‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد و آل طیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهو قولی.»
شجره ثانیه از کتاب شریف شجرات مرحوم آیتالله شاهآبادی (ره) است که یک معرفت اینجوری مطرح میکنند. نکاتی که میخواهم بگویم را مطرح میکنند. در هر معرفتی یک نکتهای را که در عین حالی که عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است، مباحث خیلی زیباست؛ مخصوصاً در این شجره ثانیه، "تشکیلات". اگر بخواهد شکل بگیرد، عده میخواهد. "عده" میخواهد. عده را چه شکلی راه بیندازیم؟ در مورد عده بحث مفصل حقوق برادری، انشاءالله به آن میرسیم.
نکته اولی که مطرح میکنند، میفرمایند: «سیاست عبارت است از تدبیر در جریان مصالح نوعی.» خب، این کتاب مال دهه بیست و سی است دیگر. دهه ۲۰، تقریباً ۶۰، ۷۰ سال پیش. عبارات قدیمی است ولی مطلب فوقالعاده نو و جدید؛ یعنی اصلاً انگار این حرفها هنوز به خود حوزهها هم نرسیده، چه برسد به فضاهای عمومیتر. یعنی در فضای طلبههایمان هم خیلی نکات مطرح نیست. این اسلامی که ایشان میگوید اسلام غریبی است، اسلام گنگ و... . «و من از تحقق مفاسد آنها.» سیاست یعنی چه؟ یعنی شما تدبیر بکنی مصالح نوعیه را، مصلحتهای عمومی را تدبیر بکنی. یک روندی را برای رسیدن به مصالح، برای اینکه از مفسده نجات پیدا کنی. «و چون تدبیر راجع به مصالح و مفاسد شخصی بوده باشد، اگر مضر به دیگران نیست، تدبیر منزل خواهد بود.»
اگر تدبیر شما در حوزه مسائل شخصی باشد، داری مصالح خودت را بررسی میکنی، مفاسد را میخواهی از خودت دور بکنی. یک جوری باشد که به دیگری ضرر نرسد. این را بهش میگویند تدبیر منزل. پس یک بخشی از سیاست، سیاست فردی است. یک بخشی از سیاست، سیاست اجتماعی است. ما معمولاً مسائل فردی را دیگر بهش نمیگوییم مسائل سیاسی. میگوییم احکام مثلاً. «خطبه عبادی سیاسی»، اصلاً ما عبادی نداریم در برابر سیاسی. همهاش سیاست است: فردی، اجتماعی. از همه اینها جدا میکنیم. ما هیچ بخش از دین را نداریم که خالی از سیاست باشد. یعنی چه؟ امام(ره) میفرماید که: «اسلام همهاش سیاست است.» این عین جمله آیتالله شاهآبادی(ره) است.
صفحه بعد ایشان میفرمایند: «علیالتحقیق میتوان یعنی تحقیق گفت که دین اسلام، دین سیاسی است.» این جمله امام خمینی(ره) که این همه شنیدهاید: «اسلام همهاش سیاست است»، مال آیتالله شاهآبادی(ره) است. «اسلام همهاش سیاست است.» وقتی بهت میگوید تو دستشویی با پای چپ وارد شو، با پای راست بیا بیرون، این هم سیاست است. یعنی چه سیاست است؟ اصلاً سیاست یعنی چه؟ ببینید، شما واژه «سیاست» در بین ما استفاده میشود. میگویند: «سیاستهای کلان آموزش و پرورش.» آموزش و پرورش سیاسی است. شما داری سیاستگذاری میکنی بچهها چه درسی بخوانند، چه مقدار بخوانند، برای چه بخوانند، تا کی بخوانند، برای کجا بخوانند. اسمش سیاست است. اینکه بچه شما اول «الف» را یاد میگیرد بعد «ب» را، این سیاست است. این سیاست وزارت آموزش و پرورش است. این کار، یک کار سیاسی است. اینکه بچه شما اول «الف» یاد میگیرد بعد «ب»، کاملاً سیاسی است. این سیاستی پشتش است. یک تدبیری، یک غرضی پشتش است. یک چیزی در نظر گرفته شده است. از یک جا به یک جا. میگوید: «من میخواهم این بچه را از اینجا بگیرم به اینجا برسانم.» این میشود سیاست. درست است؟ شما هیچ کاری دارید که خارج از سیاست باشد؟ اصلاً کار غیرسیاسی ما داریم؟
الان شما اینجا نشستی، یک سیاستی پشتش است. برای چه اینجا نشستی؟ یک غرضی داشتم. از یک نقطهای میخواهم به یک نقطهای برسم. اینکه بنده اینجا نشستم، یک غرضی دارم. اینکه چهارشنبهها مثلاً ما اینجا جلسه داریم، دوشنبهها جلسه نداریم، این یک سیاستی است. سیاستمان این بوده که چهارشنبهها جلسه داشته باشیم. دیدی در زبان خودمان میگوییم؟ میگوییم: «طرف آدم سیاستمداری است.» «سیاست دارهها!» سیاستداری یعنی چه؟ یعنی اهل تدبیر است. بلد است چه شکلی برای رسیدن به یک غرض، «پلن» چینی کند. آدم ساده، بیسیاست، بیسیاست یعنی چه؟ یعنی یا غرض ندارد، یا غرض دارد ولی تدبیر ندارد. آدمی که غرض نداشته باشد و تدبیر نداشته باشد، نداریم! معمولاً آدمهایی هستند که دنبال این و آن راه میافتند. میگوید: «تو تدبیرت چیست؟ تو چه میگویی؟ چه داشته باشم خوب است؟ تدبیر چه داشته باشم خوب است؟»
دیگر سیاستگذار و اینها، همه داریم در زندگیمان بر اساس سیاست رفتار میکنیم. همین که شما درس میخوانی، الان داری امتحان میانترم میدهی، بعدش امتحان ترم. این درس را میخوانی، این را باید پاس بکنی. پیشنیاز فلان است. این رشته مثلاً این درسها را دارد. همه بر اساس یک سیاستی داری میروی جلو. سیاستگذاری کردهاند برایت. گفتهاند: «شما میخواهی مهندس مواد مثلاً بشوی، یک سیاستی را باید طی بکنی.» سیاستگذاری کردهاند.
