در این جلسات پرده از راز طاغوت برداشته میشود؛ قدرتی که در ظاهر پرشکوه است، اما در حقیقت ضعیف، محکوم و رو به زوال. با زبانی ساده و عمیق نشان داده میشود که چگونه میتوان از وابستگی به طاغوتها رها شد و به آزادی و رشد واقعی رسید. نمونههای تاریخی و معاصر از نمرود و قارون تا جلوههای امروزین، عبرتآموزانه روایت میشوند تا مخاطب حقیقت را فراتر از ظواهر ببیند. این مجموعه نه یک گفتگوی خشک، بلکه سفری الهامبخش است برای هر کسی که میخواهد در مسیر ایمان، عزت و آزادی قدم بگذارد.
* توصیه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام؛ شنئان فسق در عین دغدغهمندی برای هدایت فاسق [04:45]
* تاکتیک سیاسی قرآن با نفی دشمنی مشروط؛ پذیرش توحید، تنها شرط پایان انزجار از طاغوت [08:49]
* در الگوبرداری از سیره حضرت ابراهیم علیهالسلام، تقابلش را بردار تعاملش را بگذار. «صورتی بازی ممنوع»! [12:15]
* "قتال در دین" و " اخراج از وطن"، دلایل اصلی برای بستن باب تعامل با دشمن [16:38]
* ریشه اصلی عداوتِ طاغوت با ما درربوبیت است، نه نفت و موشک [22:10]
* موضع قرآن در سیاست خارجه؛ نفی هر گونه رابطه ولایی با دشمن؛ از لایک تا همکاری سیاسی! [25:55]
* عصاره سیاستمداری دینی؛ "حب به آل الله" و "بغض به آل طاغوت" [33:10]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
خب، این آیهٔ ۴ میفرماید: "قَد کَانَت لَکُم أسوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبرَاهِیمَ." یک الگوی خوب برای تعامل و تقابل با طاغوت. بیایید ببینیم این الگوی اوّل چه کار میکرد. طبری میگوید: این همان ابراهیم است که عجب، خیلی عجیب است، این همان کسی است که برای قوم لوط شفاعت کرد. آقا، موقعیت خود را روشن کن! آقای ابراهیم، اینجا به مردم همکشور و هممیهن خودت که اینها همهشان طاغوت به آن معنا نبودند و مستکبر به آن معنا نبودند، یک تعدادشان مستضعف هم هستند، اینجا شهرام، بهرام، فرقی نمیکند، به همه میگویی: "إنَّا بُرَآءُ مِنکُم." آنجا که ملائکه آمدند و دیگر کار تمام شده که میخواهند قوم لوط را عذاب کنند، "یُجَادِلُنَا فِی قَومِ لُوطٍ"؛ ایستاده و میگوید: یکم دیگر مهلت بده! حالا آخرش کدام وری هستی؟ با کیستی؟ چهکارهای؟ آخه What the faze [وات د فاز]؟ فاز تو چیست؟
اینها آن ظرافتهای کارند! خیلی لطیف هستند! ما خیلی نیاز داریم به این شناخت این مرزها که آقا، یک جا میگوید که این دختر بدحجاب که هیچی، دختر بیحجاب هم دختر ماست، آن هم علاقهمند است. یک زمانی جملهٔ حاج قاسم بود که "این هم دختر ماست." آقا آمد، زد روی دستش، "دختر بیحجاب؛ امّا بهش غبطه میخوریم، شب قدر دارد گریه میکند." آقا بیحجاب، حالا قبلش هی ماستمالی [میکردند] که آقا به بیحجاب که کار ندارد، در مورد بدحجابها میگوید. آقا، رسماً آمد تصویب کرد که نه، همان بیحجاب را دارم. اینجا بود که حتی حضرت آقا هم از قطار انقلاب پیاده شد و از دایرهٔ انقلاب خارج شد. ولی چون آغاز، به هر حال، هیچی به او نمیشود گفت. اینها تفکیکش و تشخیصش؛ اصلاً بصیرت همین است که شما بتوانی نقطهای تفکیک و تمایز قائل بشوی. اگر کیلویی بتوانی، آنی که دیگر عمهٔ من هم بلد است، اینکه آقا به هر حال، آمریکا و اسرائیل بد، مثلاً امام زمان خوب! آن قدر دیگر بین این دو تا هم اگر نمیفهمیدی که دیگر باید میرفتی و میمردی دیگر! تفاوت این دو تا را که نمیفهمیدی. آن جاهایی که مرز باریک میشود؛ یک آدمی است که شب قدر هم آمده، در شب قدر و قرآن به سرش، با امام زمانش، حجابش با نتانیاهو است! آخر بتوانی بفهمی این با کیست و باید با او چه کار کنی. این را به او میگویند بصیرت.
حالا آخرِ من، با این برات تعامل کنم یا تقابل کنم؟ این فهم میخواهد، این سخت است. بین امام زمان و آمریکا بخواهی انتخاب بکنی که همان را هم نمیتوانند انتخاب بکنند. چهکارش کنم؟ بین بیحجاب با بیحجاب؟ فرق بین بیحجاب با بیحجاب؟ نه، بین بیحجاب با باحجاب! بین بیحجاب با بیحجاب فرق بگذارم؟ بین باحجاب با باحجاب فرق بگذار؟ باحجاب داریم تا باحجاب، بیحجاب داریم تا بیحجاب. اوه! خیلی عوض شد. زنِ اردوغان هم باحجاب است. مسئلهٔ ما حجاب نشد؛ پس حجاب دغدغهتان نیست، حجاب فرعِ دغدغهٔ دیگری است. اینها میشود آن بصیرت، آن فهم.
