بررسی عدد مرکب از ۱۱ تا ۱۹ در نحو
اعراب و ترکیب عدد «اَحَدَ عَشَرَ»
تطابق و مخالفت در عدد و معدود
دوازده؛ استثنای نحوی عدد مرکب
تمییز و معدود در ساختار عدد عربی
تمرین نحوی با مثالهای قرآنی عدد
تحلیل «اِنّی رَأَیْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً»
عدد و جنسیت در نحو عربی
تمرین کاربردی اعداد در گفتار عربی
عدد در ساختارهای بلاغی و فقهی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. ادامه بحث عدد، بحث مرکّب
عدد مرکّب اونی است که ترکیب شده باشد از دو عدد که عاطف بینشان نباشد. این، از ۱۱ تا ۱۹ است. ۱۱ تا ۱۹ مرکّب و دو جزء هستند که مبنی بر فتحاند؛ مگر ۱۲. ۱۲ مبنی نیست، وگرنه ۱۲ مرکّب هست. جزء اول از ۱۲، معرَب است: اِثنا یا اِثنی؛ چون دو حالت میگیرد: نصبی و رفعی دارد. جزء دوم از همه اینها مطابق معدود، مفرد است و منصوب. مطابق با کدام معدود؟ مطابق با چی؟ با قسمت دوم عدد؛ یعنی «اِثنا عَشَرَ کوکباً». حالا اگر بخواهیم بگوییم «شمس» میشود «اِثنَتا عَشَرَةَ شمساً»؛ مطابقت دارد. در تأنیث، تیکه دوم هر دو مطابق در ۱۳ که بخش دوم مطابق باشد، جز اوّل از ۳ تا ۹ هم مخالفش است. فکر کنم حاج کریمی دوست دارم پای تخته بنویسند، به چهرهشان میخورد. من دیگه سینوسم (سرعت) دارم. زِ سه تا دم اوّل بنویس، بعد بیا پایین. مجرور است و مخالف مخالف در جنس مخالف در جنس از ۱۰ تا ۲۰ از یازده تا مرکب اند همه، مرکب به مب جزو ۱۲ مبنی الجزئین مبنی الجزئین.
اح... مگر ۱۲ که معربالأول است. تیکه دومش مبنی. خدمت شما عرض کنم که معدود چطور است؟ از یک و دو معدود ندارد. معدود تو همه معدود عدد نه، معدود: «معدود تو همش ذِ (از) ۱۰ برتر همه فرد است و منصوب». خب پس معدود همه اینها فرد و منصوب است. همه این فرد و منصوب.
خوب، حالا تو بحث تطابق عدد و معدود. یعنی شما ۱۱ تا کی مثلاً کوکب میشود «کوکباً» هم مفرد. معدود میشود دیگه. معدود همان تمییز است. تمییز و معدود یکی است. تمییز عددی، تمییز معدودتان دیگر. بعد تو تطابق عدد و معدود، چی؟ ۱۱، ۱۲ کجایش تطابق؟ نه ببینید، بخش دوم اینها تطابق دو جزوه است دیگر: جزو اول و دوم. جزو دوم تو همگی تطابق. جزو اول دو قسمت ۱۱ و ۱۲ تطابق. ۱۳ تا ۱۹ مخالف. تطابق و عدم تطابق در عدد و معدود. ماشاءالله! لِلّهِ دَرّک! در عدد و معدود. حالا دو تا خط جلویش باز میشود: یک خط بالا، خط پایین. از حیث تذکیر و تأنیث. احسَنتم! خوب. یک دو قسم کلی میشود: بالا مینویسیم: «جزو دوم در همگی مطابق». جزو اول دو تا میشود: «۱۱ و ۱۲ مطابق»، «۱۳ تا ۱۹ مخالف». این دیگر انشاءالله ابدی در ذهن خواهد ماند.
خدا خیرتان بدهد. دست شما درد نکند. ما کوچک شماییم. ممیز این قسم هم که مفرد و منصوب. بنابر تمییز جزو اول از ۳ تا ۹ هم که مخالفش است؛ همانجور که اگر مفرد بود هم مخالف بود. خوب: «اِنّی رَاَیْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً». احد عشر چیست؟ بحث مطابقت و مخالفت بفرمایید. مبنی و معرب کدامش؟ هر دو مبنی. مفرد. کوکب مذکر یا مؤنث؟ بعد احد عشر چطور؟ هر دو. اگر میخواستی مؤنث بگویی چی میگفتیم؟ عشرتَ؟ عشرتِ؟ یا عشرتُ؟ سه تا قول دیگر. «عشرتَ، عشرتِ، عشرتُ». یرحمکم رسول.
