‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابوالقاسم المصطفی محمد. اللهم صل علی محمد و آل الطیبین الطاهرین و لعنت الله علی القوم الظالمین من الان الی قیام یوم الدین.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
"معرفت لا تنال الا به الاخوه، زیرا که عدد، اگرچه فوق حد نهایت بوده باشد، ولی مادامی که مرتبط نشوند به خیط اخوت، در حکم غیرت و مباینت است و البته جهات مباینه مؤثر در یک جهت و محصل یک مقصد نخواهد بود. چنانکه دانههای تسبیح مادامی که به واسطه خیطی تنظیم نشود، حرکت هیچکدام باعث حرکت دیگری نگردد؛ ولی بعد از انتظام آنها به سبب خیطی، جنبش هر یک موجب جنبش دیگران خواهد شد."
میفهمند که عده حاصل نمیشود. تعدادی که لازم داریم، اگر با برادری و رفاقت و همه باید با هم پیوند بخورند، آدمهای جداجدا به درد نمیخورند. همه باید با هم یک کاسه بشوند، به هم وصل بشوند. نخ میخواهد؛ نخ تسبیح میخواهد. اگر نخ تسبیح باشد، یک تکان که میدهی، این صد تا دانه با هم میرود، یک حرکتی انجام میدهد، برمیگردد؛ ولی وقتی نبود، نخ نبود، صدتایی را با یک حرکت منفجر میکنی، همه را پخش و پلا میکنی. کوچکترین حرکتی باعث پراکندگی اینها میشود.
وقتی جمعیت به هم متصل نبود، کوچکترین حرکت تشکیلاتی بهجای اینکه تمرکز بیاورد، اجتماع بیاورد، رفاقت بیاورد، تفرقه میآورد. تا وقتی کار تشکیلاتی انجام ندادین، همه با هماند. به محض اینکه یک کار تشکیلاتی میخواهی انجام بدهی، همه پخش و پلا میشوند. دلخوریها تازه پیش میآید، کینهها پیش میآید، حسادتها پیش میآید، تکبرها پیش میآید. آن نخ، نخ اخوت است. نخ هم از بیرون نمیشود حاصل کرد.
کفار را که نگاه کنی، ظاهرش این است که خیلی با هم جورند. وحدت عجیب و غریبی دارند. برای هم آبشار میدهند، نمیدانم پاس میکشند، نمیدانم چیکار میکنند، هوای همدیگر را دارند، مایه میگذارند. این برای ما انصراف میدهد، این برای هم تبلیغات میکند. خوبم جورند، خوبم جورند. مگر تهدیدت میکنند؟ با یکیشان ببندی، بقیه هوایت را دارند. "تحسبهم جمیعا"، ظاهراً که نگاه میکنی با هم جمعاند، جورند. "و قلوبهم شتی"، دلها تیکهتیکه است، پراکنده است، هرکی یک ور است. خاصیت دنیا این است. خاصیت آدمهایی که دلشان تو دنیاست، این است. دنیا دار تکثیر، تکثر، پراکندگی، تشدد، اختلاف است. آدمهایی که دلشان تو دنیاست، نمیتوانند با هم متحد باشند. دلهایشان چرا؟ دستهایشان با هم متحداند. همه با هم میخورند، با هم... . دستها یک جاست، توی آخور است. دلها یک جا جمع نمیشود.
