قاضی روی من این بود که من نمیتوانستم سائل را رد کنم. و در خانهای زندگی میکردیم با مادرخانمم. من میآمدم آخر اینکه بدهی فراوان داشتم و نهایتاً میتوانستم یک نان خشکی پیدا بکنم و بیاورم با خانم همین را غدا بخوریم." یعنی دیواری که برای اتاق کشیده بود، گویی با روغن زیاد دیوار کرده بود. ولی یک قاشق از این روغن به ما نمیداد. "چند دست با کمترین امکان. من دیگر نمیتوانم تحمل کنم." ایشان به من گفت که: "همسرت را دوست داری؟" گفت: "طلاق برای شما مجاز نیست." "رشد شما به وسیلهی همین مادر است. رشد شما به وسیلهی مادر است." گفت که: "من این را که شنیدم، آمدم و خب مدتی بود. خیلی بداخلاقتر." تابستان هم شده بود. آفتاب توی سرش میزد. "دیگر خیلی جوش آورده. روی شبی از محل کار برگشتم، آمدم دیدم این در حوض نشسته. آب را باز کرده از شدت گرما. پایش را زیر شیر آب گرفته که خود آب بهش بخورد خنک شود. تا مرا دید، شروع کرد دری وری گفتن و فحش و ناسزا. 'فلان فلان شده! ما به تو دختر دادیم...' میشود گفت؟ من آمدم از پلهها رفتم بالا. دیدم همینجور دارد فحش میدهد. بدون اینکه چیزی بهش بگویم، از پله آمدم پایین. در را باز کردم برم بیرون. دیدم یک سید هاشم حداد در آسمان تجرد داشته است. اصلاً روح مجرد برای مقامات معنوی از اینجا تازه شروع میشود! نفس به مطلوب برسد. حقیقت مثالی خودش را بتواند زمینه پرواز دهد. همهجور فحش هم هست. در آسمان است. برگشتم آمدم افتادم روی دست و پای مادرخانمم. 'به فحش گرفتن. رحمت'. اگر کسی در رحمت خدا واقع شده باشد، وقتی این ابتلاء، رشد او از این مورد، چند تا داریم از اینجور ابتلاها. چند ده میلیون، حتی یک میلیون. چرا؟ اطاعت نیست و مورد رحمت واقع نمیشود. رحمت، کمربند حمایتی خدا این شکلی است. داری در آسمان. محفوظ. حفاظت. رحمت! دیگر! آن از آن حقیقت دارد. رحمت یعنی این حفاظت. حفاظت از آن ایمان. مال آن است. تشخیصش چطور؟ قرار بود در اثر اطاعت مورد رحمت خدا قرار بگیری. ابتلاءات تلألؤ روح. روایت: **"أَشَدُّ النَّاسِ ابْتِلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ"**. بیشترین بلا را در عالم انبیاء دارند، بعد هرکی شبیهتر است به پیغمبر، بیشتر. کفهی ترازو سنگینتر قرار بگیری که شما خودت باب رحمت بشوی. رحمت الله الواسعه. اصلاً خودت رحمت میشوی. اصلاً در اثر ارتباط، اصلاً در اثر توجه به تو، رحمت به آنها میرسد.
