‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا أَبَا الْقَاسِمِ الْمُصْطَفَى مُحَمَّدٍ و آل محمد و عجل فرجهم و بهانه طیبین الطاهرین وَ لَعَنَتُ اللَّهِ عَلَى الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ مِنَ الْآنَ إِلَى قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ. رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
خب، با توجه به اینکه جلسه آخرمان در سال ۹۷ است و بسیاری از رفقا هم نیستند (راهیان نورند یا جاهای دیگر)، برای همین این هفته من به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام که ربط به "شَذَرات" و آن بحثی که آخرش مطرح شده بود، در مورد "برادری" و "خِیطَةُ الْاُخُوَة" که مرحوم آیتالله شاهآبادی مطرح فرمودند، یک بحثی را میخواهم طرح بکنم. یادگاری باشد امشب. البته وقتمان هم کم است، هرچقدر که برسد، انشاءالله طرحش میکنم.
این کادو، جمعبندی سال ۹۷ باشد. روایت خیلی شیرین و عجیب، جالب و جانداری است. این را با هم داشته باشیم، بعد سر یک جمله از روایت، یک کمی با هم گفتگو بکنیم و به کجا میرسیم.
کتاب شریف بحارالأنوار، جلد ۹۱، صفحه ۳۵ و ۳۶. علامه مجلسی میفرمایند که در بعضی از نوشتههای اصحابمان من این روایت را دیدم که "کَذَبَ الْوَفَا شیرازی" نقل کردهاند. وفایی شیرازی گفته که من در کرمان اسیر بودم در دست "ابن الیاس". رابطه داشته باشید، جالب است.
هم دربند بودم، هم بسته بودند مرا با غُل و زنجیر. بهم خبر دادند که میخواهد مرا به دار بکشد. امام سجاد علیه السلام را شفیع کردم پیش خدا. خواب من را گرفت "فرأیت فی المنام رسولالله". در خواب پیغمبر را دیدم. بالاخره پیغمبر در مورد ۱۴ معصوم به من در خواب یاد دادند که برای هر کاری به کی متوسل بشوم؟ به هر کدام از معصومین متوسل بشوم برای چه کاری؟ هر کدام از چهارده معصوم چه چیزی را از آنها بخواهم؟
پیامبر فرمودند که: «به من و دخترم و دو تا پسرم توسل نشود برای چیزی از دنیا، بلکه فقط آخرت». پیامبر و حضرت زهرا، امام حسن، امام حسین، از اینها دنیا (مثلاً زن میخواهی) از اینها نگیر. آقا! نمیدهند؟ چرا میدهند؟ نگیر! تندتر از این صحبت بکنم، حساب و کتاب دارد.
«وَ مَا تَعْمَلُ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِیهَا فَمَا أَخِی أَبَا الْحَسَنِ». آخرت و آنچه که از فضل خدا امید میرود، اینها را از من و فاطمه و حسن و حسین بگیر.
از امیرالمؤمنین چه بخواه؟ «اگِ کسی بِهت ظلم کَرده، انتقام رو از علی بن ابیطالب بخواه که برات انتقام بگیره». در خواب گفتم که: «آقا! امیرالمؤمنین حق حضرت زهرا رو نَتونِست بگیره. من چطور برم بِگم ارثش رو خوردن، غصب کردن، هیچ کار نکرد. بعد من برم بگم برای من انتقام بگیره، انتقام بگیره؟»
فرمود: «ذَلِکَ أَحَدَ أَحْدِ الْإِلَیْهِ». آن یک ماجرایی بود، یک عهدی بود من با علی داشتم و «أَمْرَتُهُ» من بهش امر کرده بودم که «مِنَ الْقِیَامَةِ بِهِنْدِی». چارهای نیست. باید سکوت کنه و تحمل کنه. «فَقَطُّ الْحَقَّ فِیهِ حَقٌّ وَ أَدَائَهُ وَ الْآنَ فَالْوِیلُ لِمَنْ یَتَعَرَّضُ لِمَوْلَاهُ». ولی الان، الان بسپاری به علی، بعد از اینجا بقیه اهلبیت.
«وَ أَمَّا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ». امام سجاد علیه السلام: چه توسلی کنیم؟ «فَنّ النَّجَاةِ مِنَ الصَّلَاطِینِ». آنکه خواب دید؟ پیغمبر فرموده برای نجات از پادشاه و سلطان و اینها، به علی بن حسین توسل کن. دیده و نقل شده، نقل کردهاند. خیلی ربط به فضای خود دوران امام سجاد علیه السلام. تا کاخ یزید بردند و از دست یزید نجات پیدا کرد. انگار یک بابی برای توسل است.
