درخواست جنیان برای حضور در عاشورا
شخصیت زَعْفرجنی
ترجیح شهادت برنصرت الهی
تجلی اجنه در صورت حیوانات
غیبت امام زمان برای اجنه مومن
جنیان شیعه مدافع حرم
عامل جمع آوری شیعیان
قدرت نمایی زمین کربلا در اربعین
اتمام حجت بر همگان در کربلا
جریان فوت زعفر جنی رضوان الله
عمر هزار ساله اجنه
پیشنهاد شیطان در دارالندوه
قدرت فائق خداوند در برابر حیله شیطان
حضور شیطان در چهره مغیره
شکل گیری سقیفه
دریافت الهامات با اتصال باطنی
مطیع محض شیطان شدن
قضیه شهادت عمار
افکار شیطانی عمرو عاص
بستر فعالیت شیطان چیست؟
جهاد تبیین ،روشنگری کردن
داشتن سواد رسانه ای
حیوانیت، جنسیت ندارد
شخصیت معاویه
تغییر ایموجی ها
نفرین پیامبر در حق معاویه
ترور عایشه
مظلومیت حق
کینه شیطان از اهل بیت
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
بنا بود که این چند شب پایانی این جلسات، که امشب شب آخر است، ولی ما دو شب دیگر بحثمان انشاءالله ادامه دارد تا شب جمعه، در این چند شب یک سری مطالبی که باقی مانده از بحث را عرض بکنیم. خوب، نکات البته زیاد است و این بحث هم بحثی نیست که بشود جمعش کرد. گوشههایی از این مباحث را پرداختیم که کمتر به این ابعاد پرداخته میشد. حالا چند نکتهای هست که به آنها میپردازیم؛ در خلال این نیز قهراً مطالبی مطرح میشود که به آنها هم انشاءالله اشاره خواهیم کرد.
یک مطلبی از مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت هست در کتاب «رحمت واسعه»، صفحه ۱۰۶ و ۱۰۷. چون اشارهای شد به این قضیه، توضیح بیشترش را عرض کنم. چون این مطلب توسط برخی از بزرگواران که خدا رحمتشان کند، مورد خدشه واقع شد. برخی از عزیزان به هر حال اهل قلم، که خیلی هم بهشان ارادت و علاقه داریم، به هر حال در نقد تحریفهای کربلا مطالبی گفتند. بسیاریاش هم درست است، برخیش هم خب به هر حال مطلب دقیقی نیست و مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت کمی مطالبشان تفاوت دارد با مطالبی که برخی از بزرگان مشهوری که همهمان میشناسیم و ارادت داریم، از شهدای بزرگ انقلاب، مطالبی که نوشتند در مورد تحریفهایی که در عاشورا واقع شده. به هر حال، برخی از اینها هم خودش قابل نقد و قابل رد است.
یکی از این مطالب همین قضیه زَعمَر جنی است. این شهید والاست در آن کتاب بسیار مفید «حماسه حسینی» به هر حال این قضیه را مورد خدشه قرار میدهد، ولی اصل قضیه توسط آیتاللهالعظمی بهجت مورد تأیید واقع شده. یک تفاوتهایی هست بین نظر مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت با این عالم بزرگوار. انشاءالله خدا درجات ایشان را افزایش دهد.
مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت این بحث را به این نحو ذکر میکنند و نکات جالبی هم درش میفرمایند. ایشان میفرمایند: «چهار هزار نفر از جن آمدند و به امام حسین (علیهالسلام) گفتند: اگر اجازه بدهی، همین جا که هستی، هنوز نرسیده به جیِش کربلا، ما هلاکشان میکنیم.»
خب، این شخص دم... حالا این روایت است، متنش را هم میخوانم برایتان. در «لُهوف» سید بن طاووس نقل شده. البته آنجا تعبیر چهار هزار تا... تعبیری که در «لُهوف»، صفحه ۶۷ و ۶۹ ذکر شده، مرحوم مجلسی به نقل از «لُهوف» در جلد ۴۴ بحار، صفحه ۳۳۰ اینو نقل کرده. آنجا دارد که: «أَتَتْهُ أفواج من مؤمن الجنّ» فوجهایی از مؤمنین جن آمدند خدمت امام حسین (علیهالسلام). چهار هزار تا را ندارد. آیتاللهالعظمی بهجت تعبیر چهار هزار تا به کار میبرد. اینجا تعبیر "زَعْفَر" نیامده، اسم جناب زعفر ذکر نشده، ولی خب علما این نام ایشان را ذکر کردهاند. در مورد جناب زعفر خب مطالبی گفته شده. اول اینکه ایشان مسلمان شده به دست امیرالمؤمنین بود. خودش و روحش انشاءالله شاد باشد و درجاتش انشاءالله عالیتر باشد. این مرد بزرگ جنی، جن وارسته؛ انسان که نمیشود گفت، جن وارسته و جن پاکطینت. و گفتند: «شب عاشورا شب دامادیاش بود و در مراسم دامادیاش دید که وزیر تخت او صدای ناله میآید.» گفت: «شب دامادی چه وقت ناله کردن است؟» بهش گفتند: «ما رد میشدیم، یک طایفهای از ما رد میشد از کنار فرات. آنجا دیدیم جماعتی درگیرند.» خب، عرض کردم اینها علم غیب ندارند. سرعت انتقالشان بالاست. اطلاعاتشان به این واسطه حاصل میشود. علم غیب ندارند که همین طور نگاه کنند بفهمند. رفت و آمد میکنند. در اثر رفت و آمد، چیزهایی نصیبشان میشود. درگیری. پرسیدیم که: «این دو تا لشکر کیانند؟» و به ما گفتند: «که این دو تا لشکر درگیرند و آن لشکر میخواهد این لشکر را بکشد. این لشکر، لشکر نوه رسولالله است.» خبر که داد به زعفر، مراسم دامادیاش را رها کرد (نقلی است که گفتند از جناب زعفر) و شبانه آمد، حالا یا شبانه یا روزش بود، آمد خدمت اباعبدلله (علیهالسلام). این نقلی که آیتالله بهجت میفرمایند مال این داستان است که در «لُهوف» نقل کرده.
کی درخواست کرد از حضرت که اجازه دهند کمک بکند؟ حضرت فرمودند: «نمیشود.» گفت: «اجازه بدهید ما تجسم پیدا کنیم، ظاهر بشویم در قالب جسم بدنی، با همینها به همین نحو جنگ عادی بجنگیم.» حضرت فرمودند: «نه. من شهادت را اختیار کردم. من را مخیّر کردند بین نصرت و شهادت.» و امام حسین (علیهالسلام) شهادت را انتخاب کرد. نصرت الهی را نخواست و این نصرت را، در واقع انگار ذخیره کرد برای جای دیگری. این نصرت همین است که الان توی اربعین... آن نصرت را ذخیره کرد برای همچین اتفاقی بیفتد. خدا بهش این را داد. به جای اینکه آن نصرت و ملائکه و جن و اینها بیایند از طرق غیرعادی، این اتفاق رقم بخورد که بجوشد این دلهای مؤمنین و این طور عظمتی شکل بگیرد. یک گوشه است البته، ابعاد خیلی وسیع.
دوباره برگشت. نقلی که دارد این است که مادرش... خب، شب دامادیاش باخبر شده بود. چه مادر باصفایی داشت. مادرش گفت: «چی شد برگشتی؟» گفت: «وقتی که رفتم آنجا، امام حسین...» اولش به مادرش گفته بود، گفته بود: «آن آقایی که ما را مسلمان کرد، پسرش در مخمصه افتاده. پسر امیرالمؤمنین. من میروم برای کمک او.» مادرش گفت: «برو، خدا به همراه تو.» وقتی برگشت، مادرش گفت: «چرا برگشتی؟» گفت: «این طور شده.» گفت: «خدا را شاهد میگیرم که ازت راضی نمیشوم. بیا با هم برویم. راضی نمیشوم ازت که برگشتی. باید بروی در رکاب این آقا بجنگی، کشته بشوی.»
