بررسی نحوی آیات اشتغال در قرآن
چرا «والأرض مددناها» منصوب است؟
ترجیح جمله فعلیه در ساختار اشتغال
تحلیل قرآنی «کل شیء خلقناه»
نصب و رفع؛ دو قرائت درست قرآن
نکات بلاغی در قرائتهای مختلف
از سوره نحل تا اسراء؛ نمونههای نحوی
ارتباط نحو و بلاغت در آیات اشتغال
تأملی در «قرآناً فرقناه» و معناشناسی آن
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. مطالبی را عرض کردیم؛ گفتیم کجاها نصبش واجب است، کجا نصب ترجیح دارد و میشود نصب آورد، کجاها نصب ترجیح دارد و خود نصب تعین دارد، و کجاها رفع واجب است. همه را عرض کردیم. مثالهای قرآنی را عرض بکنیم:
سوره حجر، آیه ۱۶ تا ۱۹: "وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ * وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ * إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ * وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ..."
شاید مثال کجاست؟ "وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا". این از آیه ۱۹ است. من عرض میکنم: "مَدَدْنَا الْأَرْضَ". هر دو وجه، یعنی هم نصبش هم رفعش جایز است، ولی کدامیک رجحان دارد؟ نصبش؛ چرا؟ چون قبل و بعدش جمله فعلیه است. اگر جمله فعلیه باشد، بهتر است که منصوب شود.
آیا یادتان نیست؟ "زیداً رأیته" چی بود؟ آن بحث "اغوش صداره طلبه" بود. آن یک بحث دیگر است؛ امر پنجم نبود که طلب بود؟ آها، امر سوم نبود که خبرش ضمیر راجع به اول نبود، بلکه میگفت: میشود ترجیح با نصبت به خاطر اینکه جمله فعلیه است. در اینجا "وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا" رجحان نصب با اولی بود که بعدش آمد، مفسر ضمیر "ذلک" است.
"وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ * وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ * وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ".
خوب، از "السَّمَاءَ" دو تا وجه داریم. کدامیک بهتر است؟ بعد میشویم عطف به آن "نجم و شجر" که مرفوع است. حالا ترجیحی ندارد؛ جفتش اینجا مساوی است چون عطف به "مجموع و شجر" خوب است. روی این حساب هر دو وجه یکسان است. "وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا" هم همینطور، چون مرفوع است. همیشه رفعش گرفت. اما "السَّمَاءَ" را همیشه نصب گرفته. "وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ" این از باب اشتغال است؛ آن دو تا وجه قبلی هم باز درش هست. در سوره یاسین آیه ۳۸، بله، بله.
این هم جایزالصرفین است: "وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا * ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ" در اینجا میتوان "الشَّمْسَ تَجْرِي" خواند. آیه ۳۹ چطور؟ چون ضمیر برگردد. البته چرا "الشمس تجری" مشکل ندارد. اشتغال ندارد، نه آخه اشتغال ندارد. "وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ". آیه "وَآيَةٌ لَّهُمْ" کدام آیه است؟ "وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا..." همین "منازلش" را بگیریم به خاطر عطف. و شمس اگر نصبش بگیریم، بحث اینکه بعدش فعل آمد و نصبش بهتر است.
بریم سوره قمر آیه ۴۹: "إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ * وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ * وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ * وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ".
"كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ" از باب اشتغال است. "إِنَّا كُلَّ..." این اجماعی هم هست؛ همه این را پذیرفتهاند. یک نفر، ابوسمال، فقط گفته اینجا مرفوع باشد که کاریش نداریم. صفت برای شیء نمیتواند باشد که بگوییم آقا این صفت موصوف باشد، و آن را مبتدا بگیریم، این صفتش باشد. بعضی وقتها میشد "کل شیء خلقنا". جمله بعد از نکره میشد چی؟ صفتش "إن خلقنا" یعنی "خلقنا" میتواند کل فعل "فعلوه" برای فعل میشد صفت گرفت. شیئی که خلق کردیم، شیء را خلق کردیم، شیعی خلق کردیم ولی فعل آمد، "الذی" معنا نمیدهد. بله، خوب، "خلقنا" صفت برای شیء نیست؛ میشود همان اشتغال. ولی "وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ" این هم باز همه به رفع خواندند و جمله هم جمله اسمیه است اصلاً. سیاق هم به همین میخورد: "كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ".
سوره نازعات آیه ۲۷: "أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا * رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا * وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا * وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا".
یکی "وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا"، یکی "وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا". این دو تا اشتغال دارند. جفتش ترجیح درش چیست؟ نصب؛ چرا؟ چون قبلش جمله فعلیه است که گفتیم. بریم پایینتر، ۲۹ و ۳۰، دو تا جلوتر: "وَالْجِبَالَ" جفتش نصب ترجیح دارد.