جلسات شیطان، تشکیلات، یادتان است؟ با هم صحبت میکردیم. بعد میگفتیم: «سیاست در همه مسائل ورود میکند.» بعد بامزهترینش این است که ورود میکند، برایت برنامهریزی میکند، بعد بهش میگوید: «دست نزن، سیاسی نباش!» خیلی بامزه است. یعنی الان این لباست را برایت طراحی کردهاند. کی گفته چرا لباس من یقه دارد؟ مثلاً یک یقه اینجوری دارد، یقه اینجوری. از کی به این چیزها فکر میکنی؟ واقعاً پیغمبر از این لباسها میپوشیده؟ میگویم: «قطعاً مثل تو که نمیپوشیده.» حالا در مورد من شک است. از آنها که قطعاً نمیپوشیدند. اختلاف است: پیغمبر است یا نه؟ لباس کدام پیغمبر است؟ حضرت جرجیس بوده؟ چی بوده؟ کی اینجوری میپوشیده؟ از لوث مثلاً، از کجا آمده؟ مفروض است، اصلاً کاری باهاش نداریم. کراوات! بعد این دکمه را که میبندی، اینقدر مسخره میکنند! بعد برای کراوات میبندد، اصلاً مشکل ندارد. آویزان میشود. معمولی ببندی، فحشت میدهد. میگوید: «نه اوکی حله.» خالی بستی، خالی. خالیش مشکل ندارد. آنجا که میآید مقبول است، مفروض است. همین لباس تن شماست، گیر میدهد. بعد دیگر نمیپرسی: «آن لباس فارغالتحصیلی از کجا آمده؟» کسی هم بهش نمیگوید لباس بوعلی سیناست که. و لباس فارغالتحصیلی کردن شبیه عبا است. تنت میکنی؟ بچه فیگوری هم میآید. دیدی در دانشکده فارغالتحصیلی؟ بنده خدا. حالا من باید وقتی رد میشوم بزنم پس. بغلیت در میآری. تازه آخوند بنده خدا فحش از این بدتر. فارغالتحصیل بشوی، اجازه… با آن دیگر کار ندارد. اصلاً کلاس دارد. اینش فقط! «لباس کثیفی، حاج آقا روتون میشه اینها را تنتون کنید؟» ۲۰ سال. یک چیزی شبیه این.
یک سری چیزها میرسد برایش بدیهی است، به یک سری چیزها گیر میدهد. سیاست که یک سری چیزها را برایش بدیهی میکند. رسانه، تبلیغ، همه اینها پشتش سیاست است. تو هیچ گفتوگویی نیست که سیاست پشتش نباشد. میشود شما با یکی دو دقیقه حرف بزنی که در حرف زدنش سیاست پشتش نباشد؟ تاکسی، فضای گفتوگوی سیاسی است دیگر. تاکسی، فضای گفتگو. هر جا فضای گفتوگو شد، طبعاً فضای سیاسی میشود. سوار تاکسی شدم. گفتم که: «آقا، پرسپولیس چرا اینجوری کرد؟» گفت: «ببین، میخواهی بحث فوتبال بکنی باید سوار آن تاکسی سبزا شی. من نارنجیام، فقط مسائل خاورمیانه. ورزشی ما نداریم.» مسافرها که مینشینند بتوانند با همدیگر گفتگو داشته باشیم. تاکسی، فضای این شکلی است. بعد این را به بچههای بالا تعریف میکردم، گفتند: «آقا، چند تا کاری که برای بچههای اطلاعات ممنوعه، یکیش راننده تاکسی شدنه.» نه. نیروی اطلاعاتی، فضای گفتوگو. فضای گفتوگو هم فضایی است که میرود به سمت اینکه سیاستها را بیاید لو بدهد.
بعد تو هیچ گفتوگویی نیست که سیاست... دیدی مادرشوهرها چقدر سیاست... دامت برکاتهم جمیع مادرشوهر! مثلاً پدرزن، اینها کلاً به نسبت مثلاً عروس داماد، «سیاست». «من دارم این کار را میکنم که او وادار به فلان رفتار شود.» ما میخواهیم ایرانیها را وادار به تغییر رفتار کنیم. فقط آنجاست؟ نه همینجا. شما یکی بهت متلک میاندازد، یک کاری میکنی دیگر متلک نیندازد. این هم سیاست. درست شد؟ تغییر رفتار. الان جلوی در دانشکده دیدم که بنر زدهاند در مورد حیوانات. شما میدانستید این همایش، همایش فوقالعاده سیاسی است؟ بعد بامزگیش به این است که فیگور غیرسیاسی بودن میگیرد: «ما که سیاسی نیستیم. میخواهیم بگوییم گربه داشته باشی سگ داشته باشی.» شما میدانستید تشویق به این داشتن گربه و سگ، یعنی تغییر تار، تغییر سبک زندگی و این سیاسیترین حرکتی است که یک کسی میتواند انجام بدهد؟ و گاهی تخریبیترین عملیات سیاسی.
و میدانستید ما کلاً پرتیم؟ میدانستید چقدر پرتیم؟ میدانستید فعالیتهای سیاسی ما کلاً پرت است؟ ما میخواهیم کار سیاسی کنیم، همایش بگیریم، یک عکس رهبری، گل نمیزنیم آن وسط. با پرچم، سرود جمهوری اسلامی پخش میکنیم. المانهای سیاسی، همه بفهمند ما خیلی انقلابی هستیم. جبهه رقیب: «گربه داشته باش، با حیوان مهربان باش.» «با یزید مشکل من این است که چرا سگبازی میکند.» جالب شد! یعنی مشکل با یزید دیگر قیافهاش این شکلی است: «نه! مثلی لا یبایع مثله.» مثل بحث یزید و امام حسین و X و Y و اینها نیست. ببین، من با این سیاستها مشکل دارم. خب، سیاستها چیست؟ این میخواهد تو را در سبک زندگی اینجوری بکند. حریم رفتارهای انسانی با حریم رفتارهای حیوانی را میخواهد مرزش را... چقدر این حرفها، حرفهای عجیب غریبی است. یکم بیشتر توضیح بدهم، کلههاتون به دیوار.
