حذف مفعولبه و نقش قرینه در نحو
روایت «ایاک و النوم» و معناشناسی آن
بلاغت حذف مفعول در قرآن کریم
تفاوت افعال آتینا و آتانا در قرآن
بررسی افعال دو مفعولی در نحو
معنای دقیق «تدع الرجل فقیراً»
نقش بلاغی حذف مفعول در روایت
خواب زیاد و فقر معنوی انسان
مفعول دوم در افعال اعطی و آتی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. خب تمرینهایی داشتیم از بحث مفعولٌبه. حالا نکتهای را فرمودند آقای کریمی که اصلاح بکنیم. جلسه قبل گفتیم "مَن" شرطیه حرف است، میگویند که "مَن" شرطی اسم است. یکی دو تا روایت بخوانیم اینجا: «إذا أنعم علی عبدٍ نعمةً أحبّ أن یرا علیه أثرها.» کلمه کلمه ترجمه کنید: «أنعم نعمت الا عبد نعمةً أحبّ أن یرا علیه» بر او، کدام؟ «أثرها» احسنت! چه بود اینجا؟ بله، «أثرها» اثرش را ببینمش.
روایت بعدی: «إذا أنعم الله علی عبده بنعمةٍ» چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ این روایت سر مفعول صرف شد. «فَظَهَرَتْ عَلیهِ» چی ظاهر بشود؟ نعمت بر کی؟ «سُمِّیَ حبیبَ الله.» نامیده میشود آن بنده خدا. چرا؟ بنده منصوب است. «سُمِّیَ» دو مفعولی است. «سَمَّیَ سَمَّاءُ تَسمّیةً.» خب، مثال بزنیم برای «سَمَّیَ». «سَمَّیته علیاً.» احسنت! فاعل چیست؟ مفعول اول؟ مفعول دوم؟ حالا این شده مجهول. باید چکارش بکنیم؟ میشود «سُمِّیَ علیٌّ.» وقتی خدا نعمتی به بنده بدهد و روی او ظاهر بشود، میشود نامیده میشود حبیب خدا. «حبیبَ الله.» مفعول دوم بوده شده مفعول اول آن نعمت هم که مجرور شد، مفعولی بود که مجرور شد. مفعول اول میآید، میشود نایب فاعل، مفعول دوم میشود مفعول اول.
این روایت را ترجمه بفرمایید: «ایّاک و النّومَ علیک نبود؟» «إيّاکَ و النومَ بین صلاتي اللیل والفجر.» خواب بین نماز شب و فجر صبح، «و لٰکن زَجعَةٌ بلا نومٍ» دراز کشیدن بدون خواب اشکالی ندارد. «فَإنّ صاحِبهُ لا یُحمَدُ عَلی ما قَدَّمَ مِن صَلاةٍ.» صاحب خواب ستایش نمیشود بر آنچه که تقدیم کرد از نمازش. کسی که بعد نماز شب بخوابد، نماز شب، نماز صبح بخوابد، دیگر نماز شب که خوانده خیلی انگار مدحی برایش نیست. چرا منصوب بود؟ چه در تقدیم میگیریم؟ «إحذر زجعةً.» چرا منصوب شد؟ «ولکن زجعةٌ.» اسم "لاکن"؟ اسم "لاکن"؟ "لاکن" چیست؟ "لاکن" نه نیستا، "لاکن" حرف چیست؟ حرف اضراب و معنای چی میدهد؟ استدراک. خب! از حروف چی هم هست؟ عاطفه. حروف عطف چکار میکردند؟ اعراب قبلی را، اعراب معطوف را میآوردند بر معطوفٌعلیه. معطوفٌعلیه الان اعراب چی را دارد؟ برای ما چی میآورد؟ روشن شد همه چیز؟
در تمرین چند مسئله را اشاره کردم، تو همین یک تکه پنج شش تا نکته نحوی. «ایّاک» نخواندیم. «ایّاک و الشّکَّ و الظّنّ السّوء.» اینها. «إیّاک و کثرةَ النوم باللیل.» بل بله! «ایّاک» در واقع حکایت میکند از فعل محذوف. برحذر باش! یعنی ترجمه تحتاللفظیاش: تو را و فلان. ولی خب فارسی وقتی میخواهد ترجمه بشود، یعنی: مواظب باش، مواظب باش از کثرت – آها! – از خوابیدن زیاد در شب پرهیز کن. «فَإنّ کثرةَ النوم باللیل قَطَعَتِ الرجلَ فقیراً.» مفهومش را ترجمه کنید: «تَدَعُهُ» تَدَعَهُ یا «تَدَعُهُ»؟ «تَدَعُ» با قلب یا شده. این اصلاً چیست؟ این ناقص اجوف است. مثالش چیست؟ بفرمایید، بنویسید. آها! بله بله! عالی. «تَدَعُ الرجلَ.» تو ذهن شما میماند. نکتهای هم که بگویم میماند. نگاه میکردید خاصیت نداشت. خدا خیر ... «تَدَعُ الرَّجُلَ» خدا خیرتان بدهد آقای کریمی! نگاه میکند، کار را راه میاندازد. ف ... خدا خیرتان بدهد.