یَعسوب را قبلاً اینجا توضیح دادم. چند نفر از دوستان شنیدند بحث یعسوب. چقدر کم؟ تکثیر شدید امسال تکثیر جمعیت کردید. چیکار میکنید؟ تکثیر جمعیت. فرمود که "من یعسوب مؤمنینم." یعسوب چیست؟ آن ملکه زنبورها. یک زنبور درشتی است، ملکه است. کندو یک دانه از اینها هست، بعد نظارت میکند به کار آن چند طایفهای که زنبورها هستند که یک طایفهشان کارگرند، کار میکنند. کارگرها مشغول کارند، بیرون میروند، جنس میآورند. ملکه چک میکند، چیزهای دیگر بیایند، مصدسها را، خانههای ششضلعی را پر کند. همه عاشق یعسوبِ ملکه زنبورند. نظارت میکند. بالا سر اینها که میآید، تولید میکند، ازشان ترشح میشود. بعد حضور و گرمای وجود او به اینها امید میدهد. با او کار میکند. به محض اینکه یعسوب بمیرد، گفتند پنج شش ساعت بیشتر کل کندو زنده نیست و همه با هم میمیرند؛ تحمل نمیکنند. یعنی توجیه اقتصادی ندارد حضورشان دیگر. وقتی ملکه نیستی، وایسیم چیکار کنیم؟ همه با هم میمیرند.
یعسوب مؤمنین منم، یعسوب منافقینم. مال مؤمنین به عشق من جمع میشوند. اخوت، اخوت ابوت میخواهد. برادری، پدری میخواهد. پدر کیست؟ "انا و علی ابوا هذه الامه" (من و علی باباتان). وقتی من و علی بابا شدیم، شما همه با هم برادرید. اخوت ابوت. بعد با عشق او کار میکند. یک روحی در وجود همهشان هست به اسم ولایت. یک دستی همه اینها را با هم چفت میکند. همه را میآورد، همه را میبرد، همه به هم وصلاند، همه بر ولایت. اینجوریه. ولی وقتی کجا؟ پوله. همه با هم میآیند. دلها از هم چه رهایی؟ زیر آب بزنند، پشت سر هم بزنند. چشم ندارم ببینم. من دیدهام. توی تشکیلات منافقانه چقدر کارها خوب پیش میرود؟ پیش نمیرود، خیلی الحمدلله فضای خوبی دارد، جفت و جور چیست؟ بعد پشت سر که میآید، میگوید: "هرکدام دم میکنند." ما چطور باید با همدیگر چفت بشویم؟
من تو این دو سالی که هیئت داشتیم، روایت برای شما از صبر امیرالمؤمنین نمیخوانم، بلکه منظور خود شخص امیرالمؤمنین نیست. موضوع منظور شخصیت امیرالمؤمنین، یعنی ولایت. ولایت هم مراتب تولید دوران خود امیرالمؤمنینم. یک مرتبه امیرالمؤمنین است. یک مرتبه پایینتر مالک است. حضرت وقتی مالک را فرستادند مصر، فرمودند که هرکی حرف من را میخواهد، تو نهجالبلاغه هست: "اما من قد بلغه کتابی هذا" (هرکی نامه من دستش میرسد)، بداند که هرکی میخواهد حرف علی را بشنود، مطیع مالک باشد، یعنی مطیع علی باشد. مطیع مالک، مطیع علی. یعسوب درجات دارد. دوزش بالا و پایین میشود. مالک یک مرتبهای از یعسوب است. عمار یک مرتبهای از یعسوب است. ابوذر یک مرتبهای از یعسوب است. سلمان یک مرتبهای از یعسوب است. مقداری از حضور امیرالمؤمنین در وجودشان هست، از نور امیرالمؤمنین هست. حالا یکی ده درصد، یکی بیست درصد. خمس. "سلمان منا اهل البیت". "جعل هواه هوا علی بن ابیطالب". سلمان رفت، علی جایش نشست. سلمانی نبود. "جعل هواه هوا علی بن ابیطالب". هرچی درون او بود به اسم سلمان رفت، هرچی نشست. علی فرمود: "هر سؤالی از سلمان بکنید، حرفی را او میزند که حرف من است، ولو نداند که من اینجا چی گفتم." برای اینکه او آینه شده دیگر. "المؤمن مرآت المؤمن". در مورد این روایت مفصل صحبت میکنم.
