بررسی اعداد عقود از ۲۰ تا ۹۰
تمییز مفرد و مجرور در اعداد عربی
نکات بلاغی عدد در آیات قرآن
عدد به عنوان مضاف در نحو قرآنی
اعراب و جنس عدد با معدود مؤنث
تطبیق نحوی «إطعامُ سِتّینَ مِسکینًا»
تحلیل آیه «فأماته الله مائة عام»
بررسی قرآنی ترکیب «ألف شهر
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. بله، خب، عدد از ۱۱ تا ۱۹ را توضیحاتش را عرض کردیم. آیاتش را بخوانیم، آیاتش را بخوانیم. با روایات، خوب، بحث عدد و تو این کتاب ازش چیزی نداریم که از این کتاب بخوانیم. بیایید این را بگوییم: میخواهیم بگوییم ۱۱ تا زن؛ چی باید بگوییم؟ "إِحْدَى عَشَرَةَ امْرَأَةً." اگر بخواهیم بگوییم مرأه، مرأه... آقای دکتر، مرأه مونث، مرأه دیگر. "احدی عشرة مرأةً." مرأةً، مرأةً، خب.
هفت تا، هفت تا گاو، هشت تا گاو چی میشه؟ میشه "ثَمَانِي بَقَرَاتٍ." جمع. گفت: ۱۴ تا گاو، بگوییم بهتر است. ۱۴ تا گاو چی میشه؟ "أَرْبَعَ عَشْرَةَ بَقَرَةً." ۱۶ تا الاغ، بله، مذکر. عشره، امارات. حمیر میشه هُمُر هم میشه. "كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ." سوره قمر. "كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ" خیلی آیه زیبایی است. میگه ذکر خدا که میاد کفار میترسند، مثل الاغهایی که از شیر فرار میکنند. ذکر خدا تشبیه به شیر شده، کفار تشبیه به الاغ. "فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ." حالا ۹ تا الاغ؟ "تِسْعَةُ أَحْمَارٍ." فرد است و مجرور. تسعه چرا شد مذکر؟ مفردش را در نظر میگیریم. مذکر هست. خود هُمُر، مفرد، مذکر یا مونث است؟ احسنت.
اسب چی میشه آقای کریمی؟ "فَرَس" مذاکره. خب، چیه؟ لفظش مذکر است دیگر. سه تا واژه دارد تو قرآن، تو روایت. "فَرَس"، دیگر "جَوَاد" دیگر "خَيْل." "الخَیْل." "خَیْل"، "خَیْل" و "الْبَغَال." احسنت. بغال هم جمع بغل. بغل همون الاغه تو ماجرای عزیر بود. "وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ." ولی تبدیل "بَغَال" هم داریم. بغل، بغل هم یکی خر باشه، یکی مار. خره بغل الاغه. اینجوری به نظرم و اشتباه زده. فرس، جواد، خیل. تو روایته به نظر مرحوم سید نعمتالله تو کتاب "شرح العروه" میگه به نظر میآید که روایت بشه که بهش جواد میگن. واژهها روی حساباند. "فَرَس" به خاطر "فراست"ه. فراست یعنی چی؟ باهوش. "خَیْل"ش به خاطر "خیالات، تخیلات، خیل، توهمات." مغرور است دیگر! دیدید که اسب میره بالا، کوپال و جواد هم به خاطر "پرش، جود." جود یعنی پرش.
حالا ۱۳ اسب؟ "ثَلاثَةَ عَشَرَ فَرَسًا." هفت اسب؟ "سَبْعَةُ خُيُولٍ." احسنت. "فُرْسَانٌ" فکر کنم یکیش باشه. جمعش یکی هم یادم. "جَوَاد" جمعش "جَوَادَاتٌ." خب. اینور اسم حیوانات و چندتایی گفتیم. "لیث، لیث چیه؟ چند تا واژه هممعناست؟ "لَيْث، أَسَد، زِنْقَام، قَسْوَرَة." "لَيْث، أَسَد، زِنْقَام، قَسْوَرَة، زِنْقَان، ضِرْغَام." دست و رعد و اسد. همه چه معناست؟ شیر. خب، ۱۵ شیر؟ حاج آقای کریمی! آقا از این بحثها که احساس اطلاعات وقت که نمیکنید؟ فقط اومدیم برای تمرین. چون خیلی بحث مهمی است. چشم دعا خلوت بشه انشاءالله. همت "قمر" جزء ۲۸ اگه اشتباه نکنم. پس این الان بیشتر با "اسد" و "لیث" جمع میبندند. اینها شیرهاشون متفاوتاند. البته میگم که "خَمْسَةَ عَشَرَ أَسَدًا." شش شیر؟ "سِتَّةُ أُسُدٍ." یا "سِتَّةُ لُيُوثٍ." سگ هم که مشخصه. "ضِرْغَام" میشه. یادم نیست. و تو لغتنامه نگاه کنید. خب، دیگه از حیوانات بفرمایید. "کَلْب" مذکر یا مونث؟ "تَحْمِلْ عَلَيْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَثْ." "یَلْهَثْ" مذکر.