دقت بکن، جالب است و من مقصد، نتیجهی خواندن جلسات (مثلاً رفقا و اینها) خوندم، عمومی نخواندم. «شیاطین» برای نجات از «مفسد شیاطین» به امام سجاد متوسل شویم. سلاطین، شیاطین، این دو تا.
«وَ أَمَّا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ». امام باقر و امام صادق علیه السلام: «فَلِلْآخِرَةِ». باز از اینها دنیا نه، آخرت. امام باقر، امام صادق.
«وَ أَمَّا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ». یک آخرت هم شاید منظور معرفت است. آنجا شفاعت حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین است. از اینها امام باقر و امام صادق، معرفت.
«وَ أَمَّا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ». از امام کاظم چه بخواهیم؟ «فَلْتَمِسْ بِهِ الْعَافِیَةَ»، عافیت.
عافیت چیست؟ عاقبت بخیری. گفتم خدا از بنده دفاع کند. در هر شرایطی قرار میگیرد، غلبه کند، نجات پیدا کند، سالم بماند. این میشود عافیت. هرچی فشار بیشتر شد و هرچی لطمه را خواستم، جعفر، سنگینترین دوران شیعه بود و بیشترین فشار را موسی بن جعفر تحمل کرد. در عین حال، شیعه را منتشر کرد.
بعد فرمود که از امام رضا چه بخواهیم؟ خیلی قشنگ. «نَجَاةٌ فِی الْأَسْفَارِ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ». سفرهای دریایی و سفر خشکی که داری، برای سفر به امام رضا. چون طولانیترین سفر در بین اهلبیت، ایشان است.
«وَ أَمَّا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ». امام جواد علیه السلام: «فَسْتَنزِلُ بِهِ الرِّزْقَ مِنَ اللَّهِ». از ایشان، به واسطهی امام جواد، رزق را نازل کن. کار میخواهی، شغل میخواهی، زن میخواهی.
«وَ أَمَّا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ». امام هادی که شهادتشان را رد کردیم. از امام هادی چه بخواهیم؟ «فَلِقَضَاءِ النَوَافِلِ وَبِرِ الْإِخْوَانِ».
توفیق انجام دادن مستحبات، نوافل، انجام مستحبات از امام هادی بخواه. رفیقم! از امام هادی برای «برّالاخوان». حق برادران را ادا کردن از امام هادی.
برای چی؟ علی! از امام عسکری چه بخواهیم؟ «فلِلاخِرَه». دوباره آخرت.
از امام زمان: «فإذا بلغت سیف منک الملذبة اله حکّ فستقصّ به ف و یغیث». حضرت با دست اشاره کردند به گردنشان. فرمودند: «هر وقت شمشیر رو گذاشتن اینجا، خواستن سر از تنه جدا بکنند. هر وقت به اینجات رسید. هر وقت شمشیر اینجات اومد، یک کار دیگست. کارد به استخوان رسید، اونجا توسل به امام زمان پیدا کن! به دادت میرسه! او پناهگاه! پناه بر هر کی، بهش پناه!»
«یا مولا! یا صاحب الزمان! انا مستغیث بک». شمشیر آمده روی گردن! توسل...
دیدم یکی از آسمان دارد میآید. «تَحْتَهُ فَرَسٌ مِنْ حَدِیدٍ». یک شمشیر آهنی هم در دستش است! «آقا جان! من از خدا خواستم، دعای من را مستجاب کرد». «فَأَصْبَحْتُ بیدار شدم، صبح کردم. فَاستَدعانی ابنُ الیاس». ابن الیاس دنبال من فرستاد و «حَلَّ قَیْدِی». دست و پا را گشود و «خَلَعَ عَلَیَّ». به من لباس داد. خلعَت داد. «و قالَ بِیَ إِستَغاثَ قیاسٌ الْمُستَغِيثُ». استغاثه کردم که قیاس مستغاث.
امام هادی گفتند که برای چه کاری؟ امام هادی امام تشکیلاتی ماست. حیف است که مجموعههای تشکیلاتی ما هیچ وقت اسم مجموعهها به اسم امام هادی ما نمیبینیم! توسل جمعهای برادرانه و متوسل شدن به امام هادی علیه السلام. اصل کار شبکهسازی را در واقع امام هادی انجام دادند. طرز عجیب و غریب، طرز عجیب و غریب.
تبعید کردند اهلبیت را. گفتند: «آقا! اینها هرجا باشند...» گفتند: «جایی بفرستیم که کسی زبان اینها را نفهمد!» امام هادی علیه السلام که رسید، موسی بن جعفر را زندانم فرستادیم. امام رضا را برایشان تبعید کردیم. دیدیم هر شهری رفت، یک جمعیت مسلمان خودمان تبعید باشیم.