مشکل اصلی جمهوری اسلامی با غرب سر چیست؟ گفته بود که: «اگر آمریکا قول بدهد فیلمهای پـُـورن دیگر برای ما نسازد، موبایل... کوتاه میآییم، دیگر با هم رفیق میشویم.» دیگر رفقا، بگویم. مسئول بلندمرتبه جمهوری اسلامی رفته بود روسیه، بعد عکس فرستاده بود. دیگر کدام یکی از حضرات که مشهدی هستند مثلاً، اینها کار نداریم. بعد: «اتاق حاج آقا فلانی هستیم.» و در یخچال را باز کرد، انواع و اقسام ودکا، ویسکی و شامپاین. اتاق حاج آقاست! «اتاق حاج آقا همه چی داره!» پوتین سفارش... «اتاق حاج آقا.» خوب رسیدید اینجا را. مشکل ما اگر این است که خب با مشکل را داریم. بحث عرق خوردن و این حرفهاست. که با همه داریم. یک دعوای دیگری داریم. دعوا این است که او میخواهد سیاست خودش را تحمیل بکند. این یک بحث است. «سیاستش را تحمیل بکند.» دقیقاً چیا؟ اصل دعوا میدانی چیست؟ ما زیر بار این جمله را داشته باشین. جمله خیلی تاریخی است. تاریخی! منِ «بعد از من یاد خواهید کرد، سالروز این پیام تاریخی من جشن خواهید گرفت.» ما الان مشکلمان چیست؟ زیر بار تعریف غرب از انسان نمیریم. ما دعوایمان سر تعریف از انسان است. دعوایمان سر این است. ما نمیگذاریم انسان را حیوان کنی. تو باید بفهمی که انسان حیوان است. چرا زیر بار... جالب شد نه؟ خیلی بامزه است.
«جلسات داریم کلاً کاری به سیاست نداریم.» یعنی اصلاً برایم مهم نیست امام حسین ما را گوسفند میدانند یا نمیدانم. ما میگوییم: «خودتو عشقه.» «یا امام حسین! آدم باشم نباشم مهم نیست، خودتو دوست داریم.» من میخواهم تو انسان باشی. و میدالی اینکه من میخواهم تو انسان باشی، یعنی سیاست. سیاست من این است که تو را انسان کنم. پیغمبر «سیاست در میآید.» خدا را بپرستید! سیاسیترین حرف دنیاست. همه حرفها سیاسی است. این هم که میگوید: «تو دستشویی با پای چپ وارد شو.» کاملاً سیاسی است. دارد تدبیر میکند برایت. میگوید: «تو آدمی، تو توالت باید رشد کنی.» «بده من نزدیک بش...» نه خدایا، خواهش میکنم. نه! من آن قدر هم دیگر نیستم. من سیاسی نیستم. کلاً این چیزها را ندارم. دیگر همه... همهی زندگیات همین است. اصلاً تدبیرت الان چیست؟ الان میروی دستشویی چه کار کنی؟ دقیقاً غذایی که سیاسی نیست؟ تدبیر اینکه چقدر بخوری، چی بخوری؟ حریص میکند معاویه را. کار فرهنگیش چی بود؟ معاویه مردم را حریص میکرد. خیلی جالب است. معاویه وعده غذایی اضافه کرد. خبر داشتید؟ زمان پیغمبر دو وعده غذایی میخوردند، زمان معاویه سه وعده. خیلی جالب شد. ما وعده غذاییت هم سیاسی است. روزی چند وعده غذا میخوری؟ ساعت خوابت سیاسی. امیرالمومنین حاکم باشد، ساعت خواب فرق میکند با اینکه معاویه حاکم باشد. جالب نشد! کلاً در میآید دیگر.
ببین، سه وعده وقتی بخوری، بیشتر که میخوری، مصرفکننده میشوی. طاغوت، ملت! مصرفکننده میخواهد. جمله معروف هارونالرشید: «اَجِع کَلبَک یُطِعک.» سیاست عباسی: «سگت را گرسنه کن، اطاعتت میکند.» مردم را تشبیه به این کرد. سگت را گرسنه کن، اطاعتت میکند. مردم وقتی مصرف... بعد امام خمینی(ره) میگفتند: «ما ملت رمضانیم.» ماه رمضان چقدر سیاسی است؟ روزهی ماه رمضون سیاسی است. روزه نگیرید! مدلی را پیاده میکنند در این فضای مجازی. یک سال گفته بودند که: «آقا، سر سفره ناهار عکس بینداز.» یک هشتگی هم گفتم، یادم نیست. «چند سال پیش سر سفره ناهارت لایو جواب لایو برو از ناهار خوردن لایو برو، اعلام کن من روزه نیستم.» چرا اینقدر بهت فشار آورده روزه گرفتن من؟ من، من دارم. آقا تابستان، من، من گرممه، من تشنمه. «به تو چه؟ تو چته؟» کار سیاسی! مردم اگر عادت کنند به روزه گرفتن، مصرفزده نمیشوند. مصرفزده نشوند، نمیشود مدیریتشان کرد. تحریم وقتی... از هر جایی که مردم مصرفزده بشوند. «ملت رمضانی را تحریم کنی.» بابا روزه نگه میداریم. مملکتم اسلام سیاسی است. روزهاش هم سیاسی است. آره یا نه؟ اینها دیگر چقدر گیجاند! ما سیاسی نیستیم. سیاست، یک تدبیری بود سر کشتن او. او یک تدبیری داشت که به خاطرش کشتنش. اگر نقشهی از خودش نداشت که نمیکشتنش. «میآمد کوفه، من نقشه ندارم. من مردم.» «گفتن بیا، آمدم اینجا نشستم. برنامه: مسئولیت.» «مردم از آنها خسته شده بودند، گفتند بیا.»