خب، ۱۹ سگ؟ "تِسْعَةَ عَشَرَ کَلْبًا." پنج سگ؟ "خَمْسَةُ أَکْلابٍ." "أَکَالِیب" یا "کِلَاب." بهتره. تو نهجالبلاغه امیرالمومنین "أَکْلاب" میفرمایند. "خَمْسَةُ أَکْلابٍ." "أَکَالِیب" و "أَکْل" یا "کِلَاب." "کِلَاب" هم گفته میشه. "أَکْلاب، کِلَاب و چی؟ "کِلَابُ الْغِيبَةِ." تو چی؟ "کِلَاب أهل النار." "الغیبه" یادم. "کِلَابُ أهل النار." در اونجا غیبت، خوراک سگهای اهل جهنم. "الغیبة" چی چی چی؟ "کِلَابُ أهل النار." سگهای اهل جهنم. غیبت، خوراک سگهای اهل جهنم. دیگه مفاتیح با مفاتیح حضرت. "قَلْب، قُلُوب" چی بشه؟ قیاسی بود دیگر. فتح با مفاتیح، به نظرت باشن؟ هر دو نوشتهاند. "فاتحه." الف جمع باید دو حرف باشه یا سه حرف باشه؟ و سه حرف باشه. دو یا سه باشه. "بِمَفَاتِحَ" به فاتحه. غیب شده پایینش تو دعای قنوتش اون نه.
خب حالا هفت صلاه. هفت نماز. هفت خمس. جمع سراج. "سَبْعُ صَلَوَاتٍ." بله آقای دکتر. ۱۲ نماز؟ "اثْنَتَا عَشْرَةَ صَلاةً." یه بار دیگه از اول. سلام. دو تا نماز آقای کریمی! تو چرا "صَلَوَات"؟ احسنتم. نه مسیر درست رفتیم. واژه را غلط. "صَلَوَات" این چرا؟ "صَلُّوا." اح، صلوات از سه شروع میشه. "ثلاث صلوات." عدد ۱ و ۲ را ۱ و ۲ که یکی معلوم. "صَلاةٌ وَاحِدَةٌ." اون یکی هم یا تثنیهاش میکنیم یا میگیم "صَلَاتَانِ اثْنَتَانِ." یا "اثنا صلاة." دو نماز؛ یا "صلوات" یا "صلاتین" یا "صلاتان اثنان" یا "صلاتان اثنتان." "اثنان صلاتان اثنتان صلاتین اثنتین صلاتن اثنتین." صلاتین چرا تثنیه است؟ "اثنان" نیاد عمو. "صلاتان اثنتان" بهتره. سوره قمر، آخرهاشه سوره قم. سوره چند بود؟ سوره قمر. شاید هم قمر نباشه. پس قمر نیست. سوره، سوره، سوره نجم هم نیست. جان، نه سوره قمر نیست. پس یکی از همین سورههای این شکلیه. حالا شک کردم قمر نیست. سوره نزدیکشه. مدثر ۳. سوره ۷۴. نزدیکش نیست. یه ۲۰ تومن فرق میکنه. اون ۵۴۷۴. این آخریشه. "كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ." گورخر آخه فر. بریم پیش. بریم.
"إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا." بدون کتاب. ۱۲ ماه چقدر میشه؟ نوبت ایشان. ۱۲ ماه. شهر مونث؟ "اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا." نه مذکره. "الشَّهْرُ الْحَرَامُ اثْنَا عَشَرَ." ۱۲ ماه. اصلاح. "إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا." تمییز که میخواهد. عدد همیشه باشه. اون چیز بوده. "عِدَّةُ الشُّهُورِ" اسم "إِنَّ"، خبرش. ۱۲ عدد ماهها. ۱۲ خالی هیچوقت نمیاد. "اثْنَا عَشَرَ" ۱۲ تا معنا نمیده. اونهایی که میخواند ما بر اونا فرستادیم. قبلش اومده. اگه نیومده بود مجبور بود بیاره. "اثْنَيْنِ رَسُولٍ." ۱ و ۲ تمییز نمیخواهد ها! فایدهای خب نه. تمییز نمیخواد. یعنی بعدش تمییز نمیخواد. من دارم همین نکته شما را دارم تأیید میکنم. یعنی قبلش که بیاد دیگه بعدش تمییز نمیخواد. اینها باید با تمییز میخواد. علیأیحال، عدد بدون تمییز نمیشه غیر از یک و دو که یک و دو اگه قبلش گفته باشه دیگه تمییز نمیخوام.