در پادگانم باشیم که بدن، اسمش را سامرا پادگان بود برای سپاه متوکل نظامی وفادارند دیگر. بین نظامیان، شماره تبعید کنم. مثلاً روح الله زم، سپاهیان سپاه قدس، زبونتم نفهمن. حزبالله لبنان، مثلاً جمع بچههای حزبالله لبنان، تبعیدش کنید. تصور کنید یک اپوزیسیون جمهوری اسلامی را تبعید کنند توی مثلاً خانههای سازمانی بچههای حزبالله لبنان، عمراً کسی بتواند آنجا کار بکند.
درست است، ترک بودند. ترک نه ترک ترکیه. ترک که میگوییم در روایات به قوم مغول میگویند ترک. مغولستان و کشورهای این طرف. این نژاد را میگویند نژاد ترک. ترک بودند. بعضیهایشان هم فارس بودند. امام هادی به ظاهر عرب زبان. دشمن گاگول، احمق. مترجم گوگل چی میگوید؟ بزرگوار نگاه میکند. بعد اینها خودشان ترک و فارس و عرب قاطی بودند توی پادگان. حضرت بین اینها رومی هم بعضی وقتها توی اینها بود. یک پادگان بود دیگر. تحت کنترلش، غیر عرب بود. آنجا جمع بود. توی سرم پادگان نظامی، ٧٠ تا جاسوس هم در خانه کار گذاشتند. کار فرهنگی کرد و دانشگاه به این عظمت را دادند دست ما!
این همه استعداد، این همه فضا، این وضعیت جمهوری اسلامی (الحمدلله هنوز سقوط نکرده) با کلاس ما تمام شد. گفتم که انشاءالله بعد عید، اگر جمهوری اسلامی سقوط نکرده بود، ادامه میدهیم. جمهوری اسلامی اهل سقوطم نکرده. هنوز آخوندها هستند، میآیند و میروند. این وضعیت کار فرهنگی است.
بعد امام هادی دوران متوکل. متوکل کسی بود که فقط ۱۵ بار قبر اباعبدالله را خراب کرد. خود شخص کثیف پستش، خود شخصش ۱۵ بار دستور اباعبدالله را خراب کرد. زمخت بودند. بعد تبعید توی پادگان بین نظامیان. حضرت از آنجا دو تا زیارتنامه، زیارتنامه را فرستادند. شبکه کردند. عبدالعظیم حسنی پاشد، آمد ایران را آباد کرد. فرهنگی یعنی "روغن تعطیلی" ما رفع.
کار فرهنگی افتضاح، فاجعه! خودش آمده، دهه هشتادی. هیچکی هم جذبش نکردی. آنجا رد میشده، شربت میدهند. آمده توی گوشش، حرام. جوانها، نطفههای اینها را اینجوری کرده. امان! ما مسجد شلوغ میشد. مدیریت مهندسی فرهنگی امام هادی را ببین! شبکهسازی را از امام هادی باید یاد گرفت. وصل میکند، قلاب میکند. فارس بود، مثلاً روایات فارسی از امام هادی.
ساعت شنی آوردند برای امام هادی. بیرون نمیتوانستم ببینم دیگر. ظاهراً جور بوده که حبس بودند داخل خانه. و منزل دهلیز ساعت آوردند. تنظیم میکردم. گفت به عربی، گفت که مثلاً به زبان خودشان ترکی بود: «ساعت چند است؟» بعد این فارسی نفهمید. آن به آن ساعت گفت. فارسی گفت که میگوید: «ساعت هشت است». متن روایت میگوید: «ساعت هشت است».
خلاصه، موهای سرشان ریخت وقتی دیدند مذاکرات ترفندی. هر سیستمی کشته. منو! اطلاعاتی که این عصا باشد دستت. فلانی دعوا شد با یکی، عصا را کوبیدی توی سر طرف. انتخاب، انتخاب پیش میآید دیگر. حالا شما سخت نگیر. یادگاری بود. لامذهب! توی ته عصا نامه جاساز کرده بودند که این دارد میرود. عصا را تحویل بده. آن یکی نامه را بخواند.
شبکه وکالت امام هادی همانجا راه انداخته. مدیریت میکردند. چند تا طایفه، غالی، غالی با غلو و اینها. چند تا چیز عجیب غریب شکل گرفت. حضرت نامه دادند: «فلانی و فلانی ملعونند. اینها را بیندازیم بیرون.» مدیریت عجیب و غریب. اینها گفتند دیگر حضرت همینجا حبس میشود. بعد حضرت دارد قم را مدیریت میکند. یک جریان غلو شکل گرفته. حذف شدن اینها. چقدر تمیز! دیوانهکننده است! واقعاً محیرالعقول است.
