مرور مناداهای شاخص قرآن کریم
بررسی نحوی «یا اهلالکتاب» در قرآن
«یا بنیآدم»؛ ندای آفرینش انسان
از «یا موسی» تا «یا داوود» در آیات الهی
تکرار پرمغز «یا ایها الذین آمنوا»
نکات ادبی در «یا مولا» و «یا ربّی»
تفاوت «بنی» و «بُنَیَّ» در نحو عربی
تحلیل نحوی و بلاغی نداهای قرآنی
رمز ماندگاری «یا» در زبان وحی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
خب، بحث منادا را نکاتش را تقریباً کامل گفتیم. میماند چند تا مثال قرآنی برای تتمه بحث که انشاءالله بحث را با آن تمام کنیم. یک نکته در مورد منادای مضاف: کلمه "اَهلُالکتاب" در قرآن ۱۲ بار منادا واقع شده، یعنی "یا اَهلَالکتاب" شده است. (سوره آل عمران: ۶۴، ۶۵، ۷۰، ۷۱، ۹۸، ۹۹؛ سوره نساء: ۱۷۱؛ سوره مائده: ۱۵، ۱۹، ۵۹، ۶۸، ۷۷). در نساء، آلعمران و مائده وقتی گفته میشود "اَهلُالکتاب"، منظور یهود و نصارا است. در قرآن مشرکین را با تعبیر "مشرکین" یاد میکند. کسانی که خدا را قبول نداشتند اینها بودند، ولی اهل کتاب، یهود و نصارا، اهل کتاب بودند، عمده این دو گروه هستند، حالا دیگرانی هم هستند. تمام اینها حلال هستند، "هلّاً لکم؟" حلال است، تمام اهل کتاب حلال است. بله، اگر خب بعد دید که دست خیس به او خورده یا نخورده، چه بود؟ اینها خودشان که نجسند، اختلافی در مورد نجاست خودشان نیست، اختلاف در مورد نجاست طعامشان است. طعام اهل کتاب حلال، حالا بحث، بحث فقهی دارد بیشتر. بحث هم این است که اینها خودشان نجسند، حالا شاید بررسی کنم. الان اونی که یادم است این است، حالا با جزم نمیگویم.
"یا اَهلَ یثرب لا مقامَ لکم" (سوره احزاب: آیه ۱۳). "اَهلَ یثرب" که گفتیم "یثرب" بد است. خب، ما منادا داریم با "اولوا": "یا اولی الابصار" (سوره حشر: آیه ۲) "فَاعتبروا یا اولی الابصار". ولی با "اولی" با نصب. "وَ لکم فی القصاصِ حیاةٌ یا اولی الالباب" (سوره بقره: آیه ۱۷۹ و ۱۹۷). "بقره: تَزَوَّدُو فَإنَّ خیرَ الزّادِ التقوی وَ اتَّقُونِ یا اولی الالباب". کلمه "اولوا" هم پنج بار در قرآن منادا واقع شده است. این سه تایش بود، دو تای دیگرش مائده: ۱۰۰، طلاق: ۱۰.
کلمه "بنیاسرائیل"، "بنیآدم" هم در قرآن، "یا بنیاسرائیل" ۶ مرتبه و "یا بنیآدم" ۵ مرتبه آمده است. (بنیاسرائیل: بقره: ۴۷، ۱۲۲؛ طه: ۸۰؛ مائده: ۷۲؛ صف: ۶. بنیآدم: سوره اعراف: ۲۶، ۲۷، ۳۵). در "بنیآدم" پنج بار در قرآن آمده، چهار بارش ندا بوده که این سه تا (یاسین: ۶۰؛ اعراف: ۲۶، ۲۷، ۳۵). یاسین: ۶۰ آن ندا نیست دیگر.
حالا، "ذوالقرنین" هم دو بار آمده: "یا ذَالقَرنَین" (سوره کهف: ۸۶ و ۹۴). "یا صاحِبَ السِّجن" (سوره یوسف: ۳۹). "صاحبی"، دو صاحب زندان. صاحبین بوده. "یا صاحِبَ"، اگر اضافه نمیشد، "یا صاحبین". حالا اگر مضاف میشد به "یای متکلم"، چه میشد؟ "یا صاحِبَیَّ". این یک بار آمده: "یا صاحِبَیَّ".
