بررسی نحوی تمیز عدد در نحو عربی
«خمسین ألف سنة» و تمیزِ تمیز در قرآن
قواعد حذف تمیز عدد با قرینه کلامی
کاربرد «من» در ترکیبهای عددی قرآن
تمییز مائة و ألف در نحو و تفسیر
تحلیل قرآنی «بِضع سنین» در سوره روم
عددهای مرکب و تطبیق با معدود
بلاغت نهفته در حذف تمیز عدد
قاعده مطابقت در عددهای مشتق
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسماللهالرحمنالرحیم**
در مورد عددی که سر **ألف** میآید، تحقیقی صورت گرفت. **آلاف** - اولاً که جمع میآید و عددش از این سه تا اَلف کم جمع **آلاف**؛ یعنی **آلاف** تمیز آن عدد میشود. لذا همیشه آن عدد، آن عدد مؤنث است. آها! **أربع و آلاف** نداریم. در خود قرآن هم هر جا که آمده، **ثلاثة آلاف**، **خمسة آلاف**، **ستة آلاف**، ... **آلاف** در قرآن دو سه جا داریم و در روایت هم شکل **أربعة آلاف** از این نکتهای که حالا مذکر مفردش بله! اینجا از رو قرآن «**فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا**»، «**يُمْدِدْكُمُ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ**»، «**أَلَمْ يَكْفِكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ**». **ثلاثة آلاف**، **خمسة آلاف** در قرآن. و اما الف. وقتی میآید، و اما الف، صد هزار، عدد عقود، تمیزشان چیست؟ مفرد است و مجرور. عقود. و اما الف، حالا همه مفرد است و مجرور. الف میشود. الف میشود تمیز. من، و اما الف. ده هزار بالا تا ۹۰۰ هزار. **تسعة آلاف** بعد **عشرة آلاف**، **أحد عشر ألفًا**. **أحد عشر الفًا**، میشود دیگر ۱۱ تا ۱۰۰۰. حالا برویم جلوتر. این امور را بخوانیم.
**امر اول:** مميز گاهی عددی است. گاهی ممیز عدد است و خودش احتیاج به ممیز دیگری دارد؛ یعنی تمیز شما گاهی عدد است. تمیز عدد است. اگر تمیز عدد باشد، خودش ممیز دیگری میخواهد. «**تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ**». **خمسین** برای **خمسین** چی آمده؟ **ألف**. الف تمیز **خمسین**. خود **ألف** دوباره چی میخواهد؟ تمیز. تمیز در تمیز. الف تمیز **خمسین**. سنت تمیز الف. بدین رو خودش معادله میشود دیگر. یعنی **خمسین** باید چی بشه؟ تمیزش؟ تمیزش باید منصوب بشه. مفرد است و منصوب. **خمسین ألف**! حالا چرا نصبش با تنوین نیست؟ چون باز خودش اضافه است. پس روشن است عدد باشد خودش دوباره تمیز میگیرد. **خمسین** خبر **کان**، مقدارش ۵۰. چه ۵۰ تایی؟ ۵۰ هزارتایی. چه هزاری؟ ۵۰ هزار سال. الف تمیز خمسین. سنت تمیز الف. اما این آیه «**لَبِثْتُمْ فِی الكَهفِ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ**» این چی؟ این از این قبیل نیست. چون قرائت مشهور با تنوین «**ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ**». اگر آنجور بود، تمیز بر تمیز میشد. ولی «**ثَلاثَ مِائَةٍ سِنینَ**» این خودش **مِائَةٍ** تمیز **ثلاث**. **سِنینَ** تمیز **ثلاث**. از بابت **سِنینَ** اینجا عطف بیان است. برای **ثلاثة**. نه تمیز **مع**. یعنی شما **ثلاثَمِئَةَ** را برمیداری. «**فَلَبِثَ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ**». عطف بیانم، عطف بیان ضمیر نمیشود. تابع ضمیر نمیشود. بدین فرق است با بدل. فرق دیگرش این است که با مدفوعش مخالفت نمیکند. بیان جمله نمیآید برای مفرد. ولی بدل میآید. بیان تابع برای جمله نیست. بدل میشود. عطف بیان فعل تابع نیست. بدل میشود. عطف بیان و لفظ اول در نیت احلالش به جای اولی نیست. بله عطف بیان نمیتواند. ولی اینجا پس بینیاز میشود از تمیز. یک قرائت شاذی هم داریم که بدون تنوین خوانده شده. بدون تنوین اگر بشه **سِنینَ**، اینجا میشود تمیز. چی؟ ولی این قرائت شاذ خارج از قاعده است. چون قاعده این است که شما تمیز معدود را چی بیاری؟ مفرد، مفرد و مجرور. قول شاعر وقتی که تمیز را نصب داده تمیز معروف را. **کُنتُم معتین آمین**. باید بشود **مِئَةَ آمینَ**. **اثنا عشرَ آمینَ**. مفرد است و مجرور. اما این آیه: «**فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا**». اینجا تمیز حذف شده. این آیه را خواندیم. تازه خاطرتان هست از باطن **امم**. گفتیم **اسباط** را نمیتوانیم تمیز بگیریم. اینجا تمیز حذف شده مثل آیه کهف و **اسباطَ** عطف بیان برای عدد. **امم** هم نعت **اسباطَ**. تمیز بود و در تفاسیر و دیروز بود و آن مال دو سه هفته پیش. در تفاسیر کلام غیر این است. و اما این آیه که میفرماید: «**فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا**». **عددًا** نعت برای **سِنّينَ**. نه تمیزش که بشود؛ یعنی **سِنّينَ متعددة**. خب.
