برخی نکات مطرح شده در این جلسه
* جایگاه ربانی شهدای کربلا، مقامی فراتر از همراهی امام حسین علیه السلام، به روایت امام صادق علیه السلام.[5:15]
*تبیین مفهوم "ربیون" و "ربانیون" با تکیه بر آیات سوره آلعمران و زیارتنامههای معصومین علیهماالسلام.[11:10]
* دل، یکی از معیارهای سنجش انسان است در آخرت. و دلدادگی به دنیا، وجه تمایز انسان مادی از انسان ربانی.[26:15]
* وجه تسمیه فاطمیون، حسینیون و ربانیون برای شهدای کربلا به جهت سه ویژگی «نه به سستی، نه به ضعف، نه به تسلیم»![30:20]
*منطق شهدای انقلاب و مدافعان وطن، تکرار الگوی ربانیون کربلا و دلسپردگی به خدا به سبک حضرت عباس علیه السلام، زهیر و حبیب.[38:00]
*صبر و استقامت، عامل برجستگی فرهنگ ربانی کربلا در تقابل با فرهنگ وابستگی به استکبار.[44:00]
*روایت دردناک اسارت و صبر بانوان و کودکان کربلا، تجلی عزت، غیرت و ربانی بودن خاندان اباعبدالله الحسین علیه السلام.[48:00]
متن جلسه
هوش مصنوعی :
سلام علیکم و رحمة الله.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد،
اللهم صل علی محمد و آل محمد،
و على آله الطیبین الطاهرین، و لعنة الله علی القوم الظالمین، من الآن إلى قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری، و یسر لی أمری، و احلل عقدةً من لسانی، یفقهوا قولی.
هدیه به روح مطهر همه شهدا، خصوصاً آنهایی که امشب شب لیلةالدفنشان است و شب اول قبرشان؛ یک صلوات ختم بفرمایید.
جایگاه زیارتنامهها در تربیت معرفتی شیعه
از اهلبیت علیهمالسلام زیارتنامههایی رسیده که مضامین آنها حقیقتاً گنجینهای از معارف ناب است. بسیاری از آموزههایی که اهلبیت علیهمالسلام میخواستند به ما بیاموزند، در قالب همین زیارتنامهها به ما منتقل شده است. یکی از نمونههای بارز آن، زیارت «غدیریه» منسوب به امام هادی علیهالسلام است.
به نظر بنده، این زیارت باید به عنوان یک کتاب درسی در حوزه امیرالمؤمنین علیهالسلام تلقی شود. یک بیوگرافی کامل و جامع، سرشار از ارجاعات قرآنی و تاریخی، که تنها در حدود بیست صفحه، سیمای امیر مؤمنان را برای ما ترسیم میکند.
تنوع زیارتنامهها در مورد سیدالشهداء علیهالسلام
در میان زیارتنامههای مربوط به امام حسین علیهالسلام نیز، تنوع چشمگیری وجود دارد:
• زیارت نیمه شعبان
• زیارت عرفه
• زیارت عاشورا
• زیارت اربعین
هر یک از این زیارتها، لحن و محتوای مخصوص به خود را دارند و هرکدام نکاتی را در خود جای دادهاند که در دیگر زیارات یافت نمیشود. همین ویژگیها سبب شده که هر کدام، معرفتی خاص را در دل شیعه زنده کنند.
زیارت شهدای کربلا؛ تجلی ربیون و ربانیون
در کنار زیارت سیدالشهداء علیهالسلام، زیارتنامههایی نیز برای یاران آن حضرت داریم؛ مانند زیارت حضرت ابالفضل العباس علیهالسلام، حضرت علیاکبر علیهالسلام و سایر شهدای کربلا. هرکدام از این زیارتها نیز دارای تعابیر و مفاهیم عمیق معرفتیاند.
در روایات آمده است که در زیارات اربعین و عرفه، ابتدا باید زیارت امام حسین علیهالسلام را بهجا آورد، سپس زیارت حضرت علیاکبر علیهالسلام، آنگاه زیارت شهدای کربلا و در نهایت، زیارت حضرت ابالفضل العباس علیهالسلام. این ترتیب، خود نکتهای عرفانی و معرفتی دارد و میتواند در زیارتهای ما مدنظر قرار گیرد، هرچند در عمل بهخاطر شرایط زائر و ازدحام، گاهی رعایت این ترتیب ممکن نیست.
