
جلسه ششم : علت جعلی؛ مادر مغالطات و سلاح رسانهها
این جلسات کارگاهی «تحلیل مغالطات» با رویکردی کاملاً رسانهای برگزار شده است؛ جایی که استاد با زبانی ساده، طنزآمیز و مثالهای واقعی از سیاست، تاریخ و زندگی روزمره، پیچیدهترین خطاهای منطقی را باز میکند. هر جلسه پر است از نمونههای عینی؛ از مناظرههای مشهور و سخنان سیاسیون گرفته تا برداشتهای غلط از قرآن و تاریخ اسلام. شیوه تدریس تعاملی و کارگاهی است؛ استاد مدام پرسش میپرسد، مثال میآورد و مخاطب را وارد ماجرا میکند تا خود او مغالطه را کشف کند. نتیجه این دوره، یاد گرفتن مهارتی جذاب است: دیدن پشت پرده سخنان و رسانهها و ایستادن در برابر فریبهای زبانی و فکری
تعریف مغالطه علت جعلی و دو نوع اصلی آن
معرفی عوامل این مغالطه: جهل و غرضورزی
مثالهای روزمره و سیاسی از نسبت دادن علتهای بیربط
نقش رسانه در تبدیل علتهای فرعی به علت اصلی
نقد ربط دادن همه مشکلات اقتصادی به تحریم
بررسی رابطه جمعیت، قدرت و ثروت در مقابل مغالطات رسانهای
وصف مشعر به علیت و کاربرد آن در تخریب گروهها
هشدار امیرالمومنین (علیهالسلام) درباره سیاست شیطانی معاویه
اهمیت مطالعه تاریخ اسلام و نهج البلاغه برای کشف مغالطات
سوءاستفاده جریانهای سکولار از مفهوم رحمانیت اسلام برای تخریب دین
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا أبیالقاسم محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الآن الی قیام یوم الدین.
مغالطه علت جعلی را که عرض کردیم، مغالطه مادر محسوب میشود و در مغالطات بسیار رایج و پرکاربرد [است]. گفتیم که این علت جعلی دو جور اتفاق میافتد: گاهی چیزی که علت نیست به عنوان علت معرفی میشود؛ گاهی چیزی که علت هست، یک مقدار از علت است که به عنوان تمام علت معرفی میشود.
مثلاً تحریم به عنوان همه علت مشکلات اقتصادی معرفی میشود. تحریم علت مشکلات اقتصادی هست، اما تمام علت نیست. بعد حالا باز دوباره فضایی که دارند کار میکنند در کشور و در رسانهها این شکلی است: میگوید همه مشکلات به تحریم برمیگردد، همه تحریمند. به شورای «ت» علت جع... در حالی که مشکلات اقتصادی بخشی از آن به خاطر تحریم است؛ تحریم نیز بخشی از آن به خاطر شعارهایش [است].
این همه کشورهای دیگر که شعار هم نمیدهند، ولی تحریمهای ریز و درشت [دارند]. خود روسیه مگر تحریم نیست؟ خیلی چیزهایش تحریم است. خب مثلاً روسیه «مرگ بر آمریکا» میگوید؟ مثلاً اینگونه یعنی موشکهایش مثلاً «مرگ بر آمریکا» مینویسد، «مرگ بر اسرائیل» مینویسد؟ روسیه مگر با اسرائیل مشکل دارد؟ نتانیاهو پا میشود میرود مسکو، پوتین پا میشود میرود تلآویو. دیدید دیگر؛ با هم میگویند، میخندند، دست میدهند! پس پیمانه علت اصلاً علت محسوب نمیشود. بعدش هم اگر علت محسوب شود، بخشی از علت محسوب میشود.
این مغالطه، مغالطه بسیار مهمی است. حالا من مثالهایی را میزنم. ببینید چقدر کاربرد [دارد]. این را گفتیم. علت مغالطه چیست؟ جلسه قبل نگفتیم؟ علت این مغالطه یا جهل است یا غرضورزی.
چرا من علت جعلی میگویم؟ یا نمیدانم یا میدانم [و از روی غرض]. مردی میگفت که سوار مترو بودیم. یکی از این فلاسفه غرب، الان اسمش در ذهنم نیست، گفته بود که: «سوار مترو بودیم. داداشم موز میخورد. موز را که گاز زد، گفت: "آی! کور شدم، آی! کور شدم! داداش، تو نخور! موز نخور! کور میشوی!"» تونل رفت. [اما او] علت تاریکی را گازی [دانست] که به موز زده؛ [در حالی که] علت اینکه [او] رفته بود تو تونل [بود]. این میشود علت جعلی، اثر جهل؛ علت جعلی، اثر جهل. نمیدانسته.
افراد جاهل و کماطلاع از مسائل مختلف برای تحلیل وقایع، بدون اینکه استدلال منطقی در نظر بگیرند، اظهار نظر میکنند. این عدم واقعنگریشان باعث میشود که آن واقعه مورد نظر را به یک سری علتهایی که ربط ندارد و واقعی نیست، مرتبط کنند. منظور از غرضورزی هم این است که گاهی یکی از علت واقعی خبر دارد، اما برای اینکه بر حقیقت سرپوش بگذارد [و] تحلیل دیگری از مسئله ارائه دهد، سعی میکند علت دیگری برایش بتراشد [و] آن را به عنوان علت حقیقی معرفی کند.
گاهی مثلاً میگوید: «آقا! اینکه جنگ نشد، به خاطر این بود که ما مذاکره کردیم.» بر فرض، مثلاً ممکن است جایی در بک ما کار نداریم. ممکن است در کره زمین باشد و شریکی از این حرفها بزند. یا مثلاً همین که ما آمدیم، قیمت دلار کشید پایین. بعد کمی که ماندیم، هی کشید بالا. آمدیم، اسممان آمد، دلار کشید [بالا]. علت جعلی! خب، مردم هم، بندگان ساده و بیخبر خدا، فکر میکنند که این آقای فلانی خوب [است]. «آرامش را ببین در مملکت! الان چند سال است دعوا نیست!» خب، دعوا نیست؛ [زیرا] آن طیفی که باخته، صدایش درنمیآید. علتش این است. «مثل گل مثلاً مملکتتان را اداره میکنید؟ از بهشت آمدهاید؟ نازید؟ همهتان گوگولیمگولی هستید؟ قبلیها یک مشت آدم درنده بودند؟» نه، کسی که باخت، باختش را قبول کرد. علت آرامش مملکت [این است که] غرغر الکی نمیکند. سرش را ببر [تا] ساکت بکنی، چهکارش میکنی؟
برای وقایع دیماه، مشهد شروع شد، بعد فلان جا شروع شد. امام جمعه آمد در نماز جمعه، گفت: «اصل حرکت اشکالی نداشت.» [و بعد گفته شد:] «کل فتنه زیر سر امام جمعه مشهد بود؟» مغالطه علت جعلی! دلبری که نیستش که! خیلی متاسفانه این فضا، فضای بسیار بد و مسمومی است در فضای رسانهای و سیاسی هم. تا یکی بد میگوید [و] از یکی خوب میگویی، این انگار معادل با این است که تو با این جریانی [و] علیه آن جریانی [هستی].
یک انتقادی ما کردیم از آقای رئیسی در همین کانال. [مردم] ریختند سر ما. برای چیست؟ انتقاد! گفتم: «بابا! [از] قبلیها هم اگر کسی انتقاد نکردیم، وقتی اشتباهی [و] اشکالی آدم میبیند، مطرح بکند. [اما ما] بت میسازیم. این اصلاً خود امام رضاست روی کره زمین!» «از اولش نفوذی و جاسوس [بود]! قیافه [و] چشمها را ببین! از همان اول شناختمش!» «یا معجزه هزاره سوم! شخصیتهای [در] رأس انحراف در طول تاریخ!» نه این باشد نه آن باشد. اشکالی [که] آدم میبیند، میگوید. دوز و کلک و اینها هم نباید داشته باشیم. سیاستورزی به این معنا، عین نفاق است. این سیاستورزی نیست؛ نفاق، حیله است.
مرحوم آیتالله شاهآبادی در شجره دوم از «شجرات المعارف» —کتاب «شجرات المعارف» را چهارشنبهشبها در دانشکده مهندسی [در بحث] مقایسه با دوستان داریم، از امشب شجره دوم شروع میشود انشاءالله— آنجا میفرماید تفاوت سیاست اسلامی با سیاست شیطانی را روشن [و] مطرح میکند. سیاست شیطانی سیاست نیست؛ حقّه است، مکر است. امیرالمومنین فرمود که: «این کارها را من هم بلدم. بهتر از معاویه هم بلد [هستم].» فکر نکنید که مثلاً او خیلی [زرنگ است]. «وَاللهِ ما کانَ معاویةُ أدهى منی». به خدا قسم، معاویه از من زرنگتر [و] سیاستمدارتر نیست. او حقهباز [است]. دولت عدل. اگر تقوا دست من را نبسته [بود]. من از همه اینها [بهتر بودم]. [اما] این تقواست که به شما میگوید: «آقا! وقتی این علتش نیست، آخر چرا [به آن] ده درصد سهم دارد؟ چرا صددرصد سهم گردنش [است]؟» [و همین] تقواست [که میگوید:] «رقیب است. باید حذفش کرد. شاخ میشود، پسفردا همه چیز [را به دست میگیرد].»