طاغوت هم دقیقاً همان نقاطی را که نقاط ابهام و نقاط کور دارد، میزند. همان جاهایی که قدرت تشخیص و تفکیک و تمایز دشوار است، دارد کارش را میکند. بیحجاب بفرستد توی هیئت! قُبحِ بیحجابی در هیئت بشکند. یکی دو سال پیش این کار را میکردند در هیئتها، یادتان است؟ آقا، بیحجاب است، این دیگر رقاص آمده برقصد. دیگر مجلس امام حسین، مهمان امام حسین محترم است! این دیگر این میمون امام حسین نیست، این میمون یزید است. این تفکیکها کار سختی است.
موضع حضرت ابراهیم چیست؟ اوّلاً، یک ساحت قلبی است، آنجا مرحلهٔ انزجار است. آن روش عملی مرحلهٔ دیگری است. این خیلی مهم استها! اینها نکات ساده است که داریم میگوییم، ولی خیلی اینها مهم است. نسبت به طاغوت، نسبت به کفر، نسبت به گناه، نسبت به فِسق، نسبت به حتی فاسقین؛ نه فقط فِسق، فاسقین از جهت فِسقشان، بیحجاب از جهت بیحجابیاش. بیحجاب داریم از جهت بیحجابی، یا بیحجاب داریم از جهت اینکه مثلاً اربعین هم میرود. یک بیحجاب داریم از جهت اینکه شله زرد هم میدهد. نه، بیحجاب از جهت بیحجابیاش. موضعی که در برابر همهٔ اینها باید داشت و مشترک است، این است که قلباً باید انزجار و تنفر داشت: "كَفَرنَا بِكُم وَبَدَا بَینَنَا وَبَینَکُمُ العَدَاوَةُ وَالبَغضَاءُ أَبَداً." خیلی تعابیر تند و غلیظ. اوّلاً، ما از شما بیزاریم، هم از شما، هم از آن چیزهایی که غیر از خدا میپرستید. به شماها کافریم. این همان کفر به طاغوت است: "كَفَرنَا بِکُم"؛ نسبت به شما کافرین، و بین ما و شما "بَدَا بَینَنَا وَبَینَکُمُ" این هست و نمایان است این عداوت و بغضا. البته اینجا بحث مشرکین است که حالا در ادامهٔ آیه دارد. نسبت به گناهکار هم که در بعضی روایات دیگر داریم: "شَنَآنُ الفَاسِقِینَ." این کلمهٔ معروف امیرالمؤمنین علیه السلام که از آن کلمات کلیدی است: شَنَآن! آن هم کی؟ فاسقین! نه شَنَآنُ فِسْق، شَنَآنُ گناه. از گناه بدت بیاید، از گناهکار بدت نیاید. از گناهکار از جهت گناهش بدت بیاید، از جهت فرصت گناهش باید خوشت بیاید و دلت بسوزد. نه تنها دلت بسوزد، بلکه دغدغه داشته باشی که آن فرصت را برایش نقد کنیم، راهش بیندازی، عوضش کنی، توبهاش بدهی.
این تفاوت رویکرد حضرت ابراهیم بین اینجا و بین قوم لوط این نیست که به قوم لوط که رسیده بگوید: آخی، بچههایم، الهی بگردم! حالا همجنسبازی هم به هر حال انتخاب سلیقه است، رنگارنگی! نبود حضرت ابراهیم هر روز یک رنگ نبود. بدش میآید. یعنی اگر دست ابراهیم برسد، خودش قتلعام میکند قوم لوط را. ولی چون هنوز احساس میکند که وقت هست و راهی، یک مهلت دیگر به آنها بدهیم، فرصت مجدد! یک بار دیگر، هنوز آخه شاید حجت تمام نشده باشد، هنوز شاید ما خوب با اینها حرف نزدیم، شاید استدلال ما را نشنیدند، شاید قُبحش را نفهمیدند. یک هرزگی و جهالت جوانی، حالا مثلاً یک هوس نیست که یکهو گل کرده. میخواهد یک مهلت دیگر بگیرد که یک تلنگری، تذکری. آنجا خدا به او میگوید که: بزن! هذا! بابا کوتاه بیا، تمام! غیرمردود است این بحث. ولی تا قبلش "یُجَادِلُنَا یُجَادِلُنَا یُجَادِلُنَا." خیلی تعبیر عجیبی است. وایسا با ما کلکل میکند، کلکل میکند! گاو سوخاری آورده، ملکهٔ عذاب هم کوتاه نمیآید. اینها خیلی عجیب استها! این میشود که اُسوه میشود. خیلی دشوار است این جوری بودن. چون جَهلمان و هواهایمان این وسط سریع میقاپَد ما را.
کسی از پس این کار بر میآید؟ بتواند دقیق از رو، از مو حرکت بکند و یک ذره این ور و آن ور نکند، که یک ذره جهل نداشته باشد، یک ذره هوا نداشته باشد. لذا آخر همین آیه هم از یک قضیه ما را معاف میکند. میگوید: "تو این مورد شما ابراهیم را الگو قرار ندهید." حالا میخوانم.