"مؤمن مرآت مؤمن". هر مؤمنی هم آینه مؤمنانی که در اندازه خودش است. هم مرآت، آینه یک مؤمن بالاتر است. آن اصل مؤمنم که خود خداست. "المؤمن المهیمن" جزء اسماءالله است. المؤمن خود خداست. المؤمن آینه خداست، میشود پیغمبر. المؤمن اول مؤمنین است. آینه پیغمبرم میشود امیرالمؤمنین که امیرالمؤمنین است. آینه امیرالمؤمنینم میشود، آینه میشود. نور او در این هم هست. فقط بستگی به این دارد که چقدر این آینه شفاف باشد. اگر کدر باشد، هرچی شفافتر باشد، که میزان شفافیت به اخلاص است. به هر میزان که هوا نبود در وجودش.
به فقها مراجعه کنید. "الراد علیهم کالراد علینا." کسی که مخالفت با اینها کند، مخالفت با ما کرده. کسی حرف اینها را قبول کند، حرف منِ امام زمان را قبول کرده. ویژگی هم که در مورد این فرد است، این است که با هوای نفسش مخالف است. وقتی هوا نبود در وجودش، حرف که میزند، حرف من است. حجت مشخص میشود. تا حالا در حد فقیه هم نیست. پایینتر هم هست. حسن باقری هم میشود یعسوب. احمد کاظمی هم میشود یعسوب. قاسم سلیمانی هم میشود یعسوب. توی سطح پایینتر، مصطفی صدرزاده هم میشود یعسوب. توی سطح پایینتر. بله، همینجور میآید پایین. شدت و ضعف پیدا میکند. مفصل پارسال صحبت کردیم که تشکیلات این مدلی است، این مدلی تشکیلات.
یک نکته اینجا دارد که خیلی مهم است. ماها چرا روابطمان با هم گرم نمیشود؟ رفاقتهایمان گرم نمیشود؟ فایده ندارد. الحمدلله کلاً نه اینجا، همه جا حرفها اتفاق جدیدی رقم نخواهد زد. مینشینیم صحبت میکنیم، گوش میدهیم و بعدشم میرویم و خیلی آن اتفاقی که دنبالشیم، بعد رقم نمیخورد. یعنی رفاقتها خیلی فرقی نکرده. هنوز داریم غیبت میکنیم و زیر آب میزنیم. چه ادراکی میخواهد؟ این ادراکی خیلی مهم است و بخواهیم از خدا که نصیبمان بکند. اینکه ماها به هم بندیم. هرکدام از ما بخشی از وجود ماست که ما به هم بندیم. روایتش را میخوانم. فقط یک نکته اول بگویم. آدمها تکتک نیستند. ما هیچ آدم فرد نداریم. همه قطرهاند. ببین، هیچ قطره جدایی ما نداریم. هر قطره را نمیشود جدا تصور کرد. تصورش را جدا میشود داشت، ولی قطره جدا نداریم. همه قطرهها به هم بندند. تو یک لیوان آب، شما هر میزانم که بخواهی آب کم را در نظر بگیری، چند تا قطرهاند که بالاخره آنجا با هم متصلاند، ولو دو تا قطره باشند. دو تا قطرهام که از جنس دریایاند.
بله، خطرناکی میرسیم انشاءالله. عجیب و غریب. دو قطرهام که باشند، از دریایاند. میلیاردها قطره. نسبت مؤمنان با همدیگر، نسبت ایمان، نسبت قطره است. ما با هم، ما همه قطرات یک دریاییم. قطرات یک پیکریم. از یک جنسیم. از یک جنسی هستیم که به هم نیاز داریم. به هم متصلیم. منِ قطره بدون شماِ قطره معنا ندارم. قطره جدا از بقیه فرض ندارد و خاصیت ندارد. آن آبی که تشنگی را برطرف میکند، مجموعهای از قطرات است. اثر همه اینهایی که دارم میگویم، از علامه طباطبایی در تفسیر المیزان است. اثر محصول اجتماع قطرات آب است. باهاش طهارت حاصل میشود که قطرات با هم جمع بشود. آبی تشنگی را برطرف میکند که قطرات با هم جمع بشود. آبی خنک میکند که قطرات با هم جمع بشوند. تا این قطرات با هم جمع نشوند، اثر خودشان را ندارد. چرا ما پیشرفت نداریم؟ چه اتفاق خاصی تو تشکیلاتمان نمیافتد؟ چون قطرات به هم وصل نمیشوند.
