شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و یک

00:30:24
656

کتاب آن سوی مرگ کوششی کم‌سابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهره‌گیری از گفته‌های افرادی که پیش از این تجربه‌ای نزدیک به مرگ را داشته‌اند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

اعتدال هوای بهشتی
کیفیت پرواز دکتر در باغ بهشتی
آیا در بهشت نیروی جاذبه وجود دارد ؟
ارتباط پرواز و صورت سیر فرد
ملکوت سفلی و علیا
عدم وجود جبر در برزخ بهشتی
توصیف احساسات و هیجانات دکتر در پرواز
چگونگی حشر حیوانات
آیا حیوانات هم نفس دارند ؟
حرف زدن پدیده های بهشتی
حضور دکتر درون قطره
سطوح متفاوت بهشت
اجر ویژه خدا برای نماز شب
موسیقی ملکوتی، آیاتی الهی توحیدی
حقیقت همراه ادیان، یکی است

متن جلسه

هوش مصنوعی : سلسله مباحث مصطفی امینی‌خواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه سی و یکم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم کتاب آنسوی مرگ داستان سوم از آقای دکتر رسید به اینجا که پرسیدم هوای بهشت چگونه بود پاسخ داد مثل فصل بهار مطبوع و معتدل من هنگام گردش خیلی تحت تاثیر این اعتدال قرار گرفتم البته تحت تاثیر محیط زیبا و مفرح با آنچنان که نمی‌تونستم جلو خودمو بگیرم می‌خواستم جست و خیز کنم می‌خواستم بدوم و از شادی فریاد بزنم می‌خواستم بر فراز درخت‌ها پرواز کنم مادرم که متوجه حالتم شده بود گفت این احساساتم کاملاً طبیعیه از من خواست که خودم رو به امیالم بسپارم و هر کاری دوست دارم بکنم ازش پرسیدم آیا می‌تونم پرواز کنم جواب داد معلومه که می‌تونی اما پیشنهاد من اینه که از سر خوردن شروع کنیم طرف تازه گواهینامه گرفته میره پوشه سوار میشه بابا فلانیم که سوار قالیچه می‌شد اول از پادری شروع کرد بعد سواره خالی چش درست متوجه منظورش نشدم با وجود این به نشانه موافقت سرم رو کج گرفت گفت خب بذار کمی کمکت کنم قبل از اون دست‌هات رو به طرفین دراز دست‌ها به طرفین دراز کردم بدنم را به شکل صلیب درآورد مادرم با دست راستش به پاهام اشاره کرد ناگهان به سمت بالا رانده شدن اندازه یه متر از سطح با قدری بد مادر با پشت دست ضربه آرامی به کمرم زد تا ضربه زد به حرکت در اومدم جا گذاشتم من داشتم در ارتفاع یک متری توی فضا سر می‌خوردم انگار روی یه نوار نقاله نامرئی ایستاده بودم بدون هیچ تلاشی به پیش می‌رفتم مرتب بر شتابم افزوده می‌شد مثل یک باریکه نور به سرعت از بین درختان می‌گذشتم بی آنکه به تنه یا شاخه‌ای برخورد کنم برخورد می‌کردم ولی متوجه نمی‌شدم به هر حال درخت‌ها هیچ مزاحمتی برام ایجاد نمی‌کردند نمی‌دونید و هرگز نخواهید دونست که چقدر می‌برد یه وقت به یک دشت زیبا رسیدم دشتی پر از گل‌های آبی رنگ بی‌نظیر اون دشت به پرتگاهی بسیار عمیق منتهی می‌شد در حالی که همچنان بر فراز دشت می‌سریدم به لبه پرتگاه نزدیک می‌شدم مادرم گفت وقتی به لبه اینجا می‌پرم تو حرفش میگن عذر می‌خوام مگه از مادرتون جدا نشده بودید اینجاش داشته باشین جالبه پرواز می‌کردم مادرم بهم می‌گفت این کارو بکن خوب از