[میگویند:] «مقارن [با این که] این رفت آنجا، فلان اتفاق افتاد. این مقارنت [نشان میدهد که] پس این فلانی عاملش است.» «چرا تا تو این را گفتی، قیمت اینجور شد؟ تا تو رفتی، اینجور شد؟ تا [تو] آمدی، اینجور شد؟ تا فلانی را آوردی، اینجور شد؟ تا فلان موضوع را گرفتی، اینجور شد؟»
قبول کنیم. [این] مثال امروزه [است]. تجربه نشان داده است که قوه مقننه در کشورهای مختلف هرچه قوانین پیچیدهتر و دستوپاگیر بیشتری تصویب کنند، آمار جرم و جنایت و نقض قانون [افزایش مییابد]. ما باید این مطلب را بپذیریم که بهترین راه اداره کشور و جلوگیری از تخلفات قانونی این است که این نظام قضایی پیچیده و قوانین دست و پاگیر را کنار [بزنیم]. مشکلش کجاست؟
بله! ماست و دروازه! [اینها] عامل جرم و جنایت را چه میدانند؟ قوانین دست و پاگیر! ممکن است قوانین دست و پاگیر علت باشد برای افزایش جرم و جنایت، [اما] چند درصد سهم دارد؟ گفتم همین جا بود دیگر؛ بحث پایینشهری و بالاشهری، فقر و اینها. میگوید: «هرکی فقیر است، مناطق فقیر، مناطق جرمخیز است.» یا مثلاً مناطق فقیر سطح تحصیلات پایینتر است.
[اما ما] دانشمند دیدیم از روستاهای دورافتاده. شما دیدهاید دیگر؟ روستای دورافتاده که اسم روستایش را وقتی میگوید، اصلاً نمیفهمی کجا، کدام [سمت] و شرق و غرب و شمال و جنوب، کدامور هست. آن طرف [میگویند:] «به چه مرحمی [مثلاً] حاج قاسم سلیمانی؟ ولی یک روستایی [در] شمال کرمان، ایشان [اهل] رابر، یک روستایی. حالا خود استان کرمان، استان محروم کشور [است]. روستای ترموزها [هم] بدون کمترین امکانات.» خب، مگر قرار است که هرکی بخواهد شخصیت بشود، نمیدانم مثلاً ویژه بشود، نخبه بشود، این باید از یک جایی [و] فلان مدرسه، فلان [باشد]؟ نمیشود. [این] علت جعلی [است].
[میگویند:] «برای چی، وقتی ما نمیتوانیم خرج پوشک بچهمان را بدهیم، تشویق میکنی به اینکه بچه بیاورید؟» مگر علت تشویق کردن به بچه آوردن، قیمت پوشک است؟ بگذار ببینم [آیا] قیمت کشید پایین؟ پانصد تومان ارزان شد؟ نه! دو تومان گران شد. فعلاً [بچه] نیاورید. [باید اینها را] بسنجند. [اما] علت تشویق به بچه آوردن [چیست]؟ علامه تهرانی در کتاب «رساله نکاحیه» بحث خوبی دارد. پیغمبر وقتی تشویق [به] زیاد [شدن] نسل میکرد، [در حالی] که خودش در شرایط بحرانی بود، [میگفت:] «در شرایط بحرانی [هم] بچه بیاورید.» رسانهای نشد که اصلاً [این] یک اشتباهی است که مطرح است. میگوید: «آقا! چون وضع جامعه بد است، بچه نمیآورم.» علامه طباطبایی در «المیزان» میفرماید که: «اگر میخواهی وضع جامعه خوب بشود و بچه زیاد [شود]، [باید] کثرت با مؤمنین باشد که وضع جامعه عوض بشود.» علت جعلی است. «آقا! آن وضعش خوب است که میگوید، شکمش سیر است که میگوید بچه بیاورید؟» نه، بحث شکم سیر نیست. آن اثر دغدغه [است] و خود بچه عامل فقر نیست، عامل ثروت است، عامل قدرت یک کشور است. هرچه قدرتش بیشتر باشد، ثروتش بیشتر [است]؛ چون امنیت است که ثروت را میآورد.
شما [وقتی] گردشگر خارجی بخواهد بیاید، سرمایهگذار خارجی باید بیاید، چه میخواهد؟ امنیت میخواهد. [امنیت] به عنوان علت [اصلی] تابلو نیست. [اما] علت ناقضش امنیت میخواهد. امنیت چه میخواهد؟ قدرت نظامی میخواهد، قدرت اداری میخواهد، قدرت اجرایی داخلی میخواهد. شما مرزت را باید محافظت بکنی، ساختارت را باید محافظت بکنی. با اولین اعتصاب، پنج تا شرکت جمع میکنند، میرود. قدرت میخواهد. خب، یکی از عوامل قدرت چیست؟ جمعیت، کثرت. چون [کسی] مستظهر به یک جمعیتی، میگوید: «من این حرف را میزنم به خاطر اینکه بیست میلیون رأی دارم، سی میلیون رأی دارم، چهل میلیون [نفر] حرف من را پذیرفتهاند. چهل میلیون به این حرف رأی دادهاند. چهل میلیون پشت این حرفاند. پس جمعیتی که قدرت میآورد، قدرت ثروت میآورد. پس جمعیت، ثروت میآورد.» بله، پس ما بچه میآوریم که ثروتمند بشویم. [بچه] از عوامل رزق است. نانخور نیست، نانآور است. ظاهرش نانخور است. مثلاً هزینههایی که شما برای وسایل امنیتیتان میکنید، ظاهرش هزینه است، باطنش سود است. موشک را میسازید که نجنگید. کسی موشک نمیسازد که بجنگد. موشک برای نجنگیدن است. موشک را میسازی که ببینند، حمله نکنند بهت. «وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ». آمادگیات را ببر بالا، قوت و قدرتت را ببر بالا که دشمن بترسد، کاری نکند. [این] درمان درست است. فضای رسانه چقدر همه اینها قروقاطی میشود، جابجا [میکند]! موشک میشود عامل بدبختی مملکت، عامل ذلت مملکت، عامل فقر. همه هم یک ننه بزرگی در حال مردن دارند. داروهایش باید برسد و نمیآید. یک خواهرزاده هم دارند که این شش ماه آمپولش را نزده، الآن دست و پایش کج شده. عاملش هم شعارهایی که شما دادید و موشکهای سپاه [است]. دلف پرواز میکند.
نقل است که در دوران قدیم، جان علت تامه نبود. [و گفته شد:] «بهترین راه اداره کشور و جلوگیری از تخلفات قانون، این است که این نظام قضایی پیچیده و دست و پاگیر را کنار بزنیم.» حالا نظام قضایی را کردیم ساده، دیگر تخلف پیش نمیآید؟ جرم پیش نمیآید؟ همه جرم بستگی به این دارد که نظام قضایی [چگونه است]؟ مثل آن بابا که میگوید: «هفده میلیون پرونده توی قوه قضاییه داریم، [این] علامت فساد قوه قضاییه است.» «قوه قضاییه فاسد نبود که من و تو پرونده تشکیل نمیدادیم.» «این مشکل از آقای لاریجانی است، آملی لاریجانی. اگر آدم سالمی بود، من و تو الآن با هم دعوایمان نمیشد، برویم آنجا پرونده ۱۷ [میلیونی]!» آفرین، آفرین!
نقل است که در دوران قدیم، فرزند سادهلوح یکی از طبیبان از پدر خود شنیده بود که: «هرگاه» —این خیلی بامزه است، قشنگ!— «هرگاه حال یکی از بیمارانت بد شد، بر بالین او حاضر شو و به اطراف نگاه کن، ببین چه میبینی. اگر مثلاً پوست خربزهای دیدی، بگو که بیمار خربزه [خورده]. «خدا! [ناخوشی] من ازش شدت یافت!» اگر هسته آلو دیدی، بدان که آلو خورده.» جوان سادهلوح روزی باخبر شد که حال یکی از بیمارانش وخیم است. لذا بر بالین او حاضر شد و مرتب میگفت که بیمار ناپرهیزی کرده. برای اثبات مدعای خود، به اطراف نگاه کرد. چیزی نیافت. پالا! لذا خطاب به اطرافیان بیمار کرد و گفت: «بیمار خر خورده!»