عجایبی دیده میشود که گفتند: «وقتی برگشتند، دیگر با صحنه شهادت امام حسین (علیهالسلام) مواجه شدند و گریهها کردند.» این زعفر در بیابانها نالههایی میکرد و نقلهایی شده، گریههای او که وقتی آمد آن صحنه را… صحنههای خاصی را نقل شده که در کربلا وقتی برگشت، صحنههای خاص دید که دیگر نمیخواهم عرض بکنم. چون روضه است و خودش هم مادرش دیگر همه عمرشان شد گریه و نوحه و زاری و… و در واقع از جانب امیرالمؤمنین، ایشان شد رئیس شیعیان جن. این مقام را امیرالمؤمنین به ایشان داده است. بعد از این بزرگوار هم، سالهای شاید ۷۰، ۸۰ ساله که از دنیا رفته، پسر... البته نام پسر ایشان معروف بین اهل فن به اهل این قضایا «سفر» با سین است، ولی آیتالله بهجت اینجا نام ایشان را «کامل» میگویند. حالا شاید این کامل، منظور لقب ایشان باشد؛ چون به هر حال اسم «سفر» اسم معروفی است برای بزرگوار که خدمت ایشان هم سلام عرض میکنیم هر جایی که هست، این جن بزرگ و با معرفت نسبت به اهل بیت و نسبت به امام زمان.
البته بحثی است در مورد اینکه جنها ارتباطشان با امام زمان به چه نحوی است. سؤالاتش را مستقیم میروند از حضرت میپرسند؟ مرجع تقلید دارند؟ بزرگتر دارند؟ یک بحث از برخی روایات فهمیده میشود که جنها مستقیم میآیند از معصوم سؤال میکنند. یک باب مفصل ما داریم در «کافی» و کتابهای دیگری که داریم، تو روایات، لغات فراوانی در این زمینه داریم. گاهی هم اهل بیت نشان میدادند اینها را که بنده چندین روایت اینجا همراهم هست، اگر فرصتی بشود میخوانم. «امام صادق (علیهالسلام) دوست دارم برادر جنیات را ببینی.» «امام عسکری (علیهالسلام) کنار سفره نشسته بودند، اینها هم نشستند. برادران شما از جن تو جلسه حضور دارند.» گاهی اینها را نشان میدادند به برخی شیعیان و گاهی اجازه میدادند آنها تجسم پیدا کنند در یک صورتهایی که اینها مأنوس باشند باهاش؛ چون با همان صورت جن به خودشان اگر دیده میشدند، به هر حال اینها شاید میترسیدند. در چهرههای مختلفی، معمولاً در چهره حیوانات جن ظاهر میشوند. از علما هم داستانهای خاصی نقل شده. مرحوم سید حسین قاضی معروف بود که تو درس ایشان یک خروسی هر روز شرکت میکرد. خروس بوده، گربه بوده. فکر میکنم گربه، شاید الان تو ذهنم گربه... گوشهای از مجلس. جنی است در این ظاهر میشود. از همهتان هم درس را بهتر میفهمد! بعد از اینکه در قالب این حیوان میتوانند ظاهر بشوند که این هم بحث مفصلی است و روایات فراوانی در این زمینه داریم. حالا به این معنا نیست که هر گربهای تو خیابان دیدی، جن باشد یا هر خروسی و اینها؛ نه، به هر حال ضابطه... غرض اینکه اینها به هر حال، این جنیان مؤمن در کربلا خواستند ظاهر بشوند و امام حسین (علیهالسلام) اجازه ندادند و الان هم به هر حال مشغول فعالیتند و عرض کردم ارتباطشان با امام زمان به این نحو است. البته از بعضی روایات فهمیده میشود که احتمال زیاد، جن هم نسبت به امام زمان دسترسی ندارند و حضرت غائب است برای اینها، مگر آن معتادشان و ابدالشان و جنهای ویژه و خاصی که مقامات خاصی دارند. شاید مثل همین جناب زعفر اینها مرتبط باشند با امام زمان و مأموریتها و مسئولیتهایی را هم از جانب امام زمان پیدا میکنند و آنها هم، خلاصه یک عالم وسیعی دارند و در آیات قرآن هم زندگی جن تا حدی اشاره شده. روایات خیلی عجیب و غریبی ما در مورد جن داریم که آنها دیگر بحثش بحث مفصلی است. ما بیشتر حوزه بحثمان حوزه شیطان است و تو بعد شیطانش میخواهیم کار بکنیم. ممکن است حالا بنده ندیدم همچین مطلبی.
خب، آیتالله بهجت میفرمایند که اینها گفتند که: «اگر اجازه بدید، هنوز که جنگ شروع نشده، ما بریم این دشمن شما را هلاک کنیم، بدون اینکه اصلاً درگیری شکل بگیره.» بگذارید من اول روایت را از «لهوف» بخوانم، بعد توضیح آیتالله بهجت را اضافه میکنم. نکات جالب خود ایشان اعجوبهای بود. اسراری که با خودش همهاش را زیر خاک برد. حقایق و اسراری که خدای متعال برای مرد بزرگ منکشف کرده بود و غوغایی بود از این معارف الهی. ندید و برد با خودش. گفتند که به امام حسین (علیهالسلام) گفتند: «یا مولانا نحن شیعتک و انصارک. ما شیعیان شما هستیم و یاران شما. فَأمُرْنَا بِمَا تَشَاء. هر امری میفرمایید به ما بفرمایید. فَلَوْ أمَرْتَنَا بِقَتْلِ کُلِّ عَدُوٍّ لَکَ وَ أنْتَ بِمَکَانِکَ لَکَفَیناکَ ذَلِکَ. شما همین جا وایسا، دستور بده همه دشمناتو بکشیم. اصلاً نمیخواهد بجنگی. یک نفر کشته نشود از شما. همهمان ما خودمان میرویم همه اینها را پدرشان را در میآوریم.» این را همین الان هم کار میکنند. سربسته عرض میکنم، توی این قضایای سوریه و عراق و اینها، این بزرگواران نقشهای جدی داشتند در دفاع از حرم. سربسته گفتم و رفتم. بعضی چیزها... خبر اینکه بزرگواران یک اذنهایی گاهی پیدا میکردند و میآمدند قلع و قمع میکردند داعشیها را. توی جنگ اسرائیل، لبنانیها از این قضایا گاهی بوده. مأموریت پیدا میکنند؛ بعضی جاها که دیگر کارد به استخوان میرسد، اینها میآیند و قلع و قمع میکنند. تیرهایی دارد از یک سمتی میآید و هیچ کس هم آن سمت نیست. یا گاهی شمشیر و توی این صهیونیستها گفته بودند. برای جنگ ۳۳ روزه، فیلمهایشان هست توی تلویزیونهای خودشان مصاحبه کردند. گفتند که: «چیزهای عجیبی میدیدیم. یک شمشیری میآمد، یک دستی بود، تن نبود. میخورد تو سرمان.» یک بخشیش جن، جنیان شیعه. آن مدافع حرم و حتی برخی هم که اهل این قضایا هستند، درگیر میشوند با آن طرف. یعنی گاهی با جنهایی که مدافع آن طرفیاند، جنهایی که مدافع داعشیانند و کلی این وسط اینها هم کشته میدهند. با شهدایی داریم از جنیان شیعه توی این درگیریها. بحثهایی است به هر حال، بحثهای بسیار سنگین. پشت پرده عالم خیلی خبرهاست، خیلی خبر.
