‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «أنا الوجود تصوراً و تِهدَاً». بریم بخش دیگر کتاب منظومه و شرح منظومه مرحوم شهید مطهری میرسیم که این بیت از حاجی را داریم: «وجود عارض بر ماهیت از جهت تصوری و عارض بر ماهیت از جهت هویتی و تصدیقی». ما در بیرون وجود و ماهیت جدای از هم نداریم. تصوراً یک وجود داریم، یک ماهیت. و تصوراً وجود عارض میشود بر ماهیت. هر چیزی را که ما درک میکنیم، دو جنبه و دو حیثیت در آن تشخیص میدهیم که یکی از این دو جنبه ماهیت شیء و دیگری وجود است.
مثلاً ما میدانیم که عدد در خارج موجود است، زاویه موجود است، خط موجود است، انسان موجود است. در همه امور جنبه مشترکی به ذهن ما میآید که نام وجود بر آن گذاشتیم. پس همه اینها در این جهت مشترکاند که امور واقعیت و امور عینی و خارجیاند. در مقابل یک سلسله امور دیگر که در متن واقعیت نیستند، مثل اینکه میگوییم: «بخت نیست، اتفاق نیست، تناقض نیست».
ولی در عین اینکه این امور، یعنی عدد، زاویه، خط و انسان و غیره، همه در یک امر با همدیگر مشترکاند که آن همان واقعیت داشتن است، جنبههای اختصاصی و مابهالاِمتیازی موجود است؛ چون یکی از آنها عدد است که موجود است، نه زاویه و خط و انسان. دیگری زاویه است که موجود است، نه عدد و خط و انسان. سومی خط است که موجود است، نه عدد و زاویه و انسان. چهارمی انسان است که موجود است، نه عدد و زاویه و خط.
که میگوییم فلان چیز موجود است؛ موجود بودنش خود یک حقیقتی است در مقابل موجود نبودن. و هرگز تصور ما از موجود بودن عین تصور ما از موجود نبودن نیست. و قطع نظر از تصور ما، در عالم خارج هم موجود بودن با موجود نبودن یکسان نیست. پس یک تصور از وجود و عدم داریم، یک واقعیت وجود و عدم. که حالا عدم که خوب واقعی نیست، وجود واقعاً هست، در خارج هم واقعاً هست. چون موجود بودن عین خارج و خارجی بودن است.
همینطور فرق بین اینکه عدد موجود باشد یا زاویه و خط و انسان موجود باشد، یعنی آن چیزی که در بیرون هست، موجود است. ما هم مهم است که چیست. بله، وجود بر چه حمل شده؟ عدد؟ خط؟ انسان؟ زاویه؟ از چه تصورمان؟ چه بر اثر واقعیت و خارج. و فرق بین اینکه زاویه موجود باشد یا عدد و خط و انسان موجود باشد.
از اینجا ما دو تا مطلب میفهمیم. در عرض همدیگر ادراک میکنیم. حقیقت آنها مرکب از ماهیت و وجود در کجاست؟ در عالم تصور. ترکیبی نداریم. شما یک وجود، یک ماهیت. بعضی از این روایات را نمیفهمند دیگر. مسائل فهمیده نمیشود. مثلاً در روایت دارد که کافر سه تا روح دارد، مؤمن چهار تا روح دارد، نبی پنج تا روح دارد. ما بچه بودیم توی خیابان میرفتیم، نور از سه جهت میافتاد. سه تا روح داری؟ سه تا سایه داری؟ شما پنج تا روح داری؟ یعنی چه؟ انبیا پنج تا روح دارند.
فقط بحثهای تشکیکی مطرح میشود. روحالقدس، روح الایمان. بسیاری زیبای مراتب روح را دارند. روح القوه، روح الشهوه، روح الحرکه. این سه تا روح را حیوانات دارند. کافر هم دارد. بعد تازه میفهمیم چرا قرآن میگوید زندگیشان همان حیاتحیوانی است. آقایان بعضاً که مثلاً دیگر خدا دیگر یه جاهایی خدا هم دیگر عصبانی شده، فحش داده. دارد واقعیت را حکایت میکند. فحش خودش اعتبار است. قرآن اصلاً اعتبار ندارد. اعتباری ندارد. هر چه هست حقیقت است. اعتباریاتش هم بر مبنای حقیقت است که احکام را حکایت میکند.
