نمونههای نحوی از تحذیر در احادیث
معنای بلاغی «ایاک و العجله»
پرهیز از تفرقه در کلام امیرالمؤمنین
تحلیل ترکیب نحوی «ایاک و الاسد»
اغراء؛ تشویق به عمل صالح
«العمل العمل»؛ ندای استمرار و استقامت
«الحذر الحذر»؛ هشدار به بیداری دل
بلاغت و تربیت در خطب نهجالبلاغه
ساختار اغراء و مفعول محذوف آن
فصاحت علوی در اغراء و تحذیر
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. درباره تحذیر، تعریفش را عرض کردیم. میرسیم به مثالها و روایاتی که اینجا چند تا روایت بنویسیم. دست شما درد نکند.
«و مصادقه یا مسابقه تل کذاب، فانه کسراب، یقرب علیک البعید و یبعد علیک الغریب.»
اول ترجمه بفرمایید: دوستیِ...
آها... سراب. درمورد سراب میماند که دور را به شما نزدیک و نزدیک را به شما دور میکند. احسنت! حالا کذّاب با کاظم. کذّاب کسی است که برایش ملکه شده باشد. آن هم که شد مصادقه الکذّاب. چرا "نصب"؟ تحذیر یعنی احذر. فانه کسرا. این بعدیها مفعولٌبه دارد یا نه؟ نقش البعید و الغریب چیست؟ تقریب میکند بر تو بعید را. تقریر میکند یعنی غریب جلوه میدهد.
روایت بعدی (روایات چون تو خودش نور مینویسیم): «ایّاک و العجله فی الامور قبل اوانها».
اوان چیست؟ جمع «آن». «آن» چیست؟ آنِ به آنِ آن، یعنی وقت. الش که میآید سرش الف و لام تعریف میشود. الان ترجمه بفرمایید: در کارها قبل از... احسنت! احسنت! عجله کیه؟ قبل از رسیدن وقتش. وقتی وقت رسید که عجله نیست. قبل از آن.
حدیث بعدی: «ایّها الناس، ایّاکم و تعلّم النجوم الا ما یُهتدا به فی برٍّ او بحر.» ۵۰ درصد مطمئن نیستم، بفرمایید. یادگیری آب... یادگیری علم نجوم. درسته؟ خیلی خوب. خیلی خوب خواندی. فقط این «الا» را از چی تخصیص زدین؟ از ما؟ نه، استثنا از چی؟ یکجا تعلق و نجوم اشکال ندارد. آن هم آن چیزی که هدایت شود بهوسیله آن در خشکی یا دریا (قطب پیدا کنم، ستاره قطبی چی قبله را بفهمم). فیبَرش این است. حالا بحث مکاسب نجوم. تعلّم اعرابش چی شد؟ فتح است یا نصب؟ نصب، نصبش به فتح است.
(حدیث و دکترم مشغولند.) «ایّاکم والفرقه، فان الشاذ من الناس للشیطان کما أن الشاذ من الغنم للذئب.» ترجمه بفرمایید.
خوب، خیلی کمیاب، نادر... بله. چرا کامل؟ شیطان مانند گرگی است برای گوسفند. قسمت آخر: شیطان برای کسانی که تفرقه ایجاد (حالت شاذ یعنی جداشده، تنها، تنها). کسی که تنهاست از میان مردم برای شیطان، مثل کسی است که تنهاست از میان گوسفندان برای گرگ. ترکیب خوب. الفرقه چی شد؟ چرا مفعولٌ به تحذیر؟
«ایّاک أن تختتم بذهب فانه حلیّتک فی الجنّه.» تختتم یعنی چه؟ انگشتربازی کردن. این از آن مواردی است که گفتیم مصدرش نه... گفتیم شیء خاطرتان هست؟ مثل تعمل گفتیم باب تفعّل خیلی وقتها اینطوری میشود. یک شیء را ما مصدر میگیریم. مصدر جعلی مصدرسازی میکنیم از یک شیء. مثل تعمم یعنی چه؟ عمامه به سر کردن. تختتم یعنی چه؟ انگشتر به دست کردن. تنعّل یعنی چه؟ یعنی کفش به پا کردن. درست شد؟ عمامه، عمامه. شیء، شیء، شیء. خاتم شیء کار نیست، مصدر نیست، مصدر واقعی نیست. ما یک شیء را به آن مصدریت بدهیم. خاتَم، خاتِم، انگشتر. تختتم: انگشتر به دست کردن. آها. مخصوص حلّیه، زینَت، زینَت شمانیست در بهشت. زودتر از موعدش استفاده نکن. اینجا چرا؟ چون «اَن» آمده سر فعل. جواب آقای دکتر دنبالش میگشت: علتیابی، کمحکمت، تششعای دارد. خانم، چون سیستمشان چاق است و تخمدان داخل بدن قرار گرفته، معمولاً بافت چربی جستجویش بیشتر است. این اشعه عبور نمیکند. ولی بیضه، بیرون. بیرون دیگر جدید محافظ قوی ندارد. این تأثیر میگذارد. جوابش این است که انشاءالله... احسنت!