مادرت که دور شده بودی از مادر جدا نشده مگه برادر مادر چرا ولی هرجا که بود هرجا که بود می‌تونست منو ببینه و با من حرف بزنه مادرم گفت وقتی به لبه پرتگاه رسیدی تو رو متوقف می‌کنم همین کارو کرد در لبه پرتگاه منو از حرکت باز داشت اندکی بعد پاهام بر سطح دشت قرار گرفت همون وقت به پایین پرتگاه نگاه کردم مادرم پرسید میل داری سقوط آزاد رو تجربه کنی اضافه کرد نترس هیچ صدمه‌ای نخواهی دید به سوالش جواب دادم خیلی دوست دارم گفت پس منتظر چی هستی بپر من بدون هیچ حرف دیگه‌ای پریدم با اطمینان از اینکه آسیبی نخواهم دید از پرتگاه به سمت پایین سقوط کردید میگه سقوط کردم میگه مگه در عالم روحانی نیروی جاذبه وجود داره سقوط کنید گفت نه جاذبه‌ای پس چرا سقوط کردید گفت چون اراده کردم که سقوط کنم این اراده این میل باعث شد سقوط کند در بهشت برزخی هر چیزی که یک روح بخواد اتفاق میفته هر چیزی که یک روح بهش فکر کنه تحقق پیدا میکنه نیروی جاذبه باعث سقوط من نشد میل به افتادن میل به سقوط کردن باعثش شد تا مدتی با سرعت زیاد به سمت پایین در حرکت خیلی لذت بخش بود خیلی خیلی لذت ارتفاع به حدی بود که فکر می‌کردم سال‌ها طول خواهد کشید تا به ته دره برسم در میانه راه مادرم پرسید چه احساسی داری جواب دادم بی‌نظیر از این بهتر نمیشه اساتید ما به جایی از حرم همیشه ایشون اونجا علاقه داشت وایمیستاد جای خاصی روبرو اون در کوچیک روبروی ضریح یه وقتی گفتن که می‌دونی من چرا اینجا علاقه دارم من مازندران بودم به نظرم گفتن من یادم نیست چه گفتن که در وسطای ذکر بودم پرواز کرد حالا از این قبیل ماجرا ایشون زیاد داره خیلیاشم تعریف کرد گفتن که پرواز کردم اومدم سمت مشهد پروازه دیگه چیه و چه حالی داره و اینا اون دیگه یه چیز عجیب بعد گفتن که بالای گلدسته که رسیدم یه نیرویی منو کشید آورد پشت این در دلهره‌ای که از اون یهو سقوطی که پیدا کردم هنوز باهامه هنوز حواسم هست اون دلهره یهو از بالا کشیده شدم پایین چه شکلی بود پشت این در که اومدم امام رضا رو اینجا دیدم در وایمیستم شما یه بار اینجا جواب دادید محل گذاشتید ما بازم اومدیم نخودکی تو صحن انقلاب رو دیده بودن ایشون این در رو دیده بودن حالا برای هر کسی یه جای خاصی ممکنه باشه و هست دریچه‌ای داره برای خودش تو حرم پیدا کن هرکی یه وجب تو حرم برای خودش جا داره پیدا کنه بر خلاصه این پروازه که از این قبیل ماجرا زیاد کتاب انسان در عرف عرفان که مال برخی بزرگان اسم نمیارم می‌خوام زندگی کنم در مشهد اونجا گفتن که عالم بزرگوار که هنوزم در قید حیاتن خدا انشالله بهشون طول عمر بده بعد از این ماجراها زیاد دارن از این پروازهایی که بهشون دست داده بعضیاش تندتر بوده بعضیا کندتر بوده اونایی که یه درجاتی رو طی می‌کنن از خود سرعت پرواز و نوع پروازشون می‌فهمن حالاتشون مثلاً عمودی میرن افقی میرن مثل موشک میرن می‌تابن میرن بستگی به چون این صورت سیر طرف دیگه صورت سیر ترک در طول روز عمیق‌تر بوده کندتر بوده تندتر بوده کشف می‌کنه حالا این استاد بزرگوار ما که کف ماجرا بود که اراده کنند و مثلاً اینا خیلی