در این جلسات پرده از راز طاغوت برداشته میشود؛ قدرتی که در ظاهر پرشکوه است، اما در حقیقت ضعیف، محکوم و رو به زوال. با زبانی ساده و عمیق نشان داده میشود که چگونه میتوان از وابستگی به طاغوتها رها شد و به آزادی و رشد واقعی رسید. نمونههای تاریخی و معاصر از نمرود و قارون تا جلوههای امروزین، عبرتآموزانه روایت میشوند تا مخاطب حقیقت را فراتر از ظواهر ببیند. این مجموعه نه یک گفتگوی خشک، بلکه سفری الهامبخش است برای هر کسی که میخواهد در مسیر ایمان، عزت و آزادی قدم بگذارد.
*تفاوت خیر و شر در نظام تکوین و تشریع، تفاوت میان "من الله" است و "من عندالله" [10:34]
*کلید تقوا؛ فهم فقر در برابر پروردگاراست و استغنا در برابر غیر خدا. [15:10]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
خروج از این طغیانها و طاغوتها... تا اینجای بحث، ببخشید طولانی شد! سلامت باشید. دست شما درد نکند، استفاده کردیم و سلامت! سلام علیکم، بله بفرمایید.
شاید جملهام تمام نشود. همین بود که اینقدر ذلت و فلاکت و حقارت طاغوت نمایان شد که با دست خالی میشود بیرونش کرد. با یک دانه تیر و ترقه انداختن به سمتش میشود این را فراری داد. عظمت و شکوه خدا، قدرت خدا، نیستی و مرگ و ذلت طاغوت... هر وقت اینها نمایان میشود، میشود "یومالله". در هر برههای، در هر شرایطی، در هر "یومالله" مثلاً تشییع جنازه شهید رئیسی. این حجم انبوه تهمت، کار رسانهای، یکهو شما میبینید نابود شد. این فضای جامعه که این همه حرف و حدیث، اوقات تلخی، گاهی حتی تهمت و توهین به آقای رئیسی بود، یکهو همهاش رفت. یک آدم مخلص، فداکار یکهو هویدا شد. چقدر در جانها و در دلها موقعیت دارد! این کار خدا بود. خدا دلها را به سمت مؤمن فداکار وفادار میکشد. یکهو دلها را این شکلی متمایل میکند. این جمعیت انبوه، این هم "یومالله" است. روز تشییع حاج قاسم "یومالله"، روز تشییع سید حسن نصرالله "یومالله"، روز تبادل اسرای غزه با اسرائیل "یومالله"، نام "الله"... اینها را باید مدام جلو چشم نگه داشت، مدام باید یادآوری کرد.
سلام، وقتتون بخیر. امر به معروف بود و اینکه همین دیشب داشتیم یک بحثی میکردیم. یکی از آشنایانمان یک گروهی هستند، خانم هستند و در شهر خودمان مثلاً میروند تو خیابان. بعد مثلاً اخطار میدهند که: "خانم عزیزم، مثلاً شالتو روی سرت." خانم دیشب که رفته بودیم مسافرت کوتاهمدتی، حتی در آن شهری که رفته بود، به خیلیها [گفت]: "چه لباسی است؟" و فلان اینها را با زبان خیلی خوش گفت. ولی آنها بهش خیلی بیاحترامی کردند، خیلی بهش توهین کردند. معروفشان درست است که اینجوری دارند پیش میروند. صد و اندی نفر در شهر خودمان هم دارند این کار را انجام میدهند. چگونه تذکر لسانی انجام داد؟ ممنونم از شما.
در مورد امر به معروف و نهی از منکر و تذکر لسانی پرسیدند. البته خب، بحث ما اینجا فعلاً در مورد طاغوت است، حالا آن بحث امر به معروف بحث جدایی است. ولی اجمالاً و سریع پاسخی عرض بکنم. ببینید، ما باید در هر فعالیتی که انجام میدهیم، نقشه طاغوت را حواسمان بهش جمع باشد. یک طوری رفتار نکنیم که در چنگ او بیفتیم یا گزی به او بدهیم یا به نحوی او را تقویت بکنیم. حضرت موسی علیه السلام با مشت زد سینه آن قبطی افتاد و مرد. بعد حضرت موسی فرمود: "هذا من عمل الشیطان". نهی از منکر بود این، دفاع از مظلوم بود. ولی این مشت جای این مشت خیلی هزینه ایجاد کرد و خیلی کار ایشان را سخت کرد. پیروزی انقلاب ایشان را عقب انداخت، سالهای سال ایشان را آواره کرد. هرچند به هر حال برای مؤمن هرچه رخ میدهد خیر است؛ رفت، شعیب آشنا شد، ازدواج کرد، همسر خوب نصیبش شد، آنجا استاد خوب، تربیت خوب. اینها خیر شد برایش. ولی "هذا من عمل الشیطان". این را خودش فرمود: این کار شیطان بود. یعنی برنامه ما را ریخت به هم. این یک پاسخ اجمالی است که حالا در مقام تطبیقش با این بحث امر به معروف و نهی از منکر.