دو تا قطره باشن، یک اتفاق، اتفاق خوبی میافتد. "مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لا یبغیان." یک دریا امیرالمؤمنین، یک دریا فاطمه زهرا. به هم متصل میشوند. عالم رقم میزند. "مرج البحرین یلتقیان." بله، "بینهما برزخ لا یبغیان" که به واسطه پیغمبر به هم اتصال پیدا میکنند. "یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان." از این وجود، لؤلؤ و مرجان میآید. حسن و حسین میآید. عالم از این نور به وجود میآید. دو تا قطره. حالا آنها دریایاند، ما قطره. دو تا قطره وقتی به هم پیوند بخورند، خیلی، خیلی اتفاقات میافتد. تو تشکیلات این قطرات به هم جوش نمیخورد که کار پیش نمیرود.
ماها به هم نیازمون این شکلیه. ببین جمع هیئتی یکی آمد، یکی نیامد. حالا ما امشب بودیم، نبودیم. جمع، جمع این شکلیه، پیش نمیرود کار. عبودیت ما بند ما به همدیگر است. ما بدون هم بندگی نداریم. پارسال یک بحثی کردیم، هم ظهرها و هم چهارشنبهها که چرا ما بندگیمان به همدیگر مرتبط است؟ شما نماز جماعت میخواهی بخوانی، اصل ثواب نماز تو نماز فرادا یا جماعت نزد امام دارد. نیاز به چند نفر مأموم داری. شما برای اینکه یک نمازت هزار برابر بشود، نیاز به رفیقات داری. خاصیت رفیقت این است که نمازت را هزار برابر میکند. کمترین خاصیت همسرت این است که نمازت را ۷۰ برابر میکند. بله. دلها بسوزه بخوانم تا اعماق وجودت آتش بگیرد. امشب مجردین محترم بدبخت بیچاره چه بکند؟ تکی نداریم. بندگی تکی نداریم. همه اینها از علامه طباطبایی است.
"بحبل الله جمیعا." او پیغمبر. پیغمبر آمد، گفت: "همهتان با هم. یا همه با هم میرویم بهشت یا هیچکس." لذا امت، امت وارد بهشت میشوند. تکی بهشت نمیبرد. امتها میروند بهشت. امتِ کَفر هم میروند جهنم. "کلما دخلت علیها امة لعنت اختها." جهنم یک امت وارد میشود، لعنت میکند خواهرش را. گفتند به همدیگر فحش خواهر میدهند در جهنم. امت و امت خواهرند. دیدید برادری مثلاً میگویند بین سئول و تهران مثلاً پیوند برادری برقرار کردیم. دیدید خواهر و برادری، پیوند برادر-خواهری ایجاد میکند. درسته؟ مثلاً قوم لوط با قوم هود، با قوم صالح، اینها قومهایی که کافرند، اینها با هم خواهرند. بنا به امت و امت مؤنثه است. هر وقت یک امت میآید، خواهرش را لعنت میکند او را یا لعنت میکند خواهرش را. "لعنت اختها." آره. خواهرش را لعنت میکند. یعنی این قوم شروع میکند به... . امت، امت وارد میشوند. "فانی اباهی بکم الامم." (روز قیامت مباهات کنم به امتم پیش امتها). امت، جمعیت ما بیشتر است. امتیه. ببین، انقدر مسئله امت مهم است. پیغمبر فرمود: "ولو شده سَقطی هم بیار، به درد میخورد. روز قیامت میگوییم خدایا چهار ماههام داشتیم، پنج ماههام داشتیم. اینام مامان میشوند؟" بیشتر میشویم. بعد رحمت به همه جاری میشود. به آن پنج ماهه میرسد.