خوشم نمیاد از این حرفا بزنم چون توهمات دیگری بعد شکل می‌گیره وگرنه از این قبیل مطالب زیاد بالاخره انسانه دیگه خدا این قدرت رو به انسان داده طبیعی هم هست فوق العاده‌ای هم نیست لزوماً بزرگواری که کتاب انسان در عرف عرفان مال ایشونه می‌گفتن به استادم گفتم که آقا شما چطور می‌بینید برزخ رو ایشون فرموده بود که من در تعجبم که اینهایی که اینو می‌پرسن این‌ها چطور نمی‌بینند برزخ رو یعنی این خلاف قاعده این برعکس شده وقتی که ما نجف درس میخوندیم بقای نجف هم تیم لرز خاصی نیست جو گیره نسبت به این مسائل نشین معروف هم بود بین اساتید و بزرگان که هرکس وارد عالم مثال بشه استفاده معنویش از آقای بهجت تازه شروع میشه ایشون شاگرد در این سطح اینجا نداشت که بیان حرف بشنون بر اگه کسی می‌تون روحش رو از بدنش جدا کنه اینجوری بره خدمت‌های بهجت سوال می‌کرد جواب می‌گرفت خلاصه گفتش که گفتیم یه عالم جدایی که میرن و اینا همین جاست برزخ ما همینجاست از اینجا که رد بشیم میشه بر از این سطح ماده که عجیب و غریبی نیست خارق‌العاده نیست حالا بعضی وارد برزخ در واقع ملکوت سفلا میشن که ملکوت شیاطینه برخی وارد ملکوت اولیا میشن که ملکوت ملائکه است ملکوت سفلا رو با یه سری ریاضت‌ها و اینا میشه رسید محدوده دیگه حیطه ورود اینا در عالم ملکوت محدوده و ملکوت ظلمانی هم هست یه سری اخبار و اطلاعات رو کسب می‌کنند ولی رشدی به سمت انسانیت قطعاً ندارند بلکه افول هم می‌کنند یعنی یه سری استعدادها از دست خلاصه بعد این در و دیوار که رد بشیم از اینا از این عالم ماده میشه ملکوت و برز ارتفاع به حدی بود که فکر می‌کردم سال‌ها طول بکشه تا به ته دره برسم در میانه راه مادرم پرسید چه حسی داری جواب دادم بی‌نظیر از این بهتر نمیشه گفت چرا نمی‌خوای حالت شناور بودن در فضا را هم تجربه کنیم آپشن‌های مختلف پیشنهاد خوبی است متعاقب اون خواستم که به حالت شناور باشم و ناگهان سرعتم به صفر رسید حالا من در فضا آویزان بودم سریع بدنم را به صورت افقی قرار دادم و دست‌ها و پاهام رو باز کردم بلافاصله از شوری ناآشنا سرشار شده قبلی بعد شروع به فارسی نوشتاریش میشه معلق زدن فارسی گفتارش میشه ملق زدن شروع به ملق زدن کردم عالی بود ذوق زده از خوشبختی و ممنون از قابلیت‌های بدنم به جست و خیز پرداختم پرسیدم ببخشید دکتر خیلی برام سخته که شما رو در حال جست و خیز تصور کنم پاسخ داد چون نمی‌تونی تصور کنید که ببینید من در دنیایی بودم که همه چیزش برام تازگی داشت رنگ بو حجم ارتفاع قوانین آسان گیرانه حاکم بر آن جبری نیست دیگه اینجا که هستیم همش سرتاسر جبره سرتاسر جبر من مجبورم برای اینکه با شما صحبت بکنم اینجا بشینم بعد به شما رو کنم باید صدا تولید کنم انرژی داشته باشم برای انرژی باید غذا بخورم بعد استراحت کرده باشم شما سرحال باشید هوا باید سالم باشه باید نور باشه باید باید هزار تا باید دست به دست هم میده ما دو دقیقه با هم حرف بزنیم همش جبره هیچ جبری نیست اون طرف شما سوار بر عالم اونجا شما سوار بر عالم اینجا عالم سوار بر شماست به سطح وجودش بنا به توسعه