سامرا حضرت مدیریت میکرد. زیارتها را کربلا، زیارتنامه زیارت جامعه، زیارت غدیر. توی قالب زیارت بسترسازی میکند. کادرسازی میکند. با بسترسازی گفتمانسازی. بسترسازی، کادرسازی، گفتمانسازی. توی حبس. خیلی عجیب غریب است. همه مفاهیمی که لازم بود در مورد ولایت مردم بدانند، توی قالب زیارت، همه را یاد داد. تعلیم دادند اینها. زیارت جامعه کبیره. فکر کنیم چکار کرده. نهضت زیارت. آن موقع میخواستند هشتگ بزنند علیه متوکل. کار رسانهایشان علیه متوکل دیوارنویسی بود. دیوارنویس یار امام هادی کد دادن. چکار کردن؟ دیوارنویسی دعوت به کربلا. کربلا خیلی عجیب غریب است.
کربلا از جهت اقتصادی سختترین دوران شیعه، دوران امام هادی. توی متوکل تحلیل اقتصادی سنگینی را علیه شیعه برداشت. غریبمون، بدبختی اینه دیگر. به طرف گفتند: «آقا! اسم اهلبیت بیار.» گفت: «علی و حسن و حسین و ابوالفضل و سجاد و...» گفتند: «خب این که چون ۱۳ تا امام شیرین بزرگوار...» گفتش که: «من این چیزها حال من...» لهجهاش را نمیگویم. گفت: «من این چیزها حالیم نمیشه. تقی، نقی. یا یکی برداریم ابوالفضل.» اعتقاد حضرت عباس بیشتر از امام هادی است. اطلاعات بیشتر است. اکثر مردم اطلاعاتشان در مورد امام هادی کمتر از حضرت عباس است. عباس ابوالفضل سوار بر ذوالجناح شد. خداییش تو موتور داشته باشی دست داداش... اطلاعاتمان کم است. درده. واقعاً وضعیت اقتصادی دوران امام هادی اینجوری بود. زنها در حدی که پوشش برای نماز، پوشش واجب برای نماز داشته باشند، نداشتند. سقف میایستادند. تیکههای بریدههای لباسها را جمع کرده بودند. چادر کرده بودند. یکی میخواند نمازش را در میآورد، میداد بعدی بخواند. زنهای شیعه. وضعیت اقتصادی تصور کنید. خیلی چیز عجیب غریب است. واقعاً دوره متوکل خیلی حساب شده. تجربه داشتند. زدند. آخرین غول مرحله آخر بود. واقعاً اینقدر متوکل شاخ بود، کثیف بود. این یک دلقک داشت. ادای امیرالمؤمنین در میآورد. حالا بعد این توی شکمش زده بود. تعبیر خیلی تند و زشتی نمیگویم. شعری که میخواند، سلبریتی توهین رکیک به حضرت زهرا میکرد. پسر متوکل به پیش امام هادی گفت: «آقا! من نمیتوانم تحمل کنم. بابام دارد به حضرت زهرا توهین میکند. میخواهم بکشم!» حضرت فرمودند که: «او درست است که مهدورالدمه. تو نکش. عمرت کم میشود.» گفت: «آقا! طاقت ندارم! عمرم کم...» شبانه ریخت با رفقایش. انتقام بگیر از حضرت زهرا.
شخصیت کثیف و بیعقلیه. یعنی هزار تا ترامپ را قورت میداد. آدم بیدهن و بیدر و پیکر و آدم بیعقل. مجلس عرقخوری بگیرد. امام هادی را بیاورد. با هم بشین یک پیک بخوریم. عرقخوری مجلس گذاشت. شبکهسازی اینه ها!
کربلا امام هادی که نهضت زیارت راه انداخته. زیارت جامعه یاد میدهد. کربلا عبدالعظیم: «کمازورت حسین ابن علی به کربلا.» کربلا رفته بودیم. این شاخصها را گذاشتند. المانها را گذاشتند. اینها جمع بشوند. چرا همه کربلا، فرهنگ زیارت جمع بشوند؟ این میشود کار تشکیلاتی.
جمع باید بشویم تا جمع نشویم هیچی درست نمیشود. اصل حرفی که مرحوم آقای شاهآبادی فرمود همینه: جمع شدنه. امام هادی توی آن وضعیت شیعه را جمع میکند. تاریخهایی که برای زیارتها گذاشتند: زیارت کربلا، زیارت رجب. اصلاً کلاً رجب برو زیارت. نیمه شعبان برو کربلا. سوم شعبان برو کربلا. شب اول ماه رمضون برو کربلا. شب وسط ماه رمضان برو کربلا. شب قدر برو کربلا. شب عید فطر برو کربلا.
شلوغ بود. نرفتیم. جمعیت پرس کرده بودند ایشان فشارش را دوست دارم. فر و فرهنگه دیگر. آقا شلوغ شده. باید بری. شلوغ، جمعیت، سر و صدا، هیاهو اینها را دوست دارم. نهضت عدالت زیارت چیست؟ آقا فداتون بشوم! بخورند، دلار دولتی بگیرند.