بعد یک وقتی به خاطر آن بچه، به همه میدهند. امتی، رزق میدهند. امتیم عذاب میکنند. تکتک عذاب نمیکنند. یکهو عذاب میآید، قوم لوط را جمع میکند، میبرد. امت رحمت، امت عذاب. تکی خدا با کسی کار ندارد. مانیفستیه. یک زمانی عراق میرفتی میدیدی "ما نداریم بهشت." این شکلیه. "شفاعت کن، ببر تو." کسی تکی نمیرود. فرمود که ما، شما به ما اهل بیت بندید. ما اهل بیت به پیغمبر. همه با هم متصل وارد میشویم. امیرالمؤمنین، چون علم دارد دیگر. همه پشت سر علمِ دست او. امت. بعد ببین، یکهو یکی بخورد زمین، یکهو دیدی که همه، همه میروند پایین. اینجوریه. یکی بیفتد، دیگر من نگران باشم. نگو به درک. بعضی وقتها خوشحال میشویم یکی سقوط میکند. دیدی تشکیلات دارد بالا میرود؟ حالا تو فضای طلبگی جنس خودش است، فضای هیئتی، بسیجی جنس خودش است. هرجا جنس خودش. که انشاءالله به زودی آن باطن رذل تو که همه میبینند، عزیزم، میخوری زمین، یا هوا میروی؟ خوشحال میشویم. صلاحیت ندارند. خوشحالی پایین اینجا معدلگیری است. ریاضیات برگردد به تاریخ بگوید که "بدبخت شدی، ۱۲." من بیستم؛ معدل را کار دارم. بدبختها، جفتتان. آقای ریاضی بدبخت، کمک کن تاریخ بیاید بالا. چه خوشحالی؟ دقیقاً توضیح بده. معدلگیری با این نگاه نه تکبر پیش میآید، نه حسادت.
بگذار توضیح بدهم، ببینید ما چقدر پرتیم. وقتی تکبر حسادت داریم، تکبر حسادت محصول چیست؟ میگویم: "او از من زد جلو." این میشود چی؟ حسودیم میشود. درسته؟ تکبر کیه؟ الان ۱۲ تاریخ به ۲۰ ریاضی حسودی کند؟ معنا دارد؟ معدل جفتشان چنده؟ ۱۶. تاریخ حسودی ندارد. حالا ریاضی هم تکبر کند، معنا ندارد. آمدی پایین. یک چیزی بگویم بترکید گریه از تعجب. این را سر کلاس گفتم یک بار یکی از طلبهها: "آقا من اصلاً دارم میمیرم بس که این مطلب عجیبه و جذابه." علامه طباطبایی. زیرخاکی از آنور آب رسیده. توی آثار خود علامه نیست. شاگردان ایشاناند که نقل قول میکنند از مرحوم علامه طباطبایی در کتاب "نور هدایت" آیتالله پهلوانی تهرانی. ایشان. خیلی جالب. ببینید چیست ماجرا، خیلی جالب است. فرمود شاگردش میگوید: "پرسیدم که آقا استغفار اهل بیت از چیست؟" غش میکند، جو گریه و اینها. حالت مردن. دیگر ندارد چیزی. مرگ اینها چون با بقیه مؤمنین اتحاد دارند، گناه همه، گناه آنهاست. معدل آمد پایین. "شیعیان من معدلم را آوردند پایین." ما به هم چیهایم؟ میدانی یعنی چی؟ بیرون نخ تسبیح پاره کرده. خوشحالی؟ خوشحالی دارد؟ همه را کندی. "من قتل شخصا واحدا فکمن قتل الناس جمیعا." یک نفر را بکشی، همه را کشتی. یک نفر را بکشی، مؤمنین میگوید همه مخلوقات از ازل تا ابد. حساب کن چند تا. یکی را زنده کنی، انقدر زنده شدن. یکی را بکشی، انقدر کشتی.