در نماز خواندن قبل از زوال آفتاب. زمان آفتابش از کجا آمد؟ خیلی فنی ترجمه میکنی شما. ماشالله. قبلاً تو کار ترجمه خیلی خوبی. خیلی استعداد بالایی دارید. افشارتان نه، خیلی خوب است. این «قبل أن تزول»، من فکر میکردم که رویش یک «مِن الشمس» افتاده، مثنی بودنش به اعتبار شمسش. بعد چون تزیّن دو تا «اُن» الان فعلاً هم مواد نماز بخوان قبل از اینکه زائل بشوی. شما خیلی فنی، قشنگ، تو فضای فقه، تحتاللفظیاش آدم را گول میزند. خیلی فنی فقهی ترجمه کرد. متن فقهی زیاد خوانده. اقتصاد که شهید بهشتی میخواندم، دور یادم آمد. شهید مطهری میگوید که کرج یک کسی را دیدهبودند. یک انگلیسی آمده بود یک کارگری را دیدهبود. بعد دیدهبود که هر چه میپرسد، این کارگره خیلی سؤال حرفهای و... میدهد. شما دانشگاه فولان درس خواندی؟ گفته بود نه. گفته بود مدرک فولان داری؟ گفته بود نه، بیسوادم، زمین کار میکرد. از کجا اینقدر میفهمی؟ گفت: ما مثل شما چون سواد نداریم، اطلاعات ذهنمان مشغول چرا؟ فکر میکنی اطلاعات ذهنمان را مشغول نکردیم. خیلی اصطلاح قشنگی بود شهید. اطلاعات ذهن را مشغول میکند. خودش خاصیت ضداخلاقی دارد توی حمام، جاییکه یک وان حمام هست. بعد یک قاشق میدهیم بهش، یک استکان بهش میدهیم، یک لیوان بهش میدهیم، یک سطل بزرگ بسته به اینکه چه چیزی را انتخاب بکند طبقه بندیاش میکنیم که این چیست. آدم عاقل با سطل خالی میکند دیگر. بله، بله، بله.
مغالطه... هست. شما وان آب را چهجوری خالی میکنی؟ پس جاهایی مثل «الاسد الاسد» یا مثلاً «ایاک و الاسد»، اینها یک فعل محذوفی دارد مثل "احْذَر"، "اتّقِ"، "یا حَذَّرَکَ مُحَذَّرَکَ الاسد". او "حَذَّرَکَ و الفرقه". "حَذَّرَکَ الفرقه". مُحَذَّرَکَ و "الذهَب تفرقه". جدا شدن جماعت دیگر. جماعت جدا. تحذیر به شکلهای مختلفی میآید. گاهی فقط فعلش میآید "اتّقِ". گاهی "مُحْذِرٌ منْ" فقط میآید "رأسَک"، سرت را بپا. گاهی "مُحْذِرٌ" فقط بهتنهایی میآید مثل "الأسد". گاهی "مُحْذِرٌ" و "مُحَذَّرٌ منه" با هم عطف میشوند مثل "ایّاکَ و الأسد". "ایّاکَ" مُحَذَّرِ که را داری حذر میدهی از چه؟ "ایّاکَ" از اسد. اینها را با هم عطف میکنیم. "ایّاکَ و الأسد"، "ایّاکم والفرقه". "رأسَک" فقط مُحَذَّرَ المُن بود. "اسد" مُحَذَّر از بابت چی باید بترسی؟ بابت سرت. از چی "الأسد"؟ از مُحَذَّر. مُحَذَّرَ المُن داریم و مُحَذَّر. بابت سرت باید بترسی. مُحَذَّر از چی حذر داده شدی؟ برعکس مُحَذَّر خالی "اسد". مُحَذَّرَ المُن آن چیزی است که در خطر. ولی اکثراً چی بهکار میرود؟ این حالت چهارم. مُحَذَّر و مُحَذَّرَ المُن. "ایّاکَ والفَ، ایّاکُم وال..."