زیارت رمز اقتدارتون اینه. ببین آقا! اینها همش حساب دارد. میخواهی به اقتدار برسی؟ میخواهی وضع اقتصادی خوب باشد؟ چکار کنیم؟ بریم با متوکل مذاکره کنیم؟ اسکولی! مذاکره، مذاکره کنیم؟ قدرت برسی.
رمز رسیدن به قدرت، اجتماع، جمعیت. جمعیت داشته باشی، قدرت شما توی همین دانشگاه فردوسی. یک لجنه ۱۰ هزار نفره باشید. شما توی مشهد یک لجنه ۲۰ هزار نفره راه بینداز. اگر جایی میخواهد برود، بیاید، نماینده شما را ببیند. چارهای جمعیت داشته باشی، همه چی داری.
قدرت با جمعیت. چه شکلی جمعیت جمع کنید؟ برو زیارت. از زمان تعبیری دارند. خیلی قشنگ است. تعبیر هم تعبیر خودمونی است. میگویم که اهلبیت از اول نقشه داشتند. نقشه داشتند. دور حرمها شلوغ شود. طرح داشته. از اول نقشه داشتم دور حرم شلوغ. مثل مشهد. همه اتفاقاً توی ایران باید مشهد بیفتد. همه اتفاقات مشهد و فردوسی بیفتد. افتضاح! واقعاً جایی که در طول سال همه مسئولین ایران یک دور میآیند. همه متنفذین ایران یک دور میآیند. عموم مردم ایران، اگر سال یک بار نیایند دو سالی دیگر میآیند، پنج سال دیگر میآیند. بیش از ۸۰ درصد شاید مرکز رفت و آمد و مرکز قدرت باشد. جمعیتی که توی مشهد میآید، چه استفادهای شما ایام نوروز در پیش است از این جمعیتی که میآید؟ چه استفادهای میکنیم؟
آب و کره گرفت. قدرت میآید. چکار کردی؟ آب مصرف میکنند. طرح برداشت این بزرگوار از اینکه زائرها زیاد میآیند، ته برداشتش اینه: شلوغیش. مسجد شلوغ است. خندهدار است. خلوت بشود. برم بعد شلوغش کنم. شلوغترش کنی. بنده خدا! ماجراها دارد.
دوران امام هادی علیه السلام از این داستانهای این شکلی که رفیق رفقایشان را جمع میکردم. حضرت اصرار داشتند: «تکی نیاید. جماعتی باشیم. کاروانی باشین. کاروانی برین زیارت. جمعیت باشیم. محله را بریز به هم. سر و صدا کن. آدم جمع کن. هیئت محلی بزن. هیئت خانوادگی بزن.»
همین برنمیآید. هیئت خانوادگی زدن. مجموعه بزنی مناسبات عوض میشود. شما اگر در ساختمانی پنج تا خانواده. مثلاً ۱۰ تا واحد، پنج تا خانواده مذهبی. این پنج تا خانواده مذهبی اگر یک هیئت بشوند، آن پنج تای دیگر را نمیتوانند. بخواه. عروسی در طول سال میگیرد. یک جشن تولد میگیرد.
از آداب همسایه این است که به همسایه خود احترام بگذارید. شعر بیخاصیت رد میکنم. درده دیگر. کار تشکیلاتی میشود. امام هادی: «بِرُّ الْإِخْوَانِ». رفیقبازی یاد بگیر. از آمدی توسل. توسل کن.
چقدر مسئله مهم است پیغمبر! امام جواد. بگیر. انتقام میخواهی از امیرالمؤمنین. برادر میخواهی امام هادی. این سطحش نیازهای توست. سبد کالای فرهنگی زندگیت دیگر ضروریاتت است. توسل کنیم از امام رضا. رفیق بخواهیم. خوب برساند. الحمدلله چند وقت است رسید. مشتی هم رسید. عجیب و غریبی.
رفیق لازم داریم. الکی که نمیشود. که آدم لازم. رفیق کربلا برم نداشته باشد. آنجا میخواهم برم ثبتنام. میری عزیزم. فدایت بشوم. امام رضا برای من فرستاد.
یکی از اساتید که اساسکشی داشتم: «چه شکلی جابجا کنم؟ استخاره گرم. چکار کنم؟» این آیه آمد: «لِتَرْكَبُوهَا». ما شهید بشویم. رفاقت حبیب بن مظاهر، مسلم بن عسجه. آدم جمع کنیم. مثل آن دوقلوهای افسانهای. یادتان هست؟ دیده بودید کارتون دهه شما چی بوده؟ باباسفنجی! خلاصه رفیق اینجوری است. با هم بزنیم به خط. بریم برای اینکه جنازهمان برنگردد. بریم تکه تکه بشویم. بریم روی مینها. همانجور که روی سیمها میرفتند. هفته پیش رفاقت این است.