وجودش وجودش توسعه داشته باشه اختیار او نسبت به اون عالم بیشتر مناظر زیبا احساس رهیدگی و موسیقی روح نواز برزخ منو از خود بیخود کرده بود خاطره‌ای تعریف کردم اینجا یا نه یه وقتی حالا از همین استادی که ذکر خیرشون شد تماس گرفتن یکی از بزرگان که حالا ماه مبارک و سالگردشونه مرحوم آیت الله احمدی فقیه که یزدی از علمای تراز اول قم ایشون به حساب میومد تو ماه مبارک رمضان بود به نظرم ۹ سال پیش بله تصادف کردم به رحمت خدا رفتند یک مدتی بعدش شاید مثلاً چند ماه بعد از واقعه استاد ما فرمودند که یه روزی عصری بود به نظرم تماس گرفتن یه حس عجیب وجد عجیبی گفتن که من موندم چرا از دنیا نرفتم گفتن که امروز اصطلاحا آقایون میگن مکاشفه یه اتفاقی میفته یه چیزی از اون طرف می‌بینن شکار بعضی بهش میگن شکار شکاری دارم از اون طرف صبح بوده به نظرم بعد نماز مشغول ذکر بودم یهو دیدم که صحنه عوض شد و من تلفن دستمه حالا اینم صورت‌های مکاشفات ماجرا داره بعدا شاید در موردش یک کمی صحبت تلفن به شکل تلفن مثلاً تو عالم مک تلفن دست من بود دیدم که می‌خوام با آقای احمدی فقیه تلفنی صحبت کنم آقای احمدی فقیه هم سالیان سال تو رادیو تفسیر می‌گفت گفتن که اون طرف تلفن جلسه‌ای بود حالا در مورد جلسه انشالله مفصل صحبت می‌کنیم تکامل جلسات دارند با همن جلساتشون از چه جنسیه بعدا انشالله میگم امیرالمومنین اومدن رادیو سلام که دیدن فرمودند که اینجا جلساتیست مومنین نشستن از خدا می‌خوام قبر منو کنار قبر اینا گوله گوله جمعیت نشسته با هم جلسه داره گفتن که من اینور تلفن بودم اونور تلفن با آقای احمدی فقیه کار داشتم اونی که تلفن دستش بود ایشون در جلسه قرآنن بعد تلفنو گذاشت یه جوری که صدا میومد که بره آقای احمدی فقیه رو صدا کنه ایشون فرمود اینا داشتن با هم قرآن همخوانی می‌کردن صدای همخوانی قرآن اینا رو که شنیدم تا دم مرگ بس که شیرین دیگه نتونست گفتگو کنم من در تعجبم از این چیزی که امروز دیدم و صدایی که شنیدم چرا نمردم مگه میشه آدم انقدر لذت ببره و نمیره لذت برزخی این شکلیه صوت آتشغال گوش میدم بعضیا بزرگوارا بلرزون و بلرزون حرفای کوفته زهرمار چه کیفی هم می‌کنن بعد اونی که مخالفت میکنه میگن تو از آدم بدری واقعاً خیلی چیز عجیبیه بنده خدا آتشغال بهت دادن جنس سالم بگیر ما حرم که میریم این صدای زمزمه ملائکه زیارت ملائکه انقدر مست میشیم گاهی از خود بیخود میشیم صداهایی که آدم می‌شنوه یه کمی از اینجا رد بشیم خیلی اتفاقات میفته همه بدبختی اینه که تو حجاب حجاب عالم ماده بعد ایشون میگه که من من از خود بیخود شده بودم اطرافم زندگی با ضرب آهنگ شاد و هوسناک جریان داشت به علاوه می‌تونستم هر تفریحی هر تفریحی رو تجربه کنم می‌تونستم به آرزوهای کوچیک به آرزوهای فربه به همه آرزوهام برسم بی آنکه نیازی به چراغ علاءالدین یا چوب جادویی داشته باشد اگه دلم می‌خواست می‌تونستم اطرافم رو با ستاره‌ها تزیین کنم یا با هزار هزار خورشید از طرفی اشتیاق کودکانه به کشف استعدادها منو سخت تحریک می‌کرد همه اینا باعث میشد که برای مدتی خودمو در وسوسه‌های بی‌آزار