خوب، عاملش هم گفتیم که محذوف است. ولی اگر حالا عاملش ذکر شد چی؟ اشکالی ندارد. «احذر الغضب فانه جند عظیم من جنود ابلیس.» «احذر الغضب» ترجمهاش چیست؟ از غضب برحذر باش که او سپاه عظیمی است از سپاهیان ابلیس. "اهور من" بپرهیز. یک جوری است ترجمه پرهیزکاری. مثلاً با اجتناب هم میگوییم پرهیز. تقوارم هم میگوییم پرهیز، حذر هم میگوییم پرهیز. بله. حذر فارسی چون معادل دارد، برحذر باش، معادل خوبی است، بهتر است. مواظب باشم، همهاش که توی فارسی یکی است، بپا، مواظب باش. ولی خوب توی عربی هر کدام یک دقتهایی دارد. از غضب، سپاه عظیمی است از سپاهیان ابلیس. یعنی وقتی میآید میزند آدم را ناکوت میکند که میآید آدم دیگر شکست در امان بداره. ایکاش ماها بنشینیم (اول خودم را میگویم) بخوانم، عمل بکنم. خدا نگهدارتان.
«احذر منازل الغفله و الجفا و قله الاعوان علی طاعه الله.» خوب، وقت گذشته. «احذر منازل الغفله» منازل غفلت و الجفا، منازل غفلت و و قله الاعوان و کمی یار. از اینها برحذر باشید. از منازل غفلت برحذر باشین. از منازل جفا برحذر باشین. یار بر طاعت خدا کم داشته باشیم. برحذر... خدا زیاد داشته باشد. جفتشان نهجالبلاغه بود. نهجالبلاغه خیلی غریب است. نه، منظور توی ادبیات یک جمله نهجالبلاغه تعریفی که صد بار... نه، خدا «جورج زیدان» (فرانسوی) ایشان را خدا رحمت کند. فقط صفحه ۳۹۷، صفحه جفت صفحه ۳۹۷ حکمتها به نظر میآید باشد.
بریم سراغ بحث بعدی. این تا حالا حذر، تحذیر بود. میخواهیم بریم سراغ إغراء. إغراء چیست؟ تشویق. آنجا برحذر میداشت، اینجا میخواهم تشویق بکند. إغراء با غین و همزه تشویق. ریشه اقراء به نظرم شاید به معنی جای دلگشا و مثلاً اینها را میگویند. به خود نجف میگویند «قری»، «قروِی». قریه، با قاف، با غین و یا قریح. فرحت القری. نجف را میگفتند قریه، منطقه دلگشا. إغراء یعنی ایجاد دلگشایی نسبت به چیزی. میخواهی شما دلگشایی. تشویق همین. خوب، این هم توی نهجالبلاغه غوغایی است دیگر. توی إغراء امیر بیان است دیگر. بجنگد. إغراءهای نهجالبلاغه فوقالعاده است. خدا رحمت کند مرحوم صفایی اینها را شرح میداد و خیلی لذتبخش تعابیری که بهکار برد توی شرح اینها هستش. حالا آثار برادرزاده ایشان هم بحث بودیم. عباس صفایی.