بحث رحمت را یک اشارهای به آن کردیم. باز خود متن را انشاءالله دوستان... تشکیلات از گزند حفظ میشود. یک جامعهای، این را عرض کردم. یک جامعه، آن جامعهای که مطیع خداست، مطیع پیغمبر است و این اطاعت هم به معنای شل و ول بودن نیست. اطاعت خدا از حیث ولایت خدا، اطاعت پیغمبر از حیث ولایت پیغمبر و همینطور اولیای بعدی تا ولی فقیه، به نام او کشیده میشود. جامعهای که مطیع اینهاست، مورد رحمت واقع میشود. هشت سال جنگ. جنگ جهانی اول و دوم چقدر کشته داده؟ ۷۰ میلیون نفر کشته. جنگ جهانی اول و دوم ۷۰ میلیون نفر کشته. جنگ جهانی اول و دوم، شرق و غرب با هم درگیر بودند. در جنگ تحمیلی ما، شرق و غرب با هم یک کشور را زدند. یعنی در طول تاریخ ما نداشتیم که شرق و غرب با هم یک جا را. جنگ جهانی بوده که شرق و غرب با هم یک جا را زدند. ۸ سال. پنجاه و خردهای کشور. ما اسیر گرفتیم. اسیر داشتیم. طرف آمده بود مال اروپا بوده، مال کجا بوده. ۳۰۰ هزار تا کشته بیشتر نداریم. هیچ، هیچ کشوری هم از ما حمایت نکرد. قذافی یک موشک به ما داد، من بلد هم به ما نگفت نامرد که چه شکلی از این استفاده کنیم و حافظ اسد هم یک حمایتهای جزئی. تهران مقدم و اینها رمزگشایی کرده بودند که چه شکلی اصلاً کار میکند. وقتی جامعهای مطیع ولیاش باشد، کمترین هزینه اش. رحمتش نیست که ابتلاءات را از او بردارد، مثل ابراهیم. این ابتلاءات از سربلندی و سلامت بیرون میآید. ابتلاءات باعث رشد میشود. یک درجه هم ارتقا پیدا میکند. ذرهای هم آسیب و گزند به آن نرسیده است. یک جامعه در آتش قرار گرفته.
فتنهی سال ۶۰ را ما داشتیم که بنیصدر. بعد ترورها بود و از ۳۱ خرداد شروع شد. از تیرماه ترورها را ما داشتیم تا شهریورماه. هفتم تیر و هشتم شهریور همینجور سلسلهای ائمهی جمعه و اینها. جنگ در بحبوحهی جنگ. مبتلا به مورد رحمت. این در حداقل این اطاعت را تام و کامل اگر به صورت پفکی باشد. یک زمانی از درجهای که دارد طرف **"ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ"**. ایمان واقعی ندارید. قرآن دو سه بار **"فَلَا وَ رَبِّكَ"** قسم خورده. یعنی "و رب". خدا به پیغمبر قسم خورده. به ماه و خورشید. بالاترین قسم قرآن چیست؟ خدا به خودش قسم خورده. "به من قسم، به رب قسم." قسم خورده: **"فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ"**، "به رب تو قسم، اینها ایمان ندارند مگر اینکه وقتی تو قضاوت میکنی، اینقدر مطیع باشند که در نفس نفسشان هم حَرَجی پیدا نشود." قضاوت. دیگر الان ما دو نفر برویم پیش امام رضا. شما بگویید کتاب مال من است، من بگویم مال من است. خداوکیلی من هیچی در دلم نمیآید. "به ربت قسم ایمان نداری." ایمان. اگر ما پیشرفتی هم داشتیم در این سالها، برکت همین آدمهایی بوده که “یُسَلِّمُون تَسلِیماً” بودند. اعتراض نداشته. مصلحتاندیشی در برابر ولی که معنا ندارد. "مصلحت" ارشادی. آدمها مبتلا میشوند به خسران و ذلت دنیا و آخرت. این را میبینیم دیگر. رسوایی و بازی...