که بعد تازه میگوید بعضیها از روح الجماد هم پایینترند: «قُلُوبُكُمْ كَالْحِجَارَةِ أَوْ هِیَ أَشَدُّ قَسْوَةً». بعضی از نبات هم کمترند، بعضی در حد جمادند، بعضی از جماد هم کمترند. روح القوه را دارد، این جماد همان را هم ندارد. این روح الشهوه را دارد آن ندارد. حالا البته باز تعریف و تحلیل باید بشود. بعضی مؤمن روح الایمان دارد که کافر ندارد. مؤمن روح الامان دارد، کافر ندارد. نبی روحالقدس دارد که مؤمن ندارد. با روحالقدس همه حقایق را میداند. علم او بواسطهی روحالقدس است که عرض کردم: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ». این روح است. تنزل هم در تعریف قرآن معنا دارد. قلب، قلب میافتد. مثلاً باران، تجافی، تجلی نیست. فرهنگ قرآن.
بعد عرض کنم که روح الایمان وقتی نباشد چه میشود؟ خیلی بحثهای روانشناسی قشنگ. اصلاً اذیت نشدی از حضور با یک نامحرم. اصلاً اذیت میشوی. همه مریضید شما. همه فکرتان سکسی است. همه چیز سکسی جذب کننده است. شما به چادری هم نگاه میکنی. ایمانی که تحریک و وسوسه دارد، ایمان ندارد. وسوسه ندارد، سقوط کرده دیگر. اصلاً وسوسه ندارد. مگر وسوسه بر این باشد وقتی میخواهد بیاید از سطح روح حیوان بالاتر برود. وسوسه سقوط از انسانیت کرده. صراط، صراط همین روحالقدس است. مراتب فعلیت آن، صراط را هم تفسیر بشود. با این فرهنگ کسی اهل کشف و شهود نباشد، هیچ علمی ندارد. میگوید شاید همین که صراط را نمیفهمند. حمد تفسیر ملاصدرا خیلی نکات دارد. پل تلویزیون. بعد عدد «از شعر مو از مو باریکتر، از چی بلندتر» تعبیر روایت. تیزتر از شمشیر. آدم خب معلوم است که مو باریکتر رد نمیشود. خیلی مسخره است دیگر. شما آدم اینقدر قوارهات، اینقدر اصلاً با اصالت ماهیت چی میشود اینها را فهمید؟ از مو باریکتر، از شمشیر هم تیزتر است. رد میشوند با سرعت نور هم رد میشوند. سرعت برق لامع. چند سانتی از روی زمین. تیزتر از شمشیر. صاف نیست. مستقیم نیست. یعنی استقامت عمودی افقی نیست. مصاف مستقیم افقی میگیری. استقامت عمودی مستقیم. یعنی مسیر بالفعل شدن اسماءالله سیرورت است. استقامت دارد تا خود ذات باری تعالی و مستجمع جمیع صفات کمالیه شدن. را باز روح اشتداد وجودی و توسعه وجودی پیدا میکنی.
خیلی روایت قشنگ. هر گناهی که میکنی، از روح الامان فاصله گرفتی. گناه اگر مستمر بشود، روح ایمان دیگر برنمیگردد. توبه که برمیگردد، بحث مفصلی دارد. ما قبلاً سوره نورمان فایلش توی سایت هست. سایت کتابخانه آیتالله محقق تهرانی. آنجا گذاشتند. توی فایلهایی که به من دادید هست دیگر. سوره نور به متنش نرسیده. فقط یک توضیحاتی از بیرون، بحثهای فلسفی و نور و ظلمت و اینها را، وجود و عدم و اینها را دادیم. و بعد حالا اوایلش خیلی نکات گفتیم که روح الامان و روحالقدس اشتدادی است. حضرت میفرمایند که به هشام میفرمایند که: «ما زلت تعید به روح القدس ما دمت تعیدنا یا تنصرنا بلسانک». تا وقتی با زبانت از ما دفاع میکنی، روحالقدس در دهان تو میدمد. چیزی از یک قوهای از درون من دارد میدمد. در این استدلالها که من کم نمیآورم. بستنی سلول کم نمیآید. روحالقدس فعال است. و ملکه است برای ما. یه برقی یهو میزند، یه جرقه، یه حال انقطاعی پیدا میکنیم. یه مصیبت شدیدی کسی پیدا میکند، یهو کنده میشود. در بقیه اضافات متوجه میشویم که این کار ما نیست. یعنی از یک جای دیگری میآید. خب بعضی وقتها لطیفتریم، بعضی وقتها کثیفتریم. وقتی که لطیفتریم، ادراک لطیفی داریم. میفهمیم که حواله شد. الهام بود. وقتی کثیفترین انسان، کثیفتر است. هم خرده ریزه میآید. قروقاطی میآید. الهامات و اینها جنسش. مکرر میفرمودند. علامه فرموده بودند که روزهایی که مراقبه شدیدتر دارم، شبش تمثلات شفافتری دارم. شبش تمثلات شفافتری. هر وقت کشف