سیاست الان دیگر جهانی است. همه چیز تکنولوژی، علم. اینها همه پیشرفت کرده است. اسناد بالادستی یونسکو تنظیم میکند. مقاومت میکنی. داد و بیداد میکند. میگوید: «اینها علمی است، چرا حالیت نمیشود؟ دنیا را میخواهی به جان ما بیندازی؟ نمیفهمی!» این هم سیاست است. این هم سیاسی است. سیاست شکم فرق میکند. ما هیچ رفتار غیرسیاسی نداریم. شما لبخند بزنی سیاسی است، اخم بکنی سیاسی است. به محض اینکه دستشوییت گرفت، بری دستشویی سیاسی است. عقب بیندازی هم سیاسی است. کلاً سیاسی است. تدبیری توش است. بر اساس یک نقشهای داری رفتار میکنی. آن نقشه را کجا داری میگیری؟ آب بخوری این. «هذا من عمل الشیطان.» پارسال بحث میکردیم دیگر. از کوزه مثلاً... آن جایی که جای دستش است آب بخوری. این یک کار شیطانی است. این سیاست من نیست. انبیا اینجوری کار نمیکنند. خیلی جالب است. «انبیا از آن غذا نمیخورند. انبیا این ساعت نمیخوابند. انبیا آن ساعت میخوابند. انبیا قیلوله میخوابند.» فیلم امروز. بعد از چندین سال دم غروب خوابیدم. روم نمیشود حالا بگویم دم غروب نمیخوابند. بینالطلوعین نمیخوابند. میخوابی، سیاست. سیاست ساعت بخوابند، همه آن ساعت نخوابند. خیلی جالب است. پارسال ماجرا را گفتم برایتان. گفتم: «ما شوروی را با مکدونالد گرفتیم.» خیلی بامزه شد. با مکدونالد شوروی را به فروپاشی رساند. مزه وقتی بکند، مکدونالد وقتی بهش میگوید آمریکا. «اونی که ویتنام رو... مکدونالد داره؟ آخ جون من چقدر دوسش دارم! نمیدانم چرا من اینقدر دوسش دارم.» یک ساعت خاصی وقتی میخوابی، به یک افراد دیگری علاقهمند میشوی. بیداری سحر داشته باش، جنس علاقههات عوض میشود. بخوابی، جنس علاقههات عوض میشود. «از مسیر ازدواج اگر به دنیا نیامده باشد، این دشمن ما میشود.»
خیلی جالب شد! بعد امیرالمؤمنین فرمود که: «اصلاً طرح اینها بود که عقد موقت را منعش کردند، زنا ترویج پیدا بکند.» چون میدانستند علی(ع) در جامعهای که ازدواج ساده است، محبوب خواهد بود. میخواهی علی(ع) محبوب نباشد، باید کثافتکاری اوج پیدا کند. افتاد در کثافتکاری نمیتواند به علی... عکس رهبری، عکس آقامون. زندگیش تمیز باشد. «تمیز» نوریان مروریان را طالبند. «ناریان» مراریان را جاذبند. مولوی میگوید: «نوری باشد میرود سمت نور، سمت نار.» سبک زندگی نوری، سبک زندگی ناری. این مدل رفتارها اینجوری است. چقدر اهل بیت بعضی چیزها را به شدت تقبیح کردند؟ آقا این کار به شدت بد است، آن کار به شدت بد است. ما و اینها. گفتم دیگر. یک سال ما همه چیز را کردیم حلال، حرامم «آقا حلال است، این حرام است.» واجب که نیست. اشکال ندارد. آقا، خواب بینالطلوعین اینکه اشکال ندارد. حرام که نیست. حق باطل، دو تا حق یا این الان نقشه خداست، نقشه شیطان. خدا همه عالم را اینجوری تقسیم کرده است.
گاهی یک کار خوب انجام میدهی. اینها همه پارسال صحبتهایی کردیم در موردش. گاهی یک کار خوب دارد انجام میدهد. حضرت موسی(ع) با مشت زد توی شکم قبطی زد کشت. «دشمن خدا را به درک واصل کرد.» خیلی کار خوبیه دیگر. «دشمن خدا را فرستادیم رفت به جهنم.» افتاد به گریه. گفت: «هذا من عمل الشیطان.» دشمن خدا را کشتن عمل شیطان است؟ بله. اینجوری کشتن عمل شیطان است. مگر واجب نبود قتلش؟ چرا. بابت کار واجب شما ناراحتی؟ بله. گاهی انسان کار واجبی انجام میدهد که نقشه شیطون بوده است. شیطون اصلاً یک سری پلن دارد. اصلاً رساله عملیه دارد. «یک سری واجبات انجام بده، واجبات این، محرمات را انجام نده.» خیلی باحال است. اصلاً کارش درست! به ده تا محرمات گذاشته بغلمون. اصل کاری که همه هندسه روش بسته است، آن را برداشته. حج و طواف نساش را برداشته. این همه میریزیم همه ماجرا را. همان یک تکهاش. نقطه گرانیگاه همانجاست. رساله عملیه دارد. واجبات یک ترکیبی از واجبات بهت میدهد. بیدارت هم میکند. معاویه را برای نماز صبح بیدار میکردند. نماز جماعت! مردم منتظرند. نماز جمع... یکی یکی اینها را تنهایی بردارم بخوابانم. از نماز بیفتم. نماز باطل میکنی. میشود بخوابی بلند نشوی؟ پاشو! ساعت بگذار ۱۰ دقیقه. نماز جماعت، هلو! ۵۰۰۰ نفره. همه میفرستم. «شریفه» شمایید. نیستم. یکی یکی بیایم گل بزنم. سیاست یک نماز جماعت درست. چگونه در طی ۵ ثانیه نماز ۵۰۰۰ نفر را باطل کنیم؟ این میشود سیاست شیطان. درست، در یک واجب طراحی دارد. در یک مستحب طراحی دارد. نقشه قشنگ دارد. میگوید: «تو انقلاب بخواهی بکنی، این نقشه من است. انقلاب کن بعد من نقشه خودم را پیاده میکنم. نقشه برای انقلابت دارم. از آن نقشه رد شدی باید نقشه برای بعدش دارم. ۱۰۰ تا نقشه دارم. «اَلکافِرینَ و جاهِدِهُم بِهِ جِهاداً کَبیرًا.» جهاد کبیره آن. جهاد اصغر رفته تو میدان. الان مدافع حرمه. «چقدر دوست داریم بریم.» ای دادِ اصغر است. "جهاد کبیر" چیست؟ نقشهاش را با قدم به قدم نقشه. همین جلسه ما نقشه دارد. میدانستید؟ من نمیگذارم دور هم جمع بشویم. «تو غلط میکنی جمع شوید!» برنامه دارم. بگذار علی یکی از بیرون بیاورم یک همچین حرفی میاندازد. آن هم این را میگوید. یک اختلاف اینجوری. آنها را نسبت به این حساس میکنم. این را نسبت به آن تحریک میکنم. هیئت میشود مال... «دور هم جمع میشویم.» «این میشود پایگاه!» «اِتَّخِذوا مَسجِداً ضِراراً لِتَفرِیقٍ بَینَ المُۆمِنینَ.» مسجد بود برای اینکه مؤمنین بیفتند به جانِ مسجد. ساده گول میخوریم. «آقا وحدت شیعه با شیعه. شما که میگویید وحدت شیعه باستانی، وحدت شیعه با شیعه، پیغمبر اکرم مسجد را خراب کرد.» مسجد ضرار را! مسجد است دیگر. الان شما جمهوری... مسجد خراب بکند، خداوکیلی ۱۰ دقیقه دیگر این جمهوری اسلامی سرپا میماند؟ مسجد. که چی؟ کلیسا را خراب بکند سرنگون میشود. پیغمبر اکرم کلاً دو تا مسجد در مدینه بود. مسجد قبا، مسجد ضرار. ده تا مسجد نبود. دو تا مسجد. اول که ساختن قبا بود. اینها گفتند: «این خارج از شهر است. پیرمرد پیرزنها اذیت میشوند. یک مسجد داخل شهر بسازیم.» مسجد. اولشان اسمش ضرار نبود. پیغمبر فرمودند: «من جنگ تبوک دارم. برم بجنگم برمیگردم، مسجدتان. افتتاحش با خودم. من میآیم افتتاحیه.» پیغمبر جنگ تبوک میخواست برگردد. پیغمبر گفتند: «در مسجد نماز نخوانید. آنجا را پاتوق ضدانقلاب کردند.» پیغمبر برگشت مدینه، رفت مسجد ضرار را خراب کرد. با بولدوزر برداشتند! زبالهدان مدینه شد. فرمود: «هر کی آشغال دارد، بیاید بریزد اینجا.» خانه دراویش را من یادم هست، طلایی بود. سال ۸۴ شبانه ریختند خراب کردند. انقلاب میشود در مملکت. خانه دراویش را خراب میکنی! «خراب!» آقا شما میگویید وحدت شیعه و سنی با شیعه. وحدت ندارید. مسجد را خراب میکنید. نمیفهمد دیگر! چه کارش کنیم؟ نمیفهمد! مسجد میشود مسجد تو مشت شیطون باشد. با سیاست شیطون اداره بشود. نمیفهمد. چه کارش کنیم؟ نمیفهمی. هیئت میشود با مدل شیطون اداره بشود: «آقا اینها اهل روضه امام حسین هستند. دایره را تنگ نکنید. «شیعه انگلیسی» یعنی چه؟» چه کارش... «خانم نماز میخواند، روزه میگیرد، گریه میکند، گریه اشک بر امام حسین.» بابا! شیطون برای امام حسین نقشه دارد. شیطون برای خود زیارت امام حسین هم نقشه دارد. امام حسین هم نقشه دارد. خیلی عجیب است. من اولین بار از یکی از علما شنیدم. خدا رحمتشان کند. اگر از ایشان نشنیده بودم باور نمیکردم. روایت دارد. امیرالمؤمنین داشتند پیغمبر را غسل میدادند. بعد یک صدایی شنید امیرالمؤمنین. چقدر جالب است واقعاً. خیالمان جمع. راحت. ریلکس! پیغمبر را داشت غسل میداد. یک صدایی شنید در گوش امیرالمؤمنین. گفتش که: «پیغمبر مگر آیه تطهیر در شأنش نازل نشده است؟ او نیاز به غسل ندارد.» آخه ملعون! آخه نامرد! آخه فلان فلان شده! «برای من داری تو!» «مگر آیه تطهیر در شأن پیغمبر نازل نشد؟ برای چی غسلش میدهی؟» نقشه دارد. برای همه چی نقشه. تا آنجا را دارد. تا غسل پیغمبر طرح دارد. «غسلش میشود مال من.» «شارِکهُم فِی الاْمْوالِ وَ الاْوْلادِ.» چقدر این آیههای عجیب... استاد یک ماجرایی بودی، وقتی با یکی از اساتید بسیار بزرگ من یک صحبتی میکردم. دقت کن. «شارَکُم فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ». را تک تک شیطون برایت نقشه دارد. «شارِکَهُم فِی الاَموَالِ». خدا بهش گفته: «تو در اموال اینها باهاشان شریک شو. نقشه دارم. کار دارم برایش. میدانم باهاش چه کار کنم.» جورابت را برایش نقشه دارد. گوشیت را برایت نقشه دارد. لپتاپت را نقشه دارد. انگشترت را نقشه دارد. عینکت را نقشه دارد. «من طرح دارم برایش. میخواهم فلان جا استفاده کنیم. میخواهم بازی در بیاورم باهاش.»
انگشتر. شنیده عقیق مستحب است. میرود دست میکند. اینجوری میگیرد. آن هم نگاه میکند. «عقیق ما گرفته بودیم از حلوای صفوی. از یک سفر کربلا میرفت همراه ما. تو ماشین نشسته بود. هی نگاه میکرد. میگفت: «این چه عقیقی است؟» نگاه نکن. آقا! دوبار، سه بار گفت. لب مرز از هم جدا شدیم. تو مسیر نجف پیاده شدیم نماز بخوانیم. هر چی گشتم پیداش نکردم. الان دو سال است دارم میسوزم.» نقشه چی بوده است؟ این نامرد اولی که من گفتم: «بخر»، اصلاً برنامهاش چی بود؟ برنامه ریلکس. «میدانی شیطان بر تو نقشه دارد منظورم آمریکاست هیچ غلطی نمیتواند بکند.» برنامه دارد، ریز و درشت. حضرت یحیی. عجب روایتی است. حضرت یحیی، شیطون را دید. گفت: «با ما که دیگر نه دیگر. آره؟ نه بابا نه دیگر شما که...» آره بابا. گونههاش را مادرش نمد میگذاشتیم پوستش کنده میشد از بس گریه میکرد. میگفتند حضرت زکریا میخواست موعظه بکند در مورد جهنم صحبت بکند. گفتند: «بگردان. یحیی تو مجلس نباشد.» نگاه کردند. گفتند: «نیست.» جهنم صحبت کردند. یک صدای ضجهای آمد. یکی غش کرد. پشت ستون نشسته بوده. اسم جهنم شنید غش کرد. حضرت یحیی. «نقشه نداری؟» گفت: «شبها میخواهی بکشی کنار. میگویم این لقمه آخری حیفه. اسراف است. میخوری سنگین میشوی. یک چند دقیقه دیگر بلند میشوی.» بعد حضرت یحیی یک گریه حسابی کرد دوباره. بعد قسم خورد: «من باشم دیگر شب سیر بخوابم.» شیطون هم یک داد زد: «گفت من باشم دیگر نقشهها را به کسی نگویم.»