هرچی دم دست دیدی، بگو: «تازگی کی موضع گرفته؟ همین تقصیر همین است!» همه مشکلات: «اگر چند ماهی سکوت بکنیم، وضعیت درست میشود.» شما نگو [و] ننویسید در همان روزنامه، مشکلی پیش نمیآید. صدا و سیما اگر هی نرود گزارش بگیرد از مردم، [میگویند] تازگی یکی گفته هی میرود گزارش میگیرد. ربطی به این ندارد که ما نمیتوانیم بازار ارز را کنترل بکنیم و وضعیت سکه اینجوری است، وضعیت دلار اینجوری است، تحریمها همه دارد برمیگردد، قدرت اجرا نداریم، تولید خوابیده و هم کارخانهها که از بین رفتهاند. «گزارش تو درست بزن، وضعیت خوب میشود.» «سیاست [را] پدر [و] مادر [وار] کن! بچسبان [که] کی به کی است!» خدا و معاد و قیامت! تا امروز در درس گفتم برای طلبهها: «میشود قسم خورد که اکثر قریب به اتفاق مسئولین در این مملکت اعتقادی به معاد ندارند.» این را در عمل بروز دارد، قشنگ میشود فهمید. یادم [میآید] که اعتقاد به مرگ و معاد و قیامت و جهنم و اینها داری، یکجور دیگر زندگی میکنی. مراعاتی داری، یک رعایت حریمی است، آدابی، تقیدی. بنده به یک جایی بند [است]. هرجا منفعت بچرخد، ولی میچرخد. الآن بورس این است که بگو: «آقا! فلان نمیصرفد.» بگو: «موشک میفرستید هوا، مشکلات اینجوری پیدا میشود.» تا دیدی که یک موشک فرستادند، پول موشک را [چه کسی میدهد]؟ خر تو خر [شد]! سیاست! مثال بعدی: «آقا اجازه! علت اینکه در این امتحان نمره کمی گرفتم، این است که در شب امتحان ما مهمانان زیادی داشتیم و نتوانستیم برای امتحان درس بخوانیم.» [این] مبتلا به [خطاست]. ربطی به این ندارد که مثلاً مهمانها از هشت شب آمدند. من از چهار بعدازظهر تا هشت شب «پیاس» بازی میکردم. این اصلاً هیچ ربطی ندارد به اینکه من درس نخواندم. مهمان داشتیم و حالا هشت و نیم هم مثلاً رفتیم سینما با بچهها و اینها. آن هم خیلی ربطی ندارد به اینکه من درس نخوانم. مهم این است که علت جعلی [است].
خواستگاری گفته بود که: «دختر خانم موافقاند با ازدواج ما.» دختر گفته بود: «من میخواهم درسم را بخوانم.» [این] مغالطه اشتراک لفظی [است]. بیشتر لطیفهها اشتراک لفظی [دارند]. ما در دهه اخیر شاهد افت تحصیلی شدیدی در مدارس راهنمایی و دبیرستانهای کشور هستیم. واضح است که آموزگاران و دبیران در انجام وظایف خود بسیار کوتاهی میکنند. معلم اگر خوب باشد، بچهها درس میخوانند. حالا پیغمبر اکرم به آن خوبی [کجا]؟ نه، اگر رهبر خوب باشد، مملکت [خوب میشود]. یکی گفته بود: «آنقدر نگویید: «رهبری تنهاست.»» وقتی شما بگویی «رهبری تنهاست»، یعنی رهبری [در] عرضه مدیریت [ضعیف است]. معاون رئیسجمهور مرزهای استقلال را دارند درمینوردند؟ یکتنه؟ مظلوم بود؟ غریب بود؟ چیچی بود؟ «وَکَادُوا يَقْتُلُونَني، إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَکَادُوا أَنْ يَقْتُلُون». امیرالمومنین آیه را خواند دیگر. «این مردم من را مستضعف کردند، ضعیفم کردند.» نگو: «آقا!» یعنی بیعرضگی شما. یا میداند یا نمیداند. ببین [در مورد] رهبری: یا میداند، اگر میداند [چرا ساکت است]؟ [این] تو کفش [است]. اگر نمیدانی [که] رهبر نداند، دو دو تا چهار تا [است]. واضح [است]. نه، راست میگویی. یا میداند یا نمیداند. یا میداند و مصلحت میبیند، یا میداند و مصلحت نمیبیند. یا میداند و مصلحت میبیند و نیرو دارد، یا مصلحت نمیبیند و نیرو ندارد. مصلحت میبیند و نیرو ندارد، یا میبیند، مصلحت میبیند، نیرو دارد، شرایطش هست، مانعی نیست. صد تا پلن میشود. یکی دو تا [نیست]. میدانی یا نمیدانی؟
عکسی زده بودند جایی، در روستایی در کهگیلویه و بویراحمد. یک بنر زدند روی تپهای که: «اینجا رهبر معظم انقلاب وقتی رئیسجمهور بودند، هلیکوپترشان یک ساعت اینجا توقف کرده بود.» [این] محل توقف [بود]. یکی از این کانالهای شیاد و شارلاتان برای چه عکس انداخته، نوشته: «رهبری یا میداند یا اگر نمیداند که وا مصیبتا! اگر میداند، چرا با این اشرافیت مبارزه نمیکند؟» اصلاً خود این [حرف که] «نداند». اصلاً رهبری نمیداند در روستای [اینچنینی] بنر زدند؟ وا مصیبتا! رهبر نمیدانی؟ الآن شما نمیدانی در حیات دانشگاه فردوسی آخرین بنری که زدند چیست؟ شما به عنوان یک دانشجوی دانشگاه فردوسی نمیدانی الآن در ورودی در مثلاً غربی چه بنری زدند؟ استعفا بده، برو! مملکت نمیدانی؟ دیگر جمع کن، برو! بعد حالا میدانی؟ حکم صادر کنیم، بنویسی، پاراف کنی، بدهی وزارتخانه، فلان جا پانصد نفر مشغول بشوند، درگیر بشوند، بودجه ریخته بشود. این از آنجا اتوماسیون کنیم به آنور. بنرش مانده! شرف خوب چیزی است. خیلی باید حواسمان باشد. دانشآموز نمره نمیآورد، استاد دانشگاه میگوید: «من باید نمره بدهم.» دانشجو [اگر] نمره کم بیاورد، میگویند تقصیر استاد بوده. «چرا این همه افتاد؟ نیفتد که خودم رنج نیفتم!» بعداً مغالطه است. اگر عقلانیت برود بالا، وقتی که معلم خیلی بالا برود، اصلاً نمره را جمع میکنیم کلاً. نمره فرمول دارد، نمره آوردن درست است. شما میدانید کجاها را بخوانی، کجاها را نخوانی، کجا را چه شکلی بخوانی؟ تلخیصش چه شکلی است؟ چی خیلی مهم است؟ علامت بر این است که شما به این کتاب مسلطی. افت تحصیلی دانشآموزان راهنمایی [و] دبیرستان میتواند ناشی از علل زیادی باشد، مثل تغییرات متون درسی، سطح پایین آموزش در دوره ابتدایی، افزایش چشمگیر برنامههای تلویزیون [و] تفریحات. عاملش باشد. بله، مثال بعدی: علت ناقصه، علت جعلی محسوب میشود. یعنی اگر به عنوان یک علت گفتید، اشکال ندارد؛ ولی وقتی داری به عنوان علت تام میگویی: «تمام دانشآموزان، [تقصیر] معلم [است]!» آفرین! ولی جمله «واضح است که آموزگاران و دبیران در انجام وظایف خود بسیار کوتاهی [میکنند]»... واضح است [که] از کوتاهی میکند، از کجا؟ همه زحمت [میکشند]. «درس نمیرود، میخ آهنین در سنگ [است]. هرچی میگوید، حالیش نمیشود. درس نمیخواند. کلاس خصوصی میگذارم، هر وقت خواستی در تلگرام پیام بده، نمیدانم مثلاً برایت ویس میفرستم. [پس] تقصیر معلم است.» گوگل ماردش اینجوری است. ولی اشکال ندارد بگوییم به این هم توجه داشته باشید که مثلاً این هم هست. یا مثلاً علت اصلی نیست. عرض کردم، گفتم که همهاش نیست. گفتم به عنوان یک علت [هست]. لزوماً قدرت نیست. بله، حالا ما قدرتمند باشیم، کار نکنیم. بله، نه، گفتم به عنوان یک [علت]، گفتم این مسیر میرود. نه، ببینید! من حرفم چی بود؟ گفتم که اگر ما بچه را، جمعیت را بخواهیم لحاظ بکنیم، جمعیت نه تنها همیشه عامل فقر نیست، بلکه گاهی عامل ثروت هم هست. از این مسیر، هر جامعه جمعیتش بیشتر [باشد] و ثروتمند [باشد]... قطعاً حرفمان این نیست. علت داریم میگوییم تمام [نیست]. آقای معلم، مدرسهاش را عوض کردم. خودش باید درس بخواند. پیش فلان استاد اخلاق میرفتیم، دیدیم وضع زندگیمان بدتر شد. استادمان را عوض کردیم. استادی هم نداری، [پس] عمل کنی خوب میشود؟ به استاد بستگی دارد. خیلی آدم میشنود. «خوب، مشاورمان را عوض کردیم. یک مشاوره رفتیم، دعوایمان بیشتر شد. عوض کردیم. حالا چه ربطی دارد؟ اصلاً چه گفته بود؟ مشکل پیدا کرد؟ چی گفت؟ تو چی گفتی؟ او چی گفت؟ بعد چهکار کردی؟ یک صدتا [سوال] باید بپرسی ازش. مشاور خوب بشود، دیگر خوب میشود زندگیات دیگر.»