پس «ودع» یعنی چی؟ رها کردن. وداع یعنی رها کردن. «تَدَعُ الرَّجُلَ.» الرجلَ. خدا خیرتان بدهد. ترجمه: راهنمایی مرد را. بعدش؟ آها! چقدر خوب شد! پنج تا مثال اینجوری قشنگ آدم میتواند وسایل، اینجا چهار تا مثال اینجوری حل کند. «تَدَعُ الرجلَ فقیراً.» مرد را در حالی که فقیر است رهانید. یعنی چی؟ خواب تو شب آدم را در حالی که به چی برمیگردد؟ الان فاعلش چیست؟ «هیَ.» به چی برمیگردد؟ کثرت. آن کثرت آدم را روز قیامت، «یومَ القیامةِ»، روز قیامت آدم فقیر ول میکند. کدام کثرت ول میکند؟ چقدر هم لطافت دارد این روایت! اینجا با تو رفیق است، با تو دائمی با تو است، میخوابی، آنور آن دنیا ولت میکند فقیر. «فقیراً یومَ القیامةِ.» روز قیامت آدم فقیر رها ... خدا خیرتان! عالی بود! خیلی خوب بود! خیلی خوب بود! ناقص، خیلی بله!
بازم اینور از بحث مفعولٌبه، تقریباً نکات در مورد مفعولٌبه را گفتیم. یک چند تا نکته میخواهم بگویم. نکات مهمی، مربوط به قرآن هم هست. گاهی آقا جان، مفعولٌبه حذف میشود. در مورد حذف مفعولٌبه کم صحبت کردیم. اگر قرینه باشد، مفعولٌبه حذف میشود. فعل ما هم باید چی باشد؟ متعدی باشد. خب، مثلاً میگوید: «الذی خَلَقَ فَسَوّی.» الذی خلق چی چی؟ فسوّی چی چی؟ «والذی قَدَّرَ فَهَدی.» قَدَّرَ چی چی؟ فَهَدی چی چی؟ مفعولٌبه بلاغتش چی بود؟ با خود این ماده و با خود این فعل کار ندارد که به کی تعلق گرفته. این کارش این است. این کاره است. طرف صافکار است. چی را کار نداریم؟ میخواهم بگویم این کاره است. صافکاری چیست؟ کامیون صافکاری میکند، ماشین صافکاری میکند، ماشین سنگین، ماشین سبک. مفعولش را کار نداریم. این کارش این است. تو افعال دو مفعولی هم، پس همانطور که تو فعل متعدی میشد حذف بکنی مفعول را، تو افعال دو مفعولی هم میشود یک مفعولش را حذف کرد یا هر دو تا را حذف کرد.
خب، کجاها میشود مفعولٌبه را حذف کرد؟ یک وقتی مفعولٌبه فعل متعدی که یک مفعول داشت. همین یک مفعول را با قرینه حذف میکنیم. یک وقتی هم فعل دو مفعولی را یک مفعولش را حذف میکنیم. یک وقتی هم فعل دو مفعولی را، یا یک مفعولش، یا دو مفعولش را با هم حذف میکنیم. بعد این فعل دو مفعولی هم سر مبتدا و خبر آمده. حالا عرض میکنیم. خب! پس سه تا حالتش را فعلاً گفتی.
۱. فعل متعدی یک مفعول دارد، یک مفعول برمیداریم.
۲. دو مفعوله، یک مفعول را برمیداریم.
۳. دو مفعوله سر مبتدا خبر آمده، یا یک مفعول یا دو تا مفعولش را برمیداریم.