امر به معروف و نهی از منکر واجب است. یکی از مراتبش هم تذکر لسانی است. ولی این طور نیست که ما وظایفمان همان وظایف ۵۰ سال پیش و ۱۰۰ سال پیش باشد. در مقام اجرا بهروزرسانی بشود. اینها باید هی هر روز هنرمندانه بشود. هی باید فهمید طرف مقابل چه نقشه و طرحی دارد که آدم در آن نیفتد. مثلاً بنده خودم با لباس، بله، بدون لباس اگر جایی باشم تذکر [می دهم]، با لباس تذکر نمیدهم. اگر کسی همراهم باشد بدون لباس به او مثلاً میگویم که برو تذکر بده، چون میدانم که اینکه من با لباس تذکر بدهم، یک نقشههایی برایش هست و این به مراتب آسیبهایی که یک فیلمی، یک صحنهای، خیلی هم آمادهاند که یک آخوندی را در مقام تذکر به یک کسی ببینند و بیفتند به جانش و بزنند و بعد فیلم بگیرند، بعد دلهره و ترسی که بیفتد در وجود طلبهها و روحانیون، به مراتب بدتر است، اثرش مخربتر از این تذکری است که من میخواستم بدهم یک نفر حالا مثلاً روسریاش را سه سانت بکشد جلو. اینهاست که باید آدم مجموعه شرایط را با هم بسنجد. مثلاً اگر قرار است تذکر لسانی باشد، بنده بارها عرض کردم خانمهایی که اتفاقاً چادری نیستند، مانتوییاند، بلکه یک مقداری موهایشان [پیداست]، این مدلی [شوند و] بروند تذکر بدهند. میگویم اگر کسی این مدلی... آنها هم خیلیهایشان دغدغه دارند. این بیحیاییها و وقاحتها آزارشان میدهد. بدشان میآید از خیلی از این رفتارهایی که در خیابان و جامعه رخ میدهد. منزجرند. این آگاهی و مهارت را در اینها ایجاد کنیم. این همت را در اینها ایجاد بکنیم. اینها تذکر بدهند، به مراتب بردش برای ما بیشتر، آسیبش به آنها بیشتر است، برای اینکه این را از جنس خودشان [میبینند].
این الان پاسخ اجمالی بود که فکر میکنم دیگر کفایت پرسشهایم. حالا اینجا نوشته شده: "مرتبط نیست." من دیگر آنها را [نمیخوانم،] پرسیدند که نشانههای برحق بودن جبهه حق چیست؟ منظور از این نشانهها چه نشانههایی است؟ نشانههای محسوس عینی یا نشانههای عقلی و مبرهن و استدلالی؟ اگر عقلی و مبرهن و استدلالی است که نشانهاش قرآن است، نشانهاش اهلبیت است، نشانهاش آیات قرآن است، معارف دین [است]. اگر منظور نشانههای محسوس و عینی است، اینکه آقا! این همه دشمن با این همه دشمنی، آخر هم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. هر کار میکنند به ضرر نظام تمام میشود. اینی که رو دست میخورند، اینی که آسیب میبینند، اینی که کارشان به جایی نمیرسد. نصرتهای الهی آن وقتی که نمایان و محسوس برای همه قابل فهم و ادراک است، اینکه آقا! این انقلاب را ۵۰ سال است هر کاری توانستند کردند؛ هر مدل تحریم، هر مدل فشار، این همه نفوذی خائن. یعنی بعضی از این رؤسای جمهور ما بهتنهایی، نه با دولتشان، یک دانه خالیشان کفایت میکرد برای اینکه نظام ساقط بشود در یک هفته، نه هشت سال! هر جای دنیا همچین کسی این مدلی بیاید بر سر کار، یک همچین نظامی که این نسبت را با دشمنش داشته باشد، این کارش تمام و واضح است. میآیند، رسوا میشوند، خوار میشوند. جمهوری اسلامی با دست همینها چهار تا توانمندی به توانمندیهای خودش اضافه میکند. میفرستد کنار، یعنی برای من همین کافی است برای اینکه بگویم جمهوری اسلامی بر حق است. موشک را میگوید بیار، اصلاحطلبها در دوره اصلاحطلبها بسازند. مثلاً اصلاحطلبها را میآورد. اینها میروند گفتگوی تمدنها، مذاکره، فلان. اینها یک فضای گل و بلبل [میسازند]. دشمن آمده تا عراق، میخواهد شماره ما را هم بزند. به اینها نگاه میکند، میگوید: "اینها زدن ندارند که! اینها از خودماناند. کار اینها تمام است." بعد اینها آن پوسته نظام میشوند. آن پشت، زیر چتر اصلاحطلبها و سایه اصلاحطلبها، تهران مقدم دارد کارش را میکند. با بودجه اصلاحطلبها! روزی که موشک را