اعتراض به انتخابات ۸۸ و ریشه تحریمها
حمله به سفارت و ماجرای نمادهای خیابانی
نقش رسانه و مهندسی افکار عمومی در اینستاگرام
دختر خیابان انقلاب و نماد روسری سفید
مغالطهها و بستن راه استدلال در مناظرهها
سواد رسانهای ضعیف و پیامدهای آن
پوپولیسم و برندسازی جناحی در سیاست
دلواپسان اسلام و شعارهای متناقض
مثال حضرت صالح (علیهالسلام) و نفوذ سخن در دلها
تمرین مناظره دانشگاهی پیرامون موضوع حجاب
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
کلمات بسیاری در مورد این تیم مذاکرهکننده [گفته میشود]. (اثبات: «فلانی مهربان است، من بداخلاق هستم.») یک شبی تابستان، مشتی ماشین همزمان چهار تا را آوردند بیرون. ما با این استادمان میرفتیم؛ این چهار سیّد عبدالله. «منم که شهرهی شهرم به عشق ورزیدن، منم که دیده نیالودهام به بد دیدن.» [این شعری] از حافظ است. یعنی علی، یعنی علی! غریبی قشنگ بلد است که یک طرف کار را برجسته بکند.
اعتراض داشتیم بابت اینکه در انتخابات تقلب شده. آنها هم ریختند و آتش زدند، حسابی! پسزمینهی تحریمهای الان [همینهاست]. بعد از هر بازی که یک تیم ایرانی با یک تیم سعودی بازی دارد، [ماجرای] عنکبوتیهایی که از سفارت بالا رفتند [را به یاد میآوریم]. دیگر [چه] نتیجهای بگیریم؟
همچنین، نسبت دادن صفتی به شخص خاص، به معنای سلب و نفی استفاده [میشود]. دیگر [میگویند]: «متکبرند»، «فلانی سادهزیست است»، «فلانی عدالتخواه است»، «فلانی متقلّب است.» حتی اثبات مغالطهی تأکید [هم در این راستاست]. مغالطهی بعدی، بستن راه استدلال است. میخواستم امروز در این جلسهی باعظمت، یک مناظرهای داشته باشیم.
ضدّ انقلاب سر کلاس [بود]. دانشجوهای بنده، اهل سنّت. بسم الله! جملهی اوّلش را گفتم. سکوت عجیبی حاکم شد و سلب امکان نقّادی مدّعای مورد نظر [را به دنبال داشت]. گویا هنوز عدّهای در اصل حجر زندگی [میکنند و] از جای معدود تغذیه میشوند. شناسنامهی کاسب تحریم [برای آنهاست]. [به آنها میگویند:] «شعار میخواهی بدهی، هزینهاش را مردم باید بدهند.» شعاردهندگانی است که هزینهاش را مردم میپردازند.
افکار عمومی [را شکل میدهند]. دوم دی [در] دفتر تبلیغات، کلاس یک ساعت و نیم است. مهندسی افکار عمومی توی اینستاگرام [باید] گل بکند! دختر خیابان انقلاب؛ این بابا را دستگیر کرده بودند، بعد آزاد کردند با حمایت بعضی حضرات. کنگرهی آمریکا درخواست تحریم کانادا [را مطرح کرد. در مقابل،] کانادا [هم] درخواست تحریم مسائل حجاب [را مطرح کرد]. فلان سال ۸۸ سناریو تعریف میکنند [که فرد] چه کار بکند؟ استادیوم یک بوقی بزند! [او باید] خلاقیت ویژهای [و] یک کار ویژهای داشته باشد، معروف بشود، خبری ازش [باشد].
بعد، چقدر قشنگ! روسری سفید یا دختر روسری سفید که نماد صلح است، [را از] دیوار پرتش میکند پایین. دعوت دارد میکند. [او میگوید:] «یک عملیات پیغمبرانه است!» این قرآن در حدّ خودش فاجعه است؛ فاجعهای ملّی. اربعین یک ساعت و نیم آنتن دارد. یک ساعت [هم به] وسایل تاریخ قرائت، تلاوتهای درخواستی و تحصیلات و درس [میپردازد]. نه سواد رسانهای [دارد و] نه مهارت یاد گرفته [است]. برند [برای] ساعت؟ چند تا طلبهی نخبه به معنای واقعی کلمه [هستند که] قلم یکتکه دارد [و] مطلب میاندازد؛ نه ویرایشی، نه پردازشی و [نه] هنری [در] علوم [دارد].