یک شعری مولوی دارد دیگر وقت نمیشود. فقط اشاره میکنم. جایش را میگویم: برید بخوانید. خیلی قشنگ. دفتر چهارم مثنوی عنوان شرح: «إنما المؤمنون إخوه و العلماء نفس واحده».
به شعر آورده که: «چرا فرق نمیگذاری؟» میگویم: «همه انبیاء وجودشان یکی است.» خیلی قشنگ.
فقط چند بیتش را برایتان بخوانم که لذتش را ببرید. خودتان بخوانید مفصل.
«مؤمنان معدود، لیک ایمان یکی / جسمشان معدود، لیکن جان یکی»
«غیر فهم و جان که در گاو و خر است / آدمی را عقل و جانی دیگر است»
«باز غیر جان و عقل آدمی / هست جانی در ولی آن دمی»
«جان حیوانی ندارد اتحاد / تو مجوی این اتحاد از روح باد»
«گر خورد این نان، نگردد سیر آن / ور کشد بار این نگردد او گران»
آنقدر باید روحها به هم متصل باشد. این نان میخورد، آن سیر. بلکه این شادی کند از مرگ او. از حسد میرد چو بیند برگ او. برگ پیدا بکند این حسودیش، خوشحال میشود. یکی نشده. جمع نشدن. جمع که میشوند، یکی میشوند دیگر. دو قطره جمع بشوند. ده تا لیوان آب یکجا جمع بشوند، هم لیوان اولیه بریزم. یکی شدن. نجس میشود. اتحاد یعنی این.
قدرت پیدا میکند. یک قطره آب چقدر میتوانست رطوبت ایجاد بکند؟ اثرش چند برابر میشود. ظرف میخواهد برای جمع شدن. ظرفش یکی زیارت است. یکی محبت اهلبیت. یکی هیئت. تشکل حزباللهی. مزار شهداست. شهدا پاتوق باشد. مزار شهدا. هیچکی نیاید. نه پاتوق. مثل مسجد. مسجد پاتوق باشد. بقیه هم بیایند ولی روشن است.
این بیتش کولاک است. «جان گرگان و سگان هر یک جداست / متحد جانهای شیران خداست»
بعد میگوید که: پایینترش: «زانکه نور انبیا خورشید بود / نور حس ما چراغ و شمع و دود»
«یک بمیرد، یک بماند تا به روز / یک بود پژمرده، دیگر با فروز»
«جان حیوانی بود هی از قضـــــا / هم بمیرد او به جز نیک و بقا»
«گر بمیرد این چراغ و طی شود / خانه همسایه مسلّم کی شود»
«نور آن خانه چوبی این هم به پاس / پس چراغ حس هر خانه جداست»
این مثال جان حیوانی است. نه مثال جان ربانی بود. جانهای ربانی هم متصل است. یکی خاموش بشود، همه خاموش میشود. یکی روشن باشد، همه روشن است. دردهای کیه؟ شادیها یکی است. به هم بندهاند. به هم وصلند. اخوان. به عشق هم زندگی کنیم. با هم زندگی کنیم. الان شما در روایت دارد: امام زمان که ظهور میکند، مؤمنین از هم سود نمیگیرند. میدانی یعنی چی؟ میدانی میشود خودم خریدم.
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد. همه، همه جلوهای از اهلبیت است. از این دریای وجود اهلبیت. این قطرات پاشیده توی عالم. هر کدام شده یک مشکیه. قطعات یکی است. چقدر قشنگ است. بعد یکجا جمع میشوند. سیر میشوند. میشورند. میبرند.
قطرات برایم خیانت بکند. به هم دروغ بگویم. سرم کلاه بگذارم. غیبت بکنم. میشود واقعاً؟ واقعاً میشود آدم مؤمن غیبت برادرش را بکند؟ واقعاً میشود؟ اصلاً فرض دارد حرف بزند؟ زیر آبش را بزنی. بد بگویی. پارسال ظهر آبروها، آبروئه دیگر. آبه. همه آب آبروها. همه جمع حزباللهیها میرود. خوشحالی یکی را زدی. معدل ریاضی و جغرافیایی یک سال عقب میافتی. خوشحالی ندارد.
بخواب! حق برادری خیلی سنگین است. خیلی سنگین است. از حق برادری ظاهری سنگینترها. بدانید. حق برادر مؤمن از برادر صلبی (برادر خونی) بالاتر سنگین. خیلی هم. تا جایی که میگوید: عطسه کرد، تثمیت نکنید. تثمیت العطس، عطسه که میکند: «یرحمکم الله».