میزنند و اینها... آقای روحانی، نظام بر حق است. اینها را علامت نصرت میدانم. خدا این مدلی دارد این نظام را میچرخاند. حتی من رأی آوردن آقای پزشکیان را خیلی بابتش خوشحالم. حالا اینها را به شما نمیتوانم بگویم. خیلی اتفاق خوبی است، خیلی اتفاق... اینها خوب است: دلار ۹۵ تومانی، قطعی برق، فلان... واضح است اینها که ما از قبل ما [مسائل] موجود است. یعنی ما از قبل انتخابات همه حرفهایمان را زدیم. اصل این واقعه، اینها همهاش نصرت خداست. اینی که فضایی که حالا در کشور شکل میگیرد، اول انتخابات به حد قابل قبولی میرسد، گفتمانی شکل میگیرد که رئیسجمهوری میآید که از یک طرف اصلاحطلبها به او اعتماد دارند، از یک طرف ادبیاتش غلظت بخشیدن به گفتمان رهبری، ولایت فقیه و نهجالبلاغه و قرآن و این حرفهاست. اینها سه هیچ به نفع ماست. یعنی آخرش ما اینها را میخواهیم نقد بکنیم، نهجالبلاغه میخوانیم نقد میکنیم. شما نهجالبلاغه میخوانید، قرآن میخوانید، اینها را نقد میکنید. پس قرآن، نهجالبلاغه این را گفته، سری بعد به قرآن و نهجالبلاغه واقعی رأی میدهند. اینها لطف خداست.
غرضم این است که آنجایی که نصرت خدا اینقدر نمایان و ملموس و عینی است، این حکایت از این میکند که این [نظام] خدا پشتش است و مورد تأیید خداست. نمونه عینیاش [این است]. مگر طاغوت را خدا خلق نکرد؟ خب میفرمایند که طاغوت مگر خودش مخلوق خدا نیست؟ کارهایی هم که میکند مخلوق خداست. پس دیگر الان مشکلتان دقیقاً [چیست؟] خدا، خدا خلقش کرده. حالا کاتولیکتر از پدر [نباشیم]. خدا اجازه داده این کار را انجام بدهد. بعد تو شاکی شدی، تو ناراحت شدی؟ بحث مفصلی دارد. یعنی در حد چهار پنج دقیقه پاسخ کفاف نمیدهد.
ولی اجمالاً این است که خدا یک جا میفرماید در قرآن: "وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ مَا تَفْعَلُونَ" [خداوند شما و کارهایتان را آفرید]. یک جا میفرماید: "وَمِن شَرِّ مَا خَلَقَ" [و از شر آنچه آفریده است]. یک جا میگوید: همهتان را من خلق کردم، کارهایی هم که میکنید من خلق کردم. یک جا میگوید: به من پناه ببر. "قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... مِن شَرِّ مَا خَلَقَ" [بگو پناه میبرم به پروردگار سپیدهدم... از شر آنچه آفریده است]. یک جا میگوید: همه را خودم آفریدم. یک جا میگوید: به خودم بگو از شر هرچه آفریدم نجاتت [بدهم]. این دو تا را وقتی کنار هم قرار دهید، بخش عمدهای از پاسخ گرفته میشود.
اینی که خدا آفریده و زمینه انجام افعال را در اینها قرار داده و اجازه انجام افعال را قرار داده، این اجازه تکوینی با اجازه تشریعی [فرق دارد]. خدا اجازه تکوینی داده از باب اینکه به هر حال قدرت داده، حیات داده، اختیار داده. ولی اجازه تشریعی نداده. یعنی این را مجاز ندانسته. قطعاً جواز اینکه شما آزادی تکوینی دارید، آزادی تشریعی ندارید، این نیست که هر کاری کردی مورد تأیید است. این یک نکته. پس این که مورد تأیید خدا باشد و مخلوق خدا باشد، این به معنای خلق تکوینی است. یعنی از جانب خدا این ایجاد شده ولی خدا گردن نمیگیرد این را. و اصلاً اینجاست که بشر شکل میگیرد. بشر به خدا نسبت داده نمیشود. خوبیهایش مال خداست. کمالاتش مال خداست. نقائصش مال خودش است. اینکه آب تشنگی تو را برطرف میکند، خوبی است؛ خوبیش هم از خداست. اینی که آب باعث میشود ساعت زنگ بزند [زنگار بگیرد]، این از خدا نیست. این بدی آب است، مال خودش هم هست. این نقص است. تشنگیات را برطرف کنی، کمال آب است، این مال خداست. خدا با آب تشنگی تو را برطرف میکند. ولی خدا با آب ساعت تو را زنگزده نمیکند. هرچند زنگزدگی ساعت تو آخر به خدا نسبت داده میشود، ولی خدا دوست نمیدارد چون کمالی نیست چون خیری نیست، به حسب ظاهرها.