نقشه سیاست دارد. سیاست، سیاست برای شام چقدر بخورم. مستحبات آداب، نمیدانم. سیاست. این سیاست بهت میگوید اینقدر بخور. سیاست است. این سیاست یک بخشش تو رفتار ظاهریت است. بعد تو سطح کلان همه اینها خودش را نشان میدهد. گرفتی چی شد؟ نوع مصرف مردم تو انتخابشان اثر میگذارد. این خیلی واضح است. اینها طبقه اجتماعی مردم روی آرایششان کاملاً مشخص است. شما میتوانی بفهمی این طیف طرفدار کیست. در این مدل زندگی طرفدار فلان در نمیآید. با اینجور خرج کردن و پول درآوردن و هزینه کردن و اینها، گوشی امیرالمؤمنین در نمیآید. گرسنگی! بلدی گرسنگی؟ گرسنگی بلد باشی نمیفهمد دیگر. نمیفهمد! نمیفهمد! «اسلام همش دین سیاست است.» نمیفهمد. همه اینها سیاست در میآید. «ملت رمضانیم.» تشنگی را میتوانی تحمل کنی تو را نمیشود رویت سیاست پیاده کرد.
خاطرات اسرا را بخوانید، خیلی قشنگ. راهیان نور در مورد اسرا هم یک کاری میکرد. حالا در مورد جانباز. گاهی یک عیادت جانبازی چیزی داریم. خاطرات اسرا را بخوانیم، خیلی چیز عجیب و غریبی است. خیلی عجیب و غریب. مظلومیت اینها، معنویت اینها. برای یک نماز جماعت گاهی کشته میدادند. ممنوع بوده نماز جماعت. نماز جماعت. گفتند: «نماز جماعت برای چی؟» وایمیایستادند در بعضی فیلمهایی که ساختهاند نشان دادند. امام جماعت در حد یک قدم از اینها جلوتر بود. به محض اینکه مامور برق میبینند، جمعیت: «امامتون کی بود؟ نمازتون؟ پدر ما را در میآورید!» من مسجد میروم. «نماز ما سیاسی، مسجد سیاسی نکنید.» به خودم. سیاسیم! «نامرد! بابات را فحش بکشیم به این و آن.» بله. این را قطعاً همهجا بده. مسجد این از آن آقای X خوب بگه. از آقای X بد بگه. اینها همهجا بده. مسجد جایی است که بفهمی سیاست الان نقشه الان نقشه برای این شرایط. نماز جمعه برای چیست؟ «گفتم مشکلات به نماز جمعه برمیگردد.» «گفت چطور؟» گفتم: «کشیدیم کنار، تو موضوعات مختلف رهبری موضع بگیرد. بعد ما بگوییم این چه خوب است. آری درست میگوید. بسیاری از موارد مصلحت بگیرد. ما میگوییم خب رهبری که موضع نگرفتند.» یک سری آن آدم هم وسط باید باشند توجیه بکنند. نیستند. بعد این اصلاً کارکرد اصلی و اولیه نماز جمعه همین بوده است. همچین کاری انجام میدهد. بعد نماز جمعه چی؟ رهبر انقلاب هفته پیش در چه سخنرانی میکند؟ یک کاغذ. امام جمعه داشت صحبت میکرد. باد آمد کاغذش را برد. گفت: «آنچه برادران برای ما تهیه کرده بودند، باد برد. حرف خودمان را میزنیم.» نوشته بودم به بنده خدا چه بگه. بعد رو میخواند. هیچ توضیحی هم ندارد. یکی باید برای خودش توضیح بدهد: «حاج آقا، ایشون منظورش این بوده.» همون را هم غلط میخواند. فاجعه است واقعاً.
تو این هفته متناسب با این اتفاقاتی که افتاد، چه پلن جدیدی را شیطون اجرا کرد؟ در برابر چه پلنی باید اجرا کنیم؟ نماز جمعه اخبار سیاسی. تقویم دستش میگیرد. «امروز روز مبارزه با دخانیات است. مردم نکشید. فردا روز ازدواج است. مردم ازدواج کنید. پس فردا مبارزه با طلاق. طلاق نگیرید.» رستوران بخوانیم. برویم نماز ته کار سیاسی است. این است. فاجعه است واقعاً. از کجا بنالیم؟ از کدام مشکل؟ از کدام مصیبت؟ بعد پیغمبر میشود یک آدم مهربان ناز. «پیغمبر سیاسی بودن؟» «مگه پیغمبر قصه موسی تعریف کند. یکی مثل اینکه خوشش نیامد. شمشیر کشید. بعد یکم جنگ شد. جنگ احزاب. اینها دوست نداشتم. خوشم نیامد. میخواهم باهات بجنگم.» داستان بگو. بچهها را در مسجد جمع بکند. پیغمبر میخواسته اردو ببرد بابلسر. امکانات نبوده، نشد. تو راه بستند یکهو. بابلسر! «یک بابلسر را برای مردم نگه دارید.» جنگ شد. پیغمبر حرفهایی نمیزند که قریش ناراحت بشوند. پیغمبر اینقدر ناز. «هر کی میدید عاشقش میشد.» تکه تکه کنم. چقدر این ناز پیام... «سیاسی نبودم، خدایی نکرده هیچ. یک شمشیر داشتم میآمدم دور دور. خوشگل!» اهل بیت خیلی جالب شدند. اینها واقعاً خوانش ماست دیگر. یعنی تو مدارسمان همین اسلام دارد درس داده میشود. حالا شما میخندید. اولین واقعیت برای شما جوک است. برای ما خاطره. واقعیت دارد. اینها مدرسه همینه.
یک بچه یک پیغمبر ناز. حضرت نوح. «اینقدر خوب بودن، چرا دعواشون شد؟» میگوید: «فکر کنم داشت بیشتر از بار مجاز حیوون سوار میکرد. گمرک بهش گیر داد. از اینجا اختلاف شروع شد.» همه انبیا ناز. کارتون پرندهها از این وسط میآیند. پروانهها از زیر در میآیند. یک دختربچه کوچولو هم کلاً تو همه شعر میخواند. همه جور نشستند. همه خوب ناز. دشمنی کردن با اینها. اصلاً آدم مگر میتواند دشمنی کند. «چه جوری؟» «اسلام سیاسی نیست که این همه توش دعوا در میآید.» برادر! دعوا در میآید. اولین قتل رو کره زمین چی بود؟ قابیل و هابیل. کاملاً سیاسی بود دیگر. ماجرایش چیست؟ ماجرای قربانی. میگوید: «تو چرا باید قربانی اینجوری باشه که قبول بشه؟ من میخواهم بدون اینکه اونجوری قربانی داشته قبول بشه.» دعوا سر نقشه است. «نقشه رو من خوشم نمیاد. نقشه اونی که من میخواهم باشه.» از اصل دعوا، دعوای ابلیس همین بود. اصل ماجرا. سه... همه آمدن دنیا برای همین بود. اولین قتلش برای همین بود. اولین دعوا برای همین بود. همه کتککاری برای همین بود. «دین سیاسی نیست.» اینش خیلی جالب است. خیلی بامزه است.
