جلسه دوازدهم : راهکارهای پیامبر اکرم برای مقابله با شیطان
این مجموعه جلسات، روایتی عمیق و جذاب از تقابل انسان با شیطان است؛ از شناخت «لوکیشن» دشمن و نقشههای کلان او، تا افشای «آپشن»ها و ابزارهای فریبش، و در نهایت پردهبرداری از «موشن» و حرکتهای پنهانش در خیال، روان و زندگی روزمره ما. در این جلسات، روایتهای تکاندهنده اهلبیت(ع) با تحلیلهای نوین گره خوردهاند؛ از خاک نورانی کربلا و حقیقت بندگی، تا ترفندهای شیطان در غفلت، ترس، طمع و حتی احساسات روزمره. هر بخش با بیانی رسانهای و پرکشش، تصویر تازهای از مبارزه همیشگی انسان و شیطان ارائه میدهد؛ مبارزهای که فقط در عاشورا یا تاریخ گذشته نیست، بلکه همین امروز در قلب، ذهن و انتخابهای ما جریان دارد. این محتوای ناب و پرانرژی، بهجای شعار، راهکار میدهد: سپر ذکر، توکل، تقوا و اتصال به رحمان، تا در برابر «هوش سیاه شیطان» ایستاده و مسیر روشن بندگی را پیدا کنیم
راه کارهای دور کردن شیطان
افرادی که در کار خلق گره می اندازند
روزه، روسیاهی شیطان
پر خوری، ابزار شیطان
صدقه، شکستن کمر شیطان
رحم داشتن به هم بخاطر خداوند، نابودی کامل شیطان
استغفار، زدن رگ گردن شیطان
روزه زکات بدن است.
مقایسه کردن، فعلی شیطانی
محدوده بهره بردن شیاطین
بیماری سامری چه بود؟
اولین خواسته شیطان، عمر طولانی
دومین خواسته، مسلط شدن بر آدم
سومین درخواست، تعدد فرزندان
چهارمین، مخفی بودن از نظرها
پنجمین، لانه ای در سینه انسانها
چه قولی به حضرت آدم داده شد؟
امامان گمراهی در مقابل امامان هدایت
خصوصیات افرادی که شیطان بر آنها ظاهر شده
عرش ابلیس کجاست؟
ابلیس با چه چهره هایی ظاهر می شود؟
نظر ائمه در مورد افراد غلو کننده
مراحل ضربه زدن شیطان به انسان
راه نجات، پیوستن به رحمت واسعه است
راز بوی سیب حرم امام حسین علیه السلام
داستان میوه های بهشتی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربالعالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی.
این جلسه، جلسه پایانی بحثی است که با عزیزان در این ماه محرم و صفر داشتیم و جلسه سی و دوم بحث است. بعضی عزیزان از شب اول، شبهای اول حضور داشتند. این بحث در سه جای مختلف ارائه شد و عرض شد که این بحث، بحث بسیار مفصلی است. حالا اینکه آیا جای دیگری و وقت دیگری ادامه پیدا کند یا نه، معلوم نیست؛ ولی بحث خیلی بیش از اینهاست و جای کار بیشتری داریم و بحثی هم هست که خیلی مورد غفلت واقع میشود و نیاز داریم زیاد به آن توجه کنیم. بحث شیطان، بحثی است که ما معمولاً از این موجود خبیث، غافل میشویم.
خوب، مطالب مهمی را امشب داریم و مطالب زیادی که انشاءالله فرصت شود. قاعدتاً امشب بحثمان بیشتر خواهد بود. جلسه آخر باید جمعبندی بکنیم. مطالب، مطالب زیادی است؛ باید به یک جایی برسانیم. سعی میکنم انشاءالله سریعتر مطالب را عرض بکنم.
روایات پیرامون شیطان و نفوذ او
اول یک روایتی بخوانم که این کمک میکند کمی فضایمان امیدوارانهتر بشود نسبت به شیطان؛ ولی باز بعدش روایت دیگری را میخوانم که کمی باز خوف برانگیز است. پیغمبر اکرم به اصحابشان فرمودند که: "میخواهید من به شما خبر بدهم یک چیزی را که ان انتم فعلتموه تباعد الشیطان منکم؟ اگر این کار را انجام دهید، شیطان از شما دور میشود، کما تباعد المشرق من المغرب؛ آنجور که شرق از غرب دور است، شیطان از شما دور میشود." گفتند: "بله یا رسول الله." این چند تا راهکار، راهکارهای اساسی در برخورد با شیطان است که خیلی یک دوره سبک زندگی هم است.
خوب میبینید اینجا روایات، که حالا عرض میکنم، بحث تمثل اعمال را دارد. اعمال ما اینجا یک شکلی دارد. مثلاً صدقهای که داریم میدهیم؛ این دستمان یک پولی را دارد میاندازد توی صندوق صدقه. شکل دنیاییاش، این شکلی است؛ ولی شکل ملکوتی، شکل برزخیاش این شکلی نیست. آنجا در عالم برزخ، اعمال یک شکل دیگری دارد، ابعاد خیلی وسیعی دارد، چهرههای خیلی متنوعی. این عمل از پایین وقتی میرود بالا، صورتهای مختلفی پیدا میکند، تمثل پیدا میکند. شیطان از بالا میآید پایین، وقتی به عالم برزخ میآید، صورتهای مختلفی پیدا میکند، شیطان تمثل دارد. اعمال ما هم تمثل دارد. تمثل شیطان از بالا به پایین است. شیطان یک حقیقتی فوق عالم برزخ است. میآید تو عالم برزخ، چهرههای مختلفی پیدا میکند. عمل ما یک حقیقتی پایینتر از عالم برزخ است. از اینجا میرود بالا؛ آنجا صورتهای مختلفی پیدا میکند. این اعمال ما، صورت ملکوتی و صورت مثالیاش؛ گاهی با صورتهای مثالی شیطان درگیر میشود. گاهی درگیر میشود، گاهی هم موافقت دارد. اگر خدای نکرده گناه باشد، موافقت پیدا میکند. اگر طاعت باشد، مخالفت پیدا میکند.
سوره مبارکه ناس و سوره فلق، خیلی معارف عجیب و غریبی دارد. حیف که فرصت نشد این جلسات یک مروری بکنیم. مثلاً یکی از کلمات خیلی جالبی که در سوره مبارکه فلق ما داریم، امشب نفاثات فی العقد. نفاسات، نفاس کسی که اینجوری فوت میکند. "فوت میکنم فی العقد"؛ آنقدر گره میاندازد، هی گره ایجاد میکند. این صورت ملکوتی خیلی از این کارهایی است که ما در دنیا انجام میدهیم. بعضی افراد با حرفهایشان، با کارهایشان، گره میاندازند. دختر و پسری میخواهند با هم ازدواج کنند، شرطهایی جلو پای اینها میگذارند، هی گره میاندازند، سختش میکنند، زندگیها را به هم میزنند، آدمها را دچار شبهه میکنند، دچار اختلال میکنند. اینها همهاش میشود آن دمیدن در گرهها، نفاثات فی العقد که خدا فرموده: "از شرّ اینها به من پناه ببرید."
میخواهم بگویم: حاصل اذا حسد، حسود یکیاش است؛ یا وسوسه، یا وسوس فی صدور الناس. در مورد سینه عرض میکنم آخر بحث انشاءالله. توی سینهها وسوسه میکنند. ما فکر میکنیم که شیطان جنی فقط وسوسه میکند. آخر آیه میفرماید که، آخرین آیه قرآن است: من الجنة و الناس. اینهایی که وسوسه میکنند، لزوماً جن نیستند؛ بعضیهایشان آدماند. آقا انسان هم مگر داریم که وسوسه کند؟ بعد وسوسه میکند در سینه آدم. ما شنیدهایم میگویند وسوسه میکند تو ذهن آدم؛ چرا این در سینه دارد میگوید؟ این است که مطلب خیلی مفصل و خیلی جای بحث دارد.