بعد تازه [اگر] یک موضوع [باشد،] هشت تا پست پشت سر هم رفته [است]. تازه توی کامنتها شبیهسازی کنیم، تمثیل با کنایه، با استعارهی تصویری، [و] تو مشت گرفتن زمین [را میبینیم]. ناخودآگاه [گفته میشود:] «چرا منی که دانشگاه فلان درس خواندهام، چرت میگویم؟ شما که دانشگاه فلان درس خواندی، حرف درست است، ساکت بشود!» این بستن راه استدلال است دیگر! نه شما میتوانید دلیل برای تأیید مدرک [ارائه دهید].
محصول کار سحرخیزان بود. پوپولیسم، قبل از این سوءتفاهم بود. تندرو، پایداری و [میگویند:] «شهد أنّ الاعتدالَ حقٌّ و مذاکره حقٌّ و موشک هست.» [یعنی باید] اقرار کنی [که] یک چهرهی معتدل بشوی. جناحی بودن طرف [همیشه مطرح است]. خودش اصلاً برند آخوند جناحی است. آمده توی چهرهسازی [و] برندسازی. یکی میشود برند خشونت، [و] برند افراط. این جناح، برند افراط [است]. این حرف، حرف آدمهای بیمنطق است. این کار، کار فلانیهاست. آتش زدند. بعدش [میگویند:] «اسلام در خطر است!» [یا:] «کنوانسیون بینالمللی را تصویب بکنید، اسلام به خطر میافتد.» [یا:] «شما از اسلام چه میفهمید؟» اختلاف در رتبهی اوّل است. یک مشت آدم دلواپس اسلام. مثال اوّل، صحّت سخنان را به خوبی ح******** [میکند].
این آقای ما، یک مرجع تقلید در ارتباط [است]. دل پاک چشمهی زلالی میخواهد دیدن [او]. به نظرم که انسان بسیار متقلّبی است. من وقتی به قیافهی آدمها نگاه میکنم، به خوبی متوجه [میشوم]. کجا؟ وقتی حضرت صالح در میان قوم ثمود به تبلیغ و بیان آیات و دستورات الهی پرداخت، پاسخ [شنید]: «نسبت به تو دلنشین نیستی!» [پرسید:] «چرا؟» [قوم] گفتند: «به دل نمینشیند حرفهایش.» حضرت صالح میگفتند که: «به دل نمینشینی.» من یک جوری میشود [که] نمیتوانم ارتباط برقرار کنم. خوشگلتر، تمیز، کراوات، ادکلن، مسائل شخصی، حریم شخصی. دلیل چیست؟ دلواپسان آخوند، دربارهی آخوند درباری، منفی [هستند].
بسم الله الرحمن الرحیم. بسم تعالی. «بنده ضدّ انقلاب هستم.» بله! کدام بخش از انحرافات عقیدتی حیات دانشگاه، مرکّب داشت؟ پیشفرض داشت؟ بستن راه استدلال داشت؟ دیگر سورههای کلّینما داشت؟ چه اتفاقی میافتد؟ عرض کنم که اینجا همراهی این زدن ناقص و ضعیف شما، هم او را جرّیتر میکند، هم مخاطب خاکستری را میبرد. «پاشو خجالت بکش!» کلّ [ماجرا] سرِ [این است که] آرام آرام حالا اوّل فامیلی میکنیم با متانت. «بابا شگفت جواب بده!» هنرمند انقلاب، بچهی حزباللهی و مؤمن، منطقی و استدلالی است.
بسم الله الرحمن الرحیم. [باید] مقابل [اینها] قرار بگیریم. شلیکان احمقی است؛ سؤال ندارد. دوباره بدبخت خودش را دست بگیرد. یک مدت کسی اعتراض نکرد؛ آماده است. خود قانون! قانون مال کجاست؟ مناظره کنیم. شما مشکل خودم [هستید]! شرکت سال پیش، فضای بحث مناظرهی نیروهای مازندران [بود]. شهربازیها بود؛ یک گاوی بود [که] لگد میزدند. [آیا] خالی میشود [که] بزند؟ قشنگ دایرکت [بدهید] فلانی چطوری [است]؟ شبهات وارد شد در ذهن مبارک. هفتهی دیگر، انشاءالله، این بحث را چند نفر آماده باشند برای اینکه [در مورد] مطلب حجاب، اصل حجاب، حجاب تمرین کنیم [و] استفاده از آن [را بیاموزیم].
در حال بارگذاری نظرات...