در پنجاه سال گذشته معدل و میانگین عمر انسانها افزایش چشمگیری داشته است. هر یک از ما حدود ده سال پیش از والدین و پدربزرگ و مادربزرگان خود زندگی میکنیم. ما واقعاً مدیون هزاران پزشکی هستیم که برای تأمین سلامتی ما عمر خود را در بیمارستانها و مطبها برای این کار اختصاص دادهاند. [اما آیا] فقط طب؟ فقط پزشکی؟ فقط دکتران؟ کاهش جنگها چیست؟ تصادفات چی؟ افزایش بهداشت غذا و آب چی؟ همگانیتر شدن ورزش چی؟ میتواند یکی از عواملش طبیبان و پزشکان باشند. به نوبه خودمان، به نوبه خودشان ازشان تشکر میکنیم. [اما] سهمی که دارند [چقدر است]؟ میگوید: «ببین! خارجی دروغ نمیگویم، با مسلمانی [کار ندارم]. این مغازهها را ببین. حاجآقا! این پنج شش [نفر] بهاییاند. آن یک دانه مسلمان است. پیش آن مسلمان نرو، جنس آشغال بهت میاندازد.» علت اینکه جنس آشغال میاندازد، مسلمان بودنش است. جمله مهمی است: وصف مشعر به علیت. [این] آخوندی [است] به دردتان [میخورد]. یعنی چه؟ یعنی یکجوری دارد توصیف میکند. کاملاً رسانهایها! این جمله کاملاً رسانهای [است]. کاملاً مال متن زندگی. یکجوری دارد توصیف میکند انگار این وصف علت است. یکجوری میگوید: «مسلمان است، جنسها را دارد کم میگذارد.» انگار چون مسلمان است، دارد کم میگذارد. مشکل ملیت [و] مسلمان بودنش است که داریم. یعنی عامل اصلی دزدی چیست؟ مسلمان بودنش؟ گفتگوهای روز، بیانی. بعد، آیا لازم است اگر همچین چیزی را شنیدیم، به طرف تذکر بدهیم؟ اگر دارد حرف او واقعاً کلامش دلت را به عیب دارد، ولی او که میگوید من برداشت عیب نمیکنم. ولی کلام، کلام عیبآمیزی است. دروغ! اغراق میکنم. خودم میدانم دارم اغراق میکنم. نه شما ذهنت منحرف میشود، نه من قسم [میخورم که] انحراف در ذهن شماست. اشکال ندارد. منظورش چیست؟ شأن بسیجی را رعایت کن. نمیخواهد بگوید که این علت این کارش بسیجی بودن است در فضای رسانه. حالا ولی، ولی همین را وقتی توییت میکند، آن دشمن [و] معارضه نامرد میآیند همین را به عنوان تأیید استفاده میکنند. ببین! خودتان هم دارید میگویید. اینجا دیگر من باید تقوا داشته باشم در اینکه لوازم حرفم را مقید به آن باشم. قمهزنی میگوییم. همین بس که در مورد وحدت میگوییم. مسائل روزمان هم از نوع ربیع است که نزدیک است. خیلی وقتها حرف شما درست است. به لوازمت توجه نداری. نمیدانی این حرف کنش رسانهای چیست. همین امروز یکی از طلبهها پرسید، گفت: «آقا! شما یک موضعی گرفته بودید توی جمع طلبگی.» یکی از دوستان پیامی فرستاد. ما این موضوع خیلی [برایم مهم بود]. من معمولاً اهل موضع گرفتن نیستم. خیلی حال نداریم. بله. بعد یکی گفت: «من خیلی [در مورد] موضوع سختی گرفتم.» یک پیامی بود در مورد شهید آوینی. یک عکس شهید آوینی با سبیل و قیافه خیلی عجیبغریب و فکر کنم سیگار هم مثلاً دارد میکشد. پذیرش نوشته که: «یک عده نمیخواهند بگذارند که ما این چهره دیگر از شهدا را هم ببینیم. همهاش ما فکر میکنیم شهدا همه نماز شبخوان خوب بودند.» بعد این طلبهای که این را فرستاده بود، [در مورد آن] موضوع سفت و سختی گرفتم. «شهدا این را داشتند دیگر!» گفتم: «این اثر رسانهایاش این است که شما میخواهی بگویی: [این چهره از شهدا] نیست. اثرش این نیست که اونی که دارد سیگار میکشد، عرق میخورد، موسیقی گوش میدهد، میگوید: «ای! فلانی هم مثل من بوده، بروم پاک شوم.» اثرش این است که اونی که پاک است، میگوید: «این کارها را میکرده، ما بریم از این کارها بکنیم.» رسانه [و] مخاطب چیز دیگر میفهمد از حرف شما. ذهن مخاطب قداست میشکند. مقدسی در میآید. شما [این کار] رسانهای [است]. آیا قرآن نازل شده؟ آقا! نگویید: «رَاعِنَا!» گفتم براتون، فکر کنم گفتم: «دو تا معنا دارد. یکی اینکه مراعات ما را بکن، از رعیه. یکی از رُعوه، علف بده، علف تازه. چی داری؟ علف برداشتی بشه.» خیلی وقتها این توییترهای خودیهامان، مواضع خودیهامان و بچههای انقلابی و حزباللهی، همین پاس گل علی عزیزی. تازگی گفته: «ما هر [وقت] با آمریکا مذاکره میکنیم، هر وقت که آمریکا بیاید اول چند تا تعهد بده. یکی اینکه هرچی سایت پورن [دارد]، تعطیل کند.» بزرگواری! روسیه و چین مذاکره میکنی؟ همه اینها را حل کردهاند؟ خودت! چین مگر کم سایت پورن دارد؟ چند مگر پورن میسازند؟ با مشکل میسر اینهاست. این هم علت جعلی است. این هم مغالطه علت جعلی از عناصر حزباللهی دلسوز خالص. پاس گل. دقت کرد.
دانلود همان دروغ و راست هم بحث مفصلی میشود کرد که: «غربیها دروغ نمیگویند.» اولاً این قابل اثبات نیست. اصلاً این همان یکی از همان گزارههای [است که میگویید] اسمش را ترم بگذاریم، یادتان نرود. یک ترمیم نابجا داریم، یک گزارههای بدون سور [و] یک سورهای کلینما. الان این هم گزاره بدون سور به حساب میآید، هم سورهای کلی. میگوید که: «آقا! غربیها دروغ نمیگویند، همهشان. بعضیهایشان یک جاهایی کوچک نمیگویند. دروغهای بزرگ نمیگویند.» علتش چیست؟ خب، مثلاً شما از بنده بپرسید که... [میخواهم] مثال خوب بزنم، مثالهای بدبد نزنم. یک بچه وقتی میپرسی که «خودت را شستی؟» کی دروغ میگوید؟ وقتی که خودش را اگر نشسته باشد، بد باشد [که دروغ بگوید]. درست است آقا؟ اگر این بچه شستن نشود، ثمرش فرق نکند، نه شستن ارزش باشد، نه نشستن ضد ارزش باشد، [آیا او] دروغ میگوید؟ این هم یک علت است. نه، حالا هر جا که دروغ نمیگویم، هیچ [نیست]. نه، ارزش هم هست. این هم یک علت است. به این هم توجه داشته باشید. یکی از کارهایی که راحت میشود صداقت را در جامعه ترویج داد که کلاً ارزشی نباشد که کسی بخواهد بهش دروغ بگوید.
پخش میکنم از آقای کدیور. یک ساعت و بیست دقیقه. چند دقیقه میخواهم بگذارم. صبح وقت شریفم را تلف کردم. [برای] خانواده حال آدم بد میشود. واقعاً در جامعه ما دو تا چیز رواج دارد که در هیچ جای دنیا نیست: یکی نفاق، یکی دروغ. و علت نفاق هم جمهوری اسلامی است. چون شما میخواهید بروید بچهات را ثبتنام کنی، حالا مثلاً اهل هزار کثافتکاری هستی، در مدرسه باید بگوییم: «بچه، بچه خوبی است. ما خانواده متدینی هستیم.» [برای] اشتغال، تو باید فیلم بازی کنی. فیلم بازی کنیم! راست میگوید منافقها. علت نفاق، ارزش [است]. علت نفاق، دروغ [است].