اینها گفتن: «شما اجازه بدید ما این کارو میکنیم.» «فَجَزَاهُمْ خَیْراً وَ قَالَ لَهُمْ:» حضرت دعای خیر کردند برایشان و بهشان فرمودند. جوابی دادند و اینها: «أَقَمْتُ فِی مَکَانِی اِذَا لَمْ أَتَقَبَّلْ بِمَا یُمَتَّحَنُ بِهِ هَذَا الْخَلْقُ الْمَطْبُوعُ. اگر من سر جایم وایستم، با اینها درگیر نشوم. فَبِمَا یُمْتَحَنُ هَذَا الْخَلْقُ الْمَطْبُوعُ؟ این جماعت خراب، جماعت فاسد، با چی امتحان بشوند؟» من آمدم اینجا برای امتحان اینها. کنار... تو آن دهه اول در مورد امتحان بحثهایی شد و عرض… «وَبِمَاذَا یُخْتَبَرُونَ؟» با چی محک بخورند؟ «وَمَنْ ذَا یَکُونُ سَاکِنَ حُفْرَتِی؟» پس این قبری که خدا در این زمین برای من قرار داده، کی تو این دفن بشود؟ نکات لطیفه. این قبری که خدا قرار داده. من که قبرم که عوض نمیشود که. قبر من بالا بروم، پایین بیایم. اینجا جایی است که خدای متعال تقدیر الهی است و نمیشود توش دست برد. فقط: «اِخْتَارَهُ اللَّهُ تَعَالَی یَوْمَ دَ حِیَ الْأَرْضَ. از آن روزی که خدا زمین را پهن کرد، این را برای من انتخاب کرده. قبر من از اینجا، در اینجا تعیین شد. وَ جَعَلَهَا مَعْقِلًا لِشِیعَتِنَا. از اول خدا اینجا را جایی قرار داده که شیعیان ما قرار است اینجا دور هم جمع بشوند.»
کلام امام حسین به جنیان. اربعین که میروید مشرف میشوید، انشاءالله مشرف بشویم. یکی از مطالبی که تو این زیارت عرض میکنیم این است: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَعْقِلَ الْمُؤْمِنِینَ.» «مَعْقِلِ» (کمربند). سلام بر تو ای کمربند ما. کمربندی که جمع میکند همه را تو یک بستر، تو یک فضا. تو همه را اینجا دور خودت جمع کردی. از روز ازل خدای متعال در نظر گرفته که کربلا این شکلی باشد. این اصلاً دست کسی نیست. یک دست دیگری. شیاطین احمق آمدند فکر کردند شلوغکاری میکنند امسال اربعین اینطور میشود. آن کرونا و قضایای اوج کرونایش که پیش آمد، اربعین تعطیل نشد با قدرت و عجایبی دیده شد. عجایبی دیده شد تو اول فراگیری کرونا تو مملکتی که کمترین امکانات سلامت نیست. همین طور تو روال عادی غیر کرونایش، چند میلیون کشته میدهد؟ اربعین مکه که مکه است. یکی دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون، نمیدانم چقدر حاجی معمولاً در سال، ایام حج که میروند، چند هزار نفر کشته میدهند. روال طبیعی حج با آن همه امکانات عربستان، که خدا انشاءالله حکومتش را ساقط کند. بعد اینجا بیست و چند میلیون نفر آدم با کمترین امکانات. همان گرد و خاکش بس است. این مسافت طولانی، این همه امکانات و ماشین و فلان و اینها. مگر چقدر پیادهروی دارد؟ کلاً سر و ته. آن همه هتل و تشکیلات و اینجا. از چهار طرف مسافتهایی که متصل به کربلا، فقط هر کدام صد کیلومتر. تازه چهار طرفی که باز از لابهلای اینها هی شاخه شاخه. چند صد کیلومتر مسافت و مردم میآیند با کمترین تلفات. اربعین و کرونا و اینها از روز ازل خدای متعال در نظر گرفته برای این خاک. زمین یک حساب دیگری دارد. امام حسین به این جنیان فرمود که: «این زمین را خدا یک جور دیگر در نظر گرفته. اینجوری نیست قضایا. چیز دیگر است.»
بعد فرمود که: چقدر زیباست، چقدر زیباست این کلماتی که امام حسین به جناب زعفر و رفقایش فرمودند. خیلی تعابیر عجیبی است. فرمود: «جَعَلها مَعْقِلاً لِشیعتنا و مُحِبّینَا.» خدا این زمین را یک جایی قرار داده برای جمع شدن شیعیان و محبین ما. «تُقْبَلُ أَعْمَالُهُمْ.» اینجا عمل انجام میدهند، قبول میشود. «وَ صَلَوَاتُهُمْ.» نمازهایشان اینجا قبول میشود. «وَ یُجَابُ دُعَاؤُهُمْ.» دعایشان اینجا استجابت میشود. خوش به حال آنهایی که رفتند و خوش به حال آنهایی که دارند میروند. به خدا نصیب ما بکند. «وَ تَسْکُنُ شِیعَتُنَا.» اینجا شیعیان ما به آرامش میرسند. «فَ تَکُونُ لَهُمْ أمَانٌ فِی الدُّنْیَا.» اینجا امان اینها در دنیا میشود. زمین کربلا است. «وَ فِی الْآخِرَةِ.» و امان آخرتشان. این جنها برگشتند، گفتند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ یَا حَبِیبَ اللَّهِ و ابنِ حَبِیبِهِ. ای حبیب خدا، ای پسر حبیب خدا، به خدا قسم ما لولا أنْ أمْرَکَ طَاعَةً وَ أنَّهُ لا یَجُوزُ لَنَا مُخَالَفَتُکَ لَخَالَفْنَاکَ. اگر نبود اینکه ما باید حرف تو را گوش بدهیم و مخالفت با تو جایز نیست، به خدا باید مخالفت میکردیم. وَ قَتَلْنَا جَمِیعَ أَعْدَائِکَ. همه دشمنانت را میکشتیم قبل از اینکه دست اینها به تو برسد.» که حضرت فرمود: «وَ نَحْنُ وَ اللَّهِ أَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ.» اگر من میخواستم کاری بکنم، نیاز به شماها نداشتم. بزنم. کاری برام... یک اراده میکنم. امام، همه عالم تو قبضه قدرت... فرمود: «منظورم به اینها نمیرسد که شما بخواهید کاری بکنید. وَ لَکِنْ لِیَهْلَکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیَی مَنْ حَییَ بَیِّنَةٍ.» همه چیز باید تو روال طبیعی خودش پیش برود. آن سازوکاری که خدا تو خلقت آفریده. بهشتیها با آن سازوکار بهشتی میشوند. جهنمیها با آن سازوکار جهنمی میشوند. اتمام حجت باید. حرف زده بشود. گفته بشود. قدم به قدم تو اتمام حجت که امام حسین غوغا کرد در کربلا. دیگر هیچی نگذاشت برای اینها که احدی بتواند روز قیامت بگوید: «آقا من نمیدانستم، فریب خوردم.» نشد دیگر. واقعاً اتم اتمام حجت شد. حرف تمام.
این گفتگوی آیتالله بهجت این قضیه را این شکلی نقل کرد. امام حسین (علیهالسلام) گفت: «والله من اقدر از شما هستم، قادرترم، اما اگر من کشته نشوم، این خلق من به چه چیز امتحان...»
پیرمردی بود، من خودم دیدم او را. شاید هم اصالتاً نزدیک به محل ما بود و ظاهراً شمالی بود. یک آقایی پیرمردی که شمالی بود، نزدیک آیتالله بهجت، نامش ... گفت: «داشتم میخوابیدم دیدم قلقلهای برپاست. گفتم چه قلقلهای هست؟» گفت: «زعفر جنی اینجا...» آیتالله بهجت اسم ایشان را به عنوان زعفر... گفت: «زعفر جنی، همانی که آمده بود برای یاری امام حسین (علیهالسلام)، وفات کرده است. همین حالا وفات کرده است.» پیرمردی که من دیده بودم، ایشان که هم محله ما، همشهری ما بود، نشسته بود، دید سر و صدایی. گفت: «چه خبره؟» شنیده بود او فهمیده بود که زعفر از دنیا رفته. بنده از طریق دیگری هم شنیده بودم. حالا آقای بهجت که خداوند ... این حرفها بوده، این گفته، آن گفته. انقدر متصل بوده که اصلاً به این چیزها نیاز. بنده از طریق دیگری هم شنیده بودم که ۲۰ سال قبل آمده بودند. حالا این سالی که آقای بهجت این قضیه را نقل میکنند، اینجا ننوشته توی کتاب که بیست سال قبلش کی میشد و در بعضی از خانهها را زده بودند که: «زعفر وفات کرد. رضوانالله علیه.» بیست سال قبل از اینکه آقای بهجت این قضیه را نقل میکردند. حالا دهه ۶۰ بوده، کی بوده، تو همان دهه ۴۰ بوده، ظاهراً دهه ۳۰ یا ۴۰. قضیه وفات جناب زعفر جنی ظاهراً ۲ هزار سال عمر کرده بودیم. بزرگ آن پیرمرد میگوید در همان حالی که داشتم میخوابیدم، پرسیدم: «جانشین دارد؟ پسرش جانشینش است؟» سؤال کرده. البته آن پیرمرد نگفت، جسم آن کسی که خبر داده بود را دیدم. نگفته بود که آنی که دید، آنی که خبر داده بود به چه کیفیتی. همین قدر گفت که شنیدم، آن هم محله ایشان، همشهریشان. آیتالله بهجت میفرماید: «گفتند بله، جانشین هم دارد.» گفتم: «اسم جانشینش چیست؟» گفت: «اسم پسرش که جانشین پدر است "کامل" است.» که عرض کردم این کامل احتمالاً منظور لقب یعنی کامل بین جنیان بعد از او. آنی که از همه کاملتر است پسرش. این را دیگر در آن خبر نشنیده بودم. این مطلب مخصوص به همان پیرمرد است. آیا از دو جا من باخبر شدم رحلت جناب زعفر را. تو یک... آن پیرمرد شمالی بود گفته بود که به من خبر دادند که پسرش جایش نشسته. تو آن یکی هم فقط گفته بودن زعفر از دنیا رفت. در خانهها را زدند. جنها مراسم و خلاصه ماتم و اینها به پا کردند. خیلی هم عاطفی. خیلی اهل اشکند. خیلی عاطفیاند. خیلی اهل محبتند و انس پیدا میکنند. اینها دیگر قضایای عجیب و غریب.