خب، "بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا." "فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا." ۱۲ زیاد تو قرآن. در قرآن ما تعبیر "رَأَيْتُ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا." "ثَلاثَ عَشْرَةَ امْرَأَةً." و قِس علیه الْبَاقِي. پنج زیر صفحه. و قیاس کن بر آن باقی را تا ۱۹ تا. جالبه. تا "تِسْعَةَ عَشَرَ" و "تِسْعَ عَشْرَةَ." ۱۹ را دوتایی جفتش را آورده و نون تثنیه در "اثنا" و "اثنتا" و "اثني" و "اثنتي" حذف میشه به خاطر ترکیب. چون مثل اضافه است. قسم سوم عقود از ۲۰، یعنی ۱۰، ۲۰. خود ۱۰ و خود ۲۰ نه. بقیه عشره و "عشْرُونَ" الی "تِسْعِينَ" و "مِائَة" و "أَلْف." واژه ۱۰ عدد خودت اینها عقودند. ۱۰، ۲۰، ۳۰، ۴۰، ۵۰، ۶۰، ۷۰، ۸۰، ۹۰، ۱۰۰، ۱۰۰۰. اینها حکم "عشره" را دارند که ایشان میگوید حکم "عشره" گذشت. کجا گذشت؟ حکم "عشره" به ایشان کار نداریم. خودمان پیدا میکنیم.
ز ده برتر فرد است و منصوب. ۱۰، ۲۰ و سی و اینا خالیاش همینطوری. "ثَلاثُونَ شَهْرًا." بله، ۲۰، ۹۰. فرد و منصوب و تمییزه. اعراب مذکر سالم هم میگیرد. اعراب جمع مذکر سالم چی بود؟ "وَ أَلْفَا الْمُوَحَّدَ." بله، میخواهد با مذکر باشه یا با مونث. حالا تمییز مع و اینها تمییزش چیه؟ فرد و مجرور است ولی لفظ این دو تا هم باز به مذکر مونث. یکی "مِائَةُ رَجُلٍ." "أَلْفُ امْرَأَةٍ." فرقی نمیکند. "أَلْفُ رَجُلٍ." "أَلْفُ امْرَأَةٍ." فرد و مجرور. فرد و مجرور. ببینید سه تا ۱۰ جمع و مجرور. ۱۱ تا ۱۹ فرد و منصوب. عقود فرد منصوب. ۱۰، ۲۰، ۳۰، ۴۰. "مِائَة" و "أَلْف" فرد و مجرور. ۱۰۰۰ اینجوری نیست. ز ده برتر همه فرد است و منصوب. صد و هزار چیه؟ فرد است و مجرور. اون میشه عطفی که حالا بهش میرسیم.
خوب، فرد و مجرور. مثلاً میخواهیم بگیم صد تا سگ، صد تا گاو. "مِائَةُ بَقَرَةٍ." هزار تا گاو. "أَلْفُ بَقَرَةٍ." مذکرش "بَقَرَةٌ"، مونثش "بَقَرَةٌ." و هزار تا کامپیوتر. "رَیانَة." "حَاسُوب." "حاسوب" جمعش "حَوَاسِب." حالا ما اینجا فرد مجرور. خب حالا همین کامپیوتر ۱۵ تا کامپیوتر "خَمْسَةَ عَشَرَ حَاسُوبًا." بگیم "خَمْسَةَ عَشَرَ حاسوبا." چرا؟ "حاسوب" مفرد است و منصوب. ۶ تا کامپیوتر؟ "سِتَّةُ حَوَاسِبَ." پنج دقیقه؟ "خَمْسُ دَقَائِقَ." احسنت. یه برنامه تلویزیونی بود شبکه الکوثر. "خمس دقائق." ۱۵ دقیقه؟ "خَمْسَ عَشْرَةَ دَقِيقَةً." ۲۰ دقیقه؟ "عِشْرُونَ دَقِيقَةً." ۷۰ دقیقه؟ "سَبْعُونَ دَقِيقَةً." ۴۰ دقیقه؟ "أَرْبَعُونَ دَقِيقَةً." ۳۰ دقیقه؟ "ثَلاثُونَ دَقِيقَةً." ۱۰۰۰ دقیقه؟ "أَلْفُ دَقِيقَةٍ." ۸۰ دقیقه؟ "ثَمَانُونَ دَقِيقَةً." ۱۸ دقیقه؟ "ثَمَانِيَ عَشْرَةَ دَقِيقَةً." "دَقَائِقَ" غیر منصرف. دو تا حرف بعد الف دیگه. ۱۰۰ دقیقه؟ "مِائَة دَقِيقَةٍ." احسنت، حل شد دیگه. حل میشه انشاءالله.