دومین امر: تمیز عدد گاهی حذف میشود به قصد ابهام یا قرینه کلام یا ذکرش قبل از عدد. پس ما انگیزههایی داریم از حذف تمیز. تمیز عدد گاهی میخواهیم مبهم بگوییم، چهل تا. قرینه داریم، قبلش گفتیم، یا قبل عدد ذکر شد. اینجا در این صورت ممیز نامیده نمیشود و احکامش را هم ندارد. تمیز عدد خالی وقتی آمده. «**يَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ**». **يا أبناء الأربعين** اینجا قرینه چون هست یا نمیگوید یا **أبناء أربعينَ سنةً**. تمیزش را حذف کرده. نه فرزند چهل ساله، یا **ابن أربعينَ سنةً** باید باشد دیگر. یا **أبناء أربعينَ سنةً**. بچههای ۴۰ سال. نمیگوید چهل سالش و دیگر تمیزش را نمیآورد. ابهام است. یا به قصد قرینه. قرینه دارد. یا قبلش آمده. در صورت اینجا اصلاً بحثی از تمیز دیگر نیست. احکامش را هم ندارد. حالا برای تکتکش.
قصد ابهام مثل: «**وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ**». **ثمانیةٌ** چی؟ چی؟ این جمله بعدش. یکی بخواند. بفرمایید. **ثَمَانِيَةٌ** تمرین. **ثَمَانِيَةٌ** دستمال شهری چی میخواهد؟ چی میخواهد؟ چی یعنی چی؟ یعنی این چی میخواهد؟ آها! خب! یعنی چی میخواهد؟ چی میخواهد از جهت نحوی؟ چیش؟ بدل میخواهد یا خبر میخواهد یا بدل میخواهد. درست؟ این کدامش است؟ الف و لام دارد. اسم امشب. **إِقْبَالٌ** خبر. پس باید بشود. پس مبتدا و خبر. حمل میکند عرش رب تو را بالای ایشان در این روز. ۸. یعنی ۸ تا فرشته. ۸ تا ملک. آن معدود را نیاورده. قصد ابهام. گفته ۸ تا دارند حمل میکنند. به خاطر معدودش. معدودش مؤنث بوده. یعنی مثلاً **ثَمَانِيَةٌ** نه من **أوت**. در واقع یعنی ملائکه. **ثَمَانِيَ ملائکة**. هشتگانه. **ملائکة الثمانية**. این **ملائکة** قبلش بوده. حذف شده. **يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ ملائکة ثمانيه**. **ملائکة** را برداشتیم. چرا حالا آن جمله را کسی ترجمه نکرد برای ما؟ ترجمهاش را میخواستیم. «**وَفِيهَا ثَمَانِيَةٌ أَقْوالٌ**». چرا منصرف؟ **أَقْوَالٌ** و **أَقْوَالٌ**؟ خوب ترجمه. **أَقْوَالٌ** غیر جمع مکسر است. در مکسر. جمع مکسر. **قَوْل** ترجمه پیدا نکردیم. گفتیم که باید انتهای شهدا. جمع مکسر. منصرف غیر منصرف نشده. گوگل منصرف شده. الان اخبار بر مبنای استعمال است. استعمالات. همه قاعدهها به خاطر استعمال است. از استعمالات قاعده ندیدیم. تحمل بفرمایید. بررسی کنیم. موبایل. حال زارمان. ترجمه حاج آقای کریمی به. ترجمه، ترجمه. در این ۸ تا. قولهایی. ترجمه تحت اللفظی اول بکنیم. ترجمه درستی بود. اینها: این، این، اینها که ۸ تا هستند. تو اینهایی که ۸ تا هستند. یعنی چی؟ چی؟ چی هست تو ۸ تاشون؟ تو خود ۸. نه اینکه ۸ تا تو آن. معدود چیست؟ یعنی به آن. بله! این مثال قصد ابهام. که برای چی حذف میشد؟ معدود ابهام. مثال بعدی وجود قرینه است. گاهی قرینه داریم. «**إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ**». یعنی چی؟ یعنی رسولان. **اِثْنَيْنِ**. «**فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ**». **عَيْنٌ**؟ رسولان، رسول. یعنی دو پیغمبر، دو رسولی که دو تا بودند. **اِثْنَيْنِ رسولاً**. که اگر شیرینی تمیز منصوب برایش بخواهیم بیاوریم، نمیشود. ۱ و ۲ تمیز منصوب نمیگیرد. من میخواهم حال بگیرم برایش. **رسولان**. میخواهم حال بگیرم. **اثنین** که در حالی که رسول بودند. خب همان ذوالحال اگر بخواهد ذوالحال باید چی باشد؟ **رسولَینِ** **اثنینِهِمَا** به **رسولانِ ثالث** با **چینِ رسول** شما پیدا کردید؟ بابا. **ارسلنا**. «**سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ**». جزئیات جمع باشه و مجرور. اشخاص بعدش را خواند. خب پس باید بشود **ثلاثةُ أشخاصٍ**. **رابعُهُمْ كَلْبُهُمْ** چیست؟ **أشخاصٌ** میشود **ثلاثة**. و **أشخاصٌ** هم میشود **أشخاصٌ ثلاثة**. **ثلاثةٌ** مؤنث به اعتبار جمع مکسر بودن **أشخاصَ**. و اگر بعدش آمد **أشخاصٌ**. یعنی اگر قبلش بیاید، درست است. بعدش هم بیاید، درست است. قبلش بیاد، درست است. چرا؟ چون **أشخاصٌ** لفظش مؤنث است. اگر بعدش بیاید، باز هم درست است. چرا؟ چون **أشخاصٌ** مفردش مذکر است. باز هم میتواند **ثلاثةٌ رابعه**. باریکلا. نه باریکلا. خب **رابعُهُمْ كَلْبُهُمْ**. یعنی چهارمینشان سگشان بود. ببین سگ چه بوده که میگوید اصحاب کهف سه تا بودند، چهارمینشان سگشان. شخصیت داده. خوب. «**فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ**». چشم. خطاب به مسیحیهاست. خب این الان **ثلاثةٌ** باید چی بشود؟ ارب. سراسر. خوب. رفت. بهتر از رپ. یا آله. **ثلاثةٌ**. مفردش آلهه. **أَربابٌ ثلاثةٌ** یا **آلهةٌ ثلاثةٌ**. یا **ثلاثةٌ آلهةٌ**. فرق که میکند؟ از جهت بلاغی فرق میکند. شما همان عدد محدود نیاورید. اصلاً نگویید. نکتهاش را نگفتنش آباد. یک جاهایی نمیآید. کلام در نهی نصاراست از شرک. «**لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ**». در مورد جهنم. جهنم **لَوَّاحَةٌ**. مثل لوح میچسبد. پوست را میگیرد. «**عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ**». از لوح میآید. پوست، پوستی که. نه. پوستی که رویش مینویسند. پوستی که. پوستی که رویش چیز میشود، مکتوب میشود. پوستی که حالا ظرایفش در تحقیق باید نگاه کرد. در بر میگیرد مثلاً. باز میشود. «**لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ**». آن چیز بوده. نه. آن اسم بوده. تسمه. تسمیة الانسا. تسویه میکرد. «**عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ**». هم مذکر. آها. چشم که نیفتاده بود. واقعاً خیلی خوب بود.