راهکارهای مقابله با شیطان از زبان پیامبر اکرم
حالا اینجا یک سری اعمال را پیغمبر اکرم میفرمایند که اعمال خوبی است. این اعمال خوب، صورت ملکوتی پیدا میکند. آن صورت ملکوتی، یک آسیبی به شیطان میزند. خیلی بحث جالبی است. خیلی روایت قشنگ و مفصلی است. فرمود: الصوم یسود وجهه؛ روزه، روی شیطان را سیاه میکند. همین به فارسی خودمان میشود نقره داغ، "فلانی نقره داغ میکند، رو سیاهش کرد." سیاهی به چه ماند؟ زمستان تمام شد و سیاهی به زغال ماند. چه؟ شیطان را رو سیاه میکند؟ روزه. روزه صورت ملکوتی که پیدا میکند؛ البته صورتهای ملکوتی فراوانی دارد. یکی از صورتهای ملکوتیاش، سپر است. سپر نمیگذارد تیر و ترکش به سمت انسان بیاید. صورتهای ملکوتی فراوانی دارد. خود روزهداری، سیراب بودن. این هم یکی از صورتهای ملکوتی. اینجا تشنگی، آنطرف سیراب بودن. روزهخواری، تشنگی. صورتهای مختلفی دارد. یکی از صورتهایش این است: صورت شیطان را، چهره شیطان را سیاه میکند. شیطان دست خالی میشود. روزه خیلی تأثیرگذار است توی درگیری با شیطان؛ چون بیشتر نفوذ شیطان در ما، از طریق خوراک و بیشتر از طریق پرخوری است. یادتان هست حدیث حضرت یحیی را؟ "یک ویژگی دارم، من خوشم میآید؛ آن هم این است که وقتی میخوری، قشنگ تُپل میخوری، سیر میخوری." حضرت یحیی گفت: "من خوشم میآید اینجور." گفت: "دستت که به تو نمیرسد، ولی یک کارهایی میتوانم بالاخره بکنم."
روزه، شیطان را رو سیاه میکند. و صدقة تکسر زهره؛ صدقه صورتهای ملکوتی فراوانی دارد. یکیاش این است: کمر شیطان را میشکند. این کمر شکستن، وقتی کسی پا روی قدرت دارد، میتواند جولان بدهد، حرکت کند؛ کمرش که میشکند، دیگر میافتد از جولان. صدقه این شکلی است. چرا؟ برای اینکه توی صدقه، آدم پا میگذارد روی این علاقهای که دارد به پول و ثروت و اینها و طمع انسان. صدقه، شیطان را... طمع خیلی سرمایهگذاری میکند. بحث مفصلی است که یک وقتی اگر وقتی بود، فرصتی بود، گفتگو کنیم. بحث مفصلی که باید کرد این است: رابطه شیطان با رذائل، با عصبانیت ما، طمع ما، تکبر ما، حسادت ما. شیطان روی اینها سوار است. بستر نفوذ شیطان اینهاست؛ خصوصاً یکیاش طمع. روی طمع حضرت آدم "تا ابد زندگی کن، به طمع." "آقا خودت لازم داری، نکن فلان." که دیدی توی آن غذایی که از کتاب "آن سوی مرگم" خواندیم. آن خانم که میخواست بانک برود کمک کند وایستاده بودند آنجا. حرفهایی که میزدند خیلی جالب. صدقه که میدهی، کمرش میشکند. این قدرت نفوذ شیطان نسبت به تو کم میشود. به ظاهر یک عمل ساده است، ولی شیطان را یک ۱۰ کیلومتر میفرستد. یهو اینها در میروند. تو موضع انفعال، عقبنشینی قرار میگیرد. البته آن بعدش بلد است چکار کند. یک پول درشت که دادی، بعدش میآید میگوید: "احسنت! تو الان دیگر از اولیا درگاه الهی شدی." از یک جای دیگر میآید. این آدم را همچین پف میکند توش: "بابا تو دیگر کی هستی؟" این روی خود انبیا هم قفل بود، همچین حرکتی.
از یک جای دیگر. اصلیترین قضیه، آقا این است. اینی که کمر شیطان را به معنای واقعی کلمه شکست، تکه تکه میکند شیطان را. آن نقطه اصلی که باید روش کار بشود، اینجاست: الحب فی الله. دوست داشتن برای خدا. باز به تعبیر قرآنی: رحما بینهم اشداء علی الکفار. رحما بینهم؛ با همدیگر رحم داشتن، رحمت داشتن، محبت به هم داشتن به خاطر خدا. و المواظبت علی العمل الصالح. به هم کمک کردن در عمل صالح. قله این دوست داشتن برای خدا و کمک هم بودن در عمل صالح کجاست؟ ایام اربعین. اوجش آنجاست. همه را احترام میکنم برای خدا، محبت خدا، محبت امام حسین. الا حب ابی عبدالله، الا حب ابی سجاد. به قول خودشان: "به محبت امام حسین." کدام شهر؟ اسمت چیست؟ مسلمانی؟ کافری؟ شیعهای؟ سنی؟ از همه پذیرایی و همه به هم کمک میکنند تو این عمل صالح. فرمود: "این کار را اگر بکنی یقطع دابره؛ دم بریده میکند شیطان را." محبت در راه خدا و کمک هم بودن تو عمل صالح، شیطان را دم بریده میکند. دمبریدهاش میکند یعنی اینکه یکجوری میشود که دیگر بعد این چیزی برایش نمیماند، تمام میشود. نقطه سر خط. به قول این تایپیستها: "اینتر میخورد، میرود پایین، تمام، برش میخورد، کات میشود."
خوب دیگر چه؟ آقا و الاستغفار یقطع وطینه. این رگ گردن شیطان را چه چیز میزند؟ استغفار. شمشیر میزنی به گردن. البته شیاطین یکی دو تا نیستند. امشب شب آخر قشنگ… چیزهایی که وقتی میخواستند از بهشت بیرونش کنند. چیزهایی که به خدا گفت، تقریباً فاتحه همهمان را خواند. پدرتان. ضربالمثل قرآنی است. فرمود: "حواستان باشد. شیطان پدر همهتان را درآورد!" پدر ما کی بود؟ حضرت آدم. از کجا درآورده پدرمان را؟ من الجنة، اخرج من الجنة. پدرتان را از بهشت درآورد. پدر همهتان را درآورد. حواستان باشد شیطان پدر در بیاورد، ولی استغفار رگ گردن این را میزند. از استغفار نباید غافل شد. ذکری که باید داشت، لااقل شبها، سحرها آدم این ذکر را داشته باشد، خیلی آثار فوقالعادهای دارد.
بعد فرمود: و لکل شیء زکات. "هر چیز زکاتی دارد." و زکات الابدان عصیان. "زکات بدن، روزه است." خوب، این روایت اول. خیلی مطلب امشب هست. خدا رحم کند بهمان. روایت بعدی را بگویم و بعد دیگر برویم کمکم ببینیم خیلی دیگر قضیه دارد حاد میشود. آخر جلسه امام حسین به دادمان میرسد.
داستان ابلیس و نافرمانیاش
ولی کلنجار در تفسیر شریف علی بن ابراهیم قمی که از تفاسیر بزرگ شیعه است و خود این بزرگوار هم از علمای درجه یک شیعه است. جلد ۱، صفحه ۴۲. از امام صادق علیه السلام این روایت را دارد. این روایت را دل بدهید که قشنگ این روایتم پدرمان را در آورد.
فرمود: "اولین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود." قیاس کرد چه را به چه؟ خودش را با آدم مقایسه کرد. مقایسه؟ اصلاً مقایسه کار شیطانی است. بچهات را به آن یکی مقایسه میکنی. این را با آن مقایسه میکنی. خانمات را با خانم آن یکی مقایسه میکنی. اوضاع زندگیات را با اوضاع زندگی آن یکی مقایسه میکنی. این مقایسهها همه از کیست؟ آقا! مقایسه خیلی چیز خطرناکی است. لااقلش این است که آدم به زبان نیاورد. اولین کاری که بکند، به زبان نیاورد. بعد سعی کند تو ذهنش هم مقایسه نکند. "چرا من انقدر کار میکنم، انقدر درآمد دارم؟ آن یکی کار میکند." "بابا خدا خواسته." "نه! این از راه حرام است. مگر میشود کسی از راه حلال اینطور؟ پس چرا خدا حاجت من را نمیدهد؟ چرا؟" در اثر مقایسه. شیطان مقایسه کرد و کفرش در آمد. "او از گل است، من از آتش." خوب مادی که نگاه کنی، آتش بالاتر از خاک است. دنیایی اگر نگاه کنی، به ظاهر هم قویتر است دیگر. از جاهل قدرت بیشتری؟ بحث کردند. بحث قشنگ هم کردند که خاک مزایایی دارد که آتش ندارد. مثلاً شما چه چیزی را آتش نمیتوانی امانت بدهی؟ هفت، هشت، ده تا ویژگی گفتند نسبت به خاک که اینها مزیت خاک نسبت به آتش است. به اینها دیگر نگاه نکرد، نادان. یک چند تا چیز ظاهری خودش نگاه کرد که "من از جنس آتش هستم، او جنس خاک است." مقایسه کرد، گفت: "من که بهترم."
اولین کسی که مقایسه کرد، ابلیس بود. بعدش تکبر کرد که این اولین معصیتی بود که تو عالم واقع شد. تکبر در برابر خدا. قلدری؟ "نمیخواهم این حرفها پیش بیاید."