نمیگوید: «شما دوستدختر داری؟» بله، پنج تا. ببین! دروغ نمیگوید. بچه خوبی است. مسابقه فیلمش را داشتم. اینجا دنبالش بگردم. گاهی اینجوری میگردد. یک مسابقه است در آمریکا. این ماجرا را خبر دارید یا نه؟ میآورند مسابقه دروغسنجی. از همه چیزها مثلاً خبر دارند. بعد از آنهایی که خبر دارند، سؤال میکنند. طرف اگر راست گفت، میرود مرحله بعد. مثلاً یک جایزهای دارد، میرود مرحله [بعد]. اگر دروغ گفت، امتیاز مرحله را از دست میدهد. مثلاً زن شوهرداری جلو شوهرش... خیلی یکی دو تا نیست. هر هفته مثلاً اینجوری است. جلو شوهرش ازش میپرسد که: «تا حالا به مردی غیر از شوهرت علاقهمند شدی؟» این هم سرخ و سفید میشود، میگوید: «بله.» بعد آن چراغ سبز میشود. همه کف میزنند. بعد میگوید که: «تمایل بهش داشتی؟» کمی فکر میکنی، میگوید: «بله.» دوباره روشن میشود. «ارتباط باهاش هم داشتی؟» کمی دیگر بیشتر فکر میکند، نگاه میکند. مرحله بعد! خاک بر سر مسلمانها! یک مشت دروغگو. الآن به این زنه بگویی: «ارتباط داشتی؟» میگوید: «نه!» حاشا میکند. اصلاً دروغ.
صداقت یک امر نسبی است. البته نه مثل نسبیتی که جزء مبانی فلسفه غرب، مبانی فلسفه اخلاق غرب است که همه ارزشها را نسبی میکنند. اخلاق کانت خیلی [پیچیده است]. نه، مثل آن نسبیت نیست. نسبیتش یعنی متناسب با مصالح تعریف میشود. مصلحت اگر بود، راست. قطعاً راستگویی خوب است. مصلحت اگر نبود، دروغ مصلحتآمیز [است] که میگوید. همین مصلحت [شخصی]، مصلحت شخص من [و] مصلحت برای من [و] برای خودش مصلحت نیست. این دروغ منظور نیست. مصلحت [نوعی] یعنی یک چیزی است. بچه از پدر و مادر یک سؤالی میکند، یک درخواستی دارد. این بحث فقهی خوبی هم هست. حواستان هم بهش باشد. حواس همه باشد. چیز خوبی است. مثلاً در روایت داریم دروغ گفتن به همسر اشکال ندارد. دروغ گفتن [به] بچه هم اشکال ندارد. کجاست؟ یک عده خوب راهش را بلدند دیگر. همه کار میکنند. روایت گفتن به همسرش جا دارد. یعنی شما یک امر حقی را انجام دادی. مثلاً، حالا مثال به خواهرهایم بر نخورد چون نوع مثالش اینوری است. حالا آنوریاش هم مثال میزنیم که باز به آقایان بر بخورد. مثلاً خانم وقتی باخبر میشود که آقا یک پول درشتی رفته یک جایی کمک کرده، زن مؤمنهای مثل اکثر زنهای ایرانی [است]. این یک وقتی ممکن است [که] ناراحت شود. «ده میلیون رفتی به دختر اکبر آقا کمک کردی؟ تو این وضعیت، دختر خودت اینجور است!» اینجا آقا [میتواند] دروغ بگوید: «من [نکردم]. نه بابا! ده میلیون [چیست]؟ نه بابا! این مال اینجاست.» دروغ مصلحتآمیز یعنی جایی که یک امر حقی صورت گرفته، ظرفیت پذیرش آن حق نیست. روشن است. مصلحت در آن امر است. یعنی شما یک کاری را [برای] مردم راه انداختی، حالا اینجا شخص شما برای اینکه زندگیات حفظ بشود، فلان بشود، اینها، حالا اینجا دروغ میگویی. زندگیات به خاطر یک امر حقی دارد لطمه میبیند. اینها دیگر از آن شبهات و مغالطات رایج بین ماست. «ببین! اینها دروغ نمیگویند! ببین! اینها فلاناند! ببین! آنها بلدند!» علت ناقصه برای نشان [دادن حقیقت]. بله، ارزش علت ناقص است برای رفاه.
یک دلیل نفاق، ارزشمند بودن یک سری چیزهاست. یک دلیل دیگر، تمایل به اینکه میخواهد همه را داشته باشد. میخواهد در هر جمعی، هر چیزی ارزش است، خودش را ارزشمدار نشان بدهد نسبت به آن جمع. در جمع شما مثلاً ایمان و نماز شب و تقوا و اخلاص و اینها ارزش است. به شما که میرسم، اخلاص دود میکنم. توی جمع دیگر میروی، آنجا تعداد مثلاً دوستان غیرهمجنس ارزش است. توی جمع دیگری مثلاً نمیدانم چیچی ارزش است. توی جمع دیگری مثلاً تعداد سفر خارجی ارزش است. تو یک جمع دیگر فلان ارزش است. هر جمعی را میخواهم متناسب با [نظام ارزشی] همان جمع، خودم را نشان بدهم. پس یک بخشش ارزش است. یک بخش دیگر هم این است که میخواهد همه ارزشهای متضاد را با هم جمع بکند. استخدامی اینها به خاطر نیازهایی که دارد [میتواند] دروغ بگوید، ولی ظاهرش را [میگوید]. برای دلایل هنگام ضروری [است]. ریمیکس. خب ضروری هم باید تعریف کرد. یعنی چه؟ واسه [تقیه] هم همین است دیگر. یا [وقتی] جان خودت در خطر است، آبرویت در خطر است، مالت در خطر است، دروغ بگو. فرزندش را میخواهد در یک مدرسه خوب ثبتنام کند. این هم تأمین حساب [است]. به چه دروغی؟ چه مدرسهای؟ چقدر اضطرار لحاظ کرد؟ در چه حد محرومیت؟
در جدول فتوایی که مرجع بزرگوار داده بودند در مورد حجاب که کلی سر و صدا کرد، داد و بیداد شد. گفتند: «آقا! در ترکیه دخترهای مسلمان به خاطر حجاب از دانشگاه اخراج میشوند.» ایشان گفته [بود]: «اشکال ندارد، حجاب بردارید.» او داد و بیداد! چاقو، پس! «حجاب چیست دیگر؟ حالا پس همه جا برداریم؟» بعد چرا اجباریاش میکنیم؟ بعد چرا اینقدر سفتش میکنیم؟ بعد ضروریات دین میکنی؟ یعنی درصد مصلحت و مفسده را دارد میسنجد. میگوید: «آقا! این مفسدهاش خیلی زیاد است که کلاً این قشر از تحصیل محروم بشوند. بعد دیگر همه ارکان قدرت میافتد دست طیف مقابل.» حالا تو یک دو روز حساسی که میشود برداشت و خیلی مفسدهای ندارد، بردار. [تا] جاهای دیگر که از این مفسده بزرگتر خلاص بشوی. نه اینکه حالا دیگر راحت شدیم دیگر. «آقا! پس همین دانشگاه خودمان هم برداریم.» درست شد؟ جا دارد تا جا. خیلی مسائل این شکلی است. همه را هی باید با [هم] [لحاظ کرد].
مثال بعدی: «امروز تجربه نشان داده است که افزایش قانونهای پیچیده...» این را خواندیم. وقوع خشکسالی به علت وفور گناهان است. «زلزله آمد، گناهکار بودم، زلزله آمد. این زخمزبانها ما را آزار داد. زلزله آزار نداد که!» هرکی میدید، میگفت: «شما چه غلطی کرده بودید که زلزله آمد؟» یک متن از «المیزان» درآوردی، منتشر کردی بعد از زلزله کرمانشاه. همهجا پخش شده: «تکهای از المیزان.» همیشه زلزله به خاطر گناه نیست. بعضی وقتها به خاطر این است که اجل سر رسیده. در ماجرای عذاب قوم نوح، ایشان میگوید: «ماجرا [چیست]؟ حالا اینهایی که گناه کرده بودند، عذاب شدند. برای گاو و گوسفندها چه گناهی کرده بودند؟» مذکر و مؤنث ازشان مانده. دیگر این همه حیوان همه غرق شدند، همه مردند. ده هزار نفر با هم مردند! خب، ده هزار نفر خیلی چیز عجیبی است. همین لحظه الآن صد هزار نفر را عزرائیل قبض روح [کرده است] که از جاهای مختلف دنیا عشقش کشیده [است]. همه را از توی این قاره آسیا، از توی ایران، مشهد، همه را با هم ببرد. امروز چی شده؟ اصطلاحات کاری دارد. مثل همه کار توی خانه چیست؟ یک اصطلاحی دارد [که] متمرکز کرده. همه اینها که میخواسته پراکندهکاری بکند جاهای مختلف، همه را آورده توی خانه [من].