یک وقتهایی هم قبلش ذکر شده است. این دیگر خوب راحت است. «**كُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً**». قبلش هم میآید. **أزواجٌ** نه. **ثلاثةُ أزواجٍ**. نه. قاعده بعدش بیاید. اگر بعدش خواست بیاید، آن قاعده آنجور باید باشد. تمیز این است. و باید آها. اگر بعدش بیاید، بعد عدد بیاید، باید مجرور باشد. مفردش هم مخالفت کند. خوب. «**فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ**». **أزواجٌ** خودش مؤنث است دیگر. جمع مکسر. خوب. «**وَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ**». با احوال و أقوال نقل قول داریم. أقوال منصرف است. أقوال منصرف تصویب شده. احوال منصرف. الان أقوال یادم آمد. **أقوال** و **سبعةٌ إذا رجعتم**. یعنی **سبعةٌ أيامٍ** دیگر. چون ذکر شده **أيامٌ** آمده اینجا. **سبعةٌ**. عدد معدودش نمیآید و «**وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ**». «**يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ**». **ظُلُمَاتٍ ثَلَاثَةٍ**. و «**وَالْفَجْرِ وَلَيَالٍ عَشْرٍ**». آن هم درست بود. **وَلَيَالٍ عَشْرٍ**. حضرت بلاغی. خوب ظرافتش بیشتر است. شبهای ۱۰ تا. نه ۱۰ شب. قسم به ۱۰ شب. قسم به شبهایی که ۱۰ سال. لطافتش خیلی بیشتر است. و گاهی ذکر میشود به آن تاکیدی. «**إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ**». یعنی شما اول یک دهی دارید. یعنی اول یک ابهامی دارید. وقتی میخواهد قسم بخورد، اول رو مبهم قسم نمیخورد. بعد بیاید ابهامش را برطرف کند. اول روی آنی که روشن است قسم میخورد. بعد عدد را میگوید. و لیالی. قسم به شبها. ۱۰ تاش. قسم به ۱۰. قسم بخور به یک چیزی که مبهم است. نکات بلاغی، بلاغت خیلی با ذوقیات سازگار است. «**سِلْسِلَةٌ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ**». اینجا هم قبلش آمده، من بعدش آمده. **شَهْرٌ** هم آمده. **ذِرَاعٌ** هم آمده. **ذَرْعٌ** آن هم میگفت درست بود. گفته: «**ضَرَبْنَاهَا سَبْعِينَ ذِرَاعًا**». این دیگر یک تاکیدی میرساند. خب.
سومیش تمیز عدد. تمیز عدد گاهی با "مِن" میآید. یا قبلش یا بعدش. اینجا دیگر تمیز نیست. احکامش را هم ندارد. هر چند ابهام عدد را برطرف میکند. **ذَرْعُهَا سَبْعُونَ**. دیگر نیاز به **ذِرَاعًا** نداشت. ذراعیاش ۷۰ تاست. سلسلهای که ذرع آن سلسله ۷۰ تاست. خبر ذرعهاست دیگر. صبور. یک استادی داشتیم. اگر زنده است خدا حفظش بکند. به ما بلاغت درس میداد. معنی: با زن. معنی. شکی نیست. نه. بحث سر این است که «**إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا**». اگر میگفت خبرش، عدد شهور نزد خدا ۱۲. ذرعش ۷۰ تاست. روشن است. چون مشخص است که چه را دارد میگوید. ۷۰ تا مبهم نیست. ولی میگوید ذرعش ۷۰ ذراع است. دوباره بعدش یک تمیزی میآید. عددم ماها نزد خدا ۱۲ ماه است. **سَبْعُونَ مِتْرًا**. ذرع خودش ذر واحد اندازهگیری. سانتیمترش ۷۰ متر است. سانتیمتر ۷۰ تاست. خودش مشخص است. بله. آن سانتیمترش ۷۰، معنا ندارد. سانتیمترش ۷۰ تا سانتیمتر. اینجوری. استادی داشتیم ایشان به آیات و شراب و اینها که میرسید، میزد زیر چهچه. حال ندارم. «**رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ**». ای، این با "مِن" آمده. «**فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ**». «**وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ**». «**مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ**». **مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ اثْنَیْنِ**. اینجا "مِن" قبل از آمده. **مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ**. اینجا "مِن" قبلش آمده. «**إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ**». "مِنْکُمُ" آمده.