ببینید، قرآن میگوید اینها با امر حضرت موسی بازی کردند. کیا؟ اصحاب سَبْت. شنبهها. به اینها گفته بود که اینها چکار کردند؟ دودوزه بازی با امر خدا، به امر ولی. **"قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ"**. میگوید ما گفتیم اینها به شکل میمون خوار و دورشده باشند. بازی که ندارد که شما با امر ولی که نباید بازی کنیم. مصلحتاندیشی میکنید؟ رحمت میآورد یا لعنت میآورد. خلاصه اشکال داشته باشی به خود حضرت آقا. اشکال علمی داشته باشی. درس درس اخلاق که رفتم، یک مدت که کار تشکیلاتی میکردیم، به مناسبتی در قم. اصلاً من نگاهم به عالم عوض شد. یعنی آن مدتی که کار تشکیلاتی میکردیم، تازه فهمیدم اصلاً دنیا یک چیز دیگر است. درس اخلاق نرفتهایم. اخلاق تشکیلاتی چیست؟ ولی درس اخلاق مال تشکیلات. یک چیز دیگر است. تشکیلات قرار میگیری. رفیقت رئیسات است. بعد حالا باید چکار بکنی؟ تعاون اصلاً آنجا معنا پیدا میکند. تواضع آنجا پیدا میکند. نصیحت و دلسوزی آنجا معنا پیدا میکند. بعد تازه شما باید در فضای... یکی از چیزهایی که در این فضا، در تشکیلات که قرار میگیری، آیتالله گلپایگانی تقریباً ۲۰ سال از حضرت آقا بزرگتر بود. وقتی آقا رهبر شدند: "ما اطاعت از شما را واجب میدانیم، حمایت از نظام را واجب میدانیم. اگر اشکالی از شما ببینیم، اول حمله به صحت میکنیم. اگر حمله به صحت کردیم و دیدیم اشکال هنوز وارد است، خودمان به خودتان فقط میگوییم و اگر دیدیم شما ترتیب اثر ندادید و گفتن ما باعث تضعیف نظام میشود، دیگر چیزی نمیگوییم." ما اول نقد را علنی میگوییم. بعد که عذرخواهی ما هم نیست. عکسالعملهای شما چه تأثیری روی این تشکیلات دارد؟ هیچ چیزی، معصیت، هیچ چیزی در جمع تشکیلاتی، هیچ معصیتی بالاتر از اخلال به این تشکیلات نیست. اینکه امام فرمود: "حفظ نظام از نماز واجبتر است." خیلی حرف است. حفظ نظام از نماز واجبتر است. یعنی آنی که اخلال به نماز به نظام میکند، از همهی عرقخورا، از همهی دشمنها بدتر است. گفتم: "تحویل میگیریم." قاتل. **"وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ"**. قاتل فلان بچهای که در ماشین کشت. ادب اقتضا میکرد ما "سلام علیکم". **"اَلْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ"**. فتنهگر از قاتل بدتر است. قرآن دارد میگوید پسران فتنه از همهی قاتلین بدترند. از ذیل فساد و کثافت و سیاهی. ایران که رشد ادا. آنها اصل کل شهر نظام فکری مختل این است دیگر. اصل ماجرا این است. اطاعت تشکیلاتی، انسجام تشکیلاتی. شما به یک کیان داری ضربه میزنی. **"أَشَدُّ"** هم **"أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ"** دارد، هم **"أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ"** دارد. فتنهگر از قاتل بدتر است. فتنه از قتل شدیدتر و بزرگتر است.
پیش خدا که فتنه میکند، تشکیلات مختل میشود. اعضای شما را بکشد این جرمش کمتر از این است که یکجور در نیامد، ما را تحویل نگرفته باشند، نظر ما را تأمین نکرده باشند. میزنیم راحت پشتش را خالی میکنی. این چه وضعیتمان است؟ مشکل عمدهی کشور ما، ما هنوز به دولت اسلامی نرسیدیم. تا به دولت اسلامی نرسیم، به جامعهی اسلامی نمیرسیم. نظام اسلامی فرمود: "دولت اسلامی یعنی چه؟" یعنی تشکیلات اسلامی. خامنهای گفت: "۴۰ سال است حکومت تشکیل دادیم، هنوز دولت اسلامی نداریم." آخوند حلب و با طلبه کار دارد میکند. کیف فضای طلبگی. مثلاً حالا من نمیخواهم نقد طلبهها را در فضای بیرون طلبگی بگویم. "بقیه بدتر." وزن داغون است. اصلاً فرهنگ ما فرهنگ اطاعتی نیست. فرهنگ ما، ما را، ماها را اصلاً از بچگی چی میگویند؟ میگویند که "رک خوبی نیست!" در فضای تشکیلاتی منتقد هستی، آداب دارد، ساز و کار دارد. منتقد چی؟ بعد تازه به کی انتقاد داری؟ بعد چطور؟ اول به خودش بگویی در خلوت. اول خلوت نشد. بعد خودت شروع میکنی به اسلام خراب میکنی. اول حمله بر صحت میکنی. نشد میروی به خودش میگویی. اثر نداشت. تو میآیی درست میکنی کار او را، ایثار میخواهد.