«یه سیاسی نباشید، مردم دوستتون داشته باشن.» خودش سیاست است عزیزم. «تدبیر بکنی مردم چه شکلی دوست داشته باشن؟» این تدبیر، تدبیر منافقانه است. خیلی حرف سنگینی زدم. یعنی دارم تدبیر میکنم طرفدارانم را از دست ندهم. این تدبیر منافقانه است. باید تدبیر کنی خدا را از دست ندهی. امام حسین(ع). امام حسین مثلاً طرفدارانش را نگه داشت؟ به نظر شما امیرالمؤمنین(ع) توانست نگه دارد؟ گوشه نشست. «ساکت بودید.» کسی باهاش مشکل داشت؟ وزن علمی امیرالمؤمنین(ع) کسی داشت؟ اعتبار امیرالمؤمنین(ع) کسی داشت؟ «خراب نکن آقا جان! چرا الکی موضع میگیری؟ شما باید الان یک دانشگاه بزنی، پنجم مدرک بدهی. بیایند بر هیئت علمی، شاگرد تربیت کنی. دستت را میبوسند.» کاری داشت برای امیرالمؤمنین(ع) تک و تنها ۲۰ سال تو خونه نشست؟ «کاری کردم تو خونه نشست.» قرآن جمع کرد آورد بیرون. «اینجوری شده امیرالمؤمنین.» «قَالَ رَبِّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی.» این مردم من را ضعیف کردند. «نزدیک بود من را بکشند.» مردم شخصیت علمی رو میگیرن بکشن؟ پروفسور حسابی کسی اصلاً هوس میکند بکشد؟ «من آدم علمی ناز دانشگاه...» رُم تازه میآورد تو ایران. باشگاه تهران دکتر رضا. مشکل وقتی نقشه داری، باهات مشکل پیدا میکند. این نقشهات با نقشه من جور در نمیآید.
سیاست. دو خط دیگر بخوانم تمام. «و الا تزویر و تدلیس و شیطنت است.» اگر سیاست تدبیر منزل بود، یعنی همه منافع لحاظ شد. این میشود تدبیر منزل. اگر نشود تزویر و تدلیس و شیطنت است. مثل سیاست امروز اعدا که حقیقتاً شیطنت است. و کلمه سیاست تحریف شده است. اصلاً سیاست نیست. شیطنت. نقشه شیطون. بازی شیطون. فرم شیطون. اونی که او میخواهد. خانوادهای که او میخواهد. بچهای که او میخواهد. اینجا مفصل با هم صحبت کردیم در مورد مهدکودک و در مورد... نمیدانم. کلاً بشینید یک بار محاسبه کنید. فکر کردم که امام زمان(عج) وقتی تشریف میآورند، چه شغلهایی تعطیل میشود؟ روش تا حالا فکر کردی؟ آن مشاغل غیرضروری و مشاغل بلکه مضر چیاست؟ چه شغلهایی الکی است؟ چه شغلی اصلاً مضر است؟ بخش حلال و حرامش. هم کار اپلیکیشن طراحی میکنند، دست واسطه و دلال را کوتاه میکند. به همین سادگی معلوم میشود. آقا! این نیاز دارد، آن هم نیاز دارد. اینها را باید پیدا بکنند. این وسط میآید از قبل آن هم میخورد. هیچ کاری هم نمیکند. حرام است؟ نه! قطعاً نه. حق است؟ قطعاً نه. حرام است؟ نه. حق است؟ نه. روی نقشه دیگر.
«آمدی جلو. خودش درست میکند شما مثلاً ماشینت را میروی از آژانس میگیری بعد آنجا مثلاً به این قیمت بهت میدهد راننده هم نمیصرفه. من میآیم تدبیر میکنم چه کار بکنم این واسطه برداشته بشود. شما هرجایی که هستی نزدیکترین ماشینی که لازم داری درخواست میدهی یا سوارت میکند هرجا خواستی میروی آن هم هیچ مشکلی برای برگشت ندارد باز از همانجا هر تدبیری این سیاست بعد واسطه رو حذف میکند. حالا امام زمان(عج) میآیند تدبیر میکنند ۱۰ هزار تا این واسطهها حذف میشود. بسیاری از این شغلهایی که ما داریم الکی عمرمان را داریم تلف میکنیم دیگر. اپلیکیشن میآید تازه میفهمی چقدر آدم سر این ماجرا علاف بوده. برگشت ماشینش فلان شد. یک نرمافزار حل میکند. چقدر استعداد آدم دارد میسوزد این وسط سر مشاغلی که اصلاً خاصیت تو این دنیا ندارد. مشاغل الکی الکی. سنگینه اصلاً قبول ندارید؟ اصلاً کی اصلاً آب ندارن همهتان بگیرید بزنید به خودتان ولی شهامتتان را دوست داشتم. بین این جمع توانستی ابراز مخالفت کنی. یعنی یک سری مشاغل یکم تدبیر بکنی این نباید انرژیشان را اینجا هدر بدهند.