بعد قتل هم که فقط قتل ظاهری نیست که. یک نفر را منحرف کنی، از راه به در کنی، کشتن است. اینکه طرف دارد میمیرد، کمکش نکنی، فرقی نیست. فرقهای! این مرگ هزار برابر هم بدتر است. یعنی هزار نفر را بکشی، مُعادل یک نفر را منحرف کنی. هزار نفر دارند تو آب غرق میشوند، هیچگونه کمک نکنی، مُعادل این است که یک نفر دارد تو شبهات میرود و عین خیالت نیست. این یعنی چی؟ نگاه. این حرص پیغمبر است. مگر ندیدی حدیث "علیه کم حرص" بود؟ من به آدم بیارم؟ خیلی حرف است. خدا به بقیه پیغمبرها به حضرت یونس چی میگفت؟ "آمده سر دَه، کارت رو زده رفته." کدام پیغمبر؟ گفته: "دارم برات تا قیامت نگهش میداشتم." ولی پیغمبر ما گفت: "اگه ضجة دلم سوخت. آقا بسته جهنم." نه، خدایا، نه، باید برود جهنم. پیغمبر درخواست میکند که "من بچههایم تیکه تیکه. من که باز یک طایفهای با همین گریه و دلسوختن برای اینها بروند بهشت." دیگر آنها چیست؟ متلاشی بشوند. یک جماعت دلشان بسوزد. رحمت للعالمین است دیگر. این نگاه چیست؟ بعد من یکی جلو میافتد، حسودی میکنم؟ بنده خدا، تو افتادی جلو. مفت و مجانی گرانیهای کربلا. کربلا بنده خدا، این دارد میرود کربلا یا کربلای مفتی برای تو جور شده. مؤمنین در اعمال همدیگر شریکاند. معدلگیری. "إیاک نعبد و إیاک نستعین." ما همه با هم داریم میپرستیم، همه با هم داریم استعانت میجوییم. همه با هم نماز میخوانیم.
شما نماز تو نمازت سهل. دارم آمادت میکنم برسی به روایت. چون روایتش نابودت میکند. عجیب و غریب. الان فعلاً آمادهسازی است. دوره مقدماتی است. یکی کربلا داغون بشود. تصمیم گرفتم امشب بکشمت. از دوستان گفتند چهل دقیقه هم بیشتر صحبت نکن. روایت بخوانم براتون. جالب است. در نهجالبلاغه است. روایت کاملاً پاییزی. مناسب فصل پاییز. اول پاییز طوفان میزند، همه برگها میریزد. میگوید که دل بده، دل بده، دل بده. "لما إزفراح الله به اصحاب الجمل." ببین یعنی چی آن وقت. در نهجالبلاغه وقتی که امیرالمؤمنین در جنگ جمل پیروز شده بود، "لقد قال له بعض اصحابه": یکی آمد گفت که "بده تو؟" "إن أخی فلانکان شاهدنا لیری ما نصرک الله به علی أعدائک." "داداشم نبود. ای کاش بود اینجا با ما بود، میجنگید. شاهد این پیروزی بود." "فقال علیه السلام: أهو أخیک معنا؟" "دلش با ماست؟" "قال: نعم." حضرت فرمودند که: "نه تنها برادر تو." حضرت فرمودند که: "بل قد شهدنا و لقد شهدنا فی عسکرنا رجالٌ و أرحام النساء سیغلف بهم الزمان و یخلف بهم الإیمان." "داداش تو که هیچی، یک کسانی هستند الان توی ارحام و اصلاً هشتاد نسل بعد میآیند." پیروزی جمل شما همه اصحاب صفینید. اصحاب کربلایید. اصحاب و یا خدای ناکرده اصحاب سقیفه. تمام شدنی نیست که. امتی جمعی. رضا امام زمان. میآیند بچههای قاتلان. روایتش را آوردهام براتون. بگذار بخوانم. حیفه این روایت. دیگر گیرتون نمیآید.