«ربیون» در زیارتنامهها؛ یاران ربانی سیدالشهداء
در دو زیارتنامه، تعبیر مشترکی از امام صادق علیهالسلام آمده که در آن، یاران امام حسین علیهالسلام «ربیون» معرفی شدهاند. این تعابیر در کتاب «کامل الزیارات» نقل شدهاند، یکی در صفحه ۳۸۷ و دیگری در صفحه ۳۷۲. در یکی از این زیارتها خطاب به سیدالشهداء علیهالسلام چنین میخوانیم:
«أشهد أنّه قاتل معک ربیّون کثیر، کما قال الله: و کأیّن من نبیّ قاتل معه ربیّون کثیر، فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله...»
یعنی: گواهی میدهم که با شما، گروهی از «ربیون» در میدان نبرد همراه بودند؛ همانگونه که قرآن فرمود: «چه بسیار پیامبرانی که با ایشان ربیّونی بسیار جنگیدند، و در برابر آنچه در راه خدا بر آنان وارد شد، سستی نورزیدند».
در زیارت دیگر، خطاب به شهدای کربلا چنین آمده است:
«السلام علیکم أیّها الربّانیّون... أنتم لنا فُرَط و سلف، و نحن لکم تبع و أنصار... أشهد أنکم أنصار الله».
چه تعابیری! نه فقط «أنصار الحسین»، بلکه «أنصار الله». این همان تعبیری است که در قرآن درباره حواریون حضرت عیسی آمده است. و در ادامه همان آیه قرآن میفرماید: «فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله، و ما ضعفوا، و ما استکانوا...»؛ سه ویژگی که معیار «ربانیبودن» معرفی شده است:
1. دچار وهن نشدند؛
2. دچار ضعف نشدند؛
3. دچار استکانت نشدند.
معنای «ربانی» در فرهنگ قرآن
«ربانی» یعنی کسی که به «ربّ» منسوب است؛ یعنی ربطش به خداست، نه به دنیا، نه به قدرت، نه به بازار. ربی، یعنی آنکه زندگی و هویتش از ریشه در بندگی خدا معنا میگیرد.
در نقطه مقابل این مفهوم، حکایتی آمده است از مردی صابونفروش، که در کتاب «دارالسلام» نقل شده. مردی متدیّن و مخلص بود و امام زمان علیهالسلام، سدر و کافور مورد نیاز اصحاب خود را از دکان او تهیه میکردند. روزی یاران حضرت به او خبر دادند که نوبتش شده و میتواند به محضر امام برسد.
در مسیر، وقتی بر دریای راه رسیدند، با گفتن «بسمالله» از روی آب عبور کردند؛ اما ناگهان دلنگران صابونهایی شد که بر بام خانهاش در حال خیسشدن در باران بودند. همین لحظه، از آب فرو رفت و مأموران امام او را بیرون کشیدند و بازگرداندند.
و جملهای که از امام زمان علیهالسلام نقل شده، این بود:
«دعوه؛ إنه رجلٌ صابونیّ».
او را برگردانید، این مردِ صابونفروش است! یعنی در ذهن و دلش هنوز بند صابون است، نه بند خدا.
تفاوت «ربانی» و «صابونی»
در دنیا افراد را به شغل و قبیله و منطقهشان میشناسند: تهرانی، کرمانی، زغالچی، خیاط،... اما در آخرت، این نسبتها از دل انسانها بیرون میآید. یکی را «صابونی» میخوانند، دیگری را «ربانی».
ربانی یعنی کسی که نه به حزب و جناح و تجارت و بازار، که به «ربّ» خویش بسته است. نه اینکه کار نکند، اما در دلش دغدغه صابون ندارد، دغدغه معامله با خدا دارد.
در مقابل، سیاستمداری که بنده رأی مردم شود، یا تاجری که بنده نرخ دلار شود، از مدار «ربانیّت» خارج شده است.
امام خمینی و شهید آیتالله رئیسی، نمونههایی از انسانهایی بودند که سیاستمدار بودند، اما بازیخور سیاست نبودند. وزیر شهید رئیسی نقل میکرد که در جلسهای به رئیسجمهور گفت: «اگر میخواهید دور بعد رأی بیاورید، فلان حرفها را نزنید...»
رئیسجمهور با چشمان نافذش نگاه کرد و گفت:
«آقای دکتر، مشرک شدی؟! من باید ببینم خدا از من چه خواسته، نه مردم چه رأیی میدهند!»
این است منطق ربانیون.
