با یزید هرگز

جلسه چهارم : ربّیون در میدان جنگ نرم

00:59:33
103

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

* بروز نقطه‌ضعف، عاملی کلیدی در سوءاستفاده دشمنان.

* سیره امام حسین علیه السلام، یعنی قدرت‌نمایی همراه با صلابت و هوشمندی، نه ضعف‌نمایی و دادن فرصت به دشمن.

* القای ترس و ضعف، ابزار دشمن است برای گمراه‌سازی ملت و تکرار تاریخ کوفه.

* هشدار! تحریف رهبری، مقدمه تحمیل دوباره تحریم است و تضعیف جبهه مقاومت.

*نقد بهره‌برداری ابزاری از مجالس امام حسین علیه‌السلام و نفاق سیاسی، برای قرار دادن ملت میان سازش و چالش فریب‌کارانه!

* بازخوانی تاریخی ماجرای مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، با تاکید بر موضع عزت و تسلیم ناپذیری قیام امام حسین علیه السلام.

* موضع امروز ما امتداد سیره حسینی؛ شروع نمی‌کنیم، ولی اگر زدند، تمام می‌کنیم!

* روضه: روایت عزت و صبر و صلابت زینب سلام‌الله‌علیها در قلب شام...

متن جلسه

هوش مصنوعی :
سلام علیکم و رحمة الله
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی‌القاسم المصطفی محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و آله الطیبین الطاهرین، و لعنة الله علی القوم الظالمین من الآن إلى قیام یوم الدین
ربّ اشرح لی صدری و یسّر لی أمری، و احلل عقدةً من لسانی یفقهوا قولی
در جلسه گذشته به این نکته پرداختیم که قرآن کریم گروهی را با عنوان «رَبّیّون» معرفی کرده است. کسانی که نسبتشان به خداست؛ یعنی تمام هستی‌شان در ارتباط با خدا تعریف می‌شود. اینان ربّانی‌اند؛ یعنی وابسته و پیوسته به ربّ‌اند.
طبق فرمایش امام صادق علیه‌السلام، همه شهدای کربلا از ربیون و ربانیون بودند. این افراد ویژگی بارزی داشتند که در آیه‌ای از قرآن چنین توصیف شده‌اند: ﴿فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله﴾؛ یعنی مصیبت‌هایی که در راه خدا به آنها رسید، موجب سستی‌شان نشد، عقب ننشستند و خود را نباختند.
«وهن» همان وا دادن و شل شدن است؛ چیزی که گاه در زبان محاوره خودمان هم می‌گوییم: فلانی در برابر فلان حرف یا شرایط، وا داد. وقتی پلیس نسبت به تخلفات خیابانی بی‌تفاوت شود، می‌گویند: پلیس هم وا داده! یعنی دیگر سفت نمی‌گیرد.
اما ربّانیون، کسانی‌اند که واهن نمی‌شوند؛ سست نمی‌شوند، ضعف نشان نمی‌دهند، عقب نمی‌نشینند، اظهار عجز و بی‌پناهی نمی‌کنند.
در واقع، وقتی شما ضعف نشان دهید، دشمن دقیقاً همان نقطه را می‌زند. در دعواها همین است؛ در کشمکش‌های خانوادگی هم همین. مرد یا زن اگر نقطه‌ضعف خود را بروز دهد، طرف مقابل از همان نقطه ضربه می‌زند. اگر خانمی نسبت به آوردن هوو حساسیت داشته باشد و این را نشان دهد، طرف مقابل همان را حربه قرار می‌دهد.
در فضای دشمنی هم همین است. هر جا احساس شد ما از تحریم می‌نالیم، دشمن همان نقطه را تشدید می‌کند. وقتی در رسانه‌ها مدام تکرار شود که «تحریم ما را بدبخت کرده»، یعنی داریم به دشمن گرا می‌دهیم که نقطه‌ضعف ما همین‌جاست.
اما ربیون در برابر مصیبت‌ها، وهن نشان نمی‌دهند. نمی‌گویند: ما نابود شدیم، ما شکست خوردیم. نه اینکه تحریم‌ها اثر ندارد؛ اثر دارد. اما نباید این اثر را به رخ دشمن کشید. نباید نقطه‌ضعف را جار زد.
جملات امام حسین علیه‌السلام هم همین را نشان می‌دهد. با اینکه بزرگ‌ترین داغ‌ها را دید، اما در کلامش تناقض نمی‌بینی. گاهی با خدا مناجات می‌کند، گاهی با شهیدش نجوا می‌کند، اما هیچ‌گاه از دشمن طلب ترحم نمی‌کند. نمی‌گوید: ما را نابود کردید؛ بلکه می‌گوید: پدرتان را درمی‌آورم. می‌خواهد با صلابت حرف بزند تا دشمن احساس قدرت نکند.
در ماجرای شهادت حاج قاسم سلیمانی، رهبر انقلاب در نماز میّت بر پیکر ایشان، با دلی شکسته حضور یافت. گریه‌هایشان، ناراحتی‌شان، آشکار بود. اما روبه‌روی دشمن ایستادند و در همان اولین ساعات گفتند: «انتقام سخت خواهیم گرفت.» بلافاصله جانشین تعیین شد. این یعنی دشمن هیچ روزنه امیدی برای ضعف ما نیابد.
بیایید از ربیون باشیم. نه واهن شویم، نه سست، نه نگران. ما آغازگر جنگ نیستیم؛ اما اگر جنگی تحمیل شود، با تمام قدرت دفاع خواهیم کرد. در برابر دشمن باید صلابت نشان داد، نه ضعف. اگر دشمن احساس کند ما نقطه‌ضعفی داریم، دوباره حمله خواهد کرد. ما باید آن‌قدر قوی و پرصلابت ظاهر شویم که دشمن حتی فکر حمله دوباره به سرش نزند.