پس نسبت به کفار و کفرشان این حال نفرت. بعد چی؟ عداوت و بغضا. هم دشمنیام، هم بدمان میآید، کینه "أَبَداً"؛ تا ابد همین هست، از جانب ما تا ابد هست، با اینکه از جانب شما یک تحولی رخ بدهد. نفرتمان از آمریکا هم از جانب ما تا یک روزی است، از جانب ما تا یک روزی نیست، از جانب ما همیشه است. مگر اینکه آمریکا یک کاری بکند. خیلی اینها دقیق استها! کلمه به کلمه اینها را باید بهش دقت کرد. این جملهٔ خیلی از این سیاسیون کثیف ما و احمقِ مطالعهای، اینو گفتم: "دشمنی ما با آمریکا ابدی نیست." نص قرآن "أَبَداً." دشمنی با آمریکا ابدی است. خب، یعنی حتی اگر آمریکا هم توبه بکند، حتی اگر آمریکا یک کاری بکند، تو چرا الان دست و پای من را، چرا نفرت من را داری محدودش میکنی؟ چرا به من داری دیکته میکنی؟ انگار به من دارد دیکته میکند که تو هم حالا نفرت تو را همیشگی نگذار. آخرش من باید یک کاری بکنم دربارهٔ آمریکا، من باید نفرتم را محدود بکنم. نه آقا! من نفرتم ابدی است، "أَبَداً." "حَتَّی تُؤمِنُوا بِاللَّهِ وَحدَهُ." مگر اینکه تو یک کاری بکنی. آن هم چیست؟ اینجا جالب است که حتی حرف از ظلم هم دیگر نیست. تا آن روزی که ما را نکشید که حالا این آیهٔ سورهٔ ممتحنه، آیهٔ ۸ که میخواستم اوّل بخوانم، مرتبط است. ما را نکشید، تا آن روزی که حقمان را به رسمیت بشناسید، تا آن روزی که تحریمها را بردارید. نفرت و کینهمان با شما تا کی است؟ تا آن روزی که دیگر ما زور نگیرید، ما را آدم حساب کنید! آمریکا ما را آدم حساب کند؟ میگوید: "تا آن وقتی که تُؤمِنُوا بِاللَّهِ وَحدَهُ." تا وقتی که موحّد نشوید، این کینه و نفرت من با تو ممکن است. من دست از ظلم برمیدارم، پای عهدت میمانی، با تو عهد و قرار ببندم، ولی بازم کینه و نفرتم که از تو برطرف نمیشود! حواسات جمع است یا نه؟ آنهایی که در بحثهای سیاسی خیلی ریزهکاری، بحثهای سیاسی هستند، این ریزهکاری قرآن را میگیرند. چقدر مرزها را دارد دقیق از هم تفکیک میکند.
پس چی میگوید؟ میفرماید که ابراهیم این جور گفت. نقل قول نیست. میگوید: چون این جور گفت، تو هم باید اسوه بگیری. این آن عیار داستان است. اینو اصلش این مدلی باید باشی، این اسوه است. چون برگشت اینطور گفت، گفت: بدم میآید نسبت به شما، کافِرَم. کینه و دشمنیام هم تا ابد با شما هست، تا اینکه ایمان وحده را پیدا کنید. "إِلَّا قَولَ إِبرَاهِیمَ." ابراهیم اُسوه استها! البته اینجا را نمیخواهد اُسوه بگیرید. این هم باز نمیخواهد بگوید کار او غلط بود، از شماها برنمیآید. یک مورد هم بود، ابراهیم برگشت، گفت. حالا همین ابراهیمی که این قدر متنفر بود از همهٔ اینها، با همدیگر کینه، یعنی تا ابد با اینها داشت. برگشته بود به باباش هم گفته بود که: "لَأَسَتَغفِرَنَّ لَکَ." من برایت طلب مغفرت میکنم، ولی من اختیاردار تو هم نیستم که از جانب خدا بخواهم وعده و وعیدی بدهم یا برایت پیش خدا کاری، پروندههایت گم و گور بشود و این حرفها. استغفار هم برایت میکنم که ایشاالله توبه کنی، برگردی. "رَبَّنَا عَلَیکَ تَوَکَّلنَا وَإِلَیکَ أَنَبنَا وَإِلَیکَ المَصِیرُ." که بعد با خدا مناجات کرد که خدا، به تو توکل کردیم و توبه و این حرفها. این هم قول ابراهیم هم در آیات دیگر توضیح داد که اوّلاً این یک وعدهای بود که به او داده بود، گفتم: من تا یک مدتی اینطور برای تو استغفار میکنم. بعد در سورهٔ مبارکهٔ توبه هم فرمود که آن روزی که برای ابراهیم واضح شد که: "فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبرَّأَ مِنهُ." تازه همین باباش هم آن روزی که دیگر قشنگ معلوم شد که بابا این آدمبشو نیست، این سر به توبه و بازگشت ندارد، نقطهٔ آخر! او صبر کرد، وایساد تا آنجایی که راه داشت و جا داشت. آنجا کجاست؟ امثال ما نمیدانیم. خیلی هم مرز باریک است. تا آنجاها بروید، تا آنجا الگو بگیرید از ابراهیم. تقابلتان را داشته باشید با طاغوت.