امام زمان بچههای قاتلان اباعبدالله را راضی میبیند به کار. بابا، مخالفت نکردی. بابات کشته. دوست داشتی باشی؟ برای اجتماع پیوند بخورند. همینقدر ساده است. محبت و نفرت. دوستش. کربلا باشی، کربلا. آره، دوست داشته باشی. آره. کربلا. بعد بیست بار یک کمی اوج میگیردش. بیست بار کربلا رفت، قشنگه. زیبا نیست؟ تو همه شریکی. الان همه آنهایی که دارند طواف میکنند، همه آنهایی که زیارت میروند، همه آنهایی که کربلا، حرم امام رضا قرآن میخوانند، تو نماز همه شریکیم. توی روزشان شریکیم، تو عبادتشان شریکیم. خودش ممکن است نمازش حبط بشود. قشنگه. نمازی که تو توش شریک بودی. نمیشود. همانجور که بعضی از اصحاب جمل بدن، دشمن اهل بیت شدند، ولی شما با دلت رفتی دیگر. جملی هستی، صفینی. چقدر قشنگه.
بخوانم؟ "فرموند که أراضی بفعلا قوم کَمن داخل فیه معهم." کسی به کار یک گروهی راضی باشد، با اینهاست. "و علی کل داخل فی باطل اسمان. هرکی در هر کاری داخل بشود، دو تا گناه دارد. کار باطل، اسم العمل به و اسم الرضا به." یکی بابت کار بدی که انجام داده، راضی بوده. "مفتی فتکونوا من الظالمین." "من الظالمین"ش خیلی درد دارد، زخمی میکند. "أتکونوا ظالمین" انقدر درد ندارد. "من الظالمین" درد دارد. نگفت: "اگر از درخت بخوری ظالم میشی." "درخت بخوری، میری تو طایفه ظالمین." طایفه ظالمینم از شمر بن ذیالجوشن و قاتلان حضرت زهرا و فرعون و اینها هستند تا یک کلمه حرف، یک نگاه. یک شناوریم. ما از این ور به آنور پاسکاری داریم میشویم.
مردم را دو تا چیز جمع میکند: رضایت و سَخط که به معنای ناخشنودی است. یک شتر حضرت صالح چند نفر کشتند؟ شتر را یک نفر کشت. کل قوم چرا؟ فرمود که "الله بالاذاب." خدا همهشان را عذاب کرد. "لما اَمُوهُ بالرضا." چرا بدت نیامد؟ "فاصبحنا فتکوها فاصبحنادمین." "فما کان إلا أن حارضم بالخس." خوار. "سکته المهما فی الارض خوار ایها الناس من سلک تریق والوضع ورد الم." یک آدم. حالا من روایتهای دیگرش را در بحث برادری و اینها دیگر امشب وارد نمیشوم. باشد جلسه بعد که خیلی آتش میزند. قشنگه که میفرماید: "شما تو بهشت هم با همید. عالم ذر هم با هم بودید." تو مسجد دیگر نمیخواستم بگویم. نمیگذاره. روایتی یک جوریه، میگوید مسجد که میری، تفریح بود، شام میدهند. اینجا که نشستی، شام میدهند. ابتکار خودت بوده؟ میگفت که مادره به بچه گفت که بچه زده بود مشت و لگد و اینها، خواهرش را زده بود. بعد مادره گفت که: "پسرم عزیزم پویا، جهان پشتیبانت!" نه، "پویا جان اینی که خواهرت رو زدی، درسته؟"
فرمود: "إن الأرواح جنود مجنده." "ارواح یک سپاه مخفیاند." دلها همدیگر را شکار میکنند. مسجد که میآیی، قبل اینکه بنشینی، روح آن کسی که میخواهی بروی بغلش بنشینی، شکارت میکند، میگوید: "بیا بنشین پیش من." ائتلاف دارند با هم. روایت این است: "ائتلاف دارند قلوب با هم." این شکلیه. شما از جنس خوابهایی که میبینی، آدرس خوابهایی که میبینی. خواب کیها را میبینی؟ مجریهای محترم آورده بودند تلویزیون گفت: "من شبها خوابم دارم فوتبال گزارش میکنم و بعد حروف که حتی یک شب اسم یک بازیکنی را خیلی من دقیق تلفظ میکردم، خوابش را دیدم به من گفت که درست تلفظ میکنهاند." فضای این بنده خدا چیست؟ فضای بازیکنان. روز قیامتم با دیوید بکام، مسی و اینها. بعد بین مسی و رونالدو گیر میافتد. آنجا دیگر مصیبت آنجاست. با کدامشان برود؟ سخت است. اینجوری جنس از جنس کیهاست؟ کیها؟ سط در سط؟ کیها با آقای بهجت اینها داری میچرخی؟ مثلاً حضرت مریم اینها که فرمودید اینجوریه. جنسش معلومه. دل معلومه جنس کیست دیگر.