خوب چون از جنس آتشاند، عاطفه و آتش و اینها، خلاصه توضیحات. یک ابعادی در زاد و ولد و اینها هست که دیگر حالا چون بچهها نشستهاند، خیلی نمیشود اینها را... خب بعد میگوید: «اجنه هم عمرش...» آیتالله بهجت میفرماید: «اجنه هم عمرشان یک سال دو سال ۱۰ سال ۱۰۰ سال نیست. یک سال دو سال ۱۰ سال ۱۰۰ سال اینها نیست. همان ۱۴۰۰، ۱۵۰۰ سال، جوان ناکامه، ۱۵۰۰ سال عمر کرده.» آره. سنای به هر حال چون قواعد و آن مقتضیات و جسم اینها به چیزهای دیگری. زندگی دارد به هر حال، آفات و مشکلاتی که در خاک هست در آتش کمتر و لذا عمرشان به قیاس انسان بیشتر. البته خب به هر حال در انسان استعدادهای دیگری هست. سوره الرحمن خیلی جالب است. اول که شروع میکند: «الرحمن علم القرآن خلق الانسان.» «خلق الانسان و الجن.» رحمان که میخواهد معرفی کند، فقط خلق انسان. ولی نعمتها را که میخواهد تذکر دهد: «فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ.» خلقت انسان یک چیز دیگری است. انسان حسابش خوب. این یک بحث در مورد جنیان.
در مورد دور کردن شیاطین از خانه به هر حال ما این روایاتی را خوانده بودیم در جلسات قبل. بله. تو فتاوای آیتالله بهجت؟ حذف کرد. چون استفتا کرده بودند: «چه حکمی دارد و اینها؟» بله، ممکن است. نه، ممکن است واقعاً، زیاد هم هست. حتی در مورد بعضی از این چیزها خودت تو غرب این بحثها زیاد است. میگویند که مثلاً این فلانی محصول ازدواج یک بحثی داریم خودشان دارند. جنسان. جنانسان. میگویند ترکیبی از جن و انسان و بعضی از این بازیگرهای معروف هالیوود را میگویند: «این مثلاً پدرش جن بوده، مادرش انسان بود و اینها.» یک بحثهای این شکلی الان هست تو خودشان. این بحث شیاطین و اینها که اینجا ما میگوییم مبدأ عشق. آقا غربه؛ یعنی باید آنجا بنشینیم از آنجا. چون آنها دارند با اینها زندگی میکنند.
اینی که حضرت امام فرمود: «آمریکا شیطان بزرگ.» ما فکر میکنیم مثلاً یک فحش سیاسی بوده. مثلاً امام خمینی (ره) دهن آمریکا... نه، آقا. این بینش عمیق حضرت امام (ره)، آن معرفت زلال ایشان نشأت گرفته و آن دید نافذ ایشان. مثلاً خواسته فحش به اینها بدهد، آنها به اینها گفتند مثلاً جهان سومی. ما بهشان گفتیم ای شیطان، ای شیطان بزرگ. مثلاً. واقعاً قضیه این شکلی است که اینها شیطان بزرگند. و از عجایب این توصیفات که ما تو روایاتمان داریم در مورد شیطان و این قضایایی که دیشب یکی از دوستان گفتند، مطالبی که دیشب در مورد قدرتهای شیطانی میگفتیم، من همه اینها را تو این فیلمهای هالیوودی دیدم. اگر بشود اینها کار بشود خیلی خوب است. دانه دانه تفکیک بشود از تو فیلمهایشان در بیاید که اینها قدرتهایی که برای شیاطین معرفی میکنند. انشاءالله اگر فرصتی باشد که شیطان برای آن کسانی که باهاشان مأنوس است ظاهر میشود. روایت عجیبی دارد. میخوانم انشاءالله. رابطه بسیاری دارد. ارتباط برقرار میکند. قطعاً ارتباط دارد. یک سری اطلاعاتشان، یک سری ترفندها و مهارتها را از او میگیرند. مسابقه تاریخی دارد در قضایای ما در دارالندوه که حالا فکر میکنم حالا اسمش هم اینجا دارم. باید بیاورم روایتش را که او به شکل آن پیرمردی که، پیرمرد نجدی، گفت: «من اهل نجدم و اینها.» دارالندوه. اینها جلسه گذاشتند با پیغمبر چیکار کنند؟ روایت معروفی است دیگر، شنیدید. گفتند: «روز به روز دارد کارش گسترش پیدا میکند.» در مکه بود آن موقع پیامبر اکرم. و ما از پس او بر نمیآییم. جلسه گرفتند چیکار کنند؟ یک پیرمردی آمد و فقط سران قبیلههای بالای ۴۰ سال دعوت بودند تو آن جلسه. شرطش هم بالای ۴۰ سال، زیر ۴۰ سال راه نمیداد. پیرمرد با عصا و اینها، شیطان تو این ابلیس تو این چهره ظاهر. گفتند: «تو کی هستی؟» گفت: «من پیرمردیام، اهل نجدم. خیلی جاها من مشورت دادم، به شما کمکتان کردم. این را بگذارید تو این جلسه شرکت کند. من به دردتان میخورم و اینها.» بحث کردند چیکارش بکنیم؟ بکشیم؟ تبعید کنیم؟ فلان کنیم؟ اینها. گفت: «نه، بگذار من یک پیشنهاد به شما بدهم. ببینید فکر کنید ببینید این منطقی است یا نه.» گفت: «اگر شما بخواهید بکشید، اگر یک نفر بکشد، بعد اینها انتقام که میگیرند، قبیله را انتقام میگیرند و تبعیدش و اینها فایده ندارد و این طور میشود.» هر کدام از این راهها را یک چیزی گفت. گفت: «یک راهی میگویم. تا حالا به هر کدام از قبیلههایتان یک نفر را بفرستند. حتی از بنیهاشم، خود رسولالله. از همه قبایل یک گروهی بشوند. همه نماینده داشته باشند. همه با هم بریزند دستهجمعی بکشند که اگر خواستند قصاص کنند، هیچ قومی را نتوانند قصاص بکنند. به نام همه اقوام باشد، حتی بنیهاشم. بچهها از خود بنیهاشم جز قاتلها بوده.» همه تعجب کردند، تحسینش کردند. «چه مطلبی بود! چه راهکاری بود!» و کلی خلاصه به قول ما سلام و صلوات فرستادند. «دمت گرم و اینها.» و مدل او را پیاده کردند. البته خدای متعال دست برتر را همیشه دارد. همان شب به پیغمبر اکرم خبر داد که اینجا جمع شدند. قضیه به این نحو است. تو فرار کن خارج مکه و امیرالمؤمنین را جای خودت بنشان که ایشان بخوابد. قضیه خنثی بشود.