خیلی لطیف استها! خدایا، به هر حال، بعضی تعاملهای ریز هم میشود کرد. آن از تو برنمیآید. تو تقابل کلفتت را داشته باش. تعامل نیست داشته باشی، تعامل ریز برای تو سُر خوردن و رفتن است. باید بگوییم قریب به این مضمون که امام رضا علیه السلام فرمود: آن پسره، باباش توی سپاه فرعون بود، بچه با سپاه موسی بود، کامل از هم تفکیک شده بودند. لحظهٔ آخر دید که اینها دنبال آنهایی آمدند. موسی گفت: آقا، من بروم یک بار دیگر بابام را بگویم، بگویم برگردد، توبه کند. ریزهکاری دارد، سخت است. آقا، کار تو نیست! دلسوزتر از موسی شدهاید؟ اینها خیلی آقا چیزهای عجیبوغریب است. این دلسوزتر از خدا و پیغمبر؟ این آدم خودش طاغوت میکند. اصلاً انحراف است این! جداً: "لَا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ." خودتان را جلوتر نیندازید از خدا و پیغمبر. این همان جاست که آدم خودش را جلو میاندازد. اینجا خدا دلش نسوخته، پیغمبر دلش نمیسوزد، این دلش میسوزد؟ آیا قرآن سورهٔ نور است دیگر، میگوید: بابا، اینجا شلاقت را بزن به این! آنی که زنا کرده: "وَلَا تَأخُذکُم بِهِمَا رَأفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ." دلت هم نسوزد برایش. آخه جوان است! آخه گناه کرده! تو دلت برای بقیهٔ جوانها بسوزد، این گناه ریشهکن بشود. تو یک جوان را داری نگاه میکنی که یک هرزگی کرده، دارد شلاق میخورد، دلت میسوزد. من همه را دارم نگاه میکنم، همهٔ جوانها را در همهٔ تاریخ که کار این دارد همهٔ آنها را میسوزاند. از من جلو نزن! از من دلسوزتر نباش! از موسی دلسوزتر! آقا، بروم بابام را یک بار دیگر بگویم! مذاکره است دیگر. برو دیگر! برو مذاکره کن. همین که رفت به باباش بگوید، به بابائه رسید که: بابا، بیا بریم. دریا به هم آمد، این غرق شد. قاطی کدامها غرق شد؟ قرآن میگوید: آل فرعون همهشان غرق شدند! یک دانه هم از آل موسی آن وسطها آمده بود به باباش بگوید: "آل فرعون." خیلی عجیب استها! اینها ریزهکاریهای تعامل و تقابل با طاغوت.
که ماها خوبی ریزهکاریهاش را چون بلد نیستیم، به ما میگوید: "تقابل تو فعلاً داشته باش. غیر از این قول ابراهیم که باباش گفت استغفار برایت میکنم، بقیهاش را بگیرید. آن کینه و نفرتهایی که داشت را بگیرید. صورتیبازی درنیاورید، میخواهم این را عوضش کنم و این حرفها. اینها کار شماها نیست." البته معنایش همین نیستش که حالا با هرکی که گناهکار است، در هر سطحی که گناه دارد، بخوابانی توی گوشش. "کفرنا بکم و بدا بیننا." و شیوههای خودش را دارد. بعدش دعا کردند: "رَبَّنَا لَا تَجعَلنَا فِتنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا." خدایا، ما را فتنه برای کفار قرار نده. که این هم از آن آیات لطیف است. یعنی اینی که ما توی مشت اینها بیفتیم، آن ها هر جور خواستند ما را بازی بدهند، یک معنایش این است. یک معنای دیگر هم که میتواند داشته باشد، همین است که ما ابزاری نشویم برای فتنهانگیزی اینها. که همانند ابنلبون باش در فتنه. ما یک وقتی غیرابنلبون نباشیم برای کفار. با اسنپ ما مرسولاتشان را برسانند. درست شد؟
"لَقَد کَانَ لَکُم فِیهِم أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرجُو اللَّهَ وَالیَومَ الآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ." و بعد میفرماید: "اسوه." حالا ادامه اش خیلی جالب است. شما خیلی نگران بودی، میگفتیم: آقا، به هر حال، شاید راه داشته باشد، اینها بعضی هایشان توبه کنند، آدم بشوند. شما این مدلی کار را ادامه بدهید، در این موضع قدرت و استحکام باشید، امید که "أَن یَجعَلَ اللَّهُ بَینَكُم وَبَینَ الَّذِینَ عَادَیتُم مِنهُم مَوَدَّةً." خدا بین شماها و آنهایی که دشمنی دارید، مودت برقرار کند. اگر قرار است مودت هم برقرار بشود، این موقع برقرار میشود. آن روزی که شما قدرتمند "کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرصُوصٌ" نفوذناپذیر هستید، زنده بمانید، باید به شما باج بدهد و با شما تعامل کند. آن وقت است که باب تعامل باز میشود. باب تعامل را او باز میکند. یعنی باب تعامل او با تو هم این تقابل سفت و سخت تو با او است، وگرنه تعاملی هم نخواهید داشت. چقدر فنی است!