"یا مَعشر" هم سه بار در قرآن منادا واقع شده است: "یا مَعشرَ الجنّ"، "یا مَعشرَ الجنِّ و الانس". بله، یکی انعام: ۱۲۸، یکی انعام: ۱۳۰، یکی ۳۳ الرحمن.
"نساء النبی" هم داریم: "یا نساءَ النبی" (سوره احزاب: آیه ۳۲). سوره احزاب: آیه ۳۰.
"یا ابانَا" (ای پدر ما)، هفت بار در قرآن آمده است، شش بارش نداست. یوسف: ۱۱، یوسف: ۹۷، یوسف: ۱۷ (همهاش در سوره یوسف است). "یا ابانَا": الان یوسف: ۹۷، ۱، ۱۹۷، ۱۷، ۶۳، ۶۵، ۸۱. ۶ بار ندا. ۱۷، ۶۳، ۶۵، ۸۱.
"یا قومنا" که گفتیم (سوره احقاف: آیه ۳۰، ۳۱).
"یا اختَ هارون" (سوره مریم: آیه ۲۸). ای خواهر هارون، "ماکانَت..." (آیه ۲۸).
در قرآن منادای معرفه، مفرد معرفه داریم که الی ماشاءالله. "یا آدم" پنج بار در قرآن منادا واقع شده است: بقره: ۳۵، ۳۳؛ طه: ۲۰، ۱۱۷؛ مریم: ۱۹.
"یا ابراهیم" (ابراهیم) چهار بار منادا آمده است: هود: ۷۶؛ مریم: ۴۶؛ انبیاء: ۶۲؛ صافات: ۱۰۴.
"یا ابلیس" (۱۰۴). ابلیس ۱۱ بار در قرآن مخاطب واقع شده و استعمال شده، دو بار منادا بوده. دو بار هم صاد: ۷۵، حجر: ۳۲.
"یا یحیی" (مریم: ۱۲). "یا زکریا" (مریم: ۷). "یا سامری" (لعنت الله علیه) (طه: ۹۵).
"یا شعیب" (۹۵). "یا شعیب" (هود: ۸۷). "یا شعیب" (اعراف: ۸۸). "هود: ۹۱. این دو تا هم هست. اعراف: ۸۸، هود: ۹۱.
"یا هارون" (طه: ۹۲). "یا داوود" (صاد: ۲۶). "یا صالح" (اعراف: ۷۷). هود: ۶۲. بیشترش مخاطب از قول مردم بوده که خطاب کردهاند، دیگران خطاب کردند.
"یا هود" (هود: ۵۳). "یا هامان" (غافر: ۳۶؛ قصص: ۳۸). "یا نوح" (هود: ۳۲). هود: ۴۸، شعرا: ۱۱۶. هود: ۴۶.
"یا مریم" (آل عمران: ۴۳ و ۴۵). مریم: ۲۷.
"یا لوط" (هود: ۸۱؛ اعراف: ۱۶۷).
"یا فرعون" (اعراف: ۱۰۴). اعراف: ۱۰۴، اسراء: ۱۰۲.
"یا عیسی بن مریم" دو بار آمده است؟ سه بار! "یا عیسی بن مریم، یا عیسی بن مریم" (مائده: ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۶).
موسی در قرآن خیلی به او خطاب شده، سریع میگویم: بقره: ۵۵، ۶۱؛ مائده: ۲۲، ۲۴؛ اعراف: ۱۱۵، ۱۳۴، ۱۳۸، ۱۴۴؛ اسراء: ۱۰۱؛ طه: ۱۱، ۱۷، ۱۹، ۳۶؛ غافر: ۴۹، ۵۷، ۶۵، ۸۳؛ نمل: ۹ و ۱۰؛ قصص: ۱۹، ۳۱. خدا دیگر سنگ تمام گذاشته برای حضرت موسی در قرآن. هیچکس این ذکر خیر را نداشته است. امتم واقع شده است. برای همین: "انت منی بمنزلة هارون من موسی".
خب. منادای نکره مقصوده. زخرف: ۷۷. "یا مالکُ لیقضِ علینا ربک". مالک برایشان. ولی نکره مقصوده است. به مالک جهنم میگویند که بگو ربّت برای ما کار را تمام کند.