در جنگ‌ها، نقطه‌ضعف است که تعیین‌کننده ضربه نهایی می‌شود. اگر دشمن احساس کند ضربه‌ای که زده، کاری بوده، آن را تکرار می‌کند. هرچند ممکن است آن ضربه واقعاً اثر داشته باشد، اما نباید این اثر را به رخ دشمن کشید. دشمن از ناله و جزع ما دلگرم می‌شود.
در جنگ اقتصادی هم همین است. تحریم‌ها حتماً اثر دارند، اما گله و فغان از آنها، خیانت است. اگر کسی در موضع مسئولیت، مدام از سختی تحریم بگوید، در واقع به دشمن گرا می‌دهد که «از همین‌جا بزن». اما اگر با صلابت بایستد، بگوید: «تحریم هم نعمت است»، دشمن مأیوس می‌شود.
نمونه‌ای عالی از این مواجهه را در ماجرای حاج قاسم دیدیم. دشمن تصور می‌کرد با حذف حاج قاسم، ما به‌هم می‌ریزیم. اما رهبر انقلاب، با همان آرامش و صلابت، هم انتقام را وعده دادند، هم جانشین ایشان را معرفی کردند، بدون آنکه وقفه‌ای بیفتد. این یعنی پیام قدرت. یعنی دشمن بداند که ما بی‌پشتوانه نمی‌مانیم. این سبک مواجهه، الهام‌گرفته از سیره امام حسین علیه‌السلام است.
در کربلا نیز حضرت، وقتی یکی از عزیزترین یارانش شهید می‌شد، دردمند می‌شد، اما در برابر دشمن، هیچ‌گاه نشانه‌ای از شکست و ضعف بروز نداد. در مقتل آمده است که بعد از شهادت حضرت عباس و حضرت حبیب، انکسار در چهره امام حسین علیه‌السلام دیده شد. اما این انکسار در خلوت بود؛ در خلوتی که با خدا داشتند، نه در برابر دشمن.
زینب کبری سلام‌الله‌علیها نیز همین‌گونه بود. با آن‌همه مصیبت، وقتی وارد مجلس عبیدالله شد، چنان با قدرت سخن گفت که گویا پیروز میدان اوست، نه عبیدالله. وقتی عبیدالله گفت: «دیدی خدا با برادرت چه کرد؟»، فرمود: «ما رأیتُ إلّا جمیلاً». این کلمات، دشمن را تحقیر کرد. نشان داد که روح او نشکسته، هرچند بدنش به زنجیر کشیده شده است.
در این مجلس، سر بریده برادر روبه‌رویش بود، با آن جسارت عبیدالله، اما زینب سلام‌الله‌علیها نه زاری کرد، نه طلب ترحم. او در اوج صلابت بود. و این یعنی همان راه ربیون.