چهارمیش آنچه مخالفت کند از اسماء عدد. اگر مشتق نباشد، مطابقت میکند. هر چه میخواهد باشد. «**لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ**». «**أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الْثَّالِثَةَ الْأُخْرَى**». و همچنین از نزد ترکیب عطف شما میگوید: القاعده خام. مشتق آمده. اینجا دیگر الخامسة. مشتق. اینجا دیگر طبیعت. القاعده خامسة. القاعده خامسة عشرة. ببینید الخامسة عشر. جفتش دیگر مؤنث آمده. الأصل الثالث و العشرون. اینجا دیگر نمیگوییم اولی مخالف باشد، دومی موافق باشد. مشتقات دیگر هم ترتیبی. اما بله نت نباشد، نباشد. مبتدا خبر بشود. هنا مثلاً چیست؟ از سال. هنا ثالث و عشرون. بیست و سومین. ثالث و عشر. خبرش. بله. بوثالث. دیگر **ثَالِثُ و ثَلَاثِينَ** چی شده؟ **ثَالِثُ** تبعیت کرده با **اللَّهَ** از **الْثَّالِثَةَ الْأُخْرَى**. **الْأُخْرَى** وصف **الثَّالِثُ** مؤنث. اما بناش نزد ترکیب جز دوم بر بنای خودش باقی میماند. ازش مشتق ساخته نمیشود. الف لام برش نمیآید. جز اول همچنین مبنی است. ترکیب زائل نمیشود به دخول الف و لام و نه به ش. حتی در **اثنا عشرَ** چون خروج **اثنا عشرَ** و فروعش از قاعده بنا سرایت نمیکند به غیرش. شما میگویی: **جَاءَنِي ثَالِثُ عَشَرَ مِنَ الْقَوْمِ دَخَلْتُ فِي الْبَابِ رَابِعَ عَشَرَ**. **جَاءَنِي ثَالِثُ وَ عِشْرُونَ**. **اَلْبَابُ فِي الْبَابِ رَابِعَ عَشَرَ**. **اَلرَّابِعُ** الف لام گرفته. صفت شده. اما اگر اضافه بشود مرکب. اعراب جز دوم صحیح جایز میخواهد. جز اول مشتق باشد یا نباشد. شما میگویی: **هَذِهِ ثَلَاثَةُ أَمْرًا**. جز دوم میتوانی چی باشی؟ **ثَلَاثَةُ عَشَرَكَ**. **ثَلَاثَ عَشَرَكَ**. اگر نخواهد معرب بشود، مبنی باشد، میشود **ثَلَاثَةُ عَشَرَكَ** به فتح **ثَلَاثَةِ** و رفع **عَشَرَ**. **ثَلَاثَ عَشَرَكَ**. ببخشید. **هَذِهِ تِسْعَةَ عَشَرَ مَرَّتَيْنِ**. **تِسْعَةَ عَشَرَ مَرَّتَيْنِ**. بله.
امر پنجم. امر چهارم. اصل مخالفت داشتیم در عدد و معدود. یک جاهایی مطابقت میخواهد. یعنی مخالفت دیگر، مطابقت میشود. جایی که مشتق بشود. جایی که الف و لام بگیرد. جایی که اضافه بشود. اینها دیگر مطابقت. دیگر مخالفت در شرط نیست. مخالفت شرط نیست. مبنی بودن شرط بشود. خوب. **ستٌ** اصلش **سُدُسٌ**. سین قلب به تاء شده. **مُسَدَّس** که میگویند، مصدس خانههای ۶ گانه. ۶ ضلعی را میگویند. مثلث. بعد **سُدُس** یک ششم میگویند **سُدُس**. در سوره نساء در احکام ارث آمده. سین قلب به تاء شده. چون از حروف مهموسه است. بر اصطلاح علم قرائت. همس. همس. یعنی چی؟ حروف محبوسه. همس. همس. یعنی سکوت. یک سری حروف آنجا سین، تاء و اینها به هم نزدیکند. اینها را میگویند مهموسه. **سَ، ثَ، تِ**. اینها همه مخرجش از همین جلو میآید. واسه همین سین قلب به تاء شده. دال هم پس شده. صوت. بعد شده. صوت. بعد شده. ست. **سُدُس** بوده. سین قلب. بعد دال و تاء در هم شده. صوت. زمه آمده پایین شده **ست**. و برای و همچنین **سنت**. و دلیلش سایر الفاظ این عدد است. شما روحیهتان خیلی برنامه مصطفوی نزدیک است.