هود: ۴۴. "یا ارضُ ابلَعی مائَک". نکره است دیگر. "یا ایُّها الارض!"، "یا اَرضُ ابلَعی مائک". "یا سماءُ" ادامهاش "اقلِعی وَ قیلَ المُاءُ". سوره سبأ: آیه ۱۰. "وَ لَقَدْ آتَینَا داوودَ مِنَّا فَضلاً یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ و الطَّیرَ" (سوره انبیاء: آیه ۶۹). "یا نارُ کونی بَرْدًا و سلامًا علی ابراهیم". بله، انبیاء: ۶۹ که گفتیم.
اگر هم الف لام بگیرد و معرفه و الف لام بشود، با "یا ایها" یا "یا ایتها" میآید. "اَیُّها" را برای مؤنث هم میشود آورد. بله، ولی جایز است که "اَیَّتُها" هم بیاید. "یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک". "یا ایها النمله"، "یا ایها النمله" نیست. "یا ایها النملُ ادخلوا مساکنکم". "یا ایها النملُ"، "قالت نملةٌ". "یا ایها النملُ" جمع اینها را با مفرد، "یا ایها النملَ" جمع نکرده است. (یا هذه المراه، یا هؤلاء الرجال، اینها هم داریم).
رمز ندا: گیاه ندا. سه تا نکته است: یکی اینکه در هر سه نوع ندا استعمال میشود. اصلاً همهجا ندا، ندبه، استغاثه، مفرد معرفه، مضاف، نکره مقصوده؛ در همهجا "یا" میآید. دوم اینکه گاهی حذف میشود، مثل: "ربنا یوسف و اَعرِضا هذا". "اَلُّهمَّ". یکی اینکه در استغاثه ما از حروف دیگر ندا نمیتوانیم استفاده بکنیم: ایا و ا و اینها نمیشود. یکی "یا"، یکی "وا".
"یا ایها الانسان" هم که داریم در قرآن. "یا ایها الناس" داریم. "یا ایها الانسان" داریم. "یا ایها الساحر" داریم (سوره زخرف: ۴۹). "یا ایها الساحرُ ادعُ لنا ربَّک". بله.
"یا ایها الرسول" داریم (مائده: ۴۱ و ۶). "یا ایها العزیز" داریم (یوسف: ۷۸). "یا ایها الکافرون" داریم (کافرون: ۱). "یا ایها المدثر" (سوره مدثر). "یا ایها المزمل" (سوره مزمل). "یا ایها الملأ" (سوره یوسف: آیه ۴۳). نمل: ۲۹، ۳۲، ۳۸. قصص: ۳۸. در همه اینها "یا ایها الملا" آمده است. ۳۸.
"یا ایها النبی" ۱۳ بار آمده است: انفال: ۶۴، ۶۵، ۷۳؛ احزاب: ۱، ۲۸، ۵۰، ۵۹؛ ۱۲ طلاق؛ تحریم: ۹.
"یا ایها الناس" (بقره: ۲۱، ۱۶۸؛ نساء: ۱، ۱۷۰، ۱۷۴؛ اعراف: ۱۵۸؛ یونس: ۵۷، ۱۰۴، ۱۰۸؛ ۵؛ ۴۹؛ ۷۳؛ نمل: ۱۶؛ لقمان: ۳۳؛ فاطر: سه تا ۱۵؛ حجرات: ۱۳).
"یا ایها الذین آمنوا" ۹۰ بار در قرآن آمده است که البته "یا ایها الذین آمنوا" (ای کسانی که ایمان آوردند، ای کسانی که ایمان آوردهاید)، "یا ایها الذین آمنتم" (ای کسانی که ایمان آوردند - ماضی). ولی از آن اراده میشود: آیا کسانی که ایمان آوردند، بله شما کسانی هستی که ایمان آوردید، شما همونهایی هستید که ایمان آوردند. اینجوری منظور شما همونهایی هستید که اون حماسه را رقم زدید. "رقم زدن"، "رقم زدن"، خب التفات دارد تویش. چه جوری؟ "یوسف و اعرضا".
کتاب چاپ کردند. کتابهایی داریم، تفسیر آیههایی که با "یا ایها الذین آمنوا" شروع میشود. یکی از چهارشنبهها آیههایی که با "یا ایها الذین آمنوا" شروع میشود. نه حاج آقا مدنی گلپایگانی. بله دارد که هرجا "یا ایها الذین آمنوا" آمده، در قرآن اولین مخاطب امیرالمؤمنین است. بقیه مؤمنان داریم به تبع او خطاب کرده است.
