برخی نکات مطرح شده در این جلسه
*نقد رفتارهای تفرقه انگیز و بیاخلاقی سیاسی برخی مومنان، با همکیشان خود![3:00]
*سیره اهلبیت علیهمالسلام در میادین جنگ، روشنگری با شمشیر نور بود، نه افشاگری و فحاشی با شمشیر کور![11:00]
*قیاسسازی مغالطهآمیز میان کربلا و وقایع سیاسی امروز، ناشی از بیسوادی تاریخی و فهم وارونه از حقیقت عاشوراست.[12:05]
*منطق جهادی اهلبیت علیهمالسلام، "کمترین کشته" است، نه "بیشترین انتقام".[23:20]
*تبیین تفاوت بین منطق اسلامیِ نبرد و منطق وحشیگری کور و جاهلانه، با تکیه بر بیانات رهبری.[25:20]
*دعوت قرآن به "سلم"؛ یعنی سازش با خدا، نه تسلیم شدن خفتبار در برابر ظالم![35:00]
*نگاهی نقادانه به مفهوم «سازش» و «تسلیم» در تعاملات بینالمللی، و خلع اراده و تسلط مطلق بر ملتها.[40:00]
*تسلیم شدن بهجای دفاع از حق، یعنی دست کشیدن از بندگی خدا و بردهگی برای قدرتهای مستکبر.[43:00]
*رسالت ما، ایستادگی پای حق در عاشورای امروز؛ با تأسی از عاشورای حسینیست![46:30]
*روضه شب عاشورا و شیرخواره کربلا و غیرت در راه خدا...[54:45]
متن جلسه
هوش مصنوعی :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین
و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن إلی یوم الدین
رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی
در شبهای گذشته به این پرسش مهم پرداختیم: آیا جنگ بهتر است یا صلح؟ چالش بهتر است یا سازش؟ در پاسخ گفتیم که اساساً این دو قابل قیاس نیستند. همانگونه که گاز و ترمز، هر یک جای خود را دارند و کاربردی جداگانه، جنگ و صلح نیز چنیناند. نمیتوان گفت یکی بهتر از دیگری است، بلکه باید شرایط را سنجید و دید کجا باید ایستاد و کجا باید عقب نشست.
در واقع، به جای آنکه بپرسیم «آیا صلح خوب است یا جنگ؟»، باید بپرسیم «چه نوع صلحی مطلوب است؟ چه نوع جنگی لازم است؟» گاهی صلح عین خیانت است و گاهی جنگ عین رحمت. گاهی سازش واجب است و گاهی ممنوع. پس اصل بحث، بررسی موقعیت و مصداق است، نه ارزشگذاری کلی.
سهگونه سازش؛ سهگونه مخاطب
اشاره کردیم که سازش، سه گونه دارد: سازش با مؤمن، سازش با موحد، و سازش با کافر. قرآن نیز میفرماید: ﴿ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً﴾، یعنی همه با هم وارد صلح و سلم شوید؛ اما خطاب این آیه، به مؤمنان است. پس نخستین دعوت قرآن، سازش درونی بین مؤمنان است؛ یعنی مومنین نباید درگیر کشمکش و نزاع با یکدیگر باشند.
اختلاف سلیقهها طبیعی است، تحلیلها متفاوت است، اما نباید این تفاوتها منجر به تفرقه شود. نباید تا نام یک گروه میآید، گروه دیگر از میدان کنار بکشد. اینگونه رفتارها، از ضعف اخلاقی ماست و ما را به شدت آسیبپذیر میکند. جناحبندی، دوقطبی، حزبگرایی، افشاگری، توهین، تحقیر، تمسخر و رسوا کردن، هیچکدام اخلاق اسلامی نیست؛ هرچند در جوامع غربی عادی شده باشد.
مرز اخلاق اسلامی در سیاست؛ نمونهای از فاجعه بیاخلاقی