اول انقلاب فشار بود نسبت به نخستوزیر. چقدر اذیت شد. تا آن حدی که دیگر ضرری وارد نشود. تخفیف مصلحت. نگفتن شما، تخفیف مصلحت. در مجموعههای تشکیلاتی که ما هستیم، ما نقد نقد. حالتی که غیبت بشود فردی را. نقد مسئولین چیست؟ جریان نقد مسئولین. حالا یک بحث مفصلی است. اولاً که کی نقد کند؟ ما آن تا زمانی که ولایت راجع به اصحاب فتنه نظر نداشتیم، نظر بدهیم. چند تا مسئله: گاهی ولی اقتضائاتی دارد، شرایطی دارد، باید سکوت کند. اتفاقاً بقیه باید بگویند. بیش از ۴۰ بار ایشان حمایت کرده. "خروش ای مردم در خیابان." تأکید دارند که قبل از اینکه من موضعی بگیرم، شما منتظر موضع نباشید. ساز و کار دارد.
اولاً بابت چه چیزی؟ چه کاری؟ یک وقت از آن کاری که واقع شده، درجهی مصلحت یا ضررش کمتر از اینی است که شما داری میگویی. یعنی گفتن من بیشتر دارد خراب میکند تا آن. حالا یک کسی یک حرفی زده، گفتنش ضررش بیشتر از این است که شما از کاری که دارد انجام میدهد، ضرری که دارد وارد میشود بگویی. یک وقتی نه، نگفتنش بیشتر است. یعنی اصلاً از سکوت او شما دارد او استفاده میکند. فتنه کجا؟ گفتن من کجا؟ بعد تازه نگفتن من ضرر است. گفتنم اصلاً ضرر نیست. نگفتن من ضرر است. این تشخیص اینها خودش اولویتبندی میخواهد، فکر تشکیلاتی میخواهد، فقاهت میخواهد، بصیرت میخواهد، فتانت، خیلی چیزها میخواهد که آدم بفهمد چه حرفی را کجا بزند. بحث ولایت هم بیشتر التزام عملی است تا نظری. درست است؟ بله. التزام نظری لزوماً نیست. قرار نیست شما باور به آن حرف داشته باشید ولی به این معنا نیستش که شما ردش بکنی یا هی موضع بگیری. نظراً او نظرش این است، ولو من در عمل عمل میکنم و در نظر من این نیست. یعنی در همه تشکیلات بیان بشود که تضعیف نکند ولی را که مشکل. چه شکلی بگویم؟ چطور بگویم؟ کجا بگویم؟ الان نقد بکنیم؟
الان مثلاً ما یک اتفاقی برایمان افتاد در یک مجموعهای تشکیلاتی. یک نفر میخواست یک پست بالاتری بگیرد. ما حسابی رفتیم از بدیهایی که ایشان داشت و به بقیه گفتیم که این جریان اتفاق نیفتد. این کار میشود نقد سالم یا نقد مخرب؟ یک ضرر. مصلحت بزرگتری دارد از بین میرود اگر من سکوت کنم. مثلاً معتاد است. کسی هم خبر ندارد. من خبر دارم. نه ما غیبت، باید همش گردن شماست که سکوت کردی. اگر اینجور یک ملتی، یعنی در برابر ولی، مسلمان، تسلیماً بودیم. حرج است. مؤمن واقعی اینجور است. اگر ایمان. آقا! تو چه قیاسی دارد میبیند؟ هم عرض کردم جلسهی اول دیگر. اصلاً تعریفش خیلی مؤمن است. هرچه آقا بگوید. اگر اینجور بود، یک ملت، یک امتی، اگر یک عده جمعیت به این صورت تحت فرمان خدا قرار گرفتند، آن وقت است که رحمت پر و لطف بینهایت او شامل حال آنها خواهد شد. آن وقتی است که یک امت به آقایی میرسد. آن وقتی است که یک ملت به رشد انسانی میرسد. آن وقت است که اسارتها و زنجیرها از دست و پای او باز میشود. آن وقتی است که رحمت الهی شامل حالش میشود.