باب هادیِ عشر چیست؟ هادی که میشود چیز، تفاوت هادی عشر با اَحَدِ عَشَر و اِحْدَی عَشَرَة چیست؟ کنکوری. آها، فرقش با این چیست؟ توی عدد ترتیبی همش «الهادی» ردیف یازدهمین. همان که با th توی انگلیسی. یازدهم، یازدهم خانه یازدهم. توی عهد عشره جلسات اصلی بود ۱۱ و یازدهم. از هادی عشر. آنجا هم هر دو تا مطابقه. آن فقط اسم فاعل. بعد ثانی عشر، هادی عشر، ثالث عشر، رابع عشر. ولی اینجا احد عشرَ، اِثناعشرَ. یا اِثْنَتا عَشَرَةَ، یا اِثْنَتی عَشَرَةَ.
پس اعداد یکبار از ۱۱ برویم. احدا عَشَرَ، احدا عَشَرَةَ. اِثناعَشَرَ، اِثْنَتا عَشَرَةَ. اِثْنَتی عَشَرَةَ، اِثْنَتی عَشَرَةَ. ۱۳: ثَلاثَةَ عَشَرَ. خو اشر. ثلاث عَشَرَةَ. ثَلاثَ عَشَرَةَ. معدود: «ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً». «ثَلاثَ عَشَرَةَ اِمْرَاَةً». «اَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلاً». «اَرْبَعَ عَشَرَةَ اِمْرَاَةً». «خَمْسَةَ عَشَرَ رَجُلاً». «خَمْسَ عَشَرَةَ اِمْرَاَةً». عدد دوم با معدود مخالفت میکند. ببخشید. خمسَ عشرَ رجلاً خمسَ عشرَةَ امراتن. غلط است. جزو دوم مطابقت میکند دیگر. همیشه اوّلیش با معدود مخالفت. خمسهَ عشَرَ رجلاً. خمسَ عشَرَةَ. نه دیگر.
خَمسَةَ عَشَرَ رَجُلاً، خَمسَ عَشَرَةَ اِمْرَاَةً. بنویسیم اینها را. من خودم داشته باشم. حیفه.
از ۱۱ تا ۱۹:
۱۱: اَحَدَ عَشَرَ کوکباً، اِحْدَی عَشَرَةَ شمساً. مفرد است و منصوب. «عشَرَت شمس» جمع نبندیم شموس.
۱۲: چی؟ ۱۲ چهار تا حالت شد. اثنا عَشَرَ کوکباً، اِثْنَتا عَشَرَةَ شمساً. اِثنی عَشَرَ کوکباً، اِثْنَتی عَشَرَةَ شمساً.
۱۳: ثَلاثَةَ عَشَرَ کوکباً، ثَلاثَ عَشَرَةَ شَمْساً.
۱۴: اَرْبَعَةَ عَشَرَ کوکبا، اَرْبَعَ عَشَرَةَ شَمْساً.
۱۵: نه، مطابقت نمیخواهد که! از ۱۳ تا ۱۹ مخالف است. خمسَةَ عَشَرَ کوکباً، خَمسَ عَشَرَةَ شَمْساً.
ستَةَ عَشَرَ کوکباً. دست شما درد نکند. ستَ عَشَرَةَ شَمس. سته دیگر نمیشود. چرا؟ مبنی. احسنت. «عَشَرَةَ شمس». همین الان میخواهم جِرینگی امتحان بگیرم.
۱۷: سَبْعَةَ عَشَرَ کوکباً، سَبْعَ عَشَرَةَ شَمْساً. اصلاً بحث عدد آمدیم که میخواهیم تمرین کنیم.
۱۸: این بحثی که با گفتن و رفتن اینها حل نمیشود. منصوب اینها درست نمیشود. ثَمانِیَةَ عَشَرَ کوکباً، ثَمانِیَ عَشَرَةَ شَمْساً. اولین خاصیتش این است که آدم پای ستونهای پیادهروی کربلا گم نمیشود. با یک عرب وقتی وارد این ستون چندم است تاکسیه، میخواهد بگوید من تا آن ستون ببر، میفهمی چی باید بگوید.