روز قیامت مجازات. کلاس حقوق برادر. امام خمینی رحمت الله علیه. خیلی مشتی بخندد. حسابی خندید اینجا. این خادمشان آمده بود و بعد داشت کار میکرد. عطسه کرد. جوابش چی بود؟ حسابی خندید. آنجا اصلاً منفجر! از این دیگر کمتر سراغ داری. برادر مؤمنت عطسه میکند، باید از خودت واکنش نشان بدهی. چطور توی کلاس؟
عطسه میکنند بعضیها. دختر گل شب قرمز دارد. اشکال ندارد. واکنش. ابراز محبت، صمیمیت. لبخند زدن. «فی وجه اخیک صدقه». تبسم. لبخند توی چهره برادرت میزنی. لبخند نه مسخرهبازی. لبخند مثبت باشد. جمع بشویم با هم. ماشین او را میبیند، کج میکند، میرود.
خیلی درد است واقعاً. با هم تمرین کنیم. ولایت نداری. باد خورده چند وقت است. تواضع پیش مؤمن سخت است. پیش اهلبیت میخواهی چکار کنی؟ رفته بود توی باغ و خرگوشه راه میافتاد. آقای جنگل کیه؟ آقای جنگل کیه؟ اینجا تواضع پیش این مؤمنه ضعیفه مظلومه. این را اگر تحویل گرفتی، معلوم میشود که حسابی درست حسابی. کل متکبر، لَشرفَت و توازن اینها.
ماه رجب. رفیق بشویم. توی ماه شعبان تازه ماه رجب خودسازی و ذکر و اینها دارد. بعد چکار میکنی؟ ماه شعبان اعمالش کم است. توی ماه شعبان یک صلوات شعبانیه دارد. آن صلوات شعبانیه یکی محتوای اصلیش این است که مواسات اخوان. با رفیقهایمان بتوانیم همدردی داشته باشیم. یعنی ماه رجب که اینجور سنگین زدی، سنگین برداشتی برای خودسازی و پرش. ماه شعبان که میرسد، حالا اصل ماجرا آنجاست. ببینم ماه رجب نمرات چند شده. اینجا تست بده با رفیقهایت توی ماه شعبان. کار را سخت میکند. نظام هادی بخوان. برو کمک کن. توسل کنیم توی ماه رجب.
جمع کند ما را کنار هم. واقعاً زیارت جامعه اصلاً زیارت جامعه است دیگر. جامعه کبیره. جمع جامعه است. به این معنا که مفاهیم همه را جمع کرده. امام هادی. هادی هم هست دیگر. هدایت خالص شیعه بشی.
درد داشته باشیم. درد خیلی. بعضیها واقعاً بیدردند. آدمهای دردار این غیرت، این شهدای مدافع حرم. غیر ادبیاتش هم خیلی عفت کلام و اینها هم ندارد. شهدا غیرت دارد.
مرحوم زراره، یک سری کبوتربازهای کوفه را جمع کرده بود. شیعیان خالص. «زشت! در شأن شما نیست.» ناراحت شد. همان لحظه نامه رسید از دست امام صادق علیه السلام. «چند قلم و لازم دارم. آخر سال ببینم چی میشه؟» چند دقیقه بعد. همه اینها کارش درست است! امام صادق از شما نماز روزه میخواهد. کار، کار. آقا زمین نمونه. کار حضرت اینجوری میخواهد. آدم با غیرت.
روضه سنگین غربت اهلبیت ببیند، میمیرد. غربت مظلومیت اهلبیت ببیند، میمیرد. منطقه خانوسعالیک بودند. قشنگه. ببین این شیعه غیرتی. شاید یک کمی هم شبهه توی ذهنش بوده. میگوید دیدم حضرت روی خاک نشستهاند. توی خرابه منطقه خانوسعالیک. با خودم گفتم که اینها اهلبیت. میگویم خاکان، شایدم واقعاً غیرتش بوده که مثلاً امام ما را روی خاک نشانده. حضرت یک اشاره بهش کردند. با دست اشاره کردند. پرده عالم دنیا رفت کنار. فرمودند: «نگاه کن ملکوت را.» میگوید دیدم بهشت نشستم. باغ عجیب و غریب. حضرت فرمودند: «ما حتی وقتی که روی خاک خرابه مینشینیم هم اینجاست. گول نخور.» احتمال میدهم که اثر غیرتش بوده. دمش گرم. اگر واقعاً اثر غیرت. طاقت نداشته.
امام روی خاک. «اشرف خلایق، ای زینت دوش نبی / روی زمین جای تو نیست، این خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست»
همینقدر که اینها توی عالم دنیا ناراحت. شما جاتون اینجا نیست. عالم دنیا باشند با این همه مظلوم. امام هادی که جایش روی زمین نیست. ببرند مجلس شراب متوکل. شراب، رقص، معجون.