غرض اینکه شیطان برای اینها ظاهر میشود. راهکار به اینها میدهد. تو موقعیتهای مختلف راهکارهایش همهاش فی تضلیل. همهاش گم و گور میشود. به جایی نمیرسد. برای اینکه قدرت خدا قدرت فائقه است. سوار است. ولی به هر حال اینها ارتباط دارند. این چیزهایی که تو این فیلمهایشان دیده میشود. شیاطین بسیاری از این شیاطینی که نشان میدهند واقعاً همین شکلی. بله. قضایا زیاد است. داستانهایی که سراقه بن مالک که ظاهر شد در آن جنگ به شکل سراقه؟ دارد. سراقه. سراقه بن مالک. به شکل او ظاهر شد. جاهای دیگر به اشکال دیگری. بعد از رحلت پیغمبر به شکل مغیره. این ملعونی که ما تو روضههای حضرت زهرا (س) یادش میکنیم به شکل مغیره ظاهر شد. با مردم گفتگو مفصلی کرد که: «نگذارید این بنیهاشم حکومت را دست بگیرند و موروثی نشود. تو اینها علی اگر بعد از پیغمبر حاکم بشود، اینها موروثی میشود. بعد باید چشمتان...» تعبیر اونه. گفت: «بعد چشمانتظار بشینید ببینید زنهای حاملشان چی میزایند.» «بین خودتان بچرخانید.» بعضی حرفهایش هم خیلی منطقی است. گفت: «بچرخد تو همه اقوام. تو بنیهاشم نماند.» این حرفی بود که پشت در خانه پیغمبر که مردم جمع شده بودند، باخبر شدند رسولالله از دنیا رفته. در چهره مغیره ظاهر شد. تو چهره چه افرادی ظاهر بشود؟ این هم حساب کتاب دارد. یک سنخیتی باشد تو چهرهها ظاهر. معمولاً یا نطفهها مشکل دارد. یا لقمهها مشکل دارد. یا شخصیت مشکل دارد. یا غذای دیگری که باید توضیح بدهم. آمد این حرفها را از زبان در چهره مغیره گفت و مردم قانع شدند. رفتند سقیفه را شکل دادند. حرف منطقی. خلاصه سر بزنگاهها. و قطعاً این ایادی آمریکا و غرب سر و سر دارند. ارتباط دارند. قطعاً اینها مرتبطند. قطعاً متصلند.
اینی که امام فرمود: «ببینید اینها هر کاری، هر موضعی میگیرند، هرچی میگویند خلاف این.» خیلی حرف درستی است. شما اگر میخواهید حرف شیطان را ببینید، بدانید، نگاه کنید آمریکاییها چی میگویند. نگاه کنید رسانههایشان چی. یکی از الطاف خداست در حق ما. برای آخرالزمان. خدا کار را ساده کرده. این شکلی. اکثراً «ایران اینترنشنال» چی میگوید؟ «دویچهوله» چی میگوید؟ غرب مجموع اینهاست دیگر. حالا رسانههای فرانسویشان. «فرانس ۲۴»شان، نمیدانم مختلف. از اسرائیلیهایشان. از آمریکاییهایشان. «العربیه»، اینور «الجزیره»، جزیره. غرض اینکه این رسانههای اینها... اینها خودشان گوششان به دهان ابلیس است. همان تعبیری که آیتالله حسنزاده و رهبر انقلاب به کار برده بود که تعبیر عجیبی هم گفته بود که: «گوشتان به دهان ایشان باشد. ایشان گوششان به دهان امام زمان است.» به تعبیری که مرحوم آیتالله حسنزاده. رهبر انقلاب به معنای ارتباط ظاهری و اینها هم نیستا. نباید قاطی بشود. آن ارتباط روحی و باطنی ممکن است در عمرش مثل قرنی. در تمام عمرش پیامبر اکرم را ملاقات نکرده، به حسب ظاهر. قلباً متصل است. اتصال باطنی باعث میشود که آن الهامات از آنجا دارد میتابد بر او. یک چیزهایی درک میکند فوق ادراک بقیه. همه تحلیلگرها، همه کسانی که ظواهر را نگاه میکنند، یک چیزی میگویند. او در اثر اتصال به یک منبع نوری یک تحلیل دیگری دارد، یک درک دیگری. آن طرفش هم شیطانیاش هم همین است. به یک جای دیگری بند است. قضایای فراوانی هست. مطلب تو این زمینه زیاد است. این دستورات، این خطوط از آنجاست و تک تک آمده. قشنگ برنامهریزی کرده. نظام اقتصادی، نظام آموزشی، نظام تربیتی، نظام رسانه. همه را چیده. برای اینها یک مدلهای پلنهایی قشنگ آنجوری که خودش میخواهد. صفر تا صد. این کاری است که شیطان میکند. قشنگ. قدم به قدم اینها مطیع محض، حرف گوشکن، متصل. ابلیس در واقع مطیع وحی میشود از آن جانب. «زخرف القول غرور.» قرآن میفرماید. قلبشان آن طرفی است. از آنجا میآید. یک هو میبینی یک حرفی سریع بین همه اینها، یک تحلیلی بین همه اینها یک هو شکل میگیرد. یک حرف یک هو به دهن اینها جاری میشود.
تو آن قضیه عمار... خب، قضیه عمار خیلی قضیه مهمی بود. همه میدانستند از صدر اسلام پیغمبر اکرم در مورد عمار فرمودهاند که: «تقتلک فئة باغیه.» یک گروه سرکشی تو را میکشند. همه منتظر بودند ببینند که این اراذل اوباشی که قرار است عمار را بکشند کیان؟ عمار توسط گروهی کشته میشود که اینها یک گروه جنایتکار کثیف... همه میدانستند. یعنی مال یک گروه دو گروه نبود. همه چشم به راه بودند. فرموده بود: «آخرین چیزی هم که تو این دنیا میخوری شیر.» پیغمبر تا این جزئیات را فرمود. وقتی که داشت بار را بلند میکرد توی ساخت مسجد، این بتنها را که بلند میکردند، بقیه یک دانه یک دانه بلند میکردند، عمار دو تا دو تا بلند میکرد. این منافقین که بعداً رئیس شدند، ایران فقط همیشه ایدهپرداز بودند. دیدند عمار دارد اینجوری کار میکند. برگشتند گفتند: «نکشی خودتو! دو تا دو تا ورمیداری.» اینجوری کشته نمیشود. «این را یک باغیه میکشند. گروه سرکش.» آنجا تو آن قضیه همه هم اصلاً مثل بمب پیچید این قضیه که پیغمبر در مورد عمار این را فرمودند. خب، عمار کجا کشته شد؟ تو جنگ صفین روبروی معاویه. حسن آقا ریخت به هم یک هو لشکر معاویه: «ما کشتیم؟» که یک هو یک حرفی آمد کلاً ورق را برگرداند. معاویه گفت: «چیکار کنم؟» راست! متصل بود. به طرز عجیب هفت هشت تا کاندیدا دارد در مورد اینکه پدرش کی بوده. علامه امینی (ره) بحث مفصل تو «الغدیر». «الغدیر» خیلی مباحث فوقالعادهای دارد. حیف که غریب است. این کتاب ناقصم مانده. چاپ نشده. نصف کتاب هنوز اصلاً چاپ... کتاب عجیب! آنجا در مورد این عمروعاص ملعون. معاویه گفت که: «چیکار کنم؟» وحی شیطانی تو دهنش بود. برگشت گفتش که: «برو بگو که این را کی کشت؟ میدان؟ میدان جنگ.» علی گفت: «برای کشتنش داد: تقتلک فئة باغیه.» انرژی گرفتند اینها که به تردید افتاده بودند. نصفش را میخواستند ول کنند، بروند. از چی چی ساختند؟ آقا میگویند یکی را میکشند. شیطان بعد این ذهنهای کثیف بستر کار شیطان است دیگر. آلودگیهای ذهنی و قوه خیال، آلودگیهای باطنی، لقمه کثیف و چشم آلوده و افکار آلوده و اینها بستر کثافتکاری شیطان است. قشنگ هم میگیرد.