"ربنا" در قرآن یادداشت بفرمایید زیاد است. بقره: ۱۲۷، ۱۲۸، ۱۲۹، ۲۰۰، ۲۵۰، ۲۸۵، ۲۸۶. آل عمران: ۵، ۱۶، ۵۳، ۱۴۷، ۱۹۱، ۱۹۲، ۱۹۳، ۱۹۴. نساء: ۷۵، ۷۷. مائده: ۸۳، ۱۱۴. اعراف: ۲۳، ۲۳، ۳۸، ۴۷، ۸۹، ۱۲۶. یونس: ۸۵، ۸۶، ۸۷، ۸۸. ابراهیم: ۳۷، ۳۸، ۴۱، ۴۴. نحل: ۸۶ که ۱۴. طه: ۴۵، ۱۳۴. مؤمنون: ۱۰۶، ۷، ۹، ۱۰۶، ۱۰۷، ۱۰۹. فرقان: ۶۵، ۴۱۶. خود "رب" هم ۶۷ بار در قرآن آمده است.
سریال آدرس. اگر منادا به "یای متکلم" اضافه شد، اگر صحیح الآخر باشد، پنج تا اعراب در آن جایز است. یکی اینکه "یا" ضمیر ثابت باشد و ساکن، "یا ربّی". یکی اینکه "یا" بیفتد، کسره بماند، "یا ربِّ". "یا" بماند، مفتوح بشود، "یا ربَّ". "یا" بماند، تبدیل به الف بشود، "یا ربّا". الف حذف بشود. و پنجم: حرف قبل از الف نه، "یا ربّا" همان "یا ربّا" باشد، الفش را ما بعدش بیفتد، فتحش بماند، میشود "یا ربِّ". حالا اگر اون اسمی که دارد اضافه میشود، کد اسم مضاف؟ اون اسم خودش آخرش الف داشته باشد، اینجا فقط یک وجه دارد: "یا مولا"، "یا مولایَ". دیگر فقط فتحه، مضاف، آخر مضاف الف باشد "یا مولایَ".
خب حالا اگر مضاف ما "یا مولا"، بله. خب مضاف، خب اگر مضاف باشد صحیح الآخر هم باشد، میشود "یا ربِّ" و ساکن میشود، "یا ربِّ" فتحه داد (یا ربَّ). ولی دیگر نمیشود حذفش کرد. قبلاً گفته بودیم میشود اصلاً "یا" را بیندازیم به جایش تا بدهیم، یا "یا" فتحه بدهیم یا سکون، ولی حذف.
حالا اگر مضافمان اسم منقوص بود، مثل چی؟ "قاضی". اینجا دو تا "یا" در هم ادغام میشوند و "یا" ضمیر مفتوح میشود. میشود "یا قاضیَّ". مثلاً میخواهیم بگوییم به خدا بگوییم ای مغنی من، میگوییم چی؟ "یا مُغنیَّ" یا "یا مُغنیَّ". "مُغنیَّ".
حالا در مورد "بُنیَّ" همین حکم است. "بُنیَّ". "ابن" بوده. "ابن" یعنی اصل "ابن"م چی بوده؟ "بُنوّ". نظام مصدر "ابن" میشود چی؟ "بُنوّت". (فرزند بودن، پسر بودن). میگویند پسر نوح با بدان بنشست، خاندان بنوّتش گم شد. "نبوّت" غلط، "بنوّتش" گم. مصدرش "بنوّت".
خب حالا "بنوّت ابن" "بنوو" بوده. وقتی مصغرش میکنی، "بُنیوُ" میشود. حالا "بُنیوُ" را اضافه میکنیم به "یا" میشود "بُنَیْوِی". خب وقتی شد "بُنَیْوِی"، "لِی بُنَیْوِی". "بُنَیْوِی" "واو" "یا" در هم ادغام میشود، میشود "بُنیَّ". معناش چی میشود؟ پسرکم، فرزند کوچک، ترحم و عاطفه و لطف و اینهاست. "بُنیَّ". "نیو" "بُنیَّ". خب "یا بنیَّ لا تقصص رؤیاک" (سوره یوسف: آیه ۵ و سوره لقمان: آیه ۱۳).