بیمثال داشتی، بگو کشف بیمثال. کشف خوب است بدون تمثل. کشف بیمثال علامه با تمثلات شفافشان چطور در میآمده و چی بوده. حالا خلاصه، تمثلات شفاف. مثال دارم. تمثلات بیشتر شب مکاشفات و شهود شفافتری دارم. توسط قاعدتاً منظورشون بدون صورت باید باشد. کشف بیمثال یعنی کشف بدون صورت. در قالب شیر و آب و اینها میبینی، یه وقت معصوم را میبینی. یه وقت صوت میشنوی. یه وقت تصویر میبینی. یه وقت بدون اینهاست. حقیقت شهود آن جنس است. صورت و مکاشفه، مکاشفه خودش تنزل مشاهده است. البته مقوله به تشکیک مشخص که این تو مسیر ایمان است. دارد مستقر میشود. دارد بالا میرود. دارد صعود میکند. علامت صعود. وارد عالم مثال. «فلان» کجا؟ عالم مثال. مکاشفات. مکاشفات نداشته. درگیر مکاشفه.
فلش اراده و خدا و سه تا عالم و شبکهای درست کرده. هرمی کشید. اراده دارد. کلیتش خوب. محمد حسین تهرانی. تهرانی، علامه تهرانی. پس ما در بیرون چیزی به اسم ترکیب نداریم. هرچند که ادراکمان نسبت به حقایق ترکیبی است. بحث مخلصین هم همین است که از ترکیب میآید. توی لا ترکیب مشکل ذهن ضعیف. اصلاً متشابهات. علامه میگوید از همین است. تشابه از اینجا صورت میگیرد. خیلی قشنگ است. آیه ۷ سوره آل عمران. قسم متشابهات. یعنی چه؟ میگوید لذا هیچچیز از قرآن برای معصوم متشابه نیست. تا این بحث انفسی، مباحث حل نشود، ما هیچچیز نمیتوانیم بفهمیم. برای هستیشناسی هرم هستی. شبکه دستشان. شبکهای دیدم و خانواده خواننده سیستمی نظام هستی. تفکر سیستمی. یک سیستم به هم پیوسته. نگرش سیستمی بدهی اصل بیت سیستم پیوسته. خودت هم روح و جسم و ذهن این عالم و عالم ماوراء هم خانواده فلان و با شیطان و فرشته ارتباط دارد. خیلی نگرش سیستمی. قرآن سریع یک موضوع ۱۰ تا کانال میاندازد. مطلب میکشد بیرون. به این معنا درست است. ذهنهای ساده چون در نمیتوانند منفک از ماده چیزی را تصور کنند. بگذار: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى». برای این آدم با ماده ترکیب میشود. توی ذهنش من که مطلب مادی است و ترکیب دارد. الرحمن خودش را دارد. آن ذهن قوی آنی که در شهود است که اصلاً دقیقاً میفهمد: «الرَّحْمَنُ، اللَّهُمَّ» نه، بعد «عَلَى الْعَرْشِ». خود علامه توی آن رسائل توحیدیشان. کتاب فوقالعادهای است. و ای کاش باز فرصت بود همین را مقایسه میکردی. در رسائل توحیدی علامه خیلی خیلی نکته دارد. هفت تا رساله است. مخصوصاً رساله سومش خیلی بحث جبر و اختیار و چیزی گفته که احدی در طول تاریخ نگفت. رساله سوم یک حالا بگویم برایتان. خیلی من به شدت التزام. تا آن رسیدن. میگوید که چرا جبر معنا ندارد. یک وجودی میخواهد یک وجود دیگری را تحت یوغ بیاورد. اعمال قدرت. و وجود غیر از خدا نیست که بخواهد بر کسی دیگری قدرت اِعمال کند. خیلی قشنگ است. خیلی اینها جالب است. چقدر این لطیفه دریایی علامه میکشد بیرون. و جالب است که المیزان شرح همه آثار علامه است. یعنی آنجاهای دیگر کدهای لازم را داده. این جاها ترکیب کنیم با هم پیدا کنید. خیلی از توی آن نکته در میآید. من برای هر کتابی، برای هر کتابی المیزان را شخم زدم. هر کتابی که نوشتم، المیزان را شخم زدم. مطالب از المیزان کشیدم به نحوی من کسی نمیتوانم بگویم که این تالی و تلو علامه است. طبقهبندیاش آن مهم است. آنهایی که توی وادی معرفت و شهود حرفهای علامه را فهمیدند. حالا جاهای دیگر هم اگر نفهمیده باشند بر فرض. خیلی پهلوانی و همین سید محمد حسین شاگردان دیگر. بله، خود علامه تایید کرده است. به خود من گفتند ۴ نفر استفاده کن. یاسر، محمد حسین، یا خوشبخت، یا پدرت، یا پهلوانی. به نظرم تحلیلی داشتند دیگر. غیر از پدرشان. حاج آقا پهلوانی. مطهری به من ایشان را معرفی کرد. دیدم که ایشان شخصیت فوقالعاده ای است.