"لَّا یَنهَاکُمُ" البته اینهایی که بهتان گفتم که آقا روبهروی کفار و طاغوت و اینها یک استثنا میکنم که این آیه بود که اول بحث میخواستم بخوانم که خوب شد همان اول نخواندم، گذاشتم اینها را بگویم حالا بخوانم که خوب فهمیده بشود: "لَا یَنهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَم یُقَاتِلُوکُم فِی الدِّینِ." البته اینهایی که گفتم معنایش این نیست که آن کفاری که با شما قتال در دین نکردند، حالا این جلسه هم بحث چین و روسیه و اینها مطرح شد. چین آقا، در طول تاریخ چند بار، حالا در طول تاریخش را ولش کن، بهار [بگذرد]، گذشتهها گذشته، حالا الان مهم است. حتی در طول تاریخش هم بگردید بعید پیدا بشود. امروزش هم که واضح است. چند بار شماره [ما را] بمباران کرده؟ چند بار به تأسیسات شما حمله کرده؟ چند بار خرابکاری کرده؟ چند تا براندازی کرده؟ چند تا جاسوس تا حالا از چینیها گرفتید؟ ممکن است طمع دارد، دستاندازی دارد. بعضی وقتها هم از حماقت شماها مثلاً گاهی ممکن است سوءاستفاده بکند. یک قرارداد طاغوت، البته آن توی معنای وسیعش طاغوت هستها! ولی این تعامل با طاغوت، آنی نیست که من نهی کرده بودم اینجا مراوده نداشته باش که بشود کفر به طاغوت. نه، نهی از این ندارم. از آن کسی که با شما قتال در دین نکرده، تازه قتال در دین گفته. ممکن است یک جایی سر یک داستان دیگری یک قتالی کرده، ولی قتال در دین نبوده. یک بحث اقتصادی بوده، درگیری بوده، اشرار بودند. حالا مثلاً یک چیزی بوده. البته ممکن است کسی بگوید آقا چینیها مثلاً این شیعیان کجاست؟ یک جایی شیعه داشت. چند سال پیش چینیها، جای هاشمی آمد توی نماز جمعه، آخرین نماز جمعهٔ هاشمی، فکر میکنم بود که سال ۸۸ آن بحث را مطرح کرد که اینها دارند شیعیان را میکشند، یا شیعه بودند یا مسلمان بودند، خاطرم نیست. بحث بشود که آن هم داستانش چی بود و قضیهاش چیست.
حالا خلاصه، آنی که با شما قتال در دین نکرده، نهی ازش ندارم. "وَلَم یُخرِجُوکُم مِن دِیَارِکُم." یا قتال در دین میکنند، یکی قتال در دین است، یکی هم که از زمینتان بیرونتان میکند، آوارهتان میکند. حالا یک وقت هست میکشد و آوارهات میکند، یک وقت هست مثل این مدل کرانهٔ باختری. شهرکسازی خراب میکند، میآید جلو، میکشد هم خراب میکند. جفت کارهایش را دارد انجام میدهد. خندهدار این است که قرآن میگوید: حالا این که با شما این کار را نکردند، نه، اشکال ندارد، باهاشان تعامل کنیم. مسلمانهای بزرگوارِ روزهگیرِ ماه رمضان، "رمضان کریم"، دقیقاً با آنی که میکشد و اخراج میکند، با همان بیشتر از همه تعامل دارند. بعد با جمهوری اسلامی که نه میکشد، نه اخراج میکند، با این تعامل ندارند. رمضان کریم، نام مسلمانان. از کجا معلوم اسلام جمهوری اسلامی بر حق است؟ از کجا معلوم اسلام استانبول بر حق نباشد؟ "أَن تَبَرُّوهُم وَتُقسِطُوا إِلَیهم." نهیتان نمیکنم که با اینها رابطهٔ خوب داشته باشید. بر آن تعامل وظیفهمدارانه است که آدم کوتاهی نمیکند در ادای وظیفه و ادای حقوق. بر والدین هم همین است دیگر. "أَن تَبَرُّوهُم." نهیتان نمیکنم که با اینها بر [همان نیکی و ارتباط نیکو] داشته باشید. آقا کافرند، حتی چه بسا طاغوتند. باش! قتال در دین که با تو ندارد. آواره هم که نکرد. جان تو را محترم میداند، مال تو را محترم میداند، امنیت تو را محترم میداند، ناموس و میهن تو را محترم میداند. محترم بدون تعامل کن، تا وقتی که اینطوری. خیلی اینها مهم استها! بزن آقا! "حَتَّى تُؤمِنُوا بِاللَّهِ وَحدَهُ." میکشیمتان؟ بکشیدش! "أَن تَبَرُّوهُم وَتُقسِطُوا إِلَیهِم." با اینها با قسط برخورد کنید. "إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقسِطِینَ." تو ای مسلمانی که با کافرها، با این جور کافرها، تأکید میکنم با این جور کافرها، با قسط برخورد میکنی، خدا هم تو این جور مومنی را دوست دارد.