مثالها. اولش که خب روشن است. مثالی که قبل «الذی خَلَقَ فَسَوّی» چیست؟ متعدی یک مفعولی. یک مفعول چند ورزش. حالا متعدی دو مفعولی که میخواهیم یکیاش را حذف کنیم، این تو غیر باب ظن و ملحقاتش، مثلاً لازم نیست که مبتدا خبر باشد، اینجا میشود یکیاش را حذف کرد. این هم روشن است. «آتَیناکَ سبعاً من المثانی.» «آتَیناکَ.» «آتَی» فعل چیست؟ دو مفعولی است. «آتَی فلانٌ فلانٌ آتینا...» نهادها که فلان، کافش مفعول اول، فلان. حالا نمیخواهم بگویم چی فلان. حالا یک سؤال کنکوری. سؤال کنکور. آقای کریمی، ماژیک قرمز. یک «آتَی» بنویسید، یک «أعطی». بله! «آتَی» با کلاه دارد. کلاه آ به مناسبت دو مفعولی بودن مطرحش کنیم. چیز خوبی دارد. تو این زیارتنامههای حرم هم یک مشکلی سر این هست. «آتَی» را صرف بفرمایید لطفاً. بازی با تو. «آتَیَ آتُوا آتَت آتَتا آتَینَ آتَیتَ آتَیتُما آتَیتُم آتَیتُنَّ آتَیتُ آتَینا.» خیلی خوب است. آتین آ تینا. غیر از چیزش، هلالیش را بنویسید اول. دست شما درد نکند. فاصله گرفتیم. خود برگرد.
من یک جایی تفاوتش روشن میشود. دقیقاً تو قرآن. دقیقاً هم دو تا معنای ضد هم میشود. دیروز تأملی میکردم در برخی آیات، درگیر این مسئله دو مفعولی هم هست، بحث مطرح... خدا خیر. «آتَی آتَیا آتَت آتَتا آتَینَ آتَیتَ آتَیتُما آتَیتُم آتَیتُنَّ آتَیتُ آتَینا.» آتینا را خطی بیزحمت بکش. «أعطی» را بیزحمت صرف بفرمایید. بهشتی دکتر معمولاً تو فتنهها دخالت نمیکند. آقای دکتر تو بحثهای اصولی و کلامی و منطقی به اندازه کافی هرچه بوده دیگر. فشار خط یاری، یک ماژیک ما بدهید. اینکه «آتَیا آتَینا آتانا». این «آتَینا». این فعل مفعول است. بغلش «آتَینا الیَقِینَ» بنویسید. جفتش بغلش. یک «الیقین» هم. ترجمه: «او آورد ما را یقین را.» تفاوت «آتَینا» با «آتانا» از جهت متعدی، مفعولی، دو مفعولی اینها چیست؟ «آتَینا» دو مفعولی است. «أعطی» لازم و متعدی. «آتَی» متعدی است؟ «آتَی» خوابت میشود حافظ. «آتَی» که باب افعال است. «فَعَلَ» به صورت واسطه جر «مَن» چیز میشود. «عَطا» داریم، یک «آتَی» داریم. این چیست؟ ثلاثی است. این چیست؟ باب افعال. چکار میکرد؟ «عَطا» لازم یا متعدی؟ «عَلَی» لازم. «عَطا» میگوید: «أعطی» «عَطا» به: آورد. لسان رسید. رسید. بگذار «فَعَلَ» به صور ت. نه. «فَعَلَ صورتاً» لازم. «آتَی» که شد متعدی. حالا چه متعدی یک مفعول یا دو مفعولی. «آتَی فلانٌ فلاناً» درست است یا غلط است؟ «آتَی زیدٌ عمراً کتاباً.» درست یا غلط است؟ پس «أعطی» را برای شما متعدی بگیرید و تو قرآن موارد استعمالیش «أعطی به» یا «أعطی» خالی هم داریم. بررسی باید بکنیم. کتابش اینجا هست. حالا نگاه کن برای جلسه بعد.
خلاصه «آتَینا الیقینَ.» یعنی ما ترجمهاش به یقین رسیدیم. یک مفعول دارد. نا فاعل. «آتَینا الیقینَ.» «آتَانا الیقینَ.» دو تا مفعول. «آتَی» کی؟ «آتَی اللهُ ما را.» یعنی ترجمهاش چی میشود؟ ما را به یقین رسانید. حالا اگر بگویم «أعطانا الیقینَ.» حالا اینم شاید داشته باشد. «أعطانا الیقینَ.» این فرقش چیست؟ اگر «أعطی» را متعدی بگیریم، این چی میشود؟ نه، «أعطانا الیقینَ.» اینجا یقین فاعل است. یقین به ما رسید. ترجمههایش چه فرقی با هم میکند؟ یک جایی بود ما رفتیم سمتش، یقین به ما رسید. یعنی ما یک جایی بودیم، یقین از سمت ما... «أعطانَا الیقینَ.» ما این دو جا بودیم. ما دو تا را برد سمت هم. ثمره دارد تو قرآن. در حد چی بگویم؟ قد تیم ملی درد انبیا اولوالعزم به قرآن بخورد. خیلی خب! این دیگر حالا فعلاً انقدر.
در حال بارگذاری نظرات...