در کشور خودمان هم، متأسفانه شاهدیم که گاهی افراد را چنان بیآبرو میکنیم که گویا هرگونه کرامت انسانی را از او سلب کردهایم. مثلاً وزیری که ادعایی درباره مدرکش کرده بود، پس از افشا شدن خطایش، نه فقط خودش، بلکه خانوادهاش را نیز رسوا کردند، چنانکه مدتی بعد، از شدت فشارهای روانی جان باخت. این رفتار، با اخلاق اسلامی چه سنخیتی دارد؟ ما حق داریم خطا را نقد کنیم، اما حق نداریم شخصیت را له کنیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه، در جریان جنگ صفین، برخوردی دارد که باید الگوی ما باشد. وقتی برخی از یارانش، از جمله حجر بن عدی، به سپاه شام فحاشی میکردند، حضرت آنها را نهی فرمود. فرمود: من از فحاشی خوشم نمیآید. اگر اعتراضی دارید، با منطق و برهان بگویید. بگویید فلان کارشان خلاف است، نه اینکه فحش دهید. این همان اخلاقی است که ما از آن فاصله گرفتهایم.
منطق شمشیر اهلبیت: روشنگری، نه هیجان
یکی از نکات مهم در جنگهای اهلبیت علیهمالسلام این است که جنگ آنان، جنگ کور نبود. شمشیرشان، شمشیر نور بود، نه شمشیر کینه. دشمن را در تاریکی نمیزدند. شمشیرشان میدانی را روشن میکرد تا هم لشکر خود بدانند برای چه میجنگند، هم دشمن بداند چرا باید با او جنگید. در میدان کربلا میبینیم امام حسین علیهالسلام بارها و بارها سخن گفت، استدلال کرد، حجت تمام نمود، از عمامه و قرآن استفاده کرد، حتی کودک ششماهه را نیز آورد تا چهره دشمن را به همه نشان دهد.
این منطق اهلبیت است: روشنگری قبل از رویارویی. اما شمشیر دشمن، شمشیر کوری است. نمیپرسد که حق با کیست، فقط میکشد. همانطور که مأمور ترور شهید علیمحمدی بعدها اعتراف کرد: فقط به من گفتند که او خطرناک است، برو بکش.
منافقین اول انقلاب نیز همین منطق را داشتند. آیه قرآن را تحریف میکردند تا ترور را توجیه کنند. آیه میفرماید: ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾ یعنی: «دنبال چیزی نرو که علم به آن نداری.» اما آنان تفسیر میکردند: «درنگ نکن! توقف نکن!» بمب را بگذار، بکش، بعداً میفهمی چرا. این منطق، منطق جهل است، نه منطق نور.
آزمونِ تاریخیِ امروز ما؛ عاشورای معاصر
کربلا اگرچه در سال ۶۱ هجری واقع شد، اما در جغرافیای تاریخ، همواره تکرار میشود. آن روز لشکر یزید مقابل امام حسین علیهالسلام ایستاد. امروز هم، جریان استکبار، بهویژه آمریکا و اسرائیل، با همان منطقِ یزید وارد میدان شدهاند. سخن از سازش نمیگویند، بلکه صریحاً خواهان تسلیماند. ترامپ بیپرده گفت: «ایران باید تسلیم شود.» این دیگر بحث مذاکره نیست. بحث تحمیل سلطه است، تسلیم مطلق.
امروز جمهوری اسلامی ایران در نقطهای ایستاده که شباهت عجیبی به کربلا دارد. آنسو جریان استکباریِ یزیدی، اینسو امت فاطمی. و در رأس این امت، رهبری است که تن به ذلت نمیدهد، همچون جدّش امام حسین علیهالسلام. فرمودهاند: «ما از جنگ نمیهراسیم، ولی اهل تجاوز هم نیستیم. از کشتن لذت نمیبریم، حتی اگر دشمنمان باشد.»
رهبر انقلاب، به فرماندهان مدافع حرم نیز چنین توصیهای داشتند: طراحی عملیاتها باید بهگونهای باشد که کمترین کشته را بدهیم؛ چه در میان خودی، چه در میان دشمن. چون هدف ما نابودی انسانها نیست؛ هدف، هدایت و جلوگیری از ظلم است.
منطق اهلبیت در برابر منطق یزید
تفاوت سازش با تسلیم را باید خوب فهمید. اهلبیت علیهمالسلام اگر صلح میکردند، صلحشان بر مبنای عزت و شناخت متقابل بود. امام حسن علیهالسلام با معاویه صلح کرد، چون معاویه لااقل ظاهر دینداری را نگه میداشت و حقوقی برای اهلبیت قائل بود. اما یزید دیگر از این پردهها هم عبور کرده بود. نه ظاهری مانده بود، نه باطنی.