بعد **"سارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ"**. مغفرت را آقا خیلی قشنگ ترجمه میکند. متقین "سارعوا" سرعت بگیر! مسابقه داشته! توی تشکیلات مسابقه سر چی باشد؟ به مغفرت. به اطاعت. کی بیشتر مطیع است، وضعش بهتر است؟ کی خونش بالاتر است؟ بیشتر و سریعتر توانست خودش را جمع و جور کند، ماشینش را بهتر کند؟ تشکیلات سر مغفرت است. کی بهرهاش از مغفرت بیشتر است؟ مغفرت یعنی چی؟ یعنی آن چاله چولههای روحیات را پر کنی. تشکیلاتی قرار گرفتی، سعی کن کسی باشی که بیشترین و نهایت معنوی و استفادهها را از این تشکیلات داری میبری. رضا اسرا تشکیلات بودند دیگر. تشکلاتی که جبههی جبران دور هم. ایشان در این تشکیلات **"سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ"**. یعنی چی؟ یعنی از این موقعیت بیشترین استفاده را کرد برای ساختن خودش، برای اتصال به خدا. چطور؟ فراوان قضایا. سرویس بهداشتی اینطور بود که یک چادر میزدیم، یک صندلی بود و یک سطل. نشیمنش را برداشته بودند، آهنش. تخلیه. ابوترابی رفته بود داخل، خیلی طول داد. سایه افتاده بود. دیدم ایشان روی صندلی نشسته، روی زمین نشسته، دارد یک کاری میکند. فهمیدم که یک خبری است. پرده را زدم که ببینم. با دستش دارد نجاسات را جمع میکند، میریزد توی این سطل. "شما چرا؟" "کی بهتر از من؟ برای من بیشتر از همه نفسم. بسازم. در این تشکیلات مگر قرار نیست در تشکیلات خودمان را بسازیم؟ حرف من را پیاده کنند. من دیکته کنم. من آخرش همه چیز، همه حرفها به من ختم شود. آن را هرم. من باشم. آخر همه امضاها وابسته به امضای من باشد. در تشکیلات کجاست که مغفرت ریخته و تو میتوانی سهمی از مغفرت ببری که بقیه نمیتوانند ببرند. چه اتفاقی رخ میدهد؟ ۱۰ تا مسئول این شکلی. همه میخواهند بپوشانند عیوب همدیگر را و میخواهم این وسط این جلوتر بیفتد، بیشتر ساخته بشود. هرچه سختی مال من باشد. هرچه فشار مال من. چرا من؟ بگو فحش بخورم. تو بگو فحش بخور. من میگویم فحشش را من بخورم. من بیشتر نیاز دارم به این اثر معنوی این فحش تا تو. بیا.