چند تا آیه بخوانیم: "وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاثِينَ لَيْلَةً." فرد است و منصوب. "حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاثُونَ شَهْرًا." "وَفَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً." "وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً." فلبث فیهم الف سنت. حاج آقای کریمی! کریمی ۶ سال، سلام برسونید، خداحافظ، بفرمایید. خانواده سلامت باشند. اگه بخوایم بگیم چهار سال چی میشه؟ ۱۴ سال؟ "أَرْبَعَ عَشْرَةَ سنَةً." چرا؟ مبنی بر جزئین. هر دوتایش مبنی است. "أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً." "سَنَةً" فرد است و منصوب. "سَنَة" مفردش هم "سَنَة"، "سَنَوَات" جمع "سَنَة." مفردش "سَنَة." ۸۰ سال؟ حاج کریمی، ۸۰ "سَنَةً." یه نکته روایی بگم. حیفم میاد. یه وقت به آدم ۴۰ ساله تو روایت میگن چی؟ آدمای ۴۰ ساله یا آدم ۴۰ ساله تعبیرش را میخوام بگم. ۴۰ ساله؟ نه. "ثَنَاء" یعنی چی؟ تعبیر عربی. همین الان هم میگم. نجف که رفته بودم برای شما دنبال جا میگشتند. همین تعبیر در مورد شما به کار بردم. "سن"تان را میخواستم بگم. فکر کنید یه خورده. این "ثَمَانُونَ سَنَةً" یعنی چی؟ ۸۰ ساله. خب، چه جوری "ثَمَانُون"؟ "ثَمَانُونَ الهادی." "عَشَرَ." اون هشتادمین، درسته؟ هشتادودومین را ما کار نداریم. آدم ۸۰ ساله. فکر کنی میدونم که کشف نمیشه. نه کشف نمیشه. آخه تعبیرش تعبیر رایجی نیست که شنیده باشید. وقتی میخوان بگن جان چاره دیگه نیست. یا میگن "لَهُ فُلانٌ." "لَهُ أَرْبَعُونَ سَنَةً." "لَهُ ثَمَانُونَ سَنَةً." یعنی چهل سال دارد. ۴۰ ساله نیست. وقتی میگم یه آدم ۴۰ ساله، میگن "هُوَ ابْنُ ابْنِ أَرْبَعِينَ سَنَةً." پسر چهل ساله. پسر چهل سالگی. "ابن سینا" یا "ابْنَ الأَرْبَعِينَ." یا "ابْنَ الْعِشْرِينَ." یا "ابْنَ الْعِشْرِينَ." "ابْنُ أَرْبَعِينَ." اضافه میشه. خوبه "ابْنَ الْأَرْبَعِينَ" این ۴۰ سالشه. در روایت دارد. یا "ابْنَ الثَّمَانِينَ." یه روایتی دارد مفصل. از ۴۰ سال شروع میکنه. "یا ابْنَ الْأَرْبَعِينَ." "یا ابْنَ الْخَمْسِينَ." "یا ابْنَ السِّتِّينَ." "یا ابْنَ السَّبْعِينَ." "یا ابْنَ الثَّمَانِينَ." بله. ای ۴۰ سالهها! اینجور باشید. ۵۰ سالهها اینجور باشید. ۶۰ سالهها اینجور. چی گفته بالای ۸۰ ساله؟ بالای ۸۰ ساله چی امر کرده باشند؟ یادم نمیاد. خیلی گشتم ولی پیدا نکردم که بالای ۸۰ سال روایتی داشته مثلاً این مستحبات را دارد. قاچاقی زنده حدیث براش داریم که فلان کار را بکنه آدم ۸۰ ساله. شما صد سال بفرمایید. ۹۰ سال؟ "تِسْعُون." معمولاً "سَنَوَات" جمع بسته میشه. "سِنِينَ" هم میگن. بستگی دارد چه. سوره یوسف تعبیر "سِنِينَ" هم در "سَبْعَ سِنِينَ" ۷ سال جمع سه نسل. سه نهم صلوات جمع بسته شده. هم "سِنِينَ." خب، "ثَلاثُ مَاتَ." آهان، بله. "إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا." پس سال را هم با تعبیر "عَام" جمع میبندند هم با تعبیر "سَنَة." اینها تفاوت دارد ها! در لغت هزار سال غير از ۵۰ "عَام." تفنن در عبارته که جنبه بلاغيش را میبره بالا. هم "عَام" با "سَنَة" متفاوت. جمع "عَام" چیه؟ "عَوَام." ۸ سال با "عَام" آقای دکتر؟ "ثَمَانِيَةُ أَعْوَامٍ." چرا "عَام" مذکره؟ احسنت. ۸۰ سال؟ "ثَمَانُونَ عَامًا." ۱۰۰۰ سال؟ ۱۲ سال با "عَام"؟ "اثْنَا عَشَرَ عَامًا." ۱۲ سال با "سَنَة"؟ "اثْنَتَا عَشْرَةَ سَنَةً." "فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مَتْصِلَةً" با هم قاطی کرد. تصور اونوری چیز بود. یه حرکتی کردیم آخر. "إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا." پس این اعداد مضافالیه عقود مضافالیه واقع میشود؟ نه. خود عقود "سِتِّينَ" الان چیه؟ مضافالیه اطعام. نه. "إِطْعَامُ سِتِّينَ" اطعام ۶۰. ما تو فارسی عدد را هیچوقت مضافالیه نمیاریم. نمیگیم "کتاب ۶۰." میگیم ۶۰ تا کتاب. درست. تو عربی عدد عقود عدد مضافالیه میاد. عقود اون یکیها نه. اون یکی البته عقود و معطوف هم حالا احکام معطوف هم میگیم ولی از از یک تا یک خودش مضافالیه واقع میشه بله. "کتابٌ وَاحِدٌ." بعد یا "کتابٌ وَاحِدَةٌ." دو مضافالیه واقع میشه؟ نه نمیشه. ده میشه. ۱۱ تا ۱۹ نمیشه. ۲۰، ۳۰، ۴۰، ۵۰ میشه. ۱۰ میشه "إطعامُ عَشْرَةِ مَسَاکِينَ." عقود مضافالیه واقع میشود. "إطعامُ" نمیشه. "کتاب و ثلاثين." "کتاب ثلاثة." سه تا ۹ میشه. نه. عقود که میشه ۱۱ تا ۱۹ نمیشه مضافالیه واقع نمیشه. یاد تو حالا الان هم ۱۱ تا ۱۹ نمیشه دیگه. به نظر میاد که باز میشه. تحمل بفرمایید تو ذهن من الان اینه که نمیشه. حالا باز یه لحظه یه تردید ۲ درصدی دارم. خب، "مِسْکِينٍ." بله، "إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا." خب، الان "سِتِّينَ" چی میخواد؟ فرد و منصوب. حالا میخواهیم بگیم ۶ تا مسکین. "سِتَّةُ مَسَاکِينَ." احسنت. ۱۶ تا مسکین؟ "سِتَّةَ عَشَرَ مِسْكِينًا." ۱۰۰ تا مسکین؟ احسنت.
وقت دارم. "وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا." "إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً." چهار بار آقای دکتر! چهار بار؟ "أَرْبَعُ مَرَّاتٍ." چهل بار؟ "أَرْبَعُونَ مَرَّةً." هزار بار؟ "أَلْفُ مَرَّةٍ." احسنت. کما مر غیر مرة آقای جوادی در درس زیاد میفرماید. "فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً." "ثَمَانِينَ." ۱۴ شلاق؟ آقای کریمی! ۱۴ شلاق. "أَرْبَعَ عَشْرَةَ جَلْدَةً." ۹ شلاق؟ "تِسْعُ جَلْدَاتٍ." آهان. "جَلْدَاتٍ." بعد یا "جَلْدَاتٍ" یا "جَلَدَاتٍ." "جَلْدَاتٍ" به نظرم به کار نمیاد. "جَلْدَاتٍ" بیشتر به کار میره. "جَلْدَاد." "جَلْدَاتٍ" و هزار هزار شلاق؟ "جَلْدَةً." خیلی خوب. "فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ." "فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ." "إِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ." "لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ." چهار ماه؟ آقای کریمی! چهار ترمز. ما که شهر مذکره! "أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ."
در حال بارگذاری نظرات...