بعد عرض کنم که روشی و اینها. خب بحث شاگردی و مبنا و اینها چون سخت است و ریزهکاری زیاد دارد. حالا از کجا به اینجا رسیدیم. ظرف فهم بنده است. ولی هرکی توی یک وادی مسابقه. جوادی توی بحثهای فلسفی. روش تفسیری مرحوم علامه. آقای حسنزاده. محمد پهلوانی توی خود استاد ما گفت چند وادی چای پهلوانی. فاز فلسفه اینها نداشت. فاز فلسفی تفسیر اینها خیلی فلسفی در آن بود. و هم فاز تربیتی دارند. بگذار یکم حیثیت کارشان فرق میکند. هرچه مطلب دارد از المیزان. یعنی هیچ جا نمیبینی که بحث بیاورد و ارجاع المیزان ندهد. مطالب ایشان امتداد شهید مطهری است که مفسر المیزان، مفسر علامه. الان خیلی نظر دارد. اعجابآور است. مطالب جناب آقای مطهری اعجابآور است. در لابلای کتابهای ایشان است. اعجابآور است. این تعبیر امام هم که پشت این کتاب است. خیلی جالب است که مطالب ایشان که از قلبی سرشار از ایمان رقیق به نشئت میگیرد، برای عارف و عامی سودمند و فرحزاست. عارف و عامی. مثل امام عارف هم از آثار مطهری استفاده میکردند. خیلی مهم است. بله. حالا خلاصه هرکی توی یک وادی، بله خلاصه بعد توی آن رسائل توحیدی علامه، تعریف ایشان از عرش را ببینید. میگوید: «مقام اجمالی است که آنجا همه تفصیلات به مرحله تفسیر قلم ارج کرسی اینها همه را تفسیر کرده.» نه دیگر! مقامی است که اجمال یعنی عالمی که وحدت به کثرات میآید. این میشود کرسی. «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» یعنی چه؟ کتابی را ما رفتیم عصر خرید اینترنتی دارد. دو تا کتاب خیلی خوب است. حالا شما اگر توانستید بخرید. زدیم رمز فعال سازش را. کتاب. دو تا کتاب. اسم کتابش را من در یزد خواندم. خیلی فوقالعاده. یکی از طلبهها داشت. گرفتم. سه چهار روزه کامل کتابش را خواندم. برگرداندم کتاب مشهد. کتابش را اگر گرفت. اگر حضوری میگیرید که برای ما بگیرید. اگر اینترنتی میگیرید که حالا ما میخواهیم بگیریم. چاپ ۸۸. قیمت. «عالمی که انسان نام گرفت». هیئت تحریریه گروه علمی پژوهشی ابن الحیدر. بحثهای انسانشناسی فوقالعاده، مبانی عرفانی و فلسفی و خیلی نکات عجیب و غریب. هیئت تحریریه، هیئت تحریریه گروه علمی پژوهشی ابن الحیدر. من کتابش را خواندم. سایتی آمد. کتابش را. «عالمی که انسان نام گرفت». شاید ۲۰ نفرند از اساتید دانشگاه فردوسی مشهدند. مباحث عرفانی و فلسفی و روانشناسی. مزاجشناسی مزاجی. خیلی قویاَند. جسمشناسی، ذهنشناسی، روحشناسی. نکات فوقالعاده. مثلاً پتو اثرش روی خواب چیست؟ همه را هم جزئی کردهاند. یعنی قشنگ امتداد فلسفی توی جزئیات. چرا قدیم پتوها را رویش عکس پلنگ میزدند؟ میگوید: «چون توی خواب روح به داخل بدن مشغول میشود برای تدبیر امور داخلی؛ کبد و معده و روده و فلان و اینها. و این وقتی هراس از بیرون پیدا میکند، قویتر برمیگردد درون. خواب طرف عمیق میشود. عکس پلنگ را که میبیند، خوابش عمیق میشود. محل خوابت بدتر باشد، خواب عمیقتری داری. چون روح تمایل به برگشت به بدن ندارد. میرود دیگر. مشکل خواب دارند. کلیاتش از روایت فهمیده میشود. دانلود کتاب. اگر در کنارش یک همچین کاری بشود خیلی خوب است. بعد