این میشود نگاه تشکیلاتی، خودسازی تشکیلاتی. محل کار تشکیلاتی که شما دارید میگویید، فقط بحث کار اسلامی. محل کار هم، خصوصاً وقتی که این جمع حول ایمان دور هم جمع شد. هر مجموعهای تشکیلات است ولی آن وقتی که چند نفر به خاطر ایمان و یک حرکت مؤمنانه دور هم جمع میشوند. چند نفر به خاطر ایمان. یک جامعهی مؤمنانه، خالص. یعنی کمترین آسیب برای دیگران باشد، بیشترین آسیب مال من باشد. ببینید هیچ چیزی در تشکیلات معادل ایثار نیست. اصل تشکیلات، ایثار است. اصل تشکیلاتی بودن. بگذر از جلسهی اول یا دوم گفتیم اسلام مخالف رهبانیت است. ما کمالی بالاتر از ایثار نداریم. بالاترین، بالاترین کمانی که یک بشر میتواند برسد، ایثار است. یکی از بالاترین کمالها به نسبت مردم. کمال اجتماعی. کمال حقیقی که عبودیت. به کمال اجتماعی یعنی یک وصفی که شما بین مردم داشته مثلاً آتشنشان ایثار کرد، از خودش گذشت این بچه زنده بماند. بالاترین کمالی که یک نفر در اجتماع میتواند کسب بکند. هیچ جای دیگر نیست. شما در خلوت میخواهی ایثار کسب کنی. تشکیلات پیگیر کار شام باشید. پیگیر کار سخنران باشید. پیگیر کار مداح باشید. باند. چه میدانم. برید و ظرف بخرید. واقعاً چه بهتر است؟ یعنی آنی که بنده است، اصلاً از این حالت لذت. اذیت میشود ولی تحمل. اولایش اذیت میشود، تحمل میکند. از یک جایی به بعد دیگر آن سلوک حدادی که رخ میدهد، اثری که در این کارها نهفته است. شهید زینالدین میآمد شب فرمانده بود. کفشها را واکس میزد. میرفت آخر. یکی شب فرمانده میآید تک تک میرود. چرا اربعین اینقدر خاص است؟ معنویت و زلال بودنی که در اربعین است، هیچ جای دیگر نیست. چون روح پرواز پیدا کرده. سبقت میگیرند حول چی؟ حول عشق، حول ولایت. این مهم و کار تشکیلاتی. ببین چقدر منسجم و منظم است. ۲۵، ۲۳ میلیون نفر در یک ماه ۲۳ میلیون نفر غذای گرم بخورند در هر وعده. معقول نیست. یعنی عالم به خودش ندیده است. در یکی از یک کشور جنگزده. جهان تقریباً پنجمی. جهان پنجمی کشور. کشور فوقالعاده محروم. نوید ظهور را میدهد. ظهور یعنی تمدنی که مبتنی است بر یک تشکیلات منسجم مؤمنانه ایثارگر. چطور؟ جمهوری اسلامی باشد. این پلن B ظهور باشد. پازل ظهور باشد. در ابعاد کوچکتر درست است. جمهوری اسلامی جامعهی مهدوی را در ابعاد کوچکتر رخ بدهد، نشان بدهد. دنیا عاشق این بشود، رو به آن بیاورد. داشته باشی آن ایثارگری و تشکیلات هم باید داشته باشی. جمع مؤمنانهی شما به همین. اگر یک مؤسسهای اگر یک مجموعه فداکاری برای از هم ۷ دقیقه یک چیزی بخوانیم.