خب ۱۹: تِسْعَةَ عَشَرَ کوکباً، تِسْعَ عَشَرَةَ شَمْساً. بسیار خوب.
خواجه کریمی لطف فرمودید. جان بفرمایید. خدا خیرتان بدهد. انشاءالله. دست شما درد نکند. حدیث عدد دار تا بیستم اشکال ندارد؟ غایت خارج از مقیا باشد؟ حتی احسَت! اینها بعد از مباحثه است یا قبل از مباحثه است؟ ماشاءالله! شما بدون نگاه به تخته بفرمایید که من ۱۶ تا بزغاله میخواهم. نعجب. زعن. معزه شد بز. بزغاله میشود چی؟ معزه میشود؟ درسته؟ برهان بره. ۱۶ تا نعجه میخواهم. ۱۶ تو میشود «سِتَّةَ عَشَرَ نَعْجَةً». آها! قطع کردن. «سِتَّةَ عَشَرَ نَعْجَةً» یا «سِتِّ عَشَرَةَ نَعْجَةً». احسنتم!
آقای دکتر میفرمایند که من ۱۹ تا بز میخواهم. «تِسْعَ عَشَرَةَ مَعْزَاً». احسنت. بسیار خوب.
خوب، حالا میخواهیم بگوییم این ۱۴ تا صندلی. صندلی چیست؟ کرسی. خوب، «وسع کرسی». یکهو پس مذکر ۱۴. این ۱۴ تا کرسی است. جان؟ «واسع کرسیه السماوات و الارض». فعلش مذکر آمده. «و سع کرسیَه». اَرْبَعَةَ عَشَرَ. اَرْبَعَةَ عشَرَ. احسنتم. هذا درسته. آها. هؤلاء. احسنجه. اولائکه. اَرْبَعَةَ عَشَرَ. این مثالها را داشته باشیم. حیفه.
حالا بفرمایید که واژه از او تولید کنم. از اینجا بردارد. من میخواهم بگویم اینجا ۱۳ نفس. ۱۳ تا نفس. ۱۳ تا آدم. ۱۳ تا نفس. حالا. اینجا یک «هنا» هست. «هناکه» فرق تلاث. اشرَف. احسنتم. اح.
۱۲ تا نور دیدم. ۱۲ تا نور دیدم. میفهمند الان استفاده میکنیم. گروه، مجاز مذکر بگیریم شاید بهتر باشد. خبره، خبر. نور اسم جنس. حالا لفظش را حالا بگیریم. مذکر بگیریم. دارم فکر میکنم تو آیات قرآن ببینم روی فعلی که آورده تو سوره نور «لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا». یراها ید برمیگرد. بیَهت برمیگرد. سوره نور. سوره نور. احسنت. واژه نور را من. «لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ»؛ اینجا هم چیزی ندارد بهش برگردد. جای دیگر هم که واژه نور را نداریم. حالا بنّا بر زنیم بر همان مذکر بودن به اعتبار لفظش. خوب ۱۲ تا نور دیدم. برای تو. مذ. بله اثنا مذکر و اَسنِثها مؤنث. حالا چرا اثنا. آها. حشره موافق. «اِنّی رَاَیْتُ اثنَی عَشَرَ نُوراً». حالا میگیم این ۱۲ تا نور است. آقای کریمی: «هذا اثنا عَشَرَ نُوراً». بسیار خوب. سوال بعدی: این ۱۲ تا عمامه است. ۱۲. هؤلاء. من دارم یک جمع. حالا تو فارسی اینکه میخورد به آن معدود زیاد هم میگیرد. ولی تو عربی نه. عربی. حشرات. احسنتم.
خواجه کرمی، من ۱۲ تا عمامه دیدم. «رأیتُ اثْنَتَیْ عَشَرَةَ عِمَامَةً». احسنت.