من روایت بیشتر نخوانم. حضرت زهرا سلاماللهعلیها کارش این است که اینها را به هم پیوند میدهد. فاطمه است. مثل مرغی که دانه را از بین سنگ جدا میکند. کار حضرت زهرا این است: جدا میکند، شبکه میکند، شبکهسازی میکند. آدم جمع میکند برای امیرالمؤمنین. که همه دورش جمع میشوند. کی جدا میکند؟ حضرت زهرا سلامالله. انتخاب، گزینش با حضرت زهرا. گزینش تمثیل است دیگر. سینهها را بو میکشد، یکی شیعیانش. شیعه شیعیانش، شیعه شیعه شیعیانش. انقدر هم ربط داشته باشی، میگوید: "آقا دوست داشت، وصل میشود." شبکهسازی. بندیم.
ما در اعمال هم سهم داریم. این حرف اصلی امشبمان بود. ما تو اعمال امیرالمؤمنینم سهم داریم. اعمال امام زمانم سهم داریم. تا اعمال حضرت زهرا سهم داریم. امام زمان احساس میکنند ما در اعمالشان سهم داریم. اعمال اموال همدیگر سهم داریم؟ نداریم؟ شما با امام زمان شریک شدی، کار کردی، سودت را درآوردی، یک سال مصرف کردی. مازادی که سهم امام است. امام زمان تو اموال ما سهم دارد؟ تو اموال ما سه اسم؟ نامردی نیست؟ فرمود یک نفس امیرالمؤمنین که جای پیغمبر خوابید و بین خلایق تقسیم میکند. همه میروند بهشت. یک نفس جای پیغمبر. یک نفسش را تقسیم. البته سختگیری میکنند، حسابوکتاب دارد و اینها. انشاءالله اوضاع خوبه. غصه چیزهای دیگر را بخوریم که کنده نشویم.
فرمودند حالا امید دادن تمام. فرمود: "یک غیبت کرد، بسوزیم و برویم." همینجور آتش بگیریم. خدا فرمود: "از ولایت من خارج است. بیندازینش بیرون و برود در تحت ولایت ابلیس." شیطان. شیطان میگوید: "منم این را قبول نمیکنم." بریم یک رشته کُنده. ریشه را اگر داشته باشی، تا کجاها که نمیرود. به چه سادگی هم ریشه کنده میشود. یک غیبت، ایمانت هم مثل نمک است، آب میشود، ذوب میشود.
خدایا در فرج امام زمان تعجیل بفرما. قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما. بعضی دوستان مادر از قبل از دست دادهاند. بعضی مادربزرگ از دست دادهاند. حالا آنهایی که از دست دادیم، مادرها و مادربزرگها، خدایا همه رفتگان تو این ایام، روز مادر، مادرانمان، مادربزرگهایمان، مادربزرگان همه شیعیان، همه زنهای مُحب امیرالمؤمنین که الان در برزخند، مهمان امیرالمؤمنین و حضرت زهرا بفرما. پدر و مادر مشغول رحمتت قرار بده. خدایا دلهای ما را به هم یک جوری چفت کن، به هم متصل کن که هیچکس هیچ جوری، هیچ رقمه نتواند ما را از هم جدا کند. این دلهای متصل را محضر امام زمان، در رکاب امام زمان و در نصرت امام زمان قرار بده. رهبر عزیزمان را حفظ بفرما. دشمنان را ذلیل کن. شر ظالمین را به خودشان. هرچه گفتیم صلاح ما بود. هرچه نگفتیم صلاح میدانی، رقم بزن. و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...