ایشان میفرماید که: "الی مغفرت..." متن دوستان خواندهاند دیگر. کتاب که حالا خیلی دست دوستان نمیبینید ولی انشاءالله خواندهاند و میخوانند. "از همه چیز بالاتر مغفرت است." بعد مغفرت یعنی چه؟ خیلی قشنگ تعریف میکند: "غفران یعنی التیام دادن و پر کردن یک خلأ." کدام خلأ؟ "مغفرت به ما بده." یعنی خلأهای وجودی ما را پر میکند. این آسیبهای درونی ما را مرتفع میکند. چاپ عیوبت. واقف میشوی. این عیوب از شما مرتفع میشود. بیشتر فداکاری کنی، بیشتر ساخته میشوی. معنویتر میشوی، زلالتر میشوی، پاکتر میشوی. مغفرت بیشتری گیرت میآید. "جراحتی که بر بدن وارد میشود، بعد مرهم میگذارند تا این دوباره التیام پیدا میکند و خوب میشود. روح شما هم مثلاً وقتی گناهی میکنی، یک زخمی. مقام مثال. یک زخمی به این روح وارد شده. مغفرت میآید این را جبران میکند. یعنی یک مرهمی است که این را پوشش میدهد و این را گوش میروید. الان این انگشت بند که زخم شده، شما برای اینکه این زخم خودش را جمع کند، گوشت برویید، این شکافی که خورده پر بشود. خلأ روحی، آسیب روحی، نقصان روحی مرتفع بشود، برطرف بشود." یعنی دنبال اینها باشی. "من که دنبال این باشم که چاله چولههای زندگیات پر بشود. خودت پر بشوی. اخلاق و معنویت تشکیلات است. هیچ جای دیگر نیست. به شرط اطاعت، تسلیم، ایثارگری، اخلاق تشکیلات اینهاست. تقسیم کار بشود. حد هرکسی روشن باشد. هر کسی در حد خودش مبسوط الید باشد. دیگران آن حد او را پذیرفته باشند. اطاعت بکنند. به هر کسی هم مطیع مولای خودش باشد. در درجه بالاتر مطیع خدا و پیغمبر باشد. تسلیم باشد و همه سرعت بگیرند به سمت مغفرت." خب، "غفران یعنی چه؟ غفران یعنی این خلأ، این کمبود روح، این زخم روان، این نقیصهای که در نفس او به وجود آمده است. غفران چهجوری برطرف میشود؟ آن نقیصهای که در روح تو از سوی گناه به وجود آمده، با جبران کردن آن. کسی که با یک گناهی جان خودش را از اوج انسانی یک قدری منحط کرده و دور انداخته، آن وقت عقبماندگیاش جبران شده است که یک مقداری برود بالا." مثال دیگری میزنم. مثالی که ماشینی، مسیر و اینها. "عقب افتاده. غفران." مثالهایی که آقا میزنند یک خورده سرعت ما را بیشتر کند. "ما جا ماندیم و کار مضاعف میکنیم. نیاز به عنایت بیشتری داریم برای اینکه جبران ولایت. بیشتر غفران است." بحث مغفرت، دوستان مطالعه بفرمایند برای با تقوایان.
حالا توضیح با تقوایان باشد. انشاءالله جلسات اول، چون خیلی واژهها دارد تعریف میشود توسط حضرت آقا. بحثش، بحث مهمی است. باید با یک تمرکز بیشتری بحث را پیش ببریم. بحث تقوا. بله، بحث تقوا و بروز تقوا که انفاق مثال میزنم. بحث انفاق را داریم. باز یکی از مسائل تشکیلاتی: انفاق. انفاق تشکیلات یعنی از خودگذشتگی. خصوصاً در جنبههای مالی و بدنی. انفاق. انفاق در مال و انفاق در انفس. مایه بگذارد از پولش، مایه بگذارد از آبروش، مایه بگذارد از جونش. تشکیلات خدا. انشاءالله همه ما را اهل تشکیلات و امت صالحه و امت مرحومه و سربازان امام زمان (انشاءالله) قرار بدهد.
**و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.**
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه یک
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه دو
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه سه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه پنج
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه شش
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه هفت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه هشت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه نه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه سه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه چهار
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه پنج
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه شش
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه هفت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه هشت
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه نه
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه یازده
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه دو
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
جلسه ده
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
در حال بارگذاری نظرات...