**ششم:** **بِضْعَ**، **بِضْعَ اثْنَيْنِ**. استعمال میشود برای ۳ تا ۹. ولی علی التعیین ۳ تا ۹ را در بر میگیرد. **بِضْعَ سِنِينَ**. یعنی بین ۳ تا ۹ سال. بین ۳ تا ۹ سال. «**فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ**». روایت شده که او ۷ سال در زندان بود. ظهور فارس بر روم در ۹ سال بوده. بعد خدا روم را بر فارس غلبه داد. سؤال، سؤال تفسیری در سوره مبارکه روم. بشارت داده شده که رومیان شکست خواهند خورد؟ یا بشارت داده شده که رومیان پیروز خواهند شد؟ آنقدر سخت بود. همین آیه که اینجاست هم خواستید. «**اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ**». قلبت الروم فی أدنى الأرض. «**وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ**». کیا؟ رومیا. اول پیروز شدند. «**غُلِبَتِ الرُّومُ**». اول شکست خوردند. بعد غالب میشوند در چند سال. حالا چرا بشارت داده به بردن رومیها؟ شرطبندی یکیش اینه دیگر. زیر مجموعه اینها بودند. اسلام زیر مجموعه روم بوده، منظور فارس اگر شکست میخورد این یک تحلیلی بود من تا حالا تفسیری ندیده بودم. ظهور کرد، ظهور کرد توی یمن. این را میدانم. فارس. قدرت. این تحلیل اینجوری که اینها دوست داشتند فارس شکست بخورد. چون اینها خودشان احساس میکنند آن اگر شکست بخورد اینها قوی میشوند. این ولی آنی که معمولاً تفاسیر گفتند این است که چون رومیها اهل کتاب بودند و فارسها بیدین بودند، و آتشپرست بودند، اینها احساس میکردند که آن اگر شکست بخورد، اینها قلعه پیدا میکنند، دیگر چیزی از کتاب اصلاً نمیماند. اصلاً کتابی در عالم نمیماند. اینها ماندند. کتاب هم ماند. از قبل اینها این اسلام رشد کرد و پیشرفت. از قبل اینها، نه از، از همان شکست خوردن فارسها. به قول شما از اینکه آنها منطقشان، گفتمانشان از غلبه در آمد. فضا باز شد. اینها آمدند فارس را گرفتند. کتاب با کتابیون خصیم بودند. بله. کتابیون خصیم بودند. **بِضْعَ** به معنای ۳ تا ۹ است. مؤنث. ما تو فارسی نداریم. ۳، ۴ تا. بین ۳ و ۹ تا. به اندازه انگشتهای دست نمیشود. یعنی به ۱۰ نمیرسد. **بِضْعَ**. حالا خود کلمه **بِضْعَ** هم حالا کلمه **بِضْعَ** از آن کلمههایی است که نمیشود ترجمه کرد در لغت و مراجعه. **بِضْعَ** استعمال، **بِضْعَ** ایمانی با همین است. ولی معناش خوبه. آن **بِضْعَ** که در نکاح محل مهریه است و مهریه روی آن واقع میشود. آن مهریه به خاطر آن است. آن چیست؟ خب گفته شده که مرکب و معطوف استعمال نمیشود. پس نمیگویند: **بِضْعَ عَشَرَ**، **بِضْعَ وَ عِشْرُونَ**. به معنای **نَيْف** و **نَيْفَ** و به معناش **نَحِيف** و **نَيْفَ** همینطور توی روایت هم داریم. **نَيْفَ** مرکب و معطوف هم میآید. میگویند: **نَيْفٌ وَ أَرْبَعُونَ**. ۴۰ تا و خردهای. **نَيْفٌ وَ أَرْبَعُونَ**. تو روایت.
**هفتمی:** تمیز اگر جمع باشد، ممیز اگر جمع باشد، بر صیغه جمع میآید. «**لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ**». به اعتبار بینات. به اعتبار چیست؟ آیا آیات خودش تمیز است؟ **تِسْعَ** و **تِسْعَةَ سِنُونْ**. همه جمع است و مجرور. چون جمع است و مجرور، نَعت هم جمع است و مجرور. «**قَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ**». جمع چیست؟ **سِمَانٍ**. **سِمَانٍ** یعنی چیست؟ چاق. اگر مفرد باشد در نعتش افراط جایز است. مطابقت با او. جمع باشد، مطابقت با هندی. «**ثَلَاثَةَ رِجَالٍ كِرَامٍ**». **کَرَامَةٌ** به اعتبار رجل. **کَرَامَةٌ** به اعتبار سیت و مطابقت عدد **صَابِرُونَ**. نه **عِشْرُونَ** از **الصابرین** مطابقت کرده. یعنی **عِشْرُونَ رِجَالًا صَابِرُونَ**. بله.