شبانه بیایند بریزند توی منزل امام هادی. سجاده از زیر پای حضرت بکشند. با لباس داخل منزل، بدون عمامه، دست بسته بیاورند توی مجلس متوکل. آیا همین روضه بس است آدم بمیرد؟
برخورد تو برخورد کرده. بیا. بماند بقیه روضهها. پیازهای شام و روضههای اباعبدالله. روضه زینب کبری: «السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَهلَ بَیتِ النُّبُوَّة و الرِّسَالة وَ مُختَلَفَ الْمَلَائِکَة وَ مَهبِطَ الوَحْی وَ مَعدِنَ الرَّحمَة».
هزار شکر که بردیم نام ایران.
هزار شکر که داریم امام هادی را.
شکر که دارد در این حیات، لباس مشکی ما هادی را.
سلام ما برسانیم ای کبوتر.
که بشنویم علیک السلام هادی را.
جلوه به جبرئیل میرسد. خطاب میکند: «آقا! هادی را بیاوریم که جز سامرا پناهی نیست.»
نیاز نیست به فطرس بیا بر آستان تو.
مژگان ما عادت کرد به خاکبوسی آسمان.
حسادت! کسی که روضه برایت گرفت، بالا.
کسی که رفت به این روضه، عبادت کرد.
همین که از جام زیارتخوانی خویش پر.
از چشمه سعادت برای عمه سادات.
در پس رفتی و شیر عرض ارادت این.
سعادت کردن پسر.
فراق پدر را چگونه چاره روا بود که گریبان ما پاره کند. به امام عسکری حضرت وقتی باخبر شدند از شهادت پدر، گریبان چاک زدند. لطمه زنان گریه میکردند. «خانه خود باز آوردن تو را / به گوشه خراب آوردن / به روی خاک نشستی و را دیدی تو را / با طناب یتیمهای گرسنه / به من نزن زنجیر / رسید وقت تام و کباب».
من از امام زمان آن شرم دارم از این خط که پیش چشم شما هم شراب، شراب. لا اله الا الله.
بیت آخر اصل روضه را توی گفته، بگویم یا نه؟ آخه امام رضا فرمود: «هر وقت شراب، هر وقت مسکرات میبینی، فذکر الحسین. به یاد حسین باش.»
مجلس شرابی که ابیعبدالله وارد کردند ولی بر سرت سنان بود، ولی بر سر سنان نزدند. به زخمهای لبم چوب. ای زهرا شما مجلس شراب رفتی. جد غریب. مجلس شراب. اما این کجا و آن. شماره صحیح و سالم بردن. ظالم برگرداندند ولی جد شما را با سر توی طشت طلا. آقا جان هرچی بود. اگر زدند و رقصیدند، حرمت کردند. فقط شماها بودید. کسی نبود از... ولی جد غریبتون زن و بچه با لباس اسارت. روضه آخر امسال، شاید نخوندیم دیگر. نبودیم هیئت بیاید ماه رجب. ماه زیارت.
دو خط روضه. عذر میخواهم اگر روضه اذیتتان میکند. یک وقت ابیعبدالله پرید توی بغلش. «چیه؟ چی عزیز برادر؟» گفت: «عمه! اینها دارند به من بد نگاه میکنند. اینها دارند میگویند قیمت این کنیزها چقدر است؟»
حسین! حسین جان! دشمنت ولی نور تو خاموش نشد. جلوه کفانی نشود. نور خدا مثل «یَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا». ایام غلبه این قلم. «و لعنت الله علی القوم الظالمین». الا کرم عظمتک یا «یا رحمن و یا رحیم». «یا مقلب القلوب». «انّک علی کلّ قدیر». الهی! امید به حق محمد و آل محمد، یا علی، مدقلی، یا فاطمه، یا محسن، به حق الحسن و الحسین.
اللهم عجل لولیک الفرج. آقامون امام زمان برسان. قلب نازنینش از ما راضی و خوشنود بفرما. عمر ما نوکری حضرتش قرار بده. مثل ما نوکران حضرتش. شهدا، فقها، امام راحل سر سفره بابرکت امام هادی مهمان بفرما. شب اول امام هادی به فریادمان برسان. در دنیا زیارت، در آخرت اهلبیت نصیب ما بفرما. شر ظالمین به خودشان برگردان. دشمن دین، قرآن، انقلاب، ولایت اگر قابل هدایت نیستند، نیست و نابود بفرما.
لای توفیق ادای حقوق برادران، برادری خالصانه با مؤمنان بماند. آید بفرما. هر آنچه گفتیم و ما میدانی برای ما رقم بزن. رهبر عزیز انقلاب عنایت بفرما.
بانبی و آله رحمالله من قرأ...
در حال بارگذاری نظرات...