بعد ابلیس برگشت گفت: یا رب اوفنی عن السجود لآدم. خیلی نکته تو این روایت است، دقت بکنید. اولش معروفتر است. یک بخشایش نشنیدید؟ آن بخشهای نشنیدههایش پدر را در میآورد. گفت: "خدایا! من را از سجده به آدم معاف کن." و انا اعبدک عبادتا لم یعبدکها ملک مقرب ولا نبی مرسل. "تو من را معاف کن از سجده به آدم. من یک عبادتی برایت میکنم تا حالا هیچ فرشته مقرب و هیچ پیغمبری همچین عبادتی برایت نکرده باشد." "نیاز به عبادت تو ندارم. من دوست دارم آنجوری که من میخواهم، من خدا هستم. چه شکلی عبادت کنی؟ تو بنده میخواهم بندگیت را نشان بدهی." "من پیشنهاد میدهم. نه آنجوری نمیخواهم، اینجوری میخواهم." نیاز دارم.
زیر بار سجده نرفت. خدای متعال بهش فرمود: فاخرج منها فک رجیم. "برو گم شو! سنگ بارانت میکنم، رجیم شدی، لعنتم و ان علیک لعنتی الی یوم الدین." "تا قیامت لعنتم را انداختم بر تو." که همینی که عرض میکردیم شبها مفصل که شیطان مظهر لعنت خداست. رجیم یعنی ملعون. این هم آقا بلبلزبانی مگر پا شد رفت؟ وقتی کسی ۸ متر زبان دارد، این شکلی. گفت: یا رب، به کیف و انت العدل الذی لا تجور. "تو خدای عادلی هستی که ظلم نمیکنی. پس ثواب عملی بَتَلَه؟ این همه اعمال تا حالا انجام داده بودم، چی شد؟ ۶۰۰۰ سال عبادت کردم. نتیجه ۶۰۰۰ سال چی شد؟ فقط یک سجده." ۴۰۰۰ سال طول کشیده بود نماز میخوانده. تازه امیرالمومنین فرمود: "معلوم نیست این ۶۰۰۰ سال، سالهای دنیوی است یا اخروی. در خطبه قاصعه نهجالبلاغه فرمود: اگر سالهای اخروی باشد، هر یک روزش ۵۰ هزار سال دنیاست." ۶۰۰۰ سال؟ توضیحات دارد این ۶۰۰۰ سال چی بوده. بعد خدا ثواب آن را بهش داده. همهاش توضیحات مفصلی دارد علمای اهل فن. آنها بلدند. بعضیهایشان یک اشارههایی هم کردند. مطالب عمیق و فوقالعادهای است. فعلاً سادهاش که بنده اگر بفهمم: "ثواب عملم باطل شد؟" فرمود: "نه! ولکن اسئل من امر الدنیا."
خیلی اینجا مطلب است. رحمت خدا بر بهرام ملاصدرا که معارف عمیقی را تو این مباحث ایشان اشاره کرده که گره گشای این بحث، گرهگشای مباحث است. خدای متعال بهش فرمود: "نه، ثواب عملت محفوظ. از دنیا اگر چیزی میخواهی بگو." "از دنیا؟" بسیار نکته است. "ماشاءالله، هرچه از دنیا میخواهی بگو. ثواباً لعملک." "این باشد پاداش عملت." خدا به این شیاطین هم مزد میدهد، ولی مزدشان را در حد دنیا قرار میدهد. این نکته فوقالعاده. "فلانی مخترع فلان بوده، آن یکی خالق چه چیزی بوده درست کرده، اینها همه میروند جهنم." معلوم نیست مزدش چی میشود. "مزدش را اگر مؤمن است، خدا آنور بهش میدهد. مؤمن نیست؟ تو دنیا." مگر دنیا خواسته؟ "فلان ابزار را تولید میکنم." "خوب نیتت چیست؟ نیتم این است که همه مخترع فلان چیز را به عنوان مخترع فلان چیز بشمارند." خوب این هم میشود ثوابش. همین دیوار. پلو، ملو، شهر و خیابان و کوچه و اینها به اسمش.
شیاطین را خدا بهشان بابت کاری که کردند ثواب میدهد، ولی ثوابشان در چه حدی؟ آقا! در دنیاست. بعضی وقتها عمر طولانی بهشان میدهد. فرعون سفرهاش باز بود. روایت. جنایتکار بود، واقعاً. فرعون هم این شکلی بود. جنایت میکرد. ۴۰۰۰ تا بچه را سر بریده بود که موسی به دنیا نیاید. ولی لقمه تنها از گلویش پایین نمیرفت. میخواست غذا بخورد، میگفت: "در را باز کن. این گدا گداها بیایند بنشینند اینجا. تنها از گلویم پایین نمیآید." دست و دلباز بود، بخشنده بود. به خاطر همین هم خدا عمر طولانی بهش داد. سیصد و خردهای سال. روایت. جزای عملش را خدا تو عمر طولانی برایش قرار داد. سامری گوساله را درست کرد، غذا پیش آمد. چون قبلش یک عبادتهایی کرده بود. خدای متعال به حضرت موسی فرمود: "اعدامش؟" "اعدام ازش برداشتم، ولی دچار مریضی شد به اسم لامسة." که آیا قرآن مساس دست بهش میزدند، "دست که میخورد تب ۵۰ درجه، ۴۰ درجه پیدا میکرد." تو بیابانها تک و تنها راه میرفت. "فقط نزدیک نشو! لامسة. دست نزن! دست نزن! جلو نیا! نوتاک! لمس نکن!" تاجینگش خراب بوده. "دست نزن!" این هم مزد سامری. یک کارهایی کرده بوده درست شد؟ آقا! اینها همهاش روی قاعده است. این هم عبادت کرده بود. خدای متعال فرمود: "ثواب عملت این است که هرچه از دنیا میخواهی بهت میدهم."
خوب، خدا بهش چه داد؟ أفراتیتکة؟ اولین چیزی که خواست. البقا الی یوم الدین. گفت: "تا قیامت بمانم." البته خدای متعال پذیرفت. یوم الدینش توش نکته است. یوم الدین دو تا معنا دارد. "روز دین" کدام روز دین؟ "روز دین" سه تا روز دین داریم. یکیاش ظهور امام زمان، یکی رجعت، یکی قیامت. اینها هر سه تا روز دین است. روز تجلّی دین. آن شیطان احمق فکر میکند خدا تا قیامت بهش وقت داده، ولی اصلش تا کیست؟ آقا! تو ظهور امام زمان، آن هم یوم الدین است. فرمود: "من تا یوم الدین بهت وقت باشم." خوب، درخواست اول این بود: عمر طولانی. خدا بهش داد.
دومیاش چی بود؟ سلتنی علی ولد آدم. "من را به این آدمیزاد، بچه آدم مسلط کن." خدای متعال فرمود: قد سلطک. "مسلطت کردم." آن هم گفت: اَجرنی منهم مُجردهم فی العروق. "حالا یا ادامه دومی است یا سومی." "درخواست این است که همانجور که خون تو تن اینها همه جا جاری است، من هم تو وجود اینها، همه جای وجود اینها را بتوانم تصرف کنم. رفت و آمد داشته باشم. مثل خون جاری باشد." خدای متعال فرمود: قد اَجریکتک. "این هم جاریات کردم."
درخواستهای شیطان و نفوذ او در انسان
درخواست بعدی اینها دیگر، اینها دیگر داستان دیگر. گفت: لا یلدو لهم ولد الا و یلد لی اسنان. "هر بچهای برای اینها به دنیا آمد، در برابر اینها من هم دو تا بچه داشته باشم." به هر یک آدمیزادی که به دنیا میآید، دو تا شیطان. این هم درخواست بعدی. دیگر چه؟ خیلی ماشاءالله اشتهایشان هم زیاد بود. خدا هم که جوابشان را داد. "و اراهم ولا یراونی." "من اینها را ببینم، اینها من را نبینند." یک دهه تقریباً در مورد این صحبت کردیم. "و اتصور لهم فی کل صورة." "من اینها را ببینم، اینها من را نبینند. هر وقت خواستم، با چهرهای که خواستم خودم را به اینها آنجور نشان بدهم." اتصور لهم؛ "پس صورت پیدا کنم فی کل صورۀ"؛ "هر صورتی که دوست داشتم ظاهر بشوم." شبها مفصل موارد را خواندیم. کلی دیگر هم بود که نخواندیم، نگفتیم. تو چهرههای مختلف ظاهر میشود.