خوب، ادامه اش شیعه بودن "إنَّمَا إنَّمَا یَنهَاکُمُ اللَّهُ." ای کاش وقت بود این کتاب را میخواندی، حالا یک فرصتی میشد، تازه یادم بندازید از این هم بخوانم، چون اینها مطالب خیلی خوبی دارد. "إنَّمَا یَنهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُم فِی الدِّینِ." خدا فقط از یک جماعت نهیتان میکند. آنهایی که "قَاتَلُوکُم فِی الدِّینِ"، قتال با شما دارند. قتالشان هم سر اعتقاداتتان است. مسئله فقط همین است، نفت نیست. "قَاتَلُوکُم فِی الدِّينِ" نفتت را هم میخواهد ازت بگیرد به خاطر دینت. وقتی که دینت را بفروشی، با نفتت هم کار ندارد. قتال سر نفت نیست. اگر سر نفت بود، نفت بقیهشان را هم باهاش سرش میجنگیدند. سر هستهای بود، با هرکی که هستهای دارد باید میجنگیدند. چطور هندوستان و پاکستان و اینها کار ندارند؟ پس مسئله دین است. مسئله نه هستهای است، نه موشک. موشکهای دور [برد] بقیه هم دارند، خفنتر از موشکهای بعضی، موشکهای بعضیها را دارند. با آنها هم کار ندارند، بلکه بهشان موشک هم میدهند. الان آذربایجان، تو یک دورهای من آمار داشتم ۹۵ درصد چیه؟ الان مثل اینکه ۷۰ درصد چیه؟ دارند کم میشوند. طاغوت دیگر! خدا انشاالله مرگ علیاف را هرچه زودتر برساند. خبر آتش گرفتنش بیاید! انشاالله به زودی، عرض کنم خدمتتان که این هم غالب مردم شیعه، شیعه نه فقط مسلمان، شیعه هم نماز میخوانند، هم روزه میگیرند، هم مسجد دارند، هم حوزه علمیه دارند، مکه میروند. مشکل چیست؟ الان موشک هم میدهند، حمایت هم میکنند. کل نظام اطلاعاتیشان هم دست اسرائیلهاست. تجهیزات اطلاعاتی بهش میدهند، سرویس اطلاعاتی بهش میدهند. معلوم میشود که مسئله این نیست. مسئله دقیقاً همان ربوبیت است. این دین همان ربوبیت است. همان زیر بلیط رفتن است. پذیرفتن ربوبیت و سر همین با تو قتال دارد. آنی که با تو قتال دارد اینها: "إنَّمَا یَنهَاکُمُ اللَّهُ."
کفر به طاغوت، همهٔ بحثهایی که داشتیم، اصلش "وَأَخرَجُوکُم مِن دِیَارِکُم وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخرَاجِکُم." حالا یک چیز دیگر هم توی این آیه اضافه کرد، خیلی لطیف است. چقدر این آیات قرآن فوقالعاده است! قتال میکنند، اخراجتان میکنند. یا آنهایی که شما را اخراج میکنند، کمک میکنند. مستقیم هم خودشان اخراج نمیکنند. "ظاهَرُوا عَلَىٰ إِخرَاجِکُم." ظاهروا همان زهیر صدام، دارد مردم را از خوزستان بیرون میکند، از کردستان بیرون میکند. صدام دارد بیرون میکند. خب کی به صدام سرویس میدهد که صدام بتواند بیرون کند؟ داعش دارد بیرون میکند. کی عملیات اطلاعاتی برایش میکند که میفهمد کیا کجا هستند که برود آنها را بیرون کند؟ تازه بیرون کندها! نه که بکشد. کشتن که هیچی، فقط بیرون میکند. "أَن تَتَوَلَّوهُم." اوه اوه! یا ابوالفضل! نهی کرده که اینها را به ولایتشان را داشته باشید. این ولایت هم آن محبت قلبی هم این مراوده و تعامل بیرونی. این آن خط ممنوع است. با اینها، اینهایی که این ویژگیها را دارند، کشورهای منطقه کدامها هستند؟ کی؟ مدل آمریکا، اسرائیل که هیچی. غیر اسرائیل با همه دنیا ما تعامل داریم. آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و اینها که هیچی. اینها که مصداق بارز این آیاتند. تا عربستان هم میآید. تازه با عربستان چه شکلی تعامل کنیم؟ پیمان بست. اگر پای پیمانش بماند، غضای یمن و اینها. قرار مدارها گذاشتند دیگر. انصافاً هم ماند. ظاهر فعلاً که پای قرار مدارهایش توی بخشش بوده دیگر. حالا ظاهراً اگر همچین قول و قراری با تو دارد که خب اشکال ندارد. با کفارش هم میشود همچین معاهدهای داشت. چه برسد به آن که حالا ظاهراً مسلمان هم است.