این که کار واجبتر دارد. ما آمدیم سلمان بشویم. میدانی یعنی چی؟ سلمان. سلمانی؟ سلمان! تو سلمانی دارند هدر میروند. پرتی زیاد داریم. شغل ضروری داریم. آنجاهایی که مردم کار ضروری دارند. آن کالاهایی که کار ضروری دارند اولاً در هیچ صورتی خرید و فروشش متوقف نمیشود. ثانیاً مغازهها اگر دقت بکنید اصلاً تبلیغات نمیخواهد. برنج فروشی تا حالا دیدی ویترین داشته باشد؟ نانوایی تا حالا دیدی ویترین داشته باشد؟ چرا؟ نمیرود بازاریابی برای نون شیرین. «نداره این فلانست، آن اله. این گندمش اینه.» سر اینها تبلیغات میکند. ولی مردم شما نیاز دارید نان بخورید. «میفهمی؟» خودم میدانم دیگر. «تو میدانی نیاز داری روزی پنج بار موهات را از اینور بکشی به آنور؟» نه. «خوب بیا بهت میگویم.» نیاز داری. مرحله را از دست دادیم. بخش عمده اصلاً سیاستم این است نیازسازی میکند برایت. حالا دیگر وقت گذشته. این باشد طلبتان. نیازسازی فکر میکنی بعداً سر این است که فکر میکنی نیاز داری. «سوبسید میدهی؟» مدیریتت میکند. «تو میدانی به کوکاکولا نیاز داری؟» نه. «بخور.» حالا چی؟ آره. «حرفم را گوش ندهی تحریم میکنم، بهت نمیگذارم کوکا برسه.» وای! «من بدون کوکا چه کار کنم؟» حالا چی بپوشم؟ مدیریت شسته رفته دارم برایت میگویم. ماجرا این است. پیغمبر کار اصلیش این است. میآید با نیاز واقعی طرفت میکند. از کارهای الکی درت میآورد. پرت در میآید.
باور کن. تو همین دانشگاه، تو خود حوزه دیگر کفریام حد اعلا برسانم. ۹۰ درصد انرژی طلبهها دارد هدر میرود. ۸۰ درصد درسهایی که میخوانند بیخاصیت است. ادبیات عربی که میخواند، اینقدر لازم ندارد. فقهی که میخواند، اینقدر لازم ندارد. اصولی که میخواند، اینقدر لازم ندارد. فلسفه لازم ندارد. الکی. بعد مثلاً تو اصول مینشیند میگوید: «فلان بحث مثلاً اینم از توش در بیاد خوبه.» «من چرا تا حالا به این فکر نکردم؟» یکهو یک دری وا میشود. ۵ سال وقت میگذارد. کل حوزه درگیر بحثی میشود به نظرش میآید تو این اگر موضوع اگر وارد بشود حلش بکند، آن ده تا موضوع دیگر حل میشود. ربطی هم عمری که دارد تلف میشود. وقتی که دارد میرود. مقدس دارد. حوزه علمیه است. نام آخوند است. ریش و پشم را ببین. اینها همه مشغول کارهای مقدس. من دست بکشم. هدر میدهد. اتلاف وقت همین است. فوتبال دیدنت اتلاف وقت است. واجبات وقت. یک سیاستی پشتش بوده. به تو گفته: «اینها را باید بخوانی.» تو درس خواندن. آدمهایی که سیاسی نیستند کلاً «بیل مزن». آدم سیاسی میفهمد چقدر. حضرت امام(ره) این را بگویم برم. حضرت امام(ره) به یکی از نوههایشان فرموده بودند: «چی میخوانی؟» گفته بود: «مقالات مکرر.» لمعه دیگر. خداییش یکی از بهترین کتاب حوزه است. که دیگر کره همه درسهاست دیگر. زائد ندارد. همهاش به درد بخور است. از اول تا آخر. گفتم: «تو چقدر بیکاری؟» انواع مشخصش را، مقداری که لازم داشتم میدانستم چرا لازم. اینها را خواندم. بقیه را خودم...
آهنگ هر روز کلاس از اول روز پنج خط مینویسد. پروژه و درست. آدم وقتی سیاسی میشود زرنگ میشود. میگوید: «اول به من بگو نقشه چیست؟ نقشه رو اول بگو. بخوانم چی بشه؟» درس خواندن. خیلی تو داری من را سر کار میگذاری. ای کاش مسئولین علمی ما چه تو حوزه چه تو دانشگاه میفهمیدند چقدر سرکار رفتن. این برنامهریزیها از جای دیگر دارد در میآید. شیطون خواب دید. «شبهات فلان جا که انداخته بود، یکی دارد جواب میدهد.» گفت: «من دیدم این خیلی دارد درس میخواند. باید یک جور سرکارش بگذارم.» گفتم: «چند تا شبهه دارم.» خوب، تر و تمیز. مال یک خانم. «جواب چی داری؟» آیتالله سبحانی فرمودند: «نصف این شبهات را جواب ندهید.» شبهه را میاندازند مشغولت کند. کار علمی. «پول میگیریم بابتش. چه کار میکنی؟» در یک پژوهشگاهی، پژوهشگاه مشغولم. صبح به صبح میروم. دارم رو پروژههای مختلف کار میکنم. ۲۰ جلد کتابش کردیم. داریم چاپ میکنیم. بسه دیگر. میخواستم مولودی هم بخوانم. با این حرفها از مولودی دیگر چیزی نمانده. تمامش کنیم دیگر. سیاسی باشیم. حواسمان جمع باشد. درسی که دارند میدهند نقشهاش چیست؟ تو از من چی میخواهی بسازی با این درسها؟ چی فرض کردی برای کدام آدم این را در نظر گرفتی؟ آدمی که قرار است در سطح حیوان باشد یا قرار است بالاتر از حیوان باشد؟ آخر پادویی تو را بکنم؟ نوکری کنم؟ حمالی کنم؟ یا قرار است آقا بشوم بخوانم نوکر بشوم؟ نوکر بشوم چه؟ تو دانشگاه هر جا سیاسی وقتی باشد اول نقشه را میخواند بعد کار را شروع میکند. غیرسیاسی مشغول کار میشود. این مستحب. این کارها خوب است. درس خواندن. سلام علم بازی. چه طرحی است. خدایا ما را سیاسی قرار بده. به آبروی پیغمبر، به عزت پیغمبر، عزت مسلمین روز به روز روزافزون بفرما. روح منور پیغمبر از ما راضی و خشنود قرار بده. فرج آقا امام عصر(عج) تعجیل بفرما. شر ظالمین به خودشان برگردان. رهبر عزیز انقلاب حفظ و نصرت عنایت بفرما. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرینَ.»
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید.
جلسات مرتبط
جلسه هفتم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه هشتم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه اول
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه دوم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه سوم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه پنجم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه ششم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه هفتم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه هشتم
شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه نهم
شرح کتاب شذرات المعارف
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح کتاب شذرات المعارف
جلسه سی و هفتم
شرح کتاب شذرات المعارف
در حال بارگذاری نظرات...