خب "بَنیَ" هم داریم: تفاوتش چیست؟ "بُنیَّ" مصغر "ابن"، "بنی" جمع "ابن". "بنین" بوده، شده "بنی". "یا بنیَّ" (سوره یوسف: آیه ۶۷). "یا بَنِيَّ" یعنی چه؟ ای فرزندان من. پس تفاوت "یا بُنیَّ" و "یا بَنِيَّ" چیست؟ آها، یکیاش "یا" کوچک، یکیش "یا" چند تا. یوسف: ۶۷. "یا بنی لا تدخلوا باباً واحداً".
حالا اگر یک اسم علم، "ابن" اضافه بشود، مثل "یبن الحسن" مثلاً. ببخشید. یا مثلاً "یا علی بن موسی الرضا"، "یا علی بن موسی الرضا" (ینطور). یکی هم یا "علی بن موسی الرضا" (فتح نصب). "یا علی بن". بله. جفتش علم باشد. اما اگر یک "ابن" باشد ولی بین دو تا علم نباشد، میشود ضم. حالا اینجا اون ممکنه معرفه هم باشد ها. مضاف الیه "ابن" اضافه شده ولی به علم اضافه نشده، به یک معرفه دیگر اضافه شده، باز میشود همون مبنی، مبنی بر ضم میشود. الان عرض میکنم. "علی بن ابیطالب". "علی بن ابیطالب". "ابو طالب" علم که نیست، "اب" که علم نیست. "علی بن ابی"، "ابو طالب" معرفه است ولی معرفه مضافه، نه معرفه علم. "یا علیَّ بن ابیطالب". دیگر ما "یا علی بن ابیطالب" نداریم. بله، نه، باید اگر اگر جفتش علم، دو تا وجه دارد. اگر اولی علم، دومی هرچی هست، معرفه است، نکره است. هرچی باشد، دیگر این اولیمان مبنی بر ضم میشود. "علی بن ابیطالب". "یبن امه" بگوییم. یا "موسی بن اُمی". "بن اُمی". "یبن عمی". حالا "یبن اُمی" مثلاً بگوییم: "یا علی ابن اُمی". "ابنو"، "عطف بیانش" (بدلش). یا "علی بن اُمی". چرا نمیگوییم "یا علی بن امیم"؟ درسته. نه. چرا؟ چون "اُمی" علم نیست. معرفت است ولی علم نیست. فقط ضمّش جایز است. اگر بین دو تا علم است مثل "یا علی بن موسی"، "یا علی بن موسی" (ضم).
ولی "یا علی بن ابیطالب" دیگر "یا علی بن ابیطالبم" (نصب) میشود. بله.
خب مضاف به "یا متکلم". یک وقتهایی "یا"ش هم ثابت. "یا عبادیَ الذین" (اینجا فتحه میگیرد - ثابت است). (سوره عنکبوت: آیه ۵۶) "یا عبادی". یکی اونجا آمد، یکی زمر: ۵۳. "یا عبادی الذین اسرفوا" (یا بنیَّ یا بنیَّ).
"یا قومه". یک وقتهایی توی مضاف "یا متکلم"، "یا" حذف میشود. میشود "یا قومِ"، "یا ربَّ". (سوره بقره: آیه ۵۶). "یا قومِ انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم الـ..." حضرت موسی به قوم گوساله، "پسر گوساله پرستش" (گوساله پرستش) گفت: "یا قوم".
"یا قومِ اذكروا نعمة الله علیکم" (سوره مائده: آیه ۲۰). (سوره انعام: آیه ۷۸). "یا قومِ اِنی بریءٌ مّما تشرکون" (سوره اعراف: آیه ۶۵). "یا قومِ الله": ۶۵، اعراف: ۶۵.
خب، یک وقتهایی "یا عباده" هم داریم. "یا قمه". "یا عباده" هم داریم (سوره زمر: آیه ۱۰). "یا عبادی الذین آمنوا اتقوا ربکم" (زمر: ۱۶). "ذَلِکَ یخوف الله به عباده". "یا فتقون". "ربَّه ابراهیم": ۴۰. "ربِّ اجعلنی مُقیمَ الصلاة". "ربِّ اجعل هذا البلد آمناً". "ربِّ اشرح لی صدری و یسرلی امری" (طه: ۲۵). بقره: ۱۲۶. "اللهم" که در قرآن آمده، بحثهایش را قبلاً کردیم. پنجاش کجاست؟ آل عمران: ۲۶، انفال: ۳۲، یونس: ۱۰، زمر: ۴۶، مائده: ۱۴.
بحث ندا هم به ابدیت پیوست. انفال: ۳۲. اینم از بحث ندا و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...