یزید از امام حسین علیهالسلام فقط یک چیز میخواست: تسلیم مطلق. یعنی نهتنها بر مواضعت پا نایستی، بلکه حق نداشته باشی عقیدهای غیر از خواست یزید داشته باشی. همین تفاوت است که صلح حدیبیه را از صلح تحمیلی یزید جدا میکند.
اگر امروز هم از ما میخواهند که در موضوع هستهای، دفاعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی دینی، همان را بگوییم که آنها میپسندند، بدانیم این دیگر سازش نیست، بلکه تسلیم است. و ما، اهل تسلیم نیستیم.
منطق امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگ صفین: جنگ با کمترین هزینه
به نهجالبلاغه بازگردیم؛ همان کتابی که در خانههایمان هست ولی در غربت مانده. در جنگ صفین، یاران امیرالمؤمنین علیهالسلام همچون حجر بن عدی و عمرو بن حمق، از شدت خشم به سپاه معاویه فحاشی میکردند. امیرالمؤمنین علیهالسلام آنان را نهی فرمود. نه تنها گفت «فحاشی نکنید»، بلکه فرمود: بهجای بدگویی، دست به دعا بردارید و از خدا بخواهید که هم از ما و هم از آنان کشتهای نیفتد، و جنگی رخ ندهد. عجب منطقی!
در شرایطی که همهچیز مهیای درگیری بود، حضرت نمیفرمود: «بزنید که باید نابودشان کنیم»، بلکه دعا میکرد برای صلح و کمترین خونریزی. این منطق علی علیهالسلام است؛ منطقی که نه از سر ضعف، بلکه از جایگاه معرفت و نورانیت است.
حتی در مبارزه با داعش، رهبر انقلاب به فرماندهان توصیه فرمودند که عملیاتها بهگونهای طراحی شود که کشتهها، هم از ما و هم از آنها، به حداقل برسد. این یعنی ما اهل جنگ نیستیم، اهل تجاوز و کشتار نیستیم. حتی وقتی با دشمنی میجنگیم که ما را به خاک و خون کشیده، باز هم دلمان نمیخواهد او کشته شود؛ دلمان میخواهد هدایت شود، آدم شود، دست از ظلم بردارد.
تفاوت «تسلیم» و «سازش» از نگاه قرآن
در قرآن، خداوند فرموده است: ﴿ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً﴾؛ اما باید دقت کرد که منظور از «سِلم»، همان تسلیم در برابر خداوند است، نه تسلیم در برابر طاغوت. خدا نمیگوید تسلیم آمریکا شوید یا سازش با یزید کنید، بلکه دعوت میکند به تسلیم در برابر حق.
تسلیم مطلوب قرآن، تسلیم بندگی است، نه بندگی تسلیم. مسلمان یعنی کسی که در برابر خدا سر فرود میآورد، نه در برابر ترامپ، نه در برابر نتانیاهو، نه در برابر یزید زمان. اگر قرار باشد تسلیم دشمن شویم، دیگر مسلمانی ما زیر سؤال میرود.
ترامپ بیمحابا گفت: «ایران باید تسلیم شود.» او دیگر نگفت که فلان برنامه هستهای یا فلان رفتار منطقهایتان مشکل دارد، بلکه گفت: «باید آنگونه شوید که من میخواهم.» این عین همان چیزی است که یزید از امام حسین علیهالسلام خواست. و امام فرمود:
«مثلی لا یبایع مثله»؛ کسی چون من، با کسی چون او بیعت نمیکند.
بیعت یا بندگی؟ امتحان بزرگ عاشورا
امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا، یارانش را جمع کرد و فرمود: «بیعت را از شما برداشتم. از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. من کشته خواهم شد؛ شما را کاری نیست. من تصمیم گرفتهام تسلیم نشوم، حتی اگر کشته شوم.» این منطق حسین بن علی است. نه به دنبال جنگ است، نه به دنبال خونریزی؛ فقط حاضر نیست بنده غیر خدا شود.
