‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
**الحمدلله رب العالمین و صلیالله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد (صلّ علی محمد و آل محمد طیبین الطاهرین) و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.**
کتابی که ما در محضرش هستیم، کتاب «طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن» است که مربوط به جلسات سخنرانی رهبر معظم انقلاب در ماه رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی، یعنی بیش از چهل سال پیش، است. این کتاب به کلیاتی از معارف قرآنی در مورد ایمان، ولایت، نبوت، و توحید میپردازد؛ مباحث اصلیای که جنبههای عقیدتی دارند، در این کتاب مطرح شدهاند.
خب، حالا این جلسهی ما بعد از مدتهای طولانی، بیش از چهار ماه وقفه و تعطیلی، برگزار میشود. عزیزانی که الان تشریف دارند، جلسات قبل تشریف نداشتند و دوستانی که جلسات قبل حضور داشتند، الان حضور ندارند؛ لذا ما باید دوباره معرفیای در مورد کتاب داشته باشیم.
این کتاب چکیدهی مبانی نظری رهبر معظم انقلاب است. درواقع، نظام فکریای که از ایشان دنبالش هستیم را در این کتاب میتوانیم پیدا کنیم و با این کتاب به آن برسیم. عمدهی مباحث ایشان ناظر به این است که معارف قرآنی اگر بخواهد در عالم بیرون واقع شود و جلوه پیدا کند، باید چه حالتی و چه قالبی پیدا کند. ایشان میخواهند مباحث نظری را از کنج مسجد به سطح جامعه برسانند.
ما گاهی از «تقوا» یا «ایمان» سخن میگوییم و اینها فقط کنج مسجد جا دارند. تقوایی که ما میگوییم، جایی بروز پیدا میکند که در مسجد، کنج محراب، شب قدر و هنگام قرآن به سر گرفتن باشد. این تعریف ما از تقواست، یعنی تقوای ما در آن زمان فقط بروز دارد و بروز دیگری ندارد. ولی چیزی که ایشان در این کتاب دنبالش هستند، این است که تقوا را به عرصههای مختلف وارد کنند و جامعه را با آن بسازند، با این مفاهیم.
خب، شما میبینید هنوز که هنوز، این تعابیر از دهان ایشان نمیافتد. در همین سخنرانی اخیرشان، مثلاً، در مورد برخی مسئولین فرمودند که «اینها تقوا ندارند. مسئولی که همه امکانات دستش بوده، باید پاسخگو باشد، نه اپوزیسیون و طلبکار.» خب، این به چه چیزی برمیگردد؟ به اینکه تقوا ندارد. یعنی همان مباحثی که ایشان در این کتاب مطرح کردهاند. مقدمهی کتاب هم هست که اگر ما میخواهیم تشکیلاتی بسازیم و جامعه را بسازیم، اگر کادری بخواهیم برای این نظام و این انقلاب داشته باشیم، این مباحث را لازم داریم. این مفاهیم را باید به خورد اینها بدهیم.
انسان در تراز انقلاب اسلامی، عنصری که بخواهد عنصری موفق و مفید باشد در سطح جامعه، در سطح فضای جمهوری اسلامی، عنصری است که این مفاهیم و این معارف را باید بشناسد و بلد باشد. این حرفی است که ما در مورد این کتاب و نظام فکری رهبر معظم انقلاب میزنیم.
یکی از دوستان ما که خوب و مفصل سالیان سال روی مبانی نظری رهبر معظم انقلاب کار کرده است، آماری به من داد. آقای دکتر علی جعفری به خاطرم نیست که گفتش که «ما جمعآوری کردهایم. صفحاتی آوردهایم.» سخنرانی رهبر معظم انقلاب، نمیدانم ۱۸۰ هزار صفحه یا چقدر سخنرانی از ایشان (حالا باید دقیق یادم بیاید، ۱۸ هزار صفحه یا چقدر، یادم نیست) گفت: «ما حساب کردیم و دیدیم در تاریخ، نه اسلام، در تاریخ دنیا، از هیچ شخصیتی به این میزان سخنرانی مکتوب و مطلب ارائه شده، وجود ندارد.»
یعنی حتی (حالا اینش دیگر بحث تشبیه نیست، تشبیه غلط نیست اینجا، اصلاً ربطی ندارد) ولی ما، مثلاً، از خود اهل بیت هم این مقدار نداریم. بحار الانوار ۱۱۰ جلد است، ولی این مقداری که از رهبر معظم انقلاب، سخنرانیهای ایشان، مباحث مختلف ایشان، و آثار خودشان جمعآوری شده، بیش از این حرفهاست. به هیچکس روی کرهی زمین (به تعبیر دوست ما) روی کرهی زمین، در طول تاریخ، کسی که در مقام بیان باشد و اینقدر حرف زده باشد و حرفهایش عمدتاً نو باشد را، یا پیدا نمیکنید یا خیلی کم است.