**هشتمی:** اگر عدد اضافه بشود به غیر ممیز، پس دیگر تمیزی ندارد. عدد به غیر ممیزی. عدد به ممیز، به معدود اضافه نشده. دیگر اصلاً تمیز ندارد. پس ناچار برای تعیین معدود باید یا قبلش یا بعدش باشد. معلوم بشود به قرینه. میگوید: **خُذْ عَشَرَتَكَ مِنَ الدِّرْهَمِ**. که آمده روشن کرده. ۱۰ تای خودت را بردار. **عَشَرَةَ أَخِيكَ**. ۱۰ تای داداشت را بده. **هَذِهِ الدَّرَاهِمُ عَشَرَةُ أَبِيكَ**. اینها در هوا ۱۰ تای بابات.
**نهمی:** الف چیزی ندارد. آرامتر بگویم. ببینید الان اینجا این عدد اضافه شد ولی به معدودش اضافه نشده. **عَشَرَتُكَ**. کاف که معدود **عَشَرَةٌ** نیست. درست است؟ درهم معدود **عَشَرَةٌ** است. **عَشَرَةُ الدَرَاهِمِ**. خوب. اینجا باید ما وقتی که به غیر معدود اضافه شده، یک جوری باید آن معدود را مشخص بکنیم. یا قبلش میآوریم. یا بعدش میآوریم. یا با **مِن** میآوریم. یک جوری روشن میکنیم. **هَذِهِ الدَّرَاهِمُ** فلان. اینجوری. الف تمیز برای هر عددی قرار میگیرد و جمع بسته میشود. **ثَلَاثَةُ آلَافٍ**. **أَرْبَعَةَ عَشَرَ آلَافٍ**. **أَرْبَعَةَ عَشَرَ** چرا؟ چون مبنی است. **أَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفًا**. ۱۴۰۰۰ تا. **خَمْسُونَ أَلْفًا**. **مِائَةٌ**. پس چی شد؟ **ثَلَاثَةُ آلَافٍ**. **أَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفًا**. آنجا پس تمیز خود الف تمیز است. با اینکه تمیز هم میخواهد. الف تمیزی است که تمیز میخواهد. خوب. چون تمیز است، احکام تمیز برش بار میشود. **ثَلَاثَةُ** تمیزش چی میخواهد؟ باید چی بشود؟ **آلَافٌ**. **أَرْبَعَةَ عَشَرَ** چه تمیزی میخواهد؟ **أَلْفٌ**. **خَمْسُونَ** چه تمیزی میخواهد؟ مفرد است و منصوب. **مِائَةٌ** چه تمیزی میخواهد؟ مفرد است و مجرور. میشود **مِائَةُ أَلْفٍ**. اما معدود جمع بسته نمیشود. **مِئَاتٍ** دیگر نمیگویند. هرچند جمعش را داریم ما الان تو عربی میلیون هم داریم. **مَلَايِينَ**. میلیون. **مَلَايِينَ**. همین اعدادی که داشتیم. میخواهد بگوید ۱۰۰ میلیون. میگوید: **مِائَةُ مِلْيُونٍ**. میخواهد بگوید ۳ میلیون. احسنت. **ثَلَاثَةُ مَلَايِينَ**. **مَلَايِينَ**؟ میلیون. **مَلَايِينَ**. پس ملا این جمع مکسر است. نه نه که اصلاً نمیشود. چون مفرد است و مجرور. **مَلَايِينَ** مکسر و غیر منصرف. **مَلَايِينَ** غیر منصرف است. میلیون. این بعد الف چند تا چیز داریم. از کجا آوردم؟ **ثَلَاثَةُ مَلَايِينَ**. ۳ میلیون. جمع بسته نمیشود. وقتی تمیز برای عدد باشد و تمیز هم واقع نمیشود مگر برای ۳ و بین این دو تا. یعنی ۳ تا فقط تمیز ۳ تا ۹ میشود. یعنی شما ۱۴۰۰ نمیتوانید بگویید. ۹۰۰ داریم. ۱۰ صد دیگر نداریم. **عَشَرَ مِائَةٍ**. بعد جمع بسته نمیشود. **ثَلَاثَةُ مِائَةٍ**. **أَرْبَعَةُ مِائَةٍ**. **خَمْسَةُ مِائَةٍ**. حمام چیست؟ عددش مذکر. بعد **مِئَاتٍ** دیگر نمیشود. این جمع بسته نمیشود. باید مفرد باشد. باید جمع باشد و مجرور. جمع نمیشود. وقتی میآید، مفرد میآید و مجرور. فقط هم ۳۰ تا نوع. **ثَلَاثَةُ مِئَةٍ**. احسنتم. **ثَلَاثَةُ مِئَةِ رَجُلٍ**. به امر خودش دوباره. با اینکه تمیز، تمیز هم تمیز میخواهد. نمیگویند: **ثَلَاثُونَ رَجُلًا**. ۳۰۰. ۳۰۰، ۳۰۰، ۳۰۰ مرد. اگر بخواهند بگویند ۳۰۰ مرد. سؤال است. ۳۰۰ مرد. ۳۰۰. و بلکه به جایش میگویند: **ثَلَاثَةُ آلَافِ رَجُلٍ**. ۳۰۰۰. عرب رفع کرده جمع معروف را. کرده. یعنی چی؟ «**رَفَضْتَ الرَّافِضِيَّ**». حافظی. یعنی چی؟ رافضی. رافضی دور انداخته. حضرت فرمودند که بابت جمله رافضی ناراحت نشوید. به شما میگویند رافضی. رافضی آنهایی بودند که فرعون از خودش دور کرد. شما هم دور شدههای فراعین این امّتید. فراعین این عالمید. رافضی افتخار برای شما رو حافظ به شما میگویند: روافض. تو قرآن نداریم. تو روایت حافظی. دیگر تو قرآن یادم نمیآید الان. پس اینها رفع از جمع **مِائَةٌ**. یعنی چی؟ جمع **مِائَةٌ** را گذاشتن کنار. جمع ندارد در این صورت. یعنی در وقتی که تمیز واقع بشود برای عدد. وقتهای دیگر دارد. **مِئَاتٌ**. میخواهیم بگوییم صدها هزار. میگوییم: **مِئَاتٌ** و **أَلْفٌ**. **مِئَاتُ أَلْفٍ**. صدها هزار میشود. **مِئَاتُ أَلْفٍ**. صدها میلیون. صدها میلیون. سلام جون. **مَلَايِينَ**. احسنت. برای عدد با اینکه تمیز ۳ تا ۹ به صیغه جمع اسم جمع مثل قوم و رهط. ولی این جمع بسته نشده. در غیر این صورت بر **مِئَاتٌ** و **مِئُونَ** و **مِئِينَ**. با اینکه جمع دارد. ولی جمع بسته. **ثَلَاثَةُ مِئَاتٍ** نداریم. **ثَلَاثَةُ مِئِينَ** نداریم. لام فعل لام الفعل از **مِائَةٌ** است که حذف شده و به جایش تاء آمده و الف بعد از میم زیادت در کتاب. الف بعد میم **مِائَةٌ**. کدام الف؟ بعد از میم زیادت در کتابت. الف خوانده نمیشود. در معدود الف را مینویسید. ولی خوانده نمیشود. مثل زیادت الف بعد واو جمع. مثل ذکرو. در ذکرو واو ورزش الف دارد. الف خوانده نمیشود و قرائت نمیشود. چون میم مکسور است و جایز نیست حذفش از کتابت. به خاطر اینکه کتاب اینجوری نوشته بشود. و جایز از فتح میم و قرائت الف. **مِائَةٌ**. اینجوری. **مَائَةٌ**. **مِائَةٌ**. جایز است که شما میم را مفتوح بخوانی. الف هم در **عَشَرَ** و **عَشَرَةٌ**. سکونشین و فتحش و کسرش جایز است. **عَشَرَ**، **عِشْرٌ**، **عَشْرٌ**. **مِائَةٌ**. جمع پس چی شد؟ **عَشَرَ**. **عِشْرٌ**. **عَشْرٌ**. **عَشِرةٌ**. **عَشِرةٌ**. **عَشِرةٌ**. همه
در حال بارگذاری نظرات...