الان آمدند تو عراق پخش کردند که یکی از شبهاتی که الان رایج است برای اینکه بین ایران و عراق دعوا بیندازند. گفتند: «آمریکاییها آمدند اینجا صدام رو بیرون کردند، خدا خیرشان بدهد، رفتند. ایرانیها آمدند داعش رو بیرون کردند، خدا خیرشان بدهد، بروند.» «ایران بره، بره بغداد، طبق حره.» (ایران برود، بغداد آزاد بماند.) (ایران برق بصره و اینور). عقل تو بعضیها نیست. جماعتی از همهشان نیستند. این ملت شیعه ایران که اصلاً فاصلهای نیست بین ایرانی و عراقی. شما را میبینند چقدر عزت و احترام و محبت و شیاطین دارند کار میکنند. یک تعدادی هم آدمهای مریضی که اصلاً ربطی به این جریان اربعین هم ندارند. اینها تو حاشیه. عقل میخواهد. ایران با آمریکا داری مقایسه میکنی! آمریکا مگر به خاطر محض رضای خدا آمد. اولاً که صدام را خودشان گذاشته بودند. بعد دیدند گاو شیرده دیگر شیر ندارد، گفتند باید سرش را ببریم. بعد دیدند با زبان خوش هم نمیرود. حمله کردند. بعد حمله کردند. همه زیرساختها و نفت و همه چیز را گرفتند و هنوز هم نگه داشتند تو مشت خودشان. همه آن سیطره نظامیشان هم تو ابعاد مختلف دست اینهاست. مافیاها را یک جوری جاساز کردهاند. قدرت علیالاطلاق عراق هنوز که هنوز است آمریکاست. رفتنشان هم برای اینکه دیدند نمیصرفد بیشتر از این باشند. هنوز هم به معنای واقعی کلمه نرفتهاند. این یک طرف قضیه. جهاد تبیین که میگویند همین است. برای اینکه شیطان از این فضای غبارآلود و گنگ سوءاستفاده میکند. شما اگر روشن کنی، قضیه حل میشود. این جهاد این است. در برابر شیطان. اصل جواب درباره شیطان است دیگر. تو هر دورهای باید یک جوری با شیطان درگیر شد. الان آن دورهای که شیطون دارد از این فضاهای غبارآلود تیره و تار استفاده... پروژکتور بیاورید. یک دو زار طرف فکر کند، بفهمد قضیه برایش روشن بشود.
خب بعد ایرانی که اولاً خود شما درخواست کردید. دولت وقت عراق درخواست کمک کرد. تا مرز سقوط رفته. کمترین سوءاستفاده این ایران نکرده. تو هیچ انتخاباتی شما دخالت نکرده. یک وجب از این خاک شما را تصرف نکرده. بزرگترین افسر، ژنرالش رو تو این خاک شما به خاطر حفظ امنیت شما از دست داده. هیچ چشمداشتی هم از شما نداشته. همیشه هم یکطرفه کمک کرده. میماند. بیاید. تو ایران میگوید: «چرا پولها میرود عراق؟» میرود تو عراق میگوید: «چرا ایرانیها آمدند اینجا سوار شدند؟ مفتی میدهیم. خرج خودمان نمیکنیم.» به ایرانیها اینو میگوید. آن آبی که میرفت توی بصره. آمده بودند اینور زده بودند. یادتونه چند سال پیش؟ لوله را سوراخ کردند. به اینها میگفتند که: «آب خرمشهر دارد میرود عراق.» «آب بسته. دارد میرود خرمشهر.» شیطان رسانههایش. این شیطان خیلی واضح این منطق دارد پشت قضیه. و این لطف خداست. این نصرت خداست. هرچی که دیدی اینها خوششان آمد، حمایت کردند، ضریب دادند تو این فضای رسانه. سواد رسانه.
یک بازیگری میرود تغییر جنسیت. یک هو میشود تیتر اول همه. یک چیزی پشتش است. یک چیزی پشتش است. حالا آن بالاخره دوست دارند دیده بشوند. سلبریتیها، دیده شدن. خوششان میآید. اخبار منتشر میکنند. «الان دارم ریش در میآورم. میخواهم ازدواج کنم. فلان کنم.» این یک دست دیگر پشت قضیه است. میخواهد این کلاً این فضا را لوسش بکند. چون تو غرب یکی از طراحیهایی که هست این است که کلاً از فضای جنسیت باید فاصله گرفت. یک جلسه پریروز داشتیم. جلسه دو سه روز پیش داشتیم. جلسه خیلی خوبی بود. اشاره میکنم. وقتمان هم رو به اتمام. بقیه. یک عزیزی که گاهی تو این جلساتم تشریف میآورند، آقای دکتر اصفهانیزاده. همسر ایشان آمریکاییالاصل است. خانم گنجالس هستم تو جلسات تو مجموعه که داری، من فعال... یک جلسه دو سه روز پیش داشتیم. جلسه دو سه ساعته. ایشان سالها هر دو نفر آمریکا بودند. چند سالی است برگشته. خیلی مطالب ناب فوقالعادهای که اینها اصلاً فقط باید رسانهای بشود؛ یعنی از زبان اینها شما باید بشنوید و بحث بسیار جالب. این خانم گنجالس که ایشان در جوانی خودش با خواهرش پا میشود، اول انقلاب میآیند ایران. جامعهالزهرا میروند طلبه میشوند. دو تا دختر از آمریکا. طلا. بعد یک آقای مشهدی، آقای دکتر اصفهانیزاده با ایشان ازدواج میکند و دوباره برمیگردند آمریکا و سالها لسآنجلس بودند و یک ۲۰ سالی است که دوباره برگشتهاند اینجا دارند فعالیت. ایشان گفتش که: «من درس سوم کتاب سوم اجتماعی سوم را داشتم برای بچهام میخواندم. دیدم که در مورد ازدواج گفتش که قراردادی است که بین دو انسان بسته میشود.» سال قبلش نوشته بود: «قراردادی است که بین زن و مرد بسته میشود.» دیدم اینو درآورده، کرده: «دو انسان.» تو واتساپ میبینیم تا چند وقت پیش ایموجیهای علقهها زن و مردی بود. الان دو تا زن، دو تا مرد، دو تا زن با دو تا بچه، دو تا مرد با دو تا بچه. بعد دو تا مرد با دو تا بچه، یک بچه مذکر است، یک بچه مونث. و دو تا مذکر، یا دو تا مونث. همه. شیطان وقتی کار میکند تا همه جایش را کار میکند. واتساپش هم در میآورد که رسماً جنسیت را میخواهد بردارد. این حجاب جنسیت. ما وقتی میگوییم حجاب جنسیت برداشته بشود تو مسیر الهیاش میگوییم آقا روح جنسیت ندارد. جنسیت نباید حجاب بشود برای کمالات روحی. شیطان برعکسش را میگوید. میگوید: «لذت شهوت، حیوانیت، جنسیت ندارد. قرار است کیف بکنیم. چرا؟ چرا محدود میکنی؟» از بیخ شروع میکند. یک بازیگری این دارد این کار را درستش میکنی. فضای جنسیت دارد. ما هم که نمیدانیم سواد رسانه میافتیم تو تله شیطان. همان مسیر ادامه. این فضای مجازی الان این است. از آنجا یک چیزی میدمد. از اینجا بچههای حزباللهیها میافتند تو خط. بعد دید. من دیدم بچههای حزباللهی فتوا آورده بودند از امام خمینی که تغییر جنسیت اشکال شرعی ندارد. نمیفهمد که بابا این اصلاً داستان یک چیز دیگر است. شیطانی اینجا بیان. فتوا هم تو پازل شیطان است. اینجا اصلاً جای بیان فتوا نیست. اصلاً چه ربطی دارد! این اصلاً یک زمین دیگر است. شیطان را شناخت. کار شیطان. طراحی شیطان. قدم به قدم چه شکلی دارد کار. درگیری تمدنی با شیطان. درگیری دو جناح. ببینید در... حالا دیگر ادامه بحث انشاءالله برای فردا شب داشته باشیم و مطالبی که خیلیهایش هم ماند. خیلی هم مطلب مانده. حالا نمیدانم چیکار باید بکنیم. مطالب خیلی مهم و مفیدی. حالا انشاءالله خدا توفیقی بدهد بتونیم اینها را عرض بکنیم. حالا یک سه شبم آخر صفر یک جلسه دیگری داریم. آنجا هم شاید برخی از مطالب را عرض بکنیم.