سوره حجر آیه ۲۷: "وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ". آیا به سماع برنمیگردد؟ دحاها به سماع برگردد؟ یعنی عطف به آن باشد؟ نه، آنجا در قیاس شما خلقتتان شدیدتر است یا آسمان؟ یا آسمان از جهت بنا؟ عشق و زمین. فلان آسمان را سمکش را بالا برده، عوض میشود دیگر. شما خلقتتان شدیدتر است یا زمین بعد از آنکه آن را دحاها؟ نه، اصلاً سیاقش بهش. "أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا". شما خلقتتان شدیدتر است یا آسمان؟ "وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا". فوتبال ارزو نمیخوریم بهش. خیلی دارد مرحله مرحله میآید پایین. از آسمان دارد میآید به زمین. آخه نمیخواهد شدت خلقت را با زمین قیاس بکند. میخواهد به آسمان قیاس بکند، زمین که زیر پایتان است. میخواهد بگوید: شما که چیزی نیستی، عددی نیستی. گندهتر از تو را من خلق کردم. آسمان را خلق کردم، بالا را نگاه کن. "رَفَعَ سَمْكَهَا" بعد میگوید: اینقدر بالاست، شب دارد، اینها، روز داریم. و حالا من گفتم چیا دارم. زمین هم خلق کردم. حالا "وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا". حالا دیگر اصلاً فضا، فضای دیگر است. بحث قیاس خلقت شما با آنها نیست. بحث سر این است که به تناسب اینکه آسمان را گفتم، میخواهم زمین هم بگویم. حالا آن که چیزی نیست. با زمینش هم باز کم میآورید. به قرائت نصب خوانده شد. خوب باید جایش باشد که اصل باشد، که تقدیر نگیرد. بهتر هم همین باشد که تقدیر نگیرد. ولی وقتی بهترین باشد باید تقدیر بگیریم، فرق میکند.
سوره حج آیه ۲۶ و ۲۷: "وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ". این هم دوباره دو تا وجه دارد و نصب ترجیح دارد.
سوره نور آیه ۱: "سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ".
"سُورَةٌ" دو تا بحث است. "سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا" بخوانیم یا "سُورَةً أَنزَلْنَاهَا"؟ در قرآن مشهور قرائتشان رفع است؛ که خبر برای مبتدای محذوف یعنی "هَٰذِهِ" گرفتهاند. "سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا" شده صفت برای "سوره". حالا اگر خود "سُورَةً" را (بعد نکته بعد اینکه قرائت نصب هم داریم). چون بنابر اشتغال میشود عرض کردیم دیروز قرائتهای مختلف همهاش درست است. اهل بیت تایید کردهاند چه رفعش چه نصبش. یکی از وجوه اعجازی قرآن همین است. اینها را هم با رفعش بخوانید درست است، هم با نصبش بخوانید درست است. هر کدام از معانی که ازش فهمیده میشود درست است. ۷۰ بطن دارد هر کدامش. بحث قرائت بحث مهمی است. اینجاها رفعش بهتر است؛ چون در بحث اشتغال گفتند که آن اسمی که "مشغولعنه" است واجب است که از اسمایی باشد که شرایط ابتدا بهش باشد. یا معرفه باشد یا از مصوبات ابتدا به نکره باشد. خبر، جمله "أَنزَلْنَاهَا" خبرش نیستا. "سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا" یعنی سورهای است که نازلش کردیم. ببینید چون "لَّعَلَّكُمْ" دارد آخرش. سورهای که نازلش کردیم، واجبش کردیم و درش آیات بینات نازل کردیم تا شما تذکر پیدا کنید. اینک سوره، سورهای نازلش کردیم. این سورهای است که نازلش کرد. خوب جمله وصفیت وصف داشته باشد. مبتدا، خود همین برای مبتدای نکره مصوّب میشود. در هر صورت به قرائت نصبش هم گفته شده، رفعش هم گفته شده.
بریم آیه بعد سوره انبیا آیه ۷۲: "وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ".
اینجا که مشکل نداریم؛ چون ضمیر ندارد، اشتغال نیست، راحت است. "كُلًّا جَعَلْنَا" مفعول به مقدم فلان. "وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ".
"لُوطٌ" را تند بخوانیم یا "لُوطًا"؟ نصبش ترجیح دارد؛ چون همان بحث جمله فعلیه که "وَلُوطًا" استیناف بگیریم بهتر است. عاطفه باشد کاخ. "لُوطٌ" را که هبه نکردند به ابراهیم، همدوره بوده با ابراهیم.
بریم سوره اسراء، کلا که مفهوم به سوره اسراء ۱۲ و ۱۳: "وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ... * وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا * وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا".
"كُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا". "كُلَّ شَيْءٍ" چرا منصوب است؟ اصلاً "كُلَّ شَيْءٍ" و "كُلَّ إِنْسَانٍ" اشتغال دارد. رفع و نصبش هم جایز است؛ ولی روشن است با نصب پیش میرویم.
جلوتر در سوره اسراء آیه ۱۰۵ و ۱۰۶: "وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا".
اینجا کلمه "قُرْآنًا" اشتغال دارد. دو تا وجهش جایز است؛ ولی کدام ترجیح دارد؟ نصب؛ چون عطف به جمله فعلیه است. "وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ" جمله فعلیه است. "وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا" جمله فعلیه است. برای همین "وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ" هم بهتر است که فعلیه باشد. جمله فعلیه باشد، عطف جمله فعلیه. در همه قبلیهاش که ترجیح میدادیم برای همین بود؛ چون عطف به جمله فعلیه خوب است. "وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ".
بریم آیه آخر سوره نحل آیه ۴ و ۵: "خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ * وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ".
"وَالْأَنْعَامَ" نصبش ترجیح دارد؛ جمله واو، واو عاطفه است، جمله فعلیه. خوب بحث اشتغال هم تمام است. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...