سه ویژگی ربیون در قرآن: نه وهن، نه ضعف، نه استکانت
خدای متعال در سوره آلعمران، بعد از آنکه مؤمنان را به مقاومت و صبر فرا میخواند، میفرماید:
«و لا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین»
شل نشوید، اندوهگین نباشید، شما برترید، اگر ایمان دارید.
آیه در ادامه سه صفت مهم را برای «ربیون» برمیشمارد:
«فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله، و ما ضعفوا، و ما استکانوا...»
یعنی اینها:
1. سستی نکردند (وهن)
2. ضعف نشان ندادند (ضعف)
3. تسلیم نشدند و خضوع ذلیلانه نکردند (استکانت)
قرآن وقتی میخواهد مفهوم «وهن» را نشان دهد، آن را با مثالی محسوس توضیح میدهد؛ مثل حالت زنی باردار که روزهای آخر بارداریاش، توان ایستادن و کار کردن را از دست میدهد. انرژیاش تحلیل میرود. این همان «وهن» است. قرآن میفرماید مؤمن ربیّونی، در میدان جهاد، با وجود همه سختیها، دچار چنین حالتی نمیشود.
تفسیر تاریخی: امام حسین علیهالسلام، مصداق کامل ربیون
اگر بخواهیم یک مصداق تمامعیار برای این آیه قرآن بیاوریم، بیتردید سیدالشهداء علیهالسلام و یاران باوفایش هستند. مسیر حرکت حضرت از مدینه تا کربلا را که مرور میکنیم، میبینیم لحظهبهلحظه سختیها بیشتر شده، اما حال حضرت، ذرهای تغییر نکرده است.
از مدینه بیرون رفتند، به مکه رسیدند. خطر ترور در مسجدالحرام پیش آمد، ناچار به ترک حج شدند. به سمت کوفه حرکت کردند. در مسیر خبر شهادت مسلم بن عقیل رسید. در منزل «زباله» فرمودند:
«من کشته خواهم شد، و هر کس میخواهد با من کشته شود، بماند.»
بسیاری رفتند، عده کمی ماندند. از آنجا تا کربلا، هر قدم، گامی بود در دل بلا. ولی هیچجا نمیبینیم که لحن حضرت تغییر کرده باشد. نه در هنگام محاصره، نه روز تاسوعا، نه لحظه عاشورا، نه حتی در گودال قتلگاه.
مرحوم آیتالله پهلوانی تهرانی در کتاب «فروغ شهادت» تعبیری ناب دارد:
میفرماید اگر جملات امام حسین علیهالسلام را از روز حرکت از مدینه تا لحظه شهادت کنار هم بگذارید، نمیتوانید تشخیص دهید کدام جمله مربوط به کدام مقطع است؛ لحن حضرت، آرامش حضرت، استواری حضرت در تمام مسیر یکی است. هیچ نشانی از سستی، اندوه، یا تسلیم در او نیست. این یعنی ربیٌ خالص.
ربیونِ کوچک، ربیونِ بزرگ؛ از عباس تا زهیر، از حبیب تا ابوالحطوف
این ویژگیها در تمام شهدای کربلا، کم و بیش وجود دارد. حبیب بن مظاهر، کسی بود که هر شب یک ختم قرآن داشت. امام حسین علیهالسلام کنار پیکر او فرمودند:
«خدا رحمتت کند، ای حبیب؛ تو شبها قرآن را ختم میکردی.»
بریر بن خُضَیر، از بزرگان صحابه بود. زهیر، که پیشتر عثمانیمذهب بود، اما با تحولی عمیق، راه امام را برگزید. جالب آنکه حضرت حتی در مورد افرادی چون «ابوالحطوف» – که از خوارج و حتی در سپاه دشمن بودند – وقتی در آخرین لحظه، تغییر موضع دادند و به یاران حسین علیهالسلام پیوستند، آنان را نیز جزو ربیون برشمرد.
هیچکدام از این افراد، از دایره «ربانیون» بیرون گذاشته نشدند. چرا؟ چون وقتی به ولیّ خدا پیوستند و در راه حق استقامت کردند، مشمول همان سه ویژگی شدند: نه سست شدند، نه ضعیف شدند، نه تسلیم شدند.
ربانی؛ نسبتی فراتر از شناسنامه
در قیامت، نسبتها از روی دلها و عملکردها تعیین میشود. بعضی را با لقب «حسینیون» میخوانند، بعضی را «فاطمیون». روایت است که در روز قیامت، مردم آرزو میکنند:
«یَودّونَ أنّهم کانوا فاطمیین.»