تو آن ساختار خلقت، کلان خلقت را که نگاه میکنی، خوب بودن شیطان، خوبی وسوسه شیطان خیر است در هندسه کلی. به خود خودش که نگاه میکنی، شر است. سر بریدن امام حسین علیه السلام در ساختار هستی خیر است. به خودش که نگاه میکنی، به نسبت کل ساختار هستیش [شر است]. خدا آفریده هم "شمر" را، هم قتل او را، هم جنایت او را. ولی بهخصوص [قتل حسین را] خدا اجازه نداده، از خدا نیست، به خدا نسبت داده میشود. "مِنَ الله" و "عِندَ الله". بحث در سوره مبارکه نساء: "مِنَ الله" میتواند باشد ولی "عِندَ الله" نیست. اگر میخواهد چیزی "عِندَ الله" باشد، باید خیر و کمال باشد. اگر شر باشد، "مِنَ الله" هست ولی "عِندَ الله" نیست. آمریکا و طاغوت و جنایتهایش "مِنَ الله" است ولی "عِندَ الله" نیست. ایمان و کمالات هم "مِنَ الله" هم "عِندَ الله" است. فعلاً اینقدر در این بحث داشته باشید، مفصلش جلسه [طولانیتری میطلبد].
بسیار عالی. دست شما درد نکند. سلامت باشید.
در پایان اگر نکتهای برای جمعبندی... من حالا جمعبندیام را و نکتهای بگویم که مرتبط با بحثمان هم باشد؛ چون دوستان هم تذکر دادند. ریشه طغیان، "تقوا" ازش یاد کردیم. این است: "إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى" [بهراستی که انسان طغیان میکند چون خود را بینیاز میپندارد]. هر جا که احساس استغنا به آدم دست بدهد، احساس کند که دارد، احساس کند که میتواند، احساس کند که به خودش زنده است، توان دارد... این ریشه طغیان است. از اینجا طغیان و تقوا. طاغوتها میخواهند هی این را برجسته کنند. هی این استغنا [را]. ولی استغنایی است که هی در برابر خدا میخواهند [آن را] مستقیم کنند. هی میخواهند در برابر خدا مستغنی بشوی، در برابر خودشان وابسته و ضعیف بشوی. این شگرد عملیات معکوس شیعه است که اهل تقوا با "قاف" هستند. هی در برابر خدا ضعف و فقرشان را درک میکنند. به پشتوانه این، در برابر غیر خدا احساس استغنا [میکنند]. این دو تا اگر شکل گرفت، اهل عروج پیدا میکند، در ولایت الهی میآید. از ظلمات به نور خارج میشود، به سمت رشد حرکت میکند. اگر آن وری شد، از نور به ظلمات خارج میشود و هی دور میشود از مبدأ حقیقت، هی در این کثافات غرق میشود.
آن کلیدواژه پس یعنی مبدأ طغیان، استغناست. این استغنا، استغنا در برابر خدای متعال است. وگرنه استغنا در برابر مخلوقات امر خوبی است. سرمایهای بینظیر. ولی اینی که احساس کند نیازی ندارد، تو نه به پیغمبر نیاز داری، نه به خدا نیاز داری، نه به قرآن نیاز [داری]. هرچه این حس بینیازی شکل بگیرد، از دلش طغیان ایجاد میشود. برای اینکه طاغوت را بشکنیم، باید تقوا را – با "قاف" – بشکنیم. برای اینکه تقوا را بشکنیم، باید استغنا را، این توهم استغنا را از بین ببریم. انشاءالله که در این ماه مبارک رمضان که اصلاً فرایند ماه رمضان همین است. این گرسنگی و ضعف و مجموعه این چیزهایی که در ماه رمضان خدا قرار داده، باعث میشود که این استغنا شکسته میشود. واسه همین حالات معنوی مردم در ماه رمضان بهتر است. رو به خدا میآورند، مسجد میروند، قرآن به سر میکنند. استغنا وقتی میشکند، تقوا شکل میگیرد. این ارتباط با [و] فاصله از طاغوت شکل میگیرد. واسه همین نفوذ شیطان هم ضعیف میشود. ازش تعبیر میشود به اینکه در غل و زنجیر [است]. محلی که شیطان نفوذ میدهد، وقتی که شما توهم استغنا [دارید]. انشاءالله خدای متعال در این ماه رمضان این توهم استغنای ما را از بین ببرد. "وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ."
در حال بارگذاری نظرات...