من به آن مرد فقیر کمک کردم و بلافاصله روز بعد در مصاحبه شغلی پذیرفته شدم. حالا خیلی از این علتهای جعلی داریم. مثلاً میگوید که: «آقا! دختر هرچی که [روابط اجتماعیش] بازتر باشد، در ارتباط با همسر موفقتر است.» دیدید دیگر! اینها که در این کانال چیزی [گفتهاند]. برخی روانشناسها اصلاً سفارش میکنند: «بروید از [برای] دختر [با کسی که] با کسی ازدواج بکنید که تجربههای متعدد داشته باشد.» «بنا به تجربههای متعددش معلوم میشود که سطح ادراک اجتماعیاش بالاتر است.» این خیلی جالب است! بعد فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که آفتاب مهتاب ندیده بودند، عجیب [بود که] خطبه فدکیه [را] درمیآوردند. [مگر] کلاس رفته بودند؟ نه مدرسه دیده بودند، نه با آدم در ارتباط [بودند]. خطبه فدکیه [که] فلاسفه کرک و پرشان ریخته وقتی [به] خطبه رسیدند! معلوم است که هرکس کار نیکی انجام دهد، نتیجهاش را میبیند. به این کمک کردم، همانجا دیدم [نتیجهاش را]. کار خوب بکنیم. من نسبت به فلانی بدبینم. یک روز این را دیدم، بعد شب نشده تصادف کردم. داشتم سخنرانی فلانی [را گوش میدادم]. بابایی زنگ زد به بچه، کلی بد و بیراه گفت. گفت: «باز چی شده؟ تصادف کردم!» این دیگر به من چه ربطی داشت؟ موقعی که داشتم تصادف میکردم، داشتم به تو فکر میکردم، برای همین تصادف کردم. هر مشکل و مصیبتی پیش میآید، یک ربطی به این بچه دارد. عامل همه الآن ارتباطات مثلاً لهستان و هلند اگر به هم ریخته، این بچه یک دخالت آن وسط داشته. یکی وقتی بدمان میآید، همه مسائل به این برمیگردد. یکی هم خوشمان میآید، کلاً هر اتفاق خوبی افتاده، ربطی به این دارد. «حُبُّ الشیءِ یُعمی و یُصِمّ.» علاقه به چیزی آدم را کور میکند، کر [میکند]. امروز صبح در کوچه گربه سیاهی دیدم. دو ساعت بعد افتادم، دستم شکست. معلوم است که گربه سیاه واقعاً شوم است!
هدف [از] این مغالطه این است که بار مثبت یا منفی استدلال را متوجه یک سو و یک علت کند: ذهنیتسازی. وقتی گفتم کارکرد اصلی رسانه چیست؟ ایجاد ذهنیت، ایجاد تصورات، ایجاد ارتکازات. الآن بگویم یک سفارت را تسخیر کردند، بچههای کدام پایگاه [بودند]؟ درست است؟ ذهنیتسازی میکنم. اگر جایی دعوا بشود، باتوم باشد، کتکزدن باشد، بعد آزادی بیان به کی میخورد؟ آدمهای بیدین [و] لاابالی؟ به شما باتوم [و] برق و فشار و گونی و اینها به شما میخورد. به آنها محبت، آزادی، فضای باز، گل و بلبل. فحش بدهند، نمیخورد به طرف. یعنی رسماً میآید به جمعیتی که روبروش نشستند، فحش میدهد. [میگوید:] «یا نه، تو اصلاً آزادی بیانی، حتی اگر فحش بدهی به مخالفین.» فضا [بدهید] به اینکه دیکتاتوری [است]. حالا یک دیکتاتور مهربانی که اجازه میدهی چهار نفر هم میآیند علیهات انتقاد بکنند. خوبی بازیهای تیم ملی ما این است که هرچقدر میبازیم، چیزی از ارزشهایمان کم نمیشود. هیچوقت قهرمان نمیشوی، ولی از ارزشهایمان کم نمیشود. مدال نمیآوریم، کم نمیشود از ارزشهایمان. کم نمیشود از ارزش چیزی. یکجوری ذهنیتسازی میکند که یکی هرچی سوتی میدهد، از ارزشهایش چیزی کم نمیشود. یکی هم ارزش ندارد که بخواهد ازش کم بشود. این کار رسانه است. و یکی از آن خوراکهای اصلی که این ذهنیت را ایجاد میکند، علت جعلی [است]: ربط دادن مسائل به این با این ذهنیت.
یک دور، یک درخواست برادرانه ازتان دارم. لذتش را میبرید. نقداً یک دور تاریخ اسلام را با کشف این مسائل مطالعه کنید، خصوصاً تاریخ امیرالمومنین. شگردهایی که جبهه رقیب میزد برای تخریب ذهنیت نسبت به امیرالمومنین، خیلی عالی است، خیلی قشنگ. باید فضای مطالعاتی ما عوض بشود. عنصر حزباللهی [و] انقلابی کمی با فاز مطالعاتیاش عوض بشود. کتاب برای تاریخ امیرالمومنین، امیرالمومنین! «دانشنامه امیرالمومنین» یا «دانشنامه امام علی». عاشق امیرالمومنین باید باشد. الآن میگویم خدمتتان اسم کتاب را. «دانشنامه امیرالمومنین» از دیدگاه بر پایه قرآن، حدیث [و] تاریخ از آقای ریشهری، چهارده جلد. این کتاب [را] کتابخانهها باید داشته باشند. پیدیافش را من ندیدم جایی. ولی این را یک مختصری کردهاند. بخش سیاستش را دو تا کتاب درآوردهاند. یکی «امام علی و رهبری سیاسی»، یکی «سیاستنامه امام علی» [از] ریشهری است. «سیاستنامه امام علی» را هم بخوانید، خیلی چیز گیرتان میآید. یک جلد است. انتشارات دارالحدیث. «سیاستنامه امام علی» را مطالعه بفرمایید و «نهج البلاغه». «نهج البلاغه» را [بخوانید]. بهترین کتاب، نهج البلاغه است. کتابی که نباید از دست ماها بیفتد، نهج البلاغه است. آدم تعجب میکند چطور میشود یک نفر حزباللهی باشد، دغدغه مسائل فرهنگی [و] سیاسی داشته باشد، [اما] ماه به ماه مراجعه به نهج البلاغه ندارد. نهج البلاغه کتاب زندگی برای آدم سیاسی و مجاهد [است]. نمیشود بدون نهج البلاغه زندگی کرد. بعد قدم به قدم امیرالمومنین خط و نشان داده. با این چه باید برخورد کرد، با آن چه برخورد [کرد].
یک مقاله ما تازگی نوشتیم که «۹ دی» تیتر یکش کرده بود: «کفتارهای سیاسی». خواندید؟ کیا خواندند؟ مملکت خودمان غریبیم. همین است. عرض کنم که این مقاله را توی کانال ثبت نام ناهیده منتشر کرده. این هفته اسم تیترش را عوض کردند. یک تعبیر امیرالمومنین که حضرت فرمودند که: «إِنِّي لا أَكُونُ كَكَلْبٍ.» فضای جنگ را آماده میکردند. به اسم جنگ هم نرفتند. به اسم اینکه ما داریم میرویم با اقوام و رفقا و اینهایمان دیدار داشته باشیم، میرفتند. امیرالمومنین آرایش نظامی گرفت. اینها گفتند که: «تو چرا بدبینی؟ فضای جنگی میکنی؟» اطرافیان امیرالمومنین گفتند: «قصد جنگ ندارند.» «وَاللهِ إِنِّي لا أَكُونُ كَكَلْبٍ.» «من مثل کفتار نیستم. کفتار توی لانه که میخوابد، توی لانه صدای دشمنی که باخبر میشود، تکان میخورد. اونی که میخواهد شکار بکند کفتار را، میآید آرام آرام پشت چیز میزند روی زمین. یک سنگ خاصی، صدای خاصی. این آرام [که] میزنی، کفتار خوشش میآید. شل میشود، آرام میشود، آرام میشود، میخوابد.» این [شکارچی] خوابید [در] توی لانه خودش، شکارش میکند. کفتار نیستم که دشمن من را به خواب ببرد، بعد من را شکار بکند. من چشمبازم، رصد میکنم کار دشمن را. این [است] در فرهنگ امیرالمومنین. یعنی مسئولی که در برابر دشمن وا داد [و] خودش را به خواب زده، کفتار [است]. تعریف امیرالمومنین: «کفتار نیستم.» نمادسازی میکند دیگر. این کار رسانهای است دیگر. ذهنیتسازی. این کار امیرالمومنین است در رسانه. ما که نباید بیعرضه [باشیم]. غیبت نمیشود؟ جانم فدای غیبتی که امیرالمومنین کرده! غیبت ما هم اهل غیبت بیعرضگی که هنر نیست که. همه چیز دروغ نمیگوید. یک وقت دروغ نشود، خدایی نکرده غیبت نشود. مملکت را دارند با جایش میبرند. غیبت میشود! خیلی مقدساند بعضیها. خوب بگذریم، بخوانیم. «هدف این مغالطه این است که بار مثبت یا منفی استدلال را متوجه یک سو و یک علت کند.»