غرق کنم در وسوسه‌های بی‌آزار در لذت‌های بچگانه و تفریحات شیرین پس از جست و خیز در فضای خالی در مسیر افقی مشغول پیاده روی شدم کم کم بر سرعت قدم‌هام افزودم در میان بارش نور شروع به دویدن کردم عاقبت خواستم که به سقوط آزاد ادامه بدم همین که ایمیل در من ایجاد شد دوباره به سمت پایین سقوط کردم به سمت ته دره شدید بود گفت خیر مثل اینکه شما از ارتفاع ۵ سانتی‌متری به زمین بپرید باورم نمیشه که به اون راحتی با کف دره برخورد کرده باشم وقتی بر هیجان اون سقوط لذت بخش اطرافم رو به دقت نگاه کردم در نزدیکیم رودخانه عظیم با آبی زلال وجود داشت در دو سوی رودخانه درخت‌های سبز بی‌شماری دیده میشد شاخه‌های بالای درهم فرو رفته بود و رودخونه رو سقف زده رود در این دالان سبز مثل جاده نورانی تا بی‌نهایت ادامه داشت شما حتما جاده گیسوم رو دیده اید در ۱۴ کیلومتری شهر تالش جایی که زندگی می کنی میگه بله زیاد در دو سمت جاده گیسوم درخت‌های بلندقدی رویید این درختا تمام جاده رو با شاخ و برگ‌های خودشون مسقف کردن اون منظر بهشتی به نوعی شبیه جاده گیسوم بود البته با سه تفاوت فاحش به جای جاده آسفالت شده رودخانه پر آب قرار داشت پهنای رودخانه چندین برابر عرض جاده گیسوم در کنار در کناره‌های رود نه درخت‌های زمینی درخت‌های اسیری و بی‌نهایت زیبا دیده میشد بگذریم از آب رودخانه موسیقی زنده و دلپذیری در حاشیه رود تعدادی قو شناور بودند من به قوها حیوانات در بهشت هستند بحث مفصلی است که حیوانات هم حشر دارند یا ندارند هشت دارند حیوانات عن ملکوت دارند هم هشت دارن هم بهشت میرن حتی جهنمشونم ایشون میگه از حیوانات جهنم میرن حالا و توضیحشو در تفسیر المیزان مطالعه من به قوه‌ها نزدیک شدم و در درونم زیبایی بی‌مانندشون رو ستایش کردم قوه با دیدن شما دور نشدن بترسن و دور بشن مطلقا پرنده‌های برزخی نه از آدم‌ها می‌ترسند نه از همدیگه خوبه بدانید که حتی یکی از اون قوها با من حرف زد استادی داشتیم می‌فرمود که یکی از اقوام بحث معرفت نفس رو ما مدتی درس می‌گرفتیم خدمت یکی از اساتید یکی از بزرگان گمنام قم هستند جلسه خصوصی یعنی کسی نمی‌دونست زیرزمین مسجد آیت الله جوادی آملی و خیلی بحث‌های شیرین و عالی بود مباحث معرفت نفس من سوال کردم در مورد نفس که حیوانات هم نفس دارند بله یکی از اقوام ما به یه مرغابی کمک کرده بود مرغابی ازش تشکر کرد به صورت ملکوتی و برزخیش هست واسه همین روز قیامت می‌تونه از شما حساب بکشه بابت ظلمی که بهش کردید فلان حق در مورد من کم گذاشتی انجام ندادی حساب می‌کشی چون نفس داری او با من حرف زد از طریق ارتباط فکری قبلاً هم عرض کردم در باغ بهشتی همه پدیده‌ها قادر به حرف زدنند یه قطره آب یه ذره نور یه تیکه سنگ یه گیاه کوچیک یا هر مخلوق دیگه‌ای همه می‌تونن در هر موردی با هم و با ارواح گفتگو در مورد پیچیده‌ترین علوم ماده یا علوم آسمانی جالب تویئیتریا زیبا نیست شما با این دیوار می‌تونی حرف بزنی ازش اطلاعات ازش دیتای علمی بگیری جالب بله وقتی داشتم یکی از قوها رو تماشا می‌کردم سرش سرش را به سمتم چرخوند با صدای