خدای متعال چه فرمود؟ فرمود: "این هم بهت دادم." آخرش چی؟ بچه پررو نگاه! تو رو قرآن! گفت: یا رب زدنی. "خوب، حالا دیگر اضافه چه میخواهی به من بدهی؟" وای، یک چیزی گفت که دیگر اینجا شیطان گفت: "دمت گرم! دیگر خوب شد." شیطان درخواست کرد. آخرش گفت: "خوب، یک چیز هم تو بده!" خدای متعال فرمود: جعلت لک فی صدورهم اوتانا. فرمود: "بهت یک لانه میدهم تو سینه همه اینها." گفت: رب حسبی. "دیگر بس است." "یک لانه تو سینه اینها." دیگر تمام شد، تمام شد. اینجا برگشت گفت این آیه معروف: به عزتک لاغوینهم اجمعین. "این آیه را به عزتت قسم، همهشان را بیچاره میکنم." فرصت نیست بخوانم.
رحمت و امید در مقابل وسوسههای شیطان
این روایت اول را علی بن ابراهیم قمی از امام صادق نقل میکند. آدم باسلیقهای بوده. روحش شاد. این عالم بزرگ. روایت بعدی این است که اینجا داد حضرت آدم بلند شد: "خدایا! اولاد من بدبخت شدند." مفصلی است. ادامه مطلب را عرض بکنم. فقط یک امیدی. حضرت آدم گفت: "خدایا! اینجور که ۳ هیچ به نفع این شد که تمام شد. که از چهار طرفم که حمله میکند، تو سینههایم که لانه دارد و عمر این شکلی. اینکه کسی این را نمیبیند. بعد تازه این هر جور دوست دارد خودش را به هر کی دلش خواست نشان میدهد. جهنم دیگر!" خدای متعال فرمود: "نه! برای تو هم گذاشتم کنار. این بچههای تو اگر نیت کار بد بکنند، برایشان نمینویسم. خود کار بد را انجام بدهند، یک دانه مینویسم. آن هم تا ۷ ساعت نمینویسم. از آنور نیت کار خوب بکنند، مینویسم. خود کار خوب را انجام بدهند، ۱۰ برابر مینویسم." بعد دیگر همینجور هی گفت، گفت تا آدم راضی شد. خلاصه خدایا کاری کرد هم شیطان راضی آمد بیرون هم حضرت آدم. دعوا را راه انداخت دیگر. این میدان را قشنگ گرمش کرد برای ما که بیاییم این وسط بزنیم، بخوریم. پدرمان هم که در میآید و آخرش هم میگوید: "ناامید نباش. بنده من! لا تقنطوا من رحمة الله." امیدوارکنندهترین آیه که در قرآن یا عبادی الذین؛ دیدی خرابکاری کردی؟ از رحمت من ناامید نباش. این کلیدواژه "رحمت" را داشته باشید. آخر رحمت من خیلی وسیع است. آخرین بار رحمتم.
رحمتش یک جوری است که گفت: "تازه خود ابلیس هم روز قیامت به این رحمت طمع میکند." خود او هم میگوید: "وقتی در قیامت رحمت خدا جلوه میکند، این هم با خودش میگوید که الان من هم میگیرم، میبرم بهشت." به امام باقر گفت که: "آقا! یک روایت مفصلی سایه اشاره میکنم که الان داغ داغ ناامید نشوید." گفت که: "یک کسی از شیطان نقل کرده شیطان گفته که من پنج تا اسم بلد هستم. این را ذخیره کردم برای قیامت. آنجا خدا را به این پنج تا اسم قسم میدهم، میروم بهشت." امام باقر. اسامی بوده یا حمید و یا علی یا علی یا فاطمه یا محسن و یا قدیم الاحسان. روایت معروف. امام باقر گفت: "آقا! واقعاً اینطوری است؟" "آره، بلد است. واقعاً قسم بدهد میرود بهشت؟ قسم بدهد میرود بهشت؟" "آقا! این قشنگ میدهد." حضرت فرمودند: "تو سکرات مرگ آنقدر شدت دارد سکرات مرگ، این اسامی یادش میرود. دیگر تو ذهنش نمیماند که بخواهد از اینها استفاده کند. وگرنه اگر یادش میماند، قسم میداد." جمع بین خوف و رجا در عالیترین درجه. اهل از اینور.
نفوذ شیاطین بر سران کفر
اوضاع ما چه بشود؟ همه نگرانی همینجاست. دقیقاً وضع من چطور باشد؟ معلوم نیست. شیطان گاهی یک کاری میکند که کلاً آدم یک جایی یهو قرار میگیرد که به خواب شبش نمیدیده. خوب، آقا جان! حالا میخواهم برایتان یک کمی از این داستانهای ترسناک، ترسناکها؛ مثل آن یکیها شبهای قبلش دیگر نیست. ترسناکش یک کمی فرق میکند. آیه قرآن میفرماید: قل هل انبئکم علی من تتنزل الشیاطین. سوره شعرا، آیه ۲۲. "بسیار عجیب! قرآن. بهتان خبر بدهم شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟" ما دو تا تنزل را داریم در قرآن. تنزل الملائکة بالروح؛ یکی هم تنزل الشیاطین. تو روایت هم همین را توضیح داده. فرموده: "همانطور که شب قدر ملائکه برای امام زمان نازل میشوند، آن کسی هم که رئیس کفار است، شیاطین به همان تعداد، همان تعداد ملائکهای که شب قدر نازل میشوند، همان تعداد شیاطین هم نازل میشوند برای رؤسای کفر." حالا گاهی خودشان را نشان میدهند، گاهی خودشان را نشان نمیدهند که حالا اینجا اتفاقاً روایتی داریم که میگوید خودشان را نشان میدهند. تنزل علی کل افاک اثیم. "بر هر افاک اثیم اینها نازل میشوند." که افاک و اثیم، آدمهای قالطاق گناهکار. حالا این یک بحث مفصل میخواهد که وقتش نیست.
روایت هم از امام باقر علیه السلام که فرمودند که: "این شیاطین هیچ شب و روزی نیست، لیس من یوم ولا لیلة؛ شب و روزی نیست مگر اینکه و جمیع الجن و الشیاطین. همه اجنه و شیاطین، اجنه بد، تزور ائمة الضلال. میروند زیارت امامان گمراهی." امامان گمراهی تو هر دورهای یک کسی است دیگر. یک دوره مأمون، هارون، و همینطور تو هر دورهای بالاخره. و به همان تعداد ملائکه میآیند زیارت امامان هدایت. فرمود: "تا شب قدر که آنجا ملائکه نازل میشوند به اولیالامر و شیاطین هم به همان تعداد میروند زیارت ولی ضلالت. فاتاه بالفک و بالکذب. آنجا میروند بهش القا میکنند دروغ و افک و تقلب و حیله و مکر و اینها را." الکی نیست آقا! این ساز و کاری که تو عالم شیاطین ایجاد کردند. کارهایی که دارند میکنند. یک سند، مثل سند ۲۰، مثلاً در میآید. شیاطین نشستهاند، طراحی کردهاند. این کار یکی دو تا از آنها نیستیم. کلی شیطان نشسته فکر کرده. القا کرده چه طراحی کنند؟ چطور اجرا کنند؟ چه شکلی به جاهای مختلف بدهند؟ چه شکلی اجرا کنند صدایش در نیاید؟ اینها نمایشی از کار شیاطین است. شیاطین زیادی طراحی میکنند، کار میکنند.
بعد تو روایت چند نفر را فرمودند که: "اینها مصداق واضح این شیاطین هستند که افرادیاند که شیاطین بهشان نازل میشوند." چند تا روایتها را بخوانم برایتان و چند تا قضیه جالب و عجیب نقل بکنیم و بحث امشب را کمکم دیگر تمام بکنیم. تو روایت ۷ نفر را اسم آوردند. فرمودند: "این هفت تا جزو آنهایی هستند که شیاطین برایشان نازل میشدند." حالا اسمشان را فقط بدانید. خدا همهشان را لعنت بکند، بر عذابشان بیفزاید. مغیرة بن سعید، بیان، که البته یک نام دیگرش بنان بوده. ساعد، حمزة بن عمار، حارث شامی، عبدالله بن حارث و ابوالخطاب. این آقا در دوران اهل بیت، خصوصاً امام باقر و امام صادق، جزو غلوکنندگان بودند. اول جزو شیعیان بودند، همهشان. یونس بن ظبیان که این بنده خدا را دیوانه کرد. اینها آدمهای خوبی بودند. شیعه بودند، دور و وریهای اهل بیت بودند.