این همان معنای آیه شریفه است: ﴿وَما ضَعُفُوا وَما اسْتَكانُوا لِلَّهِ﴾؛ یعنی نه سستی کردند و نه اظهار درماندگی. حتی اگر در دلشان داغی بود، در برابر دشمن با صلابت ایستادند. این سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام است و باید الگوی ما باشد.
در این روزگار نیز، همان‌گونه که رهبر انقلاب فرمودند، تا جریان تحریف شکست نخورد، جریان تحریم شکست نخواهد خورد. تحریف، همین تحریف واقعیت‌هاست؛ اینکه بعد از یک پیروزی بزرگ، عده‌ای بیایند و آن را به نام دیگری بزنند. پیروزی را تحقیر کنند، یا آن را دستاویزی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود کنند.
گاهی کسانی که تا دیروز می‌گفتند: «دنیای آینده، دنیای مذاکره است، نه موشک»، امروز که ثمره قدرت دفاعی کشور را می‌بینند، سعی می‌کنند در صف پیروزها جا بگیرند. همان‌ها که تحریم را تشویق کردند، که توان هسته‌ای را عقب راندند، امروز دم از وحدت و پیروزی می‌زنند!
ما با کسی جنگی نداشتیم. ما آغازگر هیچ نزاعی نبودیم. اگر واکنشی نشان دادیم، برای دفاع بود؛ برای آن‌که دشمن بداند تعرض، بی‌هزینه نیست. همان‌گونه که امام حسین علیه‌السلام در مسیر کوفه، بارها فرمودند: «من آغازگر جنگ نیستم. فقط بیعت نمی‌کنم.»
این همان معنایی است که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ﴾؛ سست نشوید، غصه نخورید، شما برترید اگر اهل ایمان باشید.
حالا برخی، حتی در هنگام انتخابات، مردم را با تهدید به جنگ می‌ترسانند. می‌گویند: اگر به فلان جریان رأی ندهید، جنگ می‌شود. این همان چیزی است که دشمن را به طمع می‌اندازد. او از این سخنان استفاده می‌کند، تحلیل می‌کند، و می‌گوید: این ملت از جنگ می‌ترسد. این مردم، نقطه‌ضعفشان همین است. همان کاری که عبیدالله بن زیاد کرد؛ وقتی دید مردم کوفه از جنگ خسته‌اند، مسلم را تنها گذاشتند.
جریان نفاق همیشه این‌گونه عمل می‌کند. در قرآن هم آمده: ﴿إِنْ كانَ لَكُمْ نَصِيبٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ﴾؛ وقتی پیروز می‌شوید، می‌گویند: ما هم بودیم! اما اگر شکست بخورید، می‌گویند: مگر نگفتیم با این‌ها نروید؟ این رفتار منافقانه، یکی از ابزارهای جریان تحریف است.
تحریف می‌گوید: همه با هم بودیم، رهبر و ولایت هم یکی مثل بقیه. در حالی که حقیقت این است که همین ولایت بود که صبر داد، آرامش داد، و مردم را مدیریت کرد. این‌گونه نبود که فقط قدرت نظامی پیروز شود، بلکه قدرت نرم رهبری، ایمان مردم، و روحیه انقلابی، رمز پیروزی بود.