میخواستیم فیلم ببینیم. پس این یک بار مثبت ایجاد کند یا بار منفی. یعنی اگر در پی تحلیل یک امر نامطلوبیم، شخص مغالطهکننده سعی میکند آن امر نامطلوب را تنها به یک علت مربوط کند. لذا نامی از علل دیگر به میان نمیآورد. امنیت ربطی به تجهیزات نظامی و فداکاری نیروهای نظامی و اینها ندارد. [این] مذاکره [است]. مذاکرهکننده داریم. هلو مذاکره میکند، امنیت میآورد. صبح به صبح میرود. خانم دکتره صبح به صبح میرود مطب. همچنین ممکن است که شخص در پی تحلیل امری مطلوب و مثبت باشد. اینجا نیز بحث و علت را به یک سو سوق میدهد که این هم مغالطه است. هی همهچی ربطی به فلانی بده. «پس آن یکی؟ پس ایشان هم بودند در آن جلسه؟ خب، هیچی. فلانی بوده.» گفت: «آقا! من فهمیدم، پس آن مغازه شازده فلانی از کجا آب میخورد.» بصیرت و ذکاوت! اینش خیلی جالب است. تا گفتی: «فهمیدم!» لذت بردید از این مغالطه یا نه؟ فیلم ببینیم. دو تا مثال بزنید شما. علت جعلی. حاجآقا! حضرت علی [را] پخش کرده بودیم. یادتان هست؟ کلیپ اصلی که میخواستم بگذارم [و] پخش بکنم و چراغ [بشود]. این هم جمهوری اسلامی. چیست؟ این یک سخنرانی از آقای کدیور است.
حالا ظاهراً [یکی از] آمریکاییها آسیبشناسی میکند. اول اسلام را، بعد شیعه را، بعد جمهوری اسلامی را. در آسیبشناسی اسلام، همه مشکل را برمیگرداند به اینکه شما قرآن را معجزه میدانید. ژاپن اول. بعد از معجزه بودن قرآن کوتاه بیاییم. جاودانه بودن قرآن هم کوتاه بیاییم. خیلی مسائل حل میشود. مثل هرچی قرآن گفته، با علم جور درمیآید، قبول میکند. نگفت جور درنمیآید، قبول نمیکنیم، حل میشود. در مورد شیعه هم میآورد. میگوید که: «اهل بیت را ما برایشان علم غیب و اینها قائلیم. این هم اگر کوتاه بیاییم، حل میشود.» دقیقه [...]. یک ساعت و نه دقیقه [است]. جمهوری اسلامی [را] باید گوش بدهید، به شرط اینکه انتقاد کنید. درست است؟ قبول. هر جایی چیزی گفت، باید ردش کنید. شبهه، مسئله، چیزی انداخت، باید رد کنیم. جمهوری اسلامی چه بود؟ مسائل مختلفی را بررسی کنیم تا به این اسلام حاکم است. درست داریم، یک بخش درست داریم و مسلط است. انتقام است. [آیا] نظری ندارید؟ حقیقت دارد. هر [که] درست است یا بحث نسبیت میشود مطرح بشود. یکی هم بحث اینکه اگر ما حقیق [هستیم]. اگر شک داریم به راهمان که این خودش بدتر از دعوت به شک [است]. در واقع تابلوی انحصار [طلبی] است. تموم شد. انحصار. باز کسی اگر نکتهای بین خواهرها [دارد]. ادعای تاریخ [و] محتوایش درست است. عددی نیست این آقای کدیور. ولی خب، موج خوب ایجاد میکند. حالا کانال تلگرامش را اگر بتوانید عضو بشوید، فایلها را میگذارد دائم دیگر. حالا ایشان آخوند است و ادعای اجتهاد دارد. آثار فراوانی نوشته. و اینجا میگوید: «من آمدم در کتابم اثبات کردم که ولایت فقیه فلان.» مؤمن مقلد. همان وقتی که فایل تصویری از خبرگان درآمده بود، این خیلی زبان درآورده بود و خیلی استدلال میکرد و حرفهایش هم پخش میشد. یعنی حرفهای اثرگذار و گفتمانساز [برای] ضدانقلاب. همهرقمی دارد دیگر. ایشان مسئولیتش تولید ادبیات فقهی برای مبارزه با نظام، ادبیات دینی مبارزه با نظام، حتی ادبیات عرفانی مبارزه با نظام. جریانساز هم هست. یعنی اثرگذار است. مخاطب دارد. در همین دانشگاه خودمان شاید باشند کسانی که پیگیری میکنند. ایشان برای سروش قابل اعتنا [است] از این جهت. هرچند الآن به نسبت دهه هشتاد، خب، خیلی هم طرفدارهایش کمتر شده. الآن دور دور حسن آقامیری و اینها است. حسن آقا میری صحبت کردیم. خود ایشان هم قطعاً ادعا دارد. بله، یعنی میگوید که: «این فهم من از دین، فهم درست است. یعنی این فهم درست، فهم حقیقی است.» پس این انحصارطلبی را، به قول خواهرمان، میشود به خود ایشان هم برگرداند. که خود امام صادق [گفت:] «اسلام رحمانی، رحمت.»
حالا استدلالش را من میخواهم [که] دقت بکنید. از اینجا میخواهد استدلال بیاورد. یک استدلالش چیست؟ در فتح مکه، پیغمبر وقتی مکه را فتح کرد، با اینکه میتوانست بکشد، گذشت کرد. حتی زندانی نکرد ابوسفیان را. حالا این هم من مراجعه میگویم. تاریخ مراجعه کنید. کتاب «فروغ ابدیت» آیتالله سبحانی را. یکی از کتابهای خوب برای شناخت امیرالمومنین، «فروغ ولایت» آیتالله سبحانی. دو تا کتاب تاریخی ویژه دارد: «فروغ ابدیت»، «فروغ ولایت». «فروغ ابدیت» تاریخ پیغمبر، «فروغ ولایت» تاریخ امیرالمومنین است. در «فروغ ابدیت» این بحث را مطالعه کنید. باشد، در اینترنت احتمالاً باشد که بخش فتح مکه و فلان و اینهایش را مطالعه کنید. هم برخورد پیغمبر چی بود، هم علتش چی بود. جفتش را ببینید. پس یک استدلال چی بود؟ پیغمبر رحمتللعالمین. میتوانست بکشد، نکشت. این معلوم میشود که اسلام، اسلام رحمانیت است. جمهوری اسلامی اسلام رحمانیت را نشان نداده، اسلام خشونت نشان داده. این اسلام، اسلام پیغمبر ادعایش است و در استدلال میکند. بقیهاش را گوش بدهیم، در نظر بگیریم.