ای کاش ما را هم در قیامت با نام فاطمه زهرا علیهاالسلام بخوانند! این یک نسبت افتخاری نیست؛ نسبتی حقیقی و برآمده از قلب و رفتار انسان است.
ربانیبودن در زمان ما؛ معیار پایداری در طوفانها
در دنیای امروز هم، همچنان میتوان «ربانیون» را شناخت؛ کسانی که به جای بندگی دنیا، بندگی خدا را پیشه کردهاند. کسانی که فشارهای سیاسی، تبلیغاتی، اقتصادی، و روانی نتوانسته آنان را از مسیر حق منحرف کند.
حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه یکی از مصادیق روشن ربانی در روزگار ما بود. شهید آیتالله رئیسی نیز همینگونه بود. وزیر او نقل میکند:
«در یکی از جلسات، به ایشان گفتم اگر میخواهید در انتخابات آینده رأی بیاورید، باید فلان سخنان را نگویید و فلان اقدامات را انجام دهید.
ایشان نگاه نافذی به من کرد و فرمود: آقای دکتر! مشرک شدی؟! مگر هدف ما رأیآوردن است؟ ما باید ببینیم وظیفهمان در برابر خدا چیست!»
این پاسخ، بیان صریح یک «ربانی» است. ربیون در قرآن نه فقط جهاد میکنند، بلکه تا پای جان بر اصولشان میایستند؛ نه سست میشوند، نه شکسته، و نه خوار.
شهیدان اخیر ما؛ ادامهدهندگان راه ربیون کربلا
این روزها، شهدای جدیدی در مسیر مقاومت، آسمانی میشوند. ترور فرماندهان محور مقاومت، یکی پس از دیگری، تلاشی است برای فروپاشاندن جبهه حق. اما بچههای ما جا نزدند، سست نشدند، و نترسیدند.
شهید رشید، شهید شادمانی، شهید حجازی، و شهیدان بینام دیگری که در همین هفتهها پر کشیدند؛ هرکدام تبلوری از همان «فما وهنوا و ما ضعفوا و ما استکانوا» هستند. اینها همه ربیوناند.
ملت ما، ملت امام حسین علیهالسلام است. دشمنان ما، ملت ترامپاند. ما به چادر سوخته فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دل بستهایم؛ آنها به دلار و سلاح غرب. این دو فرهنگ، زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند.
اسیران کربلا؛ ربانیون در لباس اسارت
مصداق عالی دیگر ربانیون، اسرای کاروان کربلا هستند. اینجا دیگر کار از جنگ و شمشیر گذشته؛ دشمن دنبال تحقیر است، دنبال شکستن روحیه، دنبال فروپاشی درونی است. اما زهرا سلاماللهعلیها چه فرزندی تربیت کرده، و علی علیهالسلام چه دختری پرورانده!
نخستین دستور عمر سعد ملعون، پس از واقعه عاشورا، این بود که زنان و کودکان را با دستهای بسته از قتلگاه عبور دهند و بدنهای پارهپاره شهدا را به آنها نشان دهند. این یک جنگ روانی تمامعیار بود.
با اینهمه، زینب کبری سلاماللهعلیها ایستاد. کنار بدنهای مطهر برادران و فرزندان و یاران، نه تنها نلرزید، بلکه امام سجاد علیهالسلام را که بر اثر شدت اندوه به تپش افتاده بود، دلداری داد. این ربانیبودن است. تسلیمنشدن در اوج تحقیر و مصیبت.
جلوهای از ربانیّت در خرابه شام
دختر سهساله حسین علیهالسلام، رقیه سلاماللهعلیها، در خرابه شام، گرسنه و تازیانهخورده و زخمی، نهتنها به دشمن رو نزد، که حتی وقتی طبق غذا برایش آوردند، با عزت گفت:
«عمه جان! غذا آوردهاند؟»
و وقتی روپوش طبق را کنار زد و سر بریده پدر را دید، نه فقط ناله نکرد، بلکه سر را در آغوش گرفت و گفت:
«بابا، کی موهای تو را به خون آغشته کرد؟! بابا، کی رگ گردنت را برید؟!»
اینجا، نهفقط بدن رقیه، بلکه دلش هم کوچک بود. ولی حتی دلش هم زیر بار ذلت نرفت.