۱۱ تا بازیگر ما داریم. بازیگر چی میشود؟ مُمَثِّل. آها. ما ۱۱ تا بازیگر داریم ولی وقت نداریم. وقت هم داریم ولی کم داریم. سالهای جوددار هست یا نه؟ دکتر، مُغالَطه. چه خبر؟ مَحْفِل. مُمَثِّل. بله. لنا: «اِنَّ لَنَا». خبر بیفتد جلو. لنا. اذیت لفظی فرق نمیکند. جان؟ «لَدَیْنَا» پیدا شد. حالا هستش ولی وقتی داریم و وجحت لدینا کمتر گفته میشود مثلاً. خب حالا. کریم: ۱۱ تا بازیگر زن داریم. اَحَدَ عَشَرَ مُمَثّلاً. زد ۱۰ تا. زد ۱۰ برتر همه فرد است و منصوب. ۱۱ تا بازیگر زن داریم. بازیگر زن داریم! ما زن! «اِحْدَی عَشَرَةَ مُمَثِّلَةً». احسنتم. ماشاءالله.
خوب، حالا بفرمایید که به گردن من ۱۷ روزه قضا هستش. از آن سؤالهایی که خودم دلم میسوزد وقتی میپرسم ولی چارهای ندارم. ولی خیلی خوب است. هر یک دانه آن اصلاً یعنی با میخ طویله میکوبونه. ۱۷ روزه قضا به گردن من است. بر عهده من است. نه. علیه یا فی ذمت. یا علی. ذمت یا الا عهده تی. واژههای مختلف. مذ. علل. علیه ندیدم. کمتر شاید گفته نشود. خب قضا. «تُطَاعُ عَلَیَّ» یا «عَلَیَّ ذِمَّتَیْنا» بهتر. سَبْعَ عَشَرَ صَوْماً قضا.
حالا کریمی میفرمایند که من شما ۱۷ تا قضا دارید، من ۱۸ رکعت نماز قضا دارم. علیه. حالا یک چیز دیگر میشود. نماز میشود «فاطمه». آها بحث گرم شد. آقا خارج از نوع. بله. «ثَمَانِیَ عَشْرَةَ». احسنتم.
خوب الان فاعلش چیست؟ اینجا اشرته. صلاتاً قضا. فاطمه. دیگر قضا نمیخواهد. آره فاطمه نیست. «ثَمَانِیَ عَشْرَةَ صَلَاةً». آقای دکتر میخواهم بفهمم که من دکتر. اگر ۱۸ تا نماز صبح. بله. من اونی که عرض کردم ۱۸ رکعت بود. خب بفرمایید: «ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَکْعَةً». احسنتم.
خوب آقای دکتر میخواهم بفهمم که ۱۶ امت هلاک شد. اراده احتمالی منو حرف میزنی. ۱۶. الان. بله. ۱۶ امت هلاک شد. «سِتَّةَ عَشْرَةَ أُمَّةً». أُمَّة مذکر؟ «قُلْ هَذِهِ أُمَّتُهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً». خب پس میشود دوباره از اوّل هلاکت. آها. امتاً. بله.
میخواهم بفهمم که من ۱۴ حج به جا آوردم. مفردش چی میشود؟ اینجا مفرد بیاورید. نکته خیلی مهم. مفرد میآید یعنی یک کلمهای ممکن است مصدرش یک کلمه باشد ولی مفردش یک کلمه دیگر باشد. مثل حج. حج مصدر. حج مفردش چیست؟ حجة. ما به اعتبار مفرد، عدد را میگیریم. نکته کنکوری بود. نه به اعتبار مصدر. خب حالا حجة چیست؟ مؤنث. حالا ۱۴ حج به جا آوردم. بله. بله. یا الله. هندی را وقتی بله. ادام قبولتان داریم. «أَرْبَعَ عَشَرَةَ حُجَّةً». حالا قبلش گفتیم که شما اراده استعفای حقیقت شرعی. بله. حجتم. احسنتم.
۱۱ را گفتیم کامل. احدا. احسن. آقا من خندهام از سر تمسخر نیست. استغفرالله. احسنتم. احسنت. احسنتم. خوب.
ای کریم، میخواهم بفهمم که من ۱۹ تا در را بستم. چرا؟ از کجا؟ چرا دبیر خاکی زدین؟ اشکال ندارد. نه. «لَهُ بَابٌ بَاطِنٌ». حدید. بابون. سوره حدید. این سوره حدید میفرماید که به سوره. «لَهُ بَابٌ بَاطِنٌ فِيهِ الرَّحْمَةُ»، «بَاطِنٌ» باطن آن در، باطن آن باب. باب مذکر.