حرفی که تکراری باشد، یعنی حرفی باشد که همین را دقیقاً، مثلاً، ۲۰ سال پیش با همین محتوا، همین بیان، با همین قالب و فرم، و با همین نگاه ایشان مطرح کرده باشد، قشنگ اگر دوباره دارد به موضوع پرداخته میشود، از یک زاویهی دیگری است، با یک نگاه دیگر. شخصیتی که درس خارج دارد، استاد در بالاترین سطح در حوزهی علمیه است، مسئولیت دارد در بالاترین سطح، یک خطیب است، یک مفسر است، یک فقیه است، یک فیلسوف است، یک جامعهشناس است، یک هنرشناس است. هفتهای تقریباً ۱۰ فیلم سینمایی ایشان میبیند. یک ورزشکار است، یک موسیقیدان است. با انواع اقسام ورزشها آشناست، در ورزش متخصص است، در موسیقی صاحبنظر است. در هنر، هنرهای مختلف، صاحبنظر است و در مقام بیان هم هست.
یعنی گاهی شما یک همچین شخصیتی دارید ولی فرصت و تریبون در اختیار او نیست تا نظر بدهد. ایشان تلفون هم در اختیارشان هست، دائماً در حال پمپاژ فکر و تغذیهی فکری به جامعهاند. این یک عطیهی بینظیر در طول تاریخ است، رهبر معظم انقلاب که ما قدر ایشان را نمیدانیم. واقعاً، به تعبیر برخی آقایان، آدمی که روی دامنهی کوه است، عظمت کوه را نمیفهمد. اونی که توی بیابان است و در راه، او میفهمد کوه چه عظمتی دارد. ما نه حضرت امام را عظمتش را شناختیم و فهمیدیم، نه رهبر معظم انقلاب.
یعنی من قصد دارم، اگر ما مثلاً در قرن نهم هجری میگفتیم در آینده یک شخصیتی میآید که این شکلی است، این توان اجرایی و توان مدیریتی، اوصاف از شجاعت و حکمت و درایت، و علم او، و معارفی که از کانال او تغذیه میشود، من احساسم این است که هیچکس باور نمیکرد. در قرن نهم هجری اگر ما بشارت میدادیم به همچین شخصیتی، کسی باورش نمیآمد که میشود یک همچین شخصیتی بیاید.
خود رهبر معظم انقلاب در مورد حضرت امام میفرمودند که: «ما اگر دیگران میگفتند یک شخصیتی مثل شما میآید، آنگاه که خود شما را دیدیم، امام شوخی نبود. امام همان علامه حلی بود، همان شیخ انصاری بود، همان سید بحرالعلوم بود.» خب، همان عرفان و همان فقه و در همان سطح. امام چیزی از شیخ انصاری کم ندارد؟ نه، عرفان چیزی از سید بن طاووس کم ندارد. چطور با عظمت یاد میکنیم؟ آیندگانی خواهند آمد در ده قرن آینده، از امام با همان تعابیری یاد میکنند که ما در مورد سید بن طاووس یاد میکنیم. و آداب و صلات او را همان معاملهای باهاش میکنند که اسرار الصلات مرحوم جواد آقای ملکی کم ندارد.
امام از جهت عرفانی و معنوی از میرزا جواد آقای ملکی کم ندارد، برند نشده در عرفان. اربعین حدیث او در کتب اخلاقی بینظیر است. خودشان تصریح دارند، حضرت امام در شرایط عقل و جهل: «مدلی که ما کار کردیم در تاریخ سابقه نداشته در اخلاق، به این نگاه که ما نمیخواهیم دستورالعمل اخلاقی بدهیم. ما میخواهیم تحول اخلاقی ایجاد کنیم.» توضیح میدهند در مقدمهی آن کتاب که تفاوت کارشان چیست. خوبی حضرت امام، من احساس میکنم حضرت آقا باز خود امام را هم یک درجه ترقی دادهاند. چه در مسائل عرفانی و معنوی، چه در مباحث سیاسی، در مباحث ساختاری و تشکیلاتی، چه در مباحث معارفی. مثلاً، حضرت امام ورودشان در مباحث هنر و اینها، یعنی زمینهاش نبود. مثل رهبر معظم انقلاب، دورهی حضرت امام دورهای نبود که خیلی با این مباحث چالش جدی مواجه باشند. مقداری در مورد سینما و مطبوعات و رسانه و اینها مطالبی دارند، ولی شما قیاس کنید حجم مباحثی که رهبر معظم انقلاب دارند با حجم مباحثی که امام دارند. اصلاً قابل قیاس نیست. امام شاید سر جمع صد صفحه در مورد اینها داشته باشد. رهبر معظم انقلاب شاید صد جلد از ایشان مطلب شما بتوانید پیدا کنید توی مباحث مختلف در مورد رسانه و مطبوعات، فیلم و سریال و چیزهای حتی موسیقی و هنر.