درونی به من گفت سلام به بهشت خوش در ادامه از من خواست که برای تکمیل تجربه روی رود قدم بزنم آب بزنم و پیش برم مخالفت نکردم پاهام رو آب گذاشتم معلومه که در آب فرو نرفتم بنابراین قدم برداشتم و جلو رفتم داشتم سومین قدم رو برمی‌داشتم که او بال‌هاشو باز کرد بال‌هاشو باز کرد و چندین بار بر آب کو بر اثر ضربه‌های پیاپی قطره‌های آب به سمتم پاشیده شد قطره‌ها مثل خورده‌هایی از بلور به نظر می‌رسیدند در هزاران رنگ زیبایی خیره کننده آنها علنا منو مبهوت کرد شاید همین باعث شد که او عملشو تکرار کنه و باز تکرار کنه و باز هم چندین بار دفعه آخر دیدم که دیدم که یکی از قطره‌ها در میانه راه متوقف شد قطره نقره رنگ و بسیار درخشان بود ناگهان ناگهان فهمیدم که دارم به سمت قطره کشیده میشم خود بالیوود ساخته آرام آرام بی‌اختیار اما همراه با شوقی فزاینده و بعد من کاملا به قطره نزدیک شدم و درونش جای گرفتم درونش که پر از ذراتی سفید و بلورین بود من در بین ذرات تابناک و مرطوب آن قطره حضور داشتم نبودم هیچگونه دگرگونی در ذاتم به وجود نیومده بود حضور داشتم از آب نمیشید فقط درونش قرار می‌گیرید حتی می‌تونید اطراف خودتونو ببینید منم می‌تونستم اطرافم رو ببینم همه درختان رود پهناور قوهای زیبا و غیره اگه سطح پایینه بهش مراتب اولیه بهشت بهشت اولیا خدا و عرفا بهشت سابقون این جنسی نیست خیلی متفاوت مشهد از دنیا رفته بالای بهشت اونجا درسی داریم اصلا درس ندارن این این همه بهشت یه دونه از معصومین زیارت نکرده هنوز بنده خدا کجا رفتی کجا برد نه حلقه درسی رفته نه جلسه‌ای رفته نه یکی از اولیا خدا علما عرفا هیچ کدوم زیارت نکرده نه معصومین تازه معصومین ببرن تو برزخ خودشون عبیدالله حر جوفی را حضرت فرمودند که می‌خوای ببرم برزخ خودمو بهت نشون بدم اگه دوست داشتید یه روز بیارم بخونم براتون عبیدالله حر جوفی ۷۰ هزار روایت از امام باقر علیه السلام یاد گرفت حضرت فرمودند یکیشو اگه افشا کنی لعنت خدا و ملائکه به تو دیوون امام جماعت مهندسی دیوونه شده عبیدالله جوفی خودشو زد به دیوونگی جز خواص حضرت اصحاب سر امام باقر علیه السلام بود حالا روایتشو یادم باشه براتون میارم که میگه حضرت دست منو گرفتن از سقف رد شده هر کدام از ما ۱۲ امام برزخی داریم من تو برزخ خودم می‌خوام ببرمت بعد یه جای دیگه همون اول که رفتیم به این چشمه‌ای که خضر ازش خورد که جاویدان شد چشمه مشماها رو ندیده این بنده خدا از چشمه خضر رو تو آب جهنم نجات پیدا کرده چقدر سرحاله کف بهشتی فرمود غصه بهشت رفتن نخورید اینم از امام باقر علیه السلامه برقی در محاسن نقل کرده گفت آقا ما بهشتی بهشتی میشیم انشالله همین الان تو بهشتید سعی کنید بیرون بهشت که کف ماجرا بهشت رفتن هدف نباشه درجاتشون ملاک قرار بدیم همتتون بلند باشه نگید همون یه آبی بهمون بخوره دیگه تمام درجاتی داره او انقدر ماجرا داره یه جاهایی خود خدا فقط می‌فرماید کسی اهل نماز شب باشه آیا قرآنه دیگه امام صادق فرمودند که هر نعمتی هر کاری رو تو قرآن جزاشو گفته غیر از این یه دونه فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة از دنیا رفتن فرداش خدمت جوادی آملی بودیم سال ۸۸ درسی اومدن این آیه رو در شأن آقای وحشت خوندن فرمودن ایشون از مصادیق بارز این آیه بود فلا تعلم نفس ما اخی له من قرة کسی اگه اهل نماز شب باشه خدا یه چیزی بهش میده هیچ نفسی نمی‌داند خدا برای این از نور چشمی‌ها چه چیزی کنار هیچکس نمی‌دونه نماز شب تنها کاری که تو قرآن جزایش ذکر نشده بهشتی هم که می‌گفتی هیچکی نمی‌فهمی نه اون بالاخره می‌فهمیدی بهشت میدم بهشت هم نیست یه چیز دیگه است این شبای ماه رمضون از دست نره‌ها بدون نماز شب و سحر و عبادت و از ترس گرسنگی چقدر آدم می‌خوره از ترس تشنه موندن شده یه سحر پاشین تشنه نمونم یه ساعت قبل اذان بیدارم پنج تا دبه میرم بالا از ترس قیامت چی آب خدا کریم نیست در طول روز ارور ۴۰۴ میده بهت در طول روز خدایا کریم من تشنمه ۱۴۰۴ میاد عرض ما تمام گفتش که من داخل این قطعه رفتم ولی می‌تونستم همه اطرافمو ببینم همه درختا رود پهناور قوهای زیبا شما داخل قطعه قرار گرفته بودید داخل قطره‌ای که پر از ذرات سفید بود و پر از صدا چه صداهایی صداهای مقدس عرض من دلنشین‌ترین عالی‌ترین و با عظمت‌ترین موسیقی ممکن یه نوع موسیقی خالص ملکوتی هر ذره‌ای از اون قطره مشغول تلاوت آیه‌های الهی بود آیه‌های بکر و تحریف نشده‌ای که بر پیامبران نازل شده بود بر آدم بر نوح بر ابراهیم بر ایوب موسی داوود محمد صلی الله علیه و سلم در اون قطره مجموعه‌ای از این اصوات و پایه‌های قدسی به گوشم می‌رس لابلای آیاتی از کتاب نوح عبارات اصیل تورات را می‌شنیدم لابلای عبارات تورات عبارت‌هایی از انجیل هر کدام اراده کنه می‌شنوه‌ها من که صدا بیاد اراده میکنه لابلای جمله‌های انجیل آیه‌های قرآن آیه‌هایی از قرآن در تایید یا تکمیل جملاتی از کتاب‌های دیگه همه این اصوات آهنگین حامل پیام‌های واحد بودند از توحید می‌گفتند از صفات خدا از معاد سرنوشت مومنین سرانجام تکذیب کنندگان و غیره در صدای دیگه ادغام شده بود دقیقا مثل همنوازی ده‌ها ساز مختلف در یک ارکستر که در عین حال که در عین حال میشه صدای هر سازی رو به طور جداگانه شنید یک جور یه جور هماهنگی خاص و بی‌نقصی در اون اسناد احساس می‌شد در طنین ترتیب و همه همزمان موضوعات یکسانی را بیان می‌کردند هماهنگی اونها چنان کامل بود که جملات یک کتاب آسمانی در جملات کتاب آسمانی دیگر چفت میشد به گونه‌ای که در نهایت یه متن کامل پدید می‌آورد اون‌ها منشور یا بیانیه واحد بودند و عبارات خدا را جاری می‌کردند با آهنگ دلربا که مرا از شوری عرفانی پر می‌کرد کتاب جامعه میگه بله همه ادیان یکی حقیقتش یکیه دین واحد برای هدایت بشر برای اصلاح رفتار گفتار و اندیشه‌های انسان برای اینکه بشر خودشو بشناسه و خلاصه اینجا خلاصه آنانسی میره این آقا میگه که همه انبیا یکی‌ان و اینا که بحث اینجا تمام میشه بعد می‌پرسید چه مدت قطره بودید که انشالله مثل فوتبالیست‌ها که میرفت بالا تا هفته بعد باید صبر کنیم رفتید تا فردا صبر کنیم ببینیم ادامه قتل خدایا در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00