شب چهارم محرم، معمولاً به نام حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و ورود ایشان به مجلس عبیدالله گره خورده است. صحنه‌ای تلخ، اما سراسر عزت و شکوه.
در مجلس عبیدالله، اوج تحقیر ظاهری نسبت به اهل‌بیت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رقم خورد. دشمنان، هر آنچه در توان داشتند برای توهین و تحقیر به کار گرفتند؛ از پوشش گرفته تا مرکب، از زنجیر و طناب تا کلمات زشت و نیش‌دار. اما در مقابل، زینب کبری سلام‌الله‌علیها چنان ایستاد که گویا عبیدالله شکست‌خورده میدان است، نه او.
عبیدالله با بی‌شرمی، سر بریده حسین علیه‌السلام را در برابر زینب قرار داد و با تحقیر گفت: «دیدی خدا با برادرت چه کرد؟»
اما پاسخ زینب، کوبنده بود:
«ما رأیتُ إلّا جمیلاً. هؤلاء قومٌ کتب الله علیهم القتل فبرزوا إلی مضاجعهم... فوالله لا تَمحوا ذِکرَنا و لا تُمیتُ وحیَنا...»
چه زیبا گفت: ما چیزی جز زیبایی ندیدیم. اینان مردمانی بودند که خداوند شهادت را برایشان مقدر کرده بود، و آنان به سوی آرامگاه ابدی‌شان شتافتند.
و عجب آنکه نه‌تنها در مقام مظلومیت چیزی نخواست، بلکه انگار آمده تا عبیدالله را محاکمه کند. فرمود: «کِدْ کَیْدَکَ، و اسْعَ سَعْیَکَ، و ناصِبْ جَهْدَکَ، فَوَاللهِ لا تَمْحو ذِکْرَنا...»
دشمن، می‌خواست آن‌قدر تحقیر کند که اهل‌بیت، لب به التماس بگشایند، اما زینب کبری سلام‌الله‌علیها با یک جمله، همه تحقیرها را بر سرشان کوبید.
سهل بن سعد ساعدی، صحابی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، روایت عجیبی دارد. او در همان ایام، برای تجارت به شام رفته بود. می‌گوید: شهر را آذین بسته بودند. از مردم پرسیدم: چه خبر است؟ گفتند: اسیرانی از دشمن وارد شهر شده‌اند و ما پیروز شدیم!
می‌گوید به دروازه ساعات رفتم. ناگهان کاروانی وارد شد؛ زن و بچه‌هایی سوار بر مرکب‌هایی بی‌زین، در حالی که زنجیر بر گردن و دست داشتند. با خود گفتم: این‌ها که لشکر نیستند! به یکی از دختران نزدیک شدم. پرسیدم: «ای دختر، تو کیستی؟»
فرمود: «أنا سُکینه بنت الحسین.»
دلش لرزید. گفت: «آیا حاجتی داری؟»
سکینه پاسخ داد: «بله. به صاحب این نیزه بگو که سر پدرم را جلوتر از ما حرکت دهد تا مردم به آن نگاه کنند، نه به حرم رسول خدا. ما از شدت نگاه‌ها شرمنده‌ایم؛ لقد خزینا من کثرة النظر إلینا.»
چه جمله‌ای! نه درخواست آب، نه غذا، نه آزادی؛ تنها تمنایش آن بود که مردم کمتر به خاندان پیامبر نگاه کنند! این یعنی غربت، این یعنی عزتِ در اوج اسارت.
در این صحنه، نه زینب سلام‌الله‌علیها و نه سکینه، هیچ‌گاه زبان به شکوه و ذلت نگشودند. اگرچه دشمن آنان را با بدترین شرایط وارد شهر کرد، اما آنان خود را تحقیرشده نشان ندادند. این همان راه ربیون است؛ راهی که ما نیز باید در آن گام برداریم.

این خانواده، با تمام داغ و دردشان، با چنان عزتی حرکت کردند که چشم دشمن را کور کرد. با اینکه عبیدالله سر بریده حسین علیه‌السلام را در برابرشان گذاشت، با خیزران به لب و دندان سیدالشهداء جسارت کرد، باز هم زینب سلام‌الله‌علیها خم به ابرو نیاورد.
آن لحظه‌ای که عبیدالله با وقاحت گفت: «دیدی خدا با برادرت چه کرد؟»، زینب پاسخ داد: «ما رأیت إلا جمیلاً...»
یعنی آنچه من دیدم، زیبایی بود! آیا می‌توان در اوج داغ، چنین پاسخی داد، جز از کسی که در قله توحید ایستاده باشد؟ او می‌فهمید که این شهادت، زیبایی است، چون در راه خداست.
زینب کبری سلام‌الله‌علیها، همان بانویی است که وقتی وارد مجلس شام شد، همه تحقیرهای دشمن را پشت سر گذاشت. آن‌ها هرچه در توان داشتند برای ذلیل‌کردن به‌کار بردند؛ لباس‌هایشان را گرفتند، زین مرکب‌ها را برداشتند، دست و پایشان را بستند، با طناب‌ها و زنجیرها به یکدیگر بستند، اما این زن، شیر زن بنی‌هاشم، با تمام این شرایط، سر خم نکرد.
زینب را در حالی وارد مجلس کردند که تمام تلاش دشمن این بود که او را بشکنند؛ اما او انگار آمده بود تا دشمن را خرد کند. این درس بزرگی است. همه نگاه‌ها متوجه اوست؛ اما او نه‌تنها تحقیر نمی‌شود، بلکه عزت خود را با صلابت کلامش فریاد می‌زند.
اینجاست که باید بفهمیم چرا در زیارت‌ها می‌خوانیم: «السلام علیکِ أیّتها الصدیقة الشهیدة». زینب شهید است، ولو در میدان جنگ کشته نشد؛ چون تمام وجودش را برای خدا هزینه کرد، در راه ولایت ایستاد و در برابر تحقیر دشمن سر خم نکرد.
امشب، شب روضه زینب سلام‌الله‌علیهاست؛ نه فقط برای داغ‌هایی که دید، بلکه برای صلابتی که از خود نشان داد. داغش کم نبود. وقتی از کربلا خارج شد، نگاهی به اطراف کرد. دیگر محرمی ندید؛ نه عباس، نه حسین، نه علی‌اکبر، نه قاسم... همه‌شان شهید شده بودند. فقط اسیران مانده بودند و شمری که شمشیر به دست، کاروان را می‌راند.
اما هیچ‌کدام از این دردها نتوانست زبان زینب را به شکوه باز کند. آن‌چنان محکم و استوار بود که عبیدالله احساس کرد خودش شکست خورده است. با آن‌که به‌ظاهر پیروز بود، اما در برابر کلام زینب کبری، شکسته شد.
روضه شام، روضه‌ای است که هم تلخ است و هم شیرین؛ تلخ از غربت اهل‌بیت، شیرین از عظمت و عزتشان. این روضه را نمی‌شود با گریه فقط شنید، باید ایستاد، تعظیم کرد، و گفت: «السلام علیکِ یا بنت امیرالمؤمنین، السلام علیکِ یا أخت الحسین، السلام علیکِ أیتها العقیلة الصابرة...»
این است راه زینب. راه ربیون. راهی که امروز هم باید در آن گام برداریم.