این هم که میگوید: «چون قبلاً پنبه همهچیز را زده.» اولین سخنرانیاش گفته که: «آیاتی که در مورد جهاد است، مال آن دوره بوده. سران قریش بودند اصلاً. بعد قرآن هم که جاودانه نیست. مال همیشه نیست.» «شما الآن باید ببینی که علم چه میگوید، تئوری علمی چیست؟» «اداره جامعه جاودانه است، مال همیشه است. پیغمبر مال همیشه است. این هم که گذشت کرده، سران [قریش]. سران قریش نیست. کلاً به نسبت استکبار و مخالفین و همه است. جاودانه است. آنهایش موقت است. فلان جنگ، اینجا بوده، آنجور بوده. «قَاتِلُ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ» مال آنجا بوده. «قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ» مال آنجا بوده. مال همهجاست که از همه گذشته و بخشیده.» بعد اعدامها به طرز خیلی عجیبغریبی [است]. فتح [مکه]مان میآید. نمیدانیم چهکار کنیم. جنگی نبوده، شمشیر نبوده، کشت و کشتار نبوده. در جنگ بدر مثلاً هی میآمدند همدیگر را بوس میکردند، برمیگشتند. این مسلمانان دست تکان میدادند: «سلام! حالت چطور است؟ بروم دیگر. شرمنده شدم.» این هم خیلی حالم [بد میشود]. آنجور میپرسیم. این هم دیگر زشت است با من روبرو بشویم. این همه آدم کشتند. بعد این جنازهها را پیغمبر فرمود: «در چاه بریزید.» اینها چه بوده؟ وقتی سخنرانی کردیم اینجا، در مسجد امام رضا، شب مبعث یک سخنرانی کردیم. خب، بعضی دوستان که در جریان مسائل نیستند، [گفتند] خشن بود. شب مبعث! فیدبک سخنرانی را دادند. نمیداند که ما داریم کجا را میزنیم. کمی در فضا قرار بگیرد، میفهمد این سخنرانی چیست. سخنرانی ما مربوط به همین بود. ایشان یک استدلالی که خیلی دارد که حالا [انجام میدهد]. میگوید: «پیغمبر فرمودند که: «بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ.»» «مکارم اخلاق، خوب! بچهها با هم مهربان باشید. بچهها! بچهها! با هم خوب باشید. بابا! خوب! تمام شد. مکارم الاخلاق!» علت جعلی [است]. من آمدم برای دروغ نگوییم. ببین! همهشان دروغ میگویند. میگوید: «دروغ بیشتر شده یا کمتر شده؟» قبل انقلاب به طرز عجیبی همه راست میگفتند. امام خمینی که میگویند: «آقا! ما چرا دارد دروغمان میآید؟» یکهو دروغگو شدیم همه. جمهوری اسلامی که آمد. تا قبل اصلاً هرکی به هرکی میرسید، اصلاً میآمد میگفت: «من از پنج سال پیش به تو بدهکاری دارم. سوبسید حلالش را میخواهم بهت بدهم.» اصلاً انقلاب که شد، یکهو همه دلهدزد شدند. از هم [دیگر] میکَنند. پیغمبر برای مکارم اخلاق آمده. دیگر آمدند کلاً زیر آب این حدیث را زدند. طاغوت، شوهر پیغمبر، بین این دو تا بود. جسد مکارم الاخلاق همین قتال است، همین دشمنی است، همین جنگیدن. بعد آنجا چند تا رفرنس [دارد] روشهای برخورد کوبنده و قاطع پیغمبر در برخورد با منافقین و معارضین و دشمنان و اینها است. رحمانی همه را میخورد، میبرد. انقلاب میشود نماد خشونت. از اعدامهای پیغمبر خبر نداریم. برخورد اینکه پیغمبر دستور دادند هرکی نماز مسجد نیامد، خانهاش را خراب کنی، خبر نداریم. مهندسی خواندم. بعضیا شاخ درآوردند. آقا! این چی بود؟ یکی از فامیلم دانشکده الهیات [رفته بود] و گفته: «اینجوری است، آن آنجوری است.» خیلی با ما بحث کرد. بعد همه را که گفت، گفتم که: «آقا! کتاب «جامعه در قرآن» آیتالله جوادی.» آنجا نقل کرد. گفت: «خب، دیگر من حرفی ندارم.» استدلال آوردم. «فلانی خوب است.» گفتم: «این روایتش است، این سندش است، این فلان است.» خلاصه پیغمبر هم این کارها را هم کرده. ایشان که نمیخواهد بگوید. یا نمیداند یا جهل است یا غرض. یا نباید بگوید. [در غیر این صورت] آن پیغمبری که او میخواهد بسازد، دیگر نمیشود. پیغمبر جمهوری اسلامی میشود. من ناز دیگر. سران کفر و سران قریش و ائمه کفر و سران فتنه و تعابیر مال قرآن است دیگر. «قَاتِلُوا اَئِمَّةَ الْكُفْرِ». این چیست؟ طاغوت اولیاءالله. طاغوت [و] مدارا شامل میشود دیگر. تعریف غلط از مدارا. مدارای [مثل] من. بده. من بالاخره یا دارم درست فکر میکنم یا غلط فکر میکنم. اگر دارم درست فکر میکنم، همه باید مثل من فکر کنند. درست فکر میکنم؟ یک معلم دارد به شاگردها دیکته میگوید. همه دارند مینویسند. چرا شما اصرار داری همه آنچه را که شما میخواهید بنویسند؟ درست است یا غلط است؟ اگر درست است، تو [با] من چه کاری [داری] که دارم میگویم؟ تو به درستیاش کار داشته باش، بنویس. اگر غلط [است]، ننویس. من هم دارم غلط میگویم، من دارم اشتباه میکنم. معیار درست غلطی است. بعد اینجا خلط میکند، میگوید: «نه، تو میخواهی آنچه را که خودت میخواهی بگویی.» کتاب نوشته مولوی گفته: «فارسی معیار مثلاً درست بودن است.» دیگر حرف [درست]، حرف درست است. توی هر حوزهای نیست. این همان ذهنیت است، همان ذهنیت. یعنی مخاطب چیز دیگر میفهمد. همان که عرض کردم کار رسانهای. مخاطب این را نمیگیرد که آقا! دیکتاتوری، تحمیل عقیده، زور، اجبار. خیلی جالب است. یکی از علتهای فساد جمهوری اسلامی چیست؟ تفکر قشری. حالا چرا شما میگویید مداحی؟ حالا این هم قابل طرح که قبلاً نبوده. قبلاً پاکت نمیدادند. امام خمینی که آمد، پاکت باب شد. «۱۴۰۰ بزرگترین پاکت [را به] امام رضا دادند به دبل.» بعد فرهنگ مداحها. مداحها باعث قشریگرایی شدند. بعد حالا داشته باش که اینکه از این مداحها را چجوری روش پردازش میکند تلویزیون رسمی. چون در حضور... یعنی مملکت افتاده [و] فکر و فرهنگ مملکت دست مداح [است]. آیا این برای شما کافی نیست؟ ته استدلال است دیگر. واقعاً فوتبالیستها بروند پیش مقامات، این دلالت ندارد که مملکت [و] فکر و فرهنگ [اش] فوتبالی [است]. مقامات تلویزیون پخش میکند، یعنی دین را دارد میسپارد به دست اینها. دین از کانال اینها [میآید]. اشکال ندارد. شاعرها افتاده روشن [شده]. خللش دیگر. ها یا نه؟ به سیاست کارشناسی است. حذف کردیم. دیانت ما نظام قضاییه بود. مشکلات سیاست. «عین دیانت ماست» را بهش ملتزم بودیم. کدام سیاست؟ خودش اشتراک لفظی است. این دارد مغالطه اشتراک لفظی هم میکند اینجا. بله، سیاست فراز و فرود دارد، متلون است. خب، حالا اصلاً قبول متلون است. میخواهد بگوید سیاست کثافتکاری دارد. میخواهد آخر به آنجا برسد. بعد میگوید: «اگر سیاست شد عین دیانت، آن کثافتکاری...» کدام سیاست کثافتکاری دارد؟ آن سیاستی که مکر و حیله معاویه است، نه سیاست علی پاکیزه. آن کثافتکاری ندارد. آن وقت آن سیاست اگر عین دیانت باشد، دیانتت هم عین طهارت و سلامت است. اشتراک لفظی هم علت جعلی. دو تا با هم. این یعنی چه؟ یعنی اینکه امروز شی را به دلایل سیاسی، دین دارد [تبلیغ میکند]. بهترین راه حفظ کردن اعتقادات: «پیغمبر دولت را از حوزه دین تفکیکش بخواهد، سیاستورز در حوزه سیاست در [مسائل دینی] منصوب نکرده.» اعصابتان بیشتر از این ظرفیت ندارد. پخش نمیکند. مبنایی است دیگر. یعنی تعریف از دین غلط است، تعریف از ولایت غلط است، تعریف از کارکرد انبیا غلط است. خیلی [توضیحات] که ایشان دارد. میگوید: «آقا! من طرفدار سکولاریسم هستم.» خدا خیرش بدهد. حالا طرف اونی که میآید نمیگوید و تهش میخواهد سکولاریسم را به خورد همه بدهد، آن خطرناک است. اینکه راحت دارد میگوید: «بنده سکولاریسم میکنم.» حالا مسئله، نکتهای، چیزی اگر دارید نسبت به این بخش آخر، بفرمایید وگرنه دیگر زحمت را بیش از این نکنید. سؤالی، نکتهای، مسئلهای؟
و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط

جلسه اول : چرا شناخت مغالطات از نان شب واجبتر است؟
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه دوم : شناخت مغالطه ابهام ساختاری
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه سوم : ترکیب مفصل و تفصیل مرکب
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه چهارم : از واژههای مبهم تا سورهای کلینما
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه پنجم : مغالطه صور کلینما در جامعه و رسانه
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه هفتم : بزرگنمایی و کوچکنمایی؛ ابزار پنهان رسانهها در جنگ نرم
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه هشتم : نقل قول ناقص؛ دروغی بدون دروغ
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه نهم : مغالطه تفسیر نادرست
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه دهم : وقتی بستن راه استدلال به ابزار سیاست بدل میشود
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه یازده : مغالطات شرمندهسازی و مسموم کردن چاه
کارگاه تحلیل مغالطه
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه اول : چرا شناخت مغالطات از نان شب واجبتر است؟
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه دوم : شناخت مغالطه ابهام ساختاری
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه سوم : ترکیب مفصل و تفصیل مرکب
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه چهارم : از واژههای مبهم تا سورهای کلینما
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه پنجم : مغالطه صور کلینما در جامعه و رسانه
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه ششم : علت جعلی؛ مادر مغالطات و سلاح رسانهها
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه هفتم : بزرگنمایی و کوچکنمایی؛ ابزار پنهان رسانهها در جنگ نرم
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه هشتم : نقل قول ناقص؛ دروغی بدون دروغ
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه نهم : مغالطه تفسیر نادرست
کارگاه تحلیل مغالطه

جلسه دهم : وقتی بستن راه استدلال به ابزار سیاست بدل میشود
کارگاه تحلیل مغالطه
در حال بارگذاری نظرات...