آن سوی مرگ ظرفیت اینجوری دارد. میشود رویش خیلی کار کرد. خیلی عالی صبا صفحه بود. عرضم متشابهات قرآن است. متشابه برای کسی است که همه چیز را با ماده ترکیب میکند. «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ». متشابهات قرآن. «ناظر نظر میکند به خدا». خدا سومی سه نفر نیست، چهارمی سه نفر است. «إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ» نیست. مسیح وحدت شخصی و اینها میشود دیگر. حالا بهش میرسیم انشاءالله. اینجوری نیست که بگویی شما سه تاتان با هم میشوید خدا. یا سه تاتان با هم یک حیثیت دیگری لحاظ میشود. خدا بودنی که اینجا پخش است. نه شما سه نفرید و خدا روح رابعهم. چهار تا باشید. داخل نیست و خارج هم نیست. بیرون وجود است. وجود است. موجود است. شما موجودی تنزلی. ولی در عین حال وحدت شخصی است. تنزل وحدت شخصیه. تنزل شما جوری نیستش که او را از وحدت شخصی خارج بکند. ته عرفان است. نه! نکته خیلی قشنگ بود که متشابهات یعنی این مراتب تشکیک وجود. اگر کسی بالا برود دیگر متشابهات برایش قرآن متشابه ندارد. نه اینکه مال همه متشابه. قرآن با نگاه تشکیکی باید فهمید. شما کلی را بدون ادراک جزئی و تصور جزئی میتوانید ادراک کنید. جمله. تا حدودی. تا حدودی یعنی چه؟ شما هستی یا نیستی؟ میگوید تا حدودی هستی دیگر. تا حدودی. بقیه فردا منتشر. علامه خود کلی تبریزی. این مال کسی است که به شهود رسیده. ادراک کلی را به ماهیت کلی میکند بدون تصور دست و پا و صورت و دماغ. وجود برنامه گفته بودن که شما خدا را میبینی. همانجوری که تو این قند را میبینی. یعنی چطور برای تو واضح است؟ تو الان در این شکیته شکی یا تردیدی داری؟ حضور و آن ادراک در تو فانی است. و تو در آن ادراک فانی. مدرَک و مدرِک یکی است. با هم بحثمان ربط داشت. مطالب لابلا گاهی میآید. مطالب ارزنده. مطالب مختلف کتاب دارند. بحث جوانی دارد. بحث فوقالعادهای است. بلوغ مثلاً یعنی چه؟ آخرش منابع میدهد. کتاب بغلیاش است. عالی است. بعد همه هم از بوعلی و ابونصرفارابی. گفتم از شفا. هدف از زندگی. با این همه حاشیه و به جمله معروف از حکما که گفتند: «کُلُّ مُمکِنٍ زَوجٌ تَرکیبیٌّ لَهو ماهِیَّةٌ وَ وُجودٌ» به همین معناست. این زوج ترکیبی. ما چیزی بیرون ترکیبی نداریم. همه اش تصوری است که ترکیبی میشود در تصور ترکیب. دیگر اینکه تصور ما از وجود غیر از تصور ما از ماهیت است. که این مسئله تحت عنوان زیادت وجود مطرح میشود. مسئله زیادت وجود بر ماهیت اگر درست تصور بشود، احتیاج به دلیل و برهان ندارد. یعنی از مسائلی است ملازم با تصدیق آنها. وضوح مطلب به قدری است که حتی بین اشاعره که معمولاً آنها مخالف نظریه زیادت وجود بر ماهیت قلمداد میکنند، چنین نظریهای وجود داشته است. ولی به هر حال براهینی برای مطلب ذکر کردهاند که دیگر قاعدتاً نمیرسیم. براهین زیادت وجود بر ماهیت شایعاتی که خواندیم، این را از اصالت وجود بسیار تا اینجا داشته باشیم. این ولی به هر حال انشاءالله بعد از دو هفته دیگر میشود. انشاءالله با هم خواهیم خواند. و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...