در لهوف مرحوم سید بن طاووس در جلد یک از صفحه ۱۷۴ مطالب مربوط به شام را ایشان در چندین صفحه مطرح میکند. مطالب خیلی جالبی دارد که حالا بنده بخشی از آن را عرض بکنم و از همینجا هم وارد روضه امشب بشویم. یک بخشی از خطبه حضرت زینب سلامالله علیها در مجلس یزید که واقعاً مطالب عجیب و غریبی را آنجا بیبی اشاره فرمودند. مطالب فوقالعاده. فرمود: «الا فالعجب کل العجب لِقَتْلِ حِزْبِ اللهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّیْطَانِ الطُّلَقَاءِ.» اینکه حزب الشیطان که یزیدیها اینها طلقاء؛ یعنی کسانی بودند که موقع فتح مکه اعدامشان واجب، مهدورالدم بودند. ابوسفیان وقتی پیغمبر اکرم گرفت همه فکر کردند که الان پیغمبر اعدامش... اعدام بود برای اینکه چندین جنگ را بدر و احد و چندین جنگ علیه پیغمبر راه انداخته بود. کلی از مسلمین را کشته بودند. که پرچمدار این جنگها در سپاه ابوسفیان کی بود؟ معاویه. دردهایی که آدم نمیداند کجا باید ببرد. اینها یعنی فرمانده قریش که تو جنگها سپاه پیغمبر را میکشته، معاویه بوده. «خلیفه رسولالله.» اینها را پیغمبر اکرم منت گذاشت از باب مصلحتی که دید. فرمود: «اذْهَبُوا فأنتم الطُّلَقَاءُ.» منت گذاشت. فرمود: «برید، آزادتون کردم.» مثل بردهای که آزاد کرد. اینها شدند آزادشدگان پیغمبر. «طُلقَاء.» این لقب افتاد روی اینها. کار رسانه چی میشود؟ رسانه شیطان با رسانه، با این بوقها، با این جریانسازیها چقدر فضاها را عوض میکند. معاویه را معرفی کرد به عنوان «خال المؤمنین، کاتب وحی.» طلقاء بودند اینها. حکمشان حکم اعدام بود. پیغمبر منت گذاشت، اعدامشان نکرد. هنوز که هنوز است به اینها میگویند: «خالالمؤمنین، کاتب وحی.» معاویه.
ابرو. به مناسبت بعضی از این مباحث مطرح میشود. خوب است کمتر گفته میشود. نسائی. «سنن نسائی» دارد. میدانید صحاح سته میگویند دیگر. ۶ تا کتاب است که در کتابهای اهل سنت، کتابهای منبع. یکیش «سنن نسائی». این نسائی شخصیت معروفی راه افتاد تو این کشورهای عربی و خیلی قبولش داشتند. کتابش کتاب مطرح حدیث. میخواند مصر بوده به نظرم یا جای دیگر. بیشتر تو ذهنم مصر است. وقتی وارد شد آنجا مردم جمع شدند. بالاخره عالم بزرگشان. شما فرض کنید مثلاً بلا تشبیه، بلا تشبیه، بلا... علامه مجلسی (ره) تراز. شمشیری تراز بود تو اهل سنت. کتاب من... بهش گفتند: «خب، این همه از فضیلت این شخصیتهای مختلف گفتی، دوست داشتم مطلب بشنوم. گفتند: «یک چیزی هم در فضیلت معاویه بگو.» «روایت چی داریم از پیغمبر در فضیلت معاویه؟» گفت: «حقیقتش من چیز خاصی یادم نمیآید.» گفت: «یک داستان ولی یادم میآید از قضیه پیغمبر و معاویه.» گفت: «بگو، بگو. خیلی جالب است.» گفت: «پیغمبر یک بار کار داشتم با معاویه. معاویه تو اتاقش بود. داشت غذا میخورد. بعد صدایش کردند. گفت که: «نمیتوانم بیایم. دارم غذا میخورم.» اینها. پیامبر دوباره صدایش کردند. دوباره گفت که: «نمیتوانم بیایم. دارم غذا میخورم.» دفعه سوم صدایش کردند. گفت: «نمیتوانم. دارم غذا میخورم.» حضرت فرمودند: «لا أشبع الله بطنک.» (الهی خدا سیرت نکند.)» این چیزی بود که یادم آمد از قضیه. مبتلا به همین هم شد دیگر. انقدر میخورد که سیر نمیشد. یکی از نفرینهای پیغمبر به نسائی گفتند: «چی شد؟» به: «آقا مولای ما توهین کردی!» تو نمد کردند، بستنش. انقدر با پا کوبیدند، کشتنش. ببین شیطان. نسائی رحم نمیکند. ناموس منه. در مورد معاویه، بزرگش که شیرش دادم، زحمتش را کشیدم. من هر روز با این درخت «ادرار» کردم تا این رشد کرده. آب که نداده. ادرار. بعد تو در مورد معاویه این طور میگویی! خودشان باز کاری که معاویه با عایشه کرد، بخوانید! معاویه ترور کرد عایشه را. زیر پایش را خالی کردم. تو مجلسی آمد و طرزی خیلی مرموزی... از دنیا استفاده سیاسیاش از همسر پیامبر که فرستادش جلو تو جنگ با امیرالمؤمنین و میگفت خوبیش این است که میگیرند اینها، میکشندش. من هم از شرش خلاص میشوم. علی هم تو فتنه میافتد که همسر پیغمبر را کشته. شیطان این است که بعد یک هو جا خورد. دید امیرالمؤمنین با این کاری نکرد. محترمانه برش گرداند مدینه. بهش یک خانه هم داد. تو حصار نگهش داشت. همه بازی ریخت به... خراب کرد قضیه.
بعد از این... البته غرضم انقدر اعتبار پیدا کردند که معاویه که هیچی. پسر عرقخور بیدین. رسماً صلیب میانداخت گردنش و میگفت اصلاً من از مسجد و منبر و همه اینها بیزارم. اصلاً پیغمبر را قبول ندارم. به این هم میگفتند: «خلیفه المسلمین.» «خلیفه رسولالله.» معاویه که هیچ، یزید شد خلیفه رسولالله و این جماعت ابله تسلیمش بودند. میگفتند: «چرا بر خلیفه رسولالله شوریدهای حسین؟ چرا بین امت تفرقه میاندازی؟» به افرادی دچار چالش بودن. من اشاره... فردا شب برایتان تو روضه میخوانم. روضه واقعاً دارد چه کسانی به اهل بیت در شام توهین کردند و چه توهینهایی کردند و در اثر دو کلمه حرفی که امام سجاد (ع) زدند، اینها عوض شدند و توسط یزید کشته شدند. سه چهار نمونه دارد. فردا شب انشاءالله برایتان میگویم تو روضه. چون واقعاً روضه است. نمیشود همین طور ساده گفت. توهینهایی که کردند خیلی سنگین. «اهل بیت رسولالله.» بگو: «به خدا شما اهل بیت رسولالله.» من شروع کرد لحن یزید کردن. گرفتند، سرش را بریدند. انقدر مسئله رسانه شیطان. بوق کار کردن روی مغزها. اخبار. حرف زدن. این کار شیطان.
زینب کبری تو مجلس یزید فرمود که: «خیلی عجیب است. نهایت تعجب که حزبالله نجبا توسط حزب الشیطان طلقا کشته میشود. شماهایی که حزب شیطانید و طلقا بودید، انقدر تو این جامعه معتبر شدید. سی هزار نفر آمدند تو میدان برای دفاع از شماها و این نوه رسولالله با ۷۰ نفر قتلعام شدند. تکه تکه. با لبان...» کار به کجا میرسد! نوه رسولالله در برابر پسر معاویه حرفش خریدار ندارد. کار به کجا میرسد! «العجب کل العجب.» (خیلی عجیب است.) الان حسین انقدر این حق مظلوم باشه. تو با این شخصیت، با این جایگاه که انقدر پستی، با این عقبه همچین مجلسی بگیری. ما را دستبسته وارد کنی با طناب. ۵۰۰ هزار نفر انگ به ما بخندند. مسخره کنند. زنگ بزنند. زن و بچه تو تو خلوت در امان باشد. پردهنشین باشند. دختران رسولالله این طور. منزل به منزل نبی رسولالله رو نیزه باشه. اینجور منزل به منزل بچرخاند. کار به اینجا میرسد. انقدر همه چیز خراب میشود. لا اله الا الله.