خوب «پیامبر هزار علم به من آموخت». آها «که از هر هزار در علم را برای من گشود». «که از هر در باب علم گشوده شده». بستن باز کردن. خیلی جدی. شوخی. سوره مبارکه فاتحه چی میگوید؟ «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهُ». سوره فتح هم که دارد. بله. نه آنجا قرینه دارد. «مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهُ» یا اَمْسَکَتُ گرفتن. سددتُ شاید. «سَدِّ الأَبْوَابِ» در دعای ندبه «إِمْسَاکٌ و سَدٌّ» هر دو با هم میآید. ولی حوادث مترقبه اطراف. عرض کنم خدمتتان که سددتُ اینجا شاید بهتر باشد. «غَلَّقَتْ وَ أَحْسَنْتُمْ». «غَلَّقَتْ» باز بهتر باشد. «غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ» بستن، قفل کردن. اینجا فقط در را. «سَدِّ الْأَبْوَابَ». احسنتم.
خب حالا آقای دکتر میخواهم من ۱۵ تا خانه را خراب کردم. یا خدمت تو. انهدم تو. خراب شده یا هدمتو یا خربتو. مؤنث. بله. چون مَصغَّرش دبیر است. «خَمْسَ عَشَرَةَ...» ببخشید. کوچولو در کوچولو. نه در کوچولو. «خَرَبْتُ خَمْسَ عَشَرَةَ دَاراً».
حالا این مطلب ۱۳ بار به شما گفتم. کل عمر. یک مفرد در نظر میگیریم. «قُلْتُ لَکَ مَطْلَبٌ». مطلب. «مَرَّةً» بار. ۱۳ بار. «ثَلَاثَ عَشَرَةَ مَرَّةً قُلْتُ لَکَ هَذَا الْمَطْلَبَ، هَذَا الْمَقُولَ مَطْلَبٌ عَشَرَةَ مَرَّةً». آقای دکتر میخواهم بفرمایند که من این را هفت بار بهت گفتم. درست میکنم. این «إذا» ستاد همه جمع است و مجرور. احسنتم و مخالف مطابق. «قُلْتُ لَکَ هَذَا الْمَطْلَبَ سَبْعَ مَرَّاتٍ».
بهشت ۸ تا در دارد. مطلب مطلب. حالا این بحث مفعول باید بیاوریم. مطلب که مفعول به است. حالا آن را، آن مفعول مطلق عددی بگیریم یا یا تمییز هم که نمیشود گرفت. بدل. نه. بحث مفاعیل بهش میرسیم. الان باید روی آن فکر کنم. الان ذهنم نمیآید. «سَبْعَ قَوْلاً». «قُلْتُ سَبْعَةَ أَقْوَالٍ». در واقع «سَبْعَ مَرَّاتٍ» یعنی «سَبْعَةَ أَقْوَالٍ». «سَبْعَةَ أَقْوَالٍ» چرا «سَبْعَةَ أَقْوَالٍ»؟ چون قول با جمع کار نداریم. با مفردش کار داریم. مفردش مذکر یا مؤنث؟ آن یکی مراد، مفردش مره است. برای همین سبع میشد. اینجا ببین تمرین چقدر خاصیت دارد. وقتی میآید تو تمرین اینجوری میشود. «سَبْعَ مَرَّاتٍ»، «سَبْعَةَ أَقْوَالٍ».
حالا بهشت ۸ در دارد. جنت. بهشت ۸ در دارد. اینکه «الجَنَّة». بهشت. آها. «لِلْجَنَّةِ» یا «اِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ». «ثَمَانِیَةَ بَابٍ». مذکر یا مؤنث؟ چرا «ثَمَانِیَةَ بَابٍ»؟ از ۳ تا ۱۰ همه جمع است و مجرور. خب ۸ در میشود چی؟ جمعش «ثَمَانِیَةَ». حالا باب مذکر مؤنث. پس «ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ». «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ». حالا نبود که دیر شده ها. باید بروم. «ثَمَانِیَةَ». حالا این یکی. حالا «إنّ» را برمیداریم. چی میشود؟ «إِنَّ لِلْجَنَّةِ» نه. «ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٌ». حالا بدون «إنَّ». آها. «لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ». الحمدلله.
در حال بارگذاری نظرات...