پس از این همه سخن، به یک جمع‌بندی روشن نیاز داریم. مسیر ربیون و ربانیون، مسیری است که محور آن «نشان ندادن ضعف» در برابر دشمن است. هم در میدان جنگ نظامی، هم در میدان جنگ رسانه‌ای، هم در میدان سیاست، و هم در میدان فرهنگ و اقتصاد.
امروز هم دشمن همان است. دنبال نقطه‌ضعف ما می‌گردد. اگر بفهمد مردم از تحریم ترسیده‌اند، تحریم را تشدید می‌کند. اگر بفهمد از جنگ واهمه داریم، جنگ روانی را آغاز می‌کند. اگر بفهمد از تهدید نظامی عقب‌نشینی می‌کنیم، ما را در معادلات منطقه‌ای حذف خواهد کرد. این قانون دشمنی است.
اما اگر مثل زینب کبری سلام‌الله‌علیها، مثل امام حسین علیه‌السلام، مثل رهبر عزیز انقلاب، در برابر تهدید دشمن، آرام، محکم، و قاطع بایستیم، او عقب‌نشینی خواهد کرد. همان‌طور که در روزهای اخیر دیدیم؛ وقتی دشمن دید که ملت ایران، علی‌رغم تمام حملات، پشت رهبرشان ایستاده‌اند، عقب رفت. وقتی فهمید که ما برای شهادت حاج قاسم، نه فقط اشک می‌ریزیم بلکه آماده پاسخ هستیم، دیگر نتوانست جسارت بیشتری کند.
در این مسیر، دو جبهه روشن داریم:
جبهه مؤمنان، مجاهدان، ربیون، کسانی که صلابت دارند، از خط امام و رهبری دفاع می‌کنند، اهل ایستادگی‌اند.
و در مقابل، جبهه منافقین، مرجفین، ترس‌آفرینان، تحریف‌گران، آنان‌که مدام زمزمه می‌کنند: «وای اگر جنگ شود! وای اگر تحریم تشدید شود!»
این دومی‌ها، همان‌هایی هستند که قرآن درباره‌شان فرمود: ﴿یَحسَبُونَ كُلَّ صَیحةٍ عَلَیهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُم﴾؛ هر فریادی را علیه خود می‌پندارند، دشمن واقعی همین‌ها هستند، پس از آنان برحذر باشید.
امروز، ما باید هم حافظ قدرت نظامی باشیم، هم حافظ قدرت نرم. هم موشک بسازیم، هم روایت. هم شهید بدهیم، هم افشاگری کنیم. دشمن را باید خسته کنیم، نه اینکه خودمان خسته شویم. این راز پیروزی است.
و سرانجام، این پیروزی متعلق به ملت ایران است؛ ملتی که با عزت ایستاد. با بصیرت انتخاب کرد. با اشک، شهید داد. با هوشیاری، در میدان باقی ماند.
و چه زیباست که امشب، در شب روضه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، این مسیر را به‌پایان بردیم. بانویی که در سخت‌ترین شرایط، نایب ولایت شد. در غیاب حسین علیه‌السلام، با اقتدار سخن گفت، با اشک زنده ماند، و با منطق، مجلس عبیدالله را به لرزه انداخت.
باشد که ما نیز از او بیاموزیم؛ صبور، صادق، آگاه، و باصلابت. نه واهن شویم، نه سست، نه دل‌باخته سازش. که وعده خدا چنین است:
﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ﴾
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00