حالا پس این را نهی کرده که باهاشان رابطهٔ ولایی داشته باشید. "وَمَن یَتَوَلَّهُم." حالا اگر کسی با اینها رابطهٔ ولایی داشته باشد، چی میشود؟ "فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ." اینها همان ظالمین. آقا، یک دستهبندی توی این کتاب دارند: کافر بیآزار، کافر ستیزهجو. این "أَن تَتَوَلَّوهُم" که میرسد، ایشان میفرمایند که خدا نهی میکند از چی نهی میکند؟ از رابطه با اینها. "رابطهٔ محبت." دقت بکنید، چند کلمه بخوانم، حواسات جمع باشد. گفتیم، ولی خب ایشان نکات اضافهتر میگوید که قشنگ، "رابطهٔ محبت، رابطهٔ سیاست، رابطهٔ همکاری." خدا نهی میکند. اینها را کنار بگذارید، اینهایی که با شما این جور دشمنی میکنند، توی میدان میآیند، محاربه میکنند، کنار بگذارید. ما با اینها هیچ کاری نداریم. مسئول ارشد مملکت با رئیس فلان گروهک تروریستی بیرون از کشور عکس دارد توی دوران ریاستش. ما با اینها هیچ کاری نداریم. ببینید، این ضمناً یک خط خیلی روشنی در سیاست خارجی ما هم میشود. البته نه فقط سیاست، سیاست خارجی نیست. این مربوط به سیاست خارجی و سیاست داخلی هر دو است. در داخل هم همینطور. خیلی جالب است. آنی که کشته، اخراج کرده، قتال کرده، محاربه کرده. زن، زندگی، آزادی. یک جنبش محارب آدمکش. فتنه ۸۸. [کسی که میگوید] فتنه ۸۸ میگوید: تو بهش میگویی فتنه! در نگاه شما فتنه است. نهجالبلاغه در نگاه تو خوب است. جواب حرف آن کسانی که تقویت کردند گروههای محارب را. آن کسانی که کمک کردند، تقویت کردند، آنها هم همینطور. دقت! یک وقتی یکی میآید در جمهوری اسلامی شمشیر دست میگیرد. خوب دقت بکنید، تو را خدا خیلی دقت بکنید. مطالبی که خیلی توجه میخواهد، نظر آقا این است. یک وقتی کسی دیگر قناری را رنگ نکند به اسم چیزی که به خورتان بدهد، به خورد ملت بدهد. سرباز نظام و رهبری! حرف آقا نیست، حرف قرآن است. ما قرآن را کار داریم.
میگوید: یک وقتی یکی میآید در جمهوری اسلامی شمشیر دست میگیرد. عناصر جمهوری را، مأمورین دولت را، پاسدار را، اگر دستش نرسید مردم معمولی را میکشد، بمب میگذارد، ترور میکند. لبنیاتی را، حمامی را، سبزیفروش و از این کارهایی که واقعاً هست. اینهایی که میگویند واقعیّات است، به عنوان مثال نیست که حالا منافقین. یک وقتی یکی این کار را میکند. خب، محاربه حکمش معلوم است. یکی هست که نه، خودش این کار را جرئت نمیکند انجام بدهد، امّا کمک میکند به او. مثلاً یک آفرین میگوید. سلبریتیها از آفرین و احسنت کمک شروع میشود تا مخفی کردن، جان میدهد، مخفیش میکند. چقدر جالب شد! کمک عملی کردن، پول دادن، سلاح دادن، راهکار یاد دادن، اطلاعاتِ یک کیفهای این مدلی انداختن واسه.... حواستان باشد، لایک میکنی، مسئول جمهوری اسلامی هستی؟ اُه، خیلی عجیب شد! یک جا یکی که یک لایک فقط کرده... مرزها خیلی سخت است تفکیک و تشخیصش. پس آیهٔ شریفه شامل اینها هم میشود. اینکه "یَنهَاکُمُ" و "تَتَوَلَّوهُم." "تولی اینها هم همان است." "تولی" چی بود؟ "رابطه برقرار کردن، محبت کردن، رفاقت به خرج دادن." میآورم توی دولت، کارگزار میکنم، آمبولانس آتش بزنید؟ الان وزیر ولی الحمدلله دولت آقا بسته. همه اگر فرض محال آقا هم بسته بود، آقا هم از ولایت ساقط میشد. شما قرآن است. ولی فقیه تا وقتی که عدالت دارد، ولایت دارد. اینستا [گرام] مسائل این مدلی. بحثهای سیاسی و این حرفها. اینها بحثهای قرآنی، بحث اعتقادی است. چهارچوبهایی است که هی میگوییم: آقا، برگردیم به قرآن، قرآن بخوانیم. قرآن توی زندگیها نیست. خب، بسم الله القر [ان] آمد توی زندگی. معالی که از حفظ بخواند پشت هم. قرآن نهجالبلاغه قرهقاطی میکس کند، غلط غلوط! آن خوب است. آدم قرآنی، "مَن یُتِم." هرکی با اینها رابطه و پیوند برقرار بکند، هم با آن برانداز، هم با آن، نمیدانم، توماجیکِش، هم آنی که توماج را لایک کرده، همان سلبریتی که برای آزادی توماج کمپین راه انداخته، آن هم جز اینهاست. آن هم "أَظهَرُوا عَلَىٰ إِخرَاجِکُم" نه "إِخرَاجِکُم" رسماً کمک کرد. آقا، اینها شریک قتل برای قتل آرمان عجمیان مشارکت داشتند رسماً. حالا اینها شدند یک گروه. اینها همانهایی که با شما سر دینتان قتال دارند. سر دین، سر اصل آن رب و بیاثر این احکام، سر مبانی دین، سر معارف دین، احکام دین، هرچی. اینها شدند یک طرف قضیه. هرکی از بین شماها با اینها ولایتی داشته باشد، این میشود ولایت طاغوت. سخت شد نه؟ جالب شد. این ولایت طاغوت.