خیلی قضایای عجیبی شام نقل شده. مطالب خیلی واقعاً دلسوزناک و مطالبی که جگر آدم را آتش میزند. از این مظلومیت این خانواده در مجلس یزید. فقط یکیش را عرض میکنم. این روضهها را هم شنیده باشیم. حالا انشاءالله باز شبهای بعد هم برخی از مطالب دیگر را عرض خواهم کرد. از این شیطان و کینه شیطان از این خانواده. لجاجت شیطان با این خانواده و این جماعت مطیع شیطان به قول زینب کبری (س). این حزب شیطان طلقا. این حزب شیطان. این روضه کمتر شنیده. یک روضه شبیه به این هست البته. آن را معمولاً بیشتر شنیدید. کلامی که از امام سجاد (ع) نقل شد. اما کیفیت ورود این خانواده به شام، این سوزناکتر است. همین صفحه ۱۷۴ مرحوم سید در «لهوف» نقل میکند: «وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَأْسِ الْحُسَیْنِ وَ الْأَسْرَي مِن رِجَالِهِ.» (رجالی) امام حسین (ع) سر مبارک اباعبدالله را با همسران و زنها و خانواده او به همراه مردانی که اسیر بودند از کاروان او آوردند. «فَلَمَّا قَرُبُوا مِن دِمَشْقَ.» نزدیک دمشق که رسیدند... اصلاً آقا همین تیکه از روضه خدا شاهده برای آنی که اهل معرفت است بس است برای اینکه... دیگر ادامهاش هیچی. گفتند که زینب کبری به شمر نزدیک شد و از او درخواست کرد. همین قدر! کار عالم به کجا رسیده! دختر امیرالمؤمنین (ع)، شمر را بزند درخواست کند. درخواستش چی بود؟ جانم به این مظلومیت! فرمود: «لِی إِلَیْکَ حَاجَةٌ مِنْ حَاجَتِی.» (از تو دارم درخواستی ازت دارم.) گفت: «ما حاجت؟» فرمود: «إِذَا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ. داریم به شهر نزدیک میشویم. داریم وارد... فَأدْخِلهَا فِی دَرْبٍ قَلِیلِ النَّاظِرِينَ.» (اگر ممکن است، از این ورودیهای شهر ما را میخواهی وارد شهر کنی، آن ورودی که جمع کمتری وایستاده، ما را از آنجا وارد کن که کمتر افرادی به ما نگاه کنند.) «وَ قَدِّم عَلَیهِمُ الرُّءُسُ مِنْ بَیْنَ الْمَحَاجِرَ.» و درخواست دارم اول این کار میخواهد وارد شهر بشود، این سرهایی که به نیزه است، اینها اول وارد بشوند، بعد ما سرشان وارد بشویم. «حواسها متوجه این سرها بشود. خیلی کسی حواسش به ما جمع نشود.» فدای مظلومیتت بشوم خانم. عالم بمیرد از اینکه درخواست... چیکار کرد؟ از لغت تو که شده، برعکس عمل میکند. دستور داد شمر بر... آن که حالا تعبیر ادامه تعبیر حضرت زینب (س) را بشنوید. فرمود: «یَحْوُونَ حَیْثُ إنَّهَا تَأَتِّیهِمْ بِهِمْ. این سرها جلوتر بشود. فَ قَد خَزَینَا مِن کَثرَةِ النَّظَرِ إِلَینَا.» (خیلی به ما نگاه کردند ما خیلی خوار شدیم.) «وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحَالِ.» ما رو با رخت اسارت. با این لباسها یک جور باشد. خیلی به ما نگاه نکند. به هر حال شاید یک روزنهای تو وجود این خبیث باشد. یک غیرتی باشد. یک تعصب عربی باشد. چه... «فَأَمَرَ فِی جَوَابِهَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَیهِم بِلَا سَوَاءٍ.» (او هم به لج این جور دستور داد.) «أَن یُجْعَلِ الرُّءُوسُ عَلَی الرِّمَاحِ فِی أَوْساطِ...» امام زمان فرمود: «من برای این روضه دستور دادم زنها را این نیزهها را جمع کنم.» نیزهها را وسط بگذارند. بقیه کفرا از سر لجاجت و کفری که داشت و: «وَبَیْنَ النُّظَّارِ عَلَی تِلْکَ الصِّفَةِ.» که این جور که بیایند اتفاقاً همه بیشتر جلب توجه کنند. چند تا نیزه و دور تا دور زنهای اصیل با دست بسته حتی. «أَوْ جَلَدَ هُمْ بِهِمْ بِیَغْتَادُ.» او گفت: لا اله... خدا شاهده این روضه خیلی برایم سنگین است. یعنی واقعاً از خدا میخواهم توی این روضه میدانم که حقش ادا نمیشود قطعاً، ولی دیگر حالا این مقطع. درخواست کرد بیبی از دری که کمترین جمعیت باشند ما را. او به لجاجت چیکار کرد؟ از آن دری که بیشترین جمعیت بودند وارد. دیگر چی؟! مستقیم کجا بردند این خانواده؟ یا صاحبالزمان. از شما عذر میخواهم. گفتند که: «فَأَوْقَفُوهُ عَلَیٰ دَرَجِ بَابِ مَسْجِدِ الْجَامِعِ حَیْثُ یُقَامُ.» (جلوی مسجد جامع). لا اله الا الله. نمیدانم چه جور توضیح بدهم. ببینید جلوی مسجد جامع دمشق یک مکان خاصی بود. ببخشید. اینها تو جنگهایی که میرفتند اسیر که میگرفتند، میدانید یک بخشی از آداب زندگی اینها فروش کنیز بود. یک محل خاصی بود جلوی مسجد جامع. آنجا کنیزها را... کاروان اسیر وارد میشد. آنهایی که میخواستند کنیز بخرند. مسجد جامع و محل خاصی که دارد. شمر دستور داد این زن و بچه را مستقیم بردند همان محلی که محل زن و بچه را با دست... یک روضهای دارد. فردا شب انشاءالله دقیقترش را میخوانم. امشب فقط اشاره میکنم. یک وقت.
خدا لعنت الله علی القوم الظالمین. اسئلک اللهم بسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم.
یا رحمن و یا رحیم، یا مقلب القلوب، قلب قلوبنا علی دینک. انک علی کل شی قدیر.
الهی یا حمید و به حق محمد و آل محمد، یا عالی به حق علی، یا فاطمه به حق فاطمه، یا محسن به حق الحسن قدیم الاحسان به حق الحسین.
اللهم عجل لولیک الفرج. خدایا به دل داغدار اسرای، به دل شکسته بچههای اباعبدالله، فرج منتقمشان آقا امام زمان برسان. قلب نازنین آقامان از ما راضی بفرما. عمرمان نوکری حضرتش قرار ده. نسل ما نوکران حضرتش قرار ده. اموات، علما، شهدا، فقها، امام راحل را الان سر سفره با اسرای کربلا مهمان بفرما. شب اول قبر اسرای مظلوم کربلا به فریادشان برس. شب ظالمین به خودشان برگردان. دشمنان دین، قرآن و ولایت اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما. رهبر عزیز انقلاب را حفظ و عنایت بفرما. در دنیا زیارت، در آخرت شفاعت اهل بیت نصیب ما بفرما. مرضای اسلام را شفای کامل عنایت بفرما. حاجات حاجتمندان را الان برآورده بفرما. هرچه گفتی و صلاح ما بود، آنچه نگفتیم و صلاح ما میدانی برای ما رقم بزن.
در حال بارگذاری نظرات...