«ما بالانّسان العَمَلَ العَمَلَ العَمَلَ ثُمّ النّهایَتَ النّهایَتَ استقامه.» چقدر این پرمعنا است. اینها را حالا اگر توانستید بحث آقای صفایی را توی شرح این خطبه یا گوش بدهید یا بخوانید. ولی «الاستقامه الاستقامه»، فوم از «الصبر الصبر»، «و الورع الورع». این دوتایی دوتایی واو ندارد بینش. هر دو تا با هماند. عمل، عمل، نهایی. نه، یعنی کار را به آخر برسان. کار را وسط ول نکن. بعد تازه کاری که به آخر رساندی باز ولش نکن. «الا استقامَ الاستقامه». تازه کاری که به آخر رساندی و ولش نکردی صبر کن. از صبر، از صبر. تازه همچین کاریام، آن جنبههایی که بهش لطمه میزند مواظب باش. «الورع الورع» یک سیر تربیتی مفصل است. توی إغراء معمولاً جفتی جفتی «الحذرَ الحذرَ» کل الحضر، مثلاً میآید یا یک چیزی کلاً یک چیزی میآید با کل فلان. «العملَ کلَّ العملَ»، «الرّجلَ کلَّ الرّجلَ»، مثلاً اینطور.
«الحذرَ کلَّ الحَضَرِ مِن عدّوّک بعد صلح وای وای فان العدو ربما غاره یتقفّل.» برحذر باش! تمام برحذر بودن را از دشمنت بعد از اینکه با او صلح کرد. که دشمن چه بسا نزدیک میشود برای اینکه غافلگیر کند. «الحَذَرَ الحَذَرَ فالله لقد...» آره. سیب و گلابی چه شد؟ «لَقد ستارَ حتی کَانَهُ قَد غُفِرَ.» برحذر باش! برحذر باش! به خدا قسم، خدا طوری پوشانده که انگار بخشیده. نخیر! اینکه خدا پوشانده گناه تو را، فکر نکن که بخشیده. در حذر. هنوز گناه، گناه است. هنوزم هست. رفقای دانشجویی، خیلی وقتها ما فکر میکنیم خدا پوشانده یعنی بخشیده. هستش، بعداً ظاهر میشود. پوشاندن را با غفران اشتباه نباید بگیریم.
«الجهادَ الجهادَ عبادالله.» بله. چی؟ آن وصیت امیرالمؤمنین، کتابالله کتابالکتاب، وصیت امیرالمؤمنین به امام حسن و امام حسین. آنجا إغراء تویش هست. چند الان یادم نیست. «الجهادَ الجهادَ عبادالله.» بندههای خدا، جهاد، جهاد.
آقا، توی بعد ماجرای یکشنبه سیاه مجلس، فرمودند تقوا تقوا تقوا. این میان إغراء نصب میگیرد. اگر خواستین ترجمه کنین. «فالحَذَرَ الحَذَرَ ایّها المستمع و الجدَّ الجدَّ ایها الغافل المستمر.» حذر حذر، ای غافل. جد جد. تصور کن پای منبر امیرالمؤمنین. دو تا نحیب اینطوری بزند. مطلق. چرا حالت حذر به خودت بگویی؟ لعلهم یحذرونه چی چی؟ غایت إنذار چیست؟ حذر، حذر از چی؟ یک حالتی، یک ملکه حذری توی آدم شکل بگیرد. جمع و جور کردن، جمع و جور کردن. مشخصات تناسب حکم و موضوع. ذهنیتی ایجاد شده باشد. خود اینکه دعوت به معنویات دیگر حالا... بله دیگر، حالا سیاه سیاهم مهم است، ولی روشن است دیگر. کلامی که از که دارد درمیآید؟ امیرالمؤمنین بفرما. حذری که امیرالمؤمنین میگوید، با حضرت بالای منبر بگوید. توی بازار، توی بازار بگوید «الحَذَرَ الحَذَرَ». برای چی؟ مواظب باش مالت را گناه نکن. مراقب باش چشم. مراقب باش در مغازه. مراقب باش به پایان چی سرت بشکن. آی بهجت به پایِ ... به پای دیگر است. پس إغراء یعنی این که شما به یک امر محبوبی شنونده را آگاهی بدهی. «العمل العمل» یعنی «الزم العمل.» و گفتیم که منصوب هم هست و مفعولٌبه برای فعل محذوف. گاهی مکرر میآید، گاهی غیر مکرر میآید. گاهی عطف میآید. «العملَ و الصبرَ»، «العمل العمل»، یا العمل خالی. بیشترش حالت دوتایی جفتی است. حالا بحث اختصاص باشد.
انشاءالله جلسه بعد. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...