همهٔ آنهایی که تا به حال هی میگفتیم طاغوت، طاغوت، "وَلَا تُطِیعُوا أَمرَ الطَّاغُوتِ" "عروة الوثقی"، "اِخرَاجُ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ" "اَولِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ" همهاش دوباره زنده میشود از اینجا به بعد. این است که یکیش که دیروز خیلی برجسته بود تحاکم طاغوت بود، کیفیت نمونههای عینی ولایت طاغوت بود. یکی از نمونه، با جریان معارض، با جریان برانداز رابطه دارد، عَلَقَه دارد. حالا یک وقت هست فقط توی دلش است، حالا کاری هم نمیکند. ولی وقتی که قشنگ دارد نشان میدهد محبت به پهلوی، به آمریکا، به هرکی! "لَم یُقَاتِلُوکُم فِی الدِّینِ." اینها هنوز با شما قتال نکردند، شما را از شهرتان بیرون نکردند. اشکال ندارد اگر محبت بکنید. "تَبَرُّوهُم." هم با اینها عادلانه برخورد بکنید، حق و حقوقشان را بدهید. معارض بوده و در رأس تعارض بوده، حالا آن سلبریتیاش، حالا آن مسئولش، حالا آن دولتیاش. برمیگردانی، بعد میآوری توی دولت، بعد میآوری، میبری، میکنی وزیر. بعد باز طرف توی براندازی بوده، میآید میشود مجری فلان برنامه، با بودجهٔ جمهوری اسلامی بهش برنامه میدهند، میسازد. فیلم بهش میدهم، میسازد. سیاستمان هم این است که کی را داریم میرانی؟ کی را داری نگه میداری؟ الان کی به کیه؟ با خودت چند چندی؟ "ترحم بر پلنگ تیز دندان جفاکاری بود بر گوسفندان." "هرکس با اینها رابطه و پیوند ولایت برقرار کند، که اَعَم از ولایت دوستی و ولایت همکاری و... و ولایت سیاسی و غیرو. فَالْأُولیٰ هُمُ الظَّالِمُونَ." اینها ظالمند. این کسانی که به آنها ارتباط دوستانه برقرار میکنند، ظلم میکنند. نگو آدم است! بله آدمیه که با آدمها میستیزد! مگر که من بالاخره یک انسانیه، یک سیاستی دارد، [که] آن نظرش این بوده! تو اسمش را گذاشتی فتنه، قرآن [میگوید] ظالم! ظرفیتها را محدود نکنیم با تنگنظری، بیرون نکنیم جوانان را، مغزها و استعدادهایمان را خودمان با دست خودمان محروم نکنیم. آقا، قرآن محروم کرده با دست خودش. ظرفیت و استعداد. این ظرفیت برای دشمن است، این برای ظرفیت نابودی است، ظرفیت براندازی است. لذا فرمود: "کسی را بیاور!" حضرت آقا فرمود: "تا بن دندان معتقد باشد، پایبند به جمهوری اسلامی باشد." هرکی "پایبند جمهوری اسلامی خورده بود" (اشتباه فهمیده بودم)، پایبند، آره، پایبند جمهوری اسلامی داشته باشد. نگویند که "او بالاخره یک انسانیه، سیاست دارد." بله، اما سیاستی که علیه سیاست الهی است. علیه سیاست یک اجتماعی است که روی پای خودش ایستاده. پس نباید به او کمک کرد. این همان "ترحم بر پلنگ تیز دندانه" است که چیست؟ که ستمکاری بر گوسفندان است. توجه کردید؟ از پیغمبر/یکی از ائمه که میپرسد: "آیا در دین حب و بغض هست؟ اصلاً در دین محبتی یا بغضی هست؟ چیزی در دین هست که دستور بدهد باید یکی را دوست بداری، یکی را دشمن بداری؟" مگر دین چیزی غیر از محبت و بغض است؟ که بعد این را دیگر مفصل اشاره میکنند. ای کاش یک فرصتی باشد که مطالب ایشان را بهتر و بیشتر بخوانیم، چون خیلی نکته دارد. این تا این جای قضیه.
بعد توی آیات بعد هم که خب باز توی بحث تعامل با کفار وارد یک حوزهٔ جدیدی میشود. زنهایی که مومن میشدند، ملحق میشدند به جامعهٔ دینی، بعد خب اینها هنوز توی پیمان، توی عقد با همسرشان بودند. یک بحث جدیدی مطرح میشود: "مؤمِنَاتٍ مُهَاجِرَاتٍ." حالا فردا اگر فرصت شد، خوب جایی هم بود، چون واقعاً یک بخش عمدهای از مسائل و مباحثی که توی بحثمان لازم داشتیم، توی این آیات بهش پرداختیم. اگر فرصت و توفیقی باشد، فردا هم انشاالله این سورهٔ ممتحنه را آیات بعدیاش را یک مروری داشته باشیم، چون تا آخرش الان تا آیهٔ ۹ رسیدیم، ۱۳ تا، ۴ تا آیهٔ دیگر مانده بخوانیم. نکات مهم دارد. یک میزان دیگر از تعامل و تقابل فهمیده میشود. مطالب دیگری هم هست که حالا اگر فرصت شد عرض میکنم. یادم بندازید امروز که وقت نشد. یک بحثی مرحوم آیتالله حائری شیرازی دارد در مورد استعمار فکری، که دیروز چون آخر جلسه در مورد استعمار صحبت کردند و اینکه تحجّر اصلش مال طاغوت است، یک بحث خیلی فنی قشنگی دارد. [آیتالله] هادی شیرازی توی کتاب تفکر که آورده بودم بخوانم، حالا امروز وقت نشد، فردا اگر فرصت بشود انشاالله عرض خواهم کرد. انشاالله ما را عامل به این معارف قرار بدهد. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...