نعمت را باید قدر دانست. رهبر معظم انقلاب محصول یک نظام فکری است که این نظام فکری یک عقبهای دارد. این عقبه در کتاب «طرح کلی اندیشهی اسلامی» یافت میشود. رد پای اینکه چه چیزی ایشان را ساخته، فوندانسیون شخصیتی رهبر معظم انقلاب چیست، پیریزیای که صورت گرفته، این را اگر دنبالش میگردید، با این کتاب میتوانید به آن برسید.
و از ویژگیهای ممتاز این کتاب این است که تکتک مفاهیم مهم و پراستفادهی قرآنی و الهی دارد در این کتاب تعریف میشود. مفاهیم کلیدی؛ یعنی شما یک دور انگار دارید آشنایی واژگانی پیدا میکنید با معارف قرآن. شما با مفهوم توبه آشنا میشوید، با مفهوم ایمان آشنا میشوید، با مفهوم تقوا آشنا میشوید، با مفهوم رحمت. فقط در این درس اول، چیزی حولوحوش ده، پانزده واژه است که ایشان اصرار دارند یک تعریف جدیدی با قرآن، با ادبیات قرآن و معارف قرآن ارائه کنند که این از این تعریف هم اتفاقاً مغفول است. یعنی ما بد فهمیدهایم.
یعنی درواقع، در نظر ایشان، آسیبشناسی فرهنگیای که میکنند (رهبر معظم انقلاب، سال ۵۳)، آسیبشناسی ایشان در حوزهی فرهنگ، به فرهنگ عمومی، این است که مردم این واژهها را غلط فهمیدهاند. مردم توکل را غلط فهمیدهاند. شهید مطهری هم دارند در همان سالها، احیای تفکر اسلامی. شهید مطهری در همین فضاست. مردم زهد را غلط فهمیدهاند، توکل را غلط. اکثر واژهها را شروع میکنند به بازتولید کردن.
خب، رهبر معظم انقلاب از این جهت اثر ایشان خیلی ویژهتر از شهید مطهری است، چون ایشان متمرکز روی موضوع است؛ و بالخصوص دارد روی سبک مفاهیم کار میکند. و خب، نوع گویش ایشان هم نوع گویش خاصی است و تکیهاش به قرآن. خب، البته عرض کردیم، رهبر معظم انقلاب واقعاً از جهت فکری، ادلّ بر شهید مطهری است.
وقتی به امام عرض میکنند که بعد از شهید مطهری: «آقا، شما کسی را به ما معرفی کن که جای آقای مطهری را پر کند در دانشگاه.» امام فرمود: «همین سید علی آقا. بروید خدمت ایشان. به ایشان بگویید من خواستم، درخواست من این است که شما بیایید.» شوخی نیست. شهید مطهری چند سال در دانشگاه بوده؟ در کدام دانشگاهها بوده؟ چه درسهایی میداده؟ شاگرد چه کسانی بوده؟ جدیدترین شاگرد علامه بوده، شاگرد امام بوده. در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران، وقتی که هیچ روحانی در آن فضا ظهور و بروزی نداشته، بلکه اصلاً پس میزده، ایشان برند میشود در آن فضا، شهید مطهری.
بعد بعد ایشان سید علی آقایی دارد میآید که سخنران مسجد کرامت مشهد بوده، مسجد امام مجتبی مشهد بوده. حضور آنچنانی مثل شهید مطهری در دانشگاه نداشتند. استاد فلسفهی دانشگاه که نبودند. با چه اختلاف سنیای؟ تقریباً ۲۰ سال اختلاف سنی. شوخی نیست. اینها خیلی مهم است. باید با دقت ما خودمان را در آن فضا تصور کنیم. خیلی نکتهی مهمی است. معلوم میشود که در نگاه امام، آن مطهری که پارهی تن امام است و آثار ایشان صددرصد و بدون استثنا مفید است و امام به دخترشان میفرمایند که «من به تو توصیه میکنم که همهی آثار مطهری را بخوانی»، جایگزین او (که نه، جایگزین خودشان)، جایگزین مطهری (که با ۲۰ سال اختلاف سنی) بماند، با امام چقدر اختلاف سنی دارد حضرت آقا؟ بیش از ۳۰ سال.