فریادی از دل ربانیون امروز
در شب سوم محرم، در حالی که شهدای مقاومت یکییکی تشییع میشوند و دشمن گمان دارد ما فرو ریختهایم، حقیقت این است که ربانیون ایستادهاند. نه فقط در کربلا، بلکه در غزه، لبنان، سوریه، تهران، مشهد...
ما را با تحقیر و تهدید نمیشود شکست داد. تا وقتی امام حسینی هست، تا وقتی زینب و رقیهای هست، ما هستیم.
«و الله یحبّ الصابرین.»
ربانیون؛ آنها که حتی در اسارت هم شکست نخوردند
ربانیون فقط در میدان جنگ شمشیر نمیزنند؛ در میدان اسارت هم استوار میمانند. در کوچههای کوفه، در مجلس عبیدالله، در خرابه شام... با آنهمه تازیانه و زخم و گرسنگی و عطش و تحقیر، حتی یک کلمه از اسرای کربلا نقل نشده که از دشمن چیزی خواسته باشند. هیچکدام دستشان را بالا نیاوردند، نگفتند: «به ما رحم کنید» یا «به ما تخفیف بدهید»!
این بزرگترین جلوه ربانیبودن است.
زینب کبری؛ بانویی که به امامش روحیه داد
وقتی در کوفه، در برابر آنهمه جمعیت و نگاههای مسخرهکننده و بیرحمانه، زینب کبری سلاماللهعلیها سخن گفت، کاخ عبیدالله را لرزاند. او نهتنها خود نلرزید، بلکه امام سجاد علیهالسلام را آرام کرد؛ گفت:
«عزیز برادر، چرا اینگونه بیقرار شدی؟ عمه جان، نگاه کن چه بر سر بدن ولیّ خدا آوردهاند!»
با وجود اینهمه داغ و غم، یکبار هم نشکست. زینب کبری، نهتنها ربانی بود، بلکه ربّانیه بود؛ زنی به تمام معنا الهی.
سهسالهای که فرو نریخت
در خرابه شام، دختر سهسالهای شبها با تازیانه میخوابید و روزها گرسنگی میکشید. وقتی دشمن طبق آورد، خیال کرد غذاست. با ذوق گفت:
«عمه جان! برای من غذا آوردند؟»
اما وقتی پارچه را کنار زد و با سر بریده پدر روبهرو شد، رنگ از صورتش پرید؛ اما باز هم ناله نکرد، باز هم به دشمن رو نزد.
سر را بوسید و شروع کرد به صحبت:
«بابا جان! کی رگ گردنت را برید؟!
بابا، زلفهات چرا خونی است؟!
بابا، چرا اینقدر بوی دود میدهی؟!
بابا، نکنه یک شب توی آتش بودی؟!»
اینجا دیگر کلمات تمام میشود، اشکها کار خودشان را میکنند، دلها میشکنند...
روضهٔ شام؛ آخرین وداع با پدر
دختر سهساله سر پدر را در آغوش گرفت. لحظهبهلحظه ضعیفتر شد. آرام سر را بوسید، چشمهایش را بست، و دیگر جواب نداد.
زینب سلاماللهعلیها آمد، بغلش کرد، دید بدنش سرد شده...
«عزیز برادرم، این کودک سهسالهات هم رفت...»
«کودک سهسالهای که با غیرت، با عزت، با وقار، زیر تازیانهها هم صدای ذلت در نیاورد...»
اینجا پایان مقاومت نیست؛ اینجا آغاز ربانیبودن نسلهای بعد است.
ختم جلسه
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد
و ارزقنا بصیرةً فی الدین، و ثباتاً علی طاعتک، و رزقاً من یدک الکریمة، و شهادتاً فی سبیلک تحت رایة ولیّک.
اللهم احشرنا مع الحسین، و ارزقنا توفیق الزیارة فی الدنیا، و شفاعته فی الآخرة.
و اجعلنا من الربّانیین، یا أرحم الراحمین.
جلسات مرتبط

جلسه اول : با فانتزیها نمیشود به کربلا رسید
با یزید هرگز

جلسه دوم - امتحان الهی، از احد تا کربلا
با یزید هرگز

جلسه چهارم : ربّیون در میدان جنگ نرم
با یزید هرگز

جلسه پنجم، عزت یا ذلت؟ روایت قرآنی سازش و چالش
با یزید هرگز

جلسه ششم: شمشیر نور، نه شمشیر تسلیم
با یزید هرگز

جلسه هشتم: مثل من، با مثل یزید بیعت نمیکند
با یزید هرگز