کمکم کمکم قاطی کرد، افتادند به قلو. بعضیهایشان برگشتند گفتند که ما وصی امام صادق یا وصی امام باقر. بعد یک مدت گفت که امام صادق من را بهعنوان وصی انتخاب کرد. بعد یک مدت گفت که امام صادق به من اسم اعظم یاد داد. بعد یک مدت گفت که اصلاً من پیغمبرم. بعد یک مدت گفتش که من اصلاً فرشتهام. من را فرستادند زمین. کمکم گفتش که من خود امام صادقم. با یک چهره دیگری ظاهر شدم. آن یکیشان ابومنصور عجلی. این میگفت که: "هر شب من رفتم آسمان. خدا با من حرف زد. فارسی هم صحبت کرد. خدا قال بالفارسیة، یا پسر." خدا به فارسی بهم گفت: "ای پسر!" فقال له بالفارسیة. "بایست به خدا به فارسی." ایرانی بوده دیگر. هرچی بوده. چند تای دیگری هم بودند. حرفهای عجیب و غریبی میزدند و این حمزة بن عمار میگفت: "امام باقر هر شب میآیند پیش من و ما با هم مینشینیم حرف میزنیم."
نمونههایی از فریب شیطان
بخوانم ببینید روایتهای خیلی جالبی است و خیلی نکته دارد. در مورد این ابوالخطاب، امام صادق علیه السلام فرمودند: تراه والله ابلیس خطاب. "این حرفهایی که ابوالخطاب میزند، این از خودش نیست. ابلیس برایش ظاهر میشود." الا صورت مدینه و المسجد. "توی این دیوار مسجد، دیوار شهر و اینها. میرود آنجا میبیند ابلیس را." فرمود: کانی انزل الیه. "انگار من هم دارم میبینمش." هی به این دل و جرأت میدهد. میگوید که: "ای هنتذفر الان، ایهن تذکور الان." "برو جلو! برنده میشوی." با ابلیس در ارتباط است و ابلیس برایش ظاهر میشود. این بحث ظاهر شدن.
روایت بعدی: حبس بن عمر. این روایتها را بشنوید چون خیلی مهم است. "خدمت امام صادق نشسته بودم، یک آقایی آمد گفت: آقا فداتان بشوم، این ابومنصور عجلی میگوید من رفتم بالا. رفتم آسمان پیش خدا، خدا دست کشیده روی سرم. به فارسی بهم گفته بایست." امام صادق فرمودند: "پدرم از جدم رسول الله روایت کرد: ان ابلیس اتخذ عرشاً. همانجور که خدا عرش دارد تو آسمان، ابلیس هم یک عرشی دارد بین آسمان و زمین. و به همان تعدادی که ملائکه توی آن دستگاه هستند، این هم شیاطین تو دستش که عدد الملائکة."
"وقتی یک نفر را دعوت کند، فجابه شیطان. دعوت که میکند، اجابت که میکنند و وطعاه عقب و تخططت الیه الاقدام. کمکم دنبال این آدم که راه میافتند. فالوور که پیدا میکند، این آقا داستان مفصلی دارد نمیتوانم اشاره کنم. خیلی از اینهایی که فالوور جمع میکنند، اینها که وضعیت اهل فن هستند میدانند اینها گرفتار چه داستانهایی هستند و شیطان من را چکار میکند. دنبالش که راه میافتند، تراله ابلیس. کمکم اهل میشود. ابلیس خودش را به او نشان میدهد. ارتباطات خاص پیدا میکند با ابلیس."
البته اول چشمانشان باز میشود. کسی که توی قم بود و دیگر نمیتوانم. خیلی خیلی حرفها را نمیشود زد. خیلی چیزها را نمیشود باز کرد. آدمی که این آدم شناخته شدهای بود. در این لباس بود و کلی اعتبار داشت و اینها و شناخته شده بود و قضیه استخاره و این حرفها. اعدامش کردند. استخارههای عجیب و غریبی میکرد. بعداً معلوم شد که مستقیماً با ابلیس در ارتباط است. دهها پرونده زنا و لواط همسرش را در اختیار قرار میداد. یا نمیتوانم بگویم. وجههای داشت. یک دهمش را بهتان گفتم. یک صدمش را گفتم. "چکارها میکرد؟ چه شکلی شیاطین را میآورد؟ روزی چند صد تا استخاره میکرد؟ همه را هم اجنه و شیاطین برایش میگرفت. استخاره ردخور نداشت. خیالات آدم را برمیداری. چشم برزخی دارد و ارتباط. ظاهر بشود تو چهرههای مقدس. ظاهر شکل گاومیش که نمیآید. یاد آدم مؤمن مذهبی. تو روایت هم دارد پیرمردی با اصحاب و ریش. گاهی با عمامه. همه اینها تو روایت با عمامه میآید. پیشانی پینه بسته. با چهرههای مقدس و موجهی. فرمود: "ابلیس برای ظاهر شده." اینی که رفته بالا، دروغ نمیگوید. واقعاً مکاشفه برایش صورت گرفته. میگوید: "رفتم تو آسمان، دست روی سرم کشیده." راست میگوید این. خود ابلیس بوده. "دست رفته تو آسمان."
فرمود: ان ابا منصور کان رسول ابلیس. "خدا رسول دارد. ابلیس هم رسول دارد. این ابومنصور عجلی پیغمبر ابلیس است." آن خدا پیغمبرش. "بعد فرمود: لعن الله ابا منصور، لعن الله منصور." سه بار لعنش کردند امام.
تصورات غلط نسبت به ائمه و خطر شیطان
روایت بعدی اینها همهاش که دارم برایتان میخوانم، یک بابی است در بحارالانوار. جلد ۶۹، صفحه ۲۱۳. عنوان باب را ببینید: "من استولى علیهم الشیطان." "کسانی که شیطان بر اینها ولایت دارد. من اصحاب البدع. کسانی که اهل بدعت گذاشتن. چیزهایی که به خودشان نسبت میدهند و انهم من الشیطان." "همه اینها از شیطان است." یک بابی مرحوم مجلسی آورده. ۸ تا روایت. معنای ۸ تا روایت آوردم. سریع هم بخوانم چون الان خیلی مطلب دیگر مانده و بگویم.
امام صادق فرمودند که: "بنان و سریع و بضیع، سه نفر بودند که این هم جزو غالیان بودند." "امیرالمومنین داشتن یک تکه از خداست. افتاده تو زمین." "بعد نمیدانم این طور شده. ستاره زهره به دستور این طور شده." "او نمرده، نمیدانم این جور میکند. حلول میکند در روح فلان." از این شعر و ورها. آدمهای مقدسی بودند بعضیهایشان. یونس بن ضبیان از آن شخصیتهای درجه یک شیعه بود. در حد مراجع بود. از بالاترین راویان شیعه بود. منحرف شد. میخوانم برایتان. امام رضا چه تعابیری در موردش به کار بردند. شدیدترین لحنها را برای این بابا به کار برد. یوسف زبیان آقا خیلی شخصیت فوقالعادهای بود. هنوز که هنوز بحث بین علما. "چکار کنیم؟" دو گروه شدند علما. برخی گفتند: "در هر صورت روایتش قبول است. این جزو علمای درجه یک شیعه است."
شیطان برای هر کدام از ما یک دامی دارد. "عرقخوری که هر کسی تو یک فضایی میاندازد. کمکم یکی به اسم شعائر حسینی و عزاداری و فلان و این حرفها. یکی نمیدانم. یکی بالا. یکی پایین. یکی کند. یکی تند. همه رقم دارد." ببینید! فرمود: "این سه تا. خدا لعنتشان کند. ترا لهم الشیطان. شیطان برایش ظاهر میشود فی احسن ما یكون." داشته باشید آقا! خیلی جالب. فرمود: "تو زیباترین چهرهای که صورت آدمی. تو زیباترین و موجهترین چهره آدمیزاد. من قرنه الی ثرته. از فرق سر تا ناف آدمیزاد را دارد. با آن چهره ظاهر میشود. از فرق سر تا نافش را به شکل آدمیزاد ظاهر است برای این سه تا. خود خداست. اشتباه نکنیها بابا! امیرالمومنین. بعضی تو خاک فرمود: "اگر بگویید که من خدایم، میکشمت." اینها گفتند: "اگر تا حالا شک داشتیم، الان به یقین رسیدیم. فقط خداست که میکشد و زنده میکند."
تو چاله کرد. چاله را پایین کندند. از آنور آتش انداختند. دودش را دادند. اینها خفه شدند. "تو خدایی بکش ما را ای خالق ای مهدی ای امید." آدم وقتی قرصهایش را سر وقت نمیخورد. گاهی با خود امیرالمومنین با عشق علی میرود جهنم. تخیلاتی نسبت به اهل بیت دارد. ما زمان ظهور از اینها زیاد داریم. یک لشکر ۴۰۰۰ نفره داریم. روایت به ما وعدش را دادند. گفتند: "اینها سپاه امام زمان ۴۰۰۰ تا سرباز امام زمان تو روایت گفتند سر چه به مشکل میخورند اینها. به امام زمان میگویند که "تو مگر نوه پیغمبر رحمت نیستی؟ بچه شمشیر دستت است." تو روایت فرمودند: "این ۴۰۰۰ تا جدا میشوند. تو یکی از مساجد کوفه اجتماع میکنند و حضرت با این ۴۰۰۰ تا درگیر میشوند و عین ۴۰۰۰ تا را میکشند." از الان وعدش را دادند که خیالمان جمع باشد ما این طایفه از شیعیان را داریم. حضرت وایمیایستند. اسم رئیسشان را هم با کدهایی گفتند. توهمات نسبت به امام زمان، تخیلات. خیلی هم زیاد است.