جایگزین خودشان هم سید علی آقا را میدانند. یعنی آن مقامات گوناگون، آن جامعیت بینظیر، در نگاه امام در یک نفر تبلور دارد. آن هم علی آقایی است که در ۴۹ سالگی رهبر میشود. ۴۹ سالگی الان بعضی مسئولین ما، آقای جلیلی و اینها، بیش از ۵۰ سال سنشان است. مسئولین ما، آقای قالیباف و اینها مثلاً حولوحوش ۶۰ سالشان است. آقای رئیسی و اینها پنجاه و خوردهای سال. رهبر معظم انقلاب ۴۹ سالشان است. آیا نمیدانم قیاس بکنید سن یک مسئول الان. الان جامعهی اسلامی که چهل سال بود در این فضا رشد کردیم، یک فرد ۴۹ ساله خیلی چیز خاصی به چشم نمیآید ازش. حتی در حد ریاست جمهوریاش هم شاید بگوییم بچه است، کم سنوسال است.
رهبر میشود. آن هم رهبر بعد از امام. آن هم در آن دورهی پرتلاطم بعد از جنگ. آن هم در شرایطی که بالاخره برخی مسئولین رده اول چه نسبتی داشتند با ایشان. و قدرت اجرایی و توان مدیریتی، یک بخش مهماش برمیگردد به آن زمینههای فکری آدم. خب، شما میبینید در همین دورههای خودمان، آدمهایی بودند از جهت اجرایی خیلی قوی بودند، خیلی مدیر بودند، ولی الان به چه وضعی مبتلا هستند. یک بخشاش برمیگردد به ضعف بینشی انسان. آدمی که تحلیل ندارد، مبنا ندارد.
ما از ضعفهای عمدهمان در فضای نیروی انسانیمان و کادرسازیمان این است که ضعف معارف و فکری داریم. دروس معارفی دانشگاه واقعاً کفاف نمیدهد برای اینکه ما بخواهیم یک انسانی در تراز انقلاب اسلامی بسازیم. این درسها را پر نمیکند، نیاز را برطرف نمیکند.
اگر ما بخواهیم درس معارف بگذاریم برای دانشگاه، چه کتابی اولویت دارد؟ کتاب «طرح کلی اندیشهی اسلامی». حالا این کتاب، البته، ادبیاتش ادبیات منبری است، ادبیات سخنرانی. این باید عمدهی مطالبش جدا شود، تدوین شود، تطبیق شود، باب شود، و یک نظام منسجمی از توش درآید. کوچک و مختصر: یک جلدش ایمان باشد، یک جلدش توحید باشد، یک جلدش نبوت، ولایت. اصل مباحث.
خب، در منبرهایمان ما چه میگوییم؟ شما قیاس کنید منبرهای الان را با منبر رهبر معظم انقلاب سال ۵۳. الان شما منبری مثل ایشان پیدا نمیکنید. الانش که همه این نسل سوم و دوم منبریها، بزرگشدهی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامیاند. یعنی هنوز حوزهی علمیه عقیم است از اینکه بتواند منبری در سطح منبر سال ۵۰-۵۲-۵۳ رهبر معظم انقلاب بیرون بدهد. انسان از زمان جلوتر است که باید قرون و ادوار و دهوری بگذرد تا تاریخ به او برسد.
اینها همه شاخصهایی است برای اینکه ببینیم این کتاب چه کتاب ویژهای است و چقدر ارزش دارد. حالا ما امروز میخواستیم بحث را شروع بکنیم، ولی حالا به حسب اینکه، دوستانمان هم احتمالاً این بحث که از غربت این مباحث دیگر با این چالشهای این جوری مواجه میشود، بحثهای جدی و خوبی که ضروری است، شیطان هم بالاخره بیکار نمینشیند برای اینکه آسیب بزند به این مباحث. انشاءالله بتوانیم از جلسهی بعد وارد متن بشویم و مباحث را با جدیت پیگیری کنیم. انشاءالله.
**الحمدلله رب العالمین و صلیالله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.**
در حال بارگذاری نظرات...