یاران حضرت اما، با یک زبان گفتند:
«والله یا سیدنا یا أبا عبدالله لا نترکک أبداً»
قسم به خدا، ای سید و سالار ما، هرگز تو را تنها نخواهیم گذاشت.
گفتند: اگر ما برویم، مردم چه خواهند گفت؟ خواهند گفت که اصحاب، امامشان را تنها گذاشتند.
و با یک صدا گفتند: ما با تو خواهیم ماند، حتی اگر کشته شویم.
امام حسین فرمود: فردا من کشته میشوم، و شما همگی شهید خواهید شد، و کسی از شما زنده نخواهد ماند.
و اصحاب گفتند:
«الحمدلله الذی أکرَمنا بنُصرتِک»
خدا را شکر که ما را شایسته یاری تو قرار داد.
«و شرّفنا بالقتل بین یدیک»
و شرافت شهادت در رکابت را نصیب ما کرد.
گفتوگوی امام حسین و قاسم بن الحسن: عشق به شهادت
در این میان، کودکی سیزدهساله نشسته بود؛ قاسم، فرزند امام حسن مجتبی علیهالسلام. وقتی شنید که همه یاران شهید خواهند شد، رو کرد به عمویش و پرسید:
«عمو جان! من هم فردا شهید میشوم؟»
امام دلش لرزید، فرمود: «پسرم! مرگ نزد تو چگونه است؟»
قاسم پاسخ داد:
«أحلی من العسل»
از عسل شیرینتر!
امام حسین علیهالسلام به نشانه تأیید فرمود: «آفرین پسرم، تو هم شهید خواهی شد.» اما برای آن نوجوان عاشق، یک نگرانی باقی مانده بود. نگران بود که نکند شهادت تنها شامل مردان جنگی شود و او که هنوز نوجوانی بیش نیست، در این افتخار شریک نباشد.
و بعد، پرسشی از دل او برخاست که قلبها را میلرزاند:
«عمو جان! یعنی پای نامحرمی به خیمهها باز میشود؟»
اینجا بود که امام، اشاره به شهادت علیاصغر کرد. فرمود: «پسر شیرخوارم هم فردا شهید خواهد شد.»
یاران نگران شدند. چرا حضرت سخن از شیرخواره میگوید؟ مگر دشمن قرار است به خیمهها حمله کند؟ مگر قرار است به زنها بیاحترامی شود؟
و آن شب، امام حسین علیهالسلام روضهای خواند؛ روضهای از جنس علیاصغر. فرمود: «فردا فرزند شیرخوارهام را در آغوش میگیرم، میآورم میدان. میگویم اگر با من دشمنی دارید، با این طفل چه دارید؟ اما تیر به گلویش خواهد نشست. خون از گلو فواره خواهد زد، و من آن را با دست بر آسمان خواهم پاشید.»
جمعبندی: ما کجای عاشوراییم؟
امروز ما در امتحانی به عظمت عاشورا قرار گرفتهایم. آن روز اصحاب اندکی بودند؛ امروز ما جمعیتی هشتاد میلیونی هستیم. آنجا شب عاشورا بود؛ اینجا شب امتحان تمدنی است. آنجا یزید روبهروی حسین ایستاده بود؛ اینجا ترامپ و جریان استکبار مقابل جریان مقاومت.
آیندگان درباره ما قضاوت خواهند کرد. خواهند گفت: آنان در محرّم ۱۴۰۴ چه کردند؟ فقط گریه کردند؟ یا پشت امام زمانشان ایستادند؟ آیا گودال کربلا تکرار شد؟ یا اینبار پرچم «یالثارات الحسین» برافراشته شد؟
جلسات مرتبط

جلسه اول : با فانتزیها نمیشود به کربلا رسید
با یزید هرگز

جلسه دوم - امتحان الهی، از احد تا کربلا
با یزید هرگز

جلسه سوم : ربانیون؛ آنان که خم نشدند
با یزید هرگز

جلسه چهارم : ربّیون در میدان جنگ نرم
با یزید هرگز

جلسه پنجم، عزت یا ذلت؟ روایت قرآنی سازش و چالش
با یزید هرگز

جلسه هشتم: مثل من، با مثل یزید بیعت نمیکند
با یزید هرگز

جلسه نهم
با یزید هرگز

جلسه دهم
با یزید هرگز