بعد از ظهور. روایات عجیبی داریم در مورد افرادی که توهمات دارند. آدم معمولی با روال معمولی. جنگ جنگ دفاعی. آنها حمله میکنند. همهشان هم مهدورالدمند. اینها که دارد ازت میکشد. قتل سلمان رشدی. یک عده روشنفکر شده بودند. همچین بلبلزبانی شده بودند. "نه اعدام. نه مرتکه، فلانفلانشده." "۳۰ سال پیش. من میزدم صافش میکردند." یهو مهربان میشوی برای من! توهین به پیغمبر دین. شیطان خدا. شیطان رحمت رحمت نبی اکرم. "او رحمة للعالمین." قرآن. ببین قرآن چی میگوید. به پیغمبر چی میگوید. ببین فقه چی میگوید. اهل بیت چی میگویند. این همه کتاب. این همه روایت. این همه سند دست اول. با توهمات نباید سیر کرد. شیطان هر کسی را تو فضای خودش. عید قربان میشود: "من گوسفندهای گوگولی را نکشید. آخه اینها گناه دارد." رحمتهای شیطانی. بیابان مستمندانی که لازم دارند، نه برای سگهای بیابان که میخورند، وحشیتر میشوند! وقتی بیمنطق میشود آدم، شیطان همهکارش همین است. هر کس تو یه فضایی.
فرمود که: "اینها آیات قرآن را هم تحویل کردند." حالا من میخواهم بخوانم دیگر خیلی بحث مفصل میشود. البته نکات خوبی دارد، ولی وقت ندارم که بخوانم برایتان.
شیطان متکون و فریبگریهایش
روایت دیگری گفتش که: "اینجایش خیلی مهم است. دو سه تا روایت اینها خیلی کلیدی است. جمعبندی بحثمان. دو سه تا روایت." امام صادق علیه السلام به زراره گفتند که: "به من در مورد حمزه بن عمار خبر بده. این واقعاً خیال میکند هر شب پدر من امام باقر میرود پیش این؟" گفت: "بله." حضرت فرمودند: "کذب و الله. دروغ میگوید به خدا. آنی که شبها میرود پیشش کیست؟" اصلاً نفهمیدند. "توهم زده؟" نه! واقعاً یکی میرود شبها پیش. فرمود: "اونی که میرود پیشش الا المتکون. یک شیطان خاصی داریم اسمش هست متکون." تو روایت دیگر اسمش را گذاشتند: مذهب. بادال این شیطان. مسئولیتش چیست؟ ابلیس تو دستگاه خودش وزیر وزیرها هم یک کارهایی است. این شیطان که اسمش متکون یا مذهب است. مسئولیتش، مسئولیت ظاهر شدن برای آدمیزاد. فرمودند: "اینی که میآید شبها پیشش." حالا دقت. "خودش را پدر من امام باقر معرفی میکند، این شیطان متکون است." ان ابلیس سلط شیطانا یقال له المتکون یعت الناس فی ای صورتن. "تو هر چهرهای که بخواهد برای آدمیزاد ظاهر میشود. فی صورت صغیره و انشا فی صورت کبیره." "کوچک، بزرگ. به شکل موش، فیل، ببر، گربه، اژدها. آدمیزاد خوشگل، زن، مرد، چادری، ریشو، با عمامه، عرقخور. هر مدلی. هر جایی. بستگی به اینکه شما را چه شکلی بتواند زمین بزند، شیطان متکون."
فرمود: "این کاری که شیطان." خوب، گفتیم دیگر درخواستی بود که خودش کرده بود از خدا و خدا هم قبول کرده بود. "ظاهر میشود." یک خط قرمز فقط دارد: ما یستطیع ان یجیع فی صورت علی. "تو چهره ما اهل بیت نمیتواند ظاهر شود. به شکل پیغمبر اکرم نمیتواند ظاهر شود. به شکل امامان معصوم نمیتواند ظاهر شود." تو بعضی روایات دیگر دارد: "به شکل شیعیان خالص ما هم نمیتواند ظاهر شود." اینجا سه تا بحث کردند. "شیعیان خالص کیست؟" برخی منظور انبیا، "شیعیان منظور انبیا." برخی گفتند: "یعنی شیعیان خالص." برخی هم گفتند: "منظور کل شیعیان." سومی خیلی بعید است. "نه! هر شیعهای که حالا هرچقدر هم درب و داغان باشد." نه! چون من برایتان بخوانم، ظاهراً منظور همان شیعیان خالص است. یعنی مثلاً شما اگر خواب دیدید، مثلاً شهید حاج قاسم سلیمانی را، آیت الله بهجت را، اینجا خیالتان جمع باشد. این شیطان نیست. شیطان تو آن چهره نمیتواند ظاهر شود. آنهایی که شما دیدید و میشناسید، معمولاً هم عنایتی که تو خواب به ما میشود با همین چهرههاست که دل آدم گرم میشود. اهل ظاهر میشوم چهره علما، بزرگان. یک بحث مفصلی است که واردش نمیشوم.
به امام صادق گفت: "من دامادمان را خواب دیدم. آمد بغلم کرد. احساس میکنم که مرگم نزدیک است. این داماد تازگی از دنیا رفته." حضرت فرمودند: "نه! مرگت نزدیک نیست. عمرت هم زیاد شد." "بعد فرمودند: "اسم دامادتان چیست؟" گفت: "حسین." "بغلش کردی؟ این دامادتان نبود. این امام حسین علیه السلام بود. به زودی میروی زیارت امام حسین. به همین واسطه عمرت هم افزایش پیدا میکند." در واقع امام حسین را تو چهره کی دیده بود؟ تو چهره دامادشان. آن حسین را در چهره این حسین دیده بود. آیتالله بهجت میفرمود: "صاحب اسم را در صاحب اسم میبیند. صاحب اسم بالاتر. صاحب که دوستش دارد، قبولش دارد، عروس است." چون امام حسین اگر ببیند که نمیشناسد. امام حسین را ندیده که. اگر شما اهل بیت را دیده باشید و بشناسید، تو خواب اگر همان چهره را دیدید یا تو مکاشفه و تجربیات نزدیک به مرگ و اینها یا آن عالم، آن شخصیت برجسته تو این تجربیات بود یک حاج قاسم سلیمانی را مثلاً دیده بود اینها دیگر. اونی که دیده، شیطان توسل پیدا نکرد. ولی اگر ندیده باشد، این کار خطرناک است. شیطان میتواند بیاید دروغ بگوید. علامه مجلسی بالاتر. ادعای خدایی کردند دیگر. ادعای پیغمبری که دیگر کاری نداریم. "برو فلان کار را انجام بده." اینجایش خطر است. گرفتی چی شد؟ آقا! این قواعد دستتان باشد. بحث شیطانی قواعدش، قواعد مهم.
فرمود: "تو چهره ما شیطان ظاهر نمیشود. تو چهره شیعیان ما هم ظاهر نمیشود." خواب علما، بزرگان، شهدا اینها را که دیدید، خاطرتان جمع باشد. "این همان خودمان. بزرگوار است." شیطان تو چهره برای اینکه اینها مظهر هدایتند. شیطان مظهر ضلالت و خدا اجازه نمیدهد مظهر ضلالت خودش را در چهره مظهر هدایت ظاهر کند. این هم بسیار مفصلی دارد. ۱۰ تا مقاله را داریم سریع خلاصهوار میگوییم و میرویم. بحثمان.
فریب شیطان در ظاهر اسماعیل بن جعفر
بعد امشب تمام بشود. روایت دیگری دارد که فرمود: "شیطانی به نام مذهب این میآید ظاهر میشود." آن روایت یونس بن ذبیان هم که دیگر بماند. روایت مفصلی است که حضرت لحن عجیبی کردند. دوست داشتم بخوانم این روایت را برایتان، ولی دیگر وقتمان کم است، به بقیه مطالب نمیرسیم.
یک قضیه عجیب دیگری داریم آقا! این هم داستان در نوع خودش تعجببرانگیز است. حالا پرچم حرم امام حسین و حضرت عباس هم آوردند. امشب انشاءالله خستگیهایتان در میرود. جلسه را تمامش.
ببینید آقا! شیطان اگر بتواند بیاید به شما آسیب بزند، میآید به شما آسیب میزند. اول به عقایدتان. تو عقایدتان اول سعی کند که کامل کامل کامل بیدین. اگر نشد، دچار شبهه و انحراف. و میآید پایینتر تو عمل گناه و گناه کبیره و مداومت بر گناه کبیره. اگر نشد، گاهی گناه کبیره. اگر نشد، مداومت گناه صغیره. نشد، گاهی گناه صغیره. نشد، رذائل اخلاقی. هوس گناه، تصور گناه، کیف و حال خیالی گناه. نشد، نشد، نشد، نشد. آخر آسیب به بدنت. اگر نشد میرود سراغ اطرافیانت. ایوب هر کار کرد نتوانست، آخر رفت سراغ همسر از ایوب. تأثیر گذاشت روی همسر حضرت ایوب. وقتی باخبر شد، قسم خورد که من ۱۰۰ ضربه شلاق میزنم این خانممان را. جای قرآنی که خدا به ایوب فرمود که: "نه نزن. اینجوری نزن." سوره صاد دیگر. شب جمعه مستحب است خواندن. و خذ بیدک ضغثا فاضرب به ولا تحنث. "یک شاخه این ۱۰۰ تا شلاق، ۱۰۰ تا چوب بغل هم جمع کن، یک ضربه کوچولو آرام بهش بزن که هم قسم کامل کرده باشی، این را کتک نزده باشی." چون شیطان نفوذ کرده بود نسبت به همسر او. این جور همسرش هم دختر حضرت یوسف. دختر روایت ندارد. زیبایی حضرت یوسف به او منتقل شده بود و موهایش را میبرید. مفصلی.
اینجور پلان به پلان نسبت به اهل بیت هم آقا! شیطان سعی کرد همهکارش را بکند. اگر نتوانسته آسیب بزند، رفته سراغ بچههای اهل بیت. بعضی از اینها را حسابی. یکیشان این جعفر کذاب. یکی دیگرشان اسماعیل. همین فرقه اسماعیلیه هست. "قبول نداری. تا امام صادق قبول دارند. بعد امام صادق امام را اسماعیل میدانند. میگویند اسماعیل زنده است، پشت کوه ظهور میکند و میآید و این اسماعیل." آقا یک کمی بزرگوار، شیطنت میزد. برایتان بخوانم این آیه اسماعیل را. حضرت فرمودند که: "این نه شبیه من است نه شبیه پدران من است. این یک کمی همچین به قول خورده شیشه دارد." بله! روایتش این است بگویم و دیگر عرضم تمام.
فرمود: لا یشبهنی و لا یشبه احدا من آبایی. "این گناهکاری است که نه شبیه من است و نه شبیه احدی از آباء من است." مشکل روایتش را ببینید. این روایت خیلی جالب و دیگر بحث را کمکم تمام کنم. ولید بن صبیح میگوید: "یک مردی آمد پیش من گفت: تعال بیا اینجا حتی اوریک. ببینید جمله را، خیلی جالب است: حتی اوریک ابن الرجل." "این آقا هست که امامتش. بیا بچهاش را بهت نشان بدهم." آن موقع اینستاگرام که نبود که الان دیگر رفته مرخصی سواحل هاوایی داده. اینستا. این آقا برگشت به آن شیعه گفتش که آن امامی که تو داری امام صادق. "بیا پسرش را بهت نشان بدهم. آقازادهها را ببین. بچههای اینها را ببین. ببین اینها چه هستند. اینها چه هستند." خیلی جالب است. میگوید: "دست من را گرفت، برداشت برد. فجاء ابی الی قوم یشربون." "رفتیم یک مجلس عرقخوری. دیدم اسماعیل بن جعفر نشسته آنجا. پسر امام صادق. نگاه به شما میگویند عرق فلان اینها. بچههایشان را ببین. همه آمریکا، کانادا. مرگ بر امریکایش مال تو است، بچههای خودشان را میگویند." "من هم ناراحت آمدم بیرون. رفتم کنار حجرالاسود مکه. یهو دیدم آقا اسماعیل بن جعفر آنجا پرده کعبه را گرفته، یبکی قد بل اسفال الکعبه. آنقدر گریه کرده پرده کعبه از اشکش خیس شده." "دوباره برگشتم آمدم. دوباره دیدم اسماعیل بن جعفر سر مجلس عرقخوری نشسته. آقا! این آنور است." میگوید: "دوباره برگشتم پای کعبه دیدم پرده کعبه دستش دارد گریه میکند. این هم خیس."
اهمیت توسل و رحمت الهی
"آمدم خدمت امام صادق." این دیگر پایان باز سخنرانی. اینجا تمام میشود. "بنشین تا آخر عمر فکر کنیم." سخنرانی این تکه از روایت. فرمود: لقد ابتلی ابنی به شیطان یتمثل فی صورته. "این پسرم یکم خودش خورده شیشه که دارد. گرفتار یک شیطانی شده. این شیطان این ور و آن ور میرود در چهره پسر من ظاهر میشود. خراب کند من را. خراب کنند اهل بیت را." "یک شیطانی است در چهره اسماعیل ظاهر میشود. این طرف و آن طرف." و این در واقع شیطان است. این خود اسماعیل نیست.
دیگر آقا ته این داستان بحث البته بیشتر از اینهاست. میگویند پایین "خانمها اذیتند، جمعیت زیاد است." مطلب را تمام بکنم. بعد اسماعیل هم دچار مشکلاتی بود. بههرحال از همین فرصت شیطان استفاده کرده بود. آسیب میزند هم در چهره او ظاهر میشد هم آسیب میزد به اهل بیت و بدنام میکرد اهل بیت را.
پس ما با همچون دشمنی طرفیم دیگر. دشمنی که حتی میتواند در چهره ما ظاهر بشود. این طرف و آن طرف. چکار باید بکنیم؟ باید پناه بیاوریم به رحمت خدا. لا تقنطوا من رحمة الله. تنها راهحل، تنها راهحلش پناه بردن به رحمت و رحمت واسعه خدا. کیست و چیست؟ امام حسین علیه السلام. شب جمعه، شب رحمت. دعا، اسباب موجبات رحمت که توی تعقیبات نماز میخوانیم ما. از خدا باید این موجبات رحمت را بخواهیم. چیزهایی که رحمت، رحمت که میآید، شیطان میرود. ان علیک لعنتی الی یوم الدین. خدا لعنت به او انداخته. جایی که رحمت باشد او نمیآید.
دست گذاشت تو دست از توسل. از ذکر نام امام حسین. ترحم میکند آقا. امام حسین اگر کسی صدا بزند، سر سوزنی قلباً توجه بکند، درخواست غوغا میکند. دیشب یک مواردی را عرض کردم دیگر از افرادی که با چه وضعی امام حسین دستشان را گرفت. این شب جمعه، شب آخر. دوست دارم دو سه تا روایت برایتان بخوانم. حیفم میآید نشنیده اینها را برویم. حالا عزیزانی اذیتند. انشاءالله همین باعث نزول رحمت تو این جلسه میشود. این شب جمعهای که آخرین جلسه این بحث و آخرین جلسه این مجلس. چند تا روایت که اینها را کمتر شنیدهایم و روایتهای جالبی هم است و به این بحث تمثل و اینها هم ربط دارد. اگر شیاطین هم تمثل دارند، اینور هم خیلی، خصوصاً امام حسین دستش باز است به شدت. یک چند تا روایت برایتان تقدیم بکنم.
بوی سیب کربلا و تجلی رحمت الهی
روایتهای جالبی است. یکیاش در مورد این قضیه بوی سیب است که زیاد شنیدید، ولی شاید روایتش را نشنیده باشید. بوی سیب و حرم حبیب و اینها. این قضیهاش چیست؟ "حرم امام حسین بوی سیب میدهد." واقعیت دارد؟ ندارد؟ اصلاً خود سیب داستانش چیست؟ چون درختی که حضرت آدم ازش خورد، درخت شیطان به سیب یا حساسیتی دارد، انگور یک طمعی دارد به سیب یک حساسیتی دارد و این سیب میوه اختصاصی امام حسین علیه السلام است. روایتش را بخوانم. دو سه تا روایت قشنگ.
در بحارالانوار جلد ۴۳، صفحه ۲۸۹. میگوید که: "یک روز امام حسن و امام حسین، دیگر سریع ترجمهاش را میگویم بعضی کلمات عربی. آمدم خدمت رسول الله. جبرئیل آنجا بود. جبرئیل به شکل دحیه کلبی ظاهر شده بود. تمثل پیدا کرده بود و یک جوان زیبای عرب بود. این دو بزرگوار آمدند دور جبرئیل چرخیدند. به ظاهر اول نشناختند که این جبرئیل است. جبرئیل دستش را یک جوری گرفته بود انگار چیزی تو دستش است. یهو اراده کرد. فاذا فی یده تفاحه و سفرجله و رمانة." "تو دستش یک سیب و یک به و یک انار ظاهر شد. داد به این دو بزرگوار. این دو تا بزرگوار خوشحال شدند. سریع دویدند پیش جدشان رسول الله. پیغمبر هم اینها را از اینها گرفت و بویید." بعد فرمودند که: "این را ببرید. اینها که دستتان است ببرید پیش مادرتان." سیروا الی امکما. "ولی قبلش اگر برویم پیش پدرتان بهتر است. اول برویم پیش امیرالمومنین بعد برویم پیش مادر." اینها رفتند و هیچکس از این میوهها نخورد تا پیغمبر آمد پیششان. "همه با هم دور هم از این میوهها خوردند. هرچی خوردم، فلم یزل کلما اکل منها عاد الا ماکان." "هرچی میخوردند، میوه میوه دنیایی نبود. تمثل میوه بود. میوه برزخی بود. هرچی از این خوردند کم نشد. این همینطور بود و اینها از این سه تا میوه استفاده میکردند تا اینکه پیغمبر اکرم از دنیا رفتند."
امام حسین علیه السلام فرمودند که: "بعد از رحلت رسول الله، فلم یلحق التغییر و النقصان." "تغییر نکردند ازش، کم نشد." "مادرم فاطمه زهرا زنده بود. وقتی مادرم از دنیا رفت، فقط نرو مان. مادرمان که رفت، انار هم رفت." بحث مفصل ضبط انار به حضرت زهرا سلام الله علیها اسراری، ولی سیب و به ماند. فلم استشهد امیرالمومنین. "پدرم امیرالمومنین که شهید شد، فوق در سفر. این سیب ماند. برادرم امام حسن مات فی سمه." بازم سیب ماند. امام سجاد میفرماید: "راوی امام سجاد میفرماید: این کلامی بود که چند لحظه، چند دقیقه قبل از شهادتش پدرم فرمود. این سیب بود." حتی الی الوقت الذی هو سرتو عن الما. "تا وقتی که آب را بر روی ما." "من هر وقت تشنه میشدم، این سیب را میبوییدم. این آتش عطشم فروکش میکرد." عرض بکنم این عطش مادی بود بر اساس جسم دنیای حضرت؛ ولی بوییدن آن سیب مادی نبود. بدن برزخی امام خوب آن که اصلاً سیب خوردنش، آن سیب نخوردنش، آب نخوردنش برای امام عیب است؟ آن آب، آب معرفت است، آب رحمت است. امام بدن تشنه نیست. این بدن در تشنگی محض بود، ولی آن بدن مثالی سیراب بود و از این سیب بو میکرد. فرمود: "وقتی که عطش بر من شدید شد، ازهق و ایقنت بالفنا. این سیب را گاز زدم. دیگر مطمئن شدم که من از دنیا میروم."
امام سجاد فرمودند که: "وقتی پدرم کشته شد، وجدت ریحها فی مصرعه. به به! از این مطالب ناب عجیب که باید دهها جلسه بحث." فرمود: "پدرم که کشته شد، بوی این سیب محل شهادت پدرم را پر کرد." فلم یر لها اثر. "خود سیب دیگر نماند، ولی بوی سیب باقی مانده." فرمود: "من رفتم زیارت قبر پدرم، فوجدت ریحا یفوه." اگر میخواهید پرچم را هم بیاورید که حالا. محمد مصطفی بلند صلوات.
اللهم محمد
فرمود که: "من بعد از شهادت پدرم دیدم که این بوی این سیب باقی مانده و از قبر آن بو منتشر است." فرمود که: فمن اراد ذالک. "این هم هدیه به زائران امام حسین و کسانی که این ایام انشاءالله راهی و کسانی که کربلا هستند و این حرف را میشنوند." فرمود: "هر کس از شیعیان ما این بوی سیب را که میخواهد از زائرین قبر. ذالک فی اوقات سحر. وقت سحر برود کنار مزار اباعبدالله، کنار شش گوشه. ف انه یجده اذا کان مخلصا. اگر آدم با اخلاصی باشد، شیطان شامه معنویش را نبسته باشد، این بوی سیب را احساس میکند." این بوی سیب حکایت از پذیرایی معنوی امام حسین علیه السلام است.
عرضم را تمام بکنم با این روضه و این بحث را این شب جمعه تمام بکنیم. این عطش امام حسین علیه السلام و این غربت امام حسین علیه السلام. این ابیات زیبایی که سرود در وصف تشنگی اهل بیت: "زان تشنگان هنوز به ایوب میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا." ایوب. گفتند: "آن ستارهای است که در عالیترین نقطه آسمان. گفتند: انقدر این بچهها و این خانواده صدای العطششان بلند بود که به عالیترین نقاط آسمان این صدای العطش و این جمله معروف که بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط سلیمان کرب و بلا." "همه از این آب نوشیدند. حیوانات دریا و صحرا و این درندههای بیابان آزاد بودند هر چقدر خواستند از این آب بنوشند، ولی نوه پیغمبر از این آب ممنوع بود. انقدر تشنه بود این لبهای مبارک ترک ترک."
گفتند: "وقتی اینجور نقل کرده روضه را مختصر میگویم انشاءالله فیض روضه به همه برسد." گفتند: "وقتی که سر مبارک اباعبدالله را گرفتند و قرار شد غسل بدهند، این صبر و دفنش بکنند. بردند این سر را بشورند. از زخمها و خونهایی که بود، موهای مبارکش آلوده بود به دود و به خون و گفتند که این سر مبارک را شستم. زخمها را شستم. زخمها را خون زخمها برطرف کردند، ولی یک زخم بود. هرچه شستند دیدند خونی که در این زخم است بر آن هم ترک لبهای اباعبدالله قدیم. ترک عمیق. شستند، میزنیم زخم خوب نمیشود." این تشنگی، تشنگی بود که آسمان را دود میداد. جگر مبارکش میسوخت. مادر شبهای جمعه هر شب، هر هفته کنار این مزار ناله میزند: "قتلو و من الم." "کشتند، ولی السلام علیک یا اباعبدالله و علیکم سلام الله ابدا ما بقیت و بقی و لا جعل الله زیارهکم السلام." سلام علی الحسین و علی علی بن الحسین.
اللهم انی اسئلک و ادعوک به اسمک العظیم الاعظم الاعز الاکرم یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب یا علی به حق علی یا فاطمه به حق یا قدیم الاحسان به حق الحسین اللهم عجل لولیک الفرج. خدایا در فرج آقامان امام زمان بفرما. قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما. عمر ما نوکری حضرتش قرار بده. اهل ما نوکران حضرتش قرار بده. اموات، شهدا، فقها، امام راحل، السابقین سر سفره با برکت ابی عبدالله مهمان بفرما. خدای مهربان، شفاعت عاجل کامل عنایت بفرما. شر ظالمین به خودشان برگردان. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت نصیب ما بفرما. رهبر عزیز انقلاب عنایت بفرما. هرچه گفتیم و صلاح ما بود که نگفتیم و صلاح ما. میدانی برای رقم بزن و آله رحم الله من قرأ الفاتحه.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه هفتم : توسل و روضه؛ داروی دفع شیاطین
گریز از رجیم
جلسه هشتم : راهکارهای روایی برای دفع اجنه
گریز از رجیم
جلسه نهم : فریبهای تدریجی شیطان با پوشش کارهای خیر
گریز از رجیم
جلسه دهم : نقش علمای ربانی در تشخیص و دفع جنها
گریز از رجیم
جلسه یازدهم : ذکرها و دعاهای اهل بیت برای دفع شیاطین
گریز از رجیم
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات گریز از رجیم
جلسه دهم : فضای مجازی؛ میدان پنهان نفوذ شیطان
گریز از رجیم
جلسه اول : وسوسه شیطان لحظه مرگ
گریز از رجیم
جلسه دوم : نفوذ شیطان در قوه خیال
گریز از رجیم
جلسه سوم : غضب نابجا؛ تلهای کلیدی از سوی شیطان
گریز از رجیم
جلسه چهارم : مدیریت ابلیس در کربلا و شام
گریز از رجیم
جلسه ششم : القائات شیطان در لحظه توبه
گریز از رجیم
جلسه هفتم : توسل و روضه؛ داروی دفع شیاطین
گریز از رجیم
جلسه هشتم : راهکارهای روایی برای دفع